ایشان ساقط خواهد شد
حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:
گزارشی در رابطه با زیادهروی یکی از روحانیون که از طرف امام مجاز در اخذ و گرفتن وجوه شرعیه و امور حسبیه بود در استفاده از وجوه شرعیه به خدمت ایشان رسیده بود. به همین مناسبت چندبار از مقدار وجوه تحویل شده به وسیله ایشان به دفتر از من سؤال شد که استخراج شده و تحویل دادم. چند روز بعد امام با آهنگی جدی و قاطع فرمودند: به… بگویید باید ظرف ده روز تمام حساب زندگیش را ارایه بدهد… را از کجا خریده است؟ سپس با لحنی ناراحت و محکم ادامه دادند: من گرفتار تکلیف شرعی هستم، باید ظرف ده روز حساب همه چیز را روشن کند و الا من ناچارم عکسالعمل نشان بدهم و ایشان ساقط خواهد شد. (۲)
به این استفتا جواب نمیدهم
حجت الاسلام والمسلمین دعایی:
امام سعی میکردند در نظر دادن و پاسخ به سؤالات عمدتاً و بخصوص به سؤالات اجتماعی آنقدر دقیق باشند که دشمن نتواند در خلال پاسخ ایشان سوء استفادهای بکند، از جمله وقتی با فتوایی کمک به مبارزین فلسطینی را اجازه فرمودند، یک عنصر فرصت طلب که شأن روحانی مسجدی در تهران داشت، مدعی شد که من شخصاً از طرف امام مأمور هستم که وجوه شرعیه را به نفع فلسطینیها جمع آوری کنم و برسانم. همه از طرفی خوشحال بودند و از طرفی تعجب میکردند که چطور این شخص؟ با اینکه دیگران هم بودند لذا ظاهراً آقای کروبی نامه استفتا مانندی به امام نوشت که آیا چنین شخصی از طرف شما اجازهای دارد یا خیر؟ من سؤال را خدمت ایشان بردم. فرمودند: من به این استفتا جواب نمیدهم. عرض کردم چرا؟ فرمودند: چون اسم شخص در آن است و این شخص هم (به لحاظ فامیلی) مرتبط است با یکی از شخصیتهای که در صراط مرجعیت است (که در نجف ساکن بود) و طبیعی است که با این پاسخ منفی که من به این سؤال میدهم این شخص و به تبعش آن شخصیت روحانی که آیندهای دارد و بالأخره در صراط مرجعیت است، لطمه خواهد دید و از حیثیت ساقط خواهد شد و من صحیح نمیدانم این طور سوء استفادهای بشود شما کلی سؤال بکنید، بگویید آیا تا به حال شخصی از طرف شما اجازه یا دستوری برای جمع آوری دارد یا نه و من پاسخ خواهم داد. (۱)
از این پولها نمیدهم
آیت الله مسعودی خمینی:
امام اصلاً حاضر نبودند برای اشتهار خود دیناری خرج کنند، کتابی به نام الدماء الثلاثه داشتند، به ایشان عرض کردم اجازه دهید آن را چاپ کنم، آقا نسخه منحصر به فرد خود را در اختیارم نهادند، عرض کردم مبلغ پنج هزار تومان برای چاپش بدهید. فرمودند: نه، من از این پولها نداده و نمیدهم. بعد از مراجعه به آیت الله پسندیده مبلغ پنج هزار تومان از ایشان قرض کردم و کتاب را به چاپ رساندم. بعد ساواک از چاپ کتاب مطلع شده و اکثر کتابها را ضبط کرد و من ناچار شدم با فروش وسایل زندگی، مبلغ مذکور را بپردازم، بعد از آزادی امام که کتابها برگردانده شد و بین طلاب توزیع شد همچنان از دادن وجه خودداری کرده و فرمودند: لازم نبود چاپ کنید. (۳)
نباید از این چیزها بترسند
حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:
یکی از سفیران نوشته بود در بعضی از مجالس که دعوت میشویم مشروبات الکلی وجود دارد و اگر ما نپذیریم و نرویم، حمل به چیزهای دیگر میشود و مشکلاتی در روابط پیش میآید. امام فرمودند: به جهنم، نباید از این چیزها بترسند نباید بروند، دلیلش را هم باید بگویند تا آنها کم کم بفهمند برای چیست. (۴)
غلط کرده است
حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:
در تاریخ ۲۶ /۱۰ /۶۲ نوجوانی سؤال کرده بود که پدرش فردی لاابالی و بی دین است و به گفته من راضی نیستم در منزل من نماز بخوانی، آیا پدر چنین حقی دارد و تکلیف او چیست؟ امام فرمودند: غلط کرده است، برود نماز بخواند اشکال ندارد. (۵)
آیا ثقه است؟
آیت الله صانعی:
زمانی که ما میخواستیم برای مرحوم والد از ایشان اجازه دخالت در امور حسبیه بگیریم. بعد از درس و در مسیر حرکت و بازگشت به منزل در کوچههای محله یخچال قاضی که معمولاً خدمتشان برای کسب فیض میرفتیم، قضیه را مطرح و عرض کردم: اجازه میفرمایید که والد ما که روحانی روستا و محلهای است در امور حسبیه دخالت کند؟ پرسیدند: آیا ثقه است؟ عرض کردم: بله. فرمودند: مجاز است. ایشان برای اجازه دادن شفاهی به کسی که تمام وجودش ارادت به ایشان است تمام جهات شرعی را رعایت میکنند. (۶)
نمیتوانم امضا کنم
حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر مسعودی خمینی:
روزی خدمت امام نشسته بودم. در منزل را زدند، رفتم، نامهای از آقای بهبهانی آوردند که یکی از رجال سیاسی و دینی آن زمان و بسیار هم پرقدرت بود. شخص پیغام آورنده گفت: آن نامه را به آقا بدهید و بگویید آقای بهبهانی گفتند این نامه را امضا کنید. امام نامه را خوانده و فرمودند: به خود پیغام آورنده بگویید بیاید. من به آن آقا گفتم بیاید. وقتی او آمد، امام به او فرمودند: هر کس که بخواهد من برایش اجازه اجتهاد بنویسم، باید حتماً ده سال تمام با من باشد و از نظر علمی با من باشد تا امکان اجازه دادن به ایشان باشد. سپس نامه را به شخص واسطه دادند و فرمودند: من معذورم، نمیتوانم امضا کنم. اگرچه این قضیه به خودی خود مهم نیست ولی در آن زمان پشتیبانی آقای بهبهانی از امام خیلی با ارزش بود. با این همه امام جز به حقیقت الهی به چیز دیگری توجه نمیکردند. (۷)
آیا ایشان مسلمانند؟
حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:
هنگامی که هواپیما به قصد پرواز به سوی تبعیدگاه ترکیه موتور را روشن کرد، یکی از مقامات به اصطلاح امنیت پاسپورت امام را به دست ایشان داد و گفت اکنون به ترکیه میروید و خانواده شما نیز به زودی به شما ملحق خواهند شد. سرهنگ افضلی هم که تا تبعیدگاه امام را همراهی میکرد؛ در کنار امام قرار گرفت. وقتی هواپیما از زمین کنده شد و اوج گرفت، یکی از مهمانداران به امام نزدیک شد و گفت اجازه میفرمایید برای شما چای بیاورم؟ امام از سرهنگ افضلی پرسیدند: آیا ایشان (مهماندار) مسلمانند؟ مهماندار بلافاصله پاسخ داد: اختیار دارید حضرت آقا! من از خانوادهای روحانی هستم و سپس پدربزرگ خود را که یکی از علما بود معرفی کرد. آن گاه امام با آوردن چایی موافقت کردند. (۸)
چون مسیحی هستند اسم روح الله را ننوشتم
خانم مرضیه حدیدهچی:
روزی رییس پلیس نوفل لوشاتو، عکسی از امام که در حال قنوت نماز بودند، برای امضاء آورد. امام عکس ایشان را گرفتند و امضاء کردند. وقتی به امضاء توجه کردم دیدم مثل سایر امضاهای ایشان نیست و کلمهای از اسمشان جا افتاده است. عرض کردم مثل اینکه امضای شما مثل سایر امضاها نیست. فرمودند: چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمیکنند، اسم روح الله را ننوشتم، مبادا دستشان مسح [کلمه الله] کند.
منزل جای گوشه و کنایه نیست
حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر مسعودی خمینی:
روزی در مجلسی که عدهای از فضلا نشسته بودند، از امام یک سؤال علمی کردند. در واقع یکی از آقایان به یکی دیگر از علما گوشه و کنایه میزد. چهره امام برافروخته شد و فرمودند: منزل من جای گوشه و کنایه نیست. مجالس باید مجالس خدایی باشند. مجالس نمیتوانند جوری باشند که کسی در آن به مؤمنین و مسلمانها گوشه و کنایه بزند. (۹)
چند اشکال در وضوی شما هست
مشهدی جعفر (خادم امام):
پس از آزادی امام برای دیدار ایشان به تهران رفتیم. اجازه زیارت آقا را ندادند و ما نیز در اطراف اقامتگاه امام ماندیم. تا اینکه خبر رسید میخواهند ایشان را به قیطریه ببرند. در آنجا امام در منزل یک روحانی که میگفتند از علاقهمندان است، حدود چهار ماه اقامت کردند. ما نیز در آن خانه ماندیم. یادم هست، یک روز که در آن خانه مشغول وضو گرفتن بودم، مرا مورد خطاب قرار داده و فرمودند: چند اشکال در وضوی شما وجود دارد و… امام برخورد بسیار خوب و باوقاری داشتند. (۱۰)
انگشتر طلا را دربیاورید
خانم فاطمه طباطبایی:
وقتی امام در پاریس بودند اگر مردی داخل اتاق میشد و مثلاً انگشتر طلا به دستش بود فوراً از او میخواستند که انگشتر را دربیاورد. (۱۱)
مهری تعیین کنید
خانم مرضیه حدیدهچی:
امام در رابطه با مهریه عروس، مقدار زیاد را نمیپذیرفتند، ولی قانع به این هم نبودند که کسی فقط یک کلام الله مجید را مهر قرار دهد. میفرمودند: «مهری تعیین کنید، بگویید دو تا سکه، ده تا سکه، ده هزار تومان پول و…» (۱۲)
پدر دختر راضی است؟
آیت الله حائری شیرازی:
دختری میخواست ازدواج کند، آورده بودند خدمت امام که عقد کنند. پدر دختر نبود، مادرش بود، امام از آن واسطه پرسیدند پدرش راضی است؟ گفت بله راضی است. باز امام خطبه را نخواندند. گفتند: «اگر پدر راضی نباشد عقد باطل است.» گفتند نه آقا هم نوشته، و هم گفته است. باز امام چیزی نگفتند. باز وقتی میخواستند عقد بکنند، برای بار سوم گفتند: «اگر رضایت پدر نباشد باطل است.» بعد عقد را انجام دادند. (۱۳)
دیه او را بپرداز
آقای محسن رفیق دوست:
در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا اولین جایی که برای ما مشکل بوجود آمد، میدان آزادی بود. در میدان آزادی ازدحام جمعیت به حدی بود که چند لحظهای ماشین روی دست مردم قرار گرفت و کنترل از دست من خارج شد. بعد وقتی که ماشین روی زمین قرار گرفت، در اثر فشار جمعیت یک نفر پایش زیر ماشین رفت و شکست. امام هم با فهمیدن این جریان بعداً مرا مأمور کرد دیه پای او را بپردازم و او هم دیه را از من قبول نکرد. (۱۴)
نباید بی احترامی شود
آقای جواد صفویان:
وقتی تیمسار رحیمی در بازداشت نیروهای کمیته استقبال از امام بود، امام فرموده بودند: تا محاکمه انجام نشده نباید به او بی احترامی شود. (۱۵)
تنها مفسدین را اعدام کنید
حجت الاسلام والمسلمین آشتیانی:
اولین روزهای پس از انقلاب اسلامی را خوب به یاد دارم. انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسیده بود و مردم حزب الله، گروهی حدود بیست نفر یا بیشتر را که در بین آنان هویدا، رحیمی، ربیعی، نصیری، و برخی دیگر از سران مفسد رژیم ستم شاهی به چشم میخوردند به مدرسه میآوردند.
برخی از دوستان معتقد بودند که تمامی آنان باید اعدام شوند و بر این خواسته خود پافشاری میکردند. بالاخره قرار شد از امام کسب تکلیف شود. ایشان فرمودند تنها کسانی را که از نظر شرع اسلام مفاسد فی الارض هستند و حکمشان مشخص است، اعدام کنید و تصمیم در مورد مابقی را به عهده دادگاه اسلامی بگذارید تا براساس موازین شرعی و اسلام در مورد آنان حکم کند. (۱۶)
نباید آلبومش را ببینید
حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری:
امام میفرمودند: حتی شما اگر برای کشف مواد مخدر به خانه کسی میروید، موظف نیستید که آلبومش را نگاه کنید و حتی اگر گناهی کرده باشد موظف نیستید که او را بگیرید و افشا کنید. (۱۷)
دستهای اینها را باز کنید
آقای عبدالمجید معادی خواه:
گاردیها همه چشم و دست بسته در حیاط دبیرستان علوی بودند که یک مرتبه کسی خدمت امام آمد و به ایشان عرض کرد که گاردیها را با چشم و دست بسته آوردهاند. ایشان برخلاف انتظار خبردهنده، ناگهان متغیر شدند که: «دست بسته درست نیست، بروید دستهای اینها را باز کنید.» برای کسانی که هم در حیاط بودند این مسأله تقریباً غیرعملی بود؛ یعنی در آن شرایط کار مشکلی بود. وقتی فرمان امام را به مسئولین دادند، گفتند که این کار برای ما عملی نیست، اگر بخواهیم این کار را انجام دهیم خطرهایی وجود دارد. ولی برای بار دوم و سوم بالأخره امام فرزندشان را فرستادند با تأکید فراوان که حتماً باید دستهای اینها باز شود، در حالی برای کسانی که میخواستند این امر را اجرا کنند واقعاً کار مشکلی بود. (۱۸)
شکنجهگر باید قصاص شود
آیت الله موسوی اردبیلی:
امام این جانب را مأمور نمودند تا برای رسیدگی به وضع زندانها هیأتی تشکیل دهم. ایشان از شایعه شکنجه در زندانها سخت ناراحت بودند و فرمودند این هیأت باید با قاطعیت از تمام زندانها بازدید نموده و در صورت ثبوت شکنجه، باید شکنجهگر قصاص گردد و برای اطمینان بیشتر امام نمایندهای در این هیأت قرار دادند تا این هیأت با اختیارات تمام به زندانها رفته و با زندانیان تماس برقرار نمایند. (۱۹)
نکند به اینها ظلم شود
حجت الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری:
یک بار که آیت الله منتظری با امام دیدار داشت، پس از ملاقات، شکایت دو تن از افرادی را که به علت ارتباط با جریان مهدیهاشمی دستگیر شده بودند به حاج احمدآقا میدهد تا به عرض امام برسد. حضرت امام، پس از آگاهی از مضمون نامهها که حاوی شکایت از وزارت اطلاعات بود، پیغامی به این مضمون برای من فرستادند: نکند یک وقت به اینها ظلم شود و مأمورین اطلاعات به طوری که مسئولین آنها بی خبر باشند با زندانیان بدرفتاری کنند. (۲۰)
من این حق را ندارم
خانم زهرا مصطفوی:
وقتی خواهر هیجده سالهام فرزندی هفت ماهه در شکم داشت و با مرگ دست و پنجه نرم میکرد و اطباء اتفاق نظر کرده بودند که تنها یا مادر و یا طفل را میتوان نجات داد و حیات هر دو ممکن نیست. یا باید از طفل گذشت تا مادر زنده بماند یا به فوت مادر رضا داد و فرزند را زندگی و حیات بخشید. از امام خواسته شد که رضایت دهد برای نجات مادر، طفل را قربانی کنند. با ملامت فرمودند: «من این حق را ندارم که چون به فرزندم علاقه مندم، موجب مرگ موجود دیگری گردم چون هر دو بنده خدا و موجود زنده هستند.»
همین ایمان و اخلاصی امام سبب شد خداوند هم مادر و هم فرزند را زنده نگهدارد. (۲۱)
اگر احمد حکمش مرگ باشد
حجت الاسلام والمسلمین آشتیانی:
زمانی که مرحوم آیت الله طالقانی در اعتراض به دستگیری فرزندشان چندروزی به عنوان اعتراض از نظرها پنهان شدند، ایشان سپس به خدمت امام رسید. امام به آقای طالقانی گفتند: پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروهکهای چاپ است و نباید اینقدر از این بابت که دستگیر شدهاند ناراحت شوید. سپس اضافه کردند: والله قسم، اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصاً او را خواهم کشت. (۲۲)
با امکان زنده ماندن بلامانع است
آقای صفاییان (پدرخوانده لاله و لادن):
دوقلوهای به هم چسبیده (لاله و لادن) را خدمت امام بردیم و موضوع عمل جراحی را با ایشان در میان گذاشتیم. امام فرمودند: اگر قرار باشد در این عمل جراحی یکی از آنها از بین برود قتل است، ولی اگر امکان زنده ماندن هر دو وجود دارد بلامانع است. (این دوقلوها از ناحیه سیاهرگ مشترک بودند). (۲۳)
عدهای بیگناه دستگیر میشوند
وقتی خواستند جسد مرحوم آقا مصطفی را کالبد شکافی کنند امام اجازه این کار را ندادند. فرمودند: عدهای بی گناه دستگیر میشوند و دستگیری اینها برای ما مصطفی نمیشود. (۲۴)
اعتصاب غذا صحیح نیست
آقای کورش فولادی:
خودم با امام دیدار نداشتم، اما مادر و خواهرم که با ایشان دیدار خصوصی داشتند، به آقا گفته بودند که کوروش اعتصاب غذا کرده و امام فرموده بودند که اعتصاب غذا صحیح نیست و من هم اعتصاب را شکستم. امام آن موقع به خواهرم گفته بودند به کوروش بگویید: اگر آنها هرچه به من و به انقلاب توهین کردند او جواب ندهد تا خاطر من اذیت نشود. (۲۵)
احتمال ضرر میدهی؟
حجت الاسلام والمسلمین عبدالعلی قرهی:
در نجف من یک وقتی سیگار میکشیدم و در اواخر حس کردم که برایم مضر است؛ یعنی طوری بود که سرفه زیاد میکردم. تنگی نفس و سرگیجه هم داشتم. چون امام در رسالهشان دارند که هرچه مضر باشد استعمالشان جایز نیست، میخواستم از ایشان سؤال کنم که آیا سیگار هم جزء همان مسأله است یا نه. از حرم که بیرون میآمدیم عرض کردم آقا این سیگار کشیدن ضرر دارد؟ امام نفرمودند ضرر دارد یا ندارد بلکه حکایتی را برای من فرمودند که مرحوم میرزای شیرازی پیپ میکشید. کسی خدمت ایشان رفته بود و دیده بود که دورادور منقلشان پیپ چیده است، آن شخص به مرحوم میرزای شیرازی عرض کرده بود. اینها ضرر ندارد؟ آقا فرموده بودند: احتمال ضرر میدهی؟ گفته بود: بله. فرمود: جمع کن. همان شب این کلام امام چنان در من تأثیر کرد که دیگر سیگار نکشیدم و کسالتهایی هم که داشتم تمام مرتفع شد. (۲۶)
به این آقا بگویید بلند شود
حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:
یکبار هنگامی که امام به حرم حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) مشرف شده بودن با آنکه معمولاً کمتر به این سو و آن سو نگاه میکردند و مخصوصاً در حرم مطهر توجهی به امر ظاهری نداشتند، در حال عبور از رواق مطهر متوجه شدند که یکی از زوار روی زمین افتاده و عتبه مبارکه را میبوسد. امام با برخورد به این صحنه خیلی سریع و تند واکنش نشان دادند و به یکی از آقایانی که همراه ایشان بود فرمودند: به این آقا بگویید بلند شود و این کار را نکند. (۲۷)
از انتشار این کتابها جلوگیری کنند
آقای کمال خرازی:
خبری داشتیم از چهارمین نشست مجمع فقهای اسلامی در مکه که در لیست کتابهای تحریم شده، از کتابی نام برده شد که به زبان عربی درباره بشارتهای قرآن به انقلاب اسلامی ایران و امام منتشر شده است و طی آن با تأویل و تفسیر در استفاده از حروف ابجد آیاتی از قرآن کریم را بر انقلاب و شخصیت امام تطبیق داده است. در همین رابطه دامنه وسیع تبلیغات دشمن علیه انقلاب اسلامی به عرض رسید و امام مخالفت شدید خود را با انتشار این گونه کتابها اعلام فرمودند و تذکر دادند: در قرآن هیچگونه اشارهای در این باب وجود ندارد. امام همچنین امر فرمودند: مسئولین باید از انتشار این گونه کتابها جلوگیری کنند. (۲۸)
به شرط عدم تأیید غیرمسلمین اشکالی ندارد
حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:
امام در برخورد با خطر نفوذ و تأثیر منفی فرهنگهای مادی و منحط، بر افکار و اندیشههای مسلمانان بسیار جدی و حساس بودند. ایشان به دلیل این حساسیت، حتی استفاده از علوم و فنون بیگانگان را منوط به شرایط و ویژگیهای خاصی میدانستند؛ به عنوان مثال از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با این جانب تماس گرفته شد که در مورد خرید کتابهای سالم و مفید برای کودکان و نوجوانان که ناشر یا مؤلف یا مترجم آنها غیرمسلمان باشند از محضرشان کسب تکلیف شود. پس از طرح مسأله امام فرمودند: حتی الامکان از کتابهایی که مسلمانان نوشتهاند استفاده شود و چنانچه لازم بود و کتابی خیلی خوب بود، به شرط آنکه تأیید غیرمسلمین نشود اشکال ندارد. (۲۹)
اگر تمام مردم هم مخالفت کردند
آیت الله مهدوی کنی:
امام بارها فرمودند که اگر تمام مردم هم با شما (شورای نگهبان) مخالفت کردند و شما دیدید قانونی از مجلس گذشته – که برخلاف قوانین اسلام و قانون اسلامی است آن را رد کنید. (۳۰)
قانون حذف بهره را تصویب کنید
آیت الله شهید بهشتی:
شبی که امام از تهران، از مدرسه علوی میخواستند به قم بروند، اصرار داشتند که: بیایید همین حالا، همین جا، تا من اینجا هستم، شورای انقلاب درباره حذف بهره، قانونی را تصویب کند. (۳۱)
پینوشتها:
۱- همان، ص ۳۹۹-۴۰۰٫
۲- همان، ص ۴۰۰٫
۳- همان، ص ۴۰۰-۴۰۱٫
۴- همان، ص ۴۰۱-۴۰۲٫
۵- همان، ص ۴۰۲٫
۶- همان.
۷- همان، ص ۴۰۲-۴۰۳٫
۸- همان، ص ۴۰۳٫
۹- همان، ص ۴۰۴٫
۱۰- همان.
۱۱- همان.
۱۲- همان، ص ۴۰۴-۴۰۵٫
۱۳- همان، ص ۴۰۵٫
۱۴- همان.
۱۵- همان.
۱۶- همان، ص ۴۰۵-۴۰۶٫
۱۷- همان، ص ۴۰۶٫
۱۸- همان، ص ۴۰۶٫
۱۹- همان، ص ۴۰۷٫
۲۰- همان.
۲۱- همان.
از نزدیکان امام نقل شده است که در این هنگام سختترین حالات روحی را در امام به واسطه عاطفه شدیدشان شاهد بودهاند چون هر لحظه امکان مرگ فرزندشان میرفت. و بر همین اساس بود که دستور فرمودند برای سلامت ایشان ختم «امن یجیب» گرفته شود.
۲۲- همان، ص ۴۰۸٫
۲۳- همان.
۲۴- همان.
۲۵- پلیس انگلستان کورش فولادی را به بهانه وقوع یک انفجار در لندن دستگیر و سالها زندانی کرد و با این که نامبرده در موقع دستگیری ۱۸ سال بیشتر نداشت، سالها با شکنجه مداوم، او را بلاتکلیف نگه داشته بودند و او برای تعیین تکلیف و خلاصی خود، ناچار شد دست به اعتصاب غذا بزند.
همان، ص ۴۰۹٫
۲۶- همان.
۲۷- همان، ص ۴۰۹-۴۱۰٫
۲۸- همان، ص ۴۱۰٫
۲۹- همان، ص ۴۱۰-۴۱۱٫
۳۰- همان، ص ۴۱۱٫
۳۱- همان.
منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (۱۳۸۹)، درسهایی از امام: اخلاص و تقوا، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول
بازدیدها: 166