افطارى مسموم
لحظههاى غریبى است. شکوه برزخى یک سفر بىبازگشت؛ بغض ترکخورده یک سکوت طولانى!
زمان به افطار نزدیک مىشود و زمین به لرزشى عظیم تن مىدهد. روزه سختى بود. همه زخمهاى اسلام در روزه امروز او حلول کرده است. بغض، گلوى صبرش را مىفشارد. مدتهاست که با غمى مهیب دست به گریبان است، ولى اینک دلش براى سفرى تنگ شده است!
این شبها، مکر مخفیانهاى در خانه او رخنه کرده است. همسرش جعده، مدتى است مرموز و تلخ به او مىنگرد. عجیبتر اینکه از نگاه امام فرارى است. به غروب نزدیک مىشود؛ به غروبى غریبانه!
پس از على علیهالسلام ، چه بار سنگینى بر شانههاى شکستهاش منزل کرد! آن جماعت به ظاهر مسلمان، چقدر پشت او را خالى کردند و چهها بر سر دل بىتابش آوردند! خدا مىداند.
دل نوشته هایی درسوگ شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0