شعر گلستان غریب درباره شهادت امام باقر علیه السلام

غربت قبر امام باقر

داغها زنده کند در خاطر

مي‏ شود تازه غم کرب و بلا

پاي پر آبله و شام بلا

شعر گلستان غریب درباره شهادت امام باقر علیه السلام

شعر گلستان غریب درباره شهادت امام باقر علیه السلام

اي گلستان غريب عالم‏

جوشد از خاک تو درياها غم‏

از سرو روي تو غربت پيداست‏

مرکز غربت عالم اينجاست‏

تربت چهار امام معصوم‏

آن امامان غريب و مظلوم‏

همه يکسان شده با خاک بقيع‏

اي حرم خانه‏‌ي افلاک، بقيع‏

نه چراغي و نه مشعي است تو را

پشت ديوار تو شوري است به پا

سوزد آنجا دل زوار بقيع‏

همه سرهاست به ديوار بقيع‏

عاشقان با تو سخن مي‏‌گويند

تربت فاطمه را مي‏‌جويند

دل شبها که حرم خاموش است‏

ناله‏ ي فاطمه اندر گوش است

ناله وا ابتا مي ‏آيد

سوختم فضه بيا مي ‏آيد

قبر مظلوم حسن در يک سو

مي‏دهد شرح غمش موي به مو

قبر ويران امام سجاد

آورد خاطره‏ هايي در ياد

زنگ يک قافله‏ اي مي ‏آيد

پاي در سلسله ‏اي مي ‏آيد

غربت قبر امام باقر

داغها زنده کند در خاطر

مي‏ شود تازه غم کرب و بلا

پاي پر آبله و شام بلا

تربت پاک امام صادق‏

زند آتش به دل هر عاشق‏

از بقيع است و امامان بقيع‏

داغها در دل ياران بقيع‏

مرکز محنت و غمها اينجاست

دل شب يوسف زهرا اينجاست‏

ننهد گل به قبورش دستي‏

نيست گل جز گل اشک مهدي‏

موسوي خار گلستان حرم‏

آن گلستان غريب عالم‏

شاعر:سيد محمد تقي ساداتيه‏

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

بازدیدها: 125

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *