آوای سلول؛ دلنوشته ویژه دهه فجر

آوای سلول؛ دلنوشته ویژه دهه فجر

دلنوشته ای به اسم آوای سلول از نمونه‌ شعرهای زندانیان سیاسی دوران ستم‌شاهی؛ هوا تاریک فضا دم کرده و سنگین حصار از هر طرف پیچیده و در هم تنگ سکوتی تلخ و وحشت‌زا فرا گسترده‌ بال و پر و من با پیکری رنجور در این نفرت زده سلول نشسته با خدای خویشتن تنها فروغ چشم‌هایم بی‌رمق گشته بر اندامم حکومت می‌کند لرزه سرم می‌چرخد از سستی و می‌آید صدا از بند بند استخوان‌هایم ولی خرسند و خوشحالم…

دلنوشته ای به اسم آوای سلول ویژه دهه فجر از نمونه‌ شعرهای زندانیان سیاسی دوران ستم‌شاهی به نقل از سایت تبیان؛

هوا تاریک

فضا دم کرده و سنگین

حصار از هر طرف پیچیده و در هم تنگ

سکوتی تلخ و وحشت‌زا فرا گسترده‌ بال و پر

و من با پیکری رنجور

در این نفرت زده سلول

نشسته با خدای خویشتن تنها

فروغ چشم‌هایم بی‌رمق گشته

بر اندامم حکومت می‌کند لرزه

سرم می‌چرخد از سستی

و می‌آید صدا از بند بند استخوان‌هایم

ولی خرسند و خوشحالم

نمی‌گریم

نمی‌نالم

که در راه خدا اینها و صد مانند اینها سهل و آسان است

شکنجه، زجر و زندان راحت جان است

از آن روزی که بر خود بر نهادم نام انسانی

وزان لحظه که پوشیدم ره و رسم مسلمانی

پذیرفتم همه هر چه رضای کردگارم بود

بریدم دل ز هر چه سد راهش بود

گذشتم از زن و اموال و فرزندان

فدا کردم به راه او جوانی و توان و جان

نخواهم جز رضای او

نپویم غیر راه او

خدایا عشق تو در هر رگ و خونم

به جز تو یار و محبوبی نمی‌خواهم نمی‌جویم

تو ای محبوب و معشوقم

تو ای مقصود و معبودم

ولی و آشنایم تو

انیس و رهنمایم تو

تنم تو، روح و جانم تو، رگم تو، استخوانم تو…

 

 

هیات رزمندگان اسلام

بازدیدها: 150

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *