زیارت جامعه :
این زیارت از مشهورترین ، برترین و شناخته شده ترین زیارات ائمه اطهار – علیهم السلام – بشمار مى رود و شیعیان اهل بیت به این زیارت اقبال خاصى نشان داده و به حفظ آن و زیارت ائمه با آن مخصوصا در روزهاى جمعه پرداختند و ما به اختصار از آن بحث مى کنیم .
صحت سند زیارت :
صحت سند این زیارت به درجه قطع و یقینى بودن رسیده است و شیخ الطائفه طوسى در (( ((التهذیب ))، )) رئیس المحدثین صدوق در (( ((الفقیه )) )) و دیگران آن را نقل نموده اند. علامه مجلسى درباره این زیارت مى گوید:
((این زیارت داراى بهترین سند، عمیق ترین مفهوم ، فصیح ترین الفاظ، بلیغ ترین معنى و عالى ترین شاءن است و از جمله بهترین زیارت بشمار مى رود)).(۱)
این زیارت را محمّد بن اسماعیل برمکى از موسى بن عبداللّه نخعى نقل کرده است . به سخن او گوش فرا مى دهیم تا از زبان خودش بشنویم که مى گوید: به على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب – علیهم السلام – عرض کردم : یابن رسول اللّه ! مرا کلامى نیک ، رسا و بسیار شیوا بیاموز تا آنکه هر وقت خواستم یکى از شما را زیارت کنم آن را به زبان آورم .
حضرت فرمود: هنگامى که به در (حرم ) مى رسى در حالى که غسل دارى توقف کن و شهادتین را به زبان آور پس داخل شو، همینکه قبر را دیدى ، بایست و سى مرتبه (( اللّه اکبر )) بگو، سپس با آرامش و متانت گام هاى کوتاهى بردار و کمى راه برو و بعد بایست و سى مرتبه خداوند متعال را تکبیر بگو. سپس به قبر نزدیک شو و جهل مرتبه تکبیر بگو که مجموعا یکصد تکبیر مى شود، سپس حضرت امام هادى – علیه السلام – متن زیارت جامعه را به او تعلیم داد.(۲)
شیوایى رسالت :
زیارت جامعه از استوارى ، بزرگى بیان و فصاحت شگفت انگیزى برخوردار است و با الفاظ عذب و شیرین ، مزین و آراسته شده است به علاوه آنکه زیباترین تعابیر و دقیق ترین معانى و مفاهیم را بیان مى کند، همه این موارد دلیل و آیه روشنى است بر آنکه متن این زیارت از طرف معصوم – علیه السلام – صادر شده است .
به عقیده علماى فن نشانه خبر صحیح آنست که در بالاترین مراتب رسایى و شیوایى و ابداع بوده باشد زیرا ائمه اطهار کان و معدن بلاغت و فصاحت بوده اند و آنانند که قواعد و اصول سخنورى و سخن سنجى را بنیان نهادند و صدف را از سفال جدا کردند لذا سخنانشان لاجرم در قله فصاحت و بلاغت قرار دارد.
شرح هاى این زیارت :
علماى شیعه اهتمامى بى مانند در راه شرح این زیارت بخاطر مطالب والاى آن و اسرار دست نیافتنى و فوق العاده آن و مباحث تازه آن ، صرف کردند که ما به برخى از این شرح ها اشاره مى کنیم :
۱ – شرح زیارت جامعه کبیره ، از علامه شیخ احمد بن زین الدین بن ابراهیم احسائى که شرحى است بزرگ و مفضل .
۲ – شرح زیارت جامعه ، از محمّد تقى بن مقصود مجلسى (پدر علامه مجلسى ).
۳ – شرح زیارت جامعه ، از سید حسین بن سید محمّد تقى همدانى به زبان فارسى .
۴ – شرح زیارت جامعه ، از سید عبداللّه بن سید محمّد رضا شبّر حسینى به نام (( الانوار اللامعه . ))
۵ – شرح زیارت جامعه ، از سید على نقى حائرى .
۶ – شرح زیارت جامعه ، از شیخ محمّد على رشتى نجفى .
۷ – شرح زیارت جامعه ، از سید محمّد بن محمّد باقر حسینى .
۸ – شرح زیارت جامعه ، از سید محمّد بن عبدالکریم طباطبائى بروجرودى . (۳)
اینها بعضى از شرح ها و تعلیقات زیارت جامعه کبیره است که به خوبى اهمیت آن را مى رساند و ما بخاطر گسترش و وجود این زیارت تقریبا در همه کتب ادعیه از ذکر آن خوددارى مى کنیم زیرا این زیارت صدها بار بطور مستقل یا در ضمن کتب دعا و زیارت چاپ شده است .
زیارت غدیر
یکى از مهمترین زیارت ائمه اطهار نزد شیعه اثنى عشرى ((زیارت غدیر)) است که بدان اهتمامى شایان مبذول داشته اند زیرا آن را سمبل روزى ، جاودانه در دنیاى اسلام مى دانند؛ روزى که در آن پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) سرنوشت آینده امت را رقم زد و على – علیه السلام – را به عنوان امیرالمؤ منین و جانشین پس از خود و خلیفه مسلمین به همگان معرفى نمود و لباس خلافت و امامت بر تن او آماده کرد (و او را به تاج امامت و خلافت آراست ).
شیعه امامیه این روزها را عید مى داند زیرا روز غدیر سرچشمه اصلى اعتقادات آنان بشمار مى رود و آنان از آغاز تاریخشان تاکنون همه ساله در این روز تاریخى ، مرقد امام را زیارت نموده و در آنجا تجدید بیعت مى کنند و میثاق دوستى خود را محکم تر مى سازند.
در آن سال که معتصم خلیفه عباسى امام هادى – علیه السلام – را از مدینه به سامرا فرا خواند ایشان به زیارت جدشان امیرالمؤ منین رفته و همین زیارت را که از زیباترین و برترین زیارات است در آن آستان مقدس خواندند (۴) و در آن از فضایل امیرالمؤ منین و مشکلات سیاسى و اجتماعى که ایشان را آزرده کرده بود سخن گفتند.
در اینجا شایسته مى بینیم به پاره اى از فقرات این زیارت که از حماسه هاى اهل البیت – علیهم السلام – بشمار مى رود اشاره اى داشته باشم :
۱ – امام هادى – علیه السلام – در زیارت غدیریه خود نقل مى کند که جدش امیرالمؤ منین – علیه السلام – نخستین گرونده به اسلام و ایمان آورنده به خدا بود و اولین کسى بود که دعوت پیامبر را به شریعت جدید پذیرفت . حضرت در خطاب به جدشان مى فرماید:
(( ((و انت اول من آمن باللّه و صلى له ، و جاهد، و ابدى صفحته فى دار الشرک ، و الارض مشحونه ضلاله و الشیطان یعبد جهره …)). ))
((و تو نخستین کسى بودى که به خدا ایمان آورد و براى او نماز خواند و جهاد کرد و در سرزمین و خانه شرک از باطل روى گردان شد در حالى که زمین انباشته از گمراهى بود و شیطان آشکارا پرستیده مى شد…)).
اخبارى که امیرالمؤ منین را اولین کسى که ایمان آورد و مسلمان گشت و نداى خدا را پاسخى درخور داد و به دین الهى گروید، مى داند به حد تضافر رسیده است . طبرى به سند خود از ابن اسحاق نقل مى کند که گفت :
((اولین مردى که به رسول اللّه (( – صلى اللّه علیه و آله – )) ایمان آورد و دعوت حق را تصدیق نمود على بن ابى طالب – علیه السلام – بود که در آن هنگام ده سال داشت )).(۵)
طبرانى نیز به سند خود از ابوذر نقل مى کند که گفت : رسول اللّه (( – صلى اللّه علیه و آله – )) دست على – علیه السلام – را به دست گرفت و فرمود:
(( ((هذا اول من آمن بى ، و اول من یصافحنى یوم القیامه …)). )) (۶)
((این (مرد) اولین کسى است که به من ایمان آورد و نخستین کسى خواهد بود که روز قیامت با من مصافحه مى کند و (دستم را مى فشارد)…)).
همچنین پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) به عایشه فرمود:
(( ((هذا على بن ابى طالب اول الناس ایمانا؛ )) (۷) این على بن ابى طالب است نخستین شخصى که ایمان آورد)).
و اخبار بى شمار دیگرى که این حقیقت را بیان مى کند.
۲ – امام هادى – علیه السلام – در این زیارت از پیکار و جهاد جدشان امیرالمؤ منین – علیه السلام – و شجاعت و دلاورى و پایداریش در جنگ ها چنین مى گوید:
(( ((و لک المواقف المشهوده ، و المقامات المشهوره ، و الایام المذکوره یوم بدر، و یوم الاحزاب اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر، و تظنون باللّه الظنونا، هنالک ابتلى المؤ منون ، و زلزلوا زلزالا شدیدا، و اذ یقول المنافقون و الذین فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله الا غرورا و اذ قالت طائفه منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا و یستاذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عوره و ما هى بعوره ان یریدن الا فرارا)) (۸) و قال اللّه تعالى : ((و لما راءى المؤ منون الاحزاب ، قالوا: هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما)) (۹) فقتلت عمرهم و هزمت جمعهم …)).
((ایستادگى هاى نمایان و رشادت هاى آشکار و روزهاى به یاد ماندنى جنگ ((بدر و احزاب )) تو را زبانزد تاریخ ساخته است در آن هنگام که چشم ها خیره شد و جان ها به گلو رسید و به وعده خدا گمان هاى مختلف بردید، در آنجا مؤ منان امتحان شدند و سخت متزلزل گردیدند و منافقان و آنانکه در دلشان شک و ریب بود با یکدیگر مى گفتند: اى اهل یثرب دیگر شما را جاى ماندن نیست پس باز گردید و گروهى از آنان براى رفتن از پیامبر اجازه خواسته مى گفتند: خانه هاى ما دیوار و حفاظى ندارد در صورتى که دروغ مى گفتند و مقصودشان جز فرار از جبهه جنگ نبود، و خداوند متعال درباره این ایام فرمود: ((و مؤ منان چون احزاب و نیروهاى کفر را دیدند گفتند: این همان چیزى است که خدا و رسولش به ما وعده داده است و خدا و رسول راست گفته اند و بر ثبات و ایمان و انقیاد ایشان افزوده شد)).
و تو در آن روز، عمرو (بن عبدود) آنها را کشتى و جمعیت آنان را پراکندى و خدا آن کافران را با خشم سرکوفته و آرزوهاى بر باد رفته باز گرداند و چیزى نصیبشان نساخت و خداوند مؤ منان را از رنج کارزار بیاسود که خدا را بر عالمیان اقتدار کامل است .
(یکى دیگر از پایمردى هاى تو) در جنگ ((احد)) است که مسلمانان روزى به هزیمت گذاشته بودند و به کسى توجه نداشتند و پیامبر همچنان در پى آنان ایشان را فرا مى خواند تو در آن هنگام با شمشیرت مشرکان را از نزدیک شدن به پیامبر باز مى داشتى و آنان را به چپ و راست پراکنده مى ساختى تا آنکه خداوند آنان را با سرافکندگى و ترس از شما دور کرد و فراریان را به کمک تو به پیروزى رساند.
(یکى دیگر از روزهاى سخت و به یاد ماندنى تو)) جنگ ((حنین )) است که خداوند درباره آن مى فرماید:
(( ((اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا، و ضاقت علیکم الارض بما رحبت ثم ولیتم مدبرین ، ثم انزل اللّه سکینته على رسوله و على المؤ منین )). )) (۱۰)
((و یاد آرید جنگ حنین را که مغرور بسیارى لشکر اسلام شدید و فریفته جمعیت زیاد خود گشتید لیکن این انبوهى ، سودى به شما نرساند و زمین با فراخى خود بر شما تنگ شد سپس شما پا به فرار گذاشتید پس از آن خداوند سکینه و وقار خود را بر پیامبرش و مؤ منان نازل ساخت )).
مؤ منان ، تو و همراهانت ، و عمویت بودید که فراریان را فرا مى خواند و بانگ برداشته بود: اى اصحاب سوره بقره ، اى اهل بیعت شجره (اشاره به بیعت رضوان ) تا آنکه فراریان باز گشتند و تو بدون نیاز به آنها و به تنهاى از عهده پیکار و دفاع از پیامبر برآمدى و گریختگان با ناامیدى از پاداش و امید به فضل الهى مبنى بر وعده جزاى خیر که مى فرماید:
(( ((ثم یتوب اللّه من بعد ذلک على من یشاء؛ )) (۱۱) سپس خداوند پس از آن بر هر که بخواهد توبه مى کند و توبه اش را مى پذیرد)).
به گردت جمع شدند و تو به درجه والاى صبر و استقامت رسیدى و بزرگترین پاداش را دریافت کردى .
(در جنگ خیبر نیز حماسه هاى جاودانى را تو آفریدى ) و روز ((خیبر)) که خداوند ضعف و زبونى منافقان را آشکار ساخت و دنباله کافران را قطع نمود – و سپاس خداى را پروردگار عالمیان – در حالى که قبلا وعده داده بودند و با خدا عهد بسته بودند که به دشمن پشت نکنند و بدرستى که در برابر عهد خدا مسؤ ول خواهند بود.(۱۲)
سپس حضرت مى افزاید: تو همراه پیامبر در تمام جنگ ها و غزوات حضور داشتى و پرچم را در برابر او برافراشته با شمشیر پیشاپیش حضرت ، دشمنان را فرو مى کوفتى علاوه بر اینها حزم و دوراندیشى تو مشهور است و بصیرت و بینشت تو را در مراحل حساس و دشوار مسلط و امیر بر شرایط قرار مى داد و چیزى بر تو چیره نمى گشت …)).
امام على – علیه السلام – در تمام مراحل و شرایط حساس و دشوار یکسره به دفاع از اسلام پرداخت و به دشمنان درس هاى فراموشى نشدنى آموخت و با شمشیر خود سران شرک و الحاد را نابود ساخت و اگر تلاش ها و پیکارهاى حضرت نبود تنها از اسلام نامى باقى مى ماند و پس .
۳ – هنگامى که قریش تصمیم گرفت پیامبر اکرم را شبانه به قتل برساند حضرت على – علیه السلام – داوطلبانه در رختخواب پیامبر ماند و بدین ترتیب ایشان نخستین ((فدایى اسلام )) است که با جان خود از پیامبر اکرم حفاظت کرد. امام هادى این نکته را در فرازى از زیارت خود بدین گونه یادآور مى شود:
(( ((و اشبهت فى البیات على الفراش الذبیح علیه السلام اذ اجبت کما اجاب ، و اطعت کما اطاع اسماعیل صابرا محتسبا اذ قال له : یا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ماذا ترى قال : یا ابت افعل ما تؤ مر ستجدنى ان شاء اللّه من الصابرین …)) )) (۱۳)
((یا على ! تو در ماندنت در رختخواب پیامبر مانند اسماعیل ذبیح گشتى زیرا مثل او پاسخ دادى و چون اسماعیل با صبر و خویشتن دارى اطاعت کردى ، اسماعیل در پاسخ سؤ ال پدر که گفت : ((پسرکم در خواب مى بینم که او را ذبح مى کنم پس بنگر تا چه گویى ، گفت : اى پدرم هر چه به تو دستور داده شده انجام ده (( ان شاء اللّه )) مرا از صابران خواهى یافت . تو نیز همینکه رسول اکرم دستور داد در جایگاهش شب را بسر برى و بر جاى او بخوابى و با جانت از او حفاظت کنى ، با سرعت پاسخ مثبت دادى و مطیعانه دستورش را بجاى آوردى و خود را آماده شهادت کردى ، پس خداى متعال اطاعت و تسلیم تو را ستود و عمل نیکت را بر همگان آشکار ساخته و گفت :
(( ((و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه ؛ )) (۱۴) برخى از مردمان در راه رضاى خدا از جان خود درگذرند)).
بیتوته امام امیرالمؤ منین در خانه و جاى پیامبر اکرم (( – صلى اللّه علیه و آله – )) از بزرگترین و حساسترین عملیات پیکارگرانه و فداکارانه بشمار مى رود زیرا حضرت با این حرکت شهادت طلبانه ، اسلام را از بزرگترین خطر نجات داد و نقشه شوم مشرکان را نقش بر آب ساخت و این چنین بود که حضرت ، همه هستى خود را در راه اسلام و براى اعلاى کلمه توحید هدیه کرد.
۴ – امام در این زیارت برخى از ویژگى هاى نمونه جدشان امیرالمؤ منین را بیان کرده و مى فرماید:
(( ((شهد انک لم تزل للهوى مخالفا، و المتقى محالفا، و على کظم الغیظ قادرا، و عن الناس عافیا غافرا، و اذا عصى اللّه ساخطا، و اذا اطیع اللّه راضیا، و بما عهد الیک عاملا راعیا لما استحفظت ، و حافظا لما استودعت ، مبلغا ما حملت …)).
((گواهى مى دهم که تو همواره با هواى نفس مخالف ، با تقوا هم پیمان و ملازم ، و بر مردم بخشنده و درگذرنده بودى . هنگامى که خداوند را عصیان مى کردند خشمگین مى گشتى و آن وقت که خدا اطاعت مى شد خشنود مى شدى و پایبند و عامل به عهد خداوندى بودى و امانتدار، و مبلغ آنچه داده شده بودى و انتظار وعده الهى را مى کشیدى . و گواهى مى دهم که تقیه تو از ترس و خوددارى از بازپس گرفتن حقت ناشى از هراس و جزع نبود و اجتناب از برخورد با غصب کنندگان حقوقت از ناتوانى ناشى نمى شد و براى فریب دادن ، به خلاف رضاى خدا اظهار خرسندى نکردى و از اینکه در راه خدا تو را مصیبتى پیش آید باک نداشتى .
گواهى مى دهم هرگز از خودت ضعف و سستى نشان ندادى و درمانده نگشتى بلکه همواره مراقب و هوشیار بودى (( معاذ اللّه ! )) که چنین بوده باشى بلکه اگر به تو ستمى رسید جزاى آن را از خدا خواستى و کار خود را به او واگذار نمودى …)).
در این بندها حضرت به برخى از ویژگى هاى اخلاقى جدشان و نمونه هاى عالى خوى و منش مجسم در وجودشان بدین گونه اشاره مى کند که از جمله مى توان صفات زیر را نام برد:
۱ – مخالفت حضرت با هواى نفس تا آنجا که هیچ امرى را بر طاعت و رضاى خدا مقدم نمى داشت .
۲ – هم پیمانى با تقوا: حضرت تمامى گرایش هاى نیک را در خود جمع آورده و هر آنچه ایشان را به خداوند نزدیک مى ساخت انجام مى داد.
۳ – فرو بردن خشم .
۴ – گذشت و بخشش ایشان نسبت به متجاوزان به حق خویش .
۵ – خشم و غضب نسبت به کسانى که عصیان مى ورزیدند و از راه دین منحرف مى شدند.
۶ – خوددارى حضرت از بازپس گرفتن حقشان برخاسته از سستى و ناتوانى نبود، بلکه هدف ایشان رعایت مصلحت اسلام بشمار مى رفت .
امام هادى در دنباله زیارت خویش با امیرالمؤ منین چنین گفتگو مى کند:
((سختى ها تو را باز نمى داشت و در تنگناها هرگز سست نمى شدى و از پیکار با فریب و تجاوز باز نمى ایستادى …)).
یکى از آشکارترین صفات حضرت ، استوارى و پایدارى ایشان بود که چون کوهى در برابر مشکلات و حوادث ناگوار مى ایستادند و چیزى ایشان را از تلاش و فعالیت به نفع اسلام و نبرد با تجاوز و دروغ پردازان مانع نمى شد.
امام هادى همچنان صفات جدشان را بر شمارند و مى گویند:
((این توئى که مى گویى : گرد آمدن مردم اطرافم بر عزّت و نیرومندیم نمى افزاید و پراکندگى آنان نیز مرا هراسان نمى کند و اگر همه مردم مرا واگذارند…)).
یکى دیگر از ویژگى هاى بارز حضرت پایبندى به حق و عدالت بود که مانع توجه ایشان به چیز دیگرى مى شد. امام در همه حال حقیقت را مد نظر داشت و مظاهر فریبنده جامعه ، اندیشه ایشان را به خود مشغول نمى داشت ، اگر تمامى مردم به هوادارى از حضرت مى پرداختند کمترین احساس عزّت و غرورى نمى کردند و اگر هم همگان پشت مى کردند امام بیمناک نمى گشت و آنچه در همه حال دغدغه خاطر امام بشمار مى رفت اشاعه عدل و گسترش حق میان مردم بود.
۵ – این زیارت همچنین به حادثه غدیر و بیعت مسلمانان با امیرالمؤ منین به عنوان امام و خلیفه آنان مى پردازد و امام هادى مى فرماید:
(( ((ان شاء اللّه تعالى استجاب لنبیه صلى اللّه علیه و آله فیک دعوته ، ثم امره باظهار ما اولاک لا مته اعلاء لشاءنک ، و اعلانا لبرهانک ، و دحضا للاباطیل ، و قطعا للمعاذیر فلما اشفق من فتنه الفاسقین ، و اتقى فیک المنافقین اوحى الیه رب العالمین : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ، و اللّه یعصمک من الناس …)).(۱۵)
خداوند متعال درخواست پیامبرش را درباره تو پذیرفت و به او دستور داد سرورى تو را بر امت اعلام کند تا مرتبه بلندت را نشان دهد و حقیقت وجودت را آشکار سازد و اباطیل و یاوه ها را خنثى و نابود کند و راه هر گونه عذرى را ببندد، امّا هنگامى که پیامبر از فتنه اندیشناک گشت و بر تو از منافقان بیمناک شد خدایش پروردگار جهانیان به او وحى کرد:
((اى رسول ! آنچه را بر تو از پروردگارت نازل شده به همگان ابلاغ کن و اگر چنین نکنى رسالت خدایى را به پایان نرسانده اى و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مى کند)).
پیامبر نیز خستگى راه را به جان خرید و در گرماى سوزان نیمه روز بیابان بپا خاست ، خطاب کرد، به گوش همگان رساند، ابلاغ کرد سپس از همه پرسید و گفت : آیا وظیفه ام را انجام داده ام ؟
و همگان پاسخ دادند: آرى به خدا.
و حضرت فرمود: خدایا شاهد باش . سپس گفت : آیا من سزاوارتر از مؤ منان به خودشان نیستم ؟
پاسخ دادند: آرى (هستى ). و پیامبر دستت را گرفت و گفت : ((هر که من مولاى اویم پس على مولاى اوست ، پروردگارا! دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن ، یارانش را یارى کن و خوار کنندگانش را خوار نما، پس تنها گروه اندکى به آنچه خدا درباره تو نازل ساخته بود ایمان آوردند و اکثر آنان دچار زیان و خسارت گشتند…)).
روز غدیر بخش گسست ناپذیر رسالت اسلام است و زندگى اسلامى در هیچ حال از آن بى نیاز نیست و پیامبر اکرم به وسیله همین روز است که رهبرى روحى و تاریخى امت را پس از خود تضمین کرده است و مسلمانان را بازیچه امواج فتنه ها قرار نداده است بلکه براى آنان رهبرى تعیین کرد و همگان در روز غدیر با او به عنوان امام و حاکم بیعت کردند و خداوند با این آیه این بیعت را امضا کرد:
(( ((الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا)). ))(۱۶)
((امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم به تمامیت خود رسید و پسندیدم براى شما دین اسلام را)).
۶ – امام هادى – علیه السلام – رنج و مصائب جدش امیرالمؤ منین را در این زیارت یادآور شده و خطاب به ایشان مى فرماید:
(( ((ثم محنتک یوم صفین و قد رفعت المصاحف حیله و مکرا، فاعرض الشک ، و عزف الحق ، و اتبع الظن ، اشبهت محنه هارون اذ امره موسى على قومه فتفرقوا عنه ، و هارون ینادى بهم ، و یقول : یا قوم انما فتنتم به و ان ربکم الرحمن فاتبعونى و اطیعوا امرى قالوا نبرح علیه عاکفین حتّى یرجع الینا موسى …)). )) (۱۷)
((اندوه و رنج تو در جنگ صفین آن هنگام که قرآن ها به مکر و فریب بر سر نیزه رفت و شک فراگیر شد و حق را به بازى گرفتند و به پیروى از گمان و پندارها پرداختند همانند رنج و اندوه هارون بود که موسى او را بر قوم بنى اسرائیل امیر ساخت لیکن آنان را از گردش ، پراکنده شدند و او آنان را ندا در داد:
((اى قوم من ! شما به وسیله این گوساله امتحان شده اید و پروردگار شما خداى رحمان است پس مرا پیروى کنید و دستورم را بکار بندید امّا آنان گفتند: ما همچنان به پرستش آن مداومت خواهیم کرد تا موسى به سوى ما باز گردد)).
تو نیز هنگامى که مصاحف به بالا رفت گفتى : اى قوم ! شما به وسیله اینها فریفته شده اید و این امتحانى است براى شما لیکن آنان عصیان ورزیدند و دستور تو را اطاعت نکردند و تقاضاى نصب ((حکم )) از سوى تو نمودند و تو از اینکار خوددارى کردى و از اعمالشان به خداوند پناه جستى و ابراز انزجار نمودى و کار را به خودشان واگذاشتى .
همینکه حقیقت رخ نمود و تباهى و باطل روسیاه شد و آنان به خطا و کجروى خویش اعتراف کردند و پس از آن اختلاف نموده گناه تحکیم و پیامد آن را که خود مرتکب شده بودند به گردن تو انداختند و تو را مسؤ ول خطایى دانستند که آنان را از آن نهى کرده بودى و آنان با طیب خاطر بدان تن داده بودند و حال آنکه همواره بر راه درست و با بصیرتى خدایى عمل کرده بودى و آنان در بیراهه هاى گمراهى سرگردان بودند و آنقدر بر نفاق خویش پافشارى کردند و در وادى ضلالت بسر بردند که خداوند کیفر اعمالشان را در همین دنیا داد و با شمشیرت معاندینت را نابود ساخت و به شقاوت ابدى محکوم نمود و با حجت تو سعادتمندان را زنده کرد و هدایت کرد پس صلوات خدا بر تو در آغاز و انجام کار و در تمام حرکات و سکناتت باد هیچ مدح کننده اى بر کمالت احاطه پیدا نخواهد کرد و دشمن نیز از درک عمق فضیلت و بزرگیت ناتوان خواهد بود…)).
یکى از بزرگترین مشکلات و بحران هایى که امام امیرالمؤ منین را محاصره نمود، نیرنگ بر سر نیزه کردن قرآن ها بود که تمامى پیروزى هاى درخشان لشکر امام را که در آستانه شکست دادن کامل نیروى سرکش و حق ستیز معاویه و کسب پیروزى نهایى بود بر باد داد!
حیله معاویه و دعوت به ((حکمیت )) در گروهى از ابلهان که از شعور دینى برخوردار نبودند و حقیقت اسلام را درک نکرده بودند کارگر شد و آنان از اطاعت فرمانده خود سر پیچیدند و بناى سرکشى گذاشتند و شمشیرهاى خود را در برابر امام به گردش درآوردند و از ایشان خواستند دعوت معاویه را بپذیرد و الا تن به کارزار دهد، امام نیز ناگزیر شد موافقت خود را اعلام نماید و جنگ را متوقف سازد و بدین گونه دوره حکومت حق و عدالت به پایان رسید و معاویه پیروز شد و ظلم ، ستم و استبداد را فراگیر ساخت .
همینکه ترفند معاویه براى آن ساده لوحان و افراد نادان روشن شد شتابان نزد حضرت امیر رفته از او خواستند بخاطر پذیرش صلح با معاویه توبه کند! و به گناه نکرده اعتراف نماید. امام از پذیرفتن خواسته آنان خوددارى کرد زیرا در زندگى سراسر نور و ایمانش ، کمترین غبار شکى نبود چه برسد به گناه و حیات امام چیزى نبود جز خدمتى صادقانه به اسلام و مسلمین .
امتناع امام آنان را به جبهه گیرى ، جدا شدن از مسلمانان ، تشکیل خیمه و خرگاه ، حمله به مردم بى دفاع ، تخریب و عملیات ایذایى و نهایتا به جنگ واداشت و واقعه نهروان پیش آمد که سختى ها و مشکلات فراوانى براى مسلمانان ببار آورد و بذر فتنه و شقاق را در جامعه اسلامى افشاند.
بحث از زیارت غدیریه امام را که از زیباترین ، اصیل ترین ، بدیع ترین و پربارترین زیارات است در همین جا به پایان مى بریم .
پی نوشتها:
۱-« مزار البحار. »
۲-« مزار البحار. »
۳-« الذریعه الى تصانیف الشیعه ، » ج ۱۳، ص ۳۰۵ و ۳۰۶٫
۴-« مفاتیح الجنان ، » ص ۳۶۳ از شیخ عباس قمى .
۵-تاریخ طبرى ، ج ۲، ص ۷۵٫
۶-« فیض القدیر، » ج ۴، ص ۳۵۸٫ و « کنز العمال ، » ج ۶، ص ۱۵۶٫
۷-« الاستیعاب ، » ج ۲، ص ۷۵۹٫
۸-سوره احزاب ، آیه ۱۰ – ۱۳٫
۹-سوره احزاب ، آیه ۲۲٫
۱۰-سوره توبه ، آیه ۲۵ – ۲۶٫
۱۱-سوره توبه ، آیه ۲۷٫
۱۲-سوره احزاب ، آیه ۱۵٫
۱۳-سوره صافات ، آیه ۱۰۱٫
۱۴-سوره بقره ، آیه ۲۰۷٫
۱۵-سوره مائده ، آیه ۶۷٫
۱۶-سوره مائده ، آیه ۳٫
۱۷-سوره طه ، آیه ۹۰ و ۹۱٫
منبع: راسخون
بازدیدها: 148