اشعار |ویژه ماه محرم - کوفه

اشعار |ویژه ماه محرم – کوفه

خانه / اشعار / اشعار |ویژه ماه محرم – کوفه

خون از قلم چکید که شاعر قلم بزن

دل سینه را درید که شاعر قلم بزن

غم را به جان خرید که شاعر قلم بزن

روح القدس رسید که شاعر قلم بزن

شناخت چشم تر عمه این حوالی را

شناخت تك تك این قوم لا ابالی را

چقدر خون جگر خورد مرتضی شب ها

ز یادشان ببرد سفره های خالی را

هنوز عمه برایم به گریه می گوید

حكایت تو و آن فصل خشكسالی را

نمی شود كه دگر سمت معجرش نروی؟

به باد گفته ام این جمله ی سوالی را

عطش به جای خودش، كعب نی به جای خودش

شكسته سنگ ملامت دل سفالی را

دلم برای رباب حزینه می سوزد

گرفته در بغلش كودك خیالی را

شبیه مادرتان زخمی ام، زمین گیرم

بگو چه چاره نمایم شكسته بالی را؟

علی اکبر لطیفیان

**************************

خون از قلم چکید که شاعر قلم بزن

 دل سینه را درید که شاعر قلم بزن

 غم را به جان خرید که شاعر قلم بزن

 روح القدس رسید که شاعر قلم بزن

 می خواست تا روایتی از کربلا کند

 ما را چنان همیشه به غم مبتلا کند:

از صفحه ی زمانه گلی دست چین شده ست

 غم از پی غم آمده با غم عجین شده ست

 پشتش چنان شکسته که خانه نشین شده ست

 بر او چه ها گذشته که تا اربعین شده ست

چل شب بر او گذشت ، تو گویی هزار سال

 چل شب گذشت بر لب جویی ، هزار سال

 در دل غمی که داشت چه بسیار تازه شد

 با بغض طفل های عزادار تازه شد

 باری به کربلا غم زوار تازه شد

 چل شب گذشته بود که دیدار تازه شد

پر کرده بود خرمنی از لاله دشت را

 همواره می گریست هر آنچه گذشت را

 دل از زمین برید به معراج پر کشید

 چادر سیاه خاکی خود را به سر کشید

مویه کنان مزار برادر به بر کشید

دردی هزار ساله درین مختصر کشید

 در خود شکسته است ولی دم نمی زند

 جز در عزای آل علی (ع) دم نمی زند

می گوید از جسارتشان ، گریه می کند

از دشمنان و غارتشان ، گریه می کند

از طفل در اسارتشان ، گریه می کند

از ظلم ، از شرارتشان ، گریه می کند

می گفت با حسین (ع) که با کاروان چه شد

 دیده ست او به عین که با کاروان چه شد

گاه از لبان سوخته ی شیرخواره گفت

گاه از سر بریده ، تن پاره پاره گفت

 گاه از نگاه دوخته بر گوشواره گفت

گاه از سری که ماند به دارالاماره گفت

 حالا در اوج مرثیه اش رنگ باخته ست

چون شاعری که قافیه اش رنگ باخته ست:

 شاعر کنون به سیر سماوات رفته است

 گویا که با خدا به ملاقات رفته است

 از کربلا گذشته به میقات رفته است

 مُرد از مصیبتی که به سادات رفته است

 حالا کنار دفترش از پا نشسته است

 در بیت های آخرش از پا نشسته است

محمد شکری فرد

*************************************

**

يادت مي آيد در مدينه اي برادر؟

در خانه زهرا،همان بيت محقر

من بودم و تو بودي يك باغ گل ياس

با هم كنار مجتبي بوديم و حيدر

يادت مي آيد روزگاران قديمي

ياران بابايم علي سلمان ، اباذر؟

يادت مي آيد كوچه هاي تنگ و تاريك

كه با حضور مادرم مي شد منور؟

يادت مي آيد ظلمت شبهاي ماتم

در بيت الاحزان مادرم بعد از پيمبر؟

دستان پر مهرش دري بر آسمان بود

در آسمان پر مي زديم هر چند بي پر

آن باغ سبز اندر هجوم فتنه شد سرخ

دستان بابا بسته شد، دستان مادر…

دست اش شكست و شانه از دست اش نيفتاد

هي شانه مي زد گيسوانت را برادر

يك شانه در دست اش دمادم گريه مي كرد

بر روضه هاي كوفه و خاكستر و سر…

هوشیار پارسیان

*************************************

گيسوي خون چكان تو در دست بادهاست

در دست باد زلفِ تو پُر ناز مي شود

خون ميچكد ز گلويت به روي ني

وقتي كه لَحن خواندنت آغاز مي شود

از روی نیزه دگر آيه اي مخوان …!

از ضرب سنگ زخم سرت باز مي شود

اشك من و نگاه غريبت به چشم هام

سهم من از نگاه تو پرواز مي شود

من را غم جدايي از تو شكسته كرد

اين غم به غير تو به كه ابراز مي شود؟

طفل صغير و مضطربت را نظاره كن

خلخال پاش قسمت سرباز مي شود

حالا گريز مي زنم اينجا به قتلگاه

حالا چقدر روضه ي تو باز مي شود

اينجا نگين خاتم تو برق مي زند

انگشترت غنيمت سگباز مي شود

هوشیار پارسیان

*************************************

چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟

تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه

چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من

به دستهای زن و طفل و مرد این کوفه

من از فراق نگارم عزا گرفته امُ اما

گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه

ادامه دار شده خاطرات کرب و بلا

چه آتشی ست به پا در نبرد این کوفه

به جای نان و رطبهای هر شب بابا

چه لقمه ها که نصیبم نکرده این کوفه

به خاندان رسول خدا کنایه زدند

چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه

نخوان دگر سرنیزه برایشان قرآن

که سکه می خورد آقا به درد این کوفه

بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی

که پاسخی ست خدایی، به عهد این کوفه

حسین ایمانی

*************************************

حتی اگر كه مدح تو را صد كتاب كرد

كی میشود فضائل تان را حساب كرد

چشم من آن گلی كه به حسرت شكفته است

باید به لطف گام تو گل را گلاب كرد

حتی بیان نام تو اعجاز میكند

این اسم سیئات مرا هم ثواب كرد

هر حاجتی كه پیش خداوند برده ام

گفتم به حق زینب و او مستجاب كرد

آیینه ی تمام قد حجب فاطمه

خورشید را طلوع رخت در نقاب كرد

ای خواهر كریم مدینه فقیر را

یك گوشه از كرامتت عالی جناب كرد

تو آسمان ترینی و بالا تر از تو نیست

ای خانمی كه هیچكس آقاتر از تو نیست

صدّیقه و زکیّه و تندیس عفّتی

تو گوهر مقدّسه ی بحر عصمتی

شاید که ارث تو پیغمبری نبود

در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود

پس هاله نور تو آنجا چه کاره بود؟

راوی دروغ گفته سرت معجری نبود

بانو قسم به خون دهان برادرت

بزم شراب جای چنین خواهری نبود

با تو بنای گریه و زاری نداشتم

اما اگر که مادرتان بستری نبود

امروز با نفس زدنش خون نمی گریست

دیروز اگر جسارت میخ در نبود

حسین رستمی

*************************************

غم و درد و بلا کوچه به کوچه

تب و اشک و عزا کوچه به کوچه

میان کوفه گرداندند سر را

به روی نیزه ها کوچه به کوچه

خروش ناله در عرش است برپا

قیامت می شود از اشک زهرا

سری را خولی آورده به کوفه

تنی مانده رها بر خاک صحرا

دلش بی تاب از آهی پر شرر سوخت

شبیه چشم هایی شعله ور سوخت

به پای حنجری آتش گرفته

تنورخولی آن شب تا سحر سوخت

یوسف رحیمی

*************************************

هجوم ناگهان و وای زینب

به سمت كاروان و وای زینب

تن آقا بدون غسل و دفن و

بدون سایه بان و وای زینب

شنیده شد صدای مادری كه

نشسته قد كمان و وای زینب

رسیده بر سر گودال اما

خمیده ناتوان و وای زینب

دوباره دست هایی را كه بستند

دوباره ریسمان و وای زینب

دوباره كربلا غوغا و غوغا

دوباره سایه بان و وای زینب

شب و صحرا و آتش، طفل و معجر

امان و الآمان و وای زینب

دوباره گمشده در بین صحرا

دوتا از كودكان و وای زینب

نمانده روی گوشی گوشواره

به لب ها نیمه جان و وای زینب

برای دخترك های هراسان

نباشد پاسبان و وای زینب

علی اکبر لطیفیان

*************************************

کوفه رفتن به خدا، حال دگر می خواهد

زینبت، کسب اجازه به سفر می خواهد

چاره ای نیست وَ باید بروم ای گل من

خواهرت می رود و سایه سر می خواهد

در اسارت ،غل و زنجیر بسی بسیار است

دیدن شمس جمالت،چه خطر می خواهد

خیزران هست تو را منتظر ای خون خدا

دشمن پست شما، جایزه سر می خواهد

وسط مجلس پُر لهو و شرابش ،نامرد

به کنیزی ز یتیم تو، نظر می خواهد!

ناله و اشک شده قوت شب دخترکان

یک سه سااله ز فراق تو،پدر می خواهد

سیلی و صورت ناموس خدا، یا الله

در حرم، طفل یتیم تو، سپر می خواهد

در مسیری که جسارت به حرم بسیار است

همسفر با سرتان، خونِ جگر می خواهد

کشته اشک شدی و سندش دست شماست

ماتمت تا به ابد، گریه ثمر می خواهد

یا قتیل العبرة ، ذکر شما هست شفا

بردن نام شما، دیده تر می خواهد

محمد مهدی عبداللهی

*************************************

لب های تو مگر چه قدر سنگ خورده است

قاری من چقدر صدایت عوض شده

تشریف تو به دست همه سنگ داده است

اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده

تو آن حسین لحظه ی گودال نیستی

بالای نیزه حال و هوایت عوض شده

وقتی ز رو به رو به سرت می کنم نگاه

احساس می کنم که نمایت عوض شده

جا باز کرده حنجره ات روی نیزه ها

در روز چند مرتبه جایت عوض شده

طرز نشستن مژه هایت به روی چشم

ای نور چشم من به فدایت عوض شده

ما بعد از این سپاه تو هستیم “یا حسین”

جنگی دگر شده شهدایت عوض شده

تو باز هم پیمبر در حال خدمتی

با فرق این که شکل هدایت عوض شده

علی اکبر لطیفیان

*************************************

پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات

دنیای دیگری شده دنیای نیزه ات

جانی بده دوباره… به من نه به دخترت

تا جان نیامده به لبش پای نیزه ات

ترسانده است فاطمه کوچک تو را

خون های جاری از قد و بالای نیزه ات

یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک

باقیش گشته قسمت لب های نیزه ات

با دست خطِ نیزه و خونِ گلوی تو

افتاده است هر قدم امضای نیزه ات

لج کرده است تیزی سر نیزه با سرت

چیزی نمانده از تو و دعوای نیزه ات

چرخیده است دیده ناپاکشان به ما

این قوم پست بعد تماشای نیزه ات

محمد بیابانی

*************************************

شاید که ارث تو پیغمبری نبود

در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود

پس هاله نور تو آنجا چه کاره بود؟

راوی دروغ گفته سرت معجری نبود

بانو قسم به خون دهان برادرت

بزم شراب جای چنین خواهری نبود

با تو بنای گریه و زاری نداشتم

اما اگر که مادرتان بستری نبود

امروز با نفس زدنش خون نمی گریست

دیروز اگر جسارت میخ دری نبود

حسین رستمی

پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *