9 دی سال 88 و حضور تاریخی مردم ایران برای دفاع از اسلام و نظام اگرچه به مثابه سیلی خروشان، فتنه و فتنهگران را با خود برد و به نیستی کشاند، اما در این میان رخداد دیگری هم بوقوع پیوست.
جریان فتنه و کسانی که «ری تکیه» در گزارش اخیر خود در نشریه «نشنال ریویو» آنها را «دوستان آمریکا در ایران» خطاب کرد؛ چنان کینهای از مردم به دل گرفتند که هرگز برایشان قابل تحمل نبود.
و برای همین با اینکه در میان مردم بودند اما ماسک لبخند زدند و با سلاح «تشویق تحریم» به جنگ مردم ایران آمدند.
آغاز: فتنه سال 88 با تمام رخدادهای ریز و درشتش، در روز 9 دی همان سال و با خروش مردم در تهران و سایر شهرهای ایران، تقریباً به ایستگاه پایانی رسید.
اما «کینه شتری جریان فتنه از مردم ایران» چیزی نبود که به راحتی از میدان به در برود.
ماجرا به کمی قبلتر از «9 دی» برمیگردد.
رابرت گیتس یک سیاستمدار اطلاعاتی کارکشته است که از ریاست سازمان سیا به وزارت دفاع در دولت جمهوریخواه بوش رسید. او به اعتبار تجربیاتش- در اتفاقی نادر و کمسابقه- در دولت دموکرات اوباما ابقا شد. 27 شهریور 1388 وقتی حاشیهسازی برای راهپیمایی روز قدس اتفاق افتاد و جمعیتی سازماندهی شده در میدان هفت تیر، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر دادند، گرگهای اطلاعاتی از این اتفاق بو کشیدند و تصمیمهای مهمی گرفتند. 10 روز بعد، رابرت گیتس با اشاره به ماجرای روز قدس، به شبکه CNN گفت: «در حال حاضر به دلیل شکافهای عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما در حال حاضر شکافهایی را در ایران شاهدیم که در 30 سال گذشته بیسابقه است. معترضان به جای پیگیری رای خود، برخی سیاستهای کلی جمهوری اسلامی را هدف گرفتهاند.»[1]
تحلیلگران معتقدند که نطفه تحریمهای ایران و آغاز پروپاگاندا برای بزرگنمایی آنها از همینجا آغاز شده است.
«گیتس» 9 ماه بعد یعنی 31 خرداد 89 در مصاحبه با فاکسنیوز، ارزیابی خود پیرامون تحریمها را اینگونه تکمیل کرد؛ «فشارها و تحریم اقتصادی، ظرفیت و شانسی خوب برای توقف برنامه هستهای ایران است تا جمهوری اسلامی را سر عقل بیاورد و بفهمد با ادامه این وضعیت، امنیت خود را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد. انتخابات سال گذشته در ایران، حکومت را به چند دسته تقسیم کرد و افزایش فشارهای اقتصادی میتواند به تسلیم شدن ایران بیانجامد».
*لسآنجلس تایمز: اپوزسیون داخلی و جنبش سبز، از فشارهای غرب راضی هستند!
روزنامه کیهان، به تازگی در یک مطلب به این خبر اشاره کرد که روزنامه لسآنجلس تایمز در مهرماه 1388 به فاصله 20 روز، 2 تحلیل قابل تأمل را درباره مسئله تحریمها و نسبت فتنهگران با آنها را منتشر کرده است.
این روزنامه آمریکایی، 10 مهر 88 در گزارشی قابل تأمل مینویسد: «برخلاف غرور ملی ایرانیها، اپوزیسیون و جنبش سبز از فشار غرب راضی است. یکی از مخالفان که بازداشت شده، میگوید افشای وجود یک نیروگاه هستهای جدید، بر فشارها علیه دولت خواهد افزود و همین امر موجبات رضایت جنبش سبز را فراهم میکند. با تشدید فشارها میتوان امیدوار به عمیقتر شدن شکافها بود.»
این گزارش میافزاید: برنامه هستهای باعث غرور ایرانیان است اما همین برنامه موجب اختلاف میان اصلاحطلبان خواستار تعامل با غرب و تندروهای مخالف مداخله غرب در امور ایران شده است.[2]
لسآنجلس تایمز همچنین 28 مهر همان سال، از رایزنی یک مقام آمریکایی به نام «جان هانا» با سران اپوزیسیون و نمایندگان رهبران جنبش سبز خبر میدهد. هانا به این روزنامه میگوید:
«مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی، فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن… برخی از آنها نگرانند که رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود و به جای آن، جنبش سبز سرکوب شود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هستهای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج- هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات جمع کردن بساط حکومت به دست مخالفان را تسریع خواهد کرد»!
پس از همین رخدادها و اشارههای صریح به سمت چیزی به نام «تحریم» و درست یکسال پس آغاز فتنه سال 88، شورای امنیت سازمان ملل 1929 را علیه جمهوری اسلامی ایران به تصویب رساند.
قطعنامهای با محتوای اصلی «تحریم اقتصادی علیه ایران».
*گِرای سران فتنه و جنبش سبز به آمریکا برای تحریم ایران
مردادماه سال گذشته بود که افکار عمومی ایران متن یک نامه که توسط رسانههای خارجی افشا شده بود را خواندند.
نامهای که اثبات شد میان سران فتنه و اعضای جنبش سبز با مقامات کاخ سفید، ردّ و بدل شده است.
قضیه از این قرار بود که «مایکل لدین» مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا، عضو برجسته مؤسسه «آمریکن اینترپرایز» و معاون جرج بوش در یادداشتی در نشریه «فوربس» نوشته بود:سناتور «چاک شامر» نقش مستقیمی در نامهنگاری محرمانه بین دولت اوباما و سران آشوب علیه دولت ایران در سال 1388 و در پی انتخابات ریاست جمهوری داشته است.
لدین افزوده بود: دولت (آمریکا) تصمیم گرفت پیامی برای گروه موسوی و جنبش سبز بفرستد. سناتور شامر دوستی در وال استریت داشت که با سبزها در ارتباط بود و همان فرد به عنوان رابط انتخاب شد.
وی در ادامه مینویسد: از شامر خواسته شد از طرف دولت این پیام و سؤالات پیوستش را به رهبران سبزها منتقل کند. سوالات اینهاست: «ما باید چه کاری انجام دهیم؟ چه کاری نباید انجام دهیم؟» پاسخ این پیام در یک یادداشت 8 صفحهای در تاریخ 30 نوامبر 2009 (9 آذر 88) دریافت شد. نویسندگان محتاط بودهاند، و متن امضا نشده و من دلایل روشنی دارم که چند نفر در تهران روی آن کار کردهاند.
در این نامه تصویری از ایران با عبارتهای بسیار خشنی آمده است که این کشور تحت «حکومت استبدادی»، «رژیمی خشن» و «دیکتاتوری» است که با سرکوب مردم و چپاول منابع عمومی ادامه حیات میدهد. همچنین در این نامه تأکید شده است: حکومت قابل اصلاح نیست اما نیروهای حامی تغییر در داخل قوی هستند و بهخوبی هدایت میشوند!
لدین در همچنین در ادامه مطلب خود مینویسد: سبزها به دولت اوباما دقیقاً گزینههای واقعی را گفتند؛ یا از رژیم حمایت کنید یا از آزادی حمایت کنید و تغییر دموکراتیک در ایران را تشویق و حمایت کنید. نویسندگان آن نامه به واشنگتن هشدار دادهاند که اگر با تهران به توافق هستهای دست یابد، باید در برابر رویکردهای خارجی و داخلی تهران سکوت کند.
در بخشهایی از این نامه که در 9 آذر فرستاده شده، به طرف آمریکایی اطلاع داده میشود که تظاهرات بزرگ بعدی برای 16 آذر روز دانشجو برنامهریزی شده است. نویسندگان نامه همچنین ایران را به حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی و استیلا بر خاورمیانه متهم میکنند.[3]
افشای این نامه در حالی رخ داد که دقیقاً پس از فتنه 88 بود که آمریکاییها در عرصه تقابل اقتصادی شدیدترین تحریمها را علیه مردم ایران وضع کردند. تصویب قطعنامه تحریمی 1929 که در بالا به آن اشاره کردیم و خود پایهگذار تحریمهای بعدی شد، نیز حاصل این پروژه بود.
بر این اساس و بر طبق سایر اسنادی که از گِرای فتنهگران به آمریکا برای تحریم کشورمان موجود است؛ تحلیلگران معتقدند که درخواست اصلی سران فتنه از آمریکا چیزی غیر از «تحریم ایران» نبوده است.
*از شخص اول فتنه تا آن 30 نفر!/لطفا ما را تحریم کنید!
درخواست تحریم مردم و نظام اسلامی از سوی یک «جریان سیاسی» خاص البته فقط در چارچوب همین نشانهها و اظهارات محدود نیست و هر روز سند جدیدتری از آن آشکار میشود.
سال 91 بود که در پی یک اختلاف میان عناصر خارجنشین ایرانی، نیکآهنگ کوثر یک فایل صوتی را از م.ه، فرزند آقای هاشمی رفسنجانی منتشر کرد.
م.ه در بخشی از فایل صوتی در اظهاراتی پیرامون فعالیتهایش در معارضه با نظام اسلامی میگوید: «ما تقسیم کار کردهایم هر کسی کار خودش رو میکند. بابا(آقای هاشمی) کار خودش رو میکند. اینها به من گیر دادهاند چون میخواهند وظیفه اصلیام را انجام ندهم. وظیفه من به عنوان م.ه این نیست که رسانههای خبری را کنترل کنم. من وظیفهای برایم تعریف شده که آن را انجام میدهم.»[4]
تکمله این اظهارات اما در اعترافات بعدی نیکآهنگ کوثر بیان میشود.
او در اشاره به روابطش با م.ه میگوید: من و م.ه بارها با هم در تماس بودهایم. در یکی از موارد که به من زنگ زد و وقتی فهمید من در حال رفتن به واشنگتن هستم از من خواست تا راجع به بحث تحریم اقتصادی ایران کسانی را در امریکا ببینم و میخواست بداند واشنگتن چه کسانی هستند که بشود با ارتباط و تشویقشان تحریمهای سنگینتری را علیه مردم ایران تحمیل کرد. این برای من مساله عجیبی بود که م.ه، پدر و خانوادهاش در ایران باشد و بخواهد این بحث تحریم را از طریق آمریکاییها پیگیری کند و البته با آدمهای مختلفی نیزدر این زمینه صحبت کرده بود.[5]
صفحه جدیدتر این رمان خودفروختگی اما با «نامه 30 عنصر ایرانی ضد انقلاب به ترامپ و درخواست تحریم بیشتر ایران» ورق خورد.
نامهای که این فعالان ایرانی ضد انقلاب، در آن از رئیسجمهور جدید آمریکا خواستار اِعمال تحریمهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران شده بودند.
*علت این آموزشهای حضوری در اردوگاه جریان خاص چیست؟/آیا درخواست تحریم با سیاهنمایی اصلاحطلبان علیه اقتصاد ایران ارتباطی داشته است یا نه؟!
دولت اعتدال و چهرههای جریان سیاسی خاص، طی 4 سال گذشته، دائماً از چیزی با عنوان «کاسبان تحریم» سخن گفته و سمت رقیب خود یعنی جبهه نیروهای ارزشی و انقلابی را با دست نشان دادهاند.
این در حالی است که نه تنها در مابهاِزای هیچیک از ادعاهای آنها سندی کشف نشد بلکه آنچه که در بالا به آن اشاره کردیم و هر روز هم گویا اخبار بیشتری درباره آن مکشوف میشود؛ تماما و بدون هیچ اغراقی مرتبط با اردوگاه جریان سیاسی خاص در ایران است.
آنها در ماجرای فتنه نقش مستقیمی داشتهاند و خاستگاه آن بودهاند و سالهای همکاری و همدردی آنها با کسانی مثل «م.ه»، «احمد باطبی»(از فعالان فتنه کوی دانشگاه) و «نیما راشدان» (از امضا کنندگان نامه 30 نفره برای ترامپ) دارای تصاویر پر رنگی در حافظه مردم ایران است.
مردم به این فکر میکنند که این ربط و ارتباط چه زمانی تمام خواهد شد؟
منبع:فارس
بازدیدها: 106