او را بـا نـام «کاسـب قـرن» میشناسـند. چهرهاش آنقـدر نورانـی بـود کـه از دور میدرخشـید و نظـر انسـان را جلـب میکـرد. خـدا در زندگـی ماش رنـگ دیگـری داشـت، روی دیـوار مغـازهاش نوشـته بـود «سـاعتی در خود نگر تا کیسـتی؟ از کجایی و از چه جایـی، چیسـتی؟» از بندگان مخلص خـدا و معروف به «مرشـد چلویی» بود. مرشـد در جلوی آشـپزخانه میایسـتاد و بـه نوجوانهـا کـه بـرای کارفرمایـان خـود غـذا میگرفتند اما خـود بینصیـب بودند برنج اضافـه مـی داد و گوشـت در دهانشـان میگذاشـت! فقیران هم صفی جداگانه داشـتند، هـر روز می آمدند و به نسـبت تعداد عائله خود غـذای رایگان و خرجی یومیـه میگرفتند! اما مرشـد چلویی را مـا جوانهای امـروزی بـا تابلـوی معروف مغـازهاش میشناسـیم؛ تابلویـی بالای دخل مغازه که روی آن نوشـته شـده بـود «نسـیه و وجـه دسـتی داده میشـود، حتـی به جنابعالـی بهقدر قوه» مرشـد گویی با تمـام وجود به ایـن آیـه باور داشـت کـه «مـن ذا الذی یقـرض الله قرضاً حسـناً فیضاعفـه له.»
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 62