تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه ۲۴۴

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد یازدهم، سوره بقره، آیه ۲۴۴

جهاد، (ابتدایی و دفاعی) از احکام واجب دینی است و جهادِ مطلوب و مقبول آن است که «در راه خدا» و برای گسترش قلمرو دین باشد نه سلطه‌طلبی دنیایی و کشورگشایی.

وقتِلوا فی سَبیلِ اللهِ واعلَموا اَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم (۲۴۴)

گزیده تفسیر
جهاد، (ابتدایی و دفاعی) از احکام واجب دینی است و جهادِ مطلوب و مقبول آن است که «در راه خدا» و برای گسترش قلمرو دین باشد نه سلطه‌طلبی دنیایی و کشورگشایی.
ذکر دو صفت «سمیع» و «علیم» در پایان آیه، از یکسو تهدید منافقان کارشکن است که خدا گفت‌وگوهای منافقانه آنان از جمله بازداشتن از انفاق و مسخره کردن آن و همچنین تنفیر مردم از جهاد در راه خدا را می‌شنود و کید و مکر آنان را افشا و بی‌اثر می‌کند.
از سوی دیگر بشارت به رزمندگان مؤمن است که خدا راز و نیاز آنان را می‌شنود و اجابت می‌کند.
محصول سمیع و علیم بودن خدا گاهی به صورت تثبیت قلوب و فرستادن فرشتگان نصر و باران مناسب و زمانی با مرعوب کردن دشمن و پاسخ علمی و عملی به شبهات منافقانه است.
۵۶۸

تفسیر

مفردات
سمیعٌ: «سمع»، نیرویی است در گوش که با آن صداها ادراک می‌شوند. سمع کاربردهایی دارد: ۱٫ خودِ گوش و نیروی شنوایی: ﴿خَتَمَ اللهُ عَلی قُلوبِهِم وعَلی سَمعِهِم) ۱ ۲٫ شنیدن: ﴿اِنَّهُم عَنِ السَّمعِ لَمَعزولون) ۲ ۳٫ فهمیدن: ﴿حَتّی یَسمَعَ کَلمَ الله) ۳ ﴿سَمِعنا وعَصَینا) ۴ ۴٫اطاعت و عمل به فهمیده‌ها: ﴿قالوا سَمِعنا وهُم لایَسمَعون) ۵ گفتند فهمیدیم ولی برپایه آن عمل نمی‌کنند.
هرجا خدای سبحان سمع را برای مؤمنان ثابت یا آن را از کافران سلب یا همگان را به آن تشویق کرده است، مقصود تصور معنا و تفکر در آن است. مراد از سمیع بودن خدای متعالی، علم او به شنیده‌ها و پاداش دادن به آنهاست ۶٫

تناسب آیات
در آیات پیشین یعنی آیات طلاق، برای استحکام نظام خانواده و تنظیم روابط صحیح میان اعضای آن، برخی احکام خانواده بیان شد و در آیات پیش‏رو
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۷٫
^ ۲ – ـ سوره شعراء، آیه ۲۱۲٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۶٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۴۶٫
^ ۵ – ـ سوره انفال، آیه ۲۱٫
^ ۶ – ـ مفردات، ص۴۲۵ ـ ۴۲۶، «س م ع».
۵۶۹

(تا آیه ۲۵۱ یعنی آیات قتال) برای دفاع از امّت و صیانت از عقیده و مقدسات آن، احکام جهاد بیان شده است، زیرا صلاح خانواده در گرو صلاح جامعه است ۱ ، چنان‏که جامعه صالح از خانواده‌های صالح تشکیل می‌شود.
آیه شریفه مورد بحث، در طلیعه آیات یازده‌گانه‌ای قرار گرفته است که سیاق آنها درباره مبارزه و جهاد است و با جمله ﴿والکفِرونَ هُمُ الظّلِمون) ۲ پایان می‌یابند. از ارتباط آیات تشریع وجوب جهاد با آیات ترغیب به انفاق و بیان داستان طالوت و داود و جالوت در کنار یکدیگر، به دست می‌آید که این مجموعه از آیات با هم نازل شده‌اند. در این آیات، مانند سایر مواضع، «قتال» به «فی سبیل الله» مقید شده و برای ترغیب بیشتر مؤمنان به انفاق، تأمین هزینه‌های مالی مجاهدان و تجهیز رزمندگان، قرض دادن به خدای سبحان خوانده شده است. نقل جهاد طالوت و داود با جالوت برای عبرت‌گیری مؤمنان از نقاط ضعف و قوت بنی‌اسرائیل و دانستن پیروزی جبهه حق بر باطل است ۳٫
ارتباط آیه مورد بحث با خصوص آیه پیشین در این است که نقل داستان کسانی که از مرگ گریختند، مقدمه‌ای است برای طرح فریضه جهاد و هشدار به مؤمنان که حیات و مرگ را به فرمان خدا بدانند و مانند آن گروه از مرگ نگریزند. شاهد این ارتباط و آماده سازی، جمله ﴿فَاِن خِفتُم فَرِجَالًا اَو رُکبَانا) ۴ است که اشعار به رویارویی با دشمن در میدان نبرد دارد ۵٫
^ ۱ – ـ ر.ک: التفسیر المنیر، مج۱ ـ ۲، ص ۴۱۱٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۵۴٫
^ ۳ – ـ ر.ک: المیزان، ج ۲، ص ۲۸۳٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۳۹٫
^ ۵ – ـ ر.ک: تفسیر البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱٫
۵۷۰

خلاصه آنکه ترغیب به جهاد، بعد از فضاسازی و فرهنگ‌آفرینی است: از یکسو تقویت روحیه و از سوی دیگر اینکه فرار از مرگ یا قتل سودمند نخواهد بود، در آیات متعدد مطرح شده است؛ مانند آیه ﴿قُل لَن یَنفَعَکُمُ الفِرارُ اِن فَرَرتُم مِنَ المَوتِ اَوِ القَتلِ واِذًا لاتُمَتَّعونَ اِلاّقَلیلا) ۱ و آیه گذشته که زمینه مناسبی برای طرح مسئله جهاد است.
٭ ٭ ٭

وجوب جهاد برای اعتلای کلمه حق
صیغه امر ﴿قتِلوا﴾ بر وجوب جهاد دلالت می‌کند؛ دفاعی باشد یا ابتدایی. دراین آیه خصوصیات جهاد نیامده است؛ ولی در آیات دیگر و نیز روایات ویژگیها و جایگاه هر یک بیان شده‌اند.
تقیید جهاد به قید در راه خدا بودن: ﴿قتِلوا فی سَبیلِ الله﴾ می‌فهماند که جهاد مطلوب و مقبول باید برای اعتلای «کلمه الله» باشد: ﴿وکَلِمَهُ اللهِ هِی العُلیا) ۲ جهاد وظیفه مهمّ دینی است که برای گسترش قلمرو دین انجام می‌شود که سبب صلاح دنیا و آخرت همگان است؛ نه برای سلطه‌طلبی دنیایی و کشورگشایی.

تهدید منافقان کارشکن
﴿سَمیع﴾ در آیه مورد بحث به معنای شنوا و اجابت کننده است، چنان‌که در آیه ﴿اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الکِبَرِ اِسمعیلَ واِسحقَ اِنَّ رَبّی لَسَمیعُ
^ ۱ – ـ سوره احزاب، آیه ۱۶٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۴۰٫
۵۷۱

الدُّعاء) ۱ به همین معنا به کار رفته است و همچنین در آیه ﴿قالَ رَبِّ السِّجنُ اَحَبُّ اِلَی مِمّا یَدعونَنی اِلَیهِ… فَاستَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنهُ کَیدَهُنَّ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ العَلیم) ۲ آمده است که خداوند دعای حضرت یوسف(علیه‌السلام) را پذیرفت، زیرا خدا به دعای درخواست کنندگان گوش اجابت می‌سپارد.
مناسب دستور جهاد و فرمان ایثار و نثار، یاد کردن از وصف نصرت الهی است؛ لیکن گاهی از تصریح به یاری خدا پرهیز می‌شود و از سمیع و بصیربودن او سخن به میان می‌آید که خداوند همه نجواها و نداها، تقاضاها و تمنّیها را می‌یابد و به آنها پاسخ مثبت می‌دهد، چنان‏که همه گفت‌وگوهای منافقانه را می‌شنود و تمام صحنه پردازیهای دشمنانه را می‌بیند و کید و مکر آنها را افشا و بی‌اثر می‌سازد.
توضیح اینکه ﴿سَمیع﴾ و ﴿عَلیم﴾ بودن خداوند در اینجا به سبب قرارداشتن در سیاق آیات تشریع وجوب جهاد، درباره امور جهاد است. هنگام جنگ، هر گروهی با معبود خود سخنی دارد و خداوند به همه سخنان آگاه است، چنان‌که خدای سبحان گفتار منافقانه مردمی را که از انفاق در راه خدا باز می‌دارند و اصل انفاق را به مسخره می‌گیرند: ﴿لَقَد سَمِعَ اللهُ قَولَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللهَ فَقیرٌ ونَحنُ اَغنِیاءُ سَنَکتُبُ ما قالوا) ۳ و نیز سخن آنان را که به مردم می‌گویند به جبهه جنگ نروید تا کشته نشوید، به خوبی می‌شنود: ﴿اَلَّذینَ قالوا لاِخونِهِم وقَعَدوا لَو اَطاعونا ما قُتِلوا) ۴
^ ۱ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۳۹٫
^ ۲ – ـ سوره یوسف، آیات ۳۳ ـ ۳۴٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۸۱٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۸٫
۵۷۲

پاسخ خداوند این است: ۱٫ آنان می‌پندارند که ما تنها سخنان علنی و عمومی آنها را می‌شنویم و از رازهای جلسات خصوصی آنان آگاه نیستیم، با آنکه نه تنها ما رمزهایشان را می‌شنویم بلکه گزارشگران ما آن را ثبت می‌کنند: ﴿اَم یَحسَبونَ اَنّا لانَسمَعُ سِرَّهُم ونَجوهُم بَلی ورُسُلُنا لَدَیهِم یَکتُبون) ۱
۲٫ اینها اگر راست می‌گویند، مرگ را از خود دور کنند: ﴿قُل فَادرَءوا عَن اَنفُسِکُمُ المَوتَ اِن کُنتُم صدِقین) ۲
۳٫ رزمندگانی که در صحنه پیکار شرکت می‌کنند و در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نیستند بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند: ﴿ولاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَموتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون) ۳
بر این اساس، جمله ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم﴾ هشداری است به منافقانی که با زبان خود با جهاد در راه خدا مخالفت می‌کنند، چنان‌که تخویف منافقانی است که به ظاهر دم از جهاد می‌زنند؛ ولی به دلیل نفاق درونی هنگام جنگ در صحنه حاضر نمی‌شوند.
تذکّر: محصول سمیع و علیم بودن خداوند گاهی به صورت تثبیت قلوب و انزال ملائکه نصر و باران مناسب و مانند آن و زمانی با مرعوب ساختن دشمن و پاسخ علمی یا عملی دادن به شبهات منافقانه است. آنچه در بند ۲ و۳ ذکر شد از این قبیل است.

بشارت به رزمندگان مؤمن
خدای سبحان زمزمه مناجات رزمندگان و دعا و درخواست آنان را می‌شنود و
^ ۱ – ـ سوره زخرف، آیه ۸۰٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۸٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۹٫
۵۷۳

اجابت می‌کند: ﴿اِنَّ رَبّی لَسَمیعُ الدُّعاء) ۱ بلکه خداوند صدای نفس رزمندگان و اسبهای آنان و صدای چکاچک سلاح آنها را می‌شنود و به حالشان آگاه است. این توجه الهی، نشان وجوب و تأکید و قداست جهاد در راه خداست، بنابراین جمله ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم﴾، با آنکه تهدید منافقان است، بشارتی برای رزمندگان به شمار می‌رود که خدا راز و نیازهای آنان را می‌شنود و اجابت می‌کند.
کیفیت استفاده حکم مزبور این است که اسمای حسنای الهی که ذیل آیه ذکر می‌شوند ضامن مضمون آیه‌اند و هرگز نمی‌توان تناسب صدر و ساقه یک آیه را نادیده گرفت. تناسب بین دستور قتال در راه خدا با این فرمان که «بدانید که خداوند سمیع علیم است»، حتمی است. در تحلیل این تناسب، مطالبی درخور ارائه است که برخی از آنها در این نوشتار تبیین شد.
نکته: قبلاً از شیخ طوسی گذشت که بین «سمیع» و «سامع» فرق است؛ به طوری که خداوند در ازل سمیع بوده است؛ ولی اتصاف وی به سامع بر وجود مسموع در خارج متوقف است ۲٫

اشارات و لطایف

۱٫ یکی بودن راه خدا
از قید ﴿فی سَبیلِ الله﴾ بر می‌آید که راه خداوند یکی است، زیرا حق واحد است و پس از آن، گمراهی و بطلان است: ﴿فَماذا بَعدَ الحَقِّ اِلاَّالضَّلل) ۳
^ ۱ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۳۹٫
^ ۲ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۸۴٫
^ ۳ – ـ سوره یونس، آیه ۳۲٫
۵۷۴

در مقابل راه وحید حق، راههای باطل است: ﴿واَنَّ هذا صِرطی مُستَقیمًا فَاتَّبِعوهُ ولاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِه) ۱ که با حق متفاوت بلکه با یکدیگر نیز فرق دارند. در آخرت، چهره تکوینی سبیلهای متفرّق باطل، در صراط جحیم جلوه می‌کند: ﴿فَاهدوهُم اِلی صِرطِ الجَحیم) ۲
گفتنی است که «سبیل الله» همان «صراط مستقیم» تشریعی است و جمع آمدن آن در ﴿والَّذینَ جهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا) ۳ به اعتبار میزان حظّ و بهره سُبُل از صراط مستقیم است و چون غیر از صراط مستقیم، هیچ راهی انسان را به مقصد نمی‌رساند، خدا به کژراهه رونده‌ها می‌فرماید که کجا می‌روید: ﴿فَاَینَ تَذهَبون) ۴
در نظام تکوین، هیچ راهی جز صراط مستقیمِ واحدِ همگانی نیست و تمام موجودات به رهبری خدای واحد همان بستر مستقیم را می‌پیمایند و تنها در محدوده تشریع و افعال اختیاری انسان است که غیر از صراط مستقیم وحیانی راههای دیگری هست که از جهت صعود و سقوط در مقابل یکدیگرند: ﴿واِن یَرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لایَتَّخِذوهُ سَبیلًا واِن یَرَوا سَبیلَ الغَی یَتَّخِذوهُ سَبیلا) ۵

۲٫ بازگشت صفت «علیم» به «بصیر»
نوع مفسّران، صفت «سمیع» و «بصیر» را به صفت «علیم» باز می‌گردانند؛
^ ۱ – ـ سوره انعام، آیه ۱۵۳٫
^ ۲ – ـ سوره صافات، آیه ۲۳٫
^ ۳ – ـ سوره عنکبوت، آیه ۶۹٫
^ ۴ – ـ سوره تکویر، آیه ۲۶٫
^ ۵ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۴۶٫
۵۷۵

یعنی آنجا که گفته می‌شود که خداوند سمیع و بصیر است، مقصود آن است که خدا به شنیدنیها و دیدنیها علم دارد ۱ ؛ ولی برخی «علیم» را به «بصیر» برمی‌گردانند؛ یعنی اگر گفته می‌شود که خدا به اعمال بندگان «علیم» است، مراد آن است که آنها را می‌بیند؛ نه اینکه صورت ذهنی اشیا و اعمال نزد خدا باشد، زیرا علم خدا حضوری و شهودی است نه علم حصولی کلّی.
توضیح: ۱٫ علم، وصف جامعی است که اقسام فراوانی را زیر عنوان خود دارد. ۲٫ سمیع و بصیر دو مصداق از علیم‌اند، زیرا شنیدن و دیدن دو قسم از علم مطلق‌اند نه قسیم و مقابل آن. ۳٫ چون در وصف بصیر، شهود مأخوذ است و در علم حصولی شهود اخذ نشده است و علم خدای سبحان به تمام اشیا (نزد اوحدی) شهودی است، اگر علیم بودن خداوند به اشیا و اعمال را به همان معنای جامع دانا و آگاه بودن تفسیر کردیم، راه متعارف را پیموده‌ایم و چنانچه علیم بودن او را ضمن حفظ همین عنوان و همین مفهوم جامع، در قسم خاص آن یعنی بصیر، شاهد و…، معنا کردیم، گذشته از حفظ اصل معنای علم، به ویژگی علم الهی نیز اشاره کرده‌ایم و این معنای ارجاع علیم به بصیر است؛ نه عدم صدق علم یا علیم بر آن.

۳٫ سمع و بصر مطلق و خاص
منشأ این تقسیم‌بندی، حلّ تناقضی است که در بَدء امر به ذهن می‌آید و آن تناقض متوهّم این است: ۱٫ ایجاب کلّی و سلب جزئی، نقیض هم‌اند. ۲٫قرآن حکیم گاهی به صورت موجبه کلی می‌فرماید که خدا همه چیز را
^ ۱ – ـ ر.ک: تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۲۶۱؛ ر.ک: تفسیر التحریر و التنویر، ج۲، ص۴۵۸؛ ر.ک: تفسیر المنار، ج۲، ص۴۶۱ ـ ۴۶۲٫
۵۷۶

می‌نگرد و آنها را می‌بیند و زمانی به صورت سالبه جزئی می‌فرماید که بعضی افراد را نمی‌نگرد و نمی‌بیند. ۳٫ این سلب جزئی، مناقض آن ایجاب کلی است.
حلّ این تناقض متوهم به تفاوت نظر مثبت و منفی است، زیرا نظر مثبت همان نگاه و دیدن عام است که به هر چیزی تعلق می‌گیرد و نظر منفی همان نگاه و دیدن تشریفی است که نموداری از آن ذیلاً خواهد آمد.
«سمیع» و «بصیر» بودن خدا، دوگونه است:
أ. سمع و بصر مطلق که مربوط به همه چیز و همگان است: ﴿واَنَّ اللهَ سَمیعٌ بَصیر) ۱ ﴿اِنَّهُ بِکُلِّ شی‏ءٍ بَصیر) ۲
ب. سمع و بصر خاص که مربوط به گروه خاص(مؤمنان) است؛ مانند «سمیع» در سخن حضرت زکریا(علیه‌السلام): ﴿قالَ رَبِّ هَب لی مِن لَدُنکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاء) ۳ و نظیر آیه ﴿رَبِّ اِنّی نَذَرتُ لَکَ ما فی بَطنی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّل مِنّی اِنَّکَ اَنتَ السَّمیعُ العَلیم) ۴ که به سمع تشریفی اشاره دارد؛ یعنی هم به سخن گوش می‌دهد و هم ترتیب اثر می‌دهد؛ و مانند «نظر» در آیه ﴿ولایُکَلِّمُهُمُ اللهُ ولایَنظُرُ اِلَیهِم یَومَ القِیمَه) ۵ که به محرومیت اهل جهنم از نظر و توجه خاص و تشریفی خدای سبحان نظر دارد؛ نه اینکه آنان در محضر و دید الهی نباشند.
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۶۱٫
^ ۲ – ـ سوره ملک، آیه ۱۹٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۳۸٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۳۵٫
^ ۵ – ـ سوره آل عمران، آیه ۷۷٫
۵۷۷

۴٫ نتیجه دعا
«سمیع الدّعاء» و «سریع الرضا» بودن، وصف ثابت و از اسمای حسنای حق تعالی است. اگر دعایی اجابت نمی‌شود، یا به جهت فقدان شرایط استجابت دعا از سوی دعاکننده است برای مثال ﴿اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبوا لی ولیُؤمِنوا بی) ۱ محقّق نشده است یا اجابتِ خواسته خاص به صلاح فرد نیست و مصداق این آیه است: ﴿وعَسی اَن تُحِبّوا شَی‏ءاً وهُو شَرٌّ لَکُم) ۲
دعای با اخلاص نتیجه دارد: ۱٫ اگر محتوای دعا به مصلحت دنیا و آخرت شخص باشد، خدای کریم آن را عطا می‌کند.
۲٫ اگر محتوای آن به مصلحت داعی نباشد، خداوند آن را نمی‌دهد، زیرا او از هر کسی به خود او مهربان‌تر است؛ اما چنانچه فرد دعا کننده گناهی داشته باشد، خداوند با آمرزش آن جبران می‌کند، وگرنه حسنه‌ای بر حسناتش می‌افزاید؛ یا اینکه برخی دیگر از نیازهای او را که به مصلحت داعی است ولی در دعای او نیامده است برآورده و به وی عطا می‌کند، از این‏رو مستحب است، دعاکننده دستی را که به دعا بلند کرده است، به صورت خود بکشد، زیرا هرگز خالی برنمی‌گردد ۳٫

۵٫ لزوم جهاد از منظر عقل
مفسّر بزرگوار، سید نورالدین اراکی در ذیل آیه مورد بحث می‌گوید: آیه دال
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۶٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶٫
^ ۳ – ـ فلاح السائل، ص۱۸۷؛ بحار الانوار، ج۸۳، ص۲۱۰٫
۵۷۸

بر وجوب جهاد است، چنان‌که عقل نیز بر آن حکم می‌کند. حقیقت وجودی انسان، همان اعتقاد و ایمان حق است و کافران این حقیقت را ندارند و مانع زنده شدن این حقیقت در دیگران هستند و کفر آنان مایه خلودشان در آتش است، گرچه نفس عمل حرام، سبب جاودانگی در آتش نیست، پس دعوت به حق، هرچند با شمشیر، لازم است؛ حال اگر کسی در سایه جهاد با شمشیر مسلمان شود، پس از مدتی می‌اندیشد و به عقاید حق می‌رسد و به درجه والای معرفتی دست می‌یابد، زیرا شدنی نیست که انسانی بدون غرض [حقیقت را] بجوید و حق برای او روشن نشود و اگر کسی پس از جست‌وجو اسلام نیاورد، کفرش پنهانی است و همین قدر، احسانی در حقّ نسل او می‌شود و اگر کشته شود، اعقاب او و دیگران از خطر سرایت کفر او ایمن می‌مانند، بنابراین جهاد از نظر عقل، در همه حال، کاری نیکو و بایسته است ۱٫
تذکّر: لازم است عنایت شود که روح جهاد، هرچند ابتدایی باشد، به دفاع باز می‌گردد، زیرا عصاره آن برطرف کردن جرثومه استکبار، استعمار، استثمار، استعباد و مانند آن است که مانع رسیدن علوم وحیانی به جامعه تشنه توحید و عدل‌اند. تفصیل این مطلب به خواست خدا در تفسیر آیه ﴿ولَولا دَفعُ اللهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت) ۲ می‌آید.

بحث روایی

۱٫ فضیلت جهاد و مجاهد در راه خدا
عن النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، أنّه قال: ألا و إنّ الجهاد باب من أبواب الجنّه، فتحه الله
^ ۱ – ـ القرآن و العقل، ج۱، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴٫
^ ۲ – ـ سوره حجّ، آیه ۴۰٫
۵۷۹

لأولیائه ۱٫
عن أبی ذر، أنّه سل النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): أیّ الأعما‌ل أحبّ إلی الله(عزّوجلّ)؟ قال: الإیمان بالله ثمّ الجهاد فی‏سبیله ۲٫
و عنه(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال: یرفع الله المجاهد فی سبیله علی غیره مائه درجه فی‌الجنه؛ ما بین کل درجتین کما بین السماء و الأرض ۳٫
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): إنّ جبرئیل(علیه‌السلام) أخبرنی بأمر قرّت به عینی و فرح به قلبی؛ قال: یا محمد! من غزا غزاه فی سبیل الله من اُمّتک فما أصابه قطره من السماء أو صداع، إلاّ کانت له شهاده یوم القیامه ۴٫
و عنه(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال: کلّ حسنات بنی آدم تحصیها الملائکه إلاّ حسنات المجاهدین، فإنّهم یعجزون عن علم ثوابها ۵٫
اشاره: جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی اولیای خود می‌گشاید و از محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند است و برای مجاهد در راه خدا صد درجه در بهشت است که میان هر دو درجه آن فاصله میان آسمان و زمین است و هر مصیبتی که به او برسد، روز قیامت به نفع او شهادت می‌دهد و حسنات آنها به قدری فراوان است که فرشتگان هم از دانستن ثواب آن عاجزند.
^ ۱ – ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۱٫
^ ۲ – ـ الامالی، طوسی، ص۵۳۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹٫
^ ۳ – ـ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص ۱۸٫
^ ۴ – ـ الکافی، ج ۵، ص ۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۳٫
^ ۵ – ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳٫
۵۸۰

۲٫ خیر و صلاح دنیا و آخرت در پرتو جهاد
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): الخیر کلّه فی‌السیف و تحت ظلّ السیف و لایقیم الناس إلاّ السیف و السیوف مقالید الجنّه و النار ۱٫
قال أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام): إنّ الله (عزّوجلّ) فرض الجهاد و عظّمه و جعله نصره و ناصره و الله ما صلحت دنیا و لا دین إلاّ به ۲!
اشاره: همه خیر در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و کجیهای مردم را جز شمشیر (جهاد در راه خدا) راست نمی‌کند. شمشیرها کلیدهای بهشت و جهنم‌اند. خداوند جهاد را واجب کرد و بزرگ شمرد و… و صلاح دین و دنیای مردم با آن تأمین می‌شود.

۳٫ پیامد ترک جهاد
قال أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام): أما بعد، فإنّ الجهاد باب من أبواب الجنه… فمن ترکه رغبه عنه ألبسه الله ثوب الذل و شمله البلاء ۳٫
اشاره: کسی که جهاد در راه خدا را از روی بی‌میلی ترک کند، خداوند لباس ذلت و خواری بر او می‌پوشاند و به بلا و گرفتاری مبتلایش می‌سازد.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ الکافی، ج۵، ص۲؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۹٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۵، ص۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۵٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۵، ص۴؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۴٫
۵۸۱

بازدیدها: 329

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *