تجربه های نزدیک به مرگ

تجربه های نزدیک به مرگ

خانه / مطالب و رویدادها / تجربه های نزدیک به مرگ

پیشینه این بحث به دهه هفتاد میلادی و نگارش کتاب «زندگی پس از زندگی» از دکتر ریموند مودی باز می گردد. این کتاب که از جنس تجربه نگاری است، شرح اتفاقات افتاده برای ۹۰ بیمار دکتر مودی است که همگی این حالت را تجربه کرده اند. در کشور ما نیز طی سال گذشته مبحث تجربه های نزدیک به مرگ وجهه علمی خود را تا حدی از دست داده و به مطلبی عمومی تبدیل شده است.

تجربه های نزدیک به مرگ

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام در این مطلب برای شما همراهان گرامی به مسئله تجربه های نزدیک به مرگ پرداخت است.

مسئله تجربه های نزدیک به مرگ(NDE) از مباحث جذاب فرا روانشناسی بوده که در تحلیل آن نکات فراوانی گفته شده است. همواره تحلیل های مختلف مادی و غیر مادی از این پدیده ارائه شده اما چیزی که به نظر بیش از پیش این مسئله را در فضای کشور ما پر رنگ ساخته آن است که آیا تجربه های نزدیک به مرگ دلیلی بر اثبات زندگانی پس از مرگ است؟

پیشینه این بحث به دهه هفتاد میلادی و نگارش کتاب «زندگی پس از زندگی» از دکتر ریموند مودی باز می گردد. این کتاب که از جنس تجربه نگاری است، شرح اتفاقات افتاده برای ۹۰ بیمار دکتر مودی است که همگی این حالت را تجربه کرده اند. در کشور ما نیز طی سال گذشته مبحث تجربه های نزدیک به مرگ وجهه علمی خود را تا حدی از دست داده و به مطلبی عمومی تبدیل شده است.

بروس گریسون، روانشناس برجسته تجربه های نزدیک به مرگ را اینگونه تعریف می کند: «رویداد های روانشناسی عمیق با مؤلفه های رمزآلود، روحانی و متعالی که برای افرادی روی می دهد که در آستانه مرگ و یا وضعیت شدید آسیب جسمانی قرار می گیرند»

به عبارت ساده تر تجربه نزدیک به مرگ حالتی است که شخص برای لحظاتی از جسم خود خارج شده و موضوعاتی را شهود می کند و سپس از دوباره به کالبد خویش باز می گردد.

در خصوص علت های محتمل تجربه های نزدیک به مرگ دلایل مادی و غیر مادی زیادی ذکر شده است.

۱: برانگیختگی لب تموپورال: برخی معتقدند تجربه های نزدیک به مرگ ناشی از حمله های صرعی لب تمپورال است.

۲: کاهش اکسیژن مغز: منتقدان معتقدند کمبود اکسیژن و یا بالا بودن گاز کربنیک در سوخت و ساز مغز می تواند باعث تجربیات وهمی شود. اشخاصی که در وضعیت نارسایی اکسیژن به مغز هستند، تصورات و تفکرات نامتعارفی را مشاهده می کنند که با تصورات تجربه گرایان تجربه های نزدیک به مرگ شباهت دارد.

۳: مکانیسم دفاعی روان شناختی: بلک مور این پدیده و خصوصاً بخش مرور زندگی را یک مکانیسم دفاعی روانشناختی تعریف می کند.

در کنار دلایل ذکر شده، دلایل متنوع تری از جمله «مشاهده انتظارات شخص» بیان شده است. البته برخی نیز با نگرشی بسیار انتقادی، تجربه های نزدیک به مرگ را صرفاً توهم و یا حتی فریب نام نهاده اند.

البته باید توجه داشت که تحلیل های بالا عمدتاً از سوی اندیشمندان ماده باور، خواه ماده باوری علمی، ارائه شده و در یک تحلیل می شود این پدیده را خروج روح از بدن و ورود به عالمی غیر مادی تعریف نمود.

دو عنصر در تجربه های نزدیک به مرگ باعث می شود که نتوان به راحتی آنها را مردود و یا حتی ریشه آن را به علل مادی بازگشت داد:

الف: وجود مشابهت های معنادار در میان اشخاص با قومیت ها، ملیت ها، ادیان و فرهنگ های مختلف.

ب: دادن اخبار مطابق با واقع از سوی کسانی که این پدیده را تجربه کرده اند.

از همین رو به نظر می رسد که تجربه های نزدیک به مرگ ریشه هایی در واقعیت بیرونی داشته و نتوان به راحتی آن را فریب، توهم، محصول فعل و انفعالات مادی و …دانست اما آنکه میزان واقع نمایی این تجربه ها تا چه میزان است به نظر نیاز به تحقیقات بیشتری دارد.

تجربه های نزدیک به مرگ
تجربه های نزدیک به مرگ

چیستی و چگونگی تجربه نزدیك به مرگ

به علت پیشرفت های چشمگیر قرن بیستم در زمینه فناوری عملیات احیا، افراد زیادی بعد از در آستانه مرگ قرار گرفتن، دوباره به زندگی باز می گردند. این افراد از تجربه های روان شناختی متمایزی كه دارای مؤلفه های رمزآلود و متعالی می باشند، سخن به میان می آورند. تجربه گرانِ NDE كسانی هستند كه از موقعیت های مرگ آور، بدون آسیب نجات یافته و یا ممكن است كه به شدت بیمار بوده و به طور غیرمنتظره ای بهبود یافته اند.

اولین بار در سال 1975، ریموند مودی در كتاب خود با نام “زندگی بعد از زندگی” اصطلاح تجربۀ نزدیك مرگ را به كار برد. این كتاب برمبنای مصاحبه هایی است كه وی با افرادی انجام داده بود كه بعد از مرگ دوباره به زندگی بازگشته بودند. او مشاهده كرد این افراد تجربه های مشابهی دارند. تجربۀ نزدیك مرگ كه در فرهنگ اسلامی به عنوان خلسۀ عارفانه پیش از مرگ شناخته می شود، به حوزه گسترده ای از تجربیات شخصی اشاره می كند كه به مرگ قریب الوقوع مربوط می شود. این تجربیات شامل احساسات مختلفی از جدا شدن از بدن گرفته تا احساس شناور شدن، وحشت زیاد، آرامش مطلق، امنیت، تجربۀ از هم پاشیدگی كامل و رؤیت نور كه برخی افراد آن را خدا یا وجود روحانی تلقی می كنند، می باشد. بعضی افراد و فرهنگ ها تجربه نزدیك مرگ را یك نگاه آنی روحانی و ماوراء الطبیعه زندگی پس از مرگ می دانند. بروس گریسون، روان پزشك و محقق برجسته در زمینۀ تجربیات نزدیك مرگ، این تجربیات را چنین تعریف می كند:

رویدادهای روان شناختی عمیق با مولفه های رمزآلود، روحانی و متعالی كه برای افرادی روی می دهد كه در آستانۀ مرگ و یا در وضعیت های شدید آسیب جسمانی قرار می گیرند

جنیس هلدن، دیگر محقق مشهور در این زمینه، تجربۀ نزدیك مرگ را خاطرۀ رویدادهای روان شناختی ماورای پدیده های علمی مكشوف و روحانی ای می داند كه توسط فردی كه در آستانۀ مرگ قرار گرفته است، گزارش می شود.

چنین مواردی معمولا بعد از این كه فردی مرگش از لحاظ بالینی قطعی شده، یا خیلی نزدیك به مرگ است، گزارش شده است. ازاین رو آن را تجربۀ نزدیك مرگ نامیده اند. این تجربه ها شامل موارد زیر می باشد: یك صدای ناخوش آیند، اولین ادراك حسی است كه گزارش شده است. احساس مردن، تجربۀ خروج روح از بدن (حس شناور شدن در بالای بدن و دیدن فضای مجاور)، حس حركت به طرف بالا از میان تونلی از نور یا راهروی دراز و باریك، ملاقات با بستگانی كه فوت كرده اند، ملاقات با اشخاص روحانی، مرور خاطرات دوران زندگی و احساس بازگشت به بدن همراه با بی میلی.

این تجربه ها در اشخاص مختلف تحت تاثیر اعتقادات آنهاست. كودكان كه زمان كافی برای پرورش قوی ایمانشان ندارند، تجربۀ بسیار محدودی در این زمینه دارند. همچنین برخی افراد، تجربۀ نزدیك مرگ بسیار دردناكی داشته اند كه نشان دهنده وحشت از پایان زندگی است. شرایط بالینی كه گمان می رود منجر به تجربه نزدیك مرگ می شود شامل موارد زیر است: ایست قلبی، شوك، خونریزی هنگام وضع حمل یا عوارض پیش از عمل جراحی، برق گرفتگی، كما، خونریزی مغزی، سكته مغزی، خودكشی ناموفق، افراد در حال غرق یا خفه شدن و حبس نفس. برخی از موارد تجربۀ نزدیك مرگ بعد از یك تجربۀ بسیار سخت روی می دهد. به عنوان نمونه وقتی مریضی از پرستار یا پزشك می شنود كه بزودی خواهد مرد، یا زمانی كه فرد در یك وضعیت مهلك، مانند شنیدن صدای تصادف از نزدیك، قرار می گیرد.

تجربه نزدیك به مرگ در مقام تعریف عبارت است از آگاهی، احساس، یا تجربه فشرده ای از آنجهانیت (otherworldliness)، خواه خوشایند و خواه ناخوشایند، كه برای اشخاص به هنگام مرگ رخ می دهد. این پدیده آنچنان عظیم است كه اغلب تجربه كننده ها به شدت تحت تاثیر قرار می گیرند تا آنجا كه تغییرات قابل توجهی در زندگی آینده شان اتفاق می افتد. هرچه فرد به لحاظ جسمی به مرگ نزدیك تر شود، بیشتر مستعدّ داشتنِ چنین تجربه ای می شود، در عین حال، تجارب شبیه نزدیك به مرگ نیز می تواند بدون آنكه خطر مرگ نزدیك باشد، اتفاق بیفتند. اكنون ما به واسطه انبوه تحقیقات انجام شده در كشورهای مختلف می دانیم كه داروها، كمبود اكسیژن، صرع، سكته، اختلالات روانی، و دیگر عوامل احتمالی، اتفاقی و تصادفی نیستند، آنها نه می توانند طیف كاملی از حالات نزدیك به مرگ و پیامدهای پس از آن را توصیف كنند و نه توجیهی برای آنها باشند.

یكی از ویژگی های این پدیده آن است كه مهم نیست تجربه كننده تا چه مدت فاقد نشانه های حیاتی(از جمله نبض، تنفس، یا فعالیت امواج مغزی) است، نه تنها پس از این تجربه هیچ آسیبی به مغز نمی رسد، بلكه یك آدم معمولی به لحاظ فكری بهبودی وصف ناپذیری پیدا خواهد كرد. اغلب این افراد تا چه مدتی بدون علائم حیاتی دوام می آورند؟ غالب محققان معتقدند كه این زمان بین 5 تا 20 دقیقه خواهد بود. مواردی هم وجود دارد كه تجربه كنندگان در سردخانه تا یك ساعت بدون علائم حیاتی دوام آورده اند.

هر كس در هر سنی می تواند تجربه نزدیك مرگ داشته باشد. این امر شامل دوقلوهای داخل رحم، نوزادان، اطفال، و بچه های نوپا نیز می شود. این تجربه كننده های كوچك، زمانی كه در سن حرف زدن هستند، نهایت سعی خود را می كنند تا آنچه برایشان اتفاق افتاده را از طریق بیان داستان، ترسیم تصاویر و صحنه ها و یا اجرای آنچه دیده اند، انتقال دهند. اینكه چگونه تلاش های آنان جهت عرضه داستان هایشان موثر بوده است، تا حد زیادی تعیین می كند كه آیا این داستان ها در زندگی شان تاثیر مثبت دارد یا باید از آن پرهیز و آن را كنترل نمود.

اغلب زنان، اینگونه تجارب را در هنگام بحران تولد، سقط جنین، تجاوز و یا رحم برداری داشته اند. اغلب مردان نیز این موارد را در هنگام مشكلات خونی / قلبی، اعمال خشونت آمیز، یا در تصادفات تجربه كردند. در مورد بچه ها این مساله به طور عمده از طریق آسیب های زمان تولد یا تصادفات پدید می آید. بسیاری نیز با جراحی و شرایط نابهنجار والدین یا خواهر و برادری مرتبط است.

داستان های مربوط به تجارب نزدیك به مرگ (خواه كوتاه و خواه بلند) واقعیت دارند، و انگ هایی مثل توهمی بودن را سخت به چالش می كشند.

بروس گریسون در پژوهش خود با عنوان انسجام گزارشات مربوط به تجارب نزدیك به مرگ طی دو دهه با عنوان: آیا گزارشات به مرور زمان شاخ و برگ می گیرند؟(2007)، هیچگونه تفاوت قابل توجهی در میان 72 تجربه كننده ای كه یك گزارش مفصل از 20 سال پیش ارائه كردند، نیافت. نتیجه او از مقایسه این دو به این شرح بود: خاطره تجارب نزدیك به مرگ در قیاس با خاطره وقایع تكان دهنده دیگر، ثابت تر است. بررسی نگارنده نیز نتیجه ای مشابه دارد: حالات نزدیك به مرگ مشخص تر، روشن تر، و منسجم تر هستند.

مودی، تجربه های نزدیك به مرگ را در بسیاری از جهات، مشابهِ مشاهدات و رؤیت های شخصیت های بزرگ عرفانی و مذهبی می داند. وی معتقد است كه خصوصیاتی همچون غیرقابل توصیف بودن، خصوصیت و ویژگی ذهنی بودن، ناپایداری و زودگذر بودن، انفعال یا بی ارادگی و كنش پذیری، تغییر ابعاد زمان و مكان، تأثیر كلی رؤیت چنین وقایعی بر شخصیت و نحوه زندگی بعدی افراد، از جمله ویژگی های مشترك این پدیده هاست.

تعریف بروس گریسون، روان پزشك و محقق برجسته در زمینه تجربه های نزدیك مرگ، چنین است:

«رویدادهای روان شناختی عمیق با مؤلفه های رمزآلود، روحانی و متعالی كه برای افرادی روی می دهد كه در آستانه مرگ و یا در وضعیت های شدید آسیب جسمانی قرار می گیرند».

جنیس هلدن، دیگر محقق مشهور در این زمینه، تجربه نزدیك مرگ را «خاطره ای فراروان شناختی و روحانی می داند كه توسط افرادی كه در آستانه مرگ قرار گرفته اند، گزارش می شود».

تجربه های نزدیک به مرگ
تجربه های نزدیک به مرگ

تبیین های مختلف تجربه نزدیك به مرگ

مودی در نخستین كتاب خود، تفسیرهای محتمل در باب تجربه های نزدیك به مرگ را در سه رده كلی تفسیرهای فراطبیعی (supernatural)، طبیعی/ علمی (natural /scientific) و روان شناختی (psychological) طبقه بندی كرد. تبیین های علمی و روان شناختی در رده بندی مودی، خود به رده های جزئیتر تقسیم میشد. اكنون پیشرفت های روزافزون دانشمندان در طب و روان شناسی همراه با توجه بیش از پیش آنان به موضوع تجربه های نزدیك به مرگ، تعداد قابل توجهی از تبیین های طبیعت گرایانه (naturalistic) را به ثمر نشانده است.

فیزیولوژی و روان شناسی اصلیترین مصادر تبیین های طبیعت گرایانه ناظر به تجربه نزدیك به مرگ به شمار میروند. این گونه تبیین ها، تجربه نزدیك به مرگ را ناشی از علل فیزیولوژیك یا واكنش های روانی تجربه گران در مواجهه با لحظات بحرانی وقوع احتمالی مرگ میدانند و بر این اساس، بیآنكه این پدیده را شاهدی دال بر وجود ساحتی غیرمادی در انسان تلقی كنند، متعلق ادراكات تجربه گران را غیرواقعی، توهمی و برساختۀ ساز و كارهای مادی میدانند.

نگاهی جامع به تبیین های مختلف تجربه نزدیك به مرگ، شامل تبیین های فراطبیعی و طبیعت گرایانه (كه بررسی جزئیات مبسوط آنها خارج از مقصد این نوشتار است) نشان میدهد كه تا كنون هیچ تبیینی از عهده توضیح كامل و بسنده این تجربه بر نیامده است . بسیاری از پژوهشگران نیز پس از سال ها تلاش و بررسی در مطالعه این پدیده، نهایتا اظهار داشتند كه تا كنون هیچ یك از تبیین های فیزیولوژیكی، روان شناختی، داروشناختی (pharmacological) و جمعیت شناختی از عهده توضیح كامل مؤلفه های تجربه و ساز و كار تواناییهای شناختاری افراد در حین وقوع آن بر نیامده است. در چنین وضعیتی اگرچه به لحاظ نظری امكان تبیین علمی تجربه منتفی نیست اما ظاهرا دانش فعلی بشر هنوز از عهده این كار بر نیامده است .

با نگاهی جامع و غیرتقلیل گرایانه به تبیین های مختلف تجربه نزدیك به مرگ میتوان دریافت كه هر یك از این تبیین ها میتوانند با عطف توجه به ساحتی از این پدیده در نهایت به كمك یكدیگر، تفسیری جامع از آن به دست دهند. وقوع تجربه نزدیك به مرگ بیشك متناظر با برخی ساز و كارهای عصب شناختی در مغز است.

سایر ساز و كارهای فیزیولوژیك بدن انسان نیز چه بسا در حین وقوع تجربه ایفای نقش میكنند. بدیهی است كه تبیین های فیزیولوژیكی میتوانند در این حیطه نظریه پردازی كنند. جنبه های روان شناختی تجربه نزدیك به مرگ نیز از برجسته ترین ابعاد این پدیده به شمار میرود. بر این اساس، تبیین های روان شناختی میتوانند با به كار بستن اصول روان شناسی، در باب كیفیت وقوع، عمق و اثرات پسینی تجربه روشنگری كنند. كیفیت تأثیر پیش زمینه های فرهنگی – مذهبی تجربه گران در منظره آمیزی تجربه های آنان نیز میتواند موضوع تأملات روان شناختی، جامعه شناختی و الاهیاتی واقع شود. فراز و فرود مفهوم حیات پس از مرگ در ادوار مختلف تاریخ كه از قبل بررسی تجربه های نزدیك به مرگ قابل پیگیری است، یكی دیگر از جنبه های مطالعاتی این پدیده است كه میتواند محل توجه جامعه شناسی وفلسفه واقع شود. و بالأخره بررسی امكان وجود ساحتی غیرمادی و مستقل از ماده در انسان و تداوم احتمالی آن پس از مرگ نیز از جمله مسائلی است كه نظرگاه های فراطبیعت گرایانه میتوانند مبتنی بر شواهد قابل اعتنا و مدارك متقن، آن را موضوع بحث و بررسی قرار دهند.

تجربه های نزدیک به مرگ
تجربه های نزدیک به مرگ

رهیافت ادیان ابراهیمی در تبیین تجربه های نزدیك به مرگ

اغلب پیروان ادیان بزرگ در سراسر جهان، گسترة زندگی بشر را به حیات مادی دنیایی محدود نمیدانند و هر یك با روایت های خاص خود، مدافع تداوم حیات و آگاهی انسان در ساحت دیگری از هستی هستند. باور به نظام جزادهی در حیات پس از مرگ، كه عموما بر تصاویر دوقطبی ناظر به سرانجام نیكوكاران و بدكرداران تأكید میورزد، از دیگر ویژگیهای مشترك اغلب ادیان بزرگ جهان به شمار میرود. این ویژگیهای مشترك در كنار برخی دیگر از خصایص كمتر متداول باعث شده است تا ارتباط تأمل برانگیزی میان تجربه های نزدیك به مرگ و آموزه های آخرت شناسانه ادیان بزرگ جلب نظر كند.

به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران ، آموزه های دینی قابلیت های خوبی برای توضیح و تبیین ابعادی از این گونه تجربه ها دارند، اما از آنجایی كه موضوع تجربه های نزدیك به مرگ تا كنون عمدتا در غرب مسیحی محل بحث و بررسی قرار گرفته است، مشهورترین پاسخ ها و اظهارنظرهای الاهیاتی در این باره نیز غالبا از سوی معدودی از الاهیدانان مسیحی ابراز شده است. از این رو، اسلام و یهودیت درباره این موضوع عمدتا سكوت اختیار كرده اند. در مسیحیت نیز به رغم واكنش برخی از فیلسوفان و الاهیدانان، كلیسای كاتولیك هیچ موضع رسمیای در این باره اتخاذ نكرده است.

در این میان، برخی از پژوهشگران معتقدند تاكنون از توان بالقوه ادیانی نظیر اسلام، كه در سنت های عرفانی خود قابلیت های فراوانی برای تحلیل این گونه پدیده ها دارند، بهره برداری نشده است و بر این اساس، الاهیدانان مسلمان از توان بالقوه قابل توجهی برای بررسی این گونه پدیده ها برخوردارند. علاوه بر این، به نظر میرسد، میراث روایی مسلمانان (به ویژه در میان شیعیان) نیز در مقایسه با متون مقدس یهودیان و مسیحیان از قابلیت های بالایی برای توضیح ابعاد و مؤلفه های مختلف تجربه نزدیك به مرگ برخوردار است. اما با وجود این، به نظر میرسد اغلب فیلسوفان و الاهیدانانی كه به ادیان ابراهیمی تعلق خاطر دارند، از نتیجه بیش از سی سال تلاش پژوهشگران در حوزه مطالعات مربوط به تجربه های نزدیك به مرگ به سادگی گذشته اند و در بیشتر موارد آن را جدی نگرفته اند، حال آنكه برخی از نتایج این پژوهش ها علاوه بر آنكه تا كنون به وضوح محل بحث فلسفه و الاهیات بوده است، افق های جدید و یافته های حیرت انگیزی را پیش روی فیلسوفان و الاهیدانان قرار میدهد.

اگرچه واكنش الاهیدانان، به ویژه در حوزه ادیان ابراهیمی، راجع به تجربه نزدیك به مرگ بسیار محدود و معدود بوده است، اما این واكنش های معدود، كاملا متنوع و متفاوت است. با بررسی این تفسیرهای متفاوت و متباعدی كه از این تجربه به دست داده شده، دست كم به دو نتیجه مهم میتوان دست یافت:

نخست آنكه این تجربه نمیتواند به وضوح و صرفا از گزاره های آخرت شناسانه دینی خاص یا سنتی معنوی (spiritual tradition) حمایت كامل كند. دوم آنكه تحلیل مفاد تجربه حكایت از آن دارد كه ما با پدیده ای ذاتا متغیر و متلون (protean) مواجهیم. این تغییر و تلون گاهی از حیث قابلیت های تجربه برای انطباق با سنت های دینی متفاوت و متعارض است و گاهی به دلیل ماهیت تفسیرپذیر آن است كه سنت های دینی مختلف میتوانند از آن برای تحكیم مبانی الاهیاتی و جهان بینی خود بهره برداری كنند. به این ترتیب اگرچه بسندگی تفاسیر دینی ناظر به این پدیده با تردیدهای فراوانی روبه روست، اما مطمئنا در میان این تفاسیر متفاوت، برخی از اعتبار و وجاهت بیشتری در مقایسه با سایرین برخوردارند.

البته در این میان، نباید از نظر دور داشت كه اگرچه سنت های فلسفی  عرفانی ادیان ابراهیمی، به ویژه اسلام از میراث پرباری در اثبات جاودانگی و توصیف كیفیت تداوم آگاهی انسان در ساحت دیگری از هستی بهره میبرند، اما با وجود این، به نظر میرسد استناد به پدیده هایی مشابه تجربه های نزدیك به مرگ در این باره چندان شناخته شده نبوده است و غالبا از این سنت غنی و ارجمند غایب است. اما در عین حال ، در برخی موارد، تفسیر و تأویل گزاره های آخرت شناسانه در این سنت های فلسفی  عرفانی، بسیار عمیق و قابل توجه بوده است به نحوی كه بهره مندی از آنها در تفسیر و تبیین بخش هایی از تجربه نزدیك به مرگ، میتواند نتایج درخشانی به همراه داشته باشد

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *