پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین

پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین

خانه / اختصاصی هیأت / پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین

حقیقت قیام امام حسین علیه السلام، انجام یک تکلیف الهی است; تکلیفی که امام به بهای شهادت خود آن را به انجام رسانید، هرچند امام حسین علیه السلام می دانسته است که سرانجام، روزی به دست مخالفان دین خدا به شهادت در یک نگاه، به خوبی می توان دریافت که حرکت امام حسین علیه السلام براساس انتخاب و اختیار حضرت است اما با علم الهی آن امام….

پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین علیه السلام

پایگاه اطلاع رسانی هیات: در پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین ؛ آنان که از ابعاد کلامی و تاریخی نهضت سرخ حسینی آگاهی دارند، معتقد به علم تفصیلی امام علیه السلام نسبت به حوادث این دسته از اندیشمندان سخنانی از امام حسین علیه السلام مطرح کرده اند که در آنها آینده خونبار خود و اصحاب به گونه ای روشن آشکار شده است; همانند این سخن حضرت که می فرماید: «من کان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحا ان شاء الله » (بحارالانوار، ج 44، ص 367) و یا در جای دیگری می فرمایند: «خط الموت علی ولد آدم فخط القلاده علی جید الفتاة » (همان، ص 366) از مجموع عبارات این خطبه چنین فهمیده می شود که امام قبل از خروج از مکه، فرجامی برای این سفر جز شهادت خود و نهضت امام علیه السلام از مصادیق به هلاکت انداختن خویش است، که کاری برخلاف عقل اوست و به نص قرآن، حرام است .

در این گفتار تلاش کرده ایم به چند مورد از ابهامات و شبهات قیام خونین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام پاسخ دهیم.

1. چرا امام حسین علیه السلام در زمان معاویه اقدام به قیام نکرد؟

امام حسین علیه السلام در دوران یازده‌ساله امامت خود (49- 60 ق) هم‌زمان با حکومت معاویه، تنش‌های فراوانی با او داشت که مواردی از آن را می‌توانیم در نامه‌های امام حسین علیه السلام مشاهده کنیم. امام علیه السلام در این نامه‌ها گوشه‌هایی از جنایات معاویه (همانند کشتن بزرگان شیعه همچون حجر بن عدی و عمرو بن حمق) را متذکر شده و حکومت معاویه بر مسلمانان را بزرگ‌ترین فتنه دانسته و بدین ترتیب مشروعیت حکومت او را زیر سؤال برده است. آن حضرت برترین عمل را جهاد در مقابل معاویه دانسته و ترک آن را موجب استغفار از درگاه الهی می‌داند.(الامامة و السياسة، ج 1، ص 180)

اما اینکه چرا امام علیه السلام در مقابل معاویه اقدام به قیام نکرد، ریشه در اموری دارد که تنها برخی از آن‌ها را می‌توانیم در عبارات امام علیه السلام ببینیم و برای دستیابی به علل دیگر، ناچار باید به تحلیل‌های تاریخی روی‌آوریم:

الف. وجود صلح‌نامه

امام علیه السلام در یکی از جواب‌های خود به نامه‌های معاویه، خود را پایبند به صلح‌نامه معاویه با امام حسن علیه السلام معرفی کرده و اتهام نقض آن را از خود به دور دانسته است. (موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 239)

اما سؤال اینجا است که مگر معاویه پس از ورود به کوفه و درحالی‌که هنوز جوهر صلح‌نامه خشک نشده بود، آن را زیر پا نگذاشت و خود را غیر ملتزم به آن معرفی نکرد؟ پس چگونه امام حسین علیه السلام خود را پایبند به صلح‌نامه‌ای می‌داند که در همان آغاز از سوی طرف مقابل، بی‌اعتبار معرفی شده است؟

جواب این پرسش را می‌توان از مناظر گوناگونی ارائه کرد:

اگر در عبارات معاویه دقت کنیم، در عبارت نقل‌شده از او صریحاً نقض صلح‌نامه فهمیده نمی‌شود، بلکه می‌گوید: «من به [امام] حسن علیه السلام چیزهایی را وعده دادم» (الارشاد، مفيد، ص 355) که ممکن است این امور وعده داده شده خارج از مفاد صلح‌نامه باشد که معاویه خود را به آن‌ها پایبند نمی‌داند؛ بنابراین خود را ناقض اصل صلح‌نامه به‌حساب نمی‌آورد و یا لااقل می‌تواند ادّعای عدم نقض از سوی خود را توجیه کند.

باید میان شخصیت سیاسی معاویه و امام حسین علیه السلام تفاوت اساسی قائل شد؛ معاویه اصولاً عنصری سیاسی‌کار بود که حاضر است در راه رسیدن به اهداف خود، هر ننگ و نیرنگی را به کار بَرَد و در مقابل، امام حسین علیه السلام عنصری ارزشی، مکتبی و اصولی است که حاضر نیست از هر وسیله‌ای برای پیروزی و موفقیت ظاهری خود استفاده کند.

پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین
پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین

ب. موقعیت معاویه

شخصیت معاویه در نزد مردمان آن زمان و به‌ویژه شامیان، به‌گونه‌ای مثبت تلقی می‌شد که همین امر قیام علیه او را مشکل می‌ساخت؛ زیرا آنان او را به‌عنوان صحابی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، کاتب وحی و برادر همسر پیامبر صلی الله علیه و آله می‌شناختند و به نظر آنان، معاویه نقش فراوانی در رواج اسلام در منطقه شامات و به‌ویژه دمشق داشته است.

همچنین تجربه حکومت‌داری او و افزونی سنّش بر امام علیه السلام، دو عامل دیگری بود که خود در نامه‌هایش به امام حسن علیه السلام به‌عنوان عواملی برای اثبات بیشتر شایستگی‌اش مطرح می‌کرد. (مقاتل الطالبيين، ص 40) و طبیعتاً می‌توانست در مقابله با امام حسین علیه السلام، مانور بیشتری روی آن‌ها بدهد.

ج. سیاست‌مداری معاویه

پس از انعقاد قرارداد صلح گرچه معاویه از هر فرصتی برای ضربه زدن به بنی‌هاشم -به‌ویژه خاندان علوی- استفاده می‌کرد و در این راه حتی تا مسموم کردن و به شهادت رساندن امام حسن علیه السلام پیش رفت؛(الارشاد، ص 357) اما در ظاهر چنین وانمود می‌کرد که به بهترین وجه ممکن، با این خاندان -به‌ویژه شخص امام حسین علیه السلام- مدارا می‌کند و حرمت آنان را پاس می‌دارد. در این راستا می‌توانیم ارسال هدایای فراوان ماهانه و سالانه از سوی معاویه برای شخصیت‌هایی چون امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر را شاهد بیاوریم که آنان با توجّه به اینکه خود را در بیت‌المال ذی‌حق می‌دانستند و نیز به جهت آنکه موارد مصرف مناسبی برای خرج آن سراغ داشتند، این هدایا را می‌پذیرفتند.(موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 209 و 210)

علّت در پیش گرفتن این سیاست روشن بود؛ زیرا معاویه با انعقاد صلح با امام حسن علیه السلام، حکومت خود را از بحران مشروعیت نجات داد و در بین مردم به‌عنوان خلیفه مشروع، خود را معرفی کرده و نمی‌خواست با آغشته کردن دست خود به خون امام علیه السلام، در جامعه اسلامی چهره‌ای منفور از خود به‌جا گذارد بلکه سعی داشت تا با هر چه نزدیک‌تر نشان دادن خود به این خاندان، چهره‌ای وجیه برای خود فراهم آورد.

همچنین از سوی دیگر معاویه می‌دانست که در پیش گرفتن سیاست خشونت، نتیجه عکس خواهد داد؛ زیرا توجه مردم را به این خاندان بیشتر جلب نموده و در دراز مدّت موجبات نفرت آن‌ها از حکومت معاویه را فراهم خواهد آورد. مهم‌تر اینکه معاویه در آن زمان، از ناحیه امام حسین علیه السلام -با توجه به شرایط زمانه- احتمال خطر جدی نمی‌دید و سعی داشت تا با در پیش گرفتن این سیاست، ریشه‌های خطر را برای درازمدت بخشکاند. در نقطه مقابل امام حسین علیه السلام از هر فرصتی برای زیر سؤال بردن حکومت معاویه، بهره می‌گرفت. نمونه آشکار آن نگاشتن نامه به معاویه و یادآور شدن جنایات و بدعت‌های او (بحارالانوار، ج 44، ص 212) و نیز مقابله شدید با ولایت‌عهدی یزید بود. (تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 228؛ الامامة و السياسة، ج 1، ص 186)

د. شرایط زمانه

هرچند عدّه‌ای از کوفیان بلافاصله پس از شهادت امام حسن علیه السلام، به امام حسین علیه السلام نامه نگاشته و ضمن عرض تسلیت به او، خود را منتظر فرمان امام علیه السلام معرفی کردند؛(تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 228) اما آن حضرت می‌دانست که با توجّه به عواملی همچون ثبات و استحکام قدرت مرکزی در شام، تسلّط کامل باند اموی بر شهر کوفه، سابقه عملکرد سوء کوفیان در برخورد با امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام، چهره به‌ظاهر وجیه معاویه در بیشتر نقاط مملکت اسلامی و… در صورت قیام، احتمال موفقیت در حدّ نزدیک صفر خواهد بود و چنین قیامی به‌جز هدر دادن نیروهای اندک، معرفی شدن به‌عنوان یاغی و خروج­کننده بر

باید شرایط آن زمان را در نظر گرفت و به پیامدهای عدم تعهد امام علیه السلام به صلح‌نامه دقّت کرد. معاویه در آن زمان حاکم بلامنازع جامعه اسلامی بود که گستره حکومت او سرتاسر مملکت اسلامی -از شام گرفته تا عراق و حجاز و یمن- را در بر می‌گرفت و در هر گوشه، عوامل او به­شدّت از سیاست‌های او تبلیغ و دفاع می‌کردند.

حکومت به‌ظاهر اسلامی و شکست و کشته شدن خود نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت درحالی‌که در هنگام قیام علیه حکومت یزید، شرایط زمانه کاملاً برعکس این شرایط بود.

1. چرا امام حسين علیه السلام در آغاز حركت، از مدينه به مکه رفتند؟

 علّت خروج امام حسين علیه السلام از مدينه آن بود كه يزيد در نامه خود به وليد بن عتبه (فرماندار مدينه) خواسته بود كه حتماً از چند نفر مخالف خود كه يكي از آن‌ها امام حسين علیه السلام بود، بيعت گرفته شود و بدون بيعت رها نشوند.(وقعة الطف، ص 75)

وليد گرچه با خوي مسالمت‏جويانه خود حاضر به آغشته كردن دست خود به خون امام حسين علیه السلام نبود؛(ابن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 12؛ وقعة الطف، ص 81) اما در مدينه افراد باند اموی -به‌ویژه مروان بن حكم كه وليد در موارد سخت و ازجمله اين مورد با او مشورت می‏كرد- او را به شدّت تحت‌فشار قرار مي‏دادند تا خون امام علیه السلام را بريزد؛ چنان‏كه در همان آغاز وصول نامه، وقتي وليد با مروان مشورت كرد، مروان گفت: «نظر من آن است كه در همين لحظه به دنبال اين چند نفر فرستاده و آنان را ملزم به بيعت و اطاعت از يزيد كني و اگر مخالفت كردند، قبل از آنكه از مرگ معاويه مطلع شوند، سرهاي آن‌ها را از تن جدا كني؛ زيرا اگر آنان از مرگ معاويه باخبر شوند، هرکدام به طرفي رفته و اظهار مخالفت كرده و مردم را به‌سوی خود دعوت مي‏كنند.»(وقعة الطف، ص 77)

بنابراين، امام حسين علیه السلام با توجه به نامناسب بودن شرايط مدينه براي اظهار مخالفت علني و قيام و نيز در خطر بودن جان خود در اين شهر بدون امكان حركتي مؤثر، تصميم به ترک آن گرفت.

پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین
پاسخ به برخی شبهات قیام امام حسین

انتخاب مکه، در حالي بود كه هنوز مردمان شهرهاي مختلف از مرگ معاويه مطلع نشده بودند و تلاش‏هاي جدي مخالفان براي اظهار مخالفت با يزيد آغاز نشده بود و هنوز امام حسين علیه السلام دعوتي از شهرهاي ديگر و ازجمله كوفه نداشت؛ بنابراين امام علیه السلام بايد مكاني را براي هجرت خود انتخاب مي‏كرد كه اولاً بتواند آزادانه و در كمال امنیت در آنجا ديدگاه‏هاي خود را ابراز كند. ثانياً بتواند آنجا را محلی براي انتقال ديدگاه‏هاي خود به سرتاسر مملكت اسلامي قرار دهد.

شهر مکه هر دو ويژگي را داشت؛ زيرا طبق آيه صريح قرآن «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»(آل­عمران، آيه 97) حرم امن الهي بود و نيز با توجه به وجود كعبه در اين شهر و سرازير شدن مسلمانان از سرتاسر مملكت اسلامي براي انجام اعمال عمره و حج، امام حسين علیه السلام به‌خوبی مي‏توانست با گروه‏هاي مختلف ديدار كرده و علّت مخالفت خود با دستگاه اموي و يزيد را براي آن‌ها تبيين كند و نيز گوشه‏هايي از معارف اسلامي را براي آن‌ها بيان نمايد. در ضمن با گروه‏هاي مختلف شهرهاي اسلامي ـ ازجمله كوفه و بصره ـ در ارتباط باشد.(وقعة الطف، صص 103 – 107)

2. چرا امام حسین علیه السلام در شرایطی که بهترین فرصت را برای تبلیغ دیدگاه خود در جمع حاجیان گردآمده از سرتاسر نقاط داشتند از مکه خارج شدند؟

به‌طور خلاصه می‏توانیم علل این تصمیم ناگهانی را چنین ذكر كنیم:

‌1. احتمال خطر جانی‏

از برخی عبارات امام حسین علیه السلام -كه در مقابل دیدگاه شخصیت‏های مختلفی كه با بیرون رفتن آن حضرت از مکه و حركت به‌سوی كوفه مخالف بودند، ابرازشده- چنین برمی‌آید كه امام علیه السلام ماندن بیشتر در مکه را مساوی با بروز خطر جانی برای خود می‏دانست؛ چنان‏كه در جواب ابن عباس می‏فرماید: «كشته شدن در مكانی دیگر برای من دوست‌داشتنی‌تر از كشته شدن در مکه است».(ابن كثیر، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۵۹)

در بعضی از متون تاریخی نیز به‌صراحت سخن از این مطلب به میان آمده كه یزید، عده‏ای را همراه با سلاح‏های فراوان برای ترور امام حسین علیه السلام در مکه فرستاده بود.

‌2. شكسته نشدن حرمت حَرم‏

تذكّر این نكته از سوی امام حسین علیه السلام در عبارات نقل شده­ از آن حضرت وجود دارد كه نمی‏خواهد حرمت حرم امن الهی، با ریخته شدن خون او در آن شكسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتكاران اموی باشد.(ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۵۴۶)

3. آیا امام حسین علیه‌السلام در واقعه عاشورا از دشمن براى خود درخواست آب کرد؟

در نیمروز اوّل عاشورا با آنکه تشنگى به شدّت به امام علیه السلام، یاران و خانواده‌اش فشار می‌آورد؛ اما در هیچ‌یک از منابع معتبر، گزارشى وجود ندارد که مضمون آن درخواست آب از سوى امام علیه السلام از دشمن باشد. اصولاً در هیچ‌یک از این منابع به محوریت و اهمیت مسئله عطش چنان‌که در بین منابع متأخر و برخى مداحان مشهور شده برخورد نمی‌کنیم. جالب آنکه بامطالعه دقیق رجزها و اشعار حماسى امام علیه السلام و یارانش در معرکه نبرد، هیچ‌گونه اشاره‌ای به مسئله تشنگى و فشار آن نمی‌بینیم.

بالعکس آنچه در این اشعار و نیز کلمات و عبارات امام علیه السلام در روز عاشورا می‌بینیم، سراسر حکایت از عزت، حماسه و سربلندى دارد. به‌عنوان‌مثال کافى است اشاره‌کنیم که این عبارت مشهور در بحبوحه نبرد روز عاشورا از امام حسین علیه السلام صادر شده است: «اَلَا َو اِنَّ الدَّعِىَ بنَ الدَّعِىِ قَد رَکَزَنِى بَینَ اثنَتَینِ بَینَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة یَأبَى اللّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَت وَ طَهُرَت وَ اُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ اَبِیَّةٌ مِن أَن نُؤثِرَ طَاعَةَ اللِئامِ عَلَى مَصَارِعَ الکِرَامِ؛ آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیر ساخته است: یا با شمشیر کشیده آماده جنگ شوم یا لباس ذلّت بپوشم و با یزید بیعت کنم؛ ولى ذلّت از ما بسیار دور است و خدا و رسول خدا و مؤمنان و پرورده شدگان دامن‌های پاک و اشخاص باحمیّت و مردان باغیرت، چنین کارى را بر ما روا نمی‌دانند که ذلّت اطاعت از مردم پست را بر کشته شدن باعزت ترجیح دهیم» (الهوف، ص ۱۲۳ و ۱۲۴)

در برخى مجالس و محافل عزادارى، محور عزت و حماسه و سربلندى در این نهضت کم‌رنگ‌تر شده و در عوض رقّت و عطوفت بر امام علیه‌السلام به‌عنوان محور اصلى موردتوجه قرارگرفته است. عده‌ای به‌منظور هر چه رقیق‌تر نشان دادن صحنه کربلا، گزارش‌های غیرواقعى بدان افزوده‌اند و در برخى موارد، چهره‌ای ذلیلانه از امام علیه‌السلام به نمایش گذاشته‌اند؛ به‌عنوان‌مثال در بعضى از این گزارش‌های دروغین، چنین آمده است: «امام علیه‌السلام به نزد عمر بن سعد رفته و از او سه درخواست کرد که درخواست دوم امام علیه‌السلام چنین بود: اُسقُونِى شَربَةً مِنَ المَاءِ فَقَد نَشَفَت کَبِدِى مِنَ الظَّمَاءِ؛ مرا مقدارى آب بنوشانید که جگرم از تشنگى می‌سوزد.»(طریحى، المنتخب، ص ۴۳۹طریحى، المنتخب، ص ۴۳۹) ابن سعد نیز وقیحانه این درخواست را رد می‌کند. آرى گرچه این گزارش‌ها در آوردن اشک حتى از سنگ کارساز است اما از سوى دیگر بر چهره عزّتمندانه امام حسین علیه‌السلام و عاشورا خدشه وارد می‌کند و شیعیان فرهیخته را در تحلیل‌ها با چالش‌های اساسى روبه‌رو می‌سازد. بدین ترتیب با بهانه دادن به دست دشمنان، کاری‌ترین ضربات بر عزتمدارى شیعه وارد می‌شود. (به جهت آگاهى بیشتر از نفس عزت­طلبى در نهضت امام علیه السلام و چگونگى چالش آن با این روایت‌های دروغین و کیفیت متن و سند این روایات ر.ک: مقاله «عزت طلبى در نهضت امام حسین علیه السلام»، نعمت‌الله صفرى فروشانى، مندرج در مجله حکومت اسلامى، ش ۲۶، ص ۷۹ ـ ۱۱۶)

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *