سینما و تلویزیون ما چه تصویری از حجاب و مهم تر از آن، عفاف به مخاطبانش ارائه می دهد؟ این تصویر تا چه اندازه ملهم از آموزه های دینی و تا چه اندازه قابل اعتنا و اعتماد است؟
این تصویر را چه کسانی می سازند؟ برنامه سازان تلویزیونی و فیلم سازان سینماگر یا کارشناسان امور دینی؟ آیا یک اتاق فکر متمرکز و دانشی این ایده ها و افکار و قالب ها و محتوای آنها را ساخته و پرداخته می کند؟ یا نه نظام خاصی بر این روند حاکم نیست؟
خروجی برنامه های تلویزیون و فیلم های سینمایی ما در باب حجاب و عفاف چیست؟ مخاطب عادی و عمومی با مواجهه ای که در برابر این خروجی ها دارد چه برداشت و ماحصلی از این برنامه ها خواهد داشت؟
وقتی موضوع عفاف و حجاب مطرح باشد و پای رسانه هایی مثل سینما و تلویزیون هم در میان باشد، اینها نکات و سوالات مهمی است که به ذهن انسان خطور می کند.
بگذارید از اینجا شروع کنیم: تکراری ترین و آشناترین تصویر یک زن چادری در سینما و تلویزیون ما کدام است؟ قدری به خاطرات و آرشیو ذهنتان فشار بیاورید. خب! پاسخ چیست؟
درست است! شما هم مثل نگارنده یک تصویر آشنا به ذهنتان خطور کرد: تصویر زن بذهکار یا متهمی که برای ادای توضیحات وارد دادگاه می شود. این زن یک مشخصه ظاهری دارد: چادری بدرنگ و کریه بر سر! بله درست است. البته با تأسف و تأثر!
این تصویر آشنا و پربسامد زن چادری در سینما و سیمای ماست، از زن و چادر! البته نمونه های عجیب و غریب دیگری هم هستند که نمی دانیم باید به دیده تردید به آنها بنگریم یا موضوع دیگری در کار است. به بررسی این نمونه ها در ادامه مطلب خواهیم رسید.
تصویری که اما از زن در سینما- نه تنها سینمای ایران و بلکه سینمای جهان- ارائه می شود با همه تفاوت های نسبی و تضادهای گاه و بی گاهی که دارد، از یک مدل معمولی و همیشگی پیروی می کند: تصویری نه مبتنی بر ارزش های والای انسانی و اسلامی که در زن مستتر و فطری است، بلکه نمایه ای الکن و ابتر از چیزهایی که سال هاست به خورد مخاطب داده می شود. حالا فرقی هم نمی کند که مایه های فمینیستی ادبیات و فرهنگ غرب منشأش باشد، یا نگاه سنتی به معنای منفی و غلط آن در شرق. آبشخورش تحجر و واپس گرایی شبه دینی و شبه سنتی باشد، یا سقوط در دره فمینیسم و آزادی مطلق جنسی و نگاه کالامآب به زن که دستاورد مهمی(!) در غرب و در برابر هواداران فرهنگ غربی است! اما این همه ماجرا نیست.
در واقع شاید بتوان گفت یک پازل دیگر که در هم تنیدگی مخفی و فریبنده اما اثرگذاری در کنار این شیوه معمول و مألوف و عریان برهنگی فرهنگی دارد، شیوه ای است که در برخی از فیلم ها و سریال های خودمان و در نظام برنامه سازی داخلی پیگیری می شود، که البته پیچیده تر، فریباترو حرفه ای تر و مرموزتر از آن گروه اول است.
بگذارید با یک مثال موردی شناخته شده دم دستی موضوع را پی بگیریم: مدتی پیش سریال نسبتا، پرمخاطبی به نام دودکش پخش می شد. که از جمله سریال های مناسبتی ماه رمضان هم بود. دودکش به جهت جذب مخاطب و ریتم و تیپ ها و… سریال نسبتا سرپایی بود و آبرومند، بی ادعا و کوچک. نه دعوی معناگرایی داشت و نه شعارهای گل درشت می داد و نه کلیشه پرداز بود.
یک سریال کوچک و خودمانی که آمده بود مردم را سرگرم کند. تازه ارزش و اهمیتش فقط در همین خلاصه نمی شد. سریال نه آپارتمان نشین بود و نه در محدوده بالای ونک سیر می کرد. اتفاقا میزانسن و لوکیشنش مال مردم عادی و مستضعف بود و همین هم باعث می شد تا خیلی راحت و خوب و بی قصد و غرض با مردم خودمانی شود و حرف های کوچک یا بزرگی را هم که دارد، در خلال همین سادگی و گرمای خوب بزند؛ بی ادا و اطوار.
سریال جای خودش را بین مردم هم باز کرد و از جهت متن و بازی ها هم بد نبود، و بعد از مدت ها تکیه کلام های جالب و بامزه اش هم میان مردم جا افتاد. بازی هایش هم نسبتاً خوب و روان و در حد و اندازه ای بود که از یک سریال مناسبتی با این ویژگی ها و در این مقیاس توقع داشتیم.
اینها را نه از جهت نقد سریال دودکش – که ما الان در مقام نقد این سریال نیستیم- بلکه از جهت دیگری گفتیم که باعث جلب توجه نگارنده در یکی از قسمت های مهمش شد.
اولین زنی که در این سریال با «چادر» حضور پیدا کرد -در نقش مادر زن یکی از نقش های فرعی- حضوری به شدت دفرمه، عصبی، پرخاشگر و غیرمنطقی داشت. این حضور از این جهت خیلی اهمیت دارد که چرا اولین بانویی که با «چادر» در این سریال حاضر می شود، باید چنین تصویری از خود به نمایش بگذارد؟!
شاید بشود گفت اشتباهی رخ داده و هیچ عمد و غرضی هم در کار نبوده و این واقعه کاملا تصادفی است ولی اگر قدری واقع بینانه – یا بدبینانه- به قضیه نگاه کنیم، قضیه کاملا شکل و بوی دیگری پیدا می کند.
بازیگر نقش مادر زن تازه داماد، که برای تست فرش های ادعایی دامادش آمده بود دم قالیشویی «مشتاق»، با آنچنان سخافت و فضاحتی، کولی بازی درآورده بود که کاملاً به هجو و هزل می زد و تصویر یک تیپِ به شدت پاراسمپاتیک را از یک آدم عصبی لجوجِ دهن بینِ بدبین برای مخاطب ایفا نمود! همانطور که گفتیم نکته جالب و تا حدی هم مشکوک و تأمل برانگیز قضیه این است که این اولین و تنها بازیگر زن این سریال است که با «چادر» حضور می یابد!
این در حالی است که در طول سال های گذشته خیلی اندک و در حد النادر کالمعدوم، نمایش نسبتا خوبی در برخی از آثار نمایشی در باب به تصویر کشیدن غیرکلیشه ای و قابل دفاع از چادر داشته ایم، که شاید بهترین نمونه اش هم در سینما و در فیلم زیبای «به همین سادگی» بود، هر چند اکثر سریال ها و فیلم هایمان کماکان نگاهی ارتجاعی و دِمُده و غیر قابل دفاع به هویت چادر و زن چادری دارند و هنوز هم مثل سه دهه قبل، فقط موقع نشان دادن «بدبختی» و «عزا» و «بزهکاری» و «زندان» یاد چادر و زن چادری می افتند! چادری که چه در هویت دینی و چه در تاریخ ملی ما، جایگاه و پایگاهی جدی و مبانی قابل دفاعی داراست.
بیش از این روی این نکته تأکید نمی کنیم و قضاوت را به مخاطب وامی گذاریم، فقط ذکر این جمله را بد نمی دانیم که گاهی اوقات یک صحنه یا سکانس یا بازی فرعی ممکن است در ظاهر عادی و ساده و «همینطوری» به نظر برسد، ولی قدری که دقت می کنیم معانی بعضاً خطرناک و تأسف برانگیزی را به دنبال می آورد. اینطور نیست؟!
حالا و با این بررسی های فشرده و موردی از محصولات سینمایی و تلویزیونی مان، وقت آن است که موضوع را از جنبه ای دیگر هم بسنجیم.
این روزها موضوع چهارشنبه های سفید در فضای مجازی، موجی تخریبی و شهبه افکن درباره حجاب به راه انداخته است. این موضوع البته بیشتر وجه سیاسی دارد تا عقیدتی، ولی با این حال باید مورد مداقه قرار بگیرد.
تاریخ در این میانه می تواند واگویه ها و درس های عبرت آمیز و اشارات حکمت آموز خوبی برای نسل امروز و فردای ما داشته باشد. ماجرای مسجد گوهر شاد و کشف حجاب، یکی از نقاط عطف بزرگ در این خصوص است. اگر آن روز زن مسلمان ایرانی با حجاب خویش، رضاخان قلدر قداره بند را به خاک سیاه نشاند، امروز هم لشکر مومنان راه خدا و بانوان عفیفه و متفکر و پیشرفته ایرانی، پاسخ محکمی به دسیسه های شیطانی سیاهی لشکر غرب خواهد داد! در این شکی نیست. اما….
آیا براستی عمال استکبار جهانی و پیاده نظام جریان منحط غربی، می خواهند با خیمه شب بازی «نه به حجاب»شان در برابر کوه مقاومت و عفاف و متانت و دیانت زن ایرانی مسلمان بایستند؟!
حتما شما هم در جریان هستید؛ منظور نگارنده این جنبش به اصطلاح «چهارشنبه های سفید» است، که در امتداد و استمرار جنبش قبلی یعنی «نه به حجاب» چندی است رخ نموده است.
در فضای مجازی و شبکه های مجازی گروه هایی برای مقابله با حجاب و عفاف تشکیل شده و از دختران ایرانی می خواهند برای مبارزه با جمهوری اسلامی عکس های بی حجاب خود را در صفحات شخصی خود در شبکه اجتماعی قرار دهند!
کمپین «نه به حجاب اجباری»، با شعار «حجاب اختیاری، حق زن ایرانی» تابستان سال ۲۰۱۲ راهاندازی شد، و در نزدیک به دو سال گذشته بیش از ۶۰ هزار نفر به عضویت آن درآمدند و فقط نزدیک به دو هزار نفر نیز عکس شخصی خویش را در مخالفت با حجاب اجباری در اختیار این کمپین قرار دادند!
نباید دستپاچه شد و یا رفتار مقطعی آنهم در شعاری ترین و سطحی ترین نوع ممکنش را به رخ کشید. باید صبور بود و با متانت و البته دقت و حساسیت و زمان شناسی و بجا و درخور عمل کرد. ما در طول این سال ها از دست این رفتارهای باری به هر جهت و فکر نشده و ظاهری و سطحی کم آسیب ندیده ایم. نباید یادمان برود؛ حتی همین ها که شاید وارد بازی شیطانی این جنبش شوند، اهالی همین مملکت و دختران پاک همین سرزمینند که شاید بازی خورده اند و فریب؛ شاید کینه ای از رفتاری نابجا بردل داشته اند و حالا می خواهند این گونه تلافی کنند و انتقام بگیرند.- از که؟ از چه؟-
شاید همین دخترکان گول خورده، تنها منتظر یک جرقه و بارقه و اشاره، تا دست دلشان را بگیرند و به سوی عاطفه و فطرت و ایمان خاک گرفته شان برگردند. آری؛ نباید هیچکدام از اینها را فراموش کنیم. حواسمان باشد و دوست را از دشمن و غافل را از معاند و فریب خورده را از عمله برنامه ای پیچیده بازشناسیم.
اما از اینها که بگذریم؛ جنگ فرهنگی یک واقعیت است. نمی شود انکار و کتمانش کرد یا دست کمش گرفت.
حقیقت این است که این روزها و در ادامه اتفاقی که طی سال های اخیر، خاصه در شبکه های اجتماعی رخ داده است، شاهد یک موج مخرب شیطانی علیه دستاوردهای دینی و مظاهر و شعائر اسلامی هستیم. شاید بشود گفت سبیل این هجوم خصمانه و موج مجازی، پدیده حجاب است. اگر اهل مطالعه تاریخ باشیم به خوبی می فهمیم چرا دشمنان اسلام اینقدر علیه حجاب دشمنی می کنند و چرا موضوع حجاب تا این اندازه برای آنها مهم و حیاتی است.
همانطور که اشاره کردیم واقعیت تاریخی این است که مقابله و مبارزه با حجاب ابداً محدود به دوران اخیر نمی شود و این قصه از سال های دور و در یکی از حساس ترین مواقفش یعنی دوران رضا خان قلدر پهلوی در عرصه حیات اجتماعی ملت ایران وجود داشته است.
همان دورانی که گزمه های رضاخان قلدر، با چکمه و باتوم به دنبال بانوان محجبه می گشتند و با ضرب و شتمی که گاه تا حد شهادت آن عزیزان هم می رسید، آزارشان می دادند.
اما این حرکت وحشیانه و ناجوانمردانه با محکم ترین پاسخ بانوان مسلمان ایرانی روبرو شد و تو دهنی ای که رضاخان از این زنان عفیفه خورد از هیچ کس نخورده بود. بانوانی که جان و آبروی خویش را در این راه نهادند و از سلوک مومنانه شان، مهر بزرگی و جاودانگی بر پهنه تاریخ این ملت مسلمان دریافت کردند.
اما این روزها، زن مسلمان ایرانی و گوهر حجاب اسلامی با هجمه ای عجیب و پیچیده و به اصطلاح «نرم» روبرو شده است. تردیدی نیست که مواجهه رسانه ای با این عملیات روانی دشمن نیاز به فکر و تدبیر و عقلانیت دارد و رفتار های احساسی و شعاری زودگذر، تاثیر این حمله دشمن را بیشتر کرده و در نهایت به بازی کردن در زمین دشمن منتهی می شود.
جای آن دارد که پیروان راستین اسلام ناب و علاقه مندان واقعی نهضت حضرت روح الله(س)، غیرتمندانه و دلسوزانه، با تأمل و متانت و بصیرت با این موقعیت مقابله کنند و عزم فکری و حرکت جهادی خویش را برای مقابله ای روشنگرانه و پیشروانه و نه منفعلانه و سطحی و زودگذر در برابر این هجوم فرهنگی به انجام رسانند.
بی شک در چنین موقعیتی کار فرهنگی اصل است و کار فرهنگی هم دارای پیچیدگی های خاص خود و نیازمند دقت و تأملی درخور برای رسیدن به اهداف آن است. راهکارهای گوناگونی را می شود در این موقعیت سنجید و به کار بست و از همه ظرفیت های فرهنگی و فضای رسانه ای در کشور نیز می توان بهره جست. نباید میدان را به حریف واگذار کرد همانطور که نباید در زمین دشمن و با چینشی که او می خواهد و تدبیر کرده به بازی گرفته شد.
اینک بایسته است گوهر حجاب و دستاوردهای بانوان مسلمان که با حفظ عفاف و متانت و دیانت خویش، قله های علم و معنویت و پیشرفت را فتح کرده اند، بیش از پیش به نمایش گذاشته شود. و یا در همین فضاهای مجازی جنبش نرم «آری به حجاب» راه اندازی شود و با حضور جدی و همه جانبه و یکپارچه امت حزب الله، این دسیسه شیطانی دشمنان دین، خنثی گردد. و هزار و یک کار دیگر که اگر دقیق و عمیق بیاندیشیم، می توانیم به دستاوردهای خوبی نائل آییم.
مثلا در همین نمایشگاه کتاب اخیر؛ این ایده که با گل از بانوان محجبه پذیرایی شود و حجاب و عفاف آنها پاس داشته شود، ایده ای ارزشمند بود که نتایج بسیار خوبی را هم در پی داشت و به هر چه معنوی تر شدن فضای نمایشگاه یک گام نزدیک تر شد.
ما هزاران بانوی محجبه دانشجو و طلبه داریم که مراتب کمال علمی و معنوی را طی کرده و به مراتب والای معرفتی دست یافته اند.
ما هزاران مادر شهید، خواهر شهید، همسر شهید، خانواده آزادگان و بانوانی که از همسران جانباز و شیمیایی خویش سال هاست مراقبت و مواظبت می کنند و چنین مجاهدتی را به انجام می رسانند داریم؛ اینها همه الگو و اسوه اند.
ما اگر چنین گوهرهای شب افروز و گنجینه های انسانی جامعه اسلامی خویش را معرفی کنیم و به آنها بیش از پیش ببالیم، می توانیم نه از موضع تدافعی، بلکه از موضع تهاجمی در فضای جهانی حضور داشته باشیم و به دفع هجوم های فرهنگی دشمنان دین خدا نایل آییم.
آیا براستی عمال استکبار جهانی و پیاده نظام جریان منحط غربی، می خواهند با خیمه شب بازی «نه به حجاب»شان در برابر کوه مقاومت و عفاف و متانت و دیانت زن ایرانی مسلمان بایستند؟!
اگر آن روز بانوی مسلمان با حجاب خویش، رضاخان قلدر قداره بند را به خاک سیاه نشاند، امروز هم لشکر مومنان راه خدا و بانوان عفیفه و متفکر و پیشرفته ایرانی، پاسخ محکمی به دسیسه های شیطانی سیاهی لشکر غرب را خواهد داد!
حالا می توان نقطه اتصال موضوع و مقوله اول را با مسئله دوم درک کرد و حساسیت بالا و حیاتی «نیازمندی به اتاق فکر»ی که در ابتدای این نوشتار بدان اشاره کردیم و فقدانش را یادآور شدیم مطمح نظر قرار داد.
نگارنده معتقد است مقوله چهارشنبه های سفید ارتباط پیچیده و قابل اعتنا و تأمل برانگیزی با محصولات سینمایی و تلویزیونی ما دارد که مستقیم یا غیرمستقیم و سلبی یا ایجابی به مقوله حجاب، عفاف، چادر و چیزهایی دیگری از این دست ورود می کنند.
یادمان باشد چهارشنبه های سفید تنها در جامعه ای جواب می دهد که پیش از آن، زمینه های فکری و تربیت بصری و کلیشه های رایج تصویری در جهت زیر سوال بردن حجاب و به خصوص چادر به عنوان حجاب برتر با آن عقبه تاریخی افتخارآمیز، به همت برنامه سازان و تولیدکنندگان آثار پرمخاطب، عمل کرده باشد!!
منبع: خبرگزاری فارس
انتهای مطلب/
بازدیدها: 86