دکتر یدالله جوانی | چرایی و ضرورتهای حضور قدرتمندانه ایران در منطقه

خانه / اختصاصی هیأت / دکتر یدالله جوانی | چرایی و ضرورتهای حضور قدرتمندانه ایران در منطقه

مهار نفوذ منطقه ای ایران به اولویت اول آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی وخاندان سعودی تبدیل شده است. آمریکایی ها در یکسال گذشته، تلاش فراوانی را به عمل آورده و تا یک جبهه غربی- عربی، برای فشار بر جمهوری اسلامی با هدف پایان بخشی به نفوذ منطقه ای ایران شکل بدهند. اکنون این جبهه فعال شده و برای محدود سازی قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی تلاش می کند. نگرانی جبهه ضد ایرانی در مقیاس منطقه ای و جهانی، به قدرت یابی روز افزون جمهوری اسلامی در منطقه راهبردی غرب آسیا برمیگردد

دکتر یدالله جوانی | چرایی و ضرورتهای حضور قدرتمندانه ایران در منطقه

چکیده:

دست یابی جمهوری اسلامی به موقعیت و جایگاه قدرت اول در منطقه راهبردی غرب آسیا از طریق گسترش نفوذ در میان ملتها و هم افزا کردن آنان با تشکیل هسته های مقاومت، به دغدغه اصلی آمریکایی ها، اروپا یی ها، صهیونیست ها و آل سعود تبدیل شده است. تثبیت این موقعیت معنایی جز تبدیل ایران به یک قدرت جهانی از یک طرف، وپایان یافتن دوران استیلای غرب براین منطقه اسلامی ندارد. تبدیل شدن ایران به قدرت جهانی با توجه به نوع نظام سیاسی مستقر در ایران و آرمان های انقلاب اسلامی ، بدون تردید اسلام و مسلمانان را به یک قطب قدرت برتر و تعیین کننده در نظام بین المللی تبدیل خواهد ساخت. از مزایای این موقعیت راهبردی برای ملت ایران، برخورداری از یک امنیت پایدار، یافتن حرکت پیشرفت و فراهم شدن زمینه های بیشتر برای تحقق آرمان های انقلاب از جمله تمدن سازی اسلامی است. چنین وضعیت و روندی برای غرب و خصوصا آمریکایی ها قابل پذیرش و تحمل نیست. بنابر این آمریکا؛ خروج از برجام و تشکیل یک جبهه ضد ایرانی، از طریق فشارها و تشدید تحریم ها، به دنبال خارج کردن جمهوری اسلامی از منطقه و محدود سازی آن به قلمرو سرزمینی ایران است. به طور قطع مقاومت ملی و ایستادگی مسئولان نظام جمهوری اسلامی در برابر چنین فشارهایی، تأمین کننده منافع ملی، امنیت ملی، استقلال و عزت ملی خواهد بود. این مقاومت و ایستادگی یک ضرورت تاریخی و شرط لازم برای اعتلای اسلام و مسلمین به حساب می آید. در این نوشتار این ضرورت بررسی می شود.

مقدمه:

مهار نفوذ منطقه ای ایران به اولویت اول آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی وخاندان سعودی تبدیل شده است. آمریکایی ها در یکسال گذشته، تلاش فراوانی را به عمل آورده و تا یک جبهه غربی- عربی، برای فشار بر جمهوری اسلامی با هدف پایان بخشی به نفوذ منطقه ای ایران شکل بدهند. اکنون این جبهه فعال شده و برای محدود سازی قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی تلاش می کند. نگرانی جبهه ضد ایرانی در مقیاس منطقه ای و جهانی، به قدرت یابی روز افزون جمهوری اسلامی در منطقه راهبردی غرب آسیا برمیگردد. نفوذ راهبردی در عراق ، سوریه، لبنان، بحرین، یمن از نشانه های پدید آیی یک عمق استراتژیک برای جمهوری اسلامی، در راهبردی ترین منطقه ی جهان است. غربی ها همراه شدن نفوذ منطقه ای ایران با اقتدار فاعی و قدرت موشکی را ، برای منافع خود و متحدینشان غیر قابل قبول دانسته، با صراحت از ضرورت محدود سازی و مهار قدرت ایران در این دو حوزه سخن می گویند. آمریکایی ها برای رسیدن به این خواسته ها، تمامی ابزارهای خود از تحریم های اقتصادی گرفته تا  عملیات روانی را فعال ساخته اند. تصور آمریکا یی ها و متحدینشان این است که، فشارهای اقتصادی همراه با جنگ نرم، مسئولان جمهوری اسلامی را به  تغییر سیاست و رفتار وادار خواهد ساخت. آنان معتقدند تنها راه وادار سازی جمهوری اسلامی به تغییر سیاست و رفتار در منطقه، قراردادن مسئولین کشور در برابر افکار عمومی است. تصور غربی ها آن است که؛ تشدید فشار بر ایران از طریق تحریم های اقتصادی به خاطر رفتارهای منطقه ای اش، در نهایت خروج ایران از عراق و سوریه ، و همچنین قطع حمایت جمهوری اسلامی از حزب الله  لبنان ، گروه های فلسطینی و انصار الله یمن را، به یک مطالبه عمومی در ایران تبدیل خواهد ساخت. در حوادث و نا آرامی ها ی  دی ماه سال گذشته، شعار”سوریه را رها کن. فکری به حال ماکن”، شعاری حساب شده و ساخته و پرداخته اتاق های عملیات روانی دشمن بود که بر سر زبان تعدادی از جوانان ایرانی افتاد. دشمنان تلاش برنامه ریزی شده ای دارند که این شعار را، به یک مطالبه عمومی در ایران تبدیل کنند. مطالبه عمومی با این تصور که، خروج از سوریه و عراق از یک طرف، و دست برداشتن از حمایت حزب الله و انصار الله، موجب برداشته شدن تحریم ها و فشارهای اقتصادی از ایران می شود.

در این میان ، تأکید رهبری معظم انقلاب اسلامی، بر حفظ نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی و تن ندادن به مطالبات زیاده خواهانه غربی ها و خصوصا آمریکایی ها در این خصوص است. سئوال این است که این تأکید مبتنی برچه ضرورتهای راهبردی است؟ به چه دلایلی جمهوری اسلامی ایران، باید مقتدرانه از نفوذ منطقه ای خود محافظت نموده، این حضور قدرتمندانه در عراق و سوریه را حفظ نماید؟ در این نوشتار به این پرسش اساسی پاسخ داده می شود.

اهمیت راهبردی منطقه غرب آسیا

منطقه یک محدود، جغرافیایی است که دارای اشتراکات تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی بوده، تغییرو تحول در هربخش آن، بر بخش های دیگر تأثیر گذار است. غرب آسیا، منطقه ای فوق العاده راهبردی بوده واین منطقه، سه قاره مهم آسیا ، اروپا و آفریقا را به یکدیگر پیوند می دهد. آبراه های مهم جهان شامل خلیج فارس، دریای عمان، دریای عرب، دریای سرخ و مدیترانه در این منطقه قراردارد. وجود تنگه های بسیار مهم و استراتژیک مانند تنگه هرمز، جبل الطارق، بسفر، داردانل و باب المندب در این منطقه، علاوه بر بالا بردن اهمیت این منطقه، گردش اقتصادی جهان را به این تنگه ها وابسته کرده است. از نظر مذهبی 93 درصد جمعیت کشورهای منطقه غرب آسیا را، مسلمانان تشکیل می دهند. از نظر اقتصادی، ذخائر اصلی نفت و گاز جهان در این منطقه قراردارد و بر این اساس، روز به روز وابستگی دیگر کشورها و خصوصا کشورهای اروپایی به این منطقه برای تأمین انرژی مورد نیاز بیشتر می شود. ایران با یک موقعیت فوق العاده خاص از نظر تاریخی و ژئو پلتیکی، دراین منطقه راهبردی قرارد دارد.

غرب آسیا در نگاه قدرتهای جهانی

در چند سال اخیر، منطقه غرب آسیا همواره مورد توجه قدرتهای جهانی بوده است. اکنون آمریکای مدعی رهبری جهان، نگاه ویژه ای به این منطقه داشته، سلطه خود بر خاورمیانه ( غرب اسیا) را، تنها راه سلطه برجهان می داند. نگاه کنونی آمریکایی ها  به این منطقه، در امتداد نگاه تمامی قدرتهای استعماری پیشین است. خلیج فارس نقطه کانونی و با اهمیت فوق العاده ، بالایی منطقه غرب آسیا، از سال 1506میلادی با حضور پرتغالی ها تاکنون، شاهد رقابت قدرتهای فرامنطقه در این منطقه بوده است. خلیج فارس و کشورهای پیرامونی آن از زمان حضور غربی ها در سال 1506م تا به امروز، حضور، رقابت، مداخله، قتل و غارت کشورهای بیگانه ای چون: پرتغالی ها، هلندی ها، فرانسوی ها، انگلیسی ها، آلمانی ها و آمریکا یی ها را تجربه کرده است.

این حضور توأم با سرکوب و اختلاف افکنی میان ملتها و کشورهای منطقه به قصد سوداگری و چپاول و غارت منابع و ذخایر منطقه، در حالی انجام گرفت که بیش از آن حکومت های محلی و ملتهای منطقه در کنار یکدیگر زندگی می کردند. پیش از این حضور، ایرانیان با توجه به رشد صنعت کشتی سازی در دوره امویان و عباسیان، اداره کنندگان اصلی امور دریا نوردی در خلیج فارس، دریای عمان و بنادر چین بودند. بیگانگان با حضور خود در منطقه ، در گذر زمان حکومت های مستقل و مردمی را ساقط و حکومت های دست نشانده را بر سر کار آوردند. انگلیسی ها بیشترین نفوذ و حضور را در منطقه داشته، از سال 1619میلادی تا 1971 میلادی، مداخلات بسیاری در امور حکومت ها و ملتهای منطقه داشتند. پالمرسون وزیر امور خارجه انگلیس در سال 1838 می گوید:« ما وظیفه داریم خلیج فارس را زیر سلطه نیروی دریایی خود در آوریم به طوری که هیچ قدرتی نتواند با ما به رقابت برخیزد.»

فرقه سازی و ایجاد اختلاف، یکی از رویکردها و سیاست های اصلی انگلیسی ها در کشورهای منطقه از زمان حضور تا کنون بوده است، پس از جنگ دوم جهانی، انگلیس ها به دلایل گوناگون جای خود را به آمریکا یی ها دادند. آمریکایی ها از زمان حضور پرقدرت در منطقه ی غرب آسیا و خصوصا، خلیج فارس، بیشترین توجه را در سیاست خارجی خود با این منطقه داشته اند. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، منطقه ی غرب آسیا عرصه رقابت آمریکا و شوروی بود و آمریکایی ها از طریق ایران و عربستان سعودی بردکترین نیکسون (دکترین معروف به سیاست دوستونی) ، منابع خود را در این منطقه تأمین می کردند. بر اساس این دکترین، ایران در نقش ستون نظامی ژاندارم منطقه بود و عربستان سعودی به عنوان ستون دوم تأمین کننده نیازهای مالی آمریکا به حساب می آمد.

انقلاب اسلامی و تحولات بزرگ در منطقه

پیروزی انقلاب اسلامی در ایران منطقه راهبردی غرب آسیا را به شدت تحت تأثیر قرارداد و معادلات آمریکایی ها را برهم زد. با پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها سیاست دوستونی آمریکا برهم خورد، بلکه ایران به یک پایگاه ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی تبدیل شد. آرمان ها، اهداف و شعارهای انقلاب اسلامی، به شدت آمریکایی ها را از تحولات گسترده و بنیادین در منطقه نگران ساخت. متحدین آمریکا از جمله رژیم صهیونیستی و آل سعود هم، به شدت از تبعات انقلاب اسلامی در ایجاد دگرگونی در منطقه نگران شدند. برهمین اساس آمریکا یی ها به کمک متحدین ارزایی، صهیونیستی و منطقه ای خود، راهبرد شکست انقلاب اسلامی و ساقط کردن جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند.

ناکامی آمریکایی ها در قبال انقلاب اسلامی

آمریکایی ها در چهل سال گذشته، چهار راهبرد را در قبال جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی اتخاذ کرده، در تمامی این راهبرد ها؛ با شکست و ناکامی مواجه شدند.

  • راهبرد براندازی

با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام نوپای جمهوری اسلامی در ایران، آمریکایی ها در مواجهه با انقلاب وجمهوری اسلامی، راهبرد براندازی را در دستور کار خود قراردادند. تصور آمریکایی در سال های اول پیروزی انقلاب، این بود که با مجموعه ای از اقدامات می توانند جمهوری اسلامی را ساقط و انقلاب اسالمی را به تاریخ سپرده، سلطه خود را برایران از طریق یک حکومت دست نشانده غرب گرا احیاء نمایند. بی ثبات سازی، ترور، بمب گذاری، غائله تجزیه طلبی، طرح ریزی کودتا و درنهایت تحمیل جنگ به ایران، مجموعه ای از اقدامات آمریکایی ها و متحدینشان در راستای براندازی جمهوری اسلامی بود. اما برخلاف تصور آمریکایی ها، نه تنها جمهوری اسلامی ساقط نشد و حرکت انقلاب اسلامی متوقف نگردید، بلکه نظام اسلامی در پرتو جنگ استحکام یافت و انقلاب به جهان صادر و پیام های آزادیخواهی، عدالتخواهی و استکبار ستیزی، ملت ایران مورد توجه دیگر ملل مسلمان و غیرمسلمان قرار گرفت. بنابر این در دهه اول، راهبرد براندازی جمهوری اسلامی از سوی آمریکا با شکست کامل مواجه شد.

  • راهبرد مهار قدرت ایران

آمریکا ناکام در سیاست و راهبرد براندازی در دهه اول، به ناچار از دهه دوم انقلاب اسلامی به سمت اتخاذ راهبرد مهار قدرت جمهوری اسلامی تغییر مسیر داد. براساس این راهبرد، تلاش آمریکایی ها مهار قدرت ایران و جلوگیری از توسعه قدرت جمهوری اسلامی و تضعیف حرکت انقلاب اسلامی بود. آمریکایی ها به کمک متحدین خود این راهبرد را در دهه دو و سوم انقلاب اسلامی دنبال کردند، لکن در عمل هیچ گونه موفقیتی در مهار قدرت روز افزون جمهوری اسلامی به دست نیاوردند. طی دهه دوم و سوم انقلاب اسلامی و پس از فروپاشی بلوک شرق، آمریکایی ها به دلیل قدرت یابی جمهوری اسلامی در منطقه با افت قدرت در این منطقه مواجه شدند. آمریکایی ها برای جلوگیری از افت قدرت و کاهش نفوذ در منطقه، پس از حادثه مشکوک یازدهم سپتامبر به بهانه مبارزه با تروریسم و با هدف سلطه بر خاور میانه، با لشکر کشی نظامی دو کشور افغانستان وعراق را اشغال کرد. آمریکا یی ها از رهگذر اشغال کشورهای افغانستان و عراق، به دنبال به تسلیم کشاندن ایران و یا ساقط کردن جمهوری اسلامی بودند. اما درعمل نتیجه لشکر کشی آمریکا یی ها به منطقه، گرفتار شدن آنان در باتلاق عراق و قدرت یابی بیش از پیش جمهوری اسلامی ایران شد. در دوران جورج بوش پسر و گرفتار شدن آمریکایی ها در عراق، خانم آلبرایت وزیر امور خارجه اسبق آمریکا با صراحت گفت، آمریکا در منطقه خاورمیانه گرفتار مشکلات بزرگی شده و کلید حل این مشکلات در دستان جمهوری اسلامی است!

  • راهبرد تغییر رفتار ایران

خانم کاندولیزارایس وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در دولت بوش پسر، در هنگام گرفتاری نیروهای آمریکایی در عراق از یک طرف و قدرت یابی جمهوری اسلامی در منطقه از طرف دیگر، با صراحت اعلام کرد که آمریکا باید بررسی کند چرا تمامی سیاست ها، طرح ها و برنامه هایش در قبال جمهوری اسلامی در 30سال گذشته با شکست مواجه شده است؟ آمریکایی ها پس از بررسی دلایل ناکامی، به این جمع بندی رسیدند که باید سیاست های تقابلی با جمهوری اسلامی را به سیاست تعاملی از طریق مذاکره تبدیل نموده، از طریق این راهبرد جمهوری اسلامی را دا ازای دادن امتیازات وادار به تغییر رفتار نمایند. بر اساس چنین برآوردی، راهبرد فشار- مذاکره در دستور کار آمریکایی ها قرار گرفت و در نهایت برجام هسته ای شکل گرفت. تلقی و تصور آمریکایی ها از برجام هسته ای، این بود که ایرانی ها به ناچار به برجام های دیگر چون برجام موشکی، برجام منطقه ای، برجام حقوق بشر و غیره تن خواهند داد. مراد و منظور آمریکایی ها از برجام منطقه ای، ابن است که ایران باید سیاست ها و رفتارش را در منطقه تغییر داده، از عراق و سوریه خارج شده، دست از حمایت حزب الله، گروه های مقاومت فلسطینی و انصار الله یمن بردارد. وقتی آقای اوباما تصریح کردکه ایران باید به روح برجام عمل نماید تا از منافع اقتصادی برجام برخوردار گردد. خودش روح برجام را به تغییر رفتار ایران در تمامی زمینه تفسیر کرد اما در عمل نه تنها چنین اتفاقی رخ نداد بلکه در سالهای پس از برجام قدرت منطقه ای و قدرت موشکی جمهوری اسلامی ، به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت. شکست داعش در عراق و سوریه، نقش آفرینی محوری جمهوری اسلامی، ناکامی سعودی ها در جنگ علیه ملت یمن، نمادها و نشانه هایی از قدرت جمهوری اسلامی در منطقه و دستیابی ایران به یک عمق راهبردی تا سواحل شرقی مدیترانه است.

  • راهبرد براندازی در دوره ترامپ

با به قدرت رسیدن آقای ترامپ راهبرد براندازی جمهوری اسلامی به صورت آشکار، مجددا در دستور کار دولت آمریکا قرار گرفت. آمریکا از برجام خارج شده مصمم است با بازگرداندن تحریمهای هسته ای از یک طرف و وضع تحریم های جدید از طرف دیگر،جمهوری اسلامی را تحت شدید ترین تحریمها قراردهد. تصور آمریکاییها این است که فشارهای سنگین اقتصادی بر ایران، بردامنه نارضایتی ها در داخل ایران خواهد افزود و زمینه های بحران های اجتماعی و شکل گیری نافرمانی مدنی را پدید خواهد آورد. خروج آمریکایی ها از برجام از یک طرف و باقیماندن اروپایی ها در برجام از طرفی دیگر، به نظر می رسد شکل دیگری از راهبرد فشار-مذاکره برای رقم زدن برجامهای دیگر، خصوصا برجام منطقه ای باشد.

اهداف برجام منطقه ای

ملت ایران در سالهای گذشته، با هوشمندی و مبتنی بر آموزه های دینی و رهبری های راهبردی مقام معظم رهبری، به پیوندی عمیق با ملتهایی چون ملت عراق، سوریه، لبنان، یمن و بحرین دست یافته است. پدید آیی یک جبهه مقاومت قدرتمند از سواحل شرق مدیترانه تا سواحل دریای سرخ و دریای عرب و باب المندب با محوریت ایران، جمهوری اسلامی را به یک قدرت بلامنازع و تعیین کننده در منطقه راهبردی غرب آسیا تبدیل کرده است. بدون تردید تثبیت این موقعیت بی نظیر، جمهوری اسلامی را به یک قدرت جهانی تبدیل خواهد کرد. اکنون وحشت آمریکایی ها، اروپایی ها، صهیونیستها و کشورهای مرتجع عرب چون آل سعود تثبیت نفوذ و حضور قدرتمندانه ایران درمنطقه و خصوصا کشورهایی چون سوریه وعراق است.رژیم صهیونیستی ماندگاری حضور ایران در سوریه را ، برای آینده و بقای خود بشدت خطرناک ارزیابی میکند. همین احساس را آمریکایی ها، اروپایی ها و آل سعود دارند. بنابر این آمریکایی ها در دوره پس از خروج از برجام، مصمم به فشار بر ایران با هدف وادارساختن جمهوری اسلامی برای خروج از کشورهای منطقه و خلاصه شدن در درون مرزهای جغرافیایی است. آنان به درستی دریافته اند که تثبیت قدرت منطقه ای ایران، معنایی جز پایان یافتن دوران استیلای پانصد ساله غرب براین منطقه راهبردی ندارد. برجام منطقه ای که اکنون اروپایی ها تحت فشار آمریکا یی ها به دنبال تحمیل آن بر ایران هستند، معنایش خارج شدن ایران از کشورهای منطقه، قطع حمایت از جریان مقاومت و محدود شدن به مرزهای جغرافیایی خود میباشد.

چه باید کرد؟

جمهوری اسلامی در چنین شرایطی 3 راه بیشتر در پیش روی ندارد:

  • در برابر فشارهای غرب و خصوصا تحریماهای آمریکا دست به مقاومت زده، با جدی گرفتن اقتصاد مقاومتی ، تحریمهای آمریکا را خنثی و بی اثر نموده، قدرت منطقه ای خود را تثبیت نماید.
  • تحت فشارهای غرب ، از طریق مذاکره با اروپایی ها به نوعی توافق دست یافته و حضور خود در منطقه را مطابق میل آنان تعریف نماید. در این حالت جمهوری اسلامی باید با پشت پا زدن به آرمانهای انقلاب اسلامی و اهداف مقاومت، به تقسیم منافع با غربی ها روی آورده و در راستای منافع مشترک با غربی ها، به همکاری با آنان بپردازد.بدیهی است که این رویکرد با منافع ملتهای منطقه هم ناسازگاری دارد.
  • جمهوری اسلامی تحت فشارهای غرب از منطقه خارج شده، خود را در درون مرزهای جغرافیای اش محصور نماید. بدیهی است که تنها راهبرد تأمین کننده منافع ملی و به ویژه امنیت ملی راهبرد اول است.

اکنون نفوذ، حضور و قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ، از عوامل اصلی اقتدار دفاعی ضامن امنیت پایدار ایران است. به عبارت دیگر، همانطور که قدرت نظامی و از جمله اقتدار موشکی سهم بالایی در قدرت بازدارندگی دفاعی ایران دارد، قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران که توأم شده با اتصال نیروهای مسلح کشور و خصوصا سپاه پاسداران با نیروهای مسلح عراق و سوریه و همچنین نیروهای حشد الشعبی در عراق، قواه وطنی در سوریه،حزب الله در لبنان، گروههای فلسطینی در سرزمینهای اشغالی هسته های مقاومت قدرتمندی از کشورهای دیگر منطقه مانند فاطمیون، زینبیون،حسینیون، علویون و انصارالله یمن، همگی اینها نقش موثری در تولید قدرت برای بازدارندگی نظامی ایفا میکنند. بر این اساس حفظ امنیت ملی و تأمین منافع ملی در گرو حفظ این عوامل اقتدار است و ملت ایران، تحت هیچ شرایطی نباید به خروج از منطقه تن دهد.باید در برابر فشار ها مقاومت کرد و علاوه برکمک به ملتهای منطقه از عوامل اقتدار جمهوری اسلامی حفاظت نمود. بسیار روشن است که خروج ایران از کشورهای منطقه و احیای سلطه غرب و خصوصا آمریکا برمنطقه، میتواند مقدمه ای خطرناک برای بازگشت سلطه غرب بر ایران همانند دوران قبل از انقلاب باشد.برهمین اساس، حفظ حضور قدرتمندانه ایران در منطقه یک ضرورت تاریخی است. این حضور و نفوذ، ثمره ی مجاهدتهای فراوان وخونهای پاک شهدای مدافع حرم است.از این میراث گرانبها باید چنگ و دندان صیانت نمود.

افق در پیشرو

براساس آنچه گفته شد ، منطقه راهبردی غرب آسیا، هم اکنون صحنه ی رویارویی دو نیرو و دو جبهه است. جبهه مقاومت با محوریت ایران و جبهه استکبار که رهبری آن را آمریکا برعهده دارد. سرنوشت این رویارویی، نظم آینده را رقم خواهد زد آمریکایی با اعتراف آقای ترامپ طی 17سال گذشته برای رسیدن به اهداف خود در این منطقه، 7تریلیون دلار(هفت هزار میلیارد دلار) هزینه کرده اند ولکن چیزی بدست نیاورده اند اما جمهوری اسلامی با کمک ملتهای منطقه معادلات جبهه ی استکبار را برهم زده، یک جبهه ی قدرتمندی را در برابر نفوذ بیگانه با عنوان جبهه ی مقاومت پدید آورده است.

آینده چگونه خواهد بود. این نبرد به شدت در جریان است. آمریکایی ها با تحریم های سنگین و انواع و اقسام فشارها بر ایران دنبال خارج کردن منطقه از دست جمهوری اسلامی و باز یابی سلطه خود هستند. آینده چگونه خواهد بود؟ کدام نیرو پیروز نهایی این نبرد است؟ نشانه های فراوانی وجود دارد که این راهبرد آمریکایی ها در قبال جمهوری اسلامی نیز با حول و قوه ی الهی با شکست مواجه خواهد شد. برهمین اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی آینده را چنین ترسیم فرمودند:(آمریکایی ها بایستی از منطقه غرب آسیا بیرون بروند، آنکه باید پایش قطع بشود از اینجا، آمریکاست نه جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی خود ماهستیم، ما اهل اینجا هستیم، خلیج فارس خانه ماست: غرب آسیا خانه ماست . اینجا خانه ماست. شما بیگانه اید، شما از راه دور آمده اید، شما اهداف خباثت آمیز دارید، شما میخواهید فتنه ایجادکنید. شما باید بروید و بدانید آمریکایی ها و بقییه کسانی که مثل آنها هستند از این منطقه پایشان قطع خواهد شد.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *