بسم الله الرحمن الرحیم
چرا باید از سالمندی جمعیّت، نگران باشیم؟
چه ایرادی دارد که جامعهای سالمند شود؟ سالمند شدن جمعیّت، چه خطری برای یک جامعه تولید میکند؟
کشور ما به تازگی وارد مرحلۀ سالمندی شده است. از همین رو، عواقب سالمندی برای بسیاری از مردم، ملموس نیست؛ امّا با دقّت در پنج نتیجهای که سالمندیِ هر جامعه در پی خواهد داشت، از همین امروز، میتوان آیندۀ پُرخطری را که در انتظار ماست، مشاهده کرد.
در جوامعی که خانوادهها به سمت تک فرزندی میروند، خانۀ سالمندان، یک ضرورت میشود. وقتی پدر و مادر به سنّی میرسند که دیگر توانایی ادارۀ خودشان را ندارند، نیازمند به شخص دیگری میشوند. اگر این پدر و مادر چند فرزند داشته باشند، به صورت طبیعی، آنان از والدین خود، به نوبت مراقبت میکنند؛ امّا اگر آنها یک فرزند داشته باشند،[۱] مسئولیت نگهداری والدین به دوش همین یک فرزند میافتد. این فرزند، اگر بخواهد بار نگهداری از والدین را بر دوش بکشد، باید از کار و فعّالیت، چشم پوشیده، بسیاری از کارهای دیگر خود را تعطیل کند. به صورت طبیعی بسیاری از فرزندان، این کار را نمیکنند و یا بهتر است بگوییم که نمیتوانند این کار را انجام دهند. در نتیجه، دولت باید وارد عمل شده، از سالمندان، نگهداری کند. اگر فرزندان هم بخواهند بار نگهداری از والدین را بر دوش بکشند، پیشرفت جامعه متوقف خواهد شد؛ زیرا با وجود وقت قابل توجّهی که نگهداری از یک سالمند میگیرد، نسل بعدی از فعّالیتهای اجتماعی و اقتصادی محروم خواهد شد.
آیا تا به حال در بارۀ هزینههای نگهداری از یک سالمند، فکر کردهاید؟ برای این که بدانید این هزینه تا چه اندازه سنگین است، با هم به یکی از کشورهای پیشرفتۀ اروپایی سری میزنیم. سوئد، در اروپا کشوری مثالزدنی در زمینۀ پیشرفت است. این کشور با مساحت ۴۴۹ هزار و ۹۶۴ کیلومتر مربع، سومین کشور بزرگ اروپا از نظر مساحت است. جمعیّت مقیمِ سوئد، بیش از ۲/۹ میلیون نفر است که تقریباً ۹/۷ میلیون نفر آن را سوئدیها تشکیل میدهند.
در حدود پانزده درصد سوئدیها را مهاجران تشکیل میدهند. مهاجرت فراوان به سوئد، موجب شده این کشور به کشوری چند ملّیتی تبدیل شود. رشد جمعیّتی سوئد، در حدود نیم درصد است که دوسوم آن، مدیون ورود مهاجران است.[۲]
وقتی جمعیّت کار، کم باشد، باید زنان _ که مادران جامعه هستند _ مشغول کار شوند. از همین رو، بر اساس آمار سال۲۰۱۱ م. ۸۶ درصد زنان در سوئد، مشغول به کار هستند. این در حالی است که حدّ متوسط زنان شاغل در اتّحادیۀ اروپا در همین سال، ۶۸ درصد است.[۳]
در حال حاضر، خود سوئدیها به این نتیجه رسیدهاند که باید به افزایش جمعیّت، فکر کنند. همزمان با مسئلۀ مهاجرت، تعداد زاد و ولد در این کشور با رشد فزایندهای رو به روست.
نکتۀ بسیار مهم در بارۀ سوئد، آمار بالای جمعیّت سالمند در این کشور است که کارشناسان جمعیّتی این کشور را نسبت به آینده، نگران کرده است.
هزینههای مراقبت از سالمند در خانههای مراقبتهای ویژه و خانههای عادی، توسّط مالیاتهای شهرداری تأمین میشود. هزینههای مراقبت از سالمندان در سال ۲۰۰۵م. در سوئد، بالغ بر۷۶/۸ میلیارد دلار بوده است. بخش عمدۀ این هزینه، توسّط مالیاتهای شهرداریها و یارانههای دولتی تأمین شده است. نکتۀ جالب توجّه این است که فقط چهار درصد از این مبلغ، توسّط خود سالمندان پرداخت شده است. در سال ۲۰۲۰م. نیاز به خدمات در سالمندان به سبب افزوده شدن به تعداد افراد بالای هشتاد سال، افزایش مییابد. بعلاوه کسانی که در سالهای ۱۹۶۰ به دنیا آمدهاند، به سنین بازنشستگی میرسند که مفهوم آن، این است که هزینههای پرداخت حقوق بازنشستگی، افزایش مییابد. این در حالی است که نسبت شهروندانی که در مشاغل درآمدزا فعّالیت میکنند، تا این سالها، کاهش مییابد. این افزایش سالمندان، یک چالش بزرگ برای جامعۀ سوئد خواهد بود. این افزایش سالمندان بالای هشتاد سال، نیاز به خدمات بیشتری را ایجاب میکند و این در حالی خواهد بود که کسانی که هزینههای این خدمات را فراهم میکنند، تعداد کمتری از افراد جامعه را نسبت به دریافتکنندگان خدمات، تشکیل خواهند داد.[۴]
اگر نسبت هزینههای مراقبت از سالمندان سوئد را به بودجۀ کشور خودمان حساب کنیم، باید بگوییم با بودجه ۷۲۷هزار میلیارد تومانی سال ۱۳۹۲، حدود یک بیست و هفتم بودجۀ مملکت را باید صرفِ مراقبت از سالمندان کنیم. البته فراموش نکنید که جمعیّت سالمند ما در سال ۱۴۲۰، حدود بیست میلیون نفر خواهد شد؛ یعنی بیش از دو برابر کل جمعیّت فعلیِ سوئد.
حالا خودتان قضاوت کنید: چه آیندهای در انتظار جامعهای است که به سوی تکْفرزندی میرود؟
با کمی دقّت در آماری که ارائه شد، معلوم میشود سالمندانی که آخرین سالهای عمر خود را باید در خانۀ سالمندان بگذرانند، پدر و مادرهایی هستند که در دهۀ شصت به بعد به دنیا آمده و پس از ازدواج هم بیش از یک یا دو فرزند نیاوردهاند.
اگر میخواهی از فردا چشم برداری و فقط به امروز نگاه کنی، یادت باشد که امروزِ برخی از انسانها، آینۀ فردای ماست. پس به امروز نگاه کن؛ امّا نه فقط به امروزِ خودت.
طی کردن راه خوب است؛ امّا چرا باید راهی را بروی که بناست برگردی؟ ابتدای هر راهی که رسیدی، از آنها که بر میگردند، انتهای راه را بپرس. شاید عمرت به پای راهی که باید برگردی، تلف نشود.
ب) کم شدن نیروی کار و در نتیجه، کاهش تولید
نیروی کار در هر جامعهای، طبق تعریف استاندارد بین المللی، افرادی هستند که بین پانزده تا ۶۵ سال سن دارند. این افراد، تولید ثروت میکنند و افراد دیگر (زیر پانزده و بالای ۶۵ سال)، مصرف میکنند. وقتی جامعهای به مرحلۀ سالمندی رسیده است و متوسّط سنّی آن بالا میرود، به صورت طبیعی نیروی کار _ که تولید کننده است _ کم میشود و نیروی سالخورده و بازنشسته _ که مصرف کننده است _ افزایش مییابد. در این صورت، تناسبی بین تولید ثروت و مصرف آن جامعه نخواهد بود. یک بازنشسته، کار خود را انجام داده و این، نظام حکومتی است که پس از بازنشستگی باید به او خدمات بدهد. در همۀ نظامهای اقتصادی، هزینۀ خدماتی که به بازنشسته داده میشود، از ثروتی که نیروی کار تولید میکند، به دست میآید. مفهوم کم شدن نیروی کار، آن است که عدّۀ کمی باید تولید ثروت کنند تا عدّۀ بسیاری این ثروت را مصرف کنند. به صورت طبیعی، معلوم است که چه اتّفاقی برای این جامعه میافتد.[۵]
کشور ژاپن، کشور سالمندی است میتواند عبرت خوبی برای ما باشد:
کشور ژاپن، در هنگامۀ رشد شتابان جمعیّت خود در سال ۱۹۶۵ میلادی، در برابر هر نُه نفر نیروی کار، یک سالمند داشت؛ امّا در سال ۲۰۵۰ میلادی، در برابر هر یک نفر نیروی کار، یک نفر بازنشسته خواهد داشت و این، بدان معناست که هر نفر کارمند، باید هزینۀ زندگی یک سالمند را تأمین کند؛ حال آن که در گذشته این هزینه بر نُه نفر تقسیم میشد. به هم خوردن این برابری، سبب شد که دولتها ناچار شوند بخشی مهم از درآمدهای خود را برای حمایت از سالمندان هزینه کنند؛ چنانکه ژاپن در سال ۲۰۱۲ میلادی، نزدیک به ۲۹ درصد از بودجه ۱۲/۱ تریلیون دلاری خود را برای حمایت از سالمندان و مستمریبگیران هزینه کرد.[۶]
مشکل کمبود نیروی کار در ایران، در آیندۀ نه چندان دور، مسئلهای است که از دید اندیشمندان کشورهای دیگر هم پنهان نمانده است.
مایکل کوک، در بیست و پنجم ژوئن سال ۲۰۰۹ میلادی، در مقالهای با عنوان «بحران جمعیتی ایران [۷]با اشاره به جمعیت بالای جوانان در کشور مینویسد: تا اواسط این قرن٬ این جوانان٬ سالمند خواهند شد و جمعیت در سنّ کاِر نسبتاً کمی برای حمایت از آنها در جامعهای با روابط شدیداً تضعیف شدۀ خانوادگی٬ وجود خواهد داشت. در واقع، در درازمدت٬ آینده٬ بسیار تاریک به نظر می رسد. [سوال حقیقی و] رمز و راز این است که: چگونه نخبگان حاکم٬ برای این مسئله آماده می شوند؟![۸]
ج) مهاجرت
جامعهای را فرض کنید که با وجود توان تولید، نیروی کارِ کافی ندارد. در این جامعه، جمعیّتِ مصرف کننده، بیشتر از میزان تولید بوده، چارهای جز وارد کردن نیروی کار ندارد. وقتی نیروی کار وارد جامعهای شد، فرهنگ خود را هم وارد میکند.
فرهنگ شهرهایی که مسافران فراوانی به آن رفت و آمد دارند، تحت الشعاع مسافرتها قرار میگیرد. وقتی مسافرت، فرهنگ یک شهر را میتواند تحت تأثیر خود قرار دهد، بدون تردید، مهاجرت، تأثیر بسیار بیشتری روی این مسئله دارد؛ زیرا مسافران، حتّی از نوع مسافرانِ کاری، دو تفاوت ویژه با مهاجران کاری دارند. اوّل آن که مسافرِ کاری، زمان محدودی را در کشور مورد نظرش اقامت میکند و معمولاً اقامت او در هتلهاست، نه در میان مردم. دوم آنکه مسافرِ کاری، خانوادۀ خود را به همراه نمیآورد؛ امّا مهاجرِ کاری، به جهت اقامت طولانیمدّت، خانواده را نیز به همراه آورده است و دیگر در هتل، اقامت نمیکند؛ بلکه در همین کوچه و خیابانهای خودمان، خانهای را تهیّه کرده، زندگی میکند.
به تجربه، ثابت شده شهرهای مهاجرپذیر، از مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی بیشتری نسبت به شهرهای بومی و اصیل، برخوردار است. شهرهای مهاجرپذیر، در تعریف ما، شهرهایی هستند که از دیگر شهرهای کشور خودمان، مهاجر میپذیرند، مثلاً به آمار طلاق در شهرهای مهاجرپذیر ذیر در سال ۱۳۹۲توجّه کنید:
تهران: ۶/۳۳؛ کرج:۴/۳۴؛ مشهد: ۲/۲۸٫ مفهوم این اعداد، آن است که به ازای هر صد ازدواج، این اندازه طلاق در این شهرها ثبت شده است.[۹]
هر اندازه هم که فرهنگ شهرهای ما با هم تفاوت داشته باشد؛ امّا شباهتهای بسیاری نیز به یکدیگر دارند. حالا شما جامعهای را تصوّر کنید که مهاجران آن، از کشورهای دیگر هستند. به راحتی میتوان تصوّر کرد که اگر ما در دهههای آینده مجبور باشیم از کشورهای دیگر _ که حتّی در همسایگی ما هستند _ ، نیروی کار وارد کنیم، چه بلایی بر سرِ فرهنگ ما خواهد آمد.
باید قبول کرد که فرهنگ در کشور ما استحکام لازم را ندارد. قبول؟
و باید قبول کرد که وقتی فرهنگ محکم نشده باشد، زود بیمار میشود، قبول؟
و نمیشود قبول نکرد که خراب کردن فرهنگ آسیبپذیر، کار سختی نیست. قبول؟
و نمیشود چرخ اقتصاد مملکت را ایستاده نگه داشت و آن را تماشا کرد. قبول؟
و وقتی که تو نتوانی این چرخ را بگردانی، باید دروازۀ کشورت را به روی کسانی باز کنی که فرهنگشان مثل تو نیست. قبول؟
و حالا تو بگو، میشود برای اقتصاد، از فرهنگ گذشت یا از اقتصاد چشم پوشید برای فرهنگ؟ شاید راه سومی باشد که نه اقتصاد را قربانی فرهنگ کنیم و نه خون فرهنگ را پای اقتصاد بریزیم. هنوز که وقت داریم، پس به فکر تکثیر نیروی کار باشیم.
بدون تردید، جمعیّت جوان و همچنین داشتن جمعیّت بیشتر یکی از مؤلّفههای اصلی قدرت است. با پیشرفتهایی که در عرصۀ جنگهای مدرن شکل گرفته، برخی به اشتباه افتاده و گمان کردهاند امروزه برای حفظ اقتدار دفاعی، نیازی به جمعیّت نیست؛ امّا این، یک گمان اشتباه است. همین قدر بدانید که کشورهای مدّعی جنگ مدرن، برای افزایش جمعیّت خود به تکاپو افتادهاند. مثلاً اسرائیل با این که مدرنترین تسلیحات نظامی را در اختیار دارد؛ امّا به شدّت با کنترل جمعیّت مخالف است و در این رژیم، هر عائلۀ یهود، حدّاقل باید چهار فرزند داشته باشد.[۱۰] جالب است بدانید که در میان ۲۶ کشور منطقۀ چشمانداز،[۱۱] از نظر نرخ باروری کل، رژیم اشغالگر قدس با نرخ۹۱/۲ رتبۀ هفتم و ایران با نرخ ۵۹/۱ رتبۀ بیست و پنجم را دارد!
آدم اگر اهل حساب و کتاب باشد، خوب است؛ امّا گاهی در حساب و کتابها جایی خالی میمانَد. بدون حساب این جای خالی، نتیجۀ حساب و کتاب، درست از آب در نمیآید. تو وقتی پول امروزت را حساب میکنی؛ امّا جای امنیّت فردا را خالی میگذاری، وقتی بچّههای بسیار را میبینی؛ امّا دشمنان فراوان را نمیبینی، وقتی سختی معیشت به چشمت میآید؛ امّا اهمّیت امنیّت را فراموش میکنی، هر چهقدر هم که حساب و کتاب کنی، محاسبههایت اشتباه از آب در میآید.
هـ) کاهش جمعیّت جوان و نخبۀ کشور
بدون تردید، نیروی جوان در پیشرفت علمی کشور، نقشی اساسی ایفا میکند. بسیاری از جمعیّت نخبۀ کشورها را جوانان تشکیل میدهند. هر اندازه جمعیّت به سمت سالمندی پیش میرود، به صورت طبیعی از طبقۀ جوان نخبه، کاسته میشود. درست است که دانشمندان سالمند از سرمایههای بیبدیل هر جامعهای محسوب میشوند؛ امّا باید پذیرفت که نخبگان جوان، بازوان اصلی این دانشمندان هستند. بدون وجود نخبگان جوان، سلسلۀ علمی جامعه، دچار آسیب جدّی میشود و ممکن است حتّی در جایی قطع شده، دیگر تداوم نیابد. برخی از کشورهای پیشرفته که با کاهش جمعیّت مواجه شدهاند، با جذب جوانان نخبه از کشورهای دیگر، این خلأ بزرگ را پُر میکنند.
برای درک جایگاه ویژۀ نخبگان جوان در پیشرفت کشور، کافی است بدانید متوسّط سنّی دانشمندان هستهای ما در مراکز مهم هستهای ۲۵ سال است.[۱۲]
(کتاب ایران جوان بمان ، استاد محسن عباسی ولدی)
[۱]. مثل ایرانیها که در حال رفتن به سمت تکفرزندی هستند. بر اساس جدیدترین آمار، در نسل جدید (متولّدین بعد از سال ۱۳۵۰)، ۵/۲۳ درصد خانوادهها بدون فرزند و همچنین ۳/۳۱ درصد دارای یک فرزند هستند(خبرگزاری مهر، به نقل از: مدیر کلّ دفتر آمار و اطّلاعات جمعیّتی ثبت احوال، ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۳).
[۲]. در بارۀ رابطۀ کاهش جمعیّت و افزایش مهاجرت و تبعات آن، سخن خواهیم گفت.
[۳]. پایگاه اطّلاع رسانی مؤسّسۀ نظرسنجی گالوپ.
[۴]. نشریۀ کهریزک، شمارۀ ۱۲۸، ص۱۷٫
[۵]. در بارۀ معضل بیکاری و نیروی کار، به تفصیل سخن خواهیم گفت.
[۶]. تحوّلات جمعیّتی ایران، ص۴۸٫
[۷]. Iran’s demographic crisis
[۸]. خبرگزاری فارس، ۵ آذر ماه۱۳۹۳٫
[۹]. سالنامۀ آمارهای جمعیّتی ثبت احوال، ۱۳۹۲٫
[۱۰]. جنگ جمعیّتی، ص۱۴٫
[۱۱]. سند چشمانداز بیست سالۀ ایران در سال ۱۳۸۴ش. به وسیلۀ مقام معظّم رهبری ابلاغ شد. در این سند، افقهای علمی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشورمان در سال ۱۴۰۴ش. معیّن گردیده است. در یکی از قسمتهای سند، جایگاه ایران در میان کشورهای منطقه، اینچنین تبیین شده است: «دست یافته به جایگاه اوّل اقتصادی، علمی و فنّاوری در سطح منطقۀ آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه)، با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پُرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل». کشورهای منطقۀ چشمانداز، ۲۶ کشور هستند که در قسمت ضمائم، نرخ رشد جمعیّت و نرخ باروری آنها آمده است.
[۱۲]. خبرگزاری فارس، ۲۲ اسفند ماه ۱۳۹۱٫ سنّ دانشمندان هستهای که ترور شدهاند، میتواند گویای نقشآفرینی نخبگان جوان در عرصۀ علمی کشور باشد. شهید مصطفی احمدیروشن، متولّد ۱۳۵۸؛ شهید داریوش رضایینژاد متولّد ۱۳۵۶؛ شهید مسعود علیمحمّدی متولّد ۱۳۳۸ و شهید مجید شهریاری، متولّد ۱۳۴۵٫
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0