نهضت آزادی هیچ نقشی در انقلاب نداشت
اسدالله بادامچیان از آن چهرههای حزبی است که فرقی نمیکند که در موتلفه کار کند یا در حزب جمهوری اسلامی؛ اما جنبهای که باعث شد برای مصاحبه به دیدار وی برویم تسلط بر حوادث انقلاب و به قولی «شاهد عینی» بودنش، است.
وقتی میخواست در ابتدای مصاحبه حضورش در صحنههای مختلف نهضت امام خمینی (ره) را به صورت تیتر وار بشمارد، ۵ دقیقه ابتدایی وقت مصاحبه تمام شد؛ عضویت فعال در هیاتهای موتلفه یا به قول خودش «هیاتهای خمینی»، چندین بار تحمل زندان رژیم طاغوت و حضور در کمیته استقبال حضرت امام (ره) تنها گوشهای از سوابق انقلابی وی است.
در ادامه مشروح مصاحبه فارس با اسدالله بادامچیان قائم مقام حزب موتلفه اسلامی از مدنظرتان خواهد گذشت.
* مهمترین عاملی که باعث وقوع انقلاب شد چه بود و چه شد که مردم به رهبری امام (ره) در مسیر سرنگونی رژیم شاه حرکت کردند؟
حرکت انقلابی یک حرکت ناگهانی و اتفاقی نیست. در کنار شناخت انقلاب اسلامی من این بحث را مطرح کردهام که برای پیدایش یک انقلاب نیاز به تحولات گوناگون سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است تا یک حرکت بنیانکن به وجود بیاید. هر انقلابی دوران گوناگونی دارد، از تکوین هستههای انقلاب بعد مرحله پیدایش رهبر و مردم و در مرحله آخر نیز شاهد مرحله «همه با هم ۲۲» خواهیم بود. در این مرحله هم بر علیه نظام موجود میشورند و میخواهند که آن را تغییر دهند، این اتفاق نیز به صورت انقلابی است نه کودتا.
وقتی قرار است انقلابی صورت گیرد جامعه باید به این نقطه جوش برسد. برای این مسئله نیز عوامل متعددی وجود دارد. مهمترین عامل در انقلابهای مادی فقر و مشکلات اقتصادی است در انقلاب فرانسه که در کنار ناهمواریهای فرهنگی و اجتماعی کلیسا مشکلات مالی مردم نیز دلیل انقلاب مادی است یا مثلا در انقلاب کمونیستی شوروی زیربنا اقتصادی مطرح میشود به طور کلی ولی در انقلابهای فکری، مبنای اصلی دین است بنابراین عامل اصلی در انقلاب ایران در کنار مشکلات اقتصادی و زورگوییهای دو پادشاه پهلوی و سلطه استعمار و غارت منابع و مخازن، اسلام خالص است اسلامی که اسلام علی (ع) و سیدالشهداء (ع)است و همیشه باعث جوشش بوده تا در انقلاب اسلامی ما یک مرجع دینی این حرکت را به تبعیت از رسالت دنیا شروع کرده و در این راه نیز از مردم کمک خواسته و مردم متدین نیز به امام لبیک گفتند و او بر مبنای خط اصیل اسلام حرکت کرده است.
لذا میبینید که همه شعارها و اقدامات در همان محور میگردد. گفتمان امام این بود که شاه باید برود و حکومت اسلام باید بیاید یعنی شما دو جنبه سلبی و ایجابی را می بینید.
* برخی مدعی هستند حضرت امام (ره) پس از انقلاب در مقابله با هرج و مرجها به جای انقلابیگری قانونگرایی میکرد، در این راستا درباره حرکت معصومین بعد از واقعه عاشورا نیز ادعاهایی مطرح میشود؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
طبیعی است که انقلاب تا قبل از اینکه خودش به حاکمیت برسد قانون نظامی که علیه آن انقلاب میکند را قبول ندارد و گرنه انقلاب نمیکرد و به همین علت است که امام (ره) از همان آغاز نهضت در سال ۴۱ تاکید دارند که ما هستیم و قانون قرآن و اسلام و اگر هم نیم نگاهی به قانون مشروطه می کنیم برای این است که خصم خود را بر آن ملزم میداند.
و گرنه به صورت شفاف میگوید «کدام قانون»؟ قانون غرب زدهای که سلطنت را موهبتی الهی میداند برای مردم. در حالی که سلطنت و پادشاهی به قول امام خوبهای آن هم بد هستند.
آن قانون را امام قبول نداشت و طبعاً در طول مدت مبارزه وقتی ما علیه حکومت شاه کار میکردیم طبیعی بود که حکومت این اقدامات را ضد حاکمیت بداند و پس از دستگیری هم میگفتند که شما علیه حکومت شاهنشاهی قیام کردید و ما هم برای فرار از مجازاتهای بلاجهت میگفتیم این چه حرفی است که میزنید خود را طرفدار قانون مشروطه معرفی میکردیم.
ما نمیترسیدیم که چطور شهید شویم و هر کسی که در آن راه میآمد میدانست که این مسائل هم وجود دارد در مسیر مبارزه ولی ما هم نمیبایست دشمن را تحریک میکردیم که بیخود دستگیر شویم.
وقتی در ماجرای کاپیتالاسیون منصور این قانون را به سنا و مجلس نمایندگان برد و تصویب گرفت، حال باید ما این قانون را قبول میکردیم؟ که به مستشاران اجازه دهد هر کاری که میخواهند در کشور ما بکنند و هیچ فردی هم نتواند با آنها مقابله کند و مجازاتشان کند. پس چنین قانونی پذیرفتنی نیست و نباید آنرا پذیرفت.
در انقلاب اسلامی امام (ره) بر مبانی شرعی که ید دولت را مالک میدانست و هرج و مرج را قبول نداشت اجازه نمیداد ما کارهایی که برخی از این گروههای میکردند انجام دهیم. مثلاً یک مدتی کمونیستها و چریکهای فدایی خلق به افرادشان میگفتند شما سوار قطار که میشوید بلیط نباید بدهید و مخفیانه سوار میشدند.
یا مثلا میگفتند که اشیا دولتی را میتوانید بدزدید؛ امام همه این کارها را نفی میکرد و میگفت این کارهای هرج و مرج ایجاد میکند و ما نمیخواهیم اینطور شود. اما میگفتند ما میخواهیم این دولت غاصب را که آمریکا و انگلیس آنرا بر سر کار آوردهاند سرنگون کنیم و حکومت اسلامی ایجاد کنیم.
ولی پس از انقلاب اسلامی دولت، مجلس، قانون اساسی و دیگر ارکان حکومتی تشکیل شده است و دیگر در این شرایط تمرد از این قانون هرج و مرج ایجاد میکند.
اینکه امام بعد از پیروزی انقلاب قانونی عمل میکرد درست است و حتی قبل از پیروزی انقلاب نیز در موارد اجتماعی تا جایی که مبارزین کاری خلاق مبنای شرع انجام ندهند قانونی عمل میکرده ولی آن قانون طاغوت را قبول نداشت.
* شبههای که در ذهن برخی از جوانان وجود دارد این است که امام تا قبل از پیروزی انقلاب مدلی برای حکومت نداشت و قانون اساسی و یا موارد دیگر قانونی از روی برخی از کشورهای دیگر کپی برداری شده و به طور کلی اسلام مدل حکومت ندارد.
یک زمانی رادیو تلویزیون انگلیس با من مصاحبه کرد و از من پرسید که آیا واقعا برنامه شما این بود که شاه برود؟ من جواب دادم که شما فکر می کنید امام و مبارزین این کشور بدون برنامه کار کرده اند؟ بله ما میدانستیم که شاه باید برود ولی نوع کار آن تدریجی بود.
بعد از رفتن شاه هم میدانستیم که چه کاری میخواهیم انجام دهیم. امام میدانست که ما حکومت اسلامی میخواهیم و چهارچوب آن اسلام بود.
اسلام نیز دارای شیوه حکومت و حتی مثالهایی در تاریخ مانند حکومت پیامبر (ص) و حتی خلفای سه گانه است؛ بالاخره آنها منهای مسائلی که به آنها انتقاد است در چهارچوب اسلام عمل میکردند.
حکومت اسلامی انواعی را دارد؛ در دوران پیامبر که سه قوه وجود نداشتند که قانونی را تعیین کنند که پیامبر (ص) هم به آن موظف باشد، ایشان خود مجری و شارع فرمانده کل قوا بودند.
مدل حکومت پیامبر را من با عنوان حکومت نبوی معرفی می کنم. بعد از پیامبر خلافتی می شود در دو نوع خلافت معصوم و غیر معصوم. این نون حکومت نیز ویژگی های خود را دارد و در راس آن امام معصوم قرار دارد.
در غیبت امام زمان نیز اگر حکومت اسلامی تشکیل شود که امام معصوم وجود ندارند، پس حکومت غیر معصوم می شود، که یک نوع آن خلافت است یا در نوعی دیگر به قول کریم خان زند وکیل الرعایا بودن است.
امام درباره نوع حکومت مدنظر خود تاکید کردند که «جمهوری اسلامی» و در نجف نیز مبنای حکومت را بر مبنای ولایت گذاشتند. پس بنابر این اسلام هم مدل حکومت دارد و هم نظام. اما این تعریف کامل همراه با ساختار و سازمان و تمام روابط و ضوابط و موازین به عنوان حکومت جمهوری اسلامی ولایی هنوز کامل نشده.
بخشی از آن مطرح شده و بخشی از آن کامل نشده است. پس مدل حکومت دارد ولی باید شکل بگیرد؛ چرا باید شکل بگیرد؟ چون مدل نه شرقی نه غربی است. ما در جهان مدلی نداریم که در راس آن فقیه عادل قرار گرفته باشد، تنظیم روابط سه قوه نیز به این معناست که اجازه دیکتاتوری به هیچ کس نمی دهد.
حتی این حکومت ولی فقیه را منتخب دو مرحله ای مردم می کند. پس این کسانی که می گویند ما مدل نداریم و یا می گویند که اسلام اصلا مدل ندارد قبلا این را می گفتند. آنها اوایل می گفتند که اسلام اصلا سیاست و حکومت ندارد. به قول امام آنها می گفتند اسلام اگر هم دستور و قانونی دارد قانون غسل و مطهرات و نجاسات است.
در حالی که آنروزی که تمدن ایران و روم در اوج قدرت بودند، اسلام بهترین حقوق و سیاست و حکومت را آورده است.
* موضوع نهاد سازیها و شکل گیری مواردی نظیر سپاه و کمیته به چه صورت بود؟ همچنین شما اشاره کردید که اسلام دینی همه جانبه است که به همه مسائل توجه دارد. برخی امروز سعی دارند که تنها یک چهره تک بعدی از امام (ره) نشان دهند و بگوید که ایشان تحت تاثیر اطرافیان خود بودند و تصمیم قاطعی نمیگرفتند.
این دومی را اول جواب میدهم. اگر امام تحت تاثیر اطرافیان خود بودند پس باید بگوئیم اطرافیان ایشان امام بودند نه خود امام. سوال این است که این اطرافیان را چه کسی پرورش داد. تا قبل از ظهور امام در سال ۴۱ بحث خط امام مطرح نبود که کسی در آن زمینه کار کند.
امام که ظهور پیدا کردند در ظهور ایشان این مباحث مطرح شده. این مسائل برای شبهه افکنی ایجاد میشود.
در زمان پیامبر هم میگفتند که قرآن را فردی به پیامبر (ص) تعلیم داده و در میان یاران ایشان نیز گفتند سلمان فارسی این کار را کرده است، چون بقیه یاران پیامبر (ص) مثل ابوذر که به قول امروزیها دانشگاه رفته نبوده. خداوند در قرآن و در برابر این شبهه میفرماید این کسی که میگویید قرآن را او به پیامبر (ص) آموخته (سلمان فارسی) اصلاً زبانش عربی نیست.
از این نوع حرفهای همیشه میزنند؛ پس امام بنیانگذار و نظریه پرداز بنیادین است که انقلاب ما که در حال بهم ریختن دنیاست یک نظام جدید است.
برای امام هم از این نوع حرف های زیاد زده اند و مثلاً گفتند که سید احمد آقا بر روی امام (ره) اثر دارد. سید احمد در جلسه شورای مرکزی حزب به ما گفت که ما اگر بخواهیم پرده دم در اتاقش را هم عوض کنیم باید با نظر خودش باشد.
ایشان اصلا اجازه نمیداد که کسی بر روی او تاثیر بگذارد ولی در عین حال فرد منفرد و متفردی که نظرات خود را تحمیل کند نبود. و با استناد به قرآن مشورت کرده و از گروههای خبره استفاده می کرد. ایشان نظرات موافق و مخالف را مستقیم گوش می داد و آنها را دسته بندی می کرد و برای اینکه تشخیص دهد چکار کند ۱۰ روز به هیچ کس ملاقات نمی داد. وقتی هم که تصمیم می گرفت با تمام قدرت وارد عمل می کرد.
در جواب سوال دوم شما درباره موضوع نهاد سازی ها نیز باید بگویم که امام یک حرکت عام را شروع کرد و مردم سالاری دینی را به راه انداخت. از همان ابتدا نیامد مانند فیدل کاسترو یک حزب به وجود بیاورد و به جنگل برود و پس از آن انقلاب کند.
یا مثل احزاب کمونیست برای در دست گرفتن قدرت تشکیلات ایجاد کند و بعد وارد نهضت شود. امام در جایگاه پیشوایی مردم حرکتی عام را شروع کرد و گفت مردم اسلام در خطر است. پس حرکت وی به گونه ای نبود که دستگاه های مورد نیاز را آماده کند و بعد حرکت را شروع کند. البته فرهنگ سازی قبلی در کتاب ها و پرورش شاگردان موثرشان انجام شده بود.
این زمینه سازیها از سوی از آن زمان انجام شده بود؛ اما از ابتدای شروع نهضت به تدریج این نهاد سازیها شروع شد.
اولین نهادی که در راه نهضت ایجاد شد ایجاد جامعه مدرسین بود و ایشان علمای طراز اول و دوم قم یعنی جایگاه بعد از مراجع را در این مجموعه جمع کردند. البته قبل از آن همه مراجع را هماهنگ کردند یعنی تک روی نکردند در همان ابتدای نهضت.
پس از آن نیز جامعه روحانیت مبارز را با تاسی از جامعه مدرسین شکل دادند. وقتی که این دو نهاد را که دو تشکل نهادی بودند و نه حزبی، در اردیبهشت سال ۴۲ موتلفه دعوت کردند و یک تشکل مردمی که از همه نوع افراد می توانستند در آن عضو شوند را شکل داد که به هیات های ۱۰ نفره خمینی معروف شد.
یعنی امام در زمینه تشکیل جامعه مدرسین و و جامعه روحانیت نهاد ایجاد کرد و در زمینه تشکیل هیات های موتلفه، تشکل ایجاد کرد.
در ادامه نیز در سال ۴۳ ما از امام اجازه گرفتیم که گروه جهاد مسلحانه ما شکل بگیرد. ایشان اول فرمودند که بقیه این کار را می توانند انجام دهند و نیازی نیست شما وارد این فضا شوید ولی بعد که دیدند گروه های دیگر نمی توانند این کار را انجام دهند موافقت کردند و شرط گذاشتند که اولا اسلحه از کسی نگیرید؛ یا بسازید و یا بخرید. بنابر این هیچ وقت دوستانی نظیر آقای اندرزگو اسلحه نگرفت از کسی، یا خریدیم یا در دوره خودمان به فکر ساخت سلاح رفتیم.
امام آنجا اجازه دادند که ما یک تشکل جهاد مسلحانه داشته باشیم نه جنگ مسلحانه. به تدریج نیز در هنگام پیروزی انقلاب مساله حزب را مطرح کردند در اسفند ۵۶ فرمودند همه در یک حزب جمع شوید؛ حزبی که به درد بعد از پیروزی انقلاب بخورد چون تشکل های قبل از انقلاب در چهارچوب قانون زمان رژیم گذشته بودند. در همین راستا حزب جمهوری شکل گرفت و امام از سال ۵۶ این را گفته بودند و ما از همان سال ۵۶ در موتلفه اسلامی نمایندگان خود را که ۷ نفر بودند انتخاب کرده بودیم. آن ۷ نفر نیز شهیدان عراقی، اسلامی، درخشان و لاجوردی، مرحوم عسگر اولادی و آقای توکلی بینا و بنده بودیم.
در ادامه هم که قرار بود حزب جمهوری اسلامی را راه بیندازیم امام فرمودند تشکیل این حزب شما را از کارهای انقلاب دور می کند و بگذارید من به ایران برگردم و بعد فکری برای حزب کنیم.
از ۲۲ بهمن تا ۲۹ بهمن یکسره پرسیدند از اطرافیان که تکلیف تشکیل حزب چه شد. پس نهادسازی با توجه به شرایط روز و تشکیلات ایجاد کردن مطابق با مقتضیات زمان از اقدامات امام قبل از پیروزی انقلاب بود.
حالا در زمان ورود امام هم مسائلی اینگونه پیش آمد. سوال این بود که امام دارند می آیند و حالا چه کسی میخواهد از ایشان استقبال کند؟ ما در همین راستا ۶۵ هزار نفر را سازماندهی کردیم که یک نفوذی در آنها نبود و یک ریال هم پول ندادیم به آنها.
در طول این مسیر این انتظامات حفظ شد چون هر لحظه ممکن بود که کسی به امام سوقصد کند. اینی که شما می بینید از فرودگاه تا بهشت زهرا ۲۳ کیلومتر نظر بر قرار است توسط همین کمیته استقبال و تشکیلات پشت پرده انجام داد. مسئول فرودگاه شهید مطهری و مسئول بهشت زهرا من بودم.
بعد از انقلاب همه این افرادی که در کمیته ها بودند پس از انقلاب جذب نهادهای دیگری مثل سپاه و ارتش و کمیته شدند.
مثلا آقای ارباب که یک مکانیک بود آمد مجلس شورای ملی قدیم را گرفت و گروه زیر مجموعه اش شبانه روز نمی خوابید. لذا می بینید که در مجلس یک تابلو یا سند سرقت نشده است. فقط آینه ای در پله ها بود که با گلوله زده بودند سوراخ کردند که بعدها عوض شد.
حالا در آن شرایط انقلاب پیروز شده بود و به شهربانی شاه نمی شد اعتماد کرد. پس در نتیجه کمیته ها باید شکل می گرفت، یا مثلا در اصناف شاه که فردی آلوده بر سر کار بود در آنجا نمی دش کار کرد، بنابر این کمیته اصناف امام به محوریت مرحوم امانی شکل گرفت. در ادامه نیز بنیاد مستضعفان و مسکن و کمیته امداد و … شکل گرفت.
در نتیجه نهادسازی در انقلاب اسلامی طبق یک حرکت منظم و برنامه ریزی شده صورت گرفت.
حتی انتخاب بازرگان با یک برنامه حساب شده از سوی امام صورت گرفت و اینطور نبود که امام وی را نشناسد. یادم هست که در موتلفه افرادی نظیر مرحوم شهید عراقی و امانی با بازرگان و همراهان وی در چندین جلسه به چالش جدی فکری برخوردند. حرف شهید عراقی این بود که اسلام آقای بازرگان غرب زده است.
* اشارهای به بحث اسلحه سازی کردید؟ این صنعت در آن ایام به چه شکل بود؟
وقتی امام این مساله را مطرح کردند خب ما نمی توانستیم تفنگ بسازیم بنابر این رفتیم به سراغ ساخت نارنجک. در آن زمان یک کوکتل مولوتوف بود که استفاده می شد از آن که اصلا کارگشا نبود و فقط به درد تظاهرات خیابانی می خورد. برهمین اساس درباره ساخت نارنجک مرحوم عراقی به شهید عزیز الله ریخته گر سفارش داد که در ریخته گری خود نارنجک بسازد. اما جواب نداد و معلوم شد که نه می توانند آن فلز را ساخت و نه می توانند بخرند.
این سوال ایجاد شد که چه بکنیم. در آن زمان در تهران تازه آب لوله کشی داشت راه می افتاد. ما مواد آتش زا و منفجره ای مثل گوگرد را توسط یکی از نوجوانانی که دبیرستانی بود در پوشش آزمایش می خریدیم و در داخل راهی هایی که برای انشعاب به لوله کشی به کار می رود می ریختیم، البته بعدها مواد منفجره را به اجازه شما وارد هم می کردیم!
اولین نارنجک را به بخش جهاد مسلحانه ما منفجر کرد در جاده خاوران زیر یک پل کوچک بود که صدای زیادی داشت ولی پل را تخریب نکرد. از آنجا تجربه ای شکل گرفت.
دومین بمب دست ساز نیز در گیلان صورت گرفت که انفجار هم صدای خوبی کرد و هم پل را خراب کرد. حالا در اینجا یک خاطره ای هم نقل بکنم. من شب ۲۲ بهمن مسئولیت اطلاعات گیری را بر عهده داشتم. به آقای فردوسی پور گفتم من دیگر نمی توانم اینجا بمانم و به قولی «می خورند حریفان و من نظاره کنم» شما چند ساعت اینجا را اداره کنید تا من بروم به کف خیابان. از مدرسه علوی ۲ آمدم سمت سه راه امین حضور که دیدم دو عدد از بچه های سوار موتور دارند به سمت نیروهوایی می روند، گفتم دو تانک از آنجا دارد به سمت شما می آید. در آن زمان یکی از آن دو نفر خرجین موتور را باز کرد و دو عدد سه راهی بزرگ را نشان داد و گفت اینها کافی است. من گفتم خوب است ولی باید مراقب باشید کسی آسیب نبیند در این انفجار. چون ترور و کشتن بدون دلیل افراد در اسلام حرام است.
البته ما در اینجا مساله به نام اعدام انقلابی هم داریم که در همه قوانین قابل قبول است؛ اگر اشغالگری به خاک شما حمله کرد و شما او را کشتید عنوانش اعدام انقلابی است، ما در اسلام اعدام انقلابی بدون حکم شرع را قبول نداریم و لذا می گوییم اول باید محدور الدم بودن فرد مشخص شود مثل منصور و بعد وی را اعدام کنیم.
در این میان نیز در زمان غیبت فقیه جامع الشرایط به این تشخیص برسد که وی محدور الدم است و ضمنا باید اجازه اجرای حکم را هم بدهد.
موتلفه هم یک نفر را فقط اجرای حکم الهی کرده و آن هم حسنعلی منصور بود؛ ما اجازه نداریم جایی بمب منفجر کنیم و صد نفر بی گناه را بکشیم.
* برخی ادعا میکنند روند انقلاب را ملی مذهبیها و نهضت آزادی شکل دادهاند؛ به طور کلی سهم این جریان در پیروزی انقلاب چه بود؟
نه نهضت آزادی و نه جبهه ملی اصلا هیچ نقشی در انقلاب اسلامی ایران ندارند جز نقش تخریبی؛ البته در مبارزه با شاه نقش دارند.
بازرگان تا آخرین روز می گفت که شاه بماند سلطنت کند و نخست وزیر حکومت. اما هم در صحبتهای خودشان خطاب به جبهه ملی میگویند که شما دو ماه قبل از انقلاب میگفتید شاه باید بماند و سلطنت کند.
وقتی کسی میگوید شاه باید بماند و مبارزه پارلمانی را به سبک غربی قبول دارد پس انقلابی نیست. آقای بازرگان هیچ وقت فرد اینگونه ای نبود. وی در مصاحبهای به فالاچی میگوید من به امام گفتم انقلاب در ایران زود هنگام است و باید سیاست گام به گام را به پیش ببریم؛به این صورت که اول دبیرستان ها را بگیریم، بعد دانشگاه ها و پس از آن مردم و در نهایت انقلاب کنیم.
* چیزی شبیه فتنه سنگر به سنگر؟
نه. فتح سنگر به سنگر با استراتژی گام به گام آقای بازرگان فرق دارد. جبهه ملی اصلاً اسلام را قبول ندارد و بیشتر ملیگرایی را قبول دارد. انقلاب اسلامی هم انقلاب ملیگرایی نیست. اما در مبارزه با شاه نقش داشتند و زندان رفتند و کار کردهاند. بعد از انقلاب هم که بیشتر نقش تخریب داشتند.
حتما برای شما سوال برانگیز است که این جریان در دوران انقلاب یک شهید هم نداشته است. در ۱۵ خرداد یا دیگر حوادث انقلاب آنها شهید ندادند و زندان هم کسی از اینها کشته نشد. فقط دکتر حسین فاطمی بود که شاه از اقدامات او لجش گرفت و دستور داد وی را بکشند وگرنه بقیه این افراد در میانشان یک چهره شهید نیست.
جالب است که بعد از پیروزی انقلاب هم شما مشاهده می کنید که یک نفر از جریان ملی مذهبی را گروههایی نظیر فرقان و منافقین ترور نکرده است.
حتی ببینید چهره هایی نظیر موسوی خوئینی ها، خاتمی، میرحسین موسوی و هادی غفاری و … را هیچ فردی اقدام به ترورشان نکرده است. یک نفر هم از این لیبرال ها جزو شهدا نیست.
در زمان جنگ هم این افراد می گفتند که امام باید جنگ را بعد از آزادی خرمشهر را تمام می کرد. بررسی کنید ببینید تا زمان آزادی خرمشهر این افراد یک شهید یا جانباز یا مجروح داده اند یا نه؟
حالا با تمام این قضایا این افراد مدعی هم شدند. با اینکه امام دور اول حکومت در جمهوری اسلامی را نیز به همین جریان داد. بعد از این ها هم بنی صدر آمد و کار را خراب کرد.
این اصلاح طلبان هم تبارشان بازرگان و جبهه ملی هستند و در نشریاتشان هم از همین ها حمایت می کنند. حالا با این وضعیت که امام دولت را دست آنها داد دیگر برای چه چیزی طلب کارند.
کارهایی که این طیف کرده اند کاملا روشن است. کارهایی صورت گرفت که هیلاری کلینتون می گوید که امید ما به اصلاح طلبان است.
این افراد نه افکارشان با امام می خواند و نه با ولایت فقیه. و صریحا می گویم که این جریان نه در پیروزی انقلاب و نه در تداوم آن هیچ نقشی نداشتند.
* بحثی که در زمان ورود امام مطرح بود موضوع ترور ایشان بود. آیا خبری موثقی از برنامهریزی برای این موضوع داشتید.
اگر هم بود ما متوجه نشدیم. چون انقلابیون دارای سیستم اطلاعاتی پیچیده حکومتی نبودند. تا آنجایی که من اطلاع دارم نه ولی از نظر احتمال قریب به یقین ممکن بود چنین اتفاقی بیفتد.
البته تدابیر مختلفی دیده شده برای حفظ امنیت امام. لذا شما می بینید که در بهشت زهرا من پشت سر امام هستم و خودم را مایل کردم به سمت ایشان که اگر چیزی پرتاب شد به سمت امام به ما بخورد نه به ایشان.
* یعنی جرأت این کار در رژیم شاه وجود داشت؟
نمیدانم ولی استکبار اگر بخواهد کاری را انجام دهد، خواهد داد. به هر حال خداوند پیامبرش را حفظ کرد، همان خدا امام را نیز حفظ کرد.
* سوالات ما در این زمینه بسیار زیاد بود ولی با توجه به کمبود وقت شما از آنها صرف نظر می کنیم؛ از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگذاریم.
سلامت باشید و خداوند به شما توفیق بدهد.
منبع: جهان نیوز
بازدیدها: 255