صدای ربنا می پیچد بین عقربه های ساعت…
غروبی متفاوت ترازبقیه ی غروب ها… جمعه شب…
فاصله از لحظه ی طولانی بودن روز اول تا لحظه شماری روزآخربه اندازه یک چشم برهم زدن گذشت…
امروز روزه ها نیت حسرت داشت…
خرمای دلتنگی افطارفقط اسم شیرینی را یدک میکشید ….
پایان حکم حبس یک ماهی شیطان، بامهر بخشش گناهانمان اجرا شد…
گرچه کوله بارمان از سنگینی گناه خالی شد، ولی خستگی شانه هایمان دلیل کوتاهی در ادامه راه نباشد…
خدا همیشه میزبان است،کافیست فقط روزه هایمان قربت الی الله باشد…
اذان مؤذن جمع میکند سفره رمضان را …
وما میمانیم باعید فطریکه تقدیرنامه ی این ۳۰واحد بندگی است…
شرط قبولی رافقط الله میداند…
کاش حق بندگی را بجا آورده باشیم،آنوقت زندگیمان عیداست…
یاد سحر… وپررنگی العجلهای ظهور…
رمضان امسال هم در حسرت “شاید این جمعه بیاید“ ماند…
دعاهایمان خط کشید شایدهای گذرا را…
باید مرد راه شویم تا دیگر “شاید“ی درمیان نباشد…
از مهمانی خداتا مهمانی ولی خدا،فاصله ۳۱۳نفر است…
بید مجنون
بازدیدها: 1180