نفس در قرآن با چه مفاهیمی آمده است؟

خانه / پیشنهاد ویژه / نفس در قرآن با چه مفاهیمی آمده است؟

نفس در قرآن با چه مفاهیمی آمده است؟

معانی نفس از دیدگاه قرآن

     تفحص و بررسی در قرآن،  بیانگر این حقیقت است‏ که کلمه نفس در آیات زیادی (حدود 346 مورد) به صورت‏های مختلف مفرد و جمع و …  بکار برده شده ، و در معانی بسیاری که در ذیل می آید، بکار رفته است؛

1- نفس به معنای جان یا حیات حیوانی

(وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهًِ …) [آل عمران 145] «برای نفس چیزی نیست مگر آن که بمیرد به اذن پروردگار»

  … کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ … [نساء 35] «هر نفسی مرگ را خواهد چشید».

در این دو آیه، نفس مرادف با جان است.

2 – نفس به معنای روان یا نفس انسانی

(… وَ ذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَبَتْ)  یادآوری کن که نفس آنچه کسب کند بدان گرفتار می شود» [انعام 70]

یعنی نفس در این معنا، ماهیت‏خویش را با آنچه که به دست‏ می آورد، می سازد. در این مورد نفس همان مجموعه حالات روحی است‏که خاصیت ادراکی، انفعالی، و افعالی دارد و بر مبنای این سه‏ خصوصیت‏ خود را می ‏سازد و شخصیت‏ خود را شکل می ‏دهد.

(… أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ غَیْرَ الْحَقّ‏ِ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ)  [انعام 93] «در روز قیامت‏ خداوند به کفار اخطار می ‏کند خارج کنید نفس های‏ خود را از بدن‏ هایتان یعنی بمیرید درحالی که جزا داده می ‏شوید به عذاب خوارکننده ‏ای‏».

3 – نفس به معنای شخصیت ‏شکل گرفته و متعادل

(لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ) [بقره 286] «خدا هر کسی را به اندازه توانائی‏ اش تکلیف می ‏دهد».

در این مرتبه نفسی مطرح است که خود را به مرتبه‏ ای از تکامل رسانده است.

نفس در قرآن با چه مفاهیمی آمده است؟

4 – نفس به معنای وجدان نفسانی با خود آگاهی

(کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ) [انبیاء 35] «هر نفسی و جانی در عالم رنج و سختی مرگ را می ‏چشد و در سیر زندگی با خوبی و بدی آزمایش می ‏شود و به سوی ما باز گشت ‏ می ‏کند».

(عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ) [انفطار 5] «هر نفسی می ‏داند آنچه را که از پیش فرستاده شده است و آنچه ‏را که از پس می ‏آید».

در این دو آیه نیز نفس به معنای جان آمده و هم به معنای عامل ‏وجدان و شعور که در نتیجه منش انسانی را بیان می ‏کند.

5 – اصل ثابت انسانی و خودآگاهی

(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) [شمس 7] . «قسم به نفس و آن که او را متعادل و متکامل آفرید و در او بدکاری و پرهیزکاری الهام کرد».

این آیه ناظر به روان انسان است که می ‏تواند در مسیر ظهور و فعلیت فطرت حرکت کرده، الهام بگیرد و متکامل شود و یا به ‏بدکاری روی آورد خلاصه این که حالت اکتسابی جذب خیر و یا شر را دارد.

6 – نفس به معنای نفس حیوانی یا نفس تعالی نیافته

     (وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنَّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ) [یوسف 53] «نفس خودم را تبرئه نمی ‏کنم که نفس امر کننده به بدی است مگر این که‏ خدا بر من رحمت آورد به درستی که پروردگار من آمرزنده و مهربان است‏».

     یعنی حضرت یوسف چنین با خدای خود تکلم می کند که من خود ستائی ‏نکرده، نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرا نمی دانم زیرا نفس ‏اماره، انسان را به کارهای زشت وا می دارد جز آن که خدای بر او رحمت آورد.

7 – نفس به معنای مضاف الیه یا معنای خودش

     یعنی خود انسان و غیر آن اراده شده است. و از این معنا برای ‏تاکید استفاده می شود، این معنای تاکیدی درباره همه موجودات ‏حتی خداوند بکار می ‏رود از قبیل آیات زیر:

قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ قُلْ لِلّهِ کَتَبَ عَلی‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُون . [انعام 12]

«خداوند رحمت را بر خودش واجب کرده است‏».

( یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ ) [آل عمران 28] «خداوند خودش شما را از انجام گناهان ‏برحذر می دارد».

8 – نفس به معنای شخص انسانی که مرکب از جسم و روح است

هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ … [اعراف 189] «آن خدائی که آفریده است، شما را از یک نفس »و مراد از نفس‏ در این آیه، شخص است‏ یعنی حضرت آدم.

…أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا … [مائده 32] «کسی که بکشد یک فردی را بدون جرم، کانه تمام مردم روی زمین ‏را کشته‏».

یَوْمَ تَأْتی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها … [نحل 111] «به یاد آورید روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است و تنها)به دفاع از خود برمی خیزد».

نفس در قرآن با چه مفاهیمی آمده است؟

     مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در تفسیرالمیزان، ج‏14 در سوره انبیاء آیه 35 ذیل آیه (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ ) در توضیح لفظ «نفس‏» سه معنا در قرآن ‏ذکر می‏ کند و چنین می‏ نویسد:

معنای اوّل: به معنای تاکید

     لفظ «النفس‏»، علی ما یعطیه التامل‏ فی موارد استعماله، اصل معناه هو ما اضیف الیه نفس الشی معناه ‏الشی نفس الانسان معناه الانسان و نفس الحجر معناه هو الحجر…» « یکی از معانی لفظ نفس با تامل در موارد استعمالش در قرآن ‏همان معنای مضاف الیه است پس نفس الشی یعنی خود شی و نفس‏ الانسان یعنی خود انسان و ذات او و نفس الحجر یعنی معنای حجر که همان سنگ است ‏بنابراین معنا، نفس در معنای تاکیدی بکار رفته همانطور که علماء علم ادب می‏ گویند: زید خود زید نزد من آمد و به این معنا نفس بر هر شی‏ای استعمال ‏می شود حتی در مورد خود خداوند چنانکه خداوند در قرآن فرموده ‏است: «خداوند بر خودش واجب کرده است‏». [انعام 12]

معنای دوم: به معنای شخص انسان

     استعمال نفس در شخص انسان و آن موجودی است مرکب از روح و بدن‏ و هر دو در اینجا مجموعا به معنای شخص انسان بکار رفته مثل ‏آیه مبارکه ( خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها ). [زمر 6]

(مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا) . [مائده 32] «به همین جهت ‏بر بنی‏اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گوئی‏ همه انسانها را کشته است‏».

جالب این است که هر دو معنا در یک آیه نیز جمع شده است:

مثل آیه ( کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها ) . [نحل 111] «به یاد آورید روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است و تنها) به ‏دفاع از خود برمی خیزد».

نفس اوّل در معنای روح انسانی ؛ نفس دوم به معنای تاکیدی بکار رفته است.

معنای سوم: به معنای روح انسانی

     مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله تعالی در تفسیر المیزان ج‏14، ص 312 سوره انبیاء چنین می‏ نویسد:

« ثم استعملوه فی الروح الانسانی لما ان الحیاه و العلم و القدره التی بها قوام ‏الانسان قائمه بها و منه قوله تعالی ( أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُون ) [انعام 93] مفسران کلمه نفس را در روح انسانی بکار برده ‏اند. به جهت این‏ که حیات و علم و قدرت و قوام انسان به آنها است مثل این آیه‏مبارکه: «روز قیامت‏ خطاب به انسان ها می ‏شود که اگر قدرت دارید روح خود را از بدنتان خارج کنید، امروز جزا داده می‏ شوید عذاب‏ خوارکننده‏ ای‏».

     بدیهی است که معنای دوم و سوم از معانی نفس در نباتات و سایر حیوانات اطلاق نمی‏ گردد. مگر به حسب اصطلاح علمی پس گفته نمی‏ شود این گیاه و این حیوان، نفس است. آری چه ‏بسا بر خون (دم) نفس‏ گفته می ‏شود. به جهت این که حیات و هستی در یک حیوان منوط به ‏وجود خون است همان‏طور که در مورد حیوانات «نفس سائله‏» اطلاق‏ می گردد.

     و همچنین از دیدگاه اهل لغت، نفس به معنای دوم و سوم در فرشته و جن استعمال نمی گردد گرچه آنان نیز دارای حیات هستند ودر قرآن نیز چنین استعمالی واقع نشده است گرچه در قرآن درآیات زیادی وارد است که طائفه جن مثل انسان دارای تکلیف هستندو موت داشته و حشر و نشری دارند ( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ ) «ما طائفه جن و انسانها را نیافریدیم مگر برای این‏که عبادت خدا کنند». [ذاریات 56]

     اما کلمه موت به معنای فقدان حیات و هستی و آثار آن دو ازشعور و اراده از موجودی که از شان آن این است که حیات و هستی‏و اراده را داشته باشد، نفس متصف به آن می شود چنانکه در سوره‏بقره آیه 28 ( کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ : «یعنی چگونه به‏خداوند کافر می شوید؟! درحالی که شما مردگان(اجسام بی‏روحی)بودید و او شما را زنده کرد سپس شما را می میراند» .

و نیز در مورد بتها وارد است ( أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ ). [نحل 21] «آنهامردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند».

     تذکر این نکته در اینجا ضروری است که موت به معنائی که گفته‏ شد، معنائی است که تنها انسان مرکب از روح و بدن به آن متصف ‏می گردد پس انسان متصف می گردد به این که انسان، فاقد وجود می گردد بعد از آن که آن را داشته است و اما کلمه ‏روح در قرآن‏ در هیچ آیه‏ای وارد نشده است که متصف به موت و مرگ گردد همان‏ طوری که در مورد فرشته نیز وارد نگردیده است و اما این ‏قول خداوند در قرآن ( کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهَُ ) [قصص 88] .و قوله تعالی: ( وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ ) [زمر 68] به این معنا است که هلاک غیر از مرگ و موت است گرچه باهم در یک موردی منطبق می گردند.

     از مطالب بالا روشن گردید که مراد از نفس در آیه مبارکه ( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت َ) تنها انسان است نه به معنای روح انسانی زیرا نسبت موت به روح در کلام خداوند وارد نشده است پس شامل فرشته و جن و سایر حیوانات نمی گردد گرچه برخی از آنها مثل جن و حیوان‏ متصف به موت و مرگ می گردند، دلیل این اختصاص به انسان قرینه‏ای‏ است که قبل از آیه( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ) یعنی( وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ ) [انبیاء 34] و نیز قرینه‏ ای است که بعد از آن آیه و در ذیل‏ آن ذکر شده است ( نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً ).

     پس کلام برخی از مفسرین به این که مراد از نفس در آیه مذکور روح است، صحیح به نظر نمی رسد گرچه برخی از مفسرین ادعای ‏عمومیت آیه را بر هر صاحب هستی از انسان و فرشته و جن و سایر حیوانات حتی نبات نموده‏ اند و لکن حق این است که قبلا گفته شد. [1]

نفس در قرآن با چه مفاهیمی آمده است؟

نظر امام فخر رازی در معنای نفس از دیدگاه قرآن و بطلان آن

‏     امام فخر رازی در تفسیر کبیرش در ذیل آیه مبارکه ( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ) چنین ذکر کرده است:

اوّلا ادعا می کند که آیه ( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ) عمومیت داشته، شامل همه موجودات دارای نفس می شوند بعد از این مطلب چنین ‏می نویسد:

«ان الایة مخصصة فان له تعالی نفسا کما قال حکایة عن عیسی و نعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک‏». «آیه مذکور عام بوده ‏و تخصیص خورده است‏ برای این که خداوند نیز دارای نفس است‏ چنانکه در قرآن از قول حضرت عیسی علیه السّلام نسبت‏ به خداوند چنین حکایت‏ شده است که ای خداوند تو می دانی آنچه را که در نفس من است و من نمی دانم آنچه را که در نفس تو است‏».

پس خداوند نیز دارای نفس است‏ با این که موت درباره خداوند محال است و همچنین جمادات دارای نفس اند و موت ندارند».

سپس چنین اضافه می‏ کند:

«و العام المخصَّص حجةٌ فیبقی معمولا به علی ظاهره فیما عدا ما اخرج منه و ذلک تبطل قول الفلاسفة فی الارواح البشریة و العقول‏ المفارقه و النفوس الفلکیه انها لا تموت‏». آیۀ عام تخصیص خورده، حجت است پس به ظاهر آن عمل می شود جزدر موردی که از آن استثناء شده است و این آیه قول فلاسفه را در اثبات این که ارواح بشری و عقول مفارق و نفوس فرشتگان موجواتی ‏هستند که مرگ ندارند، باطل و مردود می داند».

علامه طباطبایی بعد از نقل این کلام از امام فخر رازی، سه اشکال بر این‏ گفته او ذکر می کند؛

اوّلا: این که مراد از «نفس‏» در آیه بالا به معنای اول که شامل‏ همه موجودات باشد، نیست. مگر این که به صورت اضافه در کلام‏ آورده شده باشد، اما در این آیه ( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ) از اضافه ‏قطع شده پس این معنای اول در این آیه قطعا مراد نیست پس تنها یکی از دو معنای دوم و سوم ممکن است مراد باشد و چنانکه گفته‏ شد، معنای سوم نیز قطعا در این آیه مراد نیست پس باقی می ماند معنای دوم.

و ثانیا: نفی موت از جمادات با آیه ( وَ کُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ) و آیه ( أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ ) . و غیر این دو از آیات منافات ‏دارد چنانکه توضیح آن روشن است.

و ثالثا: قول فخر رازی که عمومیت آیه قول فلاسفه را در ارواح‏ بشری و عقول مفارق و نفوس فلکی باطل می کند، صحیح نیست. زیرا همه اینها مسائل عقلی هستند که از طریق برهان ثابت ‏شده‏اند. و برهان حجت‏ بوده، مفید یقین است و اما آنچه از قرآن استنباط می گردد، از قبیل ظهورات بوده قابل توجیه هستند و ظهور، حجت‏ظنی است و چگونه تصور می گردد که علم با ظن بخلاف جمع شود و اگراین مسائل واقعا اثبات شده و دارای برهان قطعی نباشد، پس دراین صورت به ظن به خلاف اصولا نیازی نیست . [2]

     با توجه به معانی ذکر شده از قرآن، می توان نتیجه گرفت که نفس ‏انسانی از سوئی با فطرت و ذات خویش در ارتباط است و از سوی ‏دیگر، با طبیعت پیرامون خود با محیط و مکتسبات آن و بدین‏ ترتیب نفس شکل می گیرد. [3]

به برخی از این معانی بالا که ذکر شد، در کتاب «رساله نفسیه‏»تالیف فضل الله بن حامد الحسینی از علماء قرن نهم(921قمری) درصفحه 12 اجمالا اشاره شده است.

     «بیان اختلاف مذاهب و معانی که در باب معرفت نفس گفته‏اند و ذکر الفاظ مختلفه که بر حقیقت او اطلاق می کنند، اول آن است که‏نفس گویند و حقیقت می خواهند چنانکه گویند فلان شی بنفس خود قائم است و نفس گویند و روح را اراده کنند و دل را مراد می دارند. و باشد که نفس گویند و ذات و وجه مراد باشد این جمله ‏به یکدیگر نزدیک‏تر است.

     حال نفس و روح و قلب و دل نیز (در قرآن) هم‏چنین است و اختلاف ‏رهروان حق از این جهت است که چون در نگرند در مقام مشاهده گاه ‏باشد که نفس خود را تاریک بیند و گاه باشد که پرتو زند چنانکه ‏دیده بیننده طاقت آن را ندارد که در او نگرد و گاه باشد که ‏دیده از بیننده برباید چون تعدد صفات باطن معلوم شد بدانکه ‏کثرت این نامها از کثرت صفات باطن پیدا شود».

پی نوشت:

[1] – تفسیر المیزان، ج‏14، سوره انبیاء، آیات 7 و 21، ص‏313.

[2] – تفسیر المیزان، ج‏14، ص‏313 و 314.

[3] – علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی و تطبیق آن باروانشناسان جدید نوشته دکتر حسن احدی مشکوة ‏السادات بنی جمالی،تاریخ چاپ 1361ش ناشر: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی.

منبع: سایت حوزه

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *