مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

خانه / پیشنهاد ویژه / مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

احمدی‎نژاد امروز دیگر حتی از زدن اتهامات خلاف به نظام اسلامی نیز ابائی ندارد. او حتی دست به متهم کردن نظام به آشوب ساختگی و کشتار مردم زده است. سخنی که حتی رسانه‌های منتقد نظام را نیز به تعجب واداشت

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد و چرایی عدم صلاحیت وی برای ورود به انتخابات 1400

هیات: دکتر محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم و دهم، بار دیگر عزم خود را جزم نموده است تا در انتخابات ریاست جمهوری 1400 شرکت کند. نظرسنجی ها هم حکایت از محبوبیت حدود بیست درصدی وی در افکار عمومی دارد.

 از سوی دیگر، در میان برخی از نیروهای جبهه انقلاب از احمدی نژاد به عنوان فردی ولایتمدار و وفادار به نظام اسلامی نام برده می شود که در صورت انتخاب شدن، می تواند خدمات شایانی به مردم و جمهوری اسلامی ایران نماید.

در این نوشتار مروری گذرا بر آراء، رویکردها و عملکرد دکتر محمود احمدی نژاد خواهیم داشت تا ارزیابی صحیح تری از این چهره جنجالی سال های اخیر داشته باشیم.

زندگی شخصی و دانشجویی محمود احمدی نژاد

 محمود احمدی‌نژاد در۶ آبان سال ۱۳۳۵ در بخش آرادان از توابع گرمسار در استان سمنان به دنیا آمد. پدرش آهنگر بود و هفت فرزند داشت. محمود که چهارمین فرزند خانواده‌ است، به همراه خانواده در سن یک سالگی از گرمسار به تهران آمده و در محله پامنار و بعدها نارمک ساکن شدند.

احمدی‎نژاد در زندگی‎نامه‌ای که خودش به تحریر درآورده درباره فعالیت‎های انقلابی‎اش می‎نویسد: «در دورانی که امام در تبعید بود، در کلاس‌ها و جلسات یاران و شاگردان امام با افکار او بیشتر آشنا شدم. هرچه بیشتر با افکار و اصول امام آشنا می‌شدم علاقه‎ام به آن مرد الهی بیشتر می‎شد و تحمل دوری وی برایم دشوارتر.»

او با کسب رتبه ۱۳۲ در کنکور سراسری سال ۵۴ در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت ایران تحصیلات عالی خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۶۵ در مقطع کارشناسی ارشد همین دانشگاه پذیرفته شد و در سال ۱۳۶۸ به عضویت هیات علمی آن در آمد و در سال ۱۳۷۶ موفق به کسب درجه دکترا در رشته مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل گردید. احمدی‎نژاد طی سالهای تدریس در این دانشگاه که در دوران ریاست جمهوری نیز ادامه داشت راهنمایی ده‌ها پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا در زمینه‌های مختلف مهندسی عمران، راه و حمل ونقل و مدیریت ساخت را بر عهده داشته است.

احمدی‎نژاد در دوران دانشجویی از گردانندگان اصلی نشریه «جیغ و داد» بود که توسط انجمن اسلامی علم و صنعت در برابر جریانات چپ منتشر می‌شد. شعار این نشریه این بود که: «ببری مال مسلمان وچو مالت ببرند/جیغ و فریاد برآری که مسلمانی نیست» که برگرفته از یکی از اشعار معروف سعدی بود و درواقع این نشریه نوعی گرایش عدالت طلبانه داشت و دارای مواضع تند و رادیکالی علیه گروه‌های چپ و بویژه مارکسیستی بود که نشریه فکاهی آن‌ها نشریه «آهنگر» بود. از تنها صفحه‎ای که از نشریه جیغ و داد در اینترنت وجود دارد رویکرد ضد مارکسیستی و طنز این نشریه قابل مشاهده است.

مجتبی ثمره هاشمی، صادق محصولی، مسعود زریبافان و علیرضا علی‌احمدی از دوستان دوران دانشجویی احمدی‌نژاد بودند. هر چند هاشمي ثمره آن زمان عضو انجمن اسلامی نبود؛ ولي به نوعي نقش ايدئولوگ را براي آنها در انجمن بازي مي‌كرد و با اینکه اختلاف سني‌اش با آنها بسيار كم و جوان بود، در مسجد دانشگاه برايشان سخنراني هم مي‌كرد.

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

مخالفت با تسخیر لانه جاسوسی

احمدی‌نژاد از فعالین جنبش دانشجویی قبل و بعد از انقلاب بود و در شکل‎گیری دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه‌ها اثرگذاری زیادی داشت و در شورای مرکزی این تشکل عضویت داشت. محمدعلی سیدنژاد از اعضای اولیه دفتر تحکیم وحدت درباره شکل‌گیری این تشکل می‌گوید: ما یک شورای چهارنفره که منتخب انجمن‌ها بودیم که نزد امام رفتیم. هنوز شورای مرکزی شکل نگرفته بود. من بودم و آقای احمدی‌نژاد و محسن میردامادی و ابراهیم اصغرزاده. ما به نوعی نقش تاسیسی را عهده‌دار بودیم. هنوز اساسنامه و مرامنامه دفتر تحکیم وحدت نهایی نشده بود. پیش از تشکیل دفتر تحکیم در تابستان 1358 ما یک گروه شدیم که از طرف انجمن‌های اسلامی دانشجویان ماموریت پیدا کردیم تا با امام جلسه‌ای داشته باشیم و موضوع اساسنامه و مرامنامه مجموعه را با ایشان در میان بگذاریم. به قم رفتیم. یادم است همان اول که آقای اصغرزاده شروع کرد به گزارش دادن و توضیح اساسنامه و مرامنامه، آقای خمینی دستش را بالا آورد، بدان معنی که ادامه ندهید. امام دقیقا یادم هست که گفتند: «لازم نیست این جزئیات را با من در میان بگذارید، بروید و اینها را با آسید علی آقا و آقای هاشمی مطرح کنید.»

سیدنژاد که خود از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بوده و از نزدیک با تصمیم‌گیری درباره تسخیر لانه جاسوسی سروکار داشته، درباره مقدمات این اقدام می‎گوید: «شورای مرکزی تشکیل شده بود و جلسات، نظم پیدا کرده بود. ما یک شورای پنج نفره اصلی بودیم: من و آقای احمدی‌نژاد و میردامادی و اصغرزاده و بی‌طرف. اول جلسه، گزارش اخبار می‌دادیم. آقای اصغرزاده گفت که از پاویون فرودگاه مهرآباد خبر رسیده است که کارتن کارتن اسناد محرمانه بدون بازبینی خارج می‌شود و دولت هم به گمرک دستور عدم بررسی داده است. اصغرزاده اعلام خطر کرد و ذهن‌ها را به کودتای 28 مرداد برد و سپس پیشنهاد داد که عکس‌العملی نشان بدهیم. اینطور بود که پیشنهاد او در دستور جلسه گذاشته شد و در جلسه، آقای اصغرزاده پیشنهاد تصرف دو سه روزه سفارت آمریکا را داد در اعتراض به سفر شاه به آمریکا. موافق و مخالف صحبت کردند. من احساس کردم که آقای اصغرزاده از قبل لابی لازم را با آقای میردامادی کرده است. چون آقای میردامادی خیلی قوی حمایت کرد و گویی یک آمادگی ذهنی داشت.

ما مخالفت کردیم و استدلال داشتیم که این کار فراتر از وظیفه انجمن‌هاست و دولت موقت را که مورد تایید امام است با مشکل مواجه می‌کند. ما می‌گفتیم که کار غیرقانونی و فراقانونی نباید انجام داد. جالب بود که هر دو طرف علیه طرف مقابل از امام، کلامی ‌آوردند. آنها می‌گفتند که امام گفته است «هر چه فریاد دارید سر آمریکا بکشید» و ما هم می‌گفتیم که امام گفته است «آمریکا و شوروی و انگلیس هر یک بدتر از دیگری است» و بعد موضع خودمان علیه چپ را تقویت می‌کردیم و بعد هم از امام کلامی آوردیم که گفته‌اند «همه امور به روال قانونی‌اش باید برگردد و متصرفات را باید تحویل داد.»

احمدی‎نژاد هم تشکیکی وارد کرد و گفت: «درست است آقای اصغرزاده یک خبری آورده و بعد می‌گوید باید سفارت آمریکا را به نشانه اعتراض تسخیر کنیم؛ اما مگر ما با تحرکات گروه‌های مارکسیستی و دخالت شوروی در امور کشور نیز مواجه نیستیم؟ اگر بناست که مقابله کنیم چرا آمریکا؟ چرا با شوروی نباید مقابله کرد؟ شوروی که با توجه به خیانت‌های چپی‌ها به این کشور، در اولویت است. چه کسی گفته است تهدید آمریکا جدی‌تر از شوروی است؟» در نهایت پیشنهاد تسخیر سفارت آمریکا در جلسه شورای مرکزی تحکیم با مخالفت من و آقای احمدی‌نژاد، نتوانست رای بیاورد و تصویب نشد.

 مسئولیت‌های اجرایی

احمدی‌نژاد در سال 59 و پس از ازدواج به فرمانداری ماکو منصوب می‎شود. او مدتی بعد به فرمانداری خوی می‎رسد و تا سال 63 در آنجا می‎ماند. احمدی‎نژاد سپس در سال‌های 64 تا 66 به سمت مشاور عمرانی استاندار کردستان منصوب می‎شود. او در دو سال پایانی جنگ به عنوان مسئول مهندسی رزمی لشکر 6 ویژه سپاه پاسداران در جبهه‎های غرب به دفاع مشغول می‎شود. او که از عملیات کرکوک این مسئولیت را بر عهده داشت، در عملیات‌های فتح 4 و 5 نیز شرکت می‎کند. احمدی‌نژاد در دوران جنگ ایران و عراق به عنوان داوطلب بسیج در قسمت‌های متعدد جبهه حضور پیدا کرد و تا سال ۱۳۶۵ در فعالیت‌های پشتیبانی و مهندسی رزمی تلاش کرد و در سال ۱۳۶۵ داوطلبانه به تیپ ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با طی دوره‌ای در قرارگاه رمضان در عملیات برون‌مرزی کرکوک شرکت نمود و بعد از آن نیز به عنوان مسئول مهندسی رزمی لشکر ۶ ویژه سپاه به خدمت پرداخت. پرویز فتاح از دوستان نزدیک احمدی‌نژاد در دوران جنگ به شمار می‌رود.

 دولت هاشمی

احمدی‎نژاد مشاورت فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی در سال ۱۳۷۲ و استانداری استان اردبیل در سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ را بر عهده داشت. او در جریان سفر هاشمی رفسنجانی به اردبیل در 29 مهر 75 وی را شخصیت بزرگ انقلابی و اندیشمند خواند و سفر ایشان به استان اردبیل را باعث رسیدن این استان به جایگاه مطلوب خود می‌دانست، به طوری که حضور ایشان را باعث تسریع در کار توسعه و آبادانی استان می‌شود. احمدی‌نژاد پیش از این سفر درباره آقای هاشمی چنین می‌گوید که: «در سفر تازه سردار سازندگی به این استان 240 طرح صنعتی، عمرانی، کشاورزی، بهداشتی و درمانی و فرهنگی، خدماتی و اقتصادی به بهره‌برداری خواهد رسید». همچنین دکتر احمدی‌نژاد در یک گفتگوی اختصاصی با روزنامه «ایران» گفته بود: «آیت‌الله رفسنجانی همیشه و در همه ابعاد در صحنه‌ها و شرایط دشوار انقلاب اسلامی، از عناصر تعیین‌کننده است و نام هاشمی در تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد.»

محسن هاشمی که طی مدیریت چندین شهردار تهران، مدیریت متروی این شهر را عهده دار بود درباره رابطه احمدی‌نژاد با پدرش می‌گوید: «تا قبل از انتخابات 84 رابطه احمدینژاد با هاشمی بسیار خوب بود، بعد از ثبت نام، احمدینژاد برخوردهایش با حاج آقا شروع کرد.»

در مهر ماه 1379 (سه سال پس از دولت آقاي هاشمي رفسنجاني)، آقای احمدی‌نژاد علیه دوم خردادی‌هایی که در آستانه انتخابات مجلس ششم برضد آقای هاشمی موج رسانه‌ای منفی راه انداخته و او را با بد‌ترین تهمت‌ها و توهین‌ها همراه کردند، واکنش نشان داد و آن را باعث تأسف و عبرت انگیز خواند و در دفاع از آقای هاشمی گفت: «تخریب چهره‌های رقیبی که طی سال‌های اخیر انجام گرفته در تاریخ دو دهه اخیر کشورمان بی‌سابقه است؛ بطور مثال برخورد جناح دولتی در انتخابات مجلس ششم با آقای هاشمی رفسنجانی، هم تأسف بار است و هم در عین حال عبرت انگیز است و نکته‌ای نیست که به سادگی امکان توجیه داشته باشد. جمع زیادی از افرادی که ادعای حضور در جبهه دوم خرداد را دارند، بخش اصلی حیات خود را مدیون شخصیت آقای هاشمی هستند، اما به محض اینکه ایشان در مقابل زیاده خواهی‌ها و انحرافات قطعی این مجموعه ایستاد و در انتخابات مجلس ششم به تحمیلات استبدادی آنان تن نداد و تسلیم خواسته‌های غیر منطقی بعضی از این مدعیان مردمسالاری نشد، لشکر تخریب و ماشین تبلیغاتی آن‌ها هجوم خود را آغاز کرد و شخصیتی را که تا چند ماه قبل، از او به عنوان امیر کبیر دوران سازندگی یاد می‌کردند و حتی مصمم بودند با تغییر قانون اساسی دوره مدیریت ایشان را تمدید کنند، با ناجوانمردانه‌ترین و پیچیده‌ترین شیوه‌های تبلیغاتی مورد هجوم قرار دادند…!»

احمدی‌نژاد در انتخابات دوره ششم ریاست جمهوری و دوره دوم هاشمی رفسنجانی، زمانی که استاندار اردبیل بود از مسئولین ستاد تبلیغاتی هاشمی در تهران بود. همچنین وی ریاست ستاد انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی در منطقه نارمک بر عهده داشت.

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

 احمدی نژاد در دوم خرداد

با شروع دولت اصلاحات، احمدی‎نژاد نیز به مانند بسیاری از مدیران دولت سازندگی از مناصب اجرایی کنار رفت و به تدریس در دانشگاه مشغول شد. او در این دوران کاندیدای انتخابات مجلس ششم شد و در لیست اصولگرایان نیز قرار گرفت که نتوانست حائز اکثریت آرا در تهران شود.

در همین زمان، احمدی‎نژاد به عنوان یکی از اساتید انقلابی با مجلات و روزنامه‎های مختلف مصاحبه می‌کرد و مقالاتی می‎نوشت که مطالعه این مقالات برای شناخت شخصیت و سوابق او بسیار مفید است. احمدی‎نژاد در نقد عملکرد دولت اصلاحات می‎نویسد: «دوران رهبري امام (ره) و رهبر معظم انقلاب قله افتخار مديريت شيعي است و هر كدام در شرايط خاص، دقيق ترين و هوشمندانه ترين عملكرد را داشته اند … اگر اشكالاتي وجود دارد بايد آن را در رفتار و نگاه لايه مديريت كشور جستجو كنيم .هر نقطه اي از كشور كه مديريت آن با نگاه و تفكر انقلاب عمل كرد آن جا نقطه افتخار ما شد ولي هر جا با اين تفكر فاصله گرفتيم به همين ميزان دچار مشكل شديم.»

یکی از مسائل مهم و چالش‎برانگیز طی سال‎های پس از انقلاب بحث مذاکره با آمریکا بوده است. در دوره اصلاحات این بحث بارها و بارها مطرح شد، اما با مخالفت نخبگان و مسئولین روبرو شد. احمدی‎نژاد القای ترس و هراس از قدرت دشمن را از نتایج اقدامات ستون پنجم دشمن در کشور دانسته و می‎گوید: «در شرايطي كه آمريكا ايران را تهديد و از هيچ كوششي براي اهانت و تحقير ملت ايران فروگذار نمي كند، مذاكره با امريكا اقدامي كاملا غيرمنطقي است … ايجاد فضاي يأس آميز كه در آن ترس و هراس از قدرت دشمن، انگيزه دفاع را از مردم سلب كند و به القاي آشفتگي و بحران (بيانجامد از) وظايف تبليغاتي و مطبوعاتي ستون پنجم است … مذاكره در شرايط تهديد دشمن، معنا و نتيجه اي جز تسليم ندارد و به تسليم كشاندن نظام، خود مبنا و اساس مأموريت هاي ستون پنجم است.»

شهرداری تهران

احمدی‌نژاد در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۲ و به دنبال پیروزی فهرست آبادگران در انتخابات دوم شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار توسط این شورا انتخاب شد. با استقرار شوراي شهر دوم در بهار 1382 رايزني ها كه براي انتخابات شهردار پايتخت آغاز شده بود به صورت جدي پي گيري شد. شورا از گزينه‌هایی مطرح مانند احمد توكلي، حسن غفوري فرد، محمد غرضي و محمود احمدي نژاد برنامه خواست و در جلسات غيررسمي به بررسي آن ها پرداخت. نتيجه و جمع بندي آن گفت‌و‌گوها انتخاب احمدي نژاد در نخستين جلسه علني شوراي شهر به عنوان شهردار تهران بود.»

بارزترین اقدام احمدی‎نژاد در شهرداری تهران، ایجاد تحولاتی در نوع مدیریت این مجموعه بود. وی با شعار عدالت و احترام به مردم وارد این عرصه شد و با برگزاری دیدارهای منطقه به منطقۀ مردمی، این امکان را برای شهروندان تهرانی فراهم نمود تا مستقیماً مشکلات خود را با او در میان بگذارند. از نخستین اقدامات احمدی‎نژاد در سمت شهردار تهران، برطرف کردن معضل ناهمواریهای معابر عمومی بود. احمدی‌نژاد دو طرح ترافیکی عمده برای پایخت داشت؛ نخست مونوریل که به دلیل مخالفت کارشناسان به عنوان پروژه‌ای نیمه تمام رها شد و شهردار بعدی پایه‌های آن را در صادقیه جمع کرد و دیگری دور برگردان است که سرنوشتی بهتر از منوریل پیدا نکرد. اقدام دیگر ترتيب دادن ديدارهاي مردمي با شهروندان تهراني بود كه به صورت منطقه به منطقه آغاز شد.

ریاست جمهوری

ائتلاف آبادگران ایران اسلامی که به طور غیررسمی آبادگران نامیده می‌شد نام ائتلافی است که در جریان دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی به عنوان یک فهرست انتخاباتی تشکیل شد و موفق به تصاحب ۱۴ کرسی از ۱۵ کرسی این انتخابات شد. این ائتلاف در انتخابات مجلس هفتم هم توانست تمامی ۳۰ کرسی تهران در مجلس شورای اسلامی را به خود اختصاص دهد. بخش مهمی که در انتخابات شورای دوم صورت گرفت انتخاب آقای احمدی‌نژاد به عنوان شهردار تهران بود. احمدی‌نژاد مسئول اجرایی ائتلاف آبادگران بود و از اعضای فعال ائتلاف بود و از سوی برخی گروه‌های سیاسی مأموریت داشتند که این ائتلاف را مدیریت کنند.

حسن بیادی عضو ائتلاف «آبادگران» شورای شهر دوم در رابطه با احمدی‌نژاد در انتخابات 84 می‌گوید: «احمدی‌نژاد را فقط ما حمایت نکردیم. بقیه گروه‌های سیاسی از جمله اکثر گروه‌های سنتی به ایشان کمک کرد. اگر احمدی‎نژاد جایی بگوید که گروه‌های اصولگرایی به من کمک نکردند حرف خوبی نیست و ناشکری است. در واقع گروه‌های اصولگرا از آقای احمدی‎نژاد حمایت کردند تا وی رئیس جمهور شد.»

در آن انتخابات، شش نامزد اصولگرا که حکمیت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را پذیرفته بودند- لاریجانی، قالیباف، محسن رضایی، ولایتی، احمدی‌نژاد و توکلی – میثاق‌نامه‌ای را امضا کردند تا جملگی به نفع نامزد برتر از نگاه نظرسنجی‌ها، کنار بکشند. میثاقی که گویا تنها توکلی به آن عمل کرد. هرچند ولایتی هم پس از اعلام نامزی هاشمی رفسنجانی، به احترام او، کنار رفت. محسن رضایی هم اگرچه کناره‌گیری کرد اما در فاصله یک روزه تا انتخابات این تصمیم را گرفت. این تصمیم وی نه به دلیل پایبندی به میثاق، بلکه احتمالاً به خاطر نتیجه نظرسنجی‌ها بود. تصور توکلی ابن بود که اگر کنار برود، رضایی و احمدی‌نژاد هم تحت تأثیر قرار می‌گیرند و کنار می‌کشند که این اتفاق نیفتاد. به زعم وی اگر این کار صورت می‌گرفت، قالیباف حتماً برنده می‌شد، اما آقای احمدی‌نژاد وفا نکرد.

رویکردها و مبانی فکری دولت‌های نهم و دهم

در بررسی رویکردها و مبانی فکری دولت­های نهم و دهم بایستی به دو نکته اساسی توجه داشت؛ نخست اینکه در بسیاری از موارد نگرش و مبانی اعضای کابینه این دولت با حلقه اصلی یاران آقای محمود احمدی‎نژاد – که از آنها به عنوان جریان انحرافی یاد می­شود- متفاوت بوده است. لذا به همان نسبت که نقاط ضعف و نگرش­های التقاطی متوجه جریان انحرافی است، نقاط قوت عمدتاً برآمده از خدمات کابینه دغدغه­مند، انقلابی و متدین دولت­های نهم و دهم است. در این چارچوب مهمترین نقاط مثبت دولت‌های نهم و دهم که برگرفته از بیانات رهبر انقلاب می­باشد، عبارتند از: توقف روند غرب‌باوری و غرب‌زدگی دولت‌های قبلی؛جلوگیری از گرایش‌های سکولاریستی در دولت؛ طرح شعار دولت اسلامی؛ برجسته شدن ارزش‌ها و شعارهاي انقلاب اسلامی؛ طرح شعار عدالت‌محوری.  

نکته دوم اینکه برخی رویکردهای انقلابی دولت نهم و دهم (به طور مثال توقف غرب­باوری و یا طرح شعار دولت اسلامی) به مرور طی سال­های پایانی دوران ریاست جمهوری احمدی­نژاد، در نتیجه اقدامات جریان انحرافی کم­رنگ­تر شد. در مقابل خطا­های نگرشی این جریان (به ویژه پس از پایان دولت) بروز و ظهور بیشتری داشت؛ همچنانکه برخی از آن به عنوان یک تغییر پارادایمی در جهت تغییر پایگاه اجتماعی حامیان احمدی­نژاد یاد می­کنند. آقای محمود احمدی­نژاد و حلقه نزدیکانش در ابتدای دولت نهم برخی اظهارات جنجال برانگیز و دوپهلو را در حوزه اندیشه و خطوط فکری خودشان مطرح می­کردند؛ اما در دولت دهم و پس از پایان دوران ریاست جمهوری آقای احمدی­نژاد، نگرش­های التقاطی جریان انحراف با ملاحظات کمتر و صراحت بیشتری بیان می­شد.

مهمترین خطاهای اندیشه­ای احمدی­نژاد و حلقه­ نزدیکان به وی شامل این موارد است:

1) اندیشه­های شبه-اومانیستی؛ در کتاب “روایت انحراف؛ نگاهی نو به افکار و عقاید حلقه بهار” در مورد آموزه‌های حلقه انحراف گفته شده که از نگاه این حلقه “انسان” محور اصلی خلقت است. در همین چارچوب نظری اسفندیار رحیم‌مشایی در سخنرانی ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ گفت: «اگر اومانیسم می‌گوید انسان، محور عالم است، ما نباید بگوییم خدا محور عالم است. خدا محور عالم نیست؛ بلکه خالق عالم است. خدا در عالم نیست؛ بر عالم است. در عالم، انسان محور است.» احمدی­نژاد هم در مصاحبه با ایندیپندنت فارسی می‌گوید: «این یک باز تعریف و باز تبیین اصل انقلاب است. انقلاب ملت یک انقلاب انسانی بود.»رویکرد شبه اومانیستی و انسان­گرایی افراطی بهاری­ها، بهانه­ای شده تا هیچ خط قرمزی میان خود با سایر نگرش­های اومانیستی مانند فمنیست­ها، لیبرال‌ها، و حتی کمونیست‌ها قائل نباشند.

2) نفی اساس حکومت دینی؛ احمدی‎نژاد ادعا کرده که: «ما اصلا حکومت دینی نداریم. این واژه­ای غلط و من درآوردی است. دین برای رهایی انسان آمده است، نه برای حاکمیت بر انسان. دین که نیامده خودش را غلبه دهد…ما حکومت دینی نداریم».

3) اصرار بر تز اسلام منهای روحانیت؛ احمدی‎نژاد در مصاحبه با بهار جادوانه، علما را محکوم می­کند و فهم اکثریت از دین و مفاهیم آن را معیار صحیح برای فهم متون دینی می­خواند: «می­گویند اکثر مردم نمی­فهمند؛ آیا شما می­فهمید؟ معیار اینکه شما فهمیدید چیست؟ معیار حق بودن یک مطلب یا یک رفتار چیست؟ یک معیار ملموس معیاری است که اکثریت قاطع جامعه پذیرای آن باشد، این معیار درست است.» آیت الله سید احمد علم الهدی تصریح کرد: مشایی در پاسخ به سؤال یکی از افرادی که گفته بود گفته است دوره روحانیت تمام شده است و مردم با آن‌ها کاری ندارند!

4) تلقی انحرافی از مهدویت؛ احمدی­نژاد در پیام تسلیت خود به دولت و ملت ونزوئلا، هوگو چاوز را “در حقیقت شهید راه خدمت به ملت ونزوئلا و پاسداری از ارزش‌های انسانی و انقلابی” خواند و نوشت: «تردید ندارم که او بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسیح علیه السلام و تنها باقیمانده از نسل پاکان، انسان کامل، خواهد آمد». همچنین احمدی‎نژاد مدعی شد: «خدا و امام زمان را داریم محدود می‌کنیم. یکی از آقایان آمده بود و به ما می‌گفت هر انسانی می‌خواهد با امام زمان ارتباط برقرار کند از طریق مراجع. گفتم مبنای این حرف کجاست؟ یعنی امام زمان نمی‌تواند برود با رجبعلی خیاط و با آن قفل ساز و پیر پالان دوز یا در بیایان یک نفر را نجات دهد یا حتی یک نفر را هدایت کند؟ امام زمان نمی‌تواند؟ کی به شما گفته که امام زمان محدود است؟ این غلط است. شما حق ندارید امام زمان را محدود کنید.»! مشایی نیز می­گوید: «هر کس در این مسیر یک گام از آقای احمدی­نژاد عقب­تر باشد، گناهکار است. یک گام جلوتر باشد هم…احمدی‌نژاد راه و نماد ماست. اسم او اسم امام زمان را به همراه می‌آورد.»

5) باورهای خاص در مورد اسلام­گرایی؛ مشایی معتقد است که دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است. «ما در سال ۵۷ انقلاب کردیم که اسلام را صادر کنیم. درست است؟ اما من اینجا عرض می‌کنم دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است. معناش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد نه؛ دوره‌اش تمام شده».

6) تاکید بر ولایت در برابر ولایت فقیه؛ احمدی‎نژاد در اولین همایش قوه‌ مجریه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران که در تاریخ 16 آذرماه 1391 برگزار شد، گفت: «تنها سندی که در اختیار ماست، قانون اساسی است. اگر می‌گوییم ولایت مطلقة فقیه، چون اینجا هست» در همین راستا رفیقدوست نیز از وزیر مسکن دولت نهم نقل می­کند که «او مدام بحث می‌کرد و مدام می­گفت آقا آقا! من به او گفتم بگو منظورت از آقا همان مقام معظم رهبری است که ایشان یک بار هم زیر بار نرفت.

7) تساهل و تسامح فرهنگی و اخلاقی؛ در اوايل تير ماه 1385، اسفنديار رحيم مشائي در پاسخ به خبرنگار روزنامه “صباح” ‏می‌گوید: {مردم در ایران} اگر دوست دارند مي‌توانند هم مشروبات الکلي استفاده کنند و ‏هم بي‌حجاب باشند و هم با مايو بگردند!‎!‎‏ احمدی‎نژاد 8 مهرماه 1398 در مصاحبه با ایندیپندنت فارسی می‌گوید: «ما هیچ حدی برای آزادی انسان قائل نیستیم.»

8) قرائت ناسیونالیستی از اسلام و مکتب ایرانی؛ اسفندیار رحیم‌مشایی ۱۳ مرداد 89، در مراسم اختتامیه همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور می‎گوید: «مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد… دریافت ناب از حقیقت ایمان و وحقیقت توحید وحقیقت اسلام مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم.» دکتر محمود احمدي‌نژاد در اجلاس رؤساي آموزش و پرورش با تأکید بر این نگاه گفت: يكي از ويژگي‌هاي كساني كه وارد نظام آموزش و پرورش مي‌شوند، عشق به ايران زمين است. برخي خيال نكنند كه اين حرف بنده مبني بر ملي‌گرايي و ناسيوناليسم است چرا كه امروز ايران يك جغرافيا، مليت و قوم و قبيله نيست بلكه يك راه و مكتب است. مشايي در مراسم اختتاميه همايش ايرانيان مقيم خارج از كشور، گفت: اگر مكتب ايران را بشناسيم شناخت جلوه‌هاي آن آسانتر خواهد شد. ايران محل تلاقي ارزش‌هاي آسمان و زمين است خداوند و انسان هر دو در ايران تعظيم شده‌اند.

9) تکثرگرایی دینی: احمدی‎نژاد پلورایسم را نیز یک اندیشه خوب معرفی می­کند: «جالب این است که وقتی با آقای مهندس [مشایی] درباره پلورالیسم یا تکثرگرایی صحبت می‎کردم، همین را گفتم که اگر هر اندیشه ای خوب است و بهره ای از حقیقت دارد» احمدی‎نژاد در مصاحبه خود با وبسایت ایندیپندنت فارسی در شرح نظراتش می‌گوید: «این دینی که در اختیار ملت‌ها است دین پیروان پیامبران هست نه خود پیامبران.»

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

رابطه با ولی‌فقیه

درباره حمایت‌های رهبر معظم انقلاب از دولت‌های نهم و دهم نظرات گوناگونی وجود دارد و برخی این حمایت را حمایتی تام و تمام می‌دانند، اما باید توجه داشت که رهبر انقلاب از تمامی دولت‌ها حمایت می‌کنند تا دولت‌ها بتوانند با قوت به کار خود ادامه دهند و همچنین انتخاب مردم برای اداره‌ی 4 ساله‌ی کشور محترم شمرده شود. ایشان منطق حمایتشان از دولت‌ها را بارها بیان کرده‌اند. حمایت‌های ایشان به معنای موافقت با همه‌ی سیاست‌های یک دولت نیست و ممکن است مقام معظم رهبری با برخی از سیاست‌های یک دولت مخالف باشند، اما درعین‌حال از دولت حمایت کنند. نکته مهمی که وجود دارد این است که آیت‌الله خامنه‌ای در آخر هر دولتی از رئیس‌جمهور آن دولت نیز تقدیر می‌کنند، اما این تقدیر درباره احمدی‌نژاد به‌صورت بسیار کمرنگی اتفاق افتاد؛ برعکس رؤسای جمهور گذشته (هاشمی رفسنجانی، خاتمی) و این نشان می‌داد که رهبر انقلاب نکات مثبتی که درباره دولت‌های نهم و دهم مطرح کرده‌اند بیشتر معطوف به خود دولت است تا شخص رئیس‌جمهور. همچنین رهبری یک تذکری هم نسبت به فعالیت‌های مدیران کارآمد و شایسته این دولت در آینده بیان فرمودند، که توجه آن‌ها در مسئولیت‌ها معطوف به «اهداف انقلاب» باشد.

احمدی‌نژاد در دوره‌ی هشت‌ساله‌ی ریاست جمهوری خود اقدامات و تصمیماتی را خلاف نظر رهبری گرفت که نهایتاً رهبر انقلاب در این موضوعات، موضع‌گیری علنی کردند: همچون ماجرای برکناری مشایی از معاون اولی، ابقاء وزیر اطلاعات با حکم حکومتی، خانه‌نشینی 11 روزه و مخالفت با الحاق سازمان حج به سازمان میراث فرهنگی. در ادامه به تشریح هرکدام از موضوعات پرداخته می‌شود.

۲۷ تیر ۸۸، محمود احمدی‌نژاد اسفندیار رحیم مشایی را برای هفته‌های پایانی عمر دولت نهم به‌عنوان معاون اول خود تعیین کرد. مشایی به دلیل اظهارنظرهایی چون «دوستی با مردم اسرائیل»، «پایان دوران اسلام‌گرایی» و هم‌چنین حضور در محفلی هنری در ترکیه که شامل مراسم رقص هم بود، مورد حساسیت سیاسیون اصولگرا و روحانیون بود. بعدازاین اقدام احمدی‌نژاد، سید محمدحسن ابوترابی‌فرد گفت: دستور رهبری مبنی بر برکناری مشایی «کتباً به رئیس‌جمهور ابلاغ گردیده است» و باید سریعاً اجرا شود اما متأسفانه باز توجهی نشد و لذا بنده مأموریت پیدا کردم که این موضوع را به اطلاع مردم برسانم.

در این ماجرا آقای احمدی‌نژاد روز شنبه، بیست و هفتم تیرماه، نامه رهبری را دریافت کرد. همان‌روز و روز یکشنبه اقدامی در جهت برکناری مشایی انجام نداد. روز دوشنبه برای لغو حکم تلاش کرد اما موفق نشد و در عوض روز سه‌شنبه طی مصاحبه‌ای تلویزیونی که صداوسیما از پخش آن خودداری کرد و روز چهارشنبه در مراسم تودیع مشایی به‌شدت از وی تقدیر کرد و روزهای پنج‌شنبه و جمعه را نیز به سکوت گذراند. جمعه‌شب متن حکم رهبری برای اطلاع عموم منتشر شد. در این شرایط احمدی‌نژاد و مشایی مجبور به تمکین از حکم رهبری شدند و متعاقب آن رسانه‌ها متن استعفای مشایی را منتشر کردند و به دنبال آن احمدی‌نژاد با این استعفا موافقت کرد و طی نامه‌ای اجرای حکم ولی‌فقیه را اعلام کرد.

۲۸ فروردین‌ماه سال ۹۰ رئیس‌جمهور وزیر اطلاعات را در پوشش استعفا برکنار کرد و وی را به سمت مشاور اطلاعاتی خود منصوب کرد. خبرگزاری‌ها همان روز از مخالفت مقام معظم رهبری با کنار رفتن حجت‌الاسلام حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات و ابقای وی با حکم حکومتی خبر دادند. در این زمان هنوز خبری رسمی از سوی دفتر رهبر انقلاب منتشرنشده بود.

پارلمان‌نیوز در همان زمان مدعی شد که اصرار مصلحی بر برکناری یکی از مدیران وزارت اطلاعات که موردحمایت اسفندیار رحیم‌ مشایی بوده است دلیل برکنار شدن وی بوده است و برخی از سایت‌ها نیز به‌طور ضمنی گفتند که مشایی می‌خواهد بر وزارت اطلاعات مسلط شود و از اسناد طبقه‌بندی‌شده «بهره‌برداری سیاسی» کند. دو روز بعد از انتشار خبر استعفای مصلحی، خبرگزاری‌ها متن نامه‌ی رهبر معظم انقلاب به حیدر مصلحی مبنی بر ابقای وی به‌عنوان وزیر اطلاعات را منتشر کردند. رهبر انقلاب در این نامه که در تاریخ ۳۰ فروردین ارسال شده بود، از مصلحی خواسته بودند که «با حمایت دولت خدمتگزار» بدون سستی و با اهتمام بیشتر به کار خود ادامه دهد. این تصمیم رهبری موجب اختلافات وی با رهبری و در نهایت خانه‌نشینی احمدی‌نژاد می‌شود.

با قهر رئیس‎جمهوری، شرایط به‎سمتی رفت که همه دوست‎داران انقلاب با گوشزد ضرورت تبعیت از ولی‌فقیه و تبعات تمرد از آن، به نصیحت و سپس انذار دكتر احمدي‎نژاد پرداختند. سید مرتضی بختیاری، وزیر دادگستری دولت دهم احمدی‌نژاد در برنامه «دست خط» درباره ماجرای 11 روزه خانه‌نشینی رئیس‌جمهور این‌گونه اظهار می‌کند که جمعی از وزرا سراغ احمدی‌نژاد رفتیم و «حقیقتاً خیلی دلم شکسته بود. گفتم آقای دکتر اجازه ندهید بسیج سرافکنده شود، بسیج خیلی از شما حمایت کرد. نیروهای حزب‌اللهی دل‌شکسته نشوند. در نهایت من سه بار ایشان را به حضرت زهرا (س) قسم دادم که اصلاً هم خودم گریه‌ام گرفته بود و هم دوستانی که آنجا بودند برخی گریه کردند؛ نشد! بعد بیرون آمدیم و دست به دامن آیت‌الله یزدی شدیم. آنجا هم باز نشد.»

در ایامی که احمدی‌نژاد خانه‌نشینی را اختیار کرده بود، شخصیت‌ها و افراد مختلفی از علما و سیاسیون با هدف نصیحت و پایان بخشیدن به خانه‌نشینی و قهر او به دیدار وی رفتند. از جمله کسانی که در آن ایام به دیدار احمدی‌نژاد رفتند، آیت‌الله جنتی دبیر شورای نگهبان و آیت الله محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود که چند روز پس‌ازاین دیدار، خبر این گزارش در همان ایام سال 1390 توسط برخی رسانه‌ها منعکس شد، که نشان می‌داد احمدی‌نژاد حتی به توصیه این بزرگان هم عمل‌نکرده و رهبری نیز در پاسخ به احمدی‌نژاد که گفته بود «نظام اگر نتواند من را تحمل بکند!»، فرموده بودند: «اگر نظام مسئولش من هستم که من تحمل کردم و شما را این دو، ‌سه‌ساله تحمل کردم!»

در ماجرای الحاق سازمان حج به سازمان میراث فرهنگی، شورای عالی اداری که ریاست آن برعهده محمود احمدی‌نژاد بود، اردیبهشت 1388 «سازمان حج و زیارت» را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خارج می‌کند و مسئولیت آن را به سازمان «میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری» واگذار می‌کند. اسفندیار رحیم مشایی، معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بلافاصله رئیس سازمان حج و زیارت را تغییر می‌دهد و سرپرست جدیدی را منصوب می‌کند.

حجت‌الاسلام محمد محمدی‌ ری‌شهری، نماینده مقام معظم رهبری در سازمان حج و سرپرست حجاج ایرانی نسبت به این موضوع واکنش نشان می‌دهد. ایشان با اشاره به اینکه حکم انتصاب سرپرست جدید بدون هماهنگی صادر شده و فاقد مبنای قانونی است. اما نهایتاً رهبری مجبور می‌شوند به ماجرا ورود کنند و این موضوع یک روز بعدازآن بود که رئیس دولت، حرف مشایی را حرف دولت خوانده بود و احمدی‌نژاد برای عدم اجرای حکم رهبری تقلا می‌کرد.

حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری در خاطرات خود به 3 نامه رهبری و اقدام احمدی‌نژاد با اطلاع قبلی از مخالفت رهبری در الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی اشاره‌کرده و می‌گوید: «برایم سؤال شد که چگونه علی‌رغم ابلاغ نظر رهبری، آقای احمدی‌نژاد دست به چنین اقدامی زده است؟! البته پیش از آن‌هم سابقه داشت که وقتی ایشان با نظری مخالف بود، بعضی از نامه‌ها گم می‌شد!

گفتنی است نامه اول، از دفتر مقام معظم رهبری به آقای احمدی‌نژاد نوشته‌شده بود که در آن مخالفت معظم‌له به اطلاع ایشان رسیده بود. البته این نامه پس از یک هفته مجدداً به‌صورت “آنی” نیز برای ایشان ارسال گردید. نامه دوم را مقام معظم رهبری با دست خط خودشان برای رئیس‌جمهور نوشته بودند. بعدازاین دو نامه و هنگامی‌که مشاهده شد دولت همچنان در پی عملی ساختن تصمیم خود است و ضمناً حکم آقای لیالی توسط آقای مشایی صادر گردید و به ذی‌حسابی هم دستور مسدود کردن حساب سازمان حج ابلاغ گردید، آیت‌الله خامنه‌ای دستور می‌دهند نامه سوم خطاب به من نوشته شود. آقای حجازی دراین‌باره توضیح داد: “به آیت‌الله خامنه‌ای عرض کردم: «چرا این مطلب را به آقای ری‌شهری نوشته شود؟ آن را به خود آقای احمدی‌نژاد بنویسم.» ایشان فرمودند: نه، دیگر به او نمی‌گویم و به آقای ری‌شهری نوشته شود. البته نمی‌خواستم کار به اینجا بکشد، ولی به‌هرحال کشیده شد.” در واقع آقای احمدی‌نژاد تا قبل از اینکه شرایط به این صورت درآید، حاضر نبود دستور مقام معظم رهبری را بپذیرد، این‌گونه موضع‌گیری ایشان برابر رهبری تا آن تاریخ، بی‌سابقه و شگفت‌انگیز بود.»

 اختلاف و درگیری با قوه قضاییه

احمدی‌نژاد در طول دوره‌ی ریاست جمهوری خود تنش‌های مختلفی را در تعامل با قوه قضاییه ایجاد کرده بود که به چند مورد از آن اشاره خواهد شد. این اختلاف تنها به دوره‌ی ریاست جمهوری وی محدود نبوده و بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری نیز این روند با شیب تندتری طی شد؛ خصوصاً در روند بررسی پرونده‌های اطرافیان احمدی‌نژاد این اختلافات مشهودتر بود. اما جالب این است که احمدی‌نژاد سال‌ها پیش درحالی‌که به‌عنوان «عضو جامعه اسلامی مهندسین» مصاحبه می‌کرد، روز 8 دی 1380 در گفت‌وگویی با ایسنا گفته بود: «کسانی قوه قضاییه را متهم می‌کنند که خود صد در صد حزبی عمل می‌کنند… می‌خواهند متخلف را قهرمان جلوه دهند بعد می‌گویند سیاسی برخورد می‌کنند… همواره دیکتاتور‌ها از مقابله با قوه قضاییه و قانون شروع کرده‌اند! به نظر من بیش از اینکه دوگانگی در رفتار قوه قضاییه وجود داشته باشد، در رفتار جریانات سیاسی وجود دارد.»

ماجراي درخواست احمدی‌نژاد به رئیس قوه قضاييه در خصوص بازديد از زندان اوين، يکي از مهم‌ترین حاشيه‌هاي دولت با قوه قضاییه بود. به‌خصوص آنکه اين حاشیه‌سازی در حالي صورت گرفته که شرايط قيمتي بازار در مرحله بحران است و مشکلات اقتصادي به دليل نوسانات شديد ارزي اعتراض‌هاي بسيار جدي را به همراه داشته است. البته اين حاشیه‌سازی در آن زمان، به این دلیل اعتراض‌هاي بيشتري در پي داشت که هنوز چند روز از توصيه مقام معظم رهبري به مسئولان در خصوص حفظ آرامش آن هم در آستانه انتخابات نگذشته بود.

محمود احمدی‌نژاد از طريق وزير دادگستری به رئیس قوه قضائیه اطلاع می‌دهد که قصد دارد هفدهم مهرماه 1391 از زندان اوين بازديد کند، اما در آن روز امکان بازدید رئیس‌جمهور از زندان اوین فراهم نمی‌شود. آیت‌الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه به وزیر دادگستری می‌گوید: «به آقاي رئیس‌جمهور بفرماييد فعلاً اين بازديد مصلحت نيست، هر زمان مصلحت بود اعلام مي‌کنم.» اواخر مهرماه بار دیگر محمود احمدی‌نژاد نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه می‌نویسد و از او می‌خواهد هماهنگی لازم را برای بازدید از زندان اوین فراهم آورد. درخواستی که ناظران معتقد بودند صرفاً به دلیل زندانی‌شدن یکی از مسئولین دولتی؛ یعنی علی‌اکبر جوانفکر مطرح شده است و این تلقی را در محافل سیاسی و افکار عمومی به وجود آورد که دلیل درخواست، یک مانور تبلیغاتی است برای اینکه ایشان بتواند با فشاری که به قوه قضائیه از طریق بازدید از زندان اوین می‌آورد، یکی از یاران نزدیکش را از زندان آزاد کند. این بار رئیس قوه قضاییه در نامه‌ای «خیلی محرمانه» (30/7/91) به رئیس‌جمهوری اعلام می‌کند بازدید شما در این شرایط «حتماً شائبه سياسي بودن این‌گونه اعمال را در اذهان برخي تقويت خواهد کرد» لذا فعلاً مصلحت نیست که شما از زندان اوین بازدید کنید. علاوه بر رئیس قوه قضاييه، سخنگوي اين قوه هم در پاسخ به درخواست بازديد احمدی‌نژاد چنین تذکری را بیان می‌کند.

احمدی‌نژاد پس از عدم موافقت ریاست قوه قضاییه از بازدید زندان اوین، اقدام به ارسال پاسخ سرگشاده به نامه «خيلي محرمانه» رئیس قوه قضاييه کرد. يکي از حاشيه سازترين قسمت‌هاي نامه احمدی‌نژاد هم اين جمله بود که بازتاب‌هاي زيادي داشت، «مگر بناست قوه قضائيه و يا زندان اوين در انتخابات آتي نقشي ايفا نمايند!» و احمدی‌نژاد با استناد به این دلیل که این مکاتبات مربوط به حقوق اساسی ملت است ضرورتی به محرمانه بودن ندارد، مدعی می‌شود بر اساس اصل 113 قانون اساسی، رئیس‌جمهوری وظیفه قانونی بررسی نحوه اجرای اصول قانون اساسی در قوه قضاییه را دارد و در رد مصلحت سنجی رئیس قوه قضاییه اظهار می‌دارد: «آیا قابل‌قبول است که این‌جانب نیز پرداخت بودجه‌های کلان به قوه قضائیه را به مصلحت ندانم.» و اتهاماتی را متوجه قوه قضاییه و رئیس قوه می‌کنند.

آیت‌الله آملی لاریجانی دو روز بعد در تاریخ 3/8/91، نامه‌ی خود به احمدی‌نژاد را این‌گونه آغاز می‌کند: «بسيار متأسّفم که در شرايط خاص کنوني و پس از رهنمودهاي مقام معظم رهبري دائر بر ضرورت حفظ آرامش و وحدت و توجه به مشکلات مردم، شاهد چنين مکاتبات رسانه‌ای هستيم. از باب انجام‌وظیفه و تنوير افکار عمومي و دفاع از قانون اساسي و حقوق عامه و جلوگيري از انحرافات و قانون‌گریزی‌ها ناچار از توضيحات زير می‌باشم و همانطور که در نامه محرمانه گفته‌ام: اين سطور را می‌نگارم تا در ذاکره تاريخ بماند.» بعدازاینکه ایشان دلایل حقوقی خود را در رد ادعای احمدی‌نژاد تشریح می‌کند، اظهار می‌دارد مرجع رسمي تفسير قانون اساسي که فصل الخطاب در اين امور خواهد بود، شوراي محترم نگهبان است که خلاف نظر شما است. اکنون بفرماييد چرا و به چه مجوزي به خود حق مي‌دهيد در مقابل رأي تفسيري شوراي نگهبان تمکين ننماييد؟

نهایتاً بعد از چند روز در تاریخ 10 آبان ۱۳۹۱ رهبر معظم انقلاب به مسئولان کشور هشدار می‌دهند که کشاندن اختلاف‌ها میان مردم خیانت است. مقام معظم رهبری در این خصوص تذکر می‌دهند که «اختلافات مضر است. هم اختلافات بین مسئولین مضر است؛ هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین، به رؤسای محترم هشدار می‌دهم. مراقب باشند.» نامه‌نگاری‌ها و پينگ‌پنگ مکاتباتی محمود احمدی‌نژاد با آیت‌الله صادق لاریجانی، پس از هشدار تند رهبر انقلاب پایان می‌گیرد اما محمود احمدی‌نژاد چند ماه بعد با افشای نواری در جلسه مجلس و موضع‌گیری در جریان دستگیری مرتضوی جنجالی دیگر علیه قوه قضاییه می‌آفریند.

شامگاه دوشنبه ۱۶ بهمن ۹۱ خبر بازداشت سعید مرتضوی منتشر شد و همین باعث شد که احمدی‌نژاد صبح سه‌شنبه پیش از ترک تهران به مقصد قاهره، در فرودگاه مهرآباد در جمع خبرنگاران با ابراز تأسف از دستگیری سعید مرتضوی اظهار کرد: «متأسفانه نمی‌دانم چطور است که کس دیگری تخلف کرده اما شخص دیگری دستگیر می‌شود. قوه قضائیه باید، قوه قضائیه ملت باشد نه قوه قضائیه یک سازمان ویژه خانوادگی. این کار بسیار زشت است و شایسته ملت، جمهوری اسلامی و قوه قضائیه نیست. زمانی که از سفر به مصر برگردم به‌طور ویژه این موضوع را دنبال می‌کنم.»

درگیری و عدم همکاری با قوه مقننه

تلقی دکتر احمدی‌نژاد از ریاست جمهوری، داشتن قدرت کامل و فراتر از قوای دیگر بود. برخی این تلقی ایشان را برآمده از روحیه‌ی خودرایی وی می‌دانند. این رویه به‌گونه‌ای بود که در همان سال‌های اولیه‌ی دولت، اختلافی بزرگ میان احمدی‌نژاد و مجلس اصولگرا پیش آمد. ماجرا از این قرار بود که مجلس قانونی را با عنوان اصلاح جداول شماره 8 و 4 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و قانون بودجه سال 1386 کل کشور به‌منظور تأمین کسری اعتبار گازرسانی به روستاهای کشور تصویب نمود و ابلاغیه‌ی آن را به ریاست جمهوری اعلام نمود. رئیس‌جمهور نامه‌ای را به رئیس وقت مجلس، دکتر حداد عادل، نوشت و در آن به‌جای شورای نگهبان به مغایرت مصوبه با قانون اساسی پرداخت.

با توجه به عدم اجرای قانون از سوی دولت و اصرار رئیس‌جمهور به مغایر بودن با قانون اساسی، حداد عادل نامه‌ای به رهبری زد و از ایشان کسب تکلیف کرد. رهبر انقلاب نیز در خصوص ضرورت لازم‌الاجرا بودن مصوبات قانونی مجلس برای همه قوا تأکید کردند. بااین‌حال احمدی‌نژاد نامه‌ای تندتری به ریاست مجلس نوشت و مخالفت خود را علنی کرد. گفتنی است تا زمانی که این نامه‌ی تند رئیس‌جمهور منتشرنشده بود، حداد عادل اختلاف پیش‌آمده را علنی نکرده بود اما پس از اقدام رئیس‌جمهوری به رسانه‌ای کردن اختلافات وی نیز در هیئت‌رئیسه شرح مختصری از آنچه پیش‌آمده بود بیان کرد. نامه‌ی احمدی‌نژاد پس از آنی بود که پاسخ رهبر معظم انقلاب به رئیس مجلس ارسال شده بود و رئیس‌جمهور از آن اطلاع داشت. همچنین پس‌ازآنکه حداد عادل فردای انتشار نامه‌ی رئیس‌جمهور سخنانی را در دفاع از کار خود بیان کرد مجدداً رئیس‌جمهور مصاحبه کرده و در آن ضمن تأیید اقدام خود، وظیفه‌ی رئیس‌جمهور را نظارت بر اجرای قانون دانسته و تأکید می‌کند مصوبه‌ای که مسیر قانونی را طی نکند رئیس‌جمهور وظیفه دارد که با آن مخالفت نماید.

با شروع مجلس هشتم برخلاف تصور رایج در آن برهه، حداد عادل رئیس مجلس نشد. چگونگی به ریاست رسیدن علی لاریجانی در مجلس هشتم به‌واسطه حمایت محمود احمدی‌نژاد و نزدیکان او سال‌ها به‌طور غیررسمی در محافل و برخی اوقات در رسانه‌ها مطرح می‌شد اما نه‌تنها احمدی‌نژاد و یارانش این موضوع را نمی‌پذیرفتند، بلکه جوانفکر، مشاور رسانه‌ای وی، طی اظهاری حمایت احمدی‌نژاد از لاریجانی را به‌کلی نفی کرده بود؛ تا اینکه حجت‌الاسلام حمید رسایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، از ماجرای چگونگی به ریاست رسیدن لاریجانی در مجلس هشتم به‌واسطه حمایت احمدی‌نژاد به‌طور کامل پرده برداشت و نوشت: »طیف دیگری از نمایندگان بودند که علی رغم انتقاداتشان نسبت به لاریجانی، معتقد بودند برای حل مشکلات مردم و کاهش تنش های بین دو قوه، با توجه به تمایل شدید رئیس دولت نهم به ریاست لاریجانی، بهتر است به آن تن دهیم.»

نخستین چالش دولت دهم با مجلس نهم در کمتر از یک سال از استقرار مجلس جدید یعنی در 15 بهمن‌ماه سال 1391 و در جریان استیضاح عبدالرضا شیخ‌الاسلامی وزیر وقت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به دلیل انتصاب سعید مرتضوی در مدیریت سازمان تأمین اجتماعی شکل گرفت. نمایندگان استیضاح‌کننده معتقد بودند که انتصاب سعید مرتضوی به‌عنوان مدیرعامل تأمین اجتماعی غیرقانونی است و می‌بایست عزل شود اما امتناع عبدالرضا شیخ‌الاسلامی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت دهم از این کار و حتی پا در میانی چهره‌هایی چون غلامعلی حداد عادل، رئیس فراکسیون اصولگرایان، برای استعفای مرتضوی مانع این استیضاح نشد.

احمدی‌نژاد در دفاعیات خود ضمن متهم کردن علی لاریجانی رئیس مجلس، به دخالت در امور اجرایی، تهدید به افشای برخی مطالب کرد و سپس کلیپی تصویری از دیدار سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی (برادر رئیس مجلس) در جلسه علنی پخش شد که صوت آن کاملاً نامفهوم بود و ازاین‌رو، وی اقدام به خواندن سخنان ردوبدل شده میان آن دو نفر کرد. به گفته احمدی‌نژاد، در این جلسه فاضل لاریجانی از مرتضوی خواسته است با گروه «ز» (که بعدها معلوم شد بابک زنجانی متهم نفتی است) کار کند و خواهان شراکت با بابک زنجانی و سازمان تأمین اجتماعی شده و برای این کار حاضر است تا موافقت علی لاریجانی به‌عنوان رئیس مجلس و صادق لاریجانی به‌عنوان رئیس قوه قضاییه را نیز کسب کند. اظهارات احمدی‌نژاد با اعتراضات نمایندگان همراه شد؛ رئیس مجلس نیز در پاسخ به این ادعاهای رئیس دولت دهم گفت «مشکل اینجاست شما افرادی را به‌عنوان یاران خودتان انتخاب کردید، پرونده‌هایی دارند که نمی‌گذارید رسیدگی شود، فشاری نیست. از من می‌پرسید، همین مطالبی که گفتید به دادگاه می‌دادید رسیدگی کنند. مگر ما از کسی دفاع می‌کنیم؟ ما نزدیک‌ترین فردمان هم باشد و تخلف کرده باشد، می‌گوییم رسیدگی کنند. ولی شما نمی‌گذارید رسیدگی شود، اشکال این‌هاست… تهمت‌های زیادی که در این جلسه نثار بنده کرده‌اند هیچ ربطی به موضوع استیضاح نداشت… بنده با برادرم ارتباطی ندارم. ایشان مدام می‌گوید با آقای فاضل لاریجانی، در کشور خیلی‌ها هستند نسبت دارند و رفتارهای متفاوت دارند ما با هم ارتباطی نداریم. اتفاقاً خوب شد که شما مرتب می‌گویید «بگم، بگم»، در کشور «بگم، بگم» راه انداختید، امروز این فیلم را پخش کردید که مردم شخصیت شما را بهتر بشناسند.»

پس‌ازاین اتفاقات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان با محکوم کردن رفتارهای ناشایست احمدی‌نژاد در مجلس و برخورد نادرست برخی از نمایندگان، اظهار داشتند: «قضیه‌ای در مجلس پیش آمد؛ قضیه‌ی بدی بود، قضیه‌ی نامناسبی بود؛ هم ملت را ناراحت کرد، هم نخبگان را ناراحت کرد. بنده‌ی حقیر هم از دو جهت ناراحت شدم: هم خودم در مقابل این قضایا احساس تأثر می‌کنم؛ هم به خاطر ناراحتی مردم، انسان احساس تأثر می‌کند. خب، رئیس یک قوه به استناد یک اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌ای در دادگاه، دو قوه‌ی دیگر را متهم کرد؛ این کار بدی بود، این کار نامناسبی بود؛ این‌جور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسی مردم است. اگر یک فردی متهم به فساد است، نمی‌شود به خاطر او انسان دیگران را متهم کند؛ حتّی اگر ثابت هم می‌شد، چه برسد به اینکه ثابت نشده است، دادگاهی نرفته، محاکمه‌ای نشده. به استناد متهم کردن یک نفر، انسان بیاید دیگران را، مجلس را، قوه‌ی قضائیه را متهم کند؛ این کار درست نیست، این کار غلط است. بنده فعلاً نصیحت می‌کنم. این کار، کار شایسته‌ای برای نظام جمهوری اسلامی نیست… دفاعی هم که رئیس محترم قوه از خودش کرد، آن‌هم یک‌قدری زیاده‌روی بود؛ لزومی نداشت.»

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

اختلاف و درگیری با مراجع تقلید

بسیاری از حوزویان، مراجع و به‌ویژه طلاب جوان در سال 1384 فکر می‌کردند با آمدن احمدی‌نژاد پیوند و تعاملی محکم با حوزه‌ها و آرمان دولت دینی محقق خواهد شد، اما این باور زیاد دوام نیاورد. احمدی‌نژاد نه‌تنها در تصمیمات و اقدامات خود نشان داد که با مراجع فاصله‌ی فکری دارد بلکه تیم احمدی‌نژاد به تخریب مراجع و علما نیز پرداختند. به‌طوری‌که رهبر معظم انقلاب اسلامی در شهریورماه 1388 در دیدار با هیئت دولت فرمودند: «نصيحت علماى دينى را قدر بدانيد، مغتنم بشماريد. گاهى علماى دين، بزرگان دين، مراجع حتّى، نصايحى می‌کنند، درباره‌‌‌‌‌‌ى مسائلى توصیه‌هایی می‌کنند؛ اين را مغتنم بشمريد؛ این‌ها را حمل بر محبت و علاقه‌‌‌‌‌‌مندى بكنيد. ما مي‌دانيم، آقايان، بزرگان علمائى كه هستند… یک‌وقت توصيه‌‌‌‌‌‌اى می‌کنند، از روى علاقه‌‌‌‌‌‌مندى است، از روى دلسوزى است؛ این‌ها را خيلى بايد قدر دانست.»

احمدی‌نژاد نامه‌ی ورود زنان به ورزشگاه آزادی را اردیبهشت سال ۱۳۸۵ به محمد علی‌آبادی رئیس وقت سازمان تربیت‌بدنی می‌زند. این دستور احمدی‌نژاد برای ورود زنان به ورزشگاه‌ها، تیتر نخست برخی از روزنامه‌های ایران می‌شود. اما این دستور با واکنش مراجع عظام روبه‌رو می‌شود. اما علی‌رغم مخالفت مراجع عظام همچون آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله نوری همدانی و آیت‌الله فاضل لنکرانی با این امر، احمدی‌نژاد تا دو هفته بر این دستور خود پافشاری می‌نماید.

متهم کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

اگرچه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان یک نهاد انقلابی وظیفه‌ی خود می‌داند که برای پیشبرد و حراست اهداف انقلاب از دولت‌ها حمایت نماید، اما دولت احمدی‌نژاد نه‌تنها قدردان این حمایت‌ها نبود بلکه اقدام به تخریب سپاه پاسداران نیز می‌نمود.

احمدی‌نژاد در دی‌ماه سال 91 در نشست خبری، تلویحاً نماینده ولی‌فقیه در سپاه پاسداران را خطاب قرار داد و گفت: «هرکس بخواهد مردم را مدیریت کند، مردم او را مدیریت می‌کنند.» این سخن رئیس‌جمهور اشاره به سخنان حجت‌الاسلام علی سعیدی نماینده ولی‌فقیه در سپاه داشت که روز قبل از این نشست، ادعای دخالت سپاه در انتخابات را فاقد سند دانسته و عنوان کرده بود «سپاه تنها چارچوب‌ها و معیارها را تبیین می‌کند و این به معنای دخالت در انتخابات نیست.» محمود احمدی‌نژاد چندی بعد و در جریان یک مصاحبه زنده در رسانه ملی بر این‌که انتخابات باید «آزاد» برگزار شود تأکید کرد و گفت: «در مسائلی که اختلاف هست و هر کس یک‌گوشه را می‌کشد، حرف آخر را باید ملت بزند. ملت باید در انتخابات حرف آخر را بزند. احدی هم نباید تأثیری در رأی مردم بگذارد. بعضی فکر می‌کنند باید جای مردم تصمیم بگیرند.»

این سخنان رئیس‌جمهوری با واکنش‌های زیادی روبرو شد و نهایتاً این رهبر انقلاب بودند که نسبت به استفاده از لفظ «انتخابات آزاد» که هم توسط احمدی‌نژاد و هم هاشمی استفاده می‌شد، هشدار داده و تأکید کردند: «انتخابات در ایران پس از انقلاب اسلامی همواره «آزاد» بوده است.»

در اسفندماه 1391 احمدی‌نژاد در اقدامی دیگر سپاه را به دخالت در انتخابات نظام پزشکی متهم کرد. حجت الاسلام سعیدی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه به اتهام‌زنی احمدی‌نژاد واکنش نشان داد و گفت: «بنده از جریانات خودی که در حمله به سپاه با جریانات بیگانه هم‌زبان می‌شوند گله‌مند هستم. نباید نوعی رفتار کنیم که دشمن حرکت می‌کند. در موضوع انتخابات نظام پزشکی سپاه فقط پاسخ استعلام‌ها را داده است. استعلام جواب دادن جرم نیست. در خصوص انتخابات نظام پزشکی از چهار مرکز استعلام گرفته شد که یکی از آن مراجع اطلاعات سپاه بود». چند ساعت از انتشار سخنان رئیس دولت نگذشت که سردار رمضان شریف، مسئول روابط عمومی کل سپاه در واکنشی گفت: «اقدام اطلاعات سپاه در روند بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات نظام پزشکی «قانونی» بوده و به درخواست مراجع قانونی صورت پذیرفته است.

احمدی‌نژاد در تیرماه سال 1390 نیز در همايش علمي تخصصي «راهبردهاي نوين پيشگيري و مبارزه با قاچاق کالا و ارز» گفته بود: «باید همه مرزهای غیرقانونی برای هر سازمان، نهاد و دستگاهی که باشد، بسته شود، اگر کالایی امنیتی، اطلاعاتی و دفاعی است آن‌ها هم می‌توانند از مرز قانونی وارد شوند، هیچ وزارتخانه‌ای حق ندارد اسکله یا مرزی خارج از کنترل گمرک داشته باشد. ممکن است کالایی از پرداخت عوارض معاف باشد که اشکال ندارد چون قانون است؛ اما معنی‌اش این نیست که نباید ثبت شود.» وی سپس در ادامه تعبیر “برادران قاچاقچی ” را این‌گونه استفاده می‌کند: «بين 55 تا 60 ميليارد نخ سيگار در ايران مصرف می‌شود که معادل 2 هزار ميليارد تومان است. اين رقم همه قاچاقچيان درجه‌یک دنيا را به طمع می‌اندازد، چه رسد به «برادران قاچاقچي» خودمان!»

شعار و شوی مبارزه با فساد

محمود احمدی‌نژاد از همان ابتدای انتخابات 1384 وعده مبارزه با مفاسد اقتصادی و مالی را در کشور می‌داد. در سفرهای استانی و سخنرانی‌های رسمی‌اش، وعده مبارزه با فساد در نظام بانکی و اداری، وعده مبارزه با رانت‌خواران یا به تعبیر او دست‌اندازان و چپاول‌گران بیت‌المال را تکرار می‌کرد. اگرچه فضای عمومی کشور نیز به سمت مبارزه با فساد و رانت‌خواری رفت و دولت نهم و دهم در این خصوص با کمک قوه قضاییه و نهادهای نظارتی به توفیق‌های بزرگی دست یافتند، اما شخص احمدی‌نژاد و حلقه‌ی نزدیک به وی خطاهای غیرقابل‌اغماضی را در این زمینه دچار شدند که در ادامه به مواردی از آن‌ها اشاره می‌شود.

ماجراي بركناري عبدالله طالبي، مديرعامل سابق بانك پارسيان و بهرام فتحعلي، رئیس هیئت‌مدیره اين بانك توسط بانك مركزي در سال 1385 از آنجايي آغاز شد كه شركت ايران‌خودرو به‌عنوان سهامدار عمده بانك پارسيان تصميم گرفت، سهام مديريتي خود كه حدود 30 درصد از سهام بزرگ‌ترين بانك خصوصي كشور را شامل مي‌شد، واگذار كند. مزايده فروش سهام با قيمت پايه حدود 300 ميليارد تومان در بورس صورت گرفت، اما در حين معامله، آقاي احمدي‌نژاد در يك سخنراني عمومي در بين مردم نظرآباد کرج، انجام اين معامله را غيرقانوني اعلام كرد و متعاقب آن دستور ابطال آن را صادر كرد. پس از ابطال معامله سهام ايران‌خودرو در بانك پارسيان، رئیس‌کل وقت بانك مركزي، دكتر ابراهيم شيباني، با اعلام سلب صلاحيت مديرعامل و رئیس هیئت‌مدیره بانك پارسيان، خواستار تشكيل مجمع عمومي اين بانك و انتخاب مديران جديد شد.

اما با شکایت طالبی از تصمیم بانک مرکزی مبنی بر عدم رعایت سلسله‌مراتب قانونی در ارتباط با کنار گذاشتن ایشان و ورود دیوان عدالت اداری به موضوع مشخص می‌شود که برکناری وی غیرقانونی بوده و تخلفی از سوی طالبی صورت نپذیرفته است. این درحالی بود که طالبی به همراه تعداد دیگری از مسئولان عزل شده بودند و امکان بازگشت به سمت قبلی فراهم نبود؛ خصوصاً اینکه در رسانه‌ها و اذهان عمومی به‌عنوان متخلفان بانکی مطرح‌شده و حیثیت کاری خود را ازدست‌داده بودند.

ماجرای طالبی و بانک پارسیان در گذر زمان به فراموشی سپرده‌شده بود تا اینکه دستور تشکیل شورای بازنگری در قوانین نظام بانکی کشور توسط رئیس‌جمهوری صادر شد و به‌موجب آن عبدالله طالبی مدیرعامل عزل شده بانک پارسیان به عضویت این شورا درآمد. در این میان دوباره در فضای رسانه‌ای این سؤال مطرح شد که تکلیف اشکالات متعددی که از سوی رئیس‌جمهوری و به‌عنوان عالی‌ترین مقام اجرایی کشور و رئیس‌کل بانک مرکزی به وی و مجموعه تحت مدیریتش گرفته‌شده بود، چه می‌شود؟ آیا دولت اتهامات خود را پس گرفته است؟ عبدالله طالبی، در کتابی تحت عنوان “بر پارسیان چه گذشت”، به بازگویی آن اتفاقات پرداخته است. طبق روایت طالبی مشخص می‌شود که احمدی‌نژاد بر اساس برخی اطلاعات ناقص و نادرست چنین موضع عجولانه‌ای را اتخاذ کرده است. ماجرای برکناری مدیران بانک پارسیان و به‌هم‌خوردن معامله تصاحب سهام ایران‌خودرو در بانک پارسیان، در نهایت چیزی جز وسیع‌تر و عمیق‌ترشدن بی‌اعتمادی، نصیب اقتصاد کشور نکرد. بعدها داود احمدی‌نژاد نقل کرد که رئیس جمهور مطرح کرده بود که در این موضوع «رکب ‌خورده است.»

در تیرماه سال 1390 هنگامی‌که زمزمه‌هایی مبنی بر دستگیر و اتهام برخی از اطرافیان محمود احمدی‌نژاد مطرح می‌شود او پس از جلسه هیئت دولت در مصاحبه خود می‌گوید: «موضع دولت در برابر فشارهایی که وارد می‌شود همچنان سکوت است چرا که کشور نیازمند وحدت و همدلی است اما کابینه خط قرمز است و مجموعه این فشار‌ها سیاسی‌کاری است.» وی با سیاسی دانستن دستگیری برخی مقام‌های دولتی افزود «اگر این روند ادامه یابد مسائل را با مردم در میان گذاشته و به وظیفه قانونی خود عمل می‌کنم.» رئیس‌جمهور تأکید کرد: «من معتقدم این دولت پاک‌ترین دولت تاریخ این کشور است و من این را می‌توانم اثبات کنم.»

اما در میان افراد کابینه دکتر احمدی‌نژاد افرادی بودند که بلافاصله پس از اتمام دوران تصدی دولت، متهم شدند و دادگاه علیه آن‌ها حکم داد و در واقع این امر، نشان‌دهنده حمایت جانب‌دارانه احمدی‌نژاد از افراد متخلف کابینه است و با عدالت مورد انتظار از ریاست‌جمهور در تناقض است. تعدادی از یاران نزدیک محمود احمدی‌نژاد از جمله محمدرضا رحیمی، اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی، محمد شریف ملک‌زاده و علی‌اکبر جوانفکر به علت فسادهای اثبات‌شده در طول دوران دولت نهم و دهم و پس‌ازاین دو دولت دستگیر شده‌اند. اینکه احمدی‌نژاد از فساد آن‌ها اعلام برائت نکرده است و یا با انتصاب آن‌ها در جایگاه‌های حساس حکومتی نسبت به مجرم بودن آن‌ها بی‌اعتنایی کرده است نشان‌دهنده آن است که ادعای رئیس‌جمهور سابق مبنی بر اینکه این هیئت دولتش پاک‌ترین هیئت دولت تاریخ ایران است امری اغراق‌آمیز بوده است.

یکی دیگر از شوهای مبارزه با فساد احمدی‌نژاد مربوط به نوع برخورد او با جاسبی رئیس دانشگاه آزاد بود. از نخستین روزی که قبای ریاست جمهوری را بر تن کرد، به صورتی تقریباً هم‌زمان، عَلَم مخالفت با دانشگاه آزاد و ریاست آن را نیز برداشت. مخالفتی که البته به صورتی تلویحی، بخشی از مهم‌ترین انتقادهایش با تیتر مفاسد اقتصادی که متوجه جاسبی بود. عده‌ای حتی معتقد بودند لیست مشهوری که احمدی‌نژاد همیشه وعده می‌داد اسامی مفسدین داخل آن را افشا خواهد کرد حاوی یک نام آشنا نیز هست و آن نام “جاسبی” است. نزديك به هفت سال طول كشيد تا اتحاد رئيس‌جمهور، تشكل‌هاي دانشجويي، شخصيت‌هاي سياسي و آموزشي و رسانه‌ها نتيجه دهد و جاسبي پس از ۳۰ سال ریاست بر دانشگاه آزاد، كنار گذاشته شد. اما چند ماه پس‌ازآن كه قطار مديريت جاسبي به ايستگاه آخر رسيد، خبري در رسانه‌ها منتشر شد که شاید عجیب‌ترین اتفاقی برای عدالت‌طلبان و مبارزه کنندگان با فساد بود و آن خبر دلالت بر حمایت احمدی‌نژاد از جاسبی برای ماندن در هیئت‌امنای دانشگاه آزاد داشت. حسین کچوئیان یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از رخ دادن یک اتفاق جالب در جلسه این شورا خبر داد و آن‌هم دفاع تمام‌قد محمود احمدی‌نژاد از ماندن عبدالله جاسبی در بدنه هیئت‌امنای این دانشگاه بود.

اما ماجرای حمایت‌های احمدی‌نژاد از جاسبی صرفاً به اینجا ختم نشد بلکه محمود احمدی‌نژاد با صدور حکمی که ﻣﺼﻮب ﺟﻠﺴﻪ 714 ﺷﻮرای ﻋﺎﻟﯽ اﻧﻘﻼب فرهنگی درباره «ﺷﻮرای اﺳﻼﻣﯽ ﺷﺪن دانشگاه‌ها و ﻣﺮاﮐﺰ آﻣﻮزﺷﯽ» است، عبدالله جاسبی را به‌عنوان یکی از اعضای این شورا منصوب کرد.

حال این سؤال پیش می‌آید که شعارهای مبارزه با فساد و رانت‌خواری احمدی‌نژاد در خصوص دانشگاه آزاد و شخص جاسبی چه نسبتی با حمایت‌ها و انتصاب وی در «شورای اﺳﻼﻣﯽ ﺷﺪن دانشگاه‌ها» توسط خود احمدی‌نژاد دارد؟ به نظر می‌رسد سوارشدن احمدی‌نژاد روی شعارهای فسادستیزی و عدالت‌خواهی بیش از آنکه برای او یک هدف باشد، بلکه وسیله‌ای جهت گسترش نفوذ خود در لایه‌های قدرت و کسب محبوبیت بوده است.

احمدی‌نژاد در آخرین مصاحبه ریاست جمهوری خود در شب قبل از واگذاری نهاد ریاست جمهوری بیان داشت که اصلی‌ترین کار او پس از ریاست جمهوری فعالیت در دانشگاه ایرانیان خواهد بود: «هر زمان مردم صلاح بدانند در هر کار و جایی در خدمت ملت‌خواهم بود اما یکی از کارهای اصلی‌ام بعد از دوران ریاست جمهوری همان دانشگاه (ایرانیان) است. من یک عضو کوچک خانواده دانشگاه هستم، از آنجا به پاستور آمدم و بالاخره باید به کار اصلی خود بازگردم؛ البته من از مدت‌ها قبل به کنار رفتن و کار پس‌ازآن اندیشیدم البته رایزنی‌ها و گمانه‌زنی‌های زیادی هم دراین‌باره مطرح شد اما من در نهایت به دنبال جایی بودم که بتوانم بیشترین خدمت را به کشور بکنم. فکر من این بود که به سمت کارهای پژوهشی بروم و در حد بضاعت خود بتوانم به پیشرفت کشور کمک کنم البته دیدم قالب این کار با تأسیس دانشگاه است.»

ماجرای فساد احمدی‌نژاد و تیم او در دانشگاه ایرانیان به چند سال قبل برمی‌گشت. در اردیبهشت 1390 دانشگاه ایرانیان از آمادگی خود برای پذیرش دانشجو و افتتاح برخی از مراکز جانبی خود خبر داد.بعد از چند روز اعطای مجوز راه‌اندازی دانشگاه «جامع بین‌المللی ایرانیان» از سوی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی نفی شد.

تیم احمدی‌نژاد علاوه بر تأسیس دانشگاه بدون مجوز قانونی، اقدام به پذیرش دانشجو نیز کرده بودند. در روز تحلیف روحانی رئیس دولت یازدهم، مبلغ 16 میلیارد نیز از حساب نهاد ریاست‌جمهوری به‌حساب دانشگاه ایرانیان که به نام محمود احمدی‌نژاد و حمید بقایی است، واریز شده بود. اما پس از افشای این خبر، حمید بقایی به‌عنوان شریک احمدی‌نژاد در تأسیس دانشگاه، در سخنانی از آن با عنوان «قرض» و «وام» یاد کرد و بعد از ردوبدل پیام‌های رسانه‌ای بین او و اکبر ترکان، مشاور ارشد روحانی، 16 میلیارد تومان برگردانده شد و بقایی هم گفت که «عودت ۱۶ میلیارد تومان داوطلبانه بود، ترکان فکر نکند کمیسر پلیس است.». اقدامات غیرقانونی آقای احمدی‌نژاد و همراهانش در پرونده‌ی دانشگاه ایرانیان و برداشت 16 میلیارد تومان از بیت‌المال هیچ تناسبی با شعارها و ادعاهای فسادستیزانه‌ی آقای احمدی‌نژاد نداشت.

تحلیل کابینه نهم و دهم

در مدت ۸ سال ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد‌، کابینه او ۲۰ بار با عزل وزرا و ادغام وزارتخانه‌ها دستخوش تغییرات شد؛ البته مجلس شورای اسلامی نیز با استیضاح وزرا، این رقم را به ۲۳ تغییر رساند. چرخش مدیریتی کشور طی این هشت سال و ضررها و منافع این تغییرات متعدد که گاه به بروز برخی بحران‌ها در عرصه سیاسی و اقتصادی کشور نیز منجر شد‌، موضوع سؤالی بود که احمدی‌نژاد در یکی از گفت‌و‌گوهای مستقیم خود با مردم در صدا و سیما به آن پاسخ داد و گفت: علت تغییرات این بود که ملاک، کار و وظیفه‌ای بود که وزرا باید انجام می‌دادند نه افراد. با این حال نگاهی به کارنامه رییس دولت مهرورزی در عزل و نصب‌ها نشان می‌دهد برخی از این عزل و نصب‌ها تماماً هم بر اساس کار و وظیفه محوله به افراد نبوده و مسائل سلیقه‌ای و اختلاف نظرهای سیاسی در عزل و تغییر وزرا نقش مؤثری داشته است.

نکات قابل توجهی در مصاحبه‌ها و اظهارات وزرای مستعفی یا برکنار شده دولت‌های نهم و دهم به چشم می‌خورد. طبق این اظهارات احمدی‎نژاد در اداره دولت هیچگونه انقادی را از جانب وزرا تاب نمی‌آورد و بسیاری از برکناری‌ها به دلیل انتقاد‌های جزئی وزرا بوده است. برکناری مرضیه وحید دستجردی نمونه‌ای از این ماجرا است. بسیاری از وزرا نیز به دلیل عدم همراهی با احمدی‎نژاد در درخواست‌های غیر قانونی برکنار شده‌اند. محمود فرشیدی، وزیر آموزش و پرورش دولت نهم به دلیل مخالفت با واگذاری اموال آموزش و پرورش به برخی دانشگاه‌های خاص از کار برکنار شد.

ظاهرا بسیاری از وزرا در دولت‌های نهم و دهم احساس می‌کردند که در اداره وزرات‌خانه خود از استقلال کافی برخوردار نیستند. علیرضا طهماسبی، وزیر صنایع دولت نهم در متن استعفا نامه خود، یکی از دلایل کناره‌گیری خود را اصرار بر تغییرات و بی‌توجهی به نظرات وزیر ذکر کرد. وزیری هامانه، وریز نفت دولت نهم نیز علت برکناری خود را مقاومت در مقابل ورود افراد غیر متخصص به وزارت نفت عنوان می‌کند. برخورد تحقیرآمیز احمدی‎نژاد با هیئت وزران به این موارد محدود نمی‌شود. به شهادت پرویز کاظمی، وزیر عزل شده دولت نهم، احمدی‎نژاد هیچ گونه اعتقادی به جایگاه‌های ساختاری نداشت. وی وزیران را تنها اجراکننده محض دستورات خود می‌دانست. البته دخالت‌هایی نیز از جانب اطرافیان رئیس جمهور در امور وزارت‌خانه‌ها صورت می‌گرفته که در استعفا یا برکناری برخی از وزرا بی‌تأثیر نبوده است.

یکی دیگر از دلایل برکناری وزرا توسط احمدی‎نژاد، مخالفت آنان با اسفندیار رحیم مشایی بود. مشایی در دولت احمدی‎نژاد خط قرمزی محسوب می‌شد که زیر پا گذاشتن آن برای عزل یک وزیر کافی بود. مشایی در هر دو کابینه احمدی‎نژاد از جایگاه بالایی برخوردار بود. یکی از جالب‌ترین برکناری‌ها که حاشیه‌های زیادی نیز با خود به همراه داشت‌، برکناری اژه‌ای وزیر اطلاعات و صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود‌. این دو وزیر به دلیل مخالفت با معاون اولی مشائی، چند روز مانده پایان دولت نهم برکنار شدند. البته صفار هرندی برای جلوگیری از سقوط کابینه، به شکل صوری در دولت باقی ماند.

احمدی‎نژاد در چهارسال اول دولت خود به شکل گسترده از اصولگرایان استفاده کرد. به نظر می‌رسید وی در این مدت خود را برای اداره کشور محتاج اصولگرایان می‌دیده است. علاوه بر آن او هنوز یک انتخابات دیگر در پیش داشت و برای موفقیت در انتخابات به حمایت اصولگرایان احتیاج داشت. اما این رویکرد به محض پیروزی احمدی‎نژاد در انتخابات 88 تغییر کرد. وی در اولین اقدام خود مشائی را به عنوان معاون اول دولت معرفی کرد. پس از اعتراض وزرا به این انتصاب، وی چند نفر از چهره‌های موثر دولت خود که انتصاب جدی به جریان اصولگرایی داشتند (صفار هرندی و اژه‌ای) در روز‌های پایانی دولت نهم و قبل از مراسم تحلیف دولت دهم عزل کرد. وی رفته رفته افراد دیگری مانند مرضیه وحید دستجردی  و منوچهر متکی از چهره‌های وابسته به طیف سنتی اصوگرا را نیز برکنار کرد.

در دولت دهم موج تغییرات از یکسال بعد، یعنی در آذر 89 با برکناری ناگهانی منوچهر متکی وزیر امور خارجه آغاز شد‌. ماجرای برکناری متکی در سفر کاری سنگال، تا مدتها سوژه رسانه‌های ایرانی بود‌. این برکناری با اتهاماتی از سوی احمدی‎نژاد و یارانش به متکی همراه بود که توسط متکی و بسیازی از شخصیت‌های مطلع دیگر تکذیب شد. این شیوه معمولی در برکناری‌های احمدی‎نژاد بود، وی تلاش می‌کرد هنگام برکناری افراد، چهره آن‌ها تخریب کند تا توجیهی برای برکناری داشته باشد. در ماجرای برکناری اژه‌ای نیز، احمدی‎نژاد وی را به کم کاری در مسائل فتنه 88 متهم کرد.

دو بهار از آغاز دولت دهم گذشته بود که در ابتدای سال 90 و در آخرین روزهای اولین ماه سال، خبر استعفای حجت‌الاسلام حیدر مصلحی از سمت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را همراه با متن موافقت محمود احمدی‌نژاد با استعفای وی و نیز حکم انتصاب او به عنوان مشاور امور اطلاعاتی در رسانه‌ها منتشر شد. البته این استعفا صوری و به دستور احمدی‎نژاد انجام شده بود. این استعفا و موافقت رئیس جمهور با آن مورد مخالفت رسمی حضرت آیت الله خامنه‌ای قرار گرفت و در نامه‌ای که از ایشان در تاریخ 30 فروردین ماه انتشار یافت، ایشان خطاب به وزیر اطلاعات نوشتند: “‌از شما می‌خواهم بیش از پیش در انجام مأموریت‌های مهم داخلی و خارجی وزارت اطلاعات اهتمام به خرج داده و با سرمایه‌ی عظیمی که آن وزارتخانه از نیروی انسانی توانمند و انقلابی و متدین و فناوری‌های روز برخوردار است و با حمایت دولت خدمتگزار و همکاری سایر نهادهای اطلاعاتی اجازه ندهید کوچکترین فترت و سستی در انجام وظایف قانونی آن دستگاه مهم پیش آید.” این حکم حکومتی موجب قهر 11 روزه و خانه نشینی احمدی‎نژاد بود.

مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت، اخرین وزیری بود که توسط احمدی‎نژاد برکنار شد. برکناری وی به ظاهرا به دلیل انتقاد از عدم تخصیص ار به واردات دارو بود. پس از او محمد حسن طریقت منفرد به وزرات بهداشت رفت. آخرین استیضاح در دولت دهم نیز، استیضاخ شیخ‌الاسلامی وزیر کار بود. نمایندگان که مخالف ریاست سعید مرتضوی بر سازمان تأمین اجتماعی بودند به وزیر کار برای برکناری او اولتیماتوم دادند و پس از مدتی وی را استیضاح و برکنار کردند.

ایده اصلی سیاست خارجی

محمود احمدی‎نژاد در آخرین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1391 گفت: «باور ندارم كه توده­های مسلمان و مسیحی و یهودی و هندو و بودایی و غیره با یكدیگر مشكلی داشته باشند؛ آنان به راحتی با هم انس می­گیرند و در فضای دوستی زندگی می­كنند و همگی خواهان پاكی، عدالت و محبت هستند…. با پافشاری بر اجرای عدالت در همه مناسبات و تقویت وحدت، دوستی و گسترش تعاملات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در قالب نهادهای مستقل و تخصصی، زمینه تحقق مدیریت مشترك جهانی را فراهم سازیم.». وی در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1389 اظهار کرد: «حاضريم در يك مناظره آزاد جدي با دولتمردان امريكا در همين صحن و به طور شفاف ديدگاه خود درباره مسائل مهم جهان را به شما عرضه نمائيم». رئیس دولت دهم در شصت و ششمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1390 عنوان کرد: «باید به معنای واقعی کلمه، مدیریت مشترک جهانی را تحقق بخشیم. …در نشست سال گذشته با ذکر اهمیت موضوع پیشنهاد کردم که این دهه، دهه “مدیریت مشترک جهانی” نامگذاری و از همه ظرفیت­ها برای ایجاد جهانی متحد استفاده شود». شاید به همین سبب دو روز پس از اعلام پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، محمود احمدی‌نژاد در پیامی به اوباما، پیروزی وی را تبریک گفت و نوشت: «از اینکه توانستید آراء اکثریت شرکت‌کنندگان در انتخابات را به خود جلب کنید تبریک می‌گویم.»

احمدی­نژاد در اولین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1384 گفت: «آيا بهتر نيست اين قدرتها در برخورد با جامعه جهاني راه صداقت در پيش گيرند و با ارايه مشخصات دقيق عناصر اصلي و شبكه حمايت مالي وتسليحاتي، ضمن پذيرفتن مسووليت اقدامات ضد بشري آنان، ملت ها و كشورها را در مبارزه صحيح، عالمانه و صادقانه با ريشه‌هاي تروريسم ياري نمايند.» او در شصت و چهارمين مجمع عمومي سازمان ملل در نيويورك در سال 1388 گفت: «ادامه اين وضع ناممكن و تحول اساسي يك ضرورت غير قابل اجتناب است. ما خواهان برپايي يك نظام نوين در جهان هستيم… ملت ما آماده است براي تحقق اين اهداف همه دستهايي را كه با صداقت دراز مي­شوند به گرمي بفشارد.» احمدی‎نژاد در سومین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1386 اظهار داشت: «حضور برخی قدرت­های انحصارطلب، شورا را از انجام وظایف اصلی خود یعنی پاسداری از صلح و امنیت بر پایه عدالت بازداشته است»

پروندهای اصلی سیاست خارجی دوران احمدینژاد

مهمترین پروندها و حواشی مرتبط با حوزه سیاست خارجی در دوران دولت نهم و دهم شامل موارد ذیل بود:

رابطه با آمریکا

احمدي‌نژاد از نخستين سالهای ورودش به پاستور راه‌هايي متفاوتي را براي گشودن باب مذاكرات با آمريكا امتحان كرد. پیشنهاد “مناظره” با رئیس جمهور آمریکا در اوایل دوره مسئولیتش، به عنوان اولین کلیدواژه ارتباط با آمریکا مطرح شد. نامه‌نگاري به رؤساي جمهور آمريكا نمونه‌ دیگری از اين اقدامات بود كه تا پيش از آن سابقه نداشت؛ احمدی‌نژاد در آخرین سفر خود به نیویورک پا را فراتر گذاشت و گفت: «بنده جزء کسانی هستم که معتقدم امکان تداوم این شرایط بین ایران و آمریکا وجود ندارد و باید این وضعیت بهبود یابد… دو کشور بزرگ، مؤثر و قدرتمند، 33 سال است که رودرروی یکدیگر قرار گرفته‌اند و اگر در این مدت هم افزا با یکدیگر عمل کرده بودند امروز شرایط بین المللی شکل دیگری داشت.»

حسین موسویان در کتابش با نام «ایران – آمریکا» این موضوع را چنین پرداخته است: «محمود احمدی‎نژاد از همان سال نخست مسئولیتش با در پیش گیری سیاستی دوگانه همزمان با تحریک و تهاجم لفظی به آمریکایی‌ها در مجامع عمومی در لفافه پیشنهاد آشتی به آن‌ها می‌داد» جوانفکر، مشاور رسانه‌ای احمدی‌نژاد، در مورد رویکرد دولت احمدی‎نژاد به مذاکره یا رابطه با آمریکا نیز گفت: «دکتر احمدی‎نژاد در عین حال که بی پروا جنایت‌ها و سیاست‌های غلط دولت آمریکا را در مجامع بین المللی افشا می‌کرد و به چالش می‌کشید، اعتقاد داشت مذاکره با آمریکا باید شفاف و در مقابل دیدگان افکار عمومی باشد و نه پشت درهای بسته و پنهانی.»

فشارهای محمود احمدی‎نژاد به نظام برای شروع مذاکرات در سطوح بالا با دولت آمریکا، و تاکیدهای صریح و در لفافه وی موجب شد تا مقام معظم رهبری نیز از باب “اتمام حجت” اجازه مذاکره با آمریکایی­ها را صادر کنند. احمدی‎نژاد که در سال ۹۱ بیشترین عطش برای مذاکره را از خود نشان می­داد در سفر به نیویورک رسماً درخواست مذاکره داده بود و در سخنرانی­های خود این جملات را تکرار می­کرد: «معتقدم این فضا نمی‌تواند برای همیشه ادامه پیدا کند و این شرایط باید در جایی پایان یابد.»

علی­اکبر صالحی وزیر وقت امورخارجه در این باره اظهار می­کند: «خدمت مقام معظم رهبری گفتم از باب اتمام حجت اجازه مذاکره با آمریکا را صادر بفرمایید؛ مقام معظم رهبری هم بزرگواری کردند و فرمودند با مذاکرات مخالفتی ندارم.» وزیر خارجه دولت احمدی‎نژاد با اشاره به اینکه مجوز مقام معظم رهبری برای مذاکره محرمانه با آمریکا مشروط بود، گفت: «یکی از شروط این بود که این مذاکره در سطح پایین­تر از وزیر امور خارجه انجام گیرد. یعنی وزرای خارجه دو کشور با هم ملاقات نداشته باشند. دیگر اینکه، مذاکره برای مذاکره نباشد، مثل مورد ۱+۵ که سال­ها مذاکره کردیم و بعد بخواهند سوءاستفاده کنند. دیگر اینکه مذاکره فقط درخصوص مسائل هسته­ای باشد نه درخصوص روابط سیاسی و مانند آن.» تعیین این شروط از سوی رهبر انقلاب و عدم تحقق ایده آقای احمدی­نژاد برای انجام مذاکرات در سطح روسای جمهور، موجب شد تا وی این روند مذاکرات را نپذیرد و صراحتاً مخالفت خود را با آن ابراز نماید. این مخالفت­ها با آغاز روند گفتگوهای دوجانبه در سطح پایین، در حالی بود که وی همواره در مصاحبه­ها، سخنرانی­ها و اظهارات رسانه از تمایلش برای مذاکره مستقیم با آمریکا به منظور ایجاد یک “مدیریت مشترک جهانی” سخن می­گفت.

بیداری اسلامی

بعد از پیدایش قیام‌های مردمی در نیمه دوم سال 89 در کشورهای عربی، دستگاه تحلیل و سیاستگذاری خارجی کشورهای مختلف برای رصد و اتخاذ استراتژی مناسب در قبال این قیام‌ها فعال شدند. واژه بهار عربی، کلیدواژه‌ای بود که در تحلیل رسانه‌های غربی برای معرفی قیام‌ها و انقلاب‌هایی که دومینووار در حال وقوع بود مورد استفاده قرار می‌گرفت. در مقابل این واژه، رهبر معظم انقلاب، واژه بیداری اسلامی را برای تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال تحولات و اتخاذ استراتژی‌های کوتاه مدت و بلند مدت در جهت­دهی به تحولات منطقه مطرح کردند. «ما از بيدارى اسلامى در سراسر دنيا حمايت مى‌کنيم و مسلمان­هايى را که در نقاط مختلف عالم مى‌خواهند به زندگى و فرهنگ اسلامى خود برگردند، تأييد مى‌کنيم؛ چون حق آنهاست. آنچه که امروز در دنيا شنيده مى‌شود، همه يک‌طور نيست. شعارها، همه به يک حقيقت اشاره نمى‌کنند. قضاوت درباره‌ى مسائل مسلمانها در عالم، قضاوت يکسانى نسبت به همه نيست؛ اما آنچه براى ما محترم است، همان بازگشت به اسلام از سوى مسلمانهاست. امروز، مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را گرامى و عزيز بدارند و گرامى و عزيز هم خواهند داشت و به زندگى اسلامى هم برخواهند گشت و تلاشها و سرکوبها هم هيچ فايده‌يى نخواهد داشت.»

با این وجود با موضع­گیری متفاوت احمدی‎نژاد در قبال تحولات، فرصت اتخاذ استراتژی منسجم و استفاده از این فرصت برای جمهوری اسلامی سلب شد. احمدی‎نژاد در موضع‌گیری‌های رسمی خود، از واژه بیداری انسانی برای این تحولات استفاده می‌کرد که این مسئله تحلیل دولت را در مقابل تحلیل بقیه دستگاه‌های تصمیم گیرنده و همچنین رهبری انقلاب قرار می‌داد. دکتر محمود احمدي نژاد هم در تحليل و موضع خود در 24 اسفند 1389 در ديدار با خادمان ايثارگران و خانواده شهدا از “بيداري انساني” به عنوان عامل اصلي ايجاد حرکت‌های انقلابي در کشورهاي منطقه ياد کرد و افزود: «قدرت‌هاي مستکبر جهان و دنباله‌های آنها در حال سقوط هستند و موجي از اعماق توده‌های ملت‌ها که موجي انساني و بيدار کننده انسان‌هاست،» اين واژه در پيام نوروزي رئيس جمهور و همچنين مصاحبه خبري رئيس جمهور در فروردين ماه هم تکرار شد..وی در پیام نوروزی خود در ابتدای سال 90 در تحلیل تحولات منطقه اینگونه اظهار داشت: موج عظیم بیداری انسانی و حرکت مردمی در جای جای عالم آغاز شده است.

بحران سوریه

یکی از موارد اختلاف دیدگاه رئیس دولت دهم با دیگر دستگاههای تصمیم‌سازِ نظام در حوزه سیاست خارجی، چگونگی مواجهه با بحران سوریه و حل آن بود. مرور خبرهای جسته و گریخته‌ای که در اوج بحران سوریه در رسانه‌های داخلی و خارجی منتشر می‌شد، نشان می‌دهد که نظر احمدی‎نژاد در مورد سوریه و بشار اسد به همتای ترک خود، یعنی رجب طیب اردوغان قرابت بیشتری داشت تا برخی مسئولین و فرماندهان نظامی کشور. نظری که شاید اگر به آن عمل می‌شد، ایران نیز در حال حاضر در وضعیتی مشابه عراق و سوریه قرار گرفتار بود. به عنوان مثال خبرگزاری «دی اچ ای» ترکیه گزارش داد که رجب طيب اردوغان در بازگشت از سفر نيويورك، به پرسش‌های خبرنگاران در هواپيما پاسخ داده و در این مصاحبه از نزديكي ديدگاه كشورش با احمدي‌نژاد در زمينه سوريه سخن گفته و از رفتارهاي بشار اسد انتقاد كرده است.

اردوغان همچنين با اشاره به گفت‌وگوی مستقيم با احمدي‌نژاد درباره سوريه گفته است: «موضع امروز نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است. به آنها گفتم كه سوريه از رفتارها و مواضع شما جسارت مي‌گيرد. احمدي‌نژاد هم گفت: بيش از بيست بار به اسد تذكر دادم كه گرفتن سلاح مقابل مردم، كار درستي نيست و چون اسد توقع نداشت، اين حرف‌ها را از من بشنود، براي همين هم خيلي ناراحت شد؛ اين مسأله نشان مي‌دهد كه موضع‌ ايران نسبت به سوريه، بسيار بهتر از گذشته است.» این نظر توسط احمدی‎‌نژاد در حالی بیان می‌شد که در صورت عدم مقاومت و حمایت مستشاران نظامی ایران از دولت قانونی در سوریه، تروریست‌هایی بر سر کار می‌آمدند که خسارت‌های امنیتی ناشی از آن برای ایران، تا مدت‌ها گریبان کشور را می‌گرفت.

همچنین روزنامه ملیت ترکیه با انتشار تصویر ملاقات احمدی‌نژاد و اردوغان در آبان ماه 1391 در پنجمین اجلاس دموکراسی در بالی اندونزی، جزئیات صحبت‌های دو طرف را که ضمن حرکت برای صرف نهار انجام شد، منتشر کرده است. ملیت در آن زمان نوشت، اردوغان از احمدی‎نژاد خواست که ایران از رژیم سوریه حمایت نکند. اردوغان به احمدی‌نژاد گفته بود: “شما چگونه می‌توانید نظارگره این درام در سوریه باشید؟” احمدی‎نژاد نیز در پاسخ ابراز داشت: “ما هم این حوادث را تائید نمی‌کنیم و متاسفیم از این‌ها و حق باشماست. ما هم در ارزیابی روند مسائل سوریه هستیم.”

در همین راستا برخی مسئولین و شخصیت‌های سیاسی و مطلع داخلی نیز در رابطه با اختلاف دیدگاه احمدی‎نژاد و دیگر دستگاههای نظامی و سیاسی مؤثر در تصمیم‌گیری‌ها مواردی را بیان داشته‌اند. به عنوان نمونه می‌توان به اظهار نظر مرحوم حسین شیخ الاسلام سفیر اسبق ایران در سوریه اشاره کرد: «وقتي که من سفير ايران در سوريه بودم، ساختار اطلاعاتي ما فهميد که قطر و عربستان در سوريه کار می‌کنند و افراد دولتي و ارتشي سوريه را می‌خرند. اين از سوي بخش اطلاعاتي ما به بخش اطلاعاتي مرکز (تهران) منتقل شد ولي متاسفانه به آن بي­توجهي شد. بر اساس آنچه که برادران اطلاعاتي ما به من گفتند، دولت وقت يعني دولت آقاي احمدي نژاد، معتقد بود که حکومت سوريه را ديکتاتور می‌دانست و نه دموکراتيک که نياز به حمايت ما داشته باشد و به آن تذکر ما بي توجهي کرد.»

با این حال، این روزها مشاهده می‌شود که احمدی‎نژاد به یکی از سخنرانان مراسم یادبود شهدای مدافع حرم مبدل شده و در سخنرانی‌های خود به اعلام حمایت از جبهه مقاومت اشاره می‌کند؛ وی در مهر ماه سال 94 در حاشیه مراسم سردار همدانی گفت: «ایران رسماً اعلام کرده که از مقاومت حمایت می‌کند و همچنین رسماً اعلام کرده این حمایت معنوی است و یک پشتیبانی مستشاری است و بنده فکر نمی‌کنم که ایران اگر بخواهد جور دیگری پشتیبانی کند از آنها واهمه داشته باشد که بخواهد اعلام کند».

در عین حال احمدی‎نژاد 8 مهرماه 1398 در پاسخ به سوال خبرنگار ایندیپندنت فارسی که از حاج قاسم سلیمانی و حضور ایران در منطقه که می‌پرسد، تلویحا جمهوری اسلامی را به مداخله در منطقه متهم کرده و در پاسخ به این سوال که “آیا این به معنی مخالفت او با دفاع ایران از نظام بشار اسد است؟” می­گوید: «مطلبی که گفتم یک اصل است و یک قانون است برای کل جهان. چه کسی که دوست ما است، ‌دشمن ما است، مخالف ما است یا موافق ما است. حق تعیین سرنوشت مال ملت‌ها است و هیچ احدی در هیچ نقطه جهان تحت هیچ عنوانی حق تحمیل به هیچ انسانی را ندارد. حالا به عنوان حقوق بشر، امنیت، انرژی یا مذهب. هر عاملی که مانع از اعمال اراده آزاد ملت‌ها باشد از نظر من محکوم است».  اما هنگامی که حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس توسط رژیم تروریست آمریکا به شهادت رسید، احمدی‎نژاد در مصاحبه با شبکه خبر اظهار داشت: «قاسم سلیمانی در آن کاری که به عهده­اش بود بسیار متبحر، بسیار دقیق، کوشا و پرتلاش بود. در جنگ تحمیلی جزو فرماندهان موفق، فداکار و طراح بود. بعد از جنگ هم در مسئولیتهای گوناگون و در مسئولیت اخیر، شاید در مدیریت عملیات نظامی، طراحی عملیات نظامی اگر نگویم بی نظیر کم نظیر بود. شبانه روز در تلاش و تکاپو بود.»

3-4 دیپلماسی عمومی احمدینژاد

بررسی سیاست خارجی دوران هشت ساله دولت آقای احمدی­نژاد نشان داد که وی تلاش داشته تا به بهانه طرح ایده “مدیریت مشترک جهانی” مساله مذاکره مستقیم ایران با آمریکا را در افکار عمومی مشروع و منطقی جلوه دهد. وی پس از پایان دوره ریاست جمهوری خود، به شکل جدی­تر دیپلماسی عمومی را در دستور کار قرار داده است.

به نظر می­رسد که محمود احمدی­نژاد پس از اتمام دوره مسئولیت خود در قوه مجریه چند هدف را مدنظر دارد: نخست اینکه او تلاش می­کند تا در بُعد خارجی، جریان خود را به عنوان آلترناتوی برای نظام فعلی جمهوری اسلامی معرفی ­نماید؛ دوم اینکه با اقدامات تابوشکن (همچون ارسال پیام به چهره­های ضدفرهنگی)، بیش از پیش توجه افکار عمومی را به سمت خود جلب کرد و اعلام کند که احمدی­نژاد امروز، نه تنها احمدی‌نژاد 84 که حتی 88 هم نیست؛ سوم اینکه وی در پی آنست تا در بعد داخلی، دکترین فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را برای توده جامعه ایرانی بازتعریف کند. به طور مثال هر چند پس از شکست تجربه برجام، احمدی­نژاد و اطرافیانش، خود را مخالف مذاکره با آمریکا معرفی می­کنند، اما وی همچنان در اکثر مواضع خود، مساله مذاکره مستقیم با آمریکا از طریق ایده مدیریت مشترک جهانی به اذهان عمومی یادآوری می­کند.

دیپلماسی عمومی احمدی­نژاد در قالب نامه­نگاری به ویژه با روسای جمهور شرور آمریکا، سفر به کشور همسایه، مصاحبه با رسانه­های خارجی و ارسال پیام به سلبریتی­های خارجی بوده است:

رفع سوءتفاهم میان عربستان و یمن

رئیس دولت نهم و دهم بدون توجه به ریشه­های تجاوز رژیم سعودی به کشور یمن، وانمود می­کند که اختلافات منطقه­ای نوعی سوءتفاهم داخلی است که با گفتگو قابل حل است. به همین سبب احمدی­نژاد مردادماه 1399 یک نامه­ سرگشاده خطاب به سید عبدالملک بدرالدین رهبر انصارالله یمن، محمد بن سلمان ولیعهد پادشاه عربستان و آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد نوشت و در آن عنوان کرد: «می‌دانم که جنابعالی از وضعیت فعلی ناخشنود و از اینکه روزانه جمعی از مردم بی گناه کشته و زخمی می‌شوند، زیرساخت­ها آسیب می‌ببینند و منابع ملت­های منطقه به جای سازندگی و ارتقای رفاه، امنیت و پیشرفت، صرف تخریب می‌شود ناراحتید و از این رو از برقراری صلحی عادلانه استقبال می‌نمایید.»

احمدی‎نژاد 28 شهریور 1399 در مصاحبه با رسانه آمریکایی رادیو فردا که به ضدیت با ایران شهرت دارد، در مورد نامه خود به محمد بن سلمان ولیعهد سعودی اظهار کرد: «من فکر می‌کنم مسئولیت‌های انسانی حد و مرزی ندارد. هرکس که انسان است در روی کره زمین، درباره مسائل انسانی مسئول است آن قدر که می‌تواند تلاش کند جلوی جنگ‌ها، خونریزی‌ها، دشمنی‌ها و اختلافات را بگیرد، در جهت صلح و دوستی و امنیت تلاش کند وظیفه‌اش هست، وظیفه انسانی‌اش است.»

متهم کردن حاج قاسم سلیمانی به مداخله در منطقه

محمود احمدی‎نژاد مهرماه 1399 در مصاحبه با انجمن مطالعات ایران در ترکیه با تخطئه سیاست جمهوری اسلامی در منطقه، عملاً نیروی قدس سپاه به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی را به مداخله­ در کشورهای منطقه متهم کرد و برخلاف سیاست رسمی کشور، بجای عبارت بیداری اسلامی از بهار عربی استفاده کرد و گفت: «اما سوال این است که در جریانِ بهار عربی چه تغییری در این حقوق اتفاق افتاد و کدام کشور وضعش بهتر شد و اراده ملت حاکم گردید؟ مردم تحول می­خواهند و برای آن حرکت می­کنند، اما اینکه چه کسانی این تحول را مدیریت کرده و از آن نتیجه­گیری می­کنند، بسیار مهم است. اتفاقاتی در منطقه ما افتاد که دولت­های منطقه اسم آن را بهار عربی گذاشتند. به قول شما بعد از ۹ سال، شرایط بهتری به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و رفاه مردم، در کشورهای عربی و منطقه مشاهده نمی­شود… هر نوع رقابت به نفع مردم منطقه نیست بلكه به نفع کسانی است که خواهان پیشرفت و عزت مردم منطقه نیستند. چرا ما باید با هم رقابت و تقابل داشته باشیم؟… بحثِ من این است که کشورهای منطقه باید کنار هم جمع می­شدند و دو طرف را می آوردند و بر اساس مقررات می‌خواستند که به طور مسالمت­آمیز مسئله حل شود… در سوریه، دو سه تا کشور رقابت می­کنند و مساله حل نشده است. در یمن و جاهای دیگر هم همین طوراست…. البته باید ارتباطاتمان را با فرامنطقه­ای­ها هم تنظیم کنیم. ما با هیچ جا نمی­خواهیم دشمنی کنیم. با همه جا می خواهیم دوست باشیم.»

احمدی‎نژاد مهر 1398 در مصاحبه خود با ایندیپندنت فارسی در پاسخ به این سوال که “اگر رئيس‌جمهور بود در مورد مذاکره با آمریکا چه می‌کرد؟” می‌گوید: «هیچ قدرتی در هیچ کجای جهان نباید دخالت کند. کل دنیا الان عرصه دخالت‌ها است. آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و بخصوص خاورمیانه. من البته معتقدم باید به هر ملتی کمک شود تا اراده خود آن مردم حاکم شود. استثنایی هم در این نیست. الان این همه قدرت در منطقه دخالت دارند و این غلط است». احمدی‎نژاد در پاسخ به این سوال که “آیا این به معنی مخالفت او با دفاع ایران از نظام بشار اسد است؟” می­گوید: «مطلبی که گفتم یک اصل است و یک قانون است برای کل جهان. چه کسی که دوست ما است، ‌دشمن ما است، مخالف ما است یا موافق ما است.»

احمدی­نژاد آبان ماه 1399 هم در گفتگو با ایندیپندنت فارسی در پاسخ به این سوال که “آیا دخالت‌های ایران در منطقه را تایید می‌کنید یا جمهوری اسلامی باید منابعش را صرف مردم خود در داخل کشور کند؟” اظهار داشت: «من کلا معتقدم که تمام ملت‌ها حق دارند سرنوشتشان را تعیین کنند و هرجا اختلافی هست باید به آرای عمومی مراجعه شود. جنگ و درگیری راه‌حل نیست… در سوریه هم همین طور است. من اصولا با دخالت مخالفم

نقش احمدینژاد در انتخابات 1392

انتخابات ریاست جمهوری 1392 در 24 خرداد ماه این سال برگزار شد. در این انتخابات شخص احمدی‎نژاد به واسطه‌ی پایان دو دوره ریاست جمهوری اش امکان کاندیداتوری نداشت، اما برگزار کننده انتخابات مثل همیشه وزارت کشور و به نوعی دولتی بود که در کشور بر سر کار است. از مدتها قبل مشخص شده بود که محمود احمدی‎نژاد رئیس جمهور وقت ایران، به دنبال مطرح کردن مشایی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری است. هدف از این اقدام این بود که دولت دچار تغییری اساسی نشود و در تیم یاران احمدی‎نژاد باقی بماند. تلاش ها برای تایید مشایی به جایی نرسید و در نهایت طرح ریاست جمهوری او با ناکامی مواجه گردید. متن حاضر نگاهی به روندی دارد که در این زمینه طی شد و اقداماتی که احمدی‎نژاد برای شکل دادن به دولت مشایی کرد، و در نهایت با ناکامی او مواجه گردید.

طرحی برای تداوم دولت احمدینژاد

از اولین روزهای قطعی شدن دوره دوم ریاست احمدی‎نژاد حرکتی برای تداوم راه این دولت در دولت های بعدی مطرح شد. در همین راستا قرار شد که مشایی به عنوان معاون اول احمدی‎نژاد منصوب گردد و در انتصاب به این مسئولیت به حدی تعجیل به خرج دادند که هنوز دولت دوم احمدی‎نژاد تنفیذ و تحلیف نشده بود که حکم معاون اولی مشایی در تیرماه 1388 صادر و ابلاغ گردید. ۲۷ تیر ۸۸، محمود احمدی‌نژاد اسفندیار رحیم مشایی را برای هفته‌های پایانی عمر دولت نهم به عنوان معاون اول خود تعیین کرد. این تعجیل چنان تعجب آور بود که در همان زمان برخی تصور کردند که مشایی به صورت موقت به معاونت اولی منصوب شده است و قرار نیست این پست او در دولت بعدی ادامه یابد. از همان ابتدای انتصاب مشایی به این پست، اعتراضات و نارضایتی هایی از این کار بیان شد، زیرا برکناری معاون اول رئیس جمهور در حالی که زمان چندانی از مسئولیت او باقی نمانده است و تعیین معاون اول جدید در روزهای پایانی کار دولت کاملا معنادار و تعجب‌برانگیز بود. تعیین فردی حاشیه‌ساز برای چنین پست مهمی با مخالفت جدی بسیاری از طرفداران احمدی‎نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نیز همراه شده بود. در نهایت علی رغم مقاومتی که احمدی‎نژاد در برابر دستور رهبری انجام داد، با علنی شدن دستور زیر معاون اولی مشایی ملغی شد.

نکته بسیار مهم و قابل توجه در این دستور مقام معظم رهبری زمان درج شده در ذیل نامه است که ایشان همان روزی که مشایی به این پست منصوب شده بوده است دستور برکناری او را صادر کرده بودند. اما احمدی‎نژاد تا سوم مرداد ماه برکناری او را به تعویق انداخت.

پس از برکناری مشایی از معاون اولی، احمدی‌نژاد تلاش کرد تا با دادن مسئولیت‌های فراوان به مشایی معاون اولی از دست رفته‌ی او را جبران کند و زمینه کاندیداتوری او برای ریاست جمهوری را حفظ نماید. بر همین اساس بود که احمدی‎نژاد بیش از 18 پست و عنوان مختلف را در احکام مختلفی به مشایی واگذار کرد. پس از آن تا مدتها سیاست رسمی احمدی‌نژاد و یارانش بر این بود که کاندیداتوری مشایی را در ابهام نگه دارند و همواره این ادعا مطرح می‌شد که در صورت رد صلاحیت مشایی، احمدی‌نژاد برای این منظور از راه‌کار حکم حکومتی استفاده خواهد کرد. از سوی دیگر مشایی با طرح پر و سر و صدای مکتب ایرانی، ارتباط فعال با بازیگران و خوانندگان و هنرمندان به خصوص برخی از بازیگران زن پر حاشیه، سعی داشت تا بر سبد رای جریان احمدی‌نژاد بیافزاید و گروه‌های جدیدی را در زمره حامیان خود قرار دهد.

هناز افشار، مهتاب كرامتي، رضا كيانيان، محمد رضا گلزار، هديه تهراني، لیلا اوتادی، الناز شاکردوست، تهمينه ميلاني، مهران مديري، حبيب محبيان،‌ مجید اخشابی، علی معلم، جمشید مشایخی، داوود رشیدی، محمد موسوی (نوازنده پیشکسوت و صاحب سبک نی)، مصطفی کمال پورتراب (استاد دانشگاه و هنرمند عرصه موسیقی)، امین‌الله رشیدی (هنرمند موسیقی)، حمید سبزواری، حسام نواب صفوی، نیوشا ضیغمی، جلیل فرجاد، عنایت بخشی، فریبا کوثری، محسن قاضی مرادی، عبدالرضا اکبری، رضا ناجی، علیرضا زرین دست و عزت الله انتظامی فقط بخشی از نام‌های مشهور در این زمینه است که مشایی در جلسات و مناسبت‌های مختلف با آنها ملاقات کرده بود تا زمینه برای استفاده از هنرمندان برای انتخابات ریاست جمهوری او فراهم شود.

احمدی‌نژاد نیز که در آغاز دولت نهم از سوی همگان و حتی رهبر انقلاب به عنوان دولت اصولگرا شناخته می‌شد سعی کرد تا بر فاصله‌ی خود با اصولگرایان بیفزاید، زیرا به هیچ عنوان امکان نداشت که مشایی را به اصولگرایان به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری 92 بقبولاند. از سوی دیگر افرادی مانند صادق زیباکلام با نزدیک شدن به مواضع مشایی تلاش داشت تا جنبش‌ سبز، اصلاح طلبان، نیروهای ملی مذهبی و همه‌ی گروه‌های مخالف روحانیت را در حمایت از کاندیداتوری مشایی متفق‌القول نشان دهد و در این راه از خانم پریوش سطوت به عنوان همسر دکتر حسین فاطمی استفاده می‌شد.

احمدی‎نژاد سعی کرد تا با برگزاری همایش‌های بزرگ و همراهی غیر قانونی با مشایی در روز ثبت نام کاری کند که حمایت لازم مردمی برای رای آوری مشایی فراهم شود و حتی این شعار را مطرح کرد که «مشایی یعنی احمدی‌نژاد و احمدی‌نژاد یعنی مشایی» اما همه‌ی این اقدامات در عزم شورای نگهبان بر رد صلاحیت مشایی موثر نبود. حتی تهدیدهای ضمنی مشایی و احمدی‌نژاد به این که رد صلاحیت او منجر به آشوب خواهد شد بی اثر ماند و احمدی‌نژاد و مشایی در ظالم خواندن نظام هماهنگ و مدعی شدند که برای رفع این ظلم از طریق رهبری اقدام خواهند کرد. در همین راستا رسانه‌های غربی و برخی رسانه های وابسته به جریان ملی مذهبی تلاش زیادی داشتند که مساله رد صلاحیت مشایی تبدیل به یک مساله عمومی شود و به تعبیری مطالبه مردمی برای تایید صلاحیت مردمی ایجاد شود و اخبار حامیان تایید صلاحیت مشایی را پوشش جدی می‌دادند. اما در نهایت تلاش احمدی‌نژاد برای تایید صلاحیت مشایی بی‌اثر ماند و نقشه‌ی تداوم دولت احمدی‌نژاد از طریق مشایی با شکست مواجه شد.

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

احمدینژاد و فاصله گرفتن از نظام

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی احمدی‎نژاد بعد از سال 1392 تا کنون از فراز و نشیب های فراوانی برخوردار بوده است. شخصیت جنجالی و پر سرو صدای احمدی‎نژاد با همراهی گروهی از فعالان سیاسی و رسانه‌ای در طول سالهای 92 تاکنون توانسته‌اند در زمینه‌های مختلف جنجال سیاسی و رسانه ای ایجاد کنند و در برهه‌های حساس تلاش و فعالیت‌های جدی داشته‌اند. از مرداد 1392 یکی از خط‌های اصلی تبلیغاتی دولت روحانی حمله به احمدی‎نژاد و یاران او و مقصر جلوه دادن دولت قبل از خود در همه مشکلات کشور بوده است. این روند نه تنها در دولت اول روحانی بلکه در دولت دوم او نیز ادامه داشته است و یکی از کلیدواژه های پر تکرار در دولت روحانی که توسط او و اطرافیان و مسئولان دولتش بارها تکرار شده است این است که تمامی مشکلات تقصیر دولت قبل است. در برابر این اقدام اما محمود احمدی‎نژاد شیوه متفاوتی را در پیش گرفته است. احمدینژاد در چند ماه اول دولت روحانی سیاست صبر و سکوت را در پیش گرفت. این صبر و سکوت البته بعد از مدتی شکسته شد و جوابهایی به انتقادات دولت اعتدال از سوی مدیران و مسئولان دولت بهار آغاز گردید. اما در همین دوره حجم اصلی حملات احمدی‎نژاد و اطرافیان او به سایر نهادهای کشور و به خصوص قوه قضائیه و مجلس بوده است. برخی این مساله را حاصل آن می دانند که احمدی‎نژاد نمی خواسته است که جناح اصولگرا از حملات او به دولت روحانی بهره ببرند و مترصد آن بود که در انتخابات 96 خودش در برابر دولت روحانی قرار گیرد و دولت جدیدی شکل بدهد، و از این رو لازم می دید که در فرصت سالهای 92 تا قبل از انتخابات 96 فاصله خودش با اصولگراها را کاملا تبیین نماید و به نوعی از موضع اپوزیسیون به میدان بیاید.

فعالیت‌های انتخاباتی احمدی‌نژاد برای 1396

احمدی‌نژاد پس از مدتی سکوت در برابر دولت روحانی و تلاش برای جدا کردن راه خود از اصولگرایان، مسیر فعالیت‌های انتخاباتی خود برای انتخابات 1396 را در پیش گرفت. در این راستا او سه حرکت به هم مرتبط ولی در ظاهر مختلف را آغاز کرد.

  1. سفرهای استانی و تبلیغاتی مفصل؛
  2. تلاش برای برقراری ارتباط با اصلاح طلبان و سیدمحمد خاتمی؛
  3. تلاش برای قرار گرفتن به عنوان محور اپوزیسیون نظام.

سفرهای استانی و تبلیغاتی مفصل

در بخش اول احمدی‎نژاد سفرهای استانی خود را از سال 1394 با جدیت هر چه تمامتر آغاز کرد. در طول سال 95 نیز احمدی‌نژاد که دیگر مسئولیت اجرایی نداشت و تنها جایگاه او در نظام عضویت در مجمع تشخیص بود، با قدرت هر چه تمامتر به سفرهای استانی می‌رفت، اما در میانه‌ی این سال حوادثی رخ داد که منجر به علنی شدن نظر رهبری در مورد حضور احمدی‎نژاد در انتخابات 96 گردید. چنان که در ادامه بیان خواهد شد، علنی شدن نظر مخالف رهبری نیز احمدی‎نژاد را از سفرهای تبلیغاتی استانی باز نداشت و حتی تعهدی که احمدی‎نژاد به مردم داده بود که در انتخابات 96 حضور پیدا نکند و حتی از کسی هم حمایت نکند، نیز خلاف واقع بود و احمدی‎نژاد هم از بقایی حمایت کرد و هم خودش در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد و رد صلاحیت شد.

توصیه رهبری به عدم شرکت در انتخابات و مخالفت عملی و خلاف‌گویی احمدی‌نژاد

ماجرای نهی احمدی‎نژاد و خلاف‌گویی او در انتخابات 96 از این قرار بود که در 9 شهریور 1395 احمد‌ی‌نژاد در جلسه‌ای با مقام معظم رهبری گزارشی ازفعالیت‌های خود ارائه می‌کند و ظاهرا مطالبی در باب انتخابات 96 مطرح می‌نماید که مقام معظم رهبری به صراحت به او می‌گویند که شرکت او در انتخابات ریاست جمهوری 96 را به مصلحت خود او و به مصلحت کشور نمی‌دانند. ظاهرا توقع این بوده است که احمدی‎نژاد خودش این مطلب را به یاران و اطرافیانش بگوید و به نحوی مساله را مدیریت کند که نیازی به علنی کردن این ماجرا نباشد. اما در طول شهریور ماه 95 خبرهای ضد و نقیضی در این باره منتشر شد و غالب اطرافیان و حامیان احمدی‎نژاد مدعی شدند که یا اصلا دیداری با رهبری در کار نبوده است و یا دیداری بوده است و رهبری نهی نکرده‌اند و یا مدعی شدند که دیدار بوده و رهبری احمدی‎نژاد را به تداوم مسیر خودش تشویق کرده‌اند و حتی مدعی شدند که رهبری از احمدی‎نژاد خواسته است که در انتخابات حتما شرکت کند. مشخص است که اگر شخص احمدی‎نژاد می‌خواست حقایق را به دوستان و اطرافیان خود بگوید این میزان حاشیه ساخته نمی‌شد. به عنوان مثال، حمید رسایی از حامیان وقت احمدی‌نژاد یک هفته قبل از علنی شدن فرمایشات رهبری، در یادداشت خود با عنوان “حرف درگوشی نداریم” نوشته بود: «نویسنده این سطور با توجه به سیره عملی و نظرات علنی رهبر معظم انقلاب، چنین روایتی از ایشان را هم از جهت سند و هم از جهت دلالت، مخدوش و بر خلاف تصریحات بیان شده از سوی معظم له می‌داند.»

در پی نزدیک به یک ماه شایعه و حاشیه، در روز 4 مهر 1395 رهبری مطابق روال همیشه درس خارج خود روایتی در باب امانت داری و خودداری از خیانت در امانت مطرح کردند. این روایت در همان روز دستمایه تبلیغات دروغین حامیان احمدی‎نژاد قرار گرفت و بیان کردند که منظور رهبری با بیان این روایت این بوده است که آنها که محتوای جلسه خصوصی ایشان با احمدی‎نژاد را مطرح می‌کنند در امانت خیانت کرده‌اند.

همین رفتارها باعث شد که رهبری در روز 5 مهر در ابتدای درس خارج خود به همه‌ی این شایعات پایان دهند و به صراحت بفرمایند:‌

حالا قبل از آنی که این فقره را عرض بکنم؛ این تذکر را، توجه را بدهم که از مطلبی که ما دیروز در ذیل این فقره قبلی گفتیم مثل اینکه سوءبرداشت شده، بعضی‌ها سوءتلقی کردند. خب حالا سوءبرداشت فی‌نفسه چیز مشکلی نیست. لکن وقتی که این منتهی بشود به بگو و مگو و بخصوص در این فضای مجازی و این یک چیزی بگوید، آن یک چیزی بگوید، مایه کدورت و دل‌چرکینیِ برادران مؤمن از یکدیگر بشود آنوقت این چیز بدی است. بنده حقیر که این همه اصرار دارم بر وحدتِ قلوب و حرکت در مسیر واحد و اتحاد نیروهای کشور، بخصوص نیروهای مؤمن و انقلابی، خدای نکرده یک چیزی آدم بگوید که مایه اختلاف بین نیروها بشود این را به خدا پناه می‌بریم. نباید این چیزها را مایه اختلاف قرار داد.

خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می‌بیند و می‌فهمد و فکر می‌کند که به نفع برادر مؤمن‌اش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم‌ها هم، بخصوص آدم‌هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران می‌شناسیم. با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو.

… اینی هم که حالا بگویند که فلانی [رهبری] تحت تأثیر زید و عمرو و بکر و … است؛ نه، این حرف‌ها چیست؟ بنده از زید و عمرو و بکر و اینها هم بیشتر اطلاع دارم، هم انگیزه بیشتر دارم. آنچه که واقعاً  مصلحت باشد، آنچه که مصلحت بدانم بینی و بین‌الله، ما باید به خدا جواب بدهیم. یکی از دعاهایی که دائماً باید امثال بنده و شما بکنیم این است، «وَاسْتَعمِلْنی لِما تَسْألُنی غَداً عَنه» فردا از ما سؤال می‌کنند. چرا فلان چیز را گفتید، چرا نگفتید. از نگفتید هم سؤال می‌کنند. فقط از گفتید نیست. چرا فلان کار را کردید، چرا نکردید. از نکردید هم سؤال می‌کنند. بنابراین نه، ما این فقره‌ای که دیروز معنا کردیم ناظر به این قضیه اصلاً نبود. داشتیم حدیث را معنا می‌کردیم مثل اینکه امروز هم حدیث را معنا می‌کنیم. آن قضیه هم همینطور است که عرض کردیم. بین برادران مؤمن اختلاف سر این چیزها هیچ مصلحت نیست. شما یک چیزی بگویید، آن یک چیزی بگوید. آن یک چیزی بگوید. یک نفر سومی هم منتظر باشد، به مجردی که شما با هم دعوا کردید، او بیاید از میانه سود خودش را ببرد؛ بردارد ببرد. این‌ها را باید مراقب بود. امروز کشور به اتحاد نیروها احتیاج دارد. بخصوص نیروهای مؤمن. نیروهای پای کار. سعی کنند از این چیزها اختلاف بوجود نیاورند»

 در پی علنی شدن این نظر رهبری احمدی‎نژاد در نامه‌ای به رهبری مدعی تبعیت از ایشان شد و بیان داشت که برنامه‌ای برای حضور در رقابت‌های انتخاباتی سال آینده ندارم. متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی)

رهبر معظم انقلاب اسلامی

سلام علیکم

همان‌گونه که مستحضر هستید در دیدار مورخ نهم شهریورماه سال جاری، اینجانب برنامه‌های تبیین انقلاب در سراسر کشور را تشریح نمودم، پس از آن حضرتعالی توصیه فرمودید که در این دوره مصلحت نیست بنده در انتخابات شرکت نمایم و اینجانب نیز تبعیت خود را اعلام نمودم.

ضمن تشکر از بیانات مهم حضرتعالی در جلسه درس خارج فقه مورخ پنجم مهرماه جاری، به استحضار می‌رسانم که در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامه‌ای برای حضور در عرصه رقابت‌های انتخاباتی سال آینده ندارم.

به لطف خداوند متعال و با افتخار همواره به عنوان سرباز کوچک انقلاب و خادم مردم باقی خواهم ماند.

از خداوند منان برای حضرتعالی سلامتی و موفقیت بیشتر و برای ملت بزرگوار ایران عزت و سربلندی روزافزون، در سایه عنایات حضرت ولیعصر (عج) مسئلت دارم.

البته این بیان احمدی‎نژاد در نامه به رهبری در عمل کاملا خلاف واقع بود. احمدی‎نژاد هم زمان با این نامه، در یک فیلم کوتاه خطاب به مردم نیز مدعی شد که نه در انتخابات 96 کاندیدا می شود و نه از کاندیداتوری کسی حمایت خواهد کرد. او حتی مدتی بعد و با داغ تر شدن فضای انتخاباتی در کشور در اطلاعیه‌ای خطاب به ملت ایران نیز بر تعهدی که در نامه به رهبری داده بود تاکید مجدد کرد و چنین نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

ملت شریف و بزرگوار ایران! سلام و درود خداوند بر شما و همه صالحان، آزادی‌خواهان و عدالت‌طلبان و با تبریک ایام‌الله دهه‌فجر

در رد برخی شایعات مبنی بر حمایت اینجانب از کاندیدای خاص در انتخابات سال آینده و پیرو نامه مورخ 6/7/95 اینجانب به حضور مقام معظم رهبری، متواضعانه به استحضار می‌رساند؛

  1. اینجانب عضو هیچ جناح و حزب و گروهی نیستم و خود را تنها قطره‌ای از اقیانوس زلال ملت ایران و خادم آنان می‌شمارم و این امر را یک افتخار ابدی می‌دانم.
  2. از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است.
  3. ممکن است برخی افراد یا جریانات و جناح‌ها به خاطر منافع گروهی، اخبار و شایعاتی تحت عنوان حمایت از شخص خاصی به نقل از اینجانب منتشر نماید. صریحا اعلام می‌نمایم که این نوع شایعات و اخبار حتی اگر از زبان نزدیکان اینجانب باشد، خلاف واقع است و قویا تکذیب می‌شود.

با آرزوی طول عمر مقام معظم رهبری، از خداوند منان دوام سعادت، عزت و موفقیت ملت ایران را تحت عنایات خاص امام عصر(عج) مسالت دارم. محمود احمدی‌نژاد 23/11/95»

اما همه این تعهدها  و قول‌ها و تاکید بر تغییر نکردن نظر و عمل، خلاف واقع بود. او که مثل بسیاری از مواقع دیگر هنگام تعهد دادن خیلی قطعی و محکم صحبت می کرد و می‌نوشت در این اطلاعیه نیز نوشته بود که این موضع قطعی و غیر قابل تغییر است و او از هیچ فردی حمایت نخواهد کرد و خودش نیز کاندیدا نخواهد شد. حتی در بند سوم این نامه به مردم تاکید کرده بود که هر کسی بگوید احمدی‎نژاد از کسی حمایت می کند خلاف واقع گفته است، اما مانند بسیاری از موارد دیگر این بیان او خلاف واقع بود، وچنان که انتظار آن می رفت احمدی‌نژاد به تعهد غیر قابل تغییری که به مردم و رهبری داده بود عمل نکرد.

با شدت یافتن فضای انتخاباتی در کشور، احمدی‎نژاد به سفرهای انتخاباتی خود ادامه داد، شعارها و مطالب انتخاباتی بیشتری مطرح کرد و بعد هم چنان که نشان داده خواهد شد به همه تعهدات خود در این زمینه پشت کرد و موضع غیر قابل تغییر خود را تغییر داد. در 30 بهمن 1395 با اعلام کاندیداتوری بقایی، احمدی‌نژاد در بیانیه‌ی طولانی به توجیه عهد شکنی و خلاف‌گویی خود پرداخت و مدعی شد که به خاطر انجام وظایف خود در قبال کشور مجبور است از کاندیداتوری بقایی حمایت کند؛ در حالی که به مردم قول داده بود چنین نکند: «اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونه ای انجام دهم که مردم اطمینان یابند، افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد. بر این باورم که در شرایط امروز کشور، این حداقل کاری است که باید برای انقلاب مظلوم اسلامی ، کشور و ملتم به انجام برسانم.»

احمدی‌نژاد در عهد شکنی با رهبری و مردم به این میزان اکتفا نکرد و در تاریخ بیست و سوم فروردین 1396، به همراه حمید بقایی و اسفندیار رحیم مشایی برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری وارد ستاد انتخابات وزارت کشور شد، اما احمدی‌نژاد خودش هم در انتخابات ثبت نام کرد و با کمال اعتماد به نفس! اعلام کرد که این کار خلاف قولی که به مردم و رهبری داده است نیست. او تا زمان رد صلاحیتش از کاندیداتوری انتخابات 96 انصراف نداد و البته مدعی بود! که این کارش خلاف نامه‌های علنی که به رهبری و مردم زده است نیست.

با توجه به رفتار خلاف احمدی‎نژاد و همچنین دروغ صریح وی درباره عدم شرکت در انتخابات، بسیاری از حامیان سابق او و سیاسیون واکنش نشان دادند که در ادامه به ذکر چند مورد بسنده می شود.

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

تلاش برای برقراری ارتباط با اصلاح طلبان و خاتمی

در بخش دوم فعالیت‌ها و اقدامات احمدی‎نژاد و یارانش پس از علنی شدن نظر مخالف رهبری برای شرکت در انتخابات 96، تلاش کردند تا با نامه‌نگاری به سیدمحمد خاتمی خود را اصلاح‌طلب جلوه دهند و زمینه اتحاد با اصلاح طلبان را فراهم آورند. در همین راستا مشایی که احمدی‌نژاد اصرار داشت که با هم به یگانگی رسیده‌اند، در 23 اسفند 1395 نامه‌ای مفصل به خاتمی نوشت و مدعی شد که رای‌ مردم به احمدی‌نژاد در سالهای 84 و 88 نیز اصلاح‌طلبانه بوده است: «مایلم با اصرار بر این حقیقت تاکید کنم که اکثریت قاطع مردم در این دو رویداد مهم، با نفی شرایط موجود و با رویکردی بسیار اصلاح‌طلبانه، از جناح موسوم به اصلاحات عبور کرده و با تایید فهم خویش در انتخابات 84 بر مطالبۀ اصلاح‌گرایانه خود در سال 88، پافشاری کردند.»

تلاش برای پیوستن به اردوگاه اصلاح‌طلبان البته موفق از کار درنیامد. بر خلاف پیام‌های متعددی که احمدی‎نژاد در خفا و با واسطه برای خاتمی و سران اصلاحات ارسال کرد، اصلاح طلبان نتوانستند به احمدی‌نژاد و یاران او اعتماد کنند و آنها را در میان خود بپذیرند و خاتمی نیز حاضر به هیچ پاسخی به پیام‌های احمدی‌نژاد و نامه‌ی مشایی نشد.

تلقی فروپاشی نظام

احمدی‎نژاد در دوران بعد از ریاست جمهوری فراز و فرودهای فراوانی را تجربه کرده است و با رفتارهای سیاسی و تلاش‌های رسانه‌ای مختلف خود نشان داده است که از هر اقدامی برای بازگشت به جایگاه ریاست جمهوری و به دست گرفتن سکان اداره کشور استقبال می‌کند. مطرح کردن مشایی در سال 92 که با برنامه‌ریزی فراوان از قبل صورت گرفته بود، رفتارهای زیگزاگی در انتخابات ریاست جمهوری 96 و اعلام عدم کاندیداتوری به خاطر توصیه سلبی رهبری به او و در نهایت حضور پر شدت در انتخابات 96 و ثبت نام و رد صلاحیت و … همه و همه نشان می دهد که احمدی‎نژاد میل به بازگشت به قدرت دارد و تصور می کند که تنها منجی و رهایی بخش کشور از مشکلات حضور او و طرفدارانش در مسند قدرت اجرایی کشور و حتی بالاتر از آن است. از این رو در تحلیل رفتارهای دکتر احمدی‎نژاد و یارانش باید به یک نکته اساسی توجه داشت؛ این نکته که در بخش‌هایی مختلفی از سخنان و عملکردهای دکتر احمدی‎نژاد و یارانش نمود جدی داشته است این است که آنها از مقطعی به بعد به این نتیجه رسیدند که جمهوری اسلامی در حال سرنگونی و سقوط است و نظام از میان خواهد رفت. این تصور احمدی‎نژاد و یارانش اثری جدی بر سیاست ورزی آنها و رفتارهای ایشان در مقابل نهادهای مختلف حکومت داشت.

احمدی‎نژاد و مشایی و بقایی و … بعد از اینکه به این نتیجه رسیدند که نظام به زودی دچار فروپاشی و سرنگونی خواهد شد، رفتارهایی از خود بروز دادند که آنها را اپوزیسیون نظام اسلامی و مخالف نمادها و سیاست های کلان نظام جلوه دهد. در واقع اراده‌ی معطوف به قدرت در این افراد باعث شد که برای ایران بعد از جمهوری اسلامی تلاش کنند و برنامهای سیاسی و رسانهای را طراحی و اجرا کنند که آنان را مخالف نظام جمهوری اسلامی و آلترناتیو آن مطرح کند. زیرا اولا در این نظام دیگر جایی برای آنها باقی نمانده بود و بازگشت به قدرت در این ساختار برای آنها به بن بست منتهی می شد، و از سوی دیگر با این تلقی که نظام در حال سرنگونی است می خواستند که در نظام بعدی و سیستم حکومتی که بعد از آن بر سر کار خواهد آمد نقش اصلی و فعال را بازی کنند و به نوعی رهبری معترضان در برابر نظام جمهوری اسلامی را ایفا کنند.

تلاش های دکتر احمدی‎نژاد و یارانش از حوالی سال 96 به روشنی نشان می دهد که آنها از هر تلاشی برای فاصله‌گذاری میان خود و جمهوری اسلامی استفاده می کنند، از تغییرات اساسی و سریعی که اوضاع را به تعبیر آنها به نفع ملت تغییر خواهد داد سخن می گویند، از محاکمه و مجازات و زندانی شدن سران کنونی نظام به علت ایستادن در برابر آنچه از نظر آنها خواست مردم است، سخن می گویند. مدعی می شوند که به زودی همه زندانها باز خواهد شد و زندانیان آزاد و مسئولان قضایی کشور زندانی خواهند شد و مردم در محاکمه‌های علنی در خیابان آنها را مجازات خواهند کرد. مدعی آن هستند که آخرین فرصت های مسئولان نظام برای توبه و بازگشت به سوی مردم از دست رفته است. مدعی هستند که محبوبیت نظام به صفر و زیر صفر رسیده و مردم این وضع را تحمل نخواهند کرد.

در چنین شرایطی احمدی‎نژاد و یارانش سعی می کنند که از هر خط قرمزی که نظام اسلامی تعیین کرده است عبور کنند. مخالفت صریح احمدی‎نژاد با توصیه رهبری در عدم کاندیداتوری در انتخابات 96 با علم به این که رد صلاحیت خواهد شد نیز در همین راستا بود. احمدی‎نژاد برای آن که بتواند رهبری اپوزیسیون را به دست بگیرد نیاز داشت که از سوی نظام اسلامی رد صلاحیت شده باشد و با تندترین ادبیات علیه نهادهای قانونی نظام مثل شورای نگهبان و قوه قضائیه و مجمع تشخیص و ریاست جمهوری و … سخن گفته باشد و مقدسات این نظام مانند ولایت فقیه، اندیشه حکومت دینی و جایگاه مرجعیت دینی و … را به تمسخر گرفته و با آن اعلام مخالفت نماید. این کاری است که احمدی‎نژاد و یارانش از سال 96 به این سو مصر بر انجام آن بودند. حمله و اهانت به حاج قاسم سلیمانی نیز که یکی از نمادهای محبوبیت نظام جمهوری اسلامی در میان مردم بود، با همین هدف صورت می گرفت.

تلاش برای عبور از خط قرمزهای عقیدتی و مذهبی نظام

در همین راستا احمدی‎نژاد و یارانش دست به انواع حرکت‌های تبلیغاتی برای نشان دادن مخالفت خود با خط قرمزهای عقیدتی و مذهبی نظام زدند. به عنوان مثال احمدی‎نژاد به صراحت از مخالفت خود با مراجع و نظرات آنها و متهم کردن مراجع به تفکرات شیطانی دم زد. در همین راستا یکی دیگر از تلاش‌های احمدی‎نژاد آشکار کردن مرزبندی با روحانیت و مراجع و سعی بر دامن زدن به تقابل با مرجعیت است. در سالهای اخیر احمدی‎نژاد موضع‌گیری‌های متعددی علیه مراجع و روحانیت داشته است.

او نه تنها مخالفت خود با مراجع را علنی می‌کند بلکه دست به اهانت به اندیشه فقهی تشیع و مرجعیت شیعه می زند تا به همگان بقبولاند که احمدی‎نژاد آن طور که آنها تصور کرده‌اند نبوده است و از مخالفان مرجعیت و فقاهت شیعی است:

این تعابیر در حالی از سوی احمدی‎نژاد منتشر و توسط یاران او تبلیغ می شود که او می داند مساله مخالفت با ورود زنان به ورزشگاه‌ها فتوای صریح مراجع تقلید است و حتی اگر دکتر احمدی‎نژاد بدون داشتن سواد فقهی با این نظر مراجع مخالف است، اهانت کردن و شیطانی خواندن نظر فقهای عظام شیعه، علاوه بر خلاف بودن، حتما تنش‌زا و تقابل‌آفرین است. خصوصا باید به این نکته توجه داشت که احمدی‎نژاد همان رئیس جمهوری است که رهبری در خصوص همین موضوع به او تذکر داده و نوشته بودند: «حضرت آقای مصباح نقل کرده اند که جنابعالی گفته اید فلانی رهبری با اقدام مربوط به ورزشگاه ها مخالفت نداشته است. در حالی که اینجانب عدم رضایت خود را صریحا به جنابعالی گوشزد کردم، لکن چون این پس از اقدام شما بود لذا صلاح ندانستم دخالت کنم.»

بر این اساس اگر احمدی‎نژاد فقط گفته بود من با این سخنان فقها و علمای شیعه مخالفم، هر چند به واسطه این که تخصصی در فقه و علوم اسلامی ندارد، حرفش یک حرف عوامانه و بدون تخصص بود، اما این قدر زشت و اهانت بار نبود که گفته این نظر شیطانی است، اما احمدی‎نژاد رسما به دنبال تقابل با نظام اسلامی است و از این جهت به صراحت اعلام مخالفت با حکومت دینی می‌کند و باز هم با اهانت حکومت دینی را امری غلط و من درآوردی می‎داند.

احمدی‎نژاد که روزی مدعی بود که حامی ولایت فقیه است و خود و یارانش را حامیان اصلی ولایت فقیه می‌دانست اکنون در اظهارات جدید خود حتی به طعنه و کنایه و گاه تصریح علیه ولایت فقیه صحبت می‌کند:

بررسی مواضع کنونی احمدی‎نژاد حاکی از آن است که او می‌کوشد تا همه مسئولان و دستگاه‌های مختلف کنونی نظام از رهبری و ولایت فقیه و مجلس و قوه قضائیه و دولت و شورای نگهبان و نهادهای انقلابی مانند سپاه و … را با هم و کاملا در یک راستا جلوه دهد و همه آنها را ضد مردم و در برابر خواست و اراده مردم معرفی کند و خودش را به تنهایی حامی مردم و مدافع آنها معرفی نماید. احمدی‎نژاد سعی دارد چنین جلوه دهد که همه علیه او هستند و او با مردم است و علیه همه مسئولان نظام است و از این جهت هر نارضایتی و مخالفتی با وضع موجود را حمایت و رهبری می کند.

این ادعا که همه مسئولان کنونی کشور در نهادهای مختلف همه از یک گروه و همه ضد مردم هستند و احمدی‎نژاد به تنهایی حامی مردم است، مطابق با شعارهای مورد علاقه احمدی‎نژاد و حامیان اوست که مدعی بودند همه گروه های سیاسی مختلف کشور ضد احمدی‎نژاد هستند و احمدی‎نژاد تنها حامی مردم و خدمت گذار آنهاست.

عناصر حاکم بر دستگاه‌های حکومتی، آشکارا از مسیر ملت جدا شده‌اند و به جای خدمتگزاری و دفاع از حقوق ملت و تلاش برای پیشرفت کشور، به دنبال توسعه و تثبیت سلطه خود بر کشور و مردم و منابع ثروت ملت اند. در این موضوع ، چپ و راست و همه جناح‌ها متحد، شریک و همسو هستند… مقامات ارشد با هم‌اند و شما، مردم و خدا را فراموش کرده‌اند و یک جانبه مشغول ثروت‌اندوزی و بازی‌های کثیف قدرت شده‌ اند. (بخشی از بیانیه 23 اسفند 1396 احمدی‎نژاد)

نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری 1400

یکی از سوالات و مباحث مطرح در این زمینه این است که آیا احمدی‎نژاد و یاران او برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 برنامه‌ای دارند؟ آیا احمدی‎نژاد شخصا برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 اقدامی خواهد کرد و قصد کاندیداتوری در انتخابات دارد؟

بررسی نحوه عملکرد و فعالیت‌های احمدی‌نژاد در سالهای ریاست جمهوری و بعد از آن به خوبی نشان می‌دهد که او اراده‌ای معطوف به قدرت دارد. حتی پیام علنی رهبری در سال 1396 و تعهد علنی خود احمدی‎نژاد در سال 1396 باعث نشد که او از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم چشم پوشی کند و برای شرکت در انتخابات‌های بعدی منتظر بماند. اگر احمدی‌نژاد در سال 96 کاندیدای ریاست جمهوری نشده بود، این احتمال لااقل به لحاظ نظری وجود داشت که اکنون برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدایی باشد که احتمال تایید صلاحیت او از سوی شورای نگهبان وجود دارد. اما اراده‌ی معطوف به قدرت و تصوری که احمدی‌نژاد از خودش دارد و خود را به عنوان تنها نجات‌بخش و امید مردم از خودش تلقی می‌کند باعث می‌شود که او نتواند از حزم و درایت سیاسی لازم برای عمل در چارچوب‌های تعریف شده‌ی نظام برخوردار باشد. احمدی‎نژاد و بسیاری از یاران او همه مسئولان عالی رتبه و سران نظام را فاسد می‌دانند و همه گروه‌ها و جریان‌های سیاسی کشور را قدرت‌طلب و ثروت‌اندوز می‌دانند و غیر از گروهکی از یاران نزدیک به خود، هیچ کس دیگری را برای حکومت در ایران و ریاست کشور صالح نمی‌دانند.

این امر به همراه تصوری که احمدی‎نژاد و یارانش از سرنگونی قریب‌الوقوع نظام جمهوری اسلامی دارند، باعث می‌شود که آنها نتوانند از تحولات سیاسی دور بمانند. احمدی‎نژاد، همان طور که در بخش‌های مختلف این تحقیق به خوبی نشان داده شده است، می‌خواهد در قامت آلترناتیو و جایگزین نظام کنونی مطرح باشد،‌ از این جهت نقش اپوزیسیون را بازی می‌کند و تلاش می‌کند تا در این زمینه همه گروه‌های ضد انقلاب و ناراضی از نظام را حول محور خود جمع کند. نگاهی به نشریات و کانال‌ها و رسانه‌های نزدیک به احمدی‎نژاد به خوبی نشان می‌دهد که آنها از هر خط قرمزی در نظام اسلامی عبور کرده‌اند.

با همه‌ی این اوصاف احمدی‎نژاد به احتمال قوی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 نیز ثبت نام خواهد کرد. در ماه‌های اخیر بیماری کرونا آسیبی بر فعالیت‌های میدانی و تبلیغاتی احمدی‎نژاد و یارانش وارد کرده است و او را از تداوم سفرهای استانی و تبلیغاتی گسترده باز داشته است. شاید همین امر باعث شده است که احمدی‎نژاد به رسانه‌ها بیشتر روی آورده است و حتی با رسانه‌های ضد انقلاب نیز مصاحبه می‌کند، زیرا تلاش دارد که از هر طریق ممکن هنوز در صحنه باشد و سعی کند تا موضع آلترناتیو بودن خود را برای نظامی که آن را در حال فروپاشی می‌پندارد، حفظ کند. با این اوصاف چرا احمدینژاد وارد عرصه انتخابات خواهد شد؟ علت اصلی را باید در این جستجو کرد که هنوز بخش قابل توجهی از مردم احمدینژاد را اپوزیسیون نظام نمی‌دانند، هنوز در داخل و خارج این تصور کاملا جا نیافتاده است که احمدینژاد کاملا مخالف نظام کنونی است و او این نظام را قبول ندارد و این نظام هم او را قبول ندارد. از این رو احمدینژاد نیاز دارد که یک بار دیگر رد صلاحیت شود و به احتمال قوی اصرار خواهد داشت که این رد صلاحیت او هر چه پر سر و صداتر و جنجالی تر باشد.

سعی جدی احمدی‎نژاد این خواهد بود که به عنوان منتقد اصلی، نقش محوری را در میان مخالفان نظام پیدا کند، البته او و همراهانش بخت خود را در این عرصه یکبار آزموده‌اند. نامه نگاری با خاتمی، تلاش برای نزدیک شدن به اصلاح طلبان، تلاش برای نزدیک شدن به جنبش سبز، تلاش برای گردآوردن عناصر ملی-مذهبی و نهضت آزادی، تلاش برای ارتباط گیری با هر فرد و گروه و جریان منتقد و مخالف نظام، تلاش برای ارتباط‌گیری گسترده با سلبریتی‌ها و فعالان رسانه‌ای و بازیگران و مشاهیر در عرصه داخلی و خارجی، همه و همه راه‌هایی است که احمدی‎نژاد و یارانش در سالهای قبل انجام داده‌اند و در این پژوهش در بخش‌های مختلف به تفصیل از آن بحث شده است.

احمدینژاد مفتون محبوبیت توده‌ای است. تصور می‌کند که در میان توده‌های مردم محبوبتر از او وجود ندارد و این محبوبیت را برگ برنده خود در فردای فروپاشی نظام می‌داند. از این جهت هر حرفی و هر حرکتی که بتواند بر این محبوبیت بیافزاید را دست کم نمی‌گیرد و به دنبال آن است.

از سوی دیگر احمدی‎نژاد از هر اقدامی برای فاصله گذاری میان خود و نظام جمهوری اسلامی دریغ نکرده و نمی‌کند. اصرار بر مخالفت با رهبری معظم انقلاب و نشان دادن مخالفت عملی و علنی با ایشان،‌ تلاش برای بیان برخی مطالب دو پهلو که رسانه‌های ضد انقلاب مصداق آن را رهبری معظم انقلاب معرفی کنند و اخبار حمله احمدی‎نژاد به رهبری را تیتر کنند، حمله به شورای نگهبان، حمله به قوه قضائیه، حمله به ریاست جمهوری، حمله به نظام انتخابات در ایران،‌ حمله به سپاه و سایر نهادهای انقلابی اقداماتی از این سنخ است. چنان که در سالهای اخیر مشاهده کردیم، جریان احمدی‎نژاد و یارانش در یک حرکت زشت و با سردمداری شخص احمدی‎نژاد و بقایی حمله‌ای ناجوانمردانه به حاج قاسم سیلمانی را ساماندهی کردند.

مروری بر آراء، رویکردها و عملکردهای دکتر محمود احمدی نژاد | رضا داوری

آیا احمدینژاد به مسیر انقلاب باز می‌گردد؟

در پاسخ به این سوال باید به صراحت گفت که آزموده را آزمودن خطاست. احمدی‎نژاد در سالهای مختلف و بزنگاه‌های متفاوت نشان داده است که اراده‌ی معطوف به قدرت و تلاش‌های قدرت‌طلبانه‌ی او چیزی نیست که بتوان به این سادگی نادیده گرفت. احمدی‎نژاد از هر کوششی برای بازگشت به قدرت استفاده می‌کند، اما در حال حاضر چون تصور می‌کند که نظام رو به فروپاشی است، نقش اپوزیسیون را بهتر از نقش حامی نظام می‌پسندد و سعی دارد احمدی‎نژاد معترض باشد تا احمدی‎نژاد سرباز ولایت. او تصور می‌کند که نظام اسلامی حمایت مردمی را از دست داده است و به زودی در حال فروپاشی است. از این رو حضور او در فرآیند انتخابات نیز یک حضور واقعی برای بازگشت به مسیر انقلاب و حرکت در چارچوب ارزش‌های نظام نیست. احمدی‎نژاد از چارچوب نظام جمهوری اسلامی بیرون رفته است. به صراحت از مخالفت با نظام اسلامی و پوچ بودن حکومت دینی سخن می‌گوید و مدعی می‌شود که «ما اصلا حکومت دینی نداریم و این واژه‌ها غلط و من درآوردی است.»

اما چرا احمدی‎نژاد چنین ادعایی را مطرح می‌کند؟ چون تصور می‌کند چنین حرفهایی محبوبیت‌آور است، چون میل به دستیابی به قلب توده‌ها و محبوبیت یافتن بین مردم برای رسیدن به قدرت در او نهادینه شده است، البته از منظر ما اوضاع چنین به نظر نمی‌رسد. مردم از ناکارآمدی برخی مسئولان خسته و ناراحت هستند، اما مسلما هنوز ایده حکومت اسلامی و حکومت دینی که شعار امام خمینی (ره) و مبنای شکل دهی به جمهوری اسلامی بود در دل مردم مسلمان ایران زنده است. نارضایتی از اشخاصی مانند آقای روحانی، رئیس جمهور کنونی، باعث نمی‌شود که مردم از حمله احمدی‎نژاد به حکومت دینی خوشحال شوند؛ به تعبیر دیگر نفی روحانی به معنی اثبات احمدی‎نژاد نیست و راه حل برخورد با اشکالاتی که روحانی ایجاد کرده نیز به بازگشت به گذشته و احمدی‎نژاد نیست. خصوصا که احمدی‎نژاد نیز اکنون می‌کوشد که تصویری جدید از خود ارائه دهد و مدعی است که از اول نیز قائل به حکومت دینی نبود است و مدعی است که در دوران ریاست جمهوری 8ساله‌اش هم همین حرفها را می‌زده است اما کسی متوجه آنها نبوده است.:

آقای احمدی‌نژاد رییس جمهور سابق و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظام را با یک اتهام عجیب متهم کرده است. او رسما می‌گوید در سال ۸۸ نیروهای امنیتی به نتیجه رسیدند «اراذل و اوباش را به کار بگیرند. اراذل و اوباش سازمان یافته توسط همان گروه امنیتی.»

او توضیح می‌دهد: «از برنامه‌های دیگر این‌ها و طرح‌های معمول این باند‌هایی که به سیستم‌های امنیتی در بسیاری از کشور‌های دنیا رخنه کرده اند، سازماندهی اراذل و اوباش است. آن‌ها را سازماندهی و حتی مسلح می‌کنند و زمانی که مردم یک اعتراض معقول و اعتراض به حقی علیه طبقه اشراف دارند، این‌ها می‌آیند آتش می‌زنند، درگیری درست می‌کنند، بلوا درست می‌کنند و زمینه‌های برخورد خشن با مردم معترض را فراهم می‌آورند.»

او حتی ایجاد باور تقلب در سران معترضان را کار نیروهای امنیتی می‌داند؛ «این‌ها با کمک به عناصر قدرت‌طلب، آن‌ها را به برهم زدن جریان قانونی انتخابات ترغیب کردند. به سردمداران جریان قدرتمدار وعده دروغ دادند و گفتند ما اسناد تقلب در انتخابات را به شما می‌دهیم. شما بروید جلو و نگران نباشید. آن‌ها با ادعای تقلب وارد صحنه شدند.»

چنین رفتارها و اقداماتی از سوی احمدی‎نژاد در تلاش برای کسب قدرت و رسیدن به محبوبیت مردمی بود که باعث شد رهبری معظم انقلاب دو روز بعد از نامه‌ی احمدی‎نژاد به ایشان که در آن نظام را به انواعی از اتهام‌ها متهم کرده بود چنین پاسخی به او بدهند:

«توجّه داشته باشید: مهم این است که در هر دوره‌ای از دوره‌ها ما بفهمیم دشمنیِ دشمن چگونه است و چه‌کار دارد با ما میکند؛ نقشه‌ی دشمن را بفهمیم؛ درست مثل جنگ نظامی. …از این فضا، دشمن علیه هویّت شما، موجودیّت شما، نظام شما، انقلاب شما استفاده نکند. آمارهای بی‌پایه میدهند، دروغ میگویند، نسبت دروغ میدهند، چهره‌های مورد قبول مردم را -که باید مردم به اینها اعتقاد داشته باشند- تخریب میکنند، موفّقیّتهای انقلاب را کتمان میکنند، دروغ‌انگاری میکنند؛ ناموفّقیّتها را، ضعفها را، کاستی‌ها را اگر یکی است هزار تا جلوه میدهند، اگر یک‌جا است به همه‌جا تعمیم میدهند؛ کارهای دشمن اینها است دیگر؛ اینها کارهای دشمن است؛ برای چه؟ برای اینکه راز پیروزی انقلاب اسلامی را دشمن فهمیده؛ رازش اعتقاد مردم و ایمان مردم است؛ میخواهد این ایمان را از بین ببرد…  متأسّفانه در داخل هم گروهی همین کار دشمن را دارند انجام میدهند؛ حالا بعضی‌ها میفهمند که چه‌کار دارند میکنند، بعضی‌ها نمیفهمند و میکنند؛ درست همان کار دشمن [است]: ناامیدکردن مردم، متّهم کردن این و آن، دروغهای شاخدارِ دشمن‌ساز را به جای راستْ وانمود کردن و قلمداد کردن در ذهن مردم. اینها کارهایی است که متأسّفانه در داخل هم یک عدّه‌ای دارند انجام میدهند. آن کسانی که کار دشمن را دارند در داخل انجام میدهند تقوا ندارند؛ دین اینها سیاسی است، بجای اینکه سیاستشان دینی باشد؛ دینشان سیاسی‌کاری است. سیاست ما باید دینی باشد، نه اینکه دینداری‌مان را در جهت سیاسی‌کاری، در جهت اهداف پست و حقیر سیاسی حرکت بدهیم؛ اینها این‌جور هستند؛ اینها تقوا ندارند؛ همان کار دشمن را میکنند برای اینکه فلان جناح را تقویت کنند، فلان جناح را بکوبند؛ فلان‌کس را بالا ببرند، فلان‌کس را پایین بیاورند. اینها کارهایی است که متأسّفانه در داخل انجام میگیرد. بعضی‌ها بدون رسانه‌اند، بعضی‌ها صاحبان رسانه‌اند، صاحب پایگاه خبری هستند، صاحب منبرهای تبلیغاتی هستند و میتوانند حرف بزنند؛ حرف میزنند، [امّا] بی‌ملاحظه؛ نه خدا را، نه دین را، نه انصاف را رعایت نمیکنند؛ همان کاری که دشمن میخواهد [میکنند]. دشمن هم با شوق و ذوق تمام، بمجرّدی که میبیند در داخل یک چنین چیزهایی وجود دارد، امروز که اینها میگویند، امشب شما می‌بینید در رادیوی انگلیس و رادیوی آمریکا، همینها بازتاب وسیعی پیدا میکند. اینها دشمن را شاد میکنند، اینها دشمن را علیه ملّت و علیه نظام اسلامی شاد میکنند؛ به قیمت ناامیدکردن مردم، ناامیدکردن نسل جوان و نسل نو. بخصوص کسانی که همه‌ی امکانات مدیریّتی یا امروز دستشان است یا دیروز دستشان بوده؛ فرقی نمیکند. کسانی هستند و انسان مشاهده میکند که یا امروز همه‌ی امکانات مدیریّتی کشور در اختیار اینها است یا دیروز تمام امکانات مدیریّتی در اختیار اینها بوده، آن‌وقت به قول فرنگی‌مَآب‌ها نقش اپوزیسیون به خودشان میگیرند. این کسانی که کشور در اختیارشان است یا در اختیارشان بوده، اینها دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند، موضع [بگیرند]؛ باید موضع مسئولانه [بگیرند]، باید پاسخگو باشند. بنده‌ای که امکانات در اختیارم است، نمیتوانم مدّعی باشم، [بلکه] باید پاسخگو باشم و جواب بدهم که چه‌‌کار کردم با این امکانات. به جای اینکه پاسخگویی کنند، بیایند نقش مدّعی را ایفا کنند علیه این، علیه آن حرف بزنند؛ این نمیشود؛ مردم قبول نمیکنند این را. حالا ممکن است کسی خیال کند که در مردم تأثیر میگذارد؛ نه، مردم آگاهند، میفهمند، نمیپذیرند این حالت را.  همه‌ی مدیران جمهوری اسلامی، از اوّل جمهوری اسلامی تا امروز، خدمات مهمّی انجام دادند. خب ما دیدیم، بودیم؛ نزدیک بودیم، دیدیم خدماتی انجام دادند؛ البتّه صدماتی هم بعضاً زدند؛ خدمات هم بوده، صدمات هم بوده. خدمات دولتی‌ها و قضائی‌ها و مجلسی‌ها را در طول این زمان هرچه بوده، باید انسان سپاسگزاری کند، شکرگزاری کند؛ غالب [آنها] هم خدمتگزاران هستند. صدمات را هم بایستی انتقاد کرد، نقد کرد؛ منتها نقد منصفانه و نقد مسئولانه، نه نقد همراه با فحّاشی و تهمت. نقد و نقدپذیری واجب است، تهمت و لجن‌پراکنی حرام است؛ نقد با تهمت‌زنی فرق میکند، با لجن‌پراکنی فرق میکند، با تکرار حرف دشمن فرق میکند؛ نقد باید منصفانه باشد، باید عاقلانه باشد، باید مسئولانه باشد. سیاه‌نمایی هنر نیست؛ اینکه برداریم همین‌طوری بی‌هوا، این دستگاه را، آن دستگاه را، این قوّه را، آن قوّه را بدون هیچ تمییزی محکوم کنیم؛ خب هر کسی، هر بچّه‌ای هم میتواند سنگ دستش بگیرد شیشه‌ها را بشکند، اینکه هنر نیست…انقلابی‌نمایی غیر از انقلابی‌گری است؛ انقلابی‌نمایی [یعنی] آدم جوری عمل کند که کأنّه ما [انقلابی هستیم]؛ انقلابی‌گری کار سختی است؛ پابندی لازم دارد، تدیّن لازم دارد. نمیشود که انسان یک دهه همه‌کاره‌ی کشور باشد، بعد یک دهه‌ی بعدی تبدیل بشود به مخالف‌خوان کشور؛ این[طور] که نمیشود. نهم دی که این‌قدر عظمت دارد، پاسخ ملّت به همین بازی‌ها بود. نُه دی دفاع از ارزشهای انقلاب بود، از ارزشهای دین بود. آنجا ایستادگی‌ای که ما کردیم، ایستادگی در دفاع از انتخابات بود. بنده صریحاً گفتم فشار می‌آورند که باید انتخابات را ابطال کنید، من زیر بار ابطال انتخابات نخواهم رفت؛ این را من اعلان کردم. بحث سرِ ارزشهای انقلاب و ارزشهای نظام اسلامی است؛ آن‌روز هم بود، امروز هم هست. ما خیلی باید مراقب خودمان باشیم، خیلی باید مراقب باشیم. امام فرمودند که ملاک، حال فعلی افراد است؛ معنای این حرف چیست؟ امام حکیم بود؛ معنایش این است که هیچ‌کس ضمانتِ درست ماندن تا دمِ مرگ را ندارد، باید مراقب خودش باشد؛ حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است. ما در این چهل پنجاه سالِ بعد از شروع نهضت امام -از سال ۴۰، ۴۲ به این طرف- چه چیزها دیدیم! بالارفتن‌ها، پایین‌آمدن‌ها؛ تُندی‌ها، کُندی‌ها؛ افراط‌ها، تفریط‌ها؛ چیزهای عجیبی دیدیم در این مدّت! خیلی باید مواظب خودمان باشیم.

چنان که در بخش مربوط به این موضوع در پژوهش حاضر نشان داده شد، این بیان علنی و عمومی مقام معظم رهبری که بعد از نامه احمدی‎نژاد به ایشان بود، به نوعی جواب علنی رهبری به نامه ی او محسوب می شود. زیرا احمدی‎نژاد برای اثر گذاری بر فضای سیاسی کشور و ایجاد جنجال بیشتر برای جلوگیری از رسیدگی به اتهامات قضایی و پرونده ی اطرافیانش، این نامه را علنی کرده بود و لازم بود که رهبری هم به نوعی به این مطالب او پاسخ دهند.

با توجه به مجموعه‌ی آنچه بیان شده است، می‌توان دریافت که احمدی‌نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 برنامه‌ی جدی خواهد داشت، روند فعالیت‌های رسانه‌ای او در ماه‌های اخیر نیز به خوبی نشان دهنده این امر است. علی رغم همه‌گیری کرونا و تعطیل شدن سفرهای استانی پر سر و صدای او، احمدی‎نژاد تلاش دارد تا به بهانه‌های مختلف در رسانه‌های مختلف داخلی و خارجی حضور داشته باشد و حتی از حضور در رسانه‌های معاند انقلاب نیز ابایی ندارد.

مشخص است که تایید صلاحیت چنین فردی، با چنین روند و موضع‌گیری‌ها و اقداماتی برای پست مهم ریاست جمهوری به طور قطع خلاف مقاصد و اهداف نظام اسلامی است. آزموده را آزمودن خطاست و «من جرب المجرب حلت به الندامه». احمدی‌نژاد در وضعیت کنونی به هیچ وجه صلاحیت ریاست جمهوری را ندارد و تایید او می‌تواند خطایی بزرگ و صدمه‌ای جدی به انتخابات ریاست جمهوری آینده محسوب گردد. این تصور که اگر احمدی‎نژاد تایید صلاحیت شود در چارچوب‌های قانونی و شرعی نظام عمل خواهد کرد و یا نهادهای رسمی نظام از رهبری گرفته تا سایر قوا، از شورای نگهبان تا سایر نهادهای انقلابی، را به رسمیت خواهد شناخت و به آنها پایبند خواهند بود، تصوری ساده‌انگارانه است. احمدی‎نژاد در گذشته‌ی خود به خوبی نشان داده است که در صورت توان به هیچ چارچوب قانونی و سیاسی پایبند نیست و به بهانه‌های واهی سایر نهادهای نظام را متهم خواهد کرد و با مشی خودمحور و ساختارشکنی که دارد،‌ سعی خواهد کرد در همه‌ی بخش‌های نظام دخالت کند. این در حالی است که قانون اساسی برای رئیس جمهور هم مانند سایر نهادها و بخش‌های نظام اختیارات و وظایف خاصی تعیین کرده است که تخطی از آنها و دخالت در کار سایر قوا می‌تواند خطر دیکتاتوری و استبداد را ایجاد نماید و ساختار رسمی نظام را مختل کند.

 از سوی دیگر به نظر نمی‌رسد که خود احمدی‎نژاد نیز با هدف تایید شدن صلاحیتش برای انتخابات اقدام می‌کند. هدف احمدی‎نژاد چنان که پیش از این بیان شد، تکمیل پروژه‌ی تبدیل شدن به اپوزیسیون تمام عیار نظام اسلامی است. او می‌خواهد محور همه‌ی مخالفان و منتقدان و معترضان واقع شود و فضای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری، چه تایید شده باشد و چه نشده باشد، یکی از بهترین محمل‌ها برای انجام چنین کاری است.

در یک فرض با احتمال بسیار پائین، حتی اگر احمدی‌نژاد به صورت رسمی برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 ثبت نام نکند، فعالیت‌های رسانه‌ای جدی برای تخریب انتخابات و غیر آزادانه‌ بودن و غیر دموکراتیک بودن آن انجام خواهد داد و تلاش خواهد کرد انتخابات و نتایج آن در ایران را مخدوش و غیر معتبر جلوه دهد.

در پایان باید خاطر نشان کرد که بهترین اقدام در جهت خنثی کردن برنامه‌های انتخاباتی احمدی‌نژاد، این است که یک بازخوانی دقیق و روشن و مستدل از اقدامات و گذشته‌ی او به همراه خدمات و صدماتی که وارد کرده است برای مردم انجام داد. در این بازخوانی (که پژوهش حاضر مصداقی از آن است) باید به سابقه، اقدامات مثبت، کاستی‌ها، تغییرات و انحرافات، وضعیت کنونی و پیش‌بینی‌ آینده احمدی‌نژاد پرداخته شود. چنین بازخوانی مستدل و مستندی می‌تواند بهترین راه برای آگاه سازی مردم نسبت به اقدمات آتی احمدی‌نژاد و جلوگیری از صدماتی باشد که این جریان در پی وارد کردن آن هستند.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *