سرچشمه علماء و فضلاء امام فخرالدّین رازى علیه الرّحمه ادا مى نماید که :
هفتاد و دو دلیل جهت وحدانیّت رب جلیل تاءمل نموده بودم و روز تعطیل سیرکنان به دامن کوهسارى چون نسیم بهارى گذر کردم شبانى را دیدم که گوسفندان مى چرانید، با خود گفتم که من عمرى به دلایل و برهان عقلى بر وحدانیت معبود پى برده ام و علم واجب تعالى حاصل کرده ام و هنوز در دریاى حیرت ((ما عرفناک )) گرفتارم و از اندیشه لا احصى ثناء علیک دل افگار، آیا این شبان روزى رسان خود را به چه کیفیت مى شناسد و آفریننده خود را چگونه مى داند؟ پیش شبان رفته گفتم : خداى خود را چگونه مى شناسى ؟
گفت : چنان که فرد و بى مانند است .
گفتم : اگر به تو کسى گوید که خداى دو تواند بود، هیچ دلیلى دارى که رفع این سخن نمایى و پرده از وحدانیت حق بگشایى ؟
گفت : این چوب شبانى را چنان بر سر آن کس مى زنم که سرش دو مى شود و مغزش چون سخنش پریشان مى گردد. و من هیچ دلیلى چنین قاطع و برهانى چنین ساطع نیافتم که بیخ شجر اعتقادش در زمین دل پاى محکم کرده بود که به صرصر دلایل عقلى از جاى نمى رفت و عرق نمى گشود.(۹)
منبع : کتاب داستانهاى عارفانه در آثار (علامه حسن زاده آملى) – نویسنده : عباس عزیزى
بازدیدها: 107