صحیفه نور بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مملو از مطالب زیبا و خواندنی است که در این نوشتار، سخنان امام خمینی رحمة الله علیه «در جمع اعضاى انجمن هاى دانشجويان دانشگاه هاى سراسر كشور و اساتيد دانشگاه و حوزه و طلاب حوزه عمليه قم» تقدیم علاقمندان می گردد.
* در رأس برنامه هاى رضاخان، تضعيف روحانيت بود
بسم الله الرحمن الرحیم
مـن بـايد يك تاريخچه اى براى شما آقايان كه درك زمان رضاشاه را نكرديد عرض كنم تـا بـفـهميد كه اين دست هائى كه در كار است چه دست هائى است. رضاخان بعد از اينكه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدس اسلامى خدمتگزار به ملت درآمـد. حـتـى در جـلسـه هائى كه در محرم انجام مى گرفت در تكيه هاى زيادى كه در تهران بـود آن وقـت، مى گفتند او مى رود و شركت مى كند و دسته جاتى كه از نظامى ها در تهران بيرون مى آمد من خودم ديده ام و مجلس روضه اى كه از طرف خود رضاخان با شركت خودش تـأسـيـس مـى شـد مـن يـكـى اش را خودم ديده ام، اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد. اغـفـال كـرد مـلت را، اغـفال كرد همه قشرها را تا اينكه جاى پايش محكم شد، وقتى كه جاى پايش محكم شد هدف اول و آن چيزى كه در رأس برنامه اى بود كه براى او تنظيم كرده بـودنـد تـضـعيف روحانيت بود. شروع شد برنامه به تضعيف اين قشر. برنامه اين بود كه اين قشر در بين ملت حيثيت خودش را از دست بدهد تا اينكه بتوانند آن كارهائى كه مى خواهند انجام بدهند. روزنامه نويس هاى آن وقت و رسانه هاى گروهى آن وقت و قلمداران آن وقـت مـجـهـز شـدنـد و همه به ضد روحانيت مشغول كار شدند. طورى كردند كه روحانيت را منزوى كردند و حتى در ماشين ها و تاكسى سوار نمى كردند اينها را. تبليغات به طورى دامـنـه دار بـود كـه جـوان هـاى مـا را حـتـى جـوان هـاى مـتـديـن را مـنـحـرف كـردنـد. اول، هـدف روحـانـيـت بـود. ايـن مـدرسـه فـيـضـيه را كه ملاحظه مى كنيد كه آن وقت شايد شـشـصـد، هـفـتـصـد نـفـر طـلبه در خود مدرسه فيضيه ساكن بود، روز نمى توانستند در مـدرسـه بـاشـنـد، فـرار مـى كـردنـد به باغات شهر و آخرهاى شب مى آمدند براى اينكه مأمورها دنبال اين بودند كه اينها را بگيرند و ببرند و عمامه هاشان را بردارند. علماى تـهـران را تعقيب مى كردند و بعضى از اشخاص موجه از علما را در كلانترى مى بردند و همانجا لباسشان را مى بريدند كه بلند نباشد، لباس روحانى نباشد، همانجا قيچى مى كـردنـد. آن چـه دسـتـى بـود كه روحانيون را در آن روز سرنگون كرد و كوبيد؟ و در عين حـال كـه آنـهـمـه كـوبـيـدنـد روحـانـيـون را، مـع ذلك گـروهـى كـه فـقـط قـيـام كـرد در مـقـابـل رضـاخان، همان روحانيون بودند. يك دفعه از تبريز علماى تبريز، يك دفعه از خراسان علماى خراسان ، يك دفعه از اصفهان كه اين از همه دامنه اش زيادتر بود. علماى اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم بـه ايـنها متصل شدند و مع الاسف همه قيام ها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسى تر بود بـسـيـار از ينها را آمدند بازى دادند، اغفال كردند و از قرار كه مى گفتند در راس آنها كه مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى بود از قرارى كه مى گفتند او را هم مسموم كردند و همان قـم فـوت شـد. آن چه دستى بود كه روحانيون را اينطور كوبيد و روى چه مقصدى بود؟ آن چـه دسـتى بود كه روحانيون را با قشر دانشگاهى آنطور از هم جدا كرد كه در دانشگاه اسـم روحـانـى را نمى شد ببرى و در مدرسه فيضيه هم دانشگاهى را؟ اين چه دستى بود كه اينها را از هم جدا كرد و با هم دشمن كرد؟ و اين چه دستى بود كه دانشگاه ما را به آن صـورت در آورد كـه اشـخـاصـى كـه از آن بـيـرون آمـدند، مگر يك دسته متعهد، انحرافى بـودنـد و گـرايـش بـه مـكتب هاى ديگر داشتند؟ و آن چه دستى بود كه در همان زمانى كه انقلاب پيروز شد دانشگاه را به صورت يك دژ جنگى درآورد؟ و آن چه دستى است كه الان مشغول كاراست و مى خواهد باز روحانيت را بكوبد؟ اينها چه ديده بودند از روحانيت و اخيرا چـه ديـدنـد كه اينطور در فكر اينند كه در بلاد شروع كردند كه باز همان مطالبى كه زمـان رضاخان بود اعاده كنند و به روحانيون و معممين جسارت كنند و اهانت كنند؟ روحانيون مـگـر چـكـاره اند و آنها چه ديده بودند؟ اين چه دستى است كه اين دو قشر را از هم اينطور جـدا كـرده بـود و حـالا هـم جـدا كـرده اسـت ؟ مـگـر انـشـاءالله بـه فضل الهى اينها با هم پيوند كنند.
* اگر بخواهند ملت را تحت سلطه بياورند بايد مردم را از روحانيين جدا كنند
ايـنـهـا بـا مطالعه هاى طولانى كه از مردم شرق و مسلمانان و بلاد اسلامى دارند و داشته انـد و كـارشـنـاس هـاى آنـهـا در ايـن بـلاد اسـلامـى بـا شـكـل هـاى مـختلف آمده اند و مطالعه كرده اند و بررسى كرده اند، اين را يافتند كه توده هاى مسلمين با روحانيين نزديكند و روحانيين در آنها نفوذ دارند. در هر شهرى ملاى آن شهر، امـام جـمـاعت آن شهر با مردم روابط دارد و مردم از او حرف شنوى دارند، پس اگر بخواهند ايـن مـلت را بـشـكافند و تحت سلطه بياورند بايد مردم را از اين روحانيين جدا و آنها را از آنـهـا جـدا كـنـنـد. خـوب ، بـيـن دانـشـگـاه و روحانى چرا اينطور اختلاف ايجاد كردند كه در دانـشـگـاه نشود اسم روحانى را برد و دانشگاهى كه بخواهد نماز بخواند به طور قاچاق نماز بخواند و در مدرسه هاى ما هم اگر اسمى از دانشگاه بيايد، او را به خوبى دريافت نـكـنـنـد؟ ايـن هـم روى همان مطالعاتى كه آنها دارند و اين ديگر واضح تر است كه اين دو قـشـر مـغز متفكر جامعه هستند، اين دو قشر را اگر از هم جدا كنند مى توانند كارهائى را كه مـى خـواهـنـد انـجـام بـدهـنـد و ايـن دو قـشـر اگـر بـا هـم اتصال پيدا بكنند، اينها نمى توانند مقاصد خودشان را انجام بدهند و لهذا قلم ها و نطق ها و رسـانـه هـا و ايـنـهـا كه در خدمت اجانب بود، به كار افتادند، اينها را از هم جدا كردند و دشـمـن كـردنـد و در هـر قـشـرى هـم ايجاد اختلافات كردند. حالا كه اينها ديدند، آن قدرت اسـلام را ديـدند و قدرت روحانيون را ديدند و قدرت دانشگاه را ديدند كه يك همچو قدرت شـيـطـانـى را ايـنـهـا بـا هـم وقـتـى كـه شـدنـد سـرنـگـون كـردنـد كـه در دنـيـا كـسـى احتمال اين را نمى داد كه بتواند ايران اين مرد خائن را بيرون كند زيرا همه قدرت ها پشت سر او بودند،
همه قدرت ها، چه قدرت هاى غير اسلامى كه مهم امريكا بود، براى شوروى هم و چه حكومت هـاى انـحـرافـى بـلاد مـسلمين ، تمام اينها طرفدار او بودند. شاهديد كه ما وقتى در عراق خواستيم كه شروع كنيم به طور بارزى به مقابله با شاه ، عراق نگذاشت ما آنجا بمانيم و وقتى خواستيم به كويت برويم كويت هم نگذاشت كه ما وارد بشويم و من ديدم كه ما در هر يك از بلاد مسلمين برويم ، همين حرف است . و خدا خواست كه بهتر بشود و ما رفتيم به يـك محلى كه تحت سيطره ايران نبود گرچه آنجا هم ابتدائا با ما مخالفت هائى شد، لكن كـم كـم آن مـخالفت ها تخفيف پيدا كرد. اينها امروز از زمان رضاشاه بيشتر در فكر هستند. زمان رضاخان مطالعات بود و دهنيات كه اگر چنانچه روحانى با دانشگاهى پيوند كند و اگـر روحـانى قدرت روحانيت خودش را دارا باشد نمى گذارد كه ما آنطور كه مى خواهيم اسـتـفـاده كـنيم از ايران ، اين يك ذهنيتى بود مطابق با واقع هم بود اما ذهنيت بود. امروز آن ذهـنـيت ديگر براى آنها عينى شد، ديدند كه از روحانيت شروع شد و دانشگاه هم آنقدرى كه متعهد بودند پيوند كردند و آنها هم كه نبودند، الزام پيدا كردند به اينكه همصدا باشند و سـايـر قـشـرهـا هـم ، هـمـه مـلت . ايـنـهـا ديـدنـد كـه ايـن روحـانـيين در عين حالى كه آنها خـيـال مى كردند كه نفوذ دارد لكن نمى دانستند اينقدر نفوذ دارد. آن وقتى كه شاه به عذر خـواهـى افـتـاد، شـاه مـخلوع به عذر خواهى افتاد و شريف امامى را آورد روى كار، اينها هى گفتند كه خوب ، ما اشتباه كرديم ، ما نمى دانستيم كه مردم اينطور روحانيت را مى خواهند و مـا ايـن اشـتـبـاه را بـر مى گردانيم ، ما خدمت مى كنيم به روحانيون . از اين چرندها شروع كردند گفتن براى اغفال ، ليكن خوب ، ديگر گوش ها نمى شنيد.
* هيچ ارگانى نبايد در كار ارگان ديگر دخالت كند
ايـنـهـا امـروز ديـده اند قدرت اسلام را، ديده اند كه يك جمعيت سى و پنج ميليونى كه اين جـوان هـائى كـه بـتـوانـنـد كـار بكنند شايد پانزده ميليون ، هيجده ميليون ، بيست ميليون باشد بدون اينكه داراى يك تجهيزاتى باشند و بدون اينكه تربيت نظامى ديده باشند ايـنـهـا بـا مـشـت غلبه كردند بر همه قدرت ها و آن كسى را كه آنها همه مى خواستند نگه دارند نتوانستند، اينها عينى شد برايشان كه اسلام چقدر قدرت دارد، حالا بدتر و بيشتر درصدد اين هستند كه اسلام را نگذارند تحقق پيدا كند. اين سنگر بندى ها كه در دانشگاه ها شـد بـراى چـى بـود و كـى بـودنـد؟ آنـهـائى كـه مـيـل داشـتـنـد كـه دانـشـگاه كه تبديل شده بود به يك غرب ساختگى ، غربزده ساختگى ، بـرگـردد بـه يـك دانـشـگـاه اسلامى كه وقتى وليده او مى آيد، نتيجه او بيرون مى آيد، افراد مسلم و متعهد باشد، اينها بودند كه سنگر گرفتند؟ يا همان ها بودند كه همان قلم و همان قدم و همان چيزهائى كه زمان رضاخان مى خواستند بشكنند اين اسلام را و اين قدرت را؟ اينها هستند كه سنگرگيرى كردند. ما كه مى گوئيم انقلاب فرهنگى و البته در همه چـيـز بايد باشد، لكن بايد مخلوط نكنيم امور را به هم . اينهائى كه در انقلاب فرهنگى هـى صـحبت مى كنند و صحبت كردند و من شنيدم اينها مخلوط مى كنند امور را به هم و اين راه را دور مـى كـند. دانشگاه و فيضيه ، بايد فقط راجع به دانشگاه شروع كنند. كار به اين نداشته باشند
اقـتـصـاد مـلت چـيـسـت . اگر دانشگاه بيايد راجع به اقتصاد بخواهد فرهنگ را جارى كند و فرهنگ اسلامى درست كند، از فرهنگ اسلامى دانشگاه هم باز مى ماند، و اگر قشرى ديگرى كـه مـى تـوانـد انـقـلاب فـرهـنـگـى در مثلا ارتش بكند بيايد بخواهد مخلوط كند و انقلاب فرهنگى را در دانشگاه بخواهد بيايد عمل كند، اين كار خودش هم از دستش مى رود. بايد هر قشرى در همان محل خودشان و در همان بنگاهى كه آنها جزئيت دارند در آنها و عضويت دارند در آنـجا، همان را مشغول بشوند، نه شما انقلاب اقتصادى را دنبالش برويد، نه آنهائى كـه مـى خـواهـنـد انـقـلاب اقـتـصـادى درسـت كـنـنـد بـيـايـنـد دنـبـال دانـشـگاه ها. و من به شما حالا دارم عرض مى كنم كه اين اختلاطها البته افرادى هم كه اين اختلاطرا مى گويند من سراغ ندارم كه افرادى باشند كه خداى نخواسته خيانتكار بـاشند، اغفال مى شوند. اينهائى كه مى خواهند، مى گويند همه را بايد با هم درست كرد و جـدا نـمـى كنند، قسمت قسمت نمى كنند، همه چيز را يعنى اين دستگاه را با آن دستگاه ، آن دسـتـگـاه را بـا اين دستگاه و روى هر يك عليحده متخصصان خودشان، متخصصان آن بنگاه مـشـغـول كـار نـمـى گـذارنـد بـشـونـد، ايـنـهـا مـتـحـمـل اسـت كـه اغـفـال شده باشند. نبايد ما وقتى مى خواهيم دانشگاه را درست بكنيم و يك انقلاب فرهنگى در دانـشـگاه درست بكنيم بيائيم همه چيز را با هم مخلوط بكنيم ، همه جا بايد چه بشود اما هـر كـدام در محل خودش . بازار بايد درست بشود، لكن دانشگاهى به بازارى كارى نبايد داشـتـه بـاشـد. بـازار يـك دسته اى بايد بروند و آنجا انقلاب اسلامى و فرهنگى را در آنـجـا پـيـاده كنند، اينها يك دسته بازارى متعهد بايد باشند. ارتش هم بايد انقلاب در آن پـيـدا بـشود و اميد است كه بسيار وقتش شده باشد لكن ارتش نبايد كار داشته باشد كه دانـشـگـاه چـه مـى گـذرد در آن ، به او چه ربطى دارد. در عين حالى كه همه با هم پيوند هـسـتند، لكن هر كدام كار خودشان را بايد انجام بدهند. پيشتر مى گفتند كه در آن تعزيه هايى كه در مى آوردند سابقا، مى گفتند كه شمر خوب اين است كه شمر باشد، اگر بنا بـاشـد كـه شـمـر هـم وقـتـى صـحـبـت مـى كـنـد يـا شـعـر مـى خـوانـد مـثـل امـام حسين بخواند اين شمر نيست ، در عين حالى كه همه بنگاه واحد بودند و همه با هم مى خواستند يك صحنه اى را درست كنند، لكن هر كس كار خودش را بايد خوب انجام بدهد، نبايد او دخالت كند در كار ديگرى . اگر هر كدام دخالت كنند در كار ديگرى ، اين صحنه ، صـحـنـه خوب نمى شود. ما هر كدام بايد كار خودمان را خوب انجام بدهيم اگر هر كسى در هر كارى دخالت بكند هيچ كدامش را نمى تواند انجام بدهد.
* با هم اجتماع كنيد و مواظب باشيد قلم هاى مسموم شما را بازى ندهند
و مـن حـالا بـه شـمـا عـرض مـى كـنـم كـه قـلم هـا، قـدم هـا، نـطـق هـا، شـيـطـنـت هـا دنـبـال ايـن اسـت كـه نـگـذارنـد شـمـا ادامـه بـدهـيـد بـه ايـن چـيـزى كـه مشغول شده ايد، اينها مى خواهند نگذارند كه قشر روحانى با قشر دانشگاهى يكى بشود. شـما الان اول كارتان است ، تازه شروع كرده ايد. ممكن است به حسب حدسى كه من مى زنم كه بيايند بيخ گوش اشـخـاصـى كـه در فـيـضـيـه و در جـاهـاى ديـگـر، در مراكز علمى هستند، بيخ گوش اينها چـيـزهـائى بخوانند كه نتيجه اش اين باشد كه شما با اين دسته كنار برويد، و بيايند بـيـخ گـوش دانـشگاهى ها مطالبى بگويند كه شما را از آنها جدا كنند. اينها صدمه ديده انـد از اتـحـاد ايـن ملت ، اينها از اسلام الان ترسيدند به طورى كه ديدند خارجا چه جور واقـع شـد. ايـنها مى بينند اين تظاهرات شما را، اينها مى بينند اين اجتماعات شما را و اين فرياد اسلامى شما و ناراحت مى شوند.
چند روز پيش از اين در يك نوشته اى ديدم كه مى گويد كه چرا از ملى مى ترسيد شماها؟ چـرا نـمـى گـوئيـد مـجـلس شـوراى مـلى ؟ مـن به آن آقا مى گويم شما چرا از اسلامى مى تـرسـيـد؟! مـا ايـن مـلى كـه مـجـلس شـوراى مـلى بـاشـد، حـالا بـيـش از پـنـجـاه سـال هـم از آن مـى گذرد و ما يك اثر صحيحى از اين نديديم . هر وقت يك آدم صحيح پيدا مـى شـد، يـك پنجاه نفر هم از نوكرهاى استعمار پيدا مى شدند و او را مى كوبيدند. من مى گـويـم بـه ايـنـها كه ما تابع اين ملت هستيم ، اين جمعيت . ما كه خودمان براى خودمان يك كـاره نـيـستيم ، ما مى خواهيم ببينيم خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت چى است . ما ديديم كه خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت اين بود كه ما اسلام را مى خواهيم ، در تمام صحبت ها از اول تا آخر اين نبود كه ما ملى گرا هستيم ، ملى گرايى بر خلاف اسلام است . اسلام آمـده اسـت كه همه را يك نحو به آن نظر بكند، همه جوامع را. ملى گرايى اين است كه الان در آمريكا بين سياه و سفيد دارد واقع مى شود و اين كارترى كه دعوى اين را مى كند كه من طـرفـدار بـشـر هـسـتـم ايـن سياهان را اينطور مى كشد و اين طور آزار مى دهد. ملى گرايى ايـنـسـت كـه بعضى از اين دولت هاى عربى مى گويند عربيت و نه غير. ملى گرايى اين پان ايرانيسم است ، اين پان عربيسم است . اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مـجـيـد اسـت مـا كه مى گوئيم جمهورى اسلامى ، مجلس شوراى اسلامى ، براى اينكه از آن امـامـزاده مـا مـعـجـزه اى نـديـديـم ! پـنـجاه سال است ، بيشتر، ما را عقب ، عقب راندند، پنجاه سال بيشتر كه اينها كارشكنى كردند. در طول مدتى كه مجلس شوراى ملى آنها بود حتى يك دفعه نشد كه مردم ، مردم سراسر كشور آزاد راى بدهند. آن وقتى كه رضا خان نبود و مـحـمـدرضـا خان نبود و زمان قاجار، من يادم هست ، آن وقت خان ها بودند، شاهزاده ها بودند، خان ها دسته دسته اين مردم را به زور مى آوردند و به صندوق ها راى براى خودشان مى گـرفـتـند، مردم هيچكاره بودند، نمى دانستند كه چيست ، يك ورقه اى را به آنها مى دادند، اينها هم مى آوردند در صندوق مى انداختند. زمانى كه رضاخان سلطه پيدا كرد و محمدرضا سـلطـه پـيـدا كـرد كـه هـمه مى دانيد كه يعنى زمان محمدرضا را اكثرا ديديد كه به مردم ارتـبـاطـى نـداشـت . خود محمدرضا گفت ، در يك گفتگوئى گفته است به اينكه ليست اين وكـلا را از سـفـارتـخـانـه هـا مـى فـرسـتـنـد پـيـش مـا مـى فـرسـتـادنـد مى خواهد بگويد حال اينجور نيست ، مى فرستادند پيش ما و ما همان ها را ملزم بوديم كه تعيين كنيم . اين يك اقـرارى اسـت از يـك كـسـى كـه بـه غـصـب سلطنت براى اين مملكت مى كرد و مطلع بود بر مـسـائل . و ايـن مـا را شـناساند كه به ما مى فهماند كه افرادى كه آن وقت در اين مجالس بـود چـه اشـخـاصـى بـودنـد. افـرادى بـودنـد كـه با ليست سفارت آمريكا يا با ليست سـفـارت شـوروى تـحـميل مى شدند، اين حرفى است كه محمدرضا گفت كه ليست ها را مى فـرسـتـادنـد. اين را براى اين تعريف كرد كه مى خواست بگويد من ديگر اينطور نيستم . حـتـى پـدرش را تـضعيف كرد كه خودش رو بيايد و مردم به خودش توجه پيدا كنند. اين اقرارى بود كه ايشان كرد كه ليـسـت را مـى فـرسـتـادنـد و مـا مجبور بوديم كه همان ليست را، افراد را تعيين كنيم . اين نمايانگر اين است كه اينهايى كه در مجلس شوراى ملى بودند نه شوراى اسلامى ، اينها چـه اشـخاصى بودند، اينها نوكرهائى بودند كه نوكرهاى خارجى بودند و با زور اين نـوكـر بـزرگ ايـنها مى رفتند در مجلس . در طول تاريخ مشروطيت نمى توانيد پيدا كنيد كـه هـمـه ايـران خـودشـان راى داده انـد، حـتـى در آن دوره هـاى اول ، بـله ، تـهـران در آن دوره هـاى اول خـودشـان راى مى دادند لكن در تهران خان ها نمى تـوانـسـتـنـد كـارى بكنند اما در شهرهاى ديگر و در دهات و در اينطور چيزها اين خان خانى بود و همان اشراف و همان خان ها مردم را مى بردند به آن كسى كه نظرشان بود راى مى دادنـد. شـمـا امـروز… يـا يـك انـحرافى حاصل شده ، آن هم آن مقدارى است كه ديده اند چيز نـاچـيـزى بوده ، اينطور آزاد مردم بروند و آنطور زن و مرد، بچه و بزرگ ، آنهائى كه مى توانستند راى بدهند، آزاد بروند آنجا راى خودشان را بريزند. خوب ، شما تهران را ديديد، قم را ديديد، بعضى جاها را هم ديده ايد و از بعضى جاها هم شنيده ايد، اينها نمى خـواهـنـد كـه يـك هـمـچـو مـجـلسـى كـه مـال مـلت اسـت و مـال اسـلام اسـت و افـرادش بـه حسب غالب ، اسلامى هستند الا آنجاهايى كه قالب زده اند، نمى توانند ببينند اين را. اينها نمى توانند ببينند كه دانشگاهى و روحانى زير يك سقفى جـمـع شدند با هم مخلوطند. اينها، من تنبه به شما مى دهم كه اينها مشغولند كه شما را از هم جدا كنند. شما الان يك نهال كوچكى هستيد كه تازه ، اين ارتباطتان تازه رس است ، باز شـروع شـده اسـت الان ، نـرسـيـده اسـت بـه جـايـى و شما همه در هدف آنها واقع هستيد كه نـگـذارنـد، نـگـذارنـد در دانـشـگـاه يـك كـار مـثـبـتـى انجام بگيرد، اگر شد با تفنگ و با سـنـگـرگـيـرى و اگـر اين نشد، با شيطنت . آن چه دستى است كه در ديوارهاى دانشگاه آن شـعـارها را مى نويسند؟ او چه مى خواهد بكند؟ آنى كه جمع مى كند جمعيت را، يك بر خلاف اسـلام چـيـزى مـى گويد، چه نظرى اينها دارند؟ اينها واقعا اشخاصى هستند كه مى بينند دانـشـگاه و روحانيون مضر به ملت هستند و چون اينها ضرر براى ملت دارند، مى خواهند ما را از بين ببرند.؟ خوب، همين طايفه اى هستند كه روبروى اين ملت تفنگ مى كشند و اسلحه دارنـد و الان هـم اسـلحـه هـايـشـان در محل هايى هست براى وقتى كه فرصت پيدا كنند. همين هـايـى هـسـتـنـد كه مى خواهند كردستان به همان انقلاب و اينطور چيزها باشد و بحمدالله آنجا تصفيه شد و تصفيه مى شود. همين هايى هستند كه تفنگ هايى كه دارند و چيزهاى كه دارند، مارك هايى كه دارد معلوم است از اسرائيل هست ، از شوروى هم هست ، از طرفين قضيه . ايـنـهـا اسـلام را مى بينند كه مقابلشان مى ايستد، آن بزرگترها، اينها كه بچه اند، آن بزرگترهايى كه اينها را هدايت مى كنند و اينها را وادار مى كنند به امور، اينها ديدند كه اسلام اگر چنانچه باشد، روحانى و دانشگاهى اگر با هم باشند، اين دو مغز متفكر با هم جـوش بـخـورنـد قـهـرا سـايـر مـردم هـم بـا ايـنـهـا جـوش مى خورند، نمى توانند دوباره بـرگـردنـد به اينجا و كارهايى را كه مى خواهند بدهند، انجام بدهند. اينها مى دانند حالا كـه هيچ كودتايى در ايران نمى تواند درست باشد، كسى هم فكرش نمى تواند باشد، از خـارج هـم هـيچ كسى نمى تواند در اينجا بيايد و دوام هم بياورد. اينها از افغانستان هم يـك درسـى گـرفـتـه اند كه همه سلاح هاى مدرن را آوردند و همه هليكوپترها و طياره ها و حتى نظامى هاى تدريب شده را آوردنـد افـغـانـسـتـان ، لكـن نـتـوانستند ملت افغانستان را خاضع كنند و هر روز رو به شكستند. افغانستانى كه دولتش با آنها موافق است و آن اشخاصى كه تبع دولتش هستند بـا آنها موافق هستند، ايرانى كه دولت و ملت ديگر نيست و همه باهمند، همه دستشان توى دسـت هـم اسـت ، اينها نمى توانند در اينجا بيايند و يك مثلا كارى انجام بدهند. علاوه خداى تـبـارك و تعالى با ماست . ما براى خدا مى خواهيم اين اجانب را از كشورمان بيرون كنيم و ايـنـهـائى كـه خلاف اسلامند عذرشان را بخواهيم يا هدايتشان كنيم . وقتى ما براى خدا مى خواهيم اين انجام بگيرد، خداى تبارك و تعالى با ما همراهى مى كند، لكن به اين شرط كه مـا همانطورى كه اول انقلاب و در جوشش انقلاب همه مقصدها را كنار گذاشته بوديم و يك مـقـصـد داشـتـيـم و آن جـمـهـورى اسـلامـى و اسـلام ، و هـيـچ يـك از مـا دنـبـال ايـن نبوديم كه شب شاممان چيست يا در اداره منصبمان چيست ، همانطور پيش برويم . شـمـا خـيـال نـكـنـيـد كه ما، ديگر حالا گذشت و تمام شد و حالا برويم سراغ زندگيمان ، نخير. اگر بخواهيد يك زندگى با شرافت داشته باشيد، با عزت داشته باشيد، بايد از ايـن چـيـزهـايـى كه القا مى كنند به شماها، يعنى به ملت ، القا مى كنند به اينها كه جـمـهـورى اسـلامـى هـم آمد و كارى انجام نداد، اين براى اين است كه دلسرد كند شما را از جـمـهـورى اسـلامـى ، نـقـشه است كه شما كنار برويد جمهورى اسلامى را بكوبند و تمام كـنـنـد. در صورتى كه در اين يك سالى كه جمهورى اسلامى بوده است با همه كارشكنى هـايـى كـه از همه جا شده است ، به قدر طول سلطنت اين دو مرد خائن خدمت شده است به اين مـردم . دهـاتـى كـه هـيـچ نـداشـتند در طول سلطنت غاصب اين دو خيانتكار، همه را از همه چيز مـحـروم كـرده بـودنـد، الان در بـسـيـارى از جـاهـا خـدمـت مـشـغـول شده است و مردم ، خود ملت و دستگاه هاى دولتى و ملى با هم دست به هم گذاشته اند و آباد كرده اند آنجاها را. ملت ما نبايد گوشش به حرف اين اشخاصى باشد كه بر خلاف اسلام شعار مى نويسند، نبايد حرف هاى آنها را گوش كند كه كارى انجام نگرفته . اگـر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه من و شما حالا آزاد مى توانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم ، از آزادى بهتر يك چيزى ما داريم در دنيا؟ اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا ايـنـكـه دسـت اجـانـب از ممللكت ما قطع شد، ولو حالا ريشه هايش يك قدرى هست اگر هيچ نـشـده بـود، ايـنـهـا را نـبـايد ما چيز حساب كنيم ؟ ما نبايد رفتن محمدرضا را كه با آنهمه قـدرت بـود يـك چـيزى حساب كنيم ؟ جمهورى اسلامى آمد و هيچ كارى نكرد؟ پس اين چيست ؟ حـالا بـاز مـحـمـدرضـا تـوى مـمـلكـت مـاسـت و سـلطـنـت مـى كـنـد و سـاواك هـم مـشـغـول بـه نـانـجـيـبـى هـاى خـودش اسـت ؟ ايـنـهـا جـوان هـا را مـى خـواهـنـد گـول بـزنـنـد و جـوان مـا الحـمـدالله بـيـدار شـده انـد و گـول نـمـى خورند به اين زودى . اينهايى كه شما را مى خواهند سرد كنند و اينكه كارى انـجـام نـشـده اسـت ، و چيزى نشده است ، شما مى خواهيد چه كارى انجام بشود؟ در ظرف يك سال و چند ماه تمام نهادهائى كه براى يك كشور اسلامى است تمام تحقق پيدا كرد. در هيچ جـاى دنـيـا هـمـچـو چـيـزى نـبـوده ، جـاهـاى ديـگـر بـيـسـت سـال ، سـى سـال ، پنجاه سال وقتى انقلاب كردند باز نتوانستند قانون اساسى داشته بـاشند. عراق الان هم قانون اساسى ندارد، الان هم چند نفر دور هم نشسته اند با زور به مـردم حـكـومـت مـى كنند. اما ايران از باب از خود مردم بود اين جوشش ، از متن جامعه بود اين انقلاب ، و هـمـه هـم اسـلامى بودند، همه آن چيزهايى كه بايد براى يك مملكتى اساس مملكت باشد انـجـام گـرفـتـه . مـا ديـگر چيزى ، معطلى در اين باب نداريم ، بعد بايد سازندگى ها بشود كه انشاءالله مشغولند و خواهد شد. شما را بازى ندهند اين قلم هاى مسموم ، اين مجله ها و بعضى روزنامه هايى كه در خدمت ديگران هستند و مع الاسف به آنها اجازه نشر مى دهند هـر روز، ايـنها شما را اغفال نكنند. آن چيزهايى كه بيخ گوش شما در دانشگاه مى خوانند، يا در مدرسه مثلا فيضيه مى خوانند به گوشتان نرود. اين اجتماعى كه شما با هم كرديد الان هـدف واقـع شديد از براى آنهائى كه با اسلام مخالفند و با دانشگاه مخالفند و با فـيـضـيه مخالفند. الان شما هدف آنها هستيد. ادامه دادن كار بالاتر از ايجادش است ، ايجاد را مـى شـود، سـه روز رفـتـيـد در قـم و بـحـمدالله با هم صحبت كرديد و تفاهم كرديد و الحـمدلله با هم نزديك شديد، لكن ادامه اين مهم است . بايد شما قرار بدهيد هر چند روز، هر چند وقت يك دفعه با هم اجتماع كنيد و با هم يكصدا باشيد.
اگر دانشگاه از اول در خدمت مردم بود حالا ما محتاج نبوديم و مـن امـيـدوارم كـه ايـن ائتـلاف شـمـا بـا هـم يـك امر بسيار مباركى باشد و با اين ائتلاف بـتوانيد دانشگاه ها را، مراكز علمى را به صورت اسلامى در آوريد كه اشخاصى كه از، مـا هر بنگاهى را كه ، هر كارخانه اى را، از آن چيزى ك بيرون مى دهد مى فهميم چيست . آن كـارخـانه اى كه شكر بيرون مى دهد مى بينيم شكرش چطور است بعد مى فهميم كارخانه اش چـطور است . آن كه فرض كنيد كه فاستونى بيرون مى دهد ما مى فهميم چطور است . مـا از ايـن مـحـصول كارخانه دانشگاهمان بايد بفهميم چى بوده ، اين محصولش چه بوده . ايـن آقـايـانـى كـه مـى گـويـنـد كـه مـا خـودمـان در ايـن يـك سـال دانـشـگاه را چه كرديم ، در اين يك سال ما ببينيم اين آقايان چه كرده اند؟ محصولش چـه بـوده ؟ در ايـن پـنـجـاه سـال مـحـصـولش چـه بـوده ؟ در ايـن پـنـجـاه سال مثلا يك ميليون دانشگاهى ملت براى ملت خدمت بكند نه براى ديگران ، درست شده است ؟ دانـشـگاه بيرون داده است افرادى كه نظرشان اين باشد كه براى ملتشان كار بكنند و بـه ديـگـران مـربـوط نباشند؟ اين كمونيست ها از كجا آمده اند؟ اين ماركسيست ها از كجا آمده اند؟ از توى دانشگاه ها. ما معلم ها را از اينها مى فهميم ، كه دانشگاه داخلش چه بوده براى اينكه محصولش اين است . يك عده اى البته متعهد هستند، در هر جا هستند اما دانشگاهى كه چند مـيـليـون جـمـعـيـت در آن بـايـد بـاشـد و در عـرض ايـن پـنـجـاه سال بايد بيشتر از صد ميليون جمعيت از آن بيرون آمده باشد و آمده و رفته باشد، اگر بنا بود كه اين دانشگاه يك محصول دلخواهى داده بود بيرون ، حالا گلستان بود مملكت ما، مـحـتـاج بـه جـنـگ نـبـوديـم ، مـحـتـاج بـه نـهـضـت نـبـوديـم ، مـحـتـاج به انقلاب نبوديم . مـحـصـول آنـجـا يـك مـحـصول نامطلوبى بود كه در هر پستى وارد شدند براى اجانب كار كـردنـد. ايـنـهـايـى كـه در ايـن پـسـتها وارد شدند، براى كى كار كردند؟ براى ملت كار كردند؟ اينها محصول همين دانشگاه بودند و از دانشگاه آمدند در وزارتخانه ها در راس امور وارد شـدنـد و هـمـه اش بـراى اجانب كار كردند. اگر اينها براى ايران كار كرده بودند، اگر دانشگاه در خدمت ايران بود حالا ما ديگر محتاج بوديم كه جنگ و نزاع كنيم ؟ دانشگاه ديـگـر مـركـز اين سنگربندى ها مى شد؟ ادارات ما به اين صورت در مى آمد كه نكنند كار را، كم كارى بكنند؟ دانشگاه نتوانسته آن خدمت خودش را بكند به اين ملت ، دانشگاه در خدمت ديـگـران بـوده اسـت ، جـوان هـاى مـا را دانـشـگـاه هـا ايـنـطـور كـردنـد. الان هـم دنـبـال ايـن هـسـتـنـد كـه نگذارند اين دانشگاه يك دانشگاه در خدمت خود مردم باشد. ما كه مى گوئيم دانشگاه اسلامى ، ما مى خواهيم كه يك دانشگاهى داشته باشيم كه روى احتياجاتى كـه ايـن ملت داشته باشد، كرسى داشته باشد و براى ملت باشد. تربيت نبوده است در اين دانشگاه ، تربيت بر ضد بوده است.
آمـوزش و پـرورش لفـظـى بـوده اسـت كه وزارت آموزش و پرورش ! نه آموزش ، آموزش بـوده اسـت ، نـه پـرورش ، پـرورش . آمـوزش ايـن بـوده اسـت كه جوان هاى ما را گرايش غربى و شرقى مى دادند و پرورش هم اين بوده است كه لاابالى بار مى آورده اند و همين چـيـزهـايـى كـه مـى بـينيد. حفظ كنيد اين وحدت خودتان را. اينها الان هجوم مى آورند كه از دسـتـشـان بـگـيـرنـد ايـن را. بـخـواهـيـد كـشـورتـان كـشـور مـسـتـقل و خودتان اشخاص آزاد باشيد، اين را تعقيب كنيد و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشيد و برنامه ها را خود دانشگاهى ها و خود علماى حوزه برنامه ها را تنظيم كنند كـه يـك آمـوزش مـوافـق با احتياج مملكت ، نه اين چيزهايى را بخوانند كه اصلا به درد ما نـمـى خورد، خيلى از چيزهاست كه اصلا به مملكت مربوط نيست و يك پرورش صحيح ، كه از دانـشـگـاه وقـتـى بـيـرون مـى آيـنـد مـسـتـقـل در فـكـر بـاشـنـد، مستقل در عمل باشند، تحت تأثیر گرايش هاى شرقى و غربى نباشند، خدمتگذار به كشور خـودشـان بـاشـنـد نـه خـدمـت بـه ديـگران بكنند. اين معنى انقلاب دانشگاه است . ما انقلاب دانـشـگـاه را از مـحـصـولش بـايـد بـفـهـمـيـم ، اگـر ان شـاءالله بـعـد از چـنـد سـال ديـگـر مـحـصـول ، محصولى شد انسانى ، محصولى شد اسلامى ، محصولى شد كه بـراى كـشـور خـودشـان زحـمـت مـى كـشـنـد و كـار مـى كـنـنـد، مـى فـهـمـيـم تحول پيدا شده و اگر چنانچه همان باشد و از آن كمونيست بيرون بريزد و مسلمان ها را از آن طـرف بـريـزنـد، كـمـونيست از آنجا در بياورند، اگر اينطور باشد ما تا ابد لنگ هـسـتـيـم و مـنتظر بدترش بايد باشيم . لكن ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى با ما هـمـراهـى و كـمـك كـنـد و به زحمت هاى شما علما و شما دانشمندان ، انشاءالله ما به واسطه زحمات شما مملكتمان اصلاح بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 4/3/1359
منبع: صحیفه نور/ جلد 12
پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 126