بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله مجتبی تهرانی| تذکراتی درباره ماه مبارک رمضان
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»؛[1]
مقدّمه
• ماه مبارک رمضان ماه نزول و صعود است!
قبل از آنكه وارد بحث شوم اين مطلب را عرض ميكنم كه به تعبير اهل معرفت، ماه مبارك رمضان، ماه سلوك الياللهتعالي است، دار ضيافت الله است. تعبيرات مختلفي در اين باب وجود دارد. ماه مبارك رمضان، ماه فرود و نزول و ماه صعود است. نزول و فرود، يعني كلام الهي از مصدر وحي نازل ميشود و از ناحيه ربّ به سوي عبد فرود ميآيد، خداوند با بندگانش سخن ميگويد. لذا قرآن، در ليلهي قدر كه ماه مبارك رمضان است بر قلب مقدّس پيغمبراكرم نازل شد. لذا ماه نزول كلام الهي به سوي بندگانش است. از آن طرف ماه صعود هم است، يعني ماهي است كه ربّ به عبدش اجازه داده است كه بدون حجاب با او سخن بگويد و آنچه كه مورد نظرش است در تمام امور دنيوي و اخروي، با خدا و ربّش در ميان بگذارد.
ماههاي ديگر هم همينطور است، امّا خصوصيّت اين ماه اين است كه در اين ماه بررسي كردن دعاها عند الرّب هيچ توقّفی ندارد و تسريع در اجابت صورت میگیرد. من در گذشته این بحث را گفتهام و نميخواهم وارد اين بحث بشوم. لذا اهل معرفت، از قرآن به قرآن نازل تعبير ميكنند و از دعا به قرآن صاعد تعبیر میکنند و ميگويند: دعا هم قرآن است؛ امّا قرآن صاعد است. قرآن کریم از ناحيه ربّ نزول پيدا ميكند و دعا از ناحيهي عبد به سوي مولايش صعود پيدا ميكند. پس این ماه، ماه راز و نياز است؛ ماه گسستن از سوي ربّ است و پيوستن به ربّ است؛ اصلاً ما هر تعبيري نسبت به ماه مبارك رمضان كنيم باز هم نارسا خواهد بود.
• ثواب قرائت هرآیه از قران در ماه مبارک
لذا اگر شما به رواياتي كه در ماه مبارك رمضان وارد شده مراجعه كنيد، میبینید که به دو چيز زياد سفارش شده است؛ يك، قرائت قرآن كه در روايت دارد، از نظر اجر هر آيهاش با يك ختم قرآن در ماههاي ديگر معادل است؛ يعني اگر يك آيه در ماه مبارك رمضان بخواند، اجر و ثوابش با يك ختم قرآن از اوّل تا آخر، در ماههاي ديگر معادل است. اين اختصاص به ماه مبارك رمضان دارد و ما روايات زيادی در اینباره داريم. من در گذشته هم به اين روايات اشاره كردم كه «لِكُلِّ شَيْءٍ رَبِيعٌ، وَ رَبِيعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَان»؛[3] هر چيزي بهاري دارد و بهار قرآن ماه مبارك رمضان است. لذا به آن خيلي سفارش شده است.
• ماه رمضان، برجستهترین ماه است!
در روايتي است از امامصادق(صلواتاللهعليه) وقتي ايشان ماهها را تعريف ميفرمايند: «فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ»؛ ماه رمضان، برجستهترين شهر است. «وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ»؛ تا اينكه ميفرمایند: «فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآنِ»؛[4] با قرآن به استقبال این ماه بروید!
• سفارش به دعا و استغفار در ماه مبارک
از طرف دیگر به دعا خیلی سفارش شده است که در این ماه زیاد دعا کنید. مثلاً راجعبه قرآن صاعد در روايات داريم که علي(عليهالسّلام) ميفرمايد: «عَلَيْكُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِكَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ»؛[5] در ماه رمضان زیاد دعا و استغفار کنید. يا در آن خطبهاي كه پيغمبراكرم قبل از ماه مبارك رمضان خواندند، آمده که حضرت فرمودند: «دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ»؛[6] همين تعبيري بود كه من الآن كردم، كه در ماه مبارك رمضان حجابی در كار نيست و تمام حجب برطرف ميشود.
• خدا در ماه مبارک رمضان هر گره کوری را باز میکند!
اينكه گفتم: بررسي دعاهاي ما در این ماه، هيچ معطّلي ندارد، برای همین است؛ تسريع در اجابت هم بعد از آن مطرح است. اگر من اين تعبير را عرض كنم، تعبير ساده و پائيني است ولي خوب است، عبد، هر گره كوري كه داشته باشد، در ماه مبارك رمضان با ربّ خود در ميان بگذارد، آن را باز ميكند.
• ماه رمضان، ماهِ باز شدن درهای آسمانها!
ما در روايات داريم كه شب اول ماه مبارك رمضان، درهاي آسمانها باز ميشود و تا آخرين شب ماه مبارك رمضان بسته نميشود. ما در این زمینه روايات متعدّدی داريم. اين اشاره به همين معنا است که حجب برطرف ميشود و كنار ميرود. حالا ممكن است این تعبير کوتاه باشد؛ ولی گویا اینطور است که من نشستهام و دارم با خداي خود حرف ميزنم، او هم حاضر است و دارد به حرفهای من گوش میکند. اگر من او را نميبينم، او من را ميبيند. اگر من حرفهاي او را نميشنوم، او حرفهاي مرا ميشنود. چهبسا من نتوانم دردهاي خودم را درست بگويم، ولي او بهتر از من بداند.
پس از ماه رمضان غفلت نكنيد! از نظر عظمت اين ماه آنقدر بالا است که همه اوليای خدا(صلواتاللهعليهماجمعين) راجعبه آن سفارش كردهاند.
• سیر پُر خطر انسان
امّا بحث اصلی؛ من يك مقدّمه ميگويم و بعد وارد بحثم میشوم. انسان، وقتي در اين عالم ميآيد، بايد مسیری را بپیماید و سيري كند تا از اين عالم، بيرون رود و به عالم ديگر منتقل شود. اين يك بُعد انسان است. انسان اينطور است که اگر بخواهد بُعد معنوي و انسانياش شكوفا شود، بايد سير كند، يك راهي است که بايد آن را طي كند تا بعد معنویاش شکوفا شود.
امّا مشكل از كجا است که او موفّق به چنین سیری نمیشود؟ مشكل اينجا است كه اين راه پر از پرتگاه است و انسان هر قدمي كه برميدارد، بايد مراقب باشد که واژگون نشود. سراسر اين راه، يعني از آن زماني كه من به قوّهي تميیز و عقل ميرسم، تا زماني كه از اين دنيا چشم ميبندم، بايد در اين راه حركت كنم، راه پر از خطر و همهاش پرتگاه است.
• بهترین پناهگاه خدا است!
حالا عقل چه اقتضا ميكند؟ عقل ميگويد: كسي كه قدم در راهي گذاشته كه پر از پرتگاه است، پناهگاه ميخواهد كه هر وقت احتمال داشت که بلغزد و واژگون شود، بتواند به آن پناهگاه تكيه كند، آن را بگيرد و خود را نجات دهد. چارهاي جز اين نيست.
در بين پناهگاهها، پناهگاه هاي مادّي هيچ بُردی ندارد. یعنی پول، نميتواند تو را نجات دهد؛ رياست، نميتواند تو را از هلاکت رهایی بخشد. مسلّماً نجات و رهایی با پول و ریاست بهدست نمیآید. اگر بخواهی با پول و ریاست پیش بروی، اصلاً نميگذارند که در اين راه قدم برداری؛ همانجا جلويت را ميگيرند! پس هيچ ابزار مادّي، نجات بخش انسان از اين پرتگاهها نيست. پس باید بهسراغ بُعد معنوي رفت.
ما فقط يك پناهگاه داريم كه تنها او ما را از خطرات ایمنی میبخشد و آنهم خدا است. او هم نسبت به پرتگاههاي معنوي و هم نسبت به پرتگاههاي مادّي، پناه ما است. اینکه ما در زندگي دنيايي خودمان، اينقدر حوادث مادّي به سراغمان ميآيد، و به چهكنم چهكنم ميافتيم و راه به جايي نميبريم، تنها راه نجاتمان خدا است؛ نه پول مشكلگشاي من است و نه رياست. حتّي در بُعد مادّي هم همینطور است که این ابزار کارآمد نیستند و مشکلی را برطرف نمیکنند. يك پناهگاه هست و آن پناهگاه هم در اين جمله خلاصه شده است؛ «لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِالله»! هيچ پناهگاه و نيرويي نيست، مگر از ناحيهي او! هيچ موجودي، نجاتبخش من و تو نيست؛ چه در مشكلات مادّي و چه در مشكلات معنوي جز او. يگانه پناهگاه همه، خدا است.
• سلاح مؤمن دعا است
شما نگاه كنيد در بين روياتي كه ما در باب دعا داريم، چهقدر سفارش شده است: «سِلاحُ المُؤمِن الدُعاء»؛[7] ابزار و وسيله مؤمن، دعا است. «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ»،[8] «الدُّعَاءُ مِفْتَاحُ الرَّحْمَةِ وَ مِصْبَاحُ الظُّلْمَةِ»،[9] « وَ لَا يُهْلَكُ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ»؛[10]علي(عليهالسّلام) فرمود: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الدُّعَا»؛[11] محبوبترین کار نزد خدا دعا کردن است. مثل اينكه اینجا كار تمام شد.
• مقایسه ارزشی بین دعا و نماز
من در گذشته بحثي در باب مقايسه ارزشي بين دعا و نماز داشتهام که نميخواهم آن را تكرار كنم. ما در عبادات بالاتر از نماز نداريم. شكّي در اين نيست. در بين اعمال عبادي، بهتر از نماز نداريم. امّا وقتی که برخی افراد از امامان ما سئوال ميكند که اگر من دعا كنم ثواب بيشتري دارد يا نماز مستحبّي بخوانم؟ حضرات ميفرمايند: برو دعا كن! حالا يك روايت بخوانم که قبلاً هم، آن را خواندهام: «رُوِيَ أَنَّ رَسوُلَالله(صَلياللهعَلَيهِوَآلهوَسَلَّم): الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ»؛[12] هر عبادتي انجام بدهيم، نوعی دعا است؛ حتّي نماز هم از اوّل تا آخر، دعا و سخن گفتن با ربّ است. حتّي سورههاي انتخاب شده در نماز نیز غالباً دعا است. در سورهي حمد میگوییم: «اِهدِنَاالصِّراطَ المُستَقيم»؛ آیا این دعا نیست؟! صلواتهايي كه ميفرستيم، استغفارهایی که میکنیم، همهاش دعا است.
• درخواست جلب منفعت و دفع ضرر
بحث دعا اين است كه انسان از مطلق گرفتاريهايش، به خدا پناه ميبرد. چه گرفتاريهاي مادّي و و چه گرفتاریهای معنوي؛ هر چه ميخواهد باشد. من در اينجا يك تقسيمبندي ميكنم كه وارد بحث شوم؛ دعا، نسبت به معارفمان هم درخواست منفعت از خدا است و هم درخواست دفع و رفع ضرر از او است. ما از این درخواست به جلب منفعت و رفع ضرر تعبير میکنند. حالا منفعت یا ضرر، معنوي باشد یا مادّي، فرقي نميكند. دعاهاي ما بر محور اين دو چیز است. ما از خدا درخواست كنيم منفعت به سوي ما جلب شود و ضرر از ما دفع شود، همين.
• تقاضای دفع منفعت، لعن است
حال در اينجا قضيه را عكس كنیم؛ اگر ما از خدا دفع منفعت را بخواهم؛ یعنی بخواهیم که منفعت به ما نرسد، يا جلب ضرر را بخواهیم که او به ما ضرر بزند، آیا این هم دعا است؟! بله؛ اين دو تا هم دعا و درخواست است. دعا يعني «درخواست از خدا» که اين دو تا هم دعا است.[13] اسم اوّلي لعن است. دفع منفعت، لعن است. «اَللّهُمَّ العَن فُلان»؛ يعني خدايا اين را از رحمت خود دور كن. يعني رحمتت را به او نرسان، به اين دفع منفعت ميگويند.[14]
• تقاضای جلب ضرر، نفرین است
دوّمي: تقاضاي ضرر است، اين لعن نيست؛ اين عبارت از نفرين است. اين خودش يك بحثي است. من حالا نميخواهم وارد اين جهت از بحث شوم. چون بحث من اساساً يك چيز ديگري است. راجع به انبياء و اولياء است كه ما آيات زيادي در قرآن داريم، نسبت به معجزات انبياء و اولیا، كه در آنجاها ما ميبينيم اين مسائل مطرح است كه من انشالله اين را بعد ميخواهم بحث كنم.
• پناهگاه اصلی، خدا و اولیای خدا است
و امّا اينكه عرض كردم دنيا پر از پرتگاه است و انسان محتاج به پناهگاه است. در اين مسير پر از پرتگاه، در اينجا پناهگاه اصلي خدا است «لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللهِ العَليِّ العَظيم»؛ امّا «اِلّا بِاللهِ»؛ در آن دارد. ما ميبينيم پناهگاه او است. امّا پناهگاههايي هم خدا به ما معرفي كرده كه در ربط با خدا هستند. و آنها هم دستگيري ميكنند. و آن اولياء خاصّ خدا هستند. اينها هم پناهگاه ما هستند.
• حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) پناه معصومین!
امّا باذن الله، مثل معصومين(صلواتاللهعليهماجمعين) كه در بين آنها، من معمولاً شب اوّل به سراغ آن پناهگاهي ميروم كه خود معصومين هم پناه به او ميبردند. اين خيلي مهم است. خود معصومين يعني أئمّه به او در مشكلاتشان پناه ميبردند. او زهرا(سلاماللهعليها) است كه در روايتي راجع به امامباقر(صلواتاللهعليه) نقل شده است که وقتی مشكلی برای حضرت پيش ميآمد ايشان بلند ميگفتند: «يا فاطِمَه!». اين پناه بردن است.
• ذكر مصيبت
خيلي ملتمس دعا هستم! بياييد شب اوّل از زهرا(سلاماللهعليها) آنچه را كه در عرض یک ماه ميخواهيم همين امشب از او بگيريم. يا زهرا ما كم صبريم. ما صبرش را نداريم. امشب يك نظري به ما بفرما. ابنعباس نقل ميكند، ميگويد: هنگام وفات پيغمبراكرم ديدم پيغمبراكرم، هايهاي گريه ميكند، اشك به صورتش جاري است و از محاسنش سرازير شده؛ پرسیدیم: يا رسولالله سبب گريهي شما چيست؟ فرمود: گريه ميكنم براي فرزندانم و آنچه كه اين امّت بعد از من به آنها روا ميدارند. بعد حضرت، انگشت مباركش را به سوي دخترش اشاره كرد و فرمود: «كَأنّي بِفاطِمَه»؛ گويا دخترم فاطمه را دارم ميبينم كه به او ظلم و ستم شده، او دارد منِ پدر را صدا ميزند و احدي از اين امّت او را اعانت نميكند!
كجا بود كه زهرا صدايش بلند شد: «يا اَبَتاه»؛ آيا بين در و ديوار بود؟ يا زماني بود كه نوشتهاند: « وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ»؛ زماني بود كه درب نيمسوخته را با لگد زدند درب روي زهرا افتاد. خودش میگوید: شعلهي آتش زبانه میکشید؛ «فَرَدَّهُ عَلَيَّ وَ أَنَا حَامِلٌ»؛[15] من آن موقع باردار بودم.
منابع:
[1]. بحارالانوار، ج91، ص96
[2]. امسال اصلاً فكر نميكردم که موفّق شوم بحثي داشته باشم، ولي خدا اين توفيق را عنايت كرده كه فعلاً در جمع دوستان هستم و ميخواهم بحث كنم.
[3]. بحارالانوار، ج 89، ص 213
[4]. كافي، ج4، ص65
[5]. بحارالانوار، ج93، ص378
[6]. بحارالانوار، ج93، ص356
[7]. غررالحكم، ص192
[8]. كافي، ج2، ص468
[9]. بحارالانوار، ج90، ص300
[10]. بحارالانوار، ج90، ص300
[11]. كافي، ج2، ص467
[12]. بحارالانوار، ج90، ص300
[13]. امّا در قالب اين بحثهايي كه من راجع به دعا كردم آن را نياوردم. آن كساني كه اهل بحث هستند دقّت كنند من اصلاً اينها را در بحثهايم نياوردهام. ولي هر دو تاي اينها هم دعا است.
[14]. من در اين مورد بحث نميكنم چون من اين را در مباحث اخلاقي خود بحث كردهام. من این را بحث نميكنم، اين از مصاديق دعا است. البته آنجا من در اين قالبها نياوردهام. در آنجا بحثم يك چيز ديگري بوده، اينجا يك چيز ديگر است.
[15]. بحارالانوار، ج30، ص349
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 234