تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد ششم، سوره بقره، آيه126

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد ششم، سوره بقره، آيه126

يكي از نعمتهايي كه خداي سبحان خواهان يادآوري آنهاست دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) درباره سرزمين مكّه و ساكنان آن است.

وإذ قال إبراهيم ربّ اجعل هذا بلداً امناً وارزق أهله من الثمرات من امن منهم بالله واليوم الاخر قال ومن كفر فأمّتعه قليلاً ثمّ أضطرّه إلي عذاب النار وبئس المصير(126)

گزيده تفسير
يكي از نعمتهايي كه خداي سبحان خواهان يادآوري آنهاست دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) درباره سرزمين مكّه و ساكنان آن است. شهر شدن آنجا و امن بودن آن شهر، دو خواسته متعاقب و مطلق آن حضرت درباره سرزمين غيرمعمور و بي‌زرع مكّه بود كه به همان صورت مطلق اجابت شد.
ابراهيم خليل الرحمان كه تبرّي از كافران سيره مستمر و برخاسته از سريره
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 26.
^ 2 – ـ كنز الدقائق، ج6، ص492.

582

سليم او بود، دعاي خود درباره ساكنان مكّه را مطلق نگذارد بلكه در دعايي خاص خواهان بهره‌مندي خصوص مؤمنان اين شهر از ثمرات و ميوه‌هاي گوناگون شد. البته خداوند به بركت كعبه و به احترام حَرَم، كافران را نيز متنعّم كرد. از آنجا كه مؤمنان از حسنات و بركات دنيا و آخرت برخوردارند، خداي سبحان تنها درباره كافران فرمود: كفّار فقط از امنيت و ارتزاق محدود و اندك دنيايي برخوردار بوده و سپس به عذاب آتش در جايگاهي بد گرفتار شده، بَدْ صيرورتي دارند و به بَدْ استحاله مي‌شوند.
دنيا در مقايسه با آخرت اندك است؛ ازاين‌رو كافر حتّي اگر در سراسر زندگي خود برخوردار و متنعّم باشد بهره‌مندي او اندك است، نه اينكه خداوند به او كم يا مدّتي كوتاه نعمت مي‌دهد. البتّه اين ثمرات و بهره‌برداري‌ها براي كافر نِقْمَت است، نه رحمت؛ زيرا در آخرت سبب گرفتاري اوست.

تفسير
أضطرّه: اضطرار، ضرر حتمي را گويند. انسان، گاه توان دفاع در برابر ضرر را دارد، اما گاهي در برابر ضرري قرار مي‌گيرد كه ناگزير از تسليم و تن‏دادن به آن است؛ به شخصي كه ناگزير از تسليم در برابر ضرر است مضطر گفته مي‌شود؛ يعني بايد اين ضرر را تحمّل كند.
المصير: مصير، غير از مسير است. اين واژه كه در لفظْ بين مصدر ميمي و اسم مكان مشترك است؛ در صورت اراده مصدر از آن به معناي صيرورت و شدن است و چنانچه از آن اسم مكان اراده شود جايگاهي است كه حركت بدانجا منتهي مي‌گردد و «مسير» به راه گفته مي‌شود.

583

تناسب آيات
اين آيه نيز در شمار آياتي است كه سلوك توحيدي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) را طرح مي‌كند تا انحراف و اعوجاج كساني را كه خود را از پيروان آن بزرگ‌مرد آسماني مي‌دانند و در عين حال از پيروي پيامبري كه ادامه‌دهنده و تداوم بخش آيين اوست سربازمي‌زنند، آشكار سازد و نشان دهد كه اگر در ادّعاي پيروي از آن حضرت صادق‌اند بدانند كه او كسي است كه امن بودن شهر مكّه را از خدا خواست و بهره‌مندي از ثمرات مختلف را براي كساني از ساكنان اين سرزمين از خدا خواست كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده‌اند.
خداوند نيز در پاسخ اين تقاضا چنين فرمود: البته آنان كه كافر شدند نيز از امنيّت ظاهري و ثمرات مادي بهره مي‌برند ولي بايد بدانند امنيت و ارتزاقي كه آخرت را درپي نداشته و محدود به همين دنيا باشد و به عذاب آتش و سرانجامي بد منتهي شود امنيت و ارتزاقي اندك به شمار مي‌آيد.

دعاي ابراهيم(عليه‌السلام) درباره مكه
دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) درباره مكه و ساكنان آن، از نعمتهايي است كه خداي سبحان خواهان يادآوري آنهاست. در اين دعا، امنيت به عنوان يكي از مهم‌ترين نعمتهاي الهي، در كنار بهره‌منديهاي مادي و اقتصادي قرار گرفته است؛ چنان‌كه در آيه‌اي ديگر به اين دو نعمت چنين تذكر داده شده است: ﴿الذي أطعمهم من جوعٍ وءَامنهم من خوْفٍ﴾1.
دعاي نخست ابراهيم خليل الرحمان در اين آيه، شامل دو خواسته متعاقب است؛ اول اينكه آن سرزمينِ غيرمعمور به صورت شهر درآيد، دوم

584

اينكه آن شهر امن گردد؛ بر همين اساس، پس از اينكه بخش نخست آن دعا برآورده شد و آن سرزمين بر اثر اجتماع و سكونت گروهي از مردم در آن، شكل شهر به خود گرفت، در دعاي ديگري كه در واقع تتمه دعاي پيشين است، عرض كرد:پروردگارا! اين شهر را امن قرار ده؛ ﴿ربّ اجعل هذا البلد ءَامناً) 1
مقصود حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) از دعاي مزبور، به احتمالْ يا اين بوده است كه خداوند آنجا را شهري امن قرار دهد تا فرزندانش در بيابان به سر نبرند، يا اينكه در حريم كعبه‌اي كه او بنيان نهاده است شهري امن ساخته شود.

امنيّت مكه
خداي سبحان بخش نخست دعاي حضرت ابراهيم را كه درباره مكه و امنيت آن بود، بدون قيد به طور مطلق اجابت كرد؛ زيرا اولاً، هم آن دعا را بازگو فرمود و هم درباره آن سخن نگفت، و ممكن نيست خداوند دعايي را بدون تعرض به ردّ يا تقييد آن نقل كند اما به آن ترتيب اثر ندهد. ثانياً، تفكيك و تبعيض در اموري همچون امنيت، بر فرض امكان روا نيست، به نحوي‏كه در يك سرزمين امن، تنها بخشي از مردم، مثلاً مؤمنان، از امنيت برخوردار و از تهاجم بيگانگان مصون باشند. راز مطلق بودن دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) در بخش امنيت اين است كه اين دعا به پاس احترام كعبه است.
نخستين گواه بر اجابت آن دعا اين است كه امنيت، صفت رسمي اين بلد شد و خداي سبحان از مكه به عنوان «بلدامين» ياد فرمود؛ ﴿وهذا البلد الأمين) 2 دوم اينكه امنيت و آرامش ساكنان آن از بهترين نعمتهاي خداوند بر
^ 1 – ـ سوره قريش، آيه4.
^ 2 – ـ سوره تين، آيه3.

585

آنان به شمار آمد؛ ﴿الذي أطعمهم من جوع وءَامنهم من‏خوف) 1 سوم اينكه خداي سبحان در پاسخ كساني كه اخراج از سرزمين و آدم‌ربايي و مزاحمتهاي امنيتي را مانع ايمان آوردن خود مي‌دانستند فرمود: آيا ما براي آنان سرزميني امن فراهم نكرديم؛ ﴿وقالوا إن نتبع الهدي معك نتخطّف من أرضنا أَوَلم نمكّن لهم حرماً ءَامناً يُجبي إليه ثمرات كلّ شي‏ءٍ رزقاً من لدنّا) 2
خداوند در آيه‌اي ديگر، به عنوان يادآوري يكي از برجسته‌ترين نعمتها در اين باره چنين فرمود: در حالي كه در بيرون مكه آدم‌ربايي فراوان است و مردم در خارج آن امنيت ندارند ما محدوده حرم را امن قرار داديم؛ ﴿أولم يروا أنّا جعلنا حرماً ءَامناً ويتخطّف الناس من حولهم أفبالباطل يؤمنون وبنعمة الله يكفرون) 3
غرض آنكه امنيت مكّه از بركات و اثر دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) است و همان‌گونه كه در اين آيه آمده، خداوند آن محدوده را امن قرار داده و امنيت آن به جعل الهي است؛ ﴿أنّا جعلنا حرماً امناً﴾ نه اينكه همه ساكنان حرم الهي و مكه انسانهاي صالحي بوده يا راهزنانِ مهاجم گرچه نسبت به شهرها و اشخاص ديگر پرده‌دري دارند ولي حرمت حرم را پاس مي‌دارند.
تذكّر: همان‌طور كه بناي اصل كعبه در عصر حضرت آدم صفي(عليه‌السلام) بود و رفته رفته منهدم و متروك شد و به فرمان خداوندِ سبحان حضرت خليل‌الرحمان آن را تجديد بنا كرد، امنيت آن سرزمين نيز كه طبق برخي از شواهد روايي قبلاً ثابت بود، تدريجاً رخت بربست و مجدداً به دعاي حضرت خليل خدا تأمين
^ 1 – ـ سوره قريش، آيه4.
^ 2 – ـ سوره قصص، آيه57.
^ 3 – ـ سوره عنكبوت، آيه67.

586

شد. آنچه در اينجا مهم است عنايت به تفاوت بين امنيت كعبه است كه به درخواست حضرت ابراهيم نبود، بلكه خداوند ابتدائاً آن را مثاب، مطاف، قبله و اَمْن قرار داد و امنيت مكه است كه به دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) حاصل شد. قبلاً در تفاوت بين كعبه و حَرَم يا كعبه و شهر مكه مطالبي ارائه شد كه توجه به آنها سودمند است و تكرار آن ملال‌آور.

دلپذيرترين نعمت
نكته فاخري كه در تقديم امنيّت بر دعوت به حج و عمره و نيز در تقديم آن بر جلب ميوه‌هاي نواحي نزديك و دور مطرح است اين است كه امنيّت، دلپذيرترين نعمت فردي و اجتماعي است و در سايه آن ساير بركاتِ مفقود، موجود مي‌شود، چنان‌كه با فقدان آن همه نعمتهاي موجود از دست مي‌رود و چون كلمه «اَمْن» به طور مطلق در آيه مورد بحث ذكر شده و دليل قطعي بر تقييد آن وجود ندارد و يكي از بارزترين مصاديق امنيت، همانا امنيت فكري و فرهنگي است، چنان‌كه گفتمان، تضارب‌را و تحمّل انديشه‌هاي علمي و منصفانه متفكّران دگرانديش، سهم بسزايي در روشن شدن حق و محو باطل دارد. بنابراين، امنيت ثقافتي و مناظرات سالم فرهنگي مشمول آن خواهد بود؛ ازاين‌رو هم معمار كعبه؛ حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) در مناظرات علمي پيشگام و در جدال احسن الگو و بالاخره در همه سجاياي بزرگ اخلاقي امام و پيشوا بود و هم امامان معصوم ديگر از دوده طاها و اُسْرَه ياسين(عليهم‌السلام) جوار كعبه را مدرسه حكمت و مَعْهد جدال احسن مي‌دانستند.

دعاي ابراهيم(عليه‌السلام) براي ساكنان مكه
بخش دوم دعاي ابراهيم خليل الرحمان درباره ساكنان مكه است. از آنجا كه
587

ساكنان مكه، در طول قرون متمادي، برخي مؤمن و بعضي كافر بوده و هستند، حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) بخش دوم دعا را به گونه بخش اول مطلق نگذارد و در دعايي خاص عرض كرد: خدايا! از ساكنان اين شهر، مؤمنان آنها را از ثمرات و ميوه‌هاي گوناگون بهره‌مند كن؛ ﴿وارزق أهله من الثمرات من ءَامن منهم بالله واليوم الاخر) 1 حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) در اين دعا متعرض كافران و بهره‌مندي يا عدم بهره‌مندي آنان از ثمرات نشد.
راز ظهور اين گونه دعا از آن حضرت مي‌تواند اين باشد كه او پيش از اين، به همراه پيروان خود نسبت به كافران اعلام انزجار، و از آنها تبرّي كرده است؛ ﴿إنّا بُرَءوُا منكم) 2 و حتي از آزر كه عموي وي بوده يا نسبت ديگري، جز نسبت پدر و فرزندي با او داشته، برائت جسته است؛ ﴿وما كان استغفار إبراهيم لأبيه إلاّ عن موعدةٍ وعدها إيّاه فلمّا تبيّن له أنّه عدوٌّ لله تبرّأ منه) 3 اين پيامبر بزرگ با چنين ويژگي و سيره برخاسته از سريره سليم، براي كافران دعا نكرده و از خداي سبحان براي آنان درخواست تنعّم و بهره‌مندي از ثمرات نخواهد كرد.

تقييد در دعاي ابراهيم(عليه‌السلام)
برخي مفسران در توجيه تقييدي كه در اين بخش از دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) آمده است گفته‌اند: آن حضرت، اين گونه دعا كردن را از خداي سبحان آموخت؛ زيرا ابراهيم(عليه‌السلام) پس از منصوب شدن به امامت؛ ﴿إنّي جاعلك للنّاس إماماً﴾ به خدا عرض كرد: ﴿ومن ذرّيّتي﴾. اما خداي سبحان خواسته مطلق او
^ 1 – ـ «مَن امن… »، بدل بعض از كل است.
^ 2 – ـ سوره ممتحنه، آيه4.
^ 3 – ـ سوره توبه، آيه114.

588

را نپذيرفت، بلكه فرمود: ﴿لاينال عهدي الظالمين) 1 ابراهيم خليل‌الرحمان از اينجا آموخت و متأدب به اين ادب الهي شد كه هنگام دعا به ديگران، تنها صالحان و نيكان را دعا كند 2 .
اساس توجيه فوق بر اين پندار مبتني است كه ترتيب ذكري آيات، با ترتيب خارجي آنها يكسان است؛ يعني همان‌گونه كه به ظاهر در تدوين قرآن كريم، آيه مربوط به امامت پيش از آيه مورد بحث آمده، نزول آيات و وقوع مفاد آنها در خارج نيز به همين ترتيب بوده است. البته اگر چنين باشد تنبّه و برداشت اين بزرگان بجاست، و اين در صورتي است كه اثبات شود بنيان‌گذاري كعبه به دست حضرت ابراهيم، پس از منصوب شدن وي به امامت بوده است؛ در حالي كه برهان قطعي بر اين مطلب نيست. فقط اين مقدار مسلم است كه آن حضرت در دوران پيري صاحب فرزند شده و همان‌گونه كه از ﴿ومن ذرّيّتي﴾ در آيه مربوط به امامت 3 برمي‌آيد، نيل آن حضرت به مقام امامت، پس از فرزنددار شدن او بوده است. اما اينكه نيل وي به امامتْ قبل از بناي كعبه بوده يا پس از آن، از ترتيب ذكري آيات برنمي‌آيد.
شاهد بر اينكه تحقق خارجي اين امور، مطابق ترتيب ذكري آنها نيست اينكه آيه شريفه ﴿وإذ يرفع إبراهيم القواعد من البيت… ) 4 پس از آيه ﴿طهّرا
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه124.
^ 2 – ـ كشف الأسرار، ج1، ص356 ـ 357. در تفسير عياشي (ج1، ص58) نيز در ذيل روايتي اشاره به اين مطلب هست. در آن روايت چنين آمده است: «… فلمّا أسكن ذرّيته بمكّة قال:… «من الثمرات من ءامن» فاستثني من آمن خوفاً أن يقول له لا كما قال له في الدعوة الأولي: «و من ذرّيتي قال لا ينال عهدي الظالمين» (سوره بقره، آيه 124) ».
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه124.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه127.

589

بيتي للطائفين و… ) 1 ذكر شده است؛ در حالي كه با توجه به تحقق خارجي اين دو، به حسب ظاهر بايد دستور تطهير بيت‌الله‌الحرام پس از بيان چگونگي بناي آن باشد. گرچه ممكن است در تبيين هندسه كعبه و رهنمود ساختار اصلي آن، مسئله تطهير بيت مطرح گردد؛ يعني خانه مرا براساس طهارت بنا كن؛ نظير آنچه درباره آيه سوره «حج» گفته مي‌شود: ﴿وإذ بوّأنا لإبراهيم مكان البيت أن لاتشرك بي شيئاً و طهّر بيتي للطائفين و… ) 2
تذكّر: دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) براي تأمين اقتصادي ساكنان مكه در دو آيه از قرآن كريم نقل شده است: نخست در آيه مورد بحث؛ ﴿و ارزق أهله من الثمرات من ءَامن منهم بالله و اليوم الاخر﴾ و ديگر بار در آيه شريفه ﴿ربّنا إنّي أسكنت من ذرّيّتي بوادٍ غير ذي‏زرع عند بيتك المحرم ربّنا ليقيموا الصلوة فاجعل أفئدةً من الناس تهوي إليهم وارزقهم من الثمرات لعلّهم يشكرون) 3 در اين آيه، قيد ﴿…من امن منهم… ﴾ نيامده است. راز عدم ذكر قيد ياد شده در اين دعا آن است كه در اينجا ابراهيم خليل‌الرحمان براي خصوصِ ذرّيه صالح خود دعا مي‌كند؛ ازاين‌رو لازم نبود قيد ايمان مجدداً مطرح گردد.
اين نكته، از اين سخن آن حضرت مستفاد است كه به خداي سبحان عرض كرد: من ذرّيه‌ام را در اين سرزمين اسكان دادم تا نماز را برپا دارند، و از خدا خواست تا دلهاي عدّه‌اي از مردم را به آنان گرايش دهد؛ بنابراين، سخن درباره خصوص مؤمنان و دعا براي اقامه‌كنندگان نماز و كساني است كه شايستگي دارند دلها به آنان گرايش يابد؛ زيرا ذريّه حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) دو
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه125.
^ 2 – ـ سوره حجّ، آيه 26.
^ 3 – ـ سوره ابراهيم، آيه37.

590

گروه‌اند؛ عدّه‌اي طالح و گروهي صالح؛ ﴿ومن ذرّيّتهما محسن وظالم لنفسه مبينٌ) 1 و كساني كه مقيم نمازند فقط گروه صالح‌اند نه عدّه ظالم؛ بنابراين، محور دعا خصوص صالحان‌اند.

بهره‌مندي كافران در دنيا
چنان‌كه گذشت، خداي سبحان از دو دعاي مذكور در آيه مورد بحث كه اولي درباره پديد آمدن شهر مكه و مطلق و دومي درباره ساكنان آن و مقيد بود، نخستين دعا را به همان صورت مطلق اجابت فرمود؛ يعني هم آن سرزمين بي‌زرع و ضرع را به صورت شهر درآورد و هم آن را براي همگان امن قرار داد. اما درباره دعاي دوم، يعني دعاي اختصاصي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) براي بهره‌مندي مؤمنان مكه از ثمرات، از آنجا كه مؤمنان از حسنات و بركات دنيا و آخرت برخوردارند، خداي سبحان تنها درباره كافران فرمود: كافران ساكن مكه فقط از امنيت و ارتزاق محدود و اندك دنيايي برخوردار بوده، سپس به عذاب آتش در جايگاهي بد گرفتار خواهند شد؛ ﴿قال ومن كفر فأمتّعه قليلاً ثمّ أضطرّه إلي عذاب النار وبئس المصير﴾. اين بدان معنا نيست كه خداوند به كافر، كم يا مدّتي كوتاه نعمت مي‌دهد، بلكه دنيا در مقايسه با آخرت، قليل است؛ ﴿فما متاع الحيوة الدنيا في الاخرة إلاّ قليل) 2 بنابراين، كافر حتي اگر در سراسر زندگي خود از نعمتهاي دنيا برخوردار و متنعم باشد، بهره‌مندي او اندك است؛ ﴿فأمتّعه قليلاً﴾.
دنيا به لحاظ محدود و در معرض زوال بودن آن، نسبت به آخرت كه
^ 1 – ـ سوره صافّات، آيه 113.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه38.

591

نامحدود و جاوداني است، «متاع‏قليل» معرفي شده است؛ ﴿قل متاع الدنيا قليل) 1 ﴿فما متاع الحيوة الدنيا في الاخرة إلاّ قليل) 2 ازاين‌رو كافر حتي در صورتي كه ساليان متمادي به انواع نعمتهاي دنيايي متنعم باشد بهره او اندك و نزد خداي سبحان بي‌ارزش است؛ چنان‌كه فرمود: اگر خطر فراگيري كفر و گرايش افراد ضعيف‌الإيمان به كافران نبود، چنان كافران را از هرگونه نعمت و زينتي بهره‌مند مي‌ساختيم كه حتي سقف خانه‌هايشان را از نقره بسازند و…؛ ﴿ولولا أن يكون الناس أُمّة واحدة لجعلنا لمن يكْفر بالرحمن لبيوتهم سُقُفاً من فضةٍ ومعارجَ عليها يظْهرون٭ ولبيوتهم أبواباً وسُرُراً عليها يتّ‏كئُون٭ وزُخْرفاً وإن كلّ ذلك لمّا متاع الحيوة الدنيا والاخرة عند ربّك للمتقين) 3
بر اين اساس، نبايد بهره‌مندي ثروتمندان و مرفّهان از نعمتهاي مادي، نشان نزديكي بيشتر آنان به خداي سبحان پنداشته شود؛ زيرا خداوند برخي را به مال گرفتار و مبتلا مي‌سازد تا به خود مشغول گشته و از ياد حق غافل باشند و اين گونه، ثروت و دارايي را وسيله عذاب آنان در دنيا و آخرت قرار مي‌دهد؛ ﴿ولاتُعْجبك أموالهم وأولادهم إنّما يريد الله أن يعذّبهم بها في الدنيا وتزهق أنفسهم وهم كافرون) 4 از اين‏رو مؤمنان از خداوند، حسنات دنيا و آخرت را خواستارند؛ ﴿ربّنا ءَاتنا في الدنيا حسنة وفي الاخرة حسنة وقنا عذاب النار) 5 اينان دنيا را نيز براي بي‌نيازي از ديگران و حفظ آبرو مي‌خواهند. اما دنياطلبان نه تنها آخرت و حسنات آن را درخواست نمي‌كنند، كه در دنياطلبي نيز به
^ 1 – ـ سوره نساء، آيه77.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه38.
^ 3 – ـ سوره زخرف، آيات 33 ـ 35.
^ 4 – ـ سوره توبه، آيه 85.
^ 5 – ـ سوره بقره، آيه201.

592

حسنات آن توجه نداشته و خود دنيا را مي‌خواهند؛ بدون تفاوت بين حلال و حرام؛ ﴿فمن الناس من يقول ربّنا ءَاتنا في‌الدنيا﴾. اين گونه افراد از نعمتهاي اخروي محروم خواهند بود؛ ﴿وما له في الاخرة من خلاق) 1
بر اين اساس و با توجه به بخش پاياني آيه مورد بحث، هر بهره‌مندي و هرگونه ميوه و ثمري رحمت نيست؛ زيرا خداي سبحان همين ثمرات را آن‌گونه كه به مؤمن عطا مي‌كند به كافر نيز مي‌دهد، و از اين رو همه به طور يكسان در برابر سعي خود از اين ثمرات استفاده مي‌كنند، ليكن مؤمن از آنها بهره‌اي مي‌برد كه در آخرت گرفتار اين بهره‌برداري نيست. اما بهره‌برداري كافر از آنها به گونه‌اي است كه در آخرت سبب گرفتاري اوست؛ پس اين ثمرات براي مؤمن حسنه و براي كافر سيئه است.
توضيح اينكه بر اساس رحمت رحمانيه خ‏داي سبح‌ن، در دنيا بين مؤمن و كافر به لحاظ برخورداري از نعمتهاي الهي تفاوتي نيست. نعمتهاي معنوي فقط به صالحان مي‌رسد؛ چنان‌كه خداوند درباره امامت فرمود: ﴿لاينال عهدي الظالمين) 2 ليكن نعمتهاي مادي به مقدار مصلحت به همگان داده خواهد شد؛ زيرا اين گونه نعمتها و امدادهاي مادي فقط امتحان‏و آزمون الهي است؛ ﴿من كان يريد العاجلة عجّلنا له فيها ما نشاء لمن‏نريد ثمّ جعلنا له جهنّم يصليها مذموماً مدحوراً٭ ومن أراد الاخرة وسعي‏لها سعيها وهو مؤمن فأُولئك كان سعيهم مشكوراً٭ كلاًّ نمدّ هؤلاء وهؤلاء من عطاء ربّك‏وما كان عطاء ربّك محظوراً) 3 چنين نيست كه مثلاً اگر باران ببارد يا چشمه‌اي بجوشد فقط نيكان از آن بهره گيرند و بَدان محروم
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه200.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه124.
^ 3 – ـ سوره اِسراء، آيات 18 ـ 20.

593

بمانند.
بنابراين، آنچه در آيه مورد بحث به ظاهر در خصوص اهل مكه بيان شده كه «همه ساكنان مكه از ثمرات بهره‌مند خواهند شد، با اين تفاوت كه برخورداري دنيايي مؤمنان به نعمتهاي آخرتي متصل است، اما بهره دنيوي كافران به عذاب آخرت پيوند دارد»، اصلي است كه همه مؤمنان و كافران را دربر مي‌گيرد و به كافران مكه و حجاز اختصاص ندارد؛ چنان‌كه در آيات ديگر نيز بدان تصريح شده است: ﴿ومن كفر فلايحْزُنك كفرُه إلينا مرجعهم فننبّئُهُم بما عملوا إنّ الله عليم بذات الصدور٭ نُمتّعهم قليلاً ثمّ نضْطرّهم إلي‏عذابٍ غليظٍ) 1
بر اساس آنچه تا كنون بيان شد ساكنان مكّه در ترسيم عصر حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) و بعد از آن، قبل از استقرار نظام اسلامي دو گروه‌اند: مؤمنان و كافران؛ مؤمنان هم بهره دنيايي دارند و هم بهره آخرتي، اما كافران فقط بهره‌مندي دنيايي دارند و در آخرت گرفتار عذاب ابدي هستند. با توجه به اين نكته و نيز آنچه در بحث از امنيت گذشت، مي‌توان گفت: ساكنان مشرك و كافر مكه همچون مؤمنان، هم از امنيت آن و هم از ثمرات و نعمتهاي مادي در آنجا بهره‌مند بوده‌اند.
گفتني است كه تأمين اقتصادي ساكنان مكه از راههاي غيرعادي نيست. خداي سبحان درباره چگونگي ريزش ثمرات به سرزمين غير ذي‏زرع و بي‏ضرع مكه فرمود: ما آنان را در حرم امني جاي داديم كه همه‏گونه ثمراتْ و ميوه‌هاي خوبِ هر منطقه از زمين، به سوي آن سرازير مي‌شود؛ ﴿أولم نمكّن لهم حرماً
^ 1 – ـ سوره لقمان، آيات 23 ـ 24.

594

ءَامناً يُجبي إليه ثمرات كلّ شي‏ءٍ رزقاً من‏لدنّا) 1

اضطرار كافران به آتش
همان‌گونه كه اشاره شد، نعمت و بهره‌مندي مؤمنان در دنيا به نعمت و بهره‌وري آنان در آخرت متصل است. اما نعمت كافران منقطع بوده، به عذاب آخرت متصل است؛ ﴿ومن كفر فأمتّعه قليلاً ثمّ أضطرّه إلي عذاب النار وبئس المصير﴾، ﴿نُمَتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم إلي عذابٍ غليظٍ) 2 نتيجه تبهكاري آنان تحمل ضرر قيامت است. اگرچه عملشان اختياري است اما عذاب شدن آنان اضطراري است؛ زيرا نتيجه كارشان جز تحمّل ضررْ چيز ديگري نيست. اينكه آنان به سوي جهنم افكنده يا كشيده مي‌شوند؛ ﴿خذوه فغلّوه٭ ثمّ الجحيم صلّوه) 3 ﴿يوم يدعّون إلي نار جهنم دعّاً) 4 ﴿إذ الأغلال في أعناقهم و السلاسل يُسحبون٭ في الحميم ثمّ في‌النار يسجرون) 5 نشان اضطرار آنان به آتش است.
كافران ستمكار، سرانجام هيزم آتش جهنم مي‌شوند؛ ﴿وأمّا القاسطون فكانوا لجهنّم حطباً) 6 نه اينكه در آنجا فقط بسوزند، كه عذاب بيرون از آنها باشد، بلكه آنان بدْ صيرورت و فرجامي دارند؛ ﴿…وبئس المصير﴾. همان‌گونه كه ميوه مي‌پوسد يا انسان بر اثر بدخوري و پرخوري بيمار مي‌شود
^ 1 – ـ سوره قصص، آيه57.
^ 2 – ـ سوره لقمان، آيه 24.
^ 3 – ـ سوره حاقّه، آيات 30 ـ 31.
^ 4 – ـ سوره طور، آيه13.
^ 5 – ـ سوره غافر، آيات 71 ـ 72.
^ 6 – ـ سوره جنّ، آيه15.

595

كافران نيز چون در آخرت به صورت چيز بد، مانند آتش و هيزم دوزخ درمي‌آيند يا سيرت و باطن غيرانساني آنان پديدار مي‌شود، صيرورت و شدن آنان بد است و به بَدْ استحاله مي‌شوند.

اشارات و لطايف

1. تحقق امورِ به ظاهر ناممكن با اراده خداوند
سرزمين مكه، زميني قفر و غير قابل كشت بود؛ ﴿ربّنا إنّي أسكنت من ذرّيّتي بوادٍ غير ذي‏زرع عندبيتك المحرم) 1 «غيرذي‏زرع»، غير از لم‏يزرع، موات و باير است؛ زيرا معمولاً اين سه قسم از زمين، قابل زرع و احيا و دايرشدن است. اما غير ذي‏زرع به سبب فراهم نبودن علل طبيعي، نه اقتضاي كشت و زرع دارد و نه مي‌توان آن را معمور كرد، ليكن ممكن نبودن كشت زمين غيرذي‏زرع، نسبت به علل و عوامل طبيعي عادي است. اما نسبت به اراده خداي سبحان هر ناممكن عادي قابل تحقق است. حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) چون به قدرتِ نامحدود خداوند مطمئن و متكي بود. عرض كرد: ﴿ربّ اجعل هذا بلداً ءَامناً و… ﴾؛ يعني اولاً، اين سرزمين را شهر و معمور كن وثانياً، امنيت آن را تأمين كن.
اگرچه ممكن است مضمون اين‌گونه از دعاها براي انسانهاي عادي دشوار و ناشدني به نظر آيد ليكن براي اولياي الهي كه خود كرامتهاي بسياري را ديده‌اند عادي است. حضرت ابراهيم پيش از اين دريافته بود كه چگونه در دوران پيري و فرتوتي خود و نيز همسر سالمندش كه ساليان متمادي عقيم بوده
^ 1 – ـ سوره ابراهيم، آيه37.

596

و اكنون نيز دوران عُقْم و عُقْر آنان است، فرشتگان به او بشارت صاحب فرزند شدن دادند؛ ﴿إنّا نبشّرك بغلامٍ عليمٍ٭ قال أبشّرتموني علي أن مسّني الكِبَر فبمَ تبشّرون) 1 و در پاسخ از شگفتي او و همسرش از اين بشارت كه گفت: ﴿يا ويلتي ءَألد وأنا عجوز وهذا بعلي شيخاً إنّ هذا لشي‏ء عجيب) 2 گفتند: ﴿أتعجبين من أمر الله) 3 غرض آنكه حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) كه چنين كرامتي را احساس كرده بود، اجابت آن گونه خواسته‌هاي غيرعادي بر وي ناممكن نمي‌نمود و خداي سبحان سرزمين غير ذي‌زرع را كه فاقد هرگونه ضرع بود، با ابتهال و ضراعت خليل خود هم ذي‌زرع و هم ذي‌ضرع كرد؛ به طوري كه هم كشاورزي آن تأمين شد و هم دامداري آن فراهم آمد.

2. ذاتي نبودن امنيت مكّه
امنيت حرم و مكه و مسجدحرام و كعبه ذاتي نيست. حرمت مكه به احترام وجود رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است؛ ﴿لا أقسم بهذا البلد٭ وأنت حلٌّ بهذا البلد) 4 وگرنه مكه نيز همچون شهرهاي ديگر به ظاهر بيش از انبوهي سنگ، خاك و مانند آن نيست. مؤيد اين سخن آنكه بعد از هجرت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و گرفتاري محرومان در مكه، آنان از خداوند خواستار رهايي و خروج از آنجا شدند؛ ﴿ربّنا أخرجنا من هذه القرية الظالم أهلها) 5 همچنين كعبه كه تعيين مكان و هندسه بنيان‌گذاري آن بر مبناي توحيد صرف است و هيچ شركي، اعم از جلي
^ 1 – ـ سوره حجر، آيات 53 ـ 54.
^ 2 – ـ سوره هود، آيه72.
^ 3 – ـ سوره هود، آيه73.
^ 4 – ـ سوره بلد، آيات21.
^ 5 – ـ سوره نساء، آيه75.

597

و خفي آن را آلوده نمي‌سازد؛ ﴿و إذ بوّأنا لإبراهيم مكان البيت أن لا تشرك بي شيئاً) 1 هنگامي كه در معرض خطر شرك و مشركان بود خداي سبحان به پيامبرش اجازه داد تا امنيت را از ساكنان مشرك آن سلب كند؛ از اين‏رو رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مسلحانه وارد مكه شد و آنجا را فتح كرد. در اين مقطع، مردمي كه پيش از اين مصداق ﴿ءَامنهم من خوف) 2 بودند، در حال خوف به‏سرمي‌بردند.
شاهد ديگر بر ذاتي نبودن امنيت ذاتي مكه اين است كه اگر فرد يا گروهي تعدي كرده و به امنيت مكه و مسجدحرام آسيب رساند، امنيت تشريعي خاص آنجا شامل آنان نخواهد شد؛ زيرا اگر چه خداوند براي برخي زمانها و مكانها حرمتي قرار داده كه هيچ كس مجاز نيست آن را هتك كند ليكن اين حرمتِ هتك، ابتدايي است؛ يعني اگر بيگانگان تعدي كرده و حرمت آن مكان يا زمان را رعايت نكردند، مسلمانان به عنوان قصاص، حرمت اين ازمنه يا امكنه را رعايت نكرده، بايد از اسلام و خود دفاع كنند؛ ﴿واقتلوهم حيث ثقفتموهم وأخرجوهم من حيث أخرجوكم والفتنة أشدُّ من القتل ولاتقاتلوهم عندالمسجد الحرام حتّي يقاتلوكم فيه فإن قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاءُ الكافرين٭ …الشهر الحرام بالشهر الحرام والحرمات قصاص فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم) 3

3. راز درخواست وفور نعمت
انبيا و اولياي الهي برتر از نفوذ سلطنت شكم در خوردن و نوشيدن هستند؛ زيرا
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 26.
^ 2 – ـ سوره قريش، آيه4.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيات 191 ـ 194.

598

برخي از شاگردان آن ذوات قدسي به بارگاه رفيع «كان خارجاً من سلطان بطنه… » 1 بار يافتند، ليكن هماره به فكر ضِعاف و اوساط از مردم بودند؛ ازاين‌رو فراواني نعمت و ارزاني آن و همچنين داشتن اقتصاد سالم را از خداي سبحان براي جامعه درخواست مي‌كردند تا هم زمينه امنيّت داخلي تحكيم شود و هم وسيله استقلال و استغناي از ديگران تأمين گردد و همه اينها در خدمت دين قرار گيرد؛ زيرا اصل هويت انسان را اعتقاد مي‌سازد، نه اقتصاد، و نداشتن اقتصادِ سالم براي اوساط از مردم بيماري صعب‌العلاج نسبت به تحصيل اعتقاد ناب يا حفظ آن بعد از حصول است. البته اَوْحدي از انسانهاي اعتقادمدار و حق‌محور، برتر از رفاه عادي مي‌انديشند، ليكن در محاسبات اجتماعي بايد اكثريت را ملحوظ داشت.

4. كلمه‌اي جامع در تأسيس نظام توحيد
هرچند حضرت ابراهيم كه شيخ انبياي ابراهيمي(عليهم‌السلام) است سنّت و سيرت احياكننده‌اي داشت، ليكن برخي از كارها و بعضي از نيايش‌هاي آن حضرت از جوامع‌الكلم محسوب مي‌شود. مثلاً قيام در برابر بت‌پرستي به صورت ﴿فجعلهم جذاذاً إلّاكبيراً لَهم) 2 و در قالَب صبر نستوهانه در مقابل تهديد رعب‌آورِ ﴿حرّقوه وانصروا ءَالهتكم) 3 و…، كلمه جامعي بود در براندازي نظام الحاد.
درخواست بَلَد شدن سرزمين غيرذي‌زرع اوّلاً، و اَمْنِ مطلق شدن آن ثانياً،
^ 1 – ـ نهج‌البلاغه، حكمت 289.
^ 2 – ـ سوره انبياء، آيه 58.
^ 3 – ـ سوره انبياء، آيه 68.

599

و مجمع ثِمار متنوع از اقطار عالم شدن ثالثاً، و پيش‌بيني امّ‌القري شدن آن منطقه، يعني مكه رابعاً (هرچند اين مطلب چهارم بعداً ظاهر شد) كلمه جامعي بود در تأسيس نظام توحيد و گسترش بستر ايمان و عمل صالح و توسعه همه جانبه معارف اعتقادي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي؛ چون اگر جايي فقط براي ساكنان همان سرزمين اَمْن باشد هرگز امّ‌القري نخواهد شد؛ زيرا نواحي آن مكان اَمْن نيست و تردّد مردم اطراف به آن منطقه ممنوع خواهد بود؛ زيرا ممكن است راهزنانِ بياباني جلوي هرگونه ارتباطي را بگيرند و محصول نواحي دور و نزديك به آنجا نرسد و آنجا بازار رسمي نشود، ولي اگر همه راهها اَمن بود و مردم نواحي قريب و بعيد توانستند محصولات تجاري خويش را به بازار رسمي آن شهر اَمْن حمل كنند جنبه امّ‌القري بودن آن تأمين، تابع بودن نواحي آن تضمين و اشتياق تردّد مردم به آنجا فراهم خواهد شد.
چنين شهري كه از يك‏سو كانون توحيد (كعبه) را كه هم قبله است و هم مطاف دربردارد و از سوي ديگر نداي معمار كعبه، حضرت ابراهيم به دستور صاحب‏خانه (خداي سبحان) به لزوم حضور در ساحت اين خانه براي حج و عمره به سمع مردم جهان رسيد و فضيلت فراواني نيز براي امتثال اين دستور الزامي ثابت بود و از سوي سوم همه راههاي آن امن بود و از چهارمين سو همه محصولات تجاري اعم از طبيعي و صنعتي در آن فراوان بود، چنين شهري مي‌تواند رسالت جهاني شدن و جهاني‌سازي صحيح را به عهده بگيرد.

بحث روايي

1. محبوب‌ترين شهر نزد خدا و پيامبر
قال أبو عبدالله(عليه‌السلام): «أحبُّ الأرض إلي الله تعالي مكّة، و ما تربةٌ أحبّ إلي الله

600

عزّوجلّ من‏تربتها و لا حَجَرٌ أحبّ إلي الله من حَجَرها و لا شَجَرٌ أحبّ إلي الله من شَجَرها و لا جِبال أحبّ إلي الله من‏جِبالها و لا ماء أحبّ إلي الله من‏مائها» 1
عن ابن عباس، قال: قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) لما خرج من مكّة: «أما والله إنّي لأخرج و إنّي لأعلم إنّك أحبّ البلاد إلي الله و أكرمها علي الله و لولا أن أهلك أخرجوني منْك ما خرجتُ». و قال: قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) لمكّة: «ما أطيبك من بلدة و أحبّك إليّ و لولا أنّ قومك أخرجوني ما سكنت غيرك» 2
اشاره: هرچند ممكن است برخي از زمانها و زمين‌ها به استناد ريشه‌اي كه در مخزن الهي دارد خصوصيتي داشته باشد كه ازمنه و اراضي ديگر فاقد آن باشد، ليكن ظاهراً احترام زمان به متزمّن و حرمت مكان به متمكن است. ازاين جهت مكّه مي‌تواند بهترين سرزمين باشد؛ زيرا از ديرباز مهد توحيد، كانون وحي و جايگاه پيدايش، رويش، پرورش و نمايش انبيا و اولياي فراواني بوده كه آخرين بخش آن به توحيد ناب و هبوط قرآن و صعود حضرت ختمي مرتبت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به مقام منيع نبوّت نهايي و رسالت پاياني انجاميد.

2. دعاي پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) براي اهل مدينه
عن علي بن أبي طالب(عليه‌السلام)، قال: «قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «اللّهمّ إنّ إبراهيم عبدك و خليلك دعاك لأهل مكّة بالبركة و أنا محمّد عبدك و رسولك و إنّي أدعوك لأهل المدينة أن تبارك لهم في صاعهم و مدّهم مثل ما باركت لأهل مكّة، و اجعل مع البركة بركتين» 3
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص243.
^ 2 – ـ الدر المنثور، ج1، ص300.
^ 3 – ـ همان، ص297.
601

اشاره: مدينه از آن جهت كه نظير مكّه مهبط وحي بود و بسياري از سوره‌هاي قرآن حكيم در آنجا نازل شده و حكومت اسلامي در آن پايگاهْ نظام‌مند شد و قرآن كريم مردم آن منطقه را انصار دين خدا و دوستانِ مهاجران در راه خدا معرفي كرد؛ ﴿يحبّون من هاجر إليهم) 1 شايسته آن بود كه مورد دعاي حضرت ختمي مرتبت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) قرار گيرد و به صورت حرم خاص درآيد. البته بركت مدينه مادامي است كه مردم آن حافظ اصول اعتقادي و مباني اخلاقي و فروع فقهي باشند.

3. حرمت و امنيت مكّه
عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) قال: «إنّ قريشاً لمّا هدموا الكعبة وجدوا في قواعده حَجَراً فيه كتاب لم‏يحسنوا قرائته حتّي دعوا رجلاً فقرأه فإذاً فيه: أنا الله ذو بكّة حرّمتها يوم خلقت السَّماوات و الأرض و وضعتها بين هذين الجبلين و حففتها بسبعة أملاك حفّاً» 2
عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) قال: «لما قدم رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مكّة يوم افتتحها… قال:… إنّ الله قد حرّم مكّة يوم خلق السَّماوات والأرض فهي حرام بحرام الله إلي يوم القيامة لا ينفر صيدها و لا يعضد شجرها و لايختلي خلاها و لا تحلّ لقطتها إلاّ لمنشدٍ، فقال العبّاس: يا رسول الله! إلّاالإذخِر فإنّه للقبر و البيوت؟ فقال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): إلّاالإذخِر» 3
عن معاوية بن عمّار قال: قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يوم فتح مكّة: «إنّ الله حرّم
^ 1 – ـ سوره حشر، آيه 9.
^ 2 – ـ كافي، ج4، ص225.
^ 3 – ـ همان، ص225 ـ 226.

602

مكّة يوم خلق السَّماوات والأرض و هي حرام إلي أن‏تقوم الساعة لم تحلّ لأحدٍ قبلي و لا تحلُّ لأحد بعدي و لم تحلّ لي إلاّ ساعة من‏نهار» 1
قال أبوعبدالله(عليه‌السلام): «من دخل الحرم من الناس مستجيراً به فهو آمن من سخط الله، و من دخله من الوحش و الطير كان آمناً من أن يهاج أو يؤذي حتّي يخرج من الحرم» 2
عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) قال: «قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): إنّ مكّة حرمُ الله حرّمها إبراهيم عليه‌السلام و إنّ المدينة حرمي… » 3
قال أبو عبدالله(عليه‌السلام): «… حرّم رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من المدينة ما بين لابتيها… » 4
اشاره: مكّه از آن جهت كه حاوي بيت شريف و مكان نهايي آن بود، از ديرباز مورد تقديس بوده است. آنچه از طوافِ انبياي قبل از حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) بازگو شده در همين راستاست و آنچه به حضرت خليل خدا منسوب است تداوم همان حرمت و امنيت است كه با اذن خداوند ادامه يافت، بلكه از جهت ديگر مي‌توان به ابراهيم(عليه‌السلام) از سنخ ﴿وما رميت إذ رميت ولكنّ الله رمي) 5 چنين گفت: «ما حرّمت إذ حرّمت ولكنّ الله حرّم»؛ يعني آنچه را تو اي ابراهيم حَرَم قرار دادي و تحريم كردي از خود تو نبود، بلكه تو مجراي فرمان الهي بودي و خداوند بود كه مكّه را حرم قرار داد و آن را تحريم فرمود.

4. سرازير شدن ثمرات به مكّه
قال أبو عبدالله(عليه‌السلام): «وُجِد في حَجَرٍ: إنّي أنا الله ذو بكّة صنعتها يوم خلقت
^ 1 – ـ كافي، ج4، ص226.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ همان، ص564.
^ 4 – ـ همان.
^ 5 – ـ سوره انفال، آيه 17.

603

السَّماوات والأرض و يوم خلقت الشمس و القمر و حففتها بسبعة أملاك حفّاً، مبارك لأهلها في الماء و اللبن، يأتيها رزقها من ثلاث سبل: من أعلاها و أسفلها و الثنية» 1
روي «أنّه (وُجد) في حجرٍ آخر مكتوب: هذا بيت الله الحرام بمكّة، تكفل الله برزق أهلها من ثلاثة سبل، مبارك لهم في اللحم و الماء» 2
روي عن أبي جعفر(عليه‌السلام) أنّ المراد بذلك (و ارزق أهله من الثَّمرات») «أنّ الثمرات تحمل إليهم من الآفاق» 3
روي عن الصادق(عليه‌السلام) قال: «هي ثمرات القلوب أي حبّبهم إلي النّاس ليتوبوا إليهم» 4
عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر عن أبي الحسن الرضا(عليه‌السلام) قال: سمعته يقول: «إنّ إبراهيم خليل الرَّحمان صلوات الله عليه سأل ربّه حين أسكن ذرّيته الحرم، قال: ربّ ارزقهم من الثمرات لعلّهم يشكرون، فأمر الله تبارك و تعالي قطعةً من الأردن حتّي جاءت فطافت بالبيت سبعاً ثمّ أمر الله أن تقول الطائف فسمّيت الطائف لطوافها بالبيت» 5
اشاره الف. همان‌طور كه زائران كعبه، بر هر مركب فربه و ضامر و از هر اقليم هامون و فج، خود را به حرم مي‌رسانند. صاحبان كالاي تجاري، اعم از كشاورزي، دامي، و صنعتي نيز محصول خود را به مكّه منتقل مي‌كنند.
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص243.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ بحارالأنوار، ج12، ص86.
^ 4 – ـ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص387 ـ 388. در تفسير قمي روايت اخير چنين نقل شده است: «من ثمرات القلوب أي حبّبهم إلي النّاس لينتابوا إليهم و يعودوا إليهم»(ج1، ص62).
^ 5 – ـ تفسير عياشي، ج2، ص 232 ـ 233.

604

ب. چون ماههاي حجّ قمري است نه شمسي، ازاين‌رو در طي سالها گونه‌گون مي‌شود و كرويت زمين و تفاوت اقليمهاي سردسير و گرم‌سير آن نيز متنوع است و از طرف ديگر رزق، ابتكار و فن‌آوري مردم شهرها در پديد آوردن مصنوعات متفاوت است؛ ازاين‌رو محصولات فراوان و متنوّع در همه فرصتهاي مناسب حج و عمره در مكّه به دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) و در مدينه به دعاي رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يافت مي‌شود.
ج. چون صرف امنيت و همچنين فراواني نعمت در عين لازم بودن، براي حضور مردم كافي نيست؛ زيرا همين امنيت و وفور نعمت در اقليمهاي ديگر نيز يافت مي‌شود، بلكه عمده گرايش مردمي و انعطاف توده انسانها و كشش قلوب آنان است، ازاين‌رو حضرت ابراهيم ضمن دعاهاي پيشين راجع به امنيت و اقتصاد، گرايش دلهاي عدّه‌اي از مردم را نيز از خدا طلب كرد؛ ﴿فاجعل أفئدةً من الناس تهوي إليهم) 1 آنچه در اين‌گونه احاديث مورد عنايت قرار گرفته كه مقصود، ثمره دلها، يعني محبّت است، ناظر به بخش اخير دعاي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) است.
د. جريان طواف شهر طائف بعد از اغماض از سند و دشواري اعتماد در اين‌گونه مسائل بر خبر واحد بايد توجيه شود و در صورت عدم تأويل بايد علم آن را به راسخان در علم، يعني اهل‏بيت(عليهم‌السلام) ارجاع كرد.

5. مصاديق بارز مؤمنان و كافران
عن علي بن الحسين(عليهماالسلام): «قول إبراهيم: ﴿ربّ اجعل هذا بلداً ءَامناً و ارزق أهله من‌الثمرات من ءَامن منهم بالله﴾ إيّانا عني بذلك و أولياءه و شيعة وصيّه.
^ 1 – ـ سوره ابراهيم، آيه 37.

605

﴿قال و من كفر فأمتّعه قليلاً ثمّ أضطرّه إلي عذاب النّار﴾» قال: «عني بذلك من جحد وصيّه و لم يتّبعه من أُمّته و كذلك والله حال هذه الاُمّة» 1
اشاره: قرآن حكيم براي پرورش انسان متألّه نازل شده است. هر كمالي كه در اين كتاب وحياني ثبت شده، تحقّق عيني آن به نحو تام و كامل در اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) است؛ چنان‌كه هر عيب و نقصي كه در آن طرح شده تحقق خارجي آن در دشمنان انسانهاي معصوم(عليهم‌السلام) است؛ هرچند هيچ‌يك از تبشير و انذار، مدح و قدح، ثواب و عقابْ در دو نمونه مزبور منحصر نيست.

6. بهره‌مندي كافران از ثمرات
«دعا إبراهيم ربّه أن يرزق من آمن به، فقال الله: يا إبراهيم! و من كفر أيضاً أرزقه ﴿فأُمتّعه قليلاً ثمّ أضطرّه إلي عذاب النّار و بئس المصير) 2
اشاره الف. در طي تفسير به اين مطلب عنايت شد كه دعاي حضرت ابراهيم تضيّق و نفي ارتزاق غيرمؤمن نيست، بلكه در شمول قصور دارد؛ يعني نسبت به كافران دعا نكرد، نه اينكه نفرين كرده باشد.
ب. خداوند به بركت كعبه و به احترام حَرَم كافران را هم متنعّم كرد.
ج. كافران در آن، اعم از ذرّيّه حضرت و غير ذرّيه آن حضرت‌اند؛ يعني همان‌طور كه ذرّيه آن حضرت دو صنف‌اند، كافران نيز دو قسم‌اند: برخي ذرّيّه آن حضرت‌اند و برخي ذرّيه وي نيستند.

^ 1 – ـ تفسير عياشي، ج1، ص59 ـ 60.
^ 2 – ـ تفسير قمي، ج1، ص60.

606

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *