سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام والمسلمین رفیعی – آثار محبت

خانه / علما وسخنرانان / سخنرانان مرتبط با هیات / حجت الاسلام دکتر ناصر رفیعی / سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام والمسلمین رفیعی – آثار محبت

بحث محبت یا مودت که محبت از حب می‌آید و مودت از وُد می‌آید و هردو به معنی دوستی در فارسی ترجمه می‌شود. سه جلسه در رابطه با این موضوع صحبت کردیم. منتهی در مورد محبت خدا، محبت به اهل‌بیت و انبیاء و آثار و موانع و راهکارهایی که برای دوستی با خدا و سفارش خدا به دوستی اهل‌بیت و انبیاء بود، صحبت کردیم. امروز می‌خواهیم بحث را یک چرخشی بدهیم و یک مقدار در بین خودمان بیاوریم و محبت و دوستی‌هایی که ما به هم می‌ورزیم و مؤمنین به هم می‌ورزند.

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: آثار محبت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رفیعی
تاريخ پخش: 23-06-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام می‌کنم به عزیزان دلم، خانم‌ها و آقایان، بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. افتخار داریم در پنج‌شنبه‌های ماه ذی الحجه همراه شما و مهمان لحظات شما باشیم و در محضر جناب آقای دکتر رفیعی عزیز باشیم. سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقا رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز دارم. انشاءالله این روزهای باقیمانده ماه ذی الحجه و ماه ولایت خوب باشند و شاد باشند و انشاءالله آمادگی ورود به ماه عزاداری اباعبدالله الحسین را پیدا کنند.
شریعتی: انشاءالله تمام لحظات زندگی ما در این ماهی که مزین و منور به نور ولایت است، همه ما متنعم به نعمت ولایت باشیم، انشاءالله. از محبت و دوستی و مودت در این هفته‌ها شنیدیم. دوستانی که مباحث ما را دنبال می‌کنند قطعاً منتظر هستند که ادامه فرمایشات شما را بشنویم.
حاج آقای رفیعی: بحث محبت یا مودت که محبت از حب می‌آید و مودت از وُد می‌آید و هردو به معنی دوستی در فارسی ترجمه می‌شود. سه جلسه در رابطه با این موضوع صحبت کردیم. منتهی در مورد محبت خدا، محبت به اهل‌بیت و انبیاء و آثار و موانع و راهکارهایی که برای دوستی با خدا و سفارش خدا به دوستی اهل‌بیت و انبیاء بود، صحبت کردیم. امروز می‌خواهیم بحث را یک چرخشی بدهیم و یک مقدار در بین خودمان بیاوریم و محبت و دوستی‌هایی که ما به هم می‌ورزیم و مؤمنین به هم می‌ورزند.
یکی از نعمت‌های بزرگ الهی تألیف قلوب است و اینکه دلها با هم باشد. خدا به پیغمبر می‌فرماید: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّه‏» (بقره/231) نعمت مرا یاد کنید. نعمت فقط آب و نان نیست. یکی از نعمت‌ها این است، «ْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ‏ بَيْنَ‏ قُلُوبِكُم‏» (آل‌عمران/103) شما دشمن بودید، به برکت ایمان و خدا و نام خدا دلهای شما به هم تألیف پیدا کرد. در جای دیگر باز می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96) آنهایی که ایمان دارند، مؤمن هستند و عمل صالح دارند، سالم هستند و بی کلک و بی حقه و بی حاشیه هستند. رابطه‌شان با خدا خوب است، با خودشان هم خوب است. چرا؟ چون اینها کسانی هستند که بین خودشان و خدا را درست کردند. حدیث داریم «مَنْ‏ أَصْلَحَ‏ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ» (كافى، ج 8، ص 307) خداوند ما بین او و بین مردم را اصلاح می‌کند.
به عنوان مثال در قرآن داریم «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ‏ أَخَوَيْكُم‏» (حجرات/10) شما سعی کنید الفت ایجاد کنید، دوستی ایجاد کنید. اگر اول سوره طه را ملاحظه کنید، خدا وقتی در مورد حضرت موسی صحبت می‌کند، می‌فرماید: «وَ أَلْقَيْتُ‏ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْنِي» (طه/39) ما محبت‌مان را به تو القاء کردیم و انداختیم. در روایت داریم هرکسی این بچه را می‌دید، دوستش داشت حتی فرعون! زن فرعون گفت: بچه را بیاور. بغلش می‌کرد و با او بازی می‌کرد. در خانه‌اش برد و به او غذا می‌داد. حتی افرادی که فهمیدند این بچه متولد شده و خواستند بروند بگویند: یک حالتی شد که خدا محبت این بچه را در دلها انداخت. «وَ أَلْقَيْتُ‏ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْنِي» ذیل همین آیه که خواندم، «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» که این آیه به آیه مودّت معروف است، در روایتی دارد این آیه یکی از مصادیقش امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که خداوند می‌فرماید: گویا ما محبت تو را در دلها قرار دادیم. با توجه به این ویژگی که عرض کردیم در روایات داریم مؤمن‌ها با هم می‌جوشند. «المُؤمِنونَ یَألَفونَ ویُؤلَفونَ ویُغشی رَحلُهُم» هم انس می‌گیرند و هم با آنها انس گرفته می‌شود. مؤمنین کسانی هستند که با هم خوب هستند. رفیق هستند و دوست زیاد دارند، دشمن کمتر دارند. یک روایت دیدم خیلی زیباست. این را بگویم که مردم بیشتر به جذب دوست خوب رو بیاورند. فرمود: سعی کنید دوست زیاد داشته باشید. چون خدا یکی از صفاتش کریم و با حیاء است. روز قیامت می‌بیند این خیلی دوست دارد حیاء می‌کند او را جهنم ببرد یا عذاب بدهد.
مثلاً شما یک کسی با هفت تا از دوستانش نزد شما می‌آید، شما یک طلبی از او داری. نزد خودت هم گفتی الآن به حسابش می‌رسم. می‌گویی: برو به خاطر رفقایت ملاحظه تو را کردم. حدیث داریم «اَکثِروا مِنَ الإِخوانِ» سعی کنید دوست زیاد داشته باشید، «فَإِنَّ رَبَّکُم حَیّیٌ کریم» یکی از صفات خدا حیا و یکی کرم است. «یستحیی أن یُعذّب عیده بین اخوانه یوم القیامه» یعنی او را ضایع نکن. بعضی در دنیا به این اعتماد می‌کردند، التماس دعا می‌گفتند، ولی این مشکل داشت. بگذار همان حسن ظن که داشتند باقی بماند. پس دوست زیاد خودش یک امتیاز است حتی در قیامت. لذا در روایت داریم سه چیز کشنده است. یعنی روحیه انسان را لطمه دار می‌کند. به تعبیر امروزی اضطراب و افسردگی و به هم ریختگی می‌آورد. «ثلاثٌ هنَّ موبقات» سه چیز است که اینها کشنده است و اینها یک نوع لطمه و ضربه روحی برای انسان است. یکی «فقرٍ بعد الغنی» فقر بعد از ثروت، انشاءالله آنهایی که گرفتار زندان و ورشکستگی هستند، گرفتار چک برگشتی و این مسائل هستند خداوند کمکشان کند. کسی که غنی بوده، فرض کنید پدری که به خانه‌اش رفت و آمد می‌کردند، همه روی اعتبار او حساب می‌کردند، یکباره تهی شود خیلی سخت است. فقر بعد از غنا سنگین است.
2- «ذلٍ بعد عِز» ذلت بعد از عزت، خیلی سخت است. لذا امام سجاد در صحیفه سجادیه فرمود: خدایا به من عزت بده و مرا خوار نکن! یکوقتی عزیز بوده و برای خودش کسی بوده، حالا او را تحویل نگیرند و علیه او شعار بدهند.
3- «فقد الاحبّه» فقدان دوست، یعنی تنها باشد. این سه مورد کشنده است. فقر بعد از ثروت، ذلت بعد از عزت و فقدان دوست! بیننده‌ها می‌دانند گاهی دوست خوب از پدر و مادر و برادر و خواهر به انسان نزدیکتر است. ایام شادی است، ایام ولایت و مباهله است. در روایت داریم که در خصال مرحوم صدوق است «النُشرَةُ في عَشَرَةِ أشياءَ» شادی در ده چیز است. یک کتابی در مجموعه دار الحدیث قم به نام «شادی در اسلام» چاپ شده است. فرمود: ده چیز شادی آور است. شادکامی می‌آورد و به انسان نشاط می‌دهد. می‌فرماید: یکی «وَالاِرتِماسِ فِي الماءِ» فرو رفتن در آب است. فقط شنا نه. یکی نگاه کردن به سبزیجات است «وَالنَّظَرِ إلَى الخُضرَةِ» نگاه به کوه و دشت، یکی دیگر «ومُحادَثَةِ الرِّجالِ» رفقا دور هم بنشینند و حرف بزنند. یکی از بهترین تفریحات برای ما دور هم جمع شدن طلبه‌ها و گفتگو است. گفتگویی که حرام و لغو و تمسخر نباشد. علمای بزرگ ما امروز هم همینطور هستند و من اطلاع دارم یکی از چیزهایی که باعث انبساط خاطرشان هست همین دور هم نشستن و معاشرت با همدیگر است.
من دو نکته را عرض کنم. 1- چه چیزی موجب می‌شود این دوستی‌ها مستمر شود؟ 2- چه چیزی این دوستی‌ها را از هم می‌پاشد؟ عوامل این تلفیق و استمرار و محکم شدن و عوامل از هم پاشیدن چیست؟ کتابی به نام «دوستی در قرآن و حدیث» کتابی یک جلدی است که برای مجموعه دار الحدیث قم است که بسیار کتاب خوبی است. در سه بخش هست: دوستی با خدا، دوستی با اهل‌بیت و دوستی با مردم. من حدود دوازده عامل را برای استمرار نوشتم که فهرست وار بگویم و توضیح مختصری بدهم.
شریعتی: حضرت علی فرمود: بدبخت واقعی کسی است که دوستی ندارد. بدبخت تر از او کسی است که دوستانش را از دست بدهد. ما چه کنیم این دوستی‌ها پایدار بماند؟
حاج آقای رفیعی: یکی از عوامل را اشاره کردیم. اصل محبت دست خداست. شما در ازدواج وقتی ازدواج می‌کنید «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» (روم/21) ازدواج باعث آرامش است. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» چه کسی مودت و رحمت را قرار داده است؟ خداوند. زن مرد را دوست دارد و مرد، زنش را دوست دارد. شما نگویید: آمار طلاق و اختلاف و درگیری‌ها چیست؟ برای این است که به باقی مقتضیات عمل نمی‌کنیم. خداوند مودت و محبت را قرار می‌دهد، خداوند به شما ذهن داده است ولی تا درس نخوانی نمره نمی‌آوری. آیه 96 سوره مریم را خواندیم که خداوند وُد و مودت را قرار می‌دهد. یا سوره طه که به حضرت موسی «وَ أَلْقَيْتُ‏ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي‏» (طه/39) لذا وقتی حضرت ابرهیم وقتی همسر و فرزندش را در مکه گذاشت، هاجر و اسماعیل، رفت سیزده سال برنگشت. خیلی عجیب است. انسان تعجب می‌کند. یک زن و بچه را در بیابان رها کرد. نه زراعت بود، نه آب بود. دستور خدا بود. بعد از چند سال که برگشت هاجر چقدر او را تحویل گرفت. ما دو سه روز جایی سفر برویم، اعتراض می‌کنند! ابراهیم یک دعایی برای اینها کرد، وقتی اینها را گذاشت گفت: خدایا من اینها را در یک سرزمین «لم یزرع» گذاشتم، این دستور تو بود. اما «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهیم/37) خدایا نمی‌گویم: آب و نانشان را بده چون تو «یا دائم الفضل علی البریه» هستی. یک کرم هم کف چاه گرسنه نمی‌گذاری! ولی دلها را به اینها جذب کن و محبت اینها را در دلها بیانداز. بعد از مدتی آمدند مردم جمع شدند. الآن هم آب زمزم مورد احترام است. خود اسماعیل هنوز که هنوز است بخاطر دعای ابراهیم مورد احترام است. در حجر اسماعیل هاجر و ابراهیم دفن هستند. چقدر آنجا طواف می‌کنند و حرکت می‌کنند.
در روایت دیدم همین دعا را پیغمبر برای امام حسین کرد. وقتی قنداقه را به او دادند، «اللهم فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» خدایا محبت حسین را در دلها بیانداز. لذا روایت دارد «ان للحسین» حسین محبتی در قلوب مردم دارد که سرد نمی‌شود. لذا می‌بینید دختر ابن زیاد به دختر یزید، در مقتل خوارزمی هست. شاید دختر یزید باشد اگر اشتباه نکنم. سر ابی عبدالله را از پدر می‌گیرد. می‌شوید و تمیز و معطر می‌کند. همسرش به او اعتراض می‌کند. راهب نصرانی سر را می‌برد. یهودی در مسیر می‌آید.
من یک سال به یک کشور اروپایی برای تبلیغ رفته بودم. روز اربعین بود. مکرر در می‌زدند، قبل و بعد از اربعین، خانم‌ها و آقایان مسیحی و غیر مسلمان، شربت و شکر برای امام حسین می‌آوردند. اول عاشورا کدام نهادی دسته‌جات را مدیریت می‌کند؟ همه خدایی است. زینب کبری به ابن زیاد گفت: چه کار بوده که نکنی؟ اسیر که کردی. مردم را که کشتی. ناسزا گفتی و تازیانه زدی. به خدا محبت و یاد ما را نمی‌توانی از دلها بیرون ببری.
در مسجدالحرام هارون الرشید وارد شد. ظاهراً اولین ملاقات او با موسی بن جعفر بود. هنوز خیلی آقا را نمی‌شناخت. دید یک جوانی آنجا نشسته است. گفته بود: آنجا را قُرق کنید که کسی نیاید من می‌خواهم بیایم. وارد شد دید کسی نشسته است. رفت جلو و گفتگویی کرد. فهمید امام کاظم است. حرف‌هایش که تمام شد برگشت. پسرش بود یا اطرافیان او، گفتند: این آقا که بود با او حرف زدی؟ گفت: «هو امام القلوب» او امام دلها بود. «و أنا امام الجسوم» ما پیشوای جسم مردم هستیم. امام رهبر کبیر انقلاب امام در دل مردم بود. لذا طیب رضایی فرد میدانی با آن سابقه می‌آید پایش می‌ایستد و می‌گوید: به خدا من این سید را ندیدم. ولی من به او خیانت نمی‌کنم! پای چوبه دار می‌رود. چه چیزی حُر را سمت امام حسین کشید؟ محبت. شما در شیشه را ببندی و در دریا بیاندازی، آب درونش نمی‌رود. عمر سعد فایده نداشت. روزنه باز باشد کشیده می‌شود. پس نکته اول اینکه محبت را از خدا بخواهیم.
دومین راه استمرار محبت، «مَنْ‏ حَسُنَت‏ نِيَّتُهُ‏ كَثُرَتْ مَثُوبَتُهُ وَ طابَتْ عيشَتُهُ وَ وَجَعَتْ مَودَّته» اگر حسن ظن به مردم داشته باشیم، دوست ما زیاد می‌شود. بدگمان نباشیم. سه تا حسن محبت را زیاد می‌کند. یکی حسن نیت یا حسن ظن است. یکی حسن خلق، یکی حسن معاشرت! با مردم خوش اخلاق باش، نیتت خوب باشد، خوب هم معاشرت کن و تحویل بگیر. «حسن‏ الخلق‏ يثبت‏ المودّة»، «من حَسُنَت عشرته کَثُر اخوانه» یکی اینکه خدا را گفتیم. سه تا حسن هم محبت می‌آورد. یکی نیت ما خیر باشد. حسن ظن، حسن خلق و حسن معاشرت!
«ثَمَرَةُ التّواضُعِ الْمَحَبَّةُ» (غررالحکم/ح5179) ثمره تواضع محبت است. برای اینکه ما با دوستمانمان خوب باشیم و دوست جذب کنیم، تکبر نکنیم و غرور نداشته باشیم. بی تکلف باشیم. حارث بن عبدالله به امیرالمؤمنین گفت: آقا منزل ما می‌آیید؟ بله. به شرطی که چیزی از بیرون تهیه نکنی. زن و بچه را اذیت نکنی. امام حسن مجتبی رد می‌شد دید یک عده دارند غذا می‌خورند. ظاهراً بیماران خاصی هم بودند. آقا سر سفره‌شان نشستند و فرمودند: من می‌نشینم و با شما غذا می‌خورم ولی به شرطی که به خانه ما برگردید! بچه‌ها داشتند بازی می‌کردند. امام حسین علیه السلام به بچه‌ها فرمود: من با شما غذا می‌خورم ولی به خانه ما برگردید. این تواضع خودش موجب جذب دوستی می‌شود.
ویژگی دیگری که عرض می‌کنیم و در روایات خیلی روی آن تأکید شده است انصاف است. «الانصاف یستدیمُ المحبّه» انصاف موجب می‌شود محبت انسان مستمر شود. «یَستَدیم» موجب استمرار محبت می‌شود. انصاف خیلی مهم است. در روایت داریم سه کار مشکل است. «سید الاعمال ثلاثه» سه کار مشکل است. 1- «ذکر الله علی کلِ حال» ذکر در بعضی حالت‌ها راحت است. مثلاً شب 21 رمضان «بک یا الله» می‌گویند. اما در همه حال، کنار دریا هم یاد خدا باشد و معصیت نکند. شب عروسی هم یاد خدا باشد. 2- مواسات و 3- انصاف
روایت داریم «افضل الفضایل الانصاف» بالاترین فضیلت انصاف است. من گاهی به دوستانم می‌گویم: انصاف یعنی رعایت حقوق دیگران. این انصاف محبت می‌آورد. انصاف غیر از عدالت است. معنای عدالت اعم است. انصاف این است که شما حق را زیر پا نگذاری و حقوق دیگران را رعایت کنی. «احب ما تُحِب لنَفسِک» آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسندی و آنچه برای خود نمی‌پسندی برای مردم هم نپسند. این هم یکی از اسبابی که موجب می‌شود محبت زیاد شود.
عامل دیگر که موجب محبت می‌شود، فرمودند: سه چیز محبت می‌آورد. «تنبت الموده» انبات یعنی جای روییدن، موجب می‌شود محبت روییده شود. یکی افشاء السلام است. بلند سلام کردن، سلام علیکم! کسی بر پیغمبر اکرم سبقت نمی‌گرفت. دارد که فرمود: به بچه‌ها هم سلام می‌کنم. فرمود: دوست دارم این بعد از من سنت شود. ما توقع داریم وقتی مرد خانه وارد می‌شود بچه به او سلام کند. بله او وظیفه دارد، ولی اشکال ندارد شما سلام کنی. 2- «لینُ الکلام» کلام نرم، یعنی خرد نکن، حرفت نیش نداشته باشد. بعضی حرف‌ها نیش دارد. خانم می‌گوید: آقا بد اخلاق است. مرا می‌زند. یک حرفی می‌زند، می‌سوزاند! این خیلی بد است. «همزةٍ لُمزه» است. پس مودت را سه چیز می‌رویاند. افشاء سلام، نرمی کلام و زیارت! به دیدن هم رفتن، سر زدن و با هم نشستن و گفتگو کردن. صداقت داریم، راستگویی داریم، امانت داریم، وفای به عهد داریم. اینها همه موجب می‌شود دوستی بین ما زیاد شود.
شریعتی: همه نکاتی که بیان کردید وقتی مرور می‌کنیم و به تاریخ برمی‌گردیم می‌بینیم حد اعلای آن در پیامبر و اهل‌بیت بوده است.
حاج آقای رفیعی: «إن الله لم يبعث نبيا قط إلا بصدق الحديث و أداء الامانة» (مشکاة الانوار/ص46) هر پیغمبری را خدا فرستاد، برای صداقت و امانت. در قرآن می‌گوید: پیغمبر تو اگر بدخلق و بد رفتار بودی کسی دورت جمع نمی‌شد! «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ‏ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏» (آل‌عمران/159) در روایت دارد مدینه با قرآن فتح شد. بعد توضیح می‌دهد «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ‏» (قلم/4) خلق عظیم پیغمبر عامل جذب اسلام شد.
شریعتی: به قول حاج آقای فرحزاد:
رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست *** می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست
انشاءالله محبت‌ها و الفت بین همه زیاد و زیادتر شود، حول محور ولایت و پیامبر و اهل‌بیت گرانقدرشان. امروز از جزء چهارم قرآن کریم صفحه 77، آیات ابتدایی سوره مبارکه نساء در سمت خدا تلاوت خواهد شد. این هفته در برنامه از عالم جلیل القدر، خادم قرآن کریم و نهج‌البلاغه مرحوم آیت الله ابوالقاسم خزعلی تجلیل می‌کنیم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، يا أَيُّهَا النَّاسُ‏ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً «1» وَ آتُوا الْيَتامى‏ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً «2» وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلَّا تَعُولُوا «3» وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً «4» وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً «5» وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسِيباً «6»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان‏، اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد، آن كس كه شما را از يك نفس آفريد و همسرش را نيز از (جنس) او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را (در روى زمين) پراكنده ساخت واز خدايى كه (با سوگند) به او از يكديگر درخواست مى‏كنيد، پروا كنيد. و (نسبت) به ارحام نيز تقوا پيشه كنيد (وقطع رحم نكنيد) كه خداوند همواره مراقب شماست. و اموال يتيمان را به آنان (باز) دهيد و اموال بد (خودتان) را با اموال خوبِ (يتيمان) تبديل نكنيد و اموال آنان را با اموال خود نخوريد، همانا اين (تصرّفاتِ ظالمانه) گناهى بزرگ است. و اگر مى‏ترسيد كه عدالت را درباره‏ى (ازدواج با) دختران يتيم مراعات نكنيد، (از ازدواج با آنان صرف‏نظر نماييد و) با زنان دلخواه (ديگر) ازدواج كنيد، دوتا، سه‏تا، يا چهار تا. پس اگر ترسيديد كه (ميان همسران) به عدالت رفتار نكنيد، پس يك همسر (كافى است) يا (به جاى همسر دوّم از) كنيزى كه مال شماست (كام بگيريد، گرچه كنيز هم حقوقى دارد كه بايد مراعات شود) اين نزديك‏تر است كه ستم نكنيد. و مهر وكابين زنان را به صورت هديه و با رغبت بدهيد و اگر با ميل و رغبت خويش چيزى از آن را به شما بخشيدند، آن‏را حلال وگوارا مصرف كنيد. و اموال خود را كه خداوند وسيله‏ى برپائى زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان ندهيد (ولى) رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهيد و آنان را بپوشانيد و با آنان سخن شايسته و نيكو بگوييد. و يتيمان را بيازماييد، تا هنگامى كه به (سنّ بلوغ و ازدواج) برسند، پس اگر در آنان رشد (فكرى) يافتيد، اموالشان را به ايشان برگردانيد و آن را به اسراف و شتاب، از (بيم) اينكه بزرگ شوند (و اموالشان را از شما بگيرند) مصرف نكنيد. و هر (قيّم وسرپرستى) كه بى‏نياز است، عفّت به خرج دهد (و از گرفتن‏ حق‏الزّحمه‏ى امور يتيمان چشم بپوشد) و آن كه نيازمند است، به مقدار متعارف (در برابر نگهدارى از مال يتيم) مى‏تواند ارتزاق كند. پس هرگاه اموالشان را به آنان ردّ كرديد، (افرادى را) بر آنان گواه و شاهد بگيريد. (اين گواهى براى حفظ حقوق يتيمان است، وگرنه) خدا براى محاسبه كافى است.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و ادامه فرمایشات شما را بشنویم.
حاج آقای رفیعی: اول آیه سوره نساء با بحث امروز ما تناسب دارد. قرآن می‌فرماید: «اتقوا الله» تقوا داشته باشید، «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ» خدایی که از او سؤال می‌شوید، می‌گویند: وظایفتان را چه کردید؟ بلافاصله می‌گوید: «وَ الْأَرْحامَ» از دو چیز سؤال می‌شود. خدا و ارحام، مردم زیاد شنیده‌اند که «بالوالدین احسانا» کنار توحید آمده است. ولی اینجا در کنار نام خدا «وَ اتَّقُوا اللَّهَ… و الاَرحام» آمده است. یعنی اهمیت رسیدگی به فامیل و رحم و بستگان و نزدیکان را می‌رساند که انشاءالله عزیزان توجه خواهند کرد.
بخش دوم عرایضم را می‌خواهم روی موانع ببرم و تعبیری که جنابعالی داشتید که گاهی دوست‌هایی که داریم از دست می‌دهیم. این اوج خسران است. حفظ دوستی، عوامل محبت را گفتیم. بحث‌هایی که می‌گوییم در مورد همه مصادیق هست. یعنی محبت زن و شوهر به هم، پدر و مادر، همکار، برادر به برادر، فامیل، همسایه، مجموعه جامعه را عرض می‌کنیم. چند تا از عواملی که دوستی‌ها را از هم می‌پاشد و لطمه می‌زند، نقطه مقابل آنچه گفتیم، خدمت دوستان عرض کنیم. یکی از آنها در روایت دارد خبث نیت و خبث باطن است. سوء ضمایر، اینکه آدم کار دیگران را ایراد بگیرد. ما را دیر دعوت کرد! ما را تحویل نگرفت، دیر زنگ زد. بعضی دائم طلبکار هستند. یعنی دائم می‌خواهند بدهکارت کنند. دیر زنگ زدی، دیر دعوت کردی! حاج آقای قرائتی می‌فرمودند: کلی آدم سر ماشین شب عروسی با هم قهر هستند. که اینها ما را تعارف نکردند سوار سواری شویم، سوار مینی بوس شدیم! اینطور نباشد. سر برادرم شلوغ بود، نرسید ما را تعارف کند با سواری برویم! نیت خوب داشته باشیم. مهمان زیاد داشت فرصت نکرد زنگ بزند. به ما احترام گذاشت کارت داد. کارت ندهد ما را خودی حساب کرد کارت نداد! چقدر این حسن ظن‌ها باعث بهبود روابط می‌شود.
امیرالمؤمنین فرمود: «مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلا خُبْثُ‏ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ» (نهج‏البلاغه، خطبه 113) تمام این تفرقه‌ها و اختلافات بین شما، منشأ آن خبث و ناپاکی درون و سوء نیت است. در خانواده هم اینطور است. اِ این می‌خواست به مادرم جسارت کند، مادر شوهر می‌خواست مرا تحویل نگیرد. خیلی بد است. اگر این حس از ما گرفته شود، این حس مثبت اندیشی در بین ما بیاید، خیلی از اوقات اینها تبدیل به یک فرصت برای یک ارتباط بیشتر می‌شود.
دومین عاملی که دوستی‌ها را از هم می‌پاشد، سَرَک کشیدن در زندگی خصوصی است. فرمود: «لا تُفَتِّشِ‏ النَّاسَ» در زندگی مردم تفتیش نکن. از کجا آورد ماشین خرید؟ چطور این خواستگار را پیدا کرد؟ کی رفت فلان چیز را خرید؟ فرمود: اگر اینطور باشی «لا تُفَتِّشِ‏ النَّاسَ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَتَبْقَي بِلا صَدِيقٍ‏» (تحف‏العقول، ص 369) اگر اینطور باشد بدون دوست می‌مانی. دیدید بعضی از ما بعضی جاها نمی‌رویم و می‌گوییم: فلانی خیلی دخالت می‌کند. نمی‌خواهم با او رفت و آمد کنم.
سوم «مراء» است. ما یک مناظره داریم اشکال ندارد، بنده و جنابعالی می‌نشینیم با هم گفتگو می‌کنیم. «مراء» به معنی جدال یا گفتگوهای بی تأثیر و بی ثمر و اختلاف برانگیز است. الآن بعضی از فامیل‌ها با هم در فضای مجازی گروه درست می‌کنند. عیبی هم ندارد. به هم تبریک می‌گویند، گاهی حدیث برای هم می‌فرستند. اما بعضاً این فضاها تبدیل به مراء شده است. مخصوصاً در اختلاف نظرهای سیاسی، جنابعالی طرفدار زید و من طرفدار عَمر هستم. شروع می‌کنیم در این فضا به هم تاختن! گاهی این موجب دعوا و اختلاف می‌شود. این فضاها برای این کارها نیست. برای ایجاد الفت و اطلاع رسانی است. در این گروه عده‌ای عضو هستند و در این مواقع از آب گل آلود ماهی می‌گیرند. در روایت داریم که فرمودند: اگر مراء در زندگی شود «لا محبة فی مراء» محبت با مراء از بین می‌رود. لذا اگر دقت کرده باشید خدا به پیغمبر می‌فرماید: «مراء» نکن! اصلاً «مِریه» که واژه‌اش در قرآن هم آمده است، یعنی اینکه انسان به بحث‌های بی ثمر دامن بزند و بی خود اختلاف بین خانواده‌ها بیافتد.
یک آقایی به من گفت: در همین انتخابات ریاست جمهوری کل فامیل ما به هم ریخت، چون باجناق من خواست به زید رأی بدهد. من به عَمر رأی دادم. نظرها محترم است و با هم درگیری و جدل نداریم.
از عوامل دیگری که دوستی‌ها را به هم می‌ریزد، کبر است. «لیسَ لمتکبر صدیق» همانطور که فرمود: «ثمرة التواضع المحبة» آدم متکبر، رفیق ندارد. با اینکه تکبر زشت است و صفت بدی هست اما «التكبر مع‏ المتكبر عباده‏» اگر کسی برایت تکبر ورزید، تو هم در مقابلش خودت را خوار نکن. چون طرف سوء استفاده می‌کند. مؤمن نباید خودش را خوار کند! امیرالمؤمنین مسجد آمدند، من این روایت را یکوقت در کتاب «اخلاق اسلامی» مرحوم فلسفی دیدم. خیلی کتاب خوبی است و دو جلد است. حضرت مسجد می‌آمدند، یک کسی آمد به ایشان جسارت می‌کرد. آقا هم عفو می‌کردند و رد می‌شدند. تا می‌آمد سخنرانی کند باز بلند می‌شد یک چیزی می‌گفت. یک روز حضرت امیر نگاهی کرد و فرمود: «ایها المتکلم قُم» بلند شد ایستاد، فرمود: اگر بخواهم می‌توانم درباره تو بگویم آنچه که می‌دانم! چه کسی هستی و چه گذشته‌ای داشتی! یعنی آقا این راه را بست. یکوقت پیغمبر داشت می‌رفت، پشت سر پیغمبر می‌آمد شکلک درمی‌آورد. عبایش را می‌کشید. منافقین و مشرکین هم می‌خندیدند. یک روز و دو روز! پیغمبر فرمود: همینطور بمانی که دیگر تا آخر رعشه گرفت. لذا تکبر و فخر فروشی موجب می‌شود انسان دوستانش را از دست بدهد.
عامل دیگری که به دوستی لطمه می‌زند، در روایت داریم «استهزاء» است. تمسخر کردن! آدم رفت و آمد نمی‌کند. می‌گوید: هروقت ما را می‌بیند به لباس ما گیر می‌دهد! از قیافه ما ایراد می‌گیرد. جوان شدی! پیر شدی! لاغر شدی! یکی هم سرزنش کردن است. کسانی که سرزنش می‌کنند، حیف تو نبود زن فلانی شدی؟ خواستگاری قحطی بود؟ جا بود خانه خریدی؟ دائم سعی دارند در سر طرف بزنند و او را بکوبند. اینها موجب می‌شود دوستی‌ها استمرار پیدا نکند.
عامل دیگر بخل است. «ليس‏ لشحيح‏ رفيق» (غررالحكم، ص 293) شحیح، شُح یعنی بخل، «وَ مَنْ يُوقَ شُحَ‏ نَفْسِهِ‏ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر/9) یکبار خانه ما آمد، دو بار آمد، مسافرت رفتیم، دائم ما دست به جیب بودیم. صبحانه این داد و شام گردن ما بود. دیگر کسی با این سفر نمی‌رود. اگر می‌خواهیم دوستی‌ها را نگه داریم و حفظ کنیم، سلسله عواملی برای استمرار شمردیم و سلسله عواملی را هم گفتیم که موانع دوستی است. اینها را کنار بگذاریم، دعا کنیم دوستی‌ها بیشتر شود. با هم باشیم و صمیمی باشیم. دعا هم دوستی می‌آورد. خدایا محبت مرا در دل مردم قرار بده. حضرت ابراهیم یک چنین دعایی کرد. خدایا مرا لسان صدق قرار بده! «وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ‏ صِدْقٍ‏ فِي الْآخِرِينَ» (شعرا/84) کاری کن که همه بگویند: ابراهیم آدم خوبی است! مسیحی‌‌ها و نصارا و یهودی‌ها و مسلمان‌ها به هر سه دین، دین ابراهیمی می‌گویند. حتی صابعین هم که پیرو حضرت یحیی هستند.
شریعتی: از وقتی حاج آقای عابدینی قصه انبیاء را برای ما می‌گویند، به قصه حضرت ابراهیم که رسیدیم، یک پیامبر بسیار محبوب و دوست داشتنی است که عجیب به دل می‌نشیند.
حاج آقای رفیعی: این دلیلش دعاست. چون پربار ترین پیامبرها در قرآن، بیشترین دعا از طرف حضرت ابراهیم نقل شده است. یک بخشی از این دعاها در سوره شعرا است. یک بخشی از دعا این است که خدایا مرا لسان صدق قرار بده. در زبان دیگران مرا به نیکی یاد کنند. این مجموعه بحثی است که ما در دوستی عرض کردیم. دوستی با خدا در رأس است. دوستی با انبیاء، اهل‌بیت و بعد دوستی با مؤمنین، یک بحثی هم در روایت داریم که به ما گفتند: با بعضی طرح رفاقت نریزید. مگر اینکه آن صفت را کنار بگذارد. اینکه امام باقر می‌فرماید: پدرم امام سجاد فرمودند: پسرم از چند گروه بپرهیز و با اینها مجالست نکن. در روایت داریم «قاطع رحم» یعنی دائم با فامیل درگیر است. اگر این دوستی بلد بود، با خاله‌اش قهر نبود! یکی کذاب است. یعنی خیلی دروغ می‌گوید. این در دوستی هم دروغ می‌گوید. این وعده بدهد دروغ است. یکی هم فاسق، فاسق کسی است که در گناه کردن از نگاه مردم اِبایی ندارد. برایش مهم نیست ماه رمضان جلوی مردم سیگار بکشد. آب بخورد. یعنی ظاهر هم حفظ نمی‌کنند. اینکه امام حسین فرمود: «یزیدٌ فاسق» علنی گناه می‌کند. تو خلیفه مسلمین هستی. جلوی مردم شراب می‌خوری؟ شراب حرام است. جلوی مردم ارتباط با نامحرم برقرار می‌کنی. با کذاب و بخیل و فاسق و قاطع رحم دوست نشوید.
شریعتی: تمام نکاتی که شنیدیم نسخه امروز جامعه ما هست و شاید دوای دردها و مراودات و تعاملات ما با هم باشد. انشاءالله خدا به ما توفیق بدهد بتوانیم به این آموزه‌های نورانی که از مکتب اهل بیت علیهم السلام بدست ما رسیده است عمل کنیم. فردا روز مباهله است. خیلی از دوستان تمایل دارند بدانند که در این روز چه باید بکنند؟
حاج آقای رفیعی: ایام غدیریه از عید قربان بلکه روز قبلش نهم ذی الحجه شروع شد تا به روزهای آخر رسیدیم و مردم ما بحمدالله تجلیل خوبی هم از غدیر انجام دادند. روز مباهله روز مهمی است. در مباهله آیه‌ای که نازل شده، امیرالمؤمنین جان پیغمبر معرفی شده است. امام حسن و امام حسین فرزندان پیغمبر معرفی شدند. شیعه و سنی نوشتند: آیه مباهله در رابطه با این سه شخصیت یعنی این خانواده نازل شده است. لذا روز مباهله که روز24 ذی الحجه است، روزه مستحب است. عزیزانی که توفیق دارند روزه بگیرند. غسل مستحب است. زیارت مولی الموحدین امیرالمؤمنین مستحب است. نمازهایی دارد که در مفاتیح هست و این روز بر همه عزیزان مبارک باشد.
انشاءالله خداوند دلهای ما را نسبت به هم مهربان بگرداند. ریشه طلاق و اختلاف و درگیری و سوءظن و گرانی و رکود را از کشور امام زمان ریشه کن بکند. انشاءالله خداوند همه جوانهای ما را مؤمن و متدین قرار بدهد. زمینه ازدواج و اشتغال آنها فراهم شود. خدایا در ظهور آقای ما حجة بن الحسن تعجیل بفرما.
شریعتی: بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم. انشاءالله همه ما در پناه اهل‌بیت علیهم السلام باشیم.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»

دریافت فایل صوتی سخنرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *