کیفیت اجرای عدالت در دولت کریمه حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف

خانه / پیشنهاد ویژه / کیفیت اجرای عدالت در دولت کریمه حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف

تفاوت عمده ميان مكتب اسلام با ساير مكاتب در اين جهت (عدالت) اين است كه اسلام، معنويت را پايه و اساس عدالت مى شمارد. حساسيتى كه اسلام در زمينه عدالت و تركيب آن با معنويت اسلامى از خود نشان مى دهد در هيچ مكتب ديگرى نظير و مانند ندارد.

کیفیت اجرای عدالت در دولت کریمه حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف

تفاوت عمده ميان مكتب اسلام با ساير مكاتب در اين جهت (عدالت) اين است كه اسلام، معنويت را پايه و اساس عدالت مى شمارد. حساسيتى كه اسلام در زمينه عدالت و تركيب آن با معنويت اسلامى از خود نشان مى دهد در هيچ مكتب ديگرى نظير و مانند ندارد.

عدالت در عصر ظهور چگونه و با چه ابعادى محقق مىشود و چرا عدالت موعود در زمان امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف، در عصر اسلام برقرار نشد؟

چگونگى تحقق عدالت در عصر ظهور نيز بحثى بسيار مهم و درخور توجه است. حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف با ابزار و شيوه هاى مختلفى عدالت فراگير را محقق مى سازد. خداوند متعال، از اين ابزار سخن مى گويد.

اولين اقدام و راه تمامى پيامبران براى ايجاد قسط و عدل، كار فرهنگى و روشنگرى است. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ». امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف نيز با اقدامات گسترده فرهنگى و تربيتى، به رشد فكرى و اخلاقى جامعه دست مى زند و جامعه مرده را احيا مى كند.

آنگاه قرآن با توجه به اهميت قانون عدل، از كتاب و ميزان سخن به ميان مى آورد. «وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ». حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف به يقين به كمك آموزه هاى متعالى قرآن و دستورات عدالت محور اسلام، به اداره حكومت جهانى مى پردازد و با قوانين و سيره عادلانه، جهان را آكنده از عدل و داد مى كند.

در مرحله سوم، از قدرت سلاح و نيروى نظامى با تعبير «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ»[6] ياد كرده است. امام در اين مرحله با شدت تمام به مقابله ستمگران و بيدادگرى مى پردازد و ريشه ظلم و ستم را بر مى اندازد.

امام باقر (علیه السلام)  با توجه به اهميت سه عنصر فوق براى ايجاد عدالت مى فرمايند: «امامى كه قرآن، دانش و سلاح نزد اوست، از ما است»[1]

در اين روايت، از اجراى عدالت بحث شده است؛ زيرا پيشوايى مى تواند به طور كامل قسط و عدل را در جامعه اجرا و جامعه را به سوى كمال رهبرى كند كه سه نيروى دانش، قانون و قدرت را داشته باشد[2] (آن هم با عدالت و دادگرى)

بايد دانست كه تفاوت عمده ميان مكتب اسلام با ساير مكاتب در اين جهت (عدالت) اين است كه اسلام، معنويت را پايه و اساس عدالت مى شمارد. حساسيتى كه اسلام در زمينه عدالت و تركيب آن با معنويت اسلامى از خود نشان مى دهد در هيچ مكتب ديگرى نظير و مانند ندارد[3].

چرايى عدم تحقق عدالت:

براساس سنت الهى، هر يك از انبياء و اولياء با ويژگى هاى خاص خود با مأموريتى ويژه در زمينه اجتماعى منحصر به فرد خود، حضور يافته و به هدايت مردم پرداخته اند. اينان براساس منطقى معيّن و مقصدى واحد، هدايت گر مردمى بوده اند كه در سيستم هاى اجتماعى گوناگون مى زيسته اند و همه على رغم تفاوت هاى ظاهرى، رسالتى واحد داشته اند. منتها در برابر حوادث گوناگون، برخوردهاى متفاوتى داشته و راه كارهاى متنوعى براى نجات بشريت معرفى كرده اند. بنابراين تفاوتى ميان حكومت و سيره انبياء و اولياى الهى وجود ندارد.

يكى از اغراض اصلى بعثت انبياء، تشكيل جامعه ايده آل براساس خداپرستى و ارزش هاى الهى و گسترش عدل و داد در سراسر زمين بوده و هر كدام در حد امكان قدمى در اين راه برداشته اند و بعضى از آن ها توانسته اند در محدوده جغرافيايى و زمانى خاصى حكومت الهى را برقرار سازند، ولى براى هيچ يك از ايشان شرايط حكومت عدل جهانى، فراهم نگشت. البته فراهم نشدن چنين شرايطى به معناى نارسايى تعاليم و برنامه هاى انبياء و يا نقص مديريت و رهبرى ايشان نبوده و نيز به معناى تحقق نيافتن هدف الهى از بعثت ايشان نمى باشد زيرا هدف الهى فراهم شدن زمينه و شرايط براى سير و حركت اختيارى انسان ها است.

«لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»[4] نه الزام و اجبار مردم بر پذيرفتن اين حق و پيروى از رهبران الهى و اين هدف تا اين اندازه تحقق يافته است. اما در عين حال خداوند متعال وعده تحقق حكومت الهى را در تمامى كره زمين داده است كه مى توان آن را نوعى پيشگويى نسبت به فراهم شدن زمينه پذيرش حق در سطح وسيعى از جامعه انسانى به حساب آورد كه با استفاده از افراد و گروه هاى بسيار ممتاز و مددهاى غيبى الهى، موانع تشكيل حكومت جهانى از سر راه برداشته شده عدل و داد به نفع توده هاى ستمديده مردم – كه از بيداد ستمگران به ستوه آمده و از همه مكتب ها و رژيم ها نااميد شده اند – گسترش خواهد يافت. اما اين شرايط نه در زمان رسول اكرم (صلی الله علیه وآله)  حاصل بود و نه در زمان ائمه ديگر و نه حتى اكنون. در عصر رسول اكرم، ايشان نهايت تلاش شان اين بود كه دين تازه را تبيين و اركان آن را تقويم بخشند. علاوه بر آن كه مخالفت مخالفان نگذاشت حتى الگوى مدينه النبى فراتر از اين شهر رفته و عدالت حتى در جزيره العرب مستقر گردد، چه رسد به ممالك ديگر و همه كره زمين.

بعد از رسول اكرم (صلی الله علیه وآله)  نيز علاوه بر آن كه تلاش ايشان در بدنه حكومت تداوم نيافت تا شرايط تبليغ اسلام در سرزمين هاى گسترده اى فراهم آيد، بلكه حكومت از مجراى حق خود خارج گشت و نابسامانى هاى فراوانى در ممالك اسلامى پديدار شد كه نمى توان در اين مجال اندك حتى آنها را شمارش كرد. حضرت على (علیه السلام)  نيز كه بالاجبار مسئوليت حكومت را پذيرفت، چنان با مشكلات داخلى و تحريفات و تبعيضات و انحرافات مواجه شد كه در دوران حكومت چند ساله اندك خود نتوانست آن طور كه خود مى خواست عدالت را در محدوده قلمرو مركز حكومت خود محقق سازند، چه رسد به ممالك ديگر!!

در واقع امام على (علیه السلام)  پس از 25 سال با جامعه اى مواجه شد كه در آن، عامه مردم مشتاق احياى تمدن نبوى بوده و او را به مثابه رهنمايى مسير بازگشت به دوران درخشان گذشته برگزيدند ؛ اما طبقات نخبگان و هيئت ها و مسائل گوناگون، مسيرهاى متفاوت و گاهى بسيار منحرف را در پيش پاى عامه مردم مى گذاشتند. اهتمام به احياى جامعه عدل در چنين وضعيتى، بدون برخوردارى از قدرت نظير و قاطع وحى و همزيستى با مردمى كه كوركورانه از رؤساى مزدور قبايل خود تبعيت مى كنند و در جست و جوى حق، به باطل دست مى يابند و در جهل مركب غوطه ور مى گردند، براى امامى كه جز هدايت مردم دغدغه اى براى حاكميت ندارد، شرايطى طاقت فرسا ايجاد مى كند!!

وضعيت در دوران ساير ائمه علیهم السلام نيز روشن است و آنان در موقعيتى قرار گرفتند كه جامعه پذيراى عدالت واقعى نبود. اما وضعيت در عصر ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف بسيار متفاوت از گذشته خواهد بود و حكومت در دست صالحان و حق طلبان قرار خواهد گرفت و مردم همراهى لازم را با حكومت جهانى خواهند داشت.

به قول يكى از نويسندگان: «آنچه مسلّم است، شهر عدل موعود، شهر عدالت پايدار است ؛ شهر بلوغ يافتگان، شهر مردمى كه حق ر ا مى جويند و باطل را وا مى گذارند. مردمى كه بر ارزش حيات در اين مدينه وقوف يافته اند. مردمى كه از پيروى چپ و راست به ستوه آمده اند و ديگر در زير پرچمى به جز بيرق حق گرد هم نمى آيند! اميدشان فقط و فقط تحقق امر خداوند است؛ خلافت در شهرى زيبا و مقيد به اصول عقلانى شهر پايدارى و جاودانگى جامعه عدل را ضمانت مى كند. شهرى كه در آن رفتار عامه مردم، منطبق با رفتار امام آنها است. مردمى كه امام خود را به درستى مى شناسند و چون او رفتار مى كنند. آنان همراه و هم گام با امام خويش، خلافت زمين را جملگى به ارث مى برند و كمترين امتياز طبقاتى ميان آنان رايج نيست…»[5]

پی نوشت ها:

 [1]. چشم اندازى به حكومت مهدى، ص 178.

[2]. ر.ك: فصلنامه انتظار، ش 14، ص 82 و 83.

[3]. ر.ك: شهيد مطهرى، پيرامون جمهورى اسلامى، ص 153.

[4]. نساء 4، آيه 165.

[5]. ر.ك: ششمين گفتمان مهدويت، ص 157.

منبع: کتاب مهدویت و دوران ظهور

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *