حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در نوشتاری به مناسبت خجسته میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم تصریح کردند: جورج برنارد شاو میگوید: «واجب است محمّد نجاتدهنده انسانیّت خوانده شود. من عقیده دارم اگر مردی مانند او رهبری عالم جدید را عهدهدار شود، در حلّ مشکلات و دشواریهای کنونی بهطوری که تمام مردم عالم در سعادت و صلح و سازش زندگی کنند، پیروز و موفّق میشود. محمّد کاملترین افراد بشر است از گذشتگان و معاصران، و همانند او در آیندگان نیز تصوّر نمیشود». (۵)
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، نوشتار این مرجع تقلید به خوانندگان گرامی تقدیم میشود.
ﺳﺨﻦ ﺑﻪ ذﮐﺮ ﺗﻮ آراﺳﺘﻦ ﻣﺮاد این است * ﮐﻪ ﭘﯿﺶ اهل هنر ﻣﻨﺼﺒﻲ ﺑﻮد ﻣﺎ را
و ﮔﺮ ﻧﻪ ﻣﻨﻘﺒﺖ آﻓﺘﺎب ﻣﻌﻠﻮم است * ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺘﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﺸّﺎطه روی زﻳﺒﺎ را
سخن گفتن از شخصیت با عظمت و والایی که از سوی مسلمان و غیرمسلمان, صدها هزار کتاب و خطابه و مقاله و قصیده و رساله درباره او نگاشته شده و عالیترین معارف و فرهنگ، و انسانیترین تعلیمات اجتماعی و سیاسی و اخلاقی و اقتصادی را به بشر عطا کرده، خلاف ادب است. ما چه میتوانیم بگوییم و بنویسیم که درخور کمالی از کمالات عظیم آن برگزیده خدا باشد؟ پس چارهای نداریم جز آن که سر خجلت بهزیر اندازیم و از هرچه گفتهایم یا میگوییم عذرخواهی نماییم.
البته اگر هم سخنی میگوییم، نه برای این است که ذرّهوار، خورشید جهانتاب را مدح کنیم یا قطرهسان، عظمت اقیانوسها را وصف نماییم که در برابر خورشید وجود و اقیانوس فضایل و کمالاتش از ذرّه و قطره هم کمتریم، بلکه برای این است که از این رهگذر، هم کسب ثوابی میکنیم و هم از یاد آن حضرت لذّت میبریم و ضمیر خود را روشن میسازیم و قلوبمان را جلا میدهیم. لذا برای موفّقیت خویش از نام بردن آن حضرت و صلواتْ فرستادن بر او و توصیف و تعظیم او در هر فرصت و هرمناسبت خودداری نمیکنیم.
دانشمندان، نویسندگان و شعرای هر دین و مذهبی نیز هم کلام با همه دنیا این قهرمان عظمت ها را ستوده و جبهه مسکنت از وصف آن حضرت، بر زمین ساییده اند که چند نمونه ای از آن را از باب قطره ای از اقیانوسی بیکران تقدیم خواهیم کرد:
از جمله شعرای عجم که در مدح حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله شعر سرودهاند، سروش اصفهانی ملقّب به شمس الشعرا است که در دیوان شعر خود دارد:
امروز فسرد آزر برزین * کردند براق مَحْمِدَت را زین
امروز بهشتیان به استبرق * بستند بهشت عدل را آذین
امروز بُوَد فرشتگان را سور * و اهریمن، سوگوار و اندوهگین
امروز شکست صفه کسری * و آمد به جهان یکی درست آیین
امروز به گلْستان دین بشکفت * شمشاد و گل و بنفشه و نسرین
سالار پیامبران ابوالقاسم * آن کرده خطاب، ایزدش یاسین
چون شعله کشد جحیم آتش را * حب وی و آل وی دهد تسکین
بر جنّ و بشر پیمبر مرسل * نسرشته خدای، بوالبشر را طین
خورده است خدا به موی او سوگند * کرده است خدا به روی او تحسین
از چرخ گذشته با چه؟ با جامه * بر عرش نشسته با چه؟ با نعلین
مخذول نفاق او بود پرویز * مسمار سم براق او پروین
نفرین کردند انبیا بر قوم * چون نوح و چو هود و صاحب یقطین
آزار ز انبیا فزونتر دید * از قوم، و نکرد قوم را نفرین
از فرش به عرش رفت و باز آمد * جنبنده هنوز حلقه زلفین
اسرار دو کون در شب معراج * بیواسطه کرد حق بدو تلقین
طبع من و صد هزار همچون من * از منقبتش مقصر و مسکین
و شعرای عرب هم در مدح آن حضرت و مناقب و فضایل بیکران ایشان بسیار شعر و نثر سروده و نوشتهاند، به طور مثال شاعر عرب احمد الشوقی در سرودهی خود میگوید:
ولد الهدى فالکائنات ضیاء * و فم الزمان تبسم و ثناء
الروح و الملأ الملائک حوله * للدّین والدّنیا به بشراء
والعرش یزهو والحظیره تزدهی * و المنتهى والسدره العصماء
تا آنجا که میگوید:
بک بشّر الله السماء فزینت * و تضوّعت مسکاً بک الغبراء
یوم یتیه على الزمان صباحه * ومساؤه بمحمد وضاء(۱)
اینها نمونهای از اشعار در وصف و مدح حضرت ختمی مرتبت است، ولی هر چه که ما بگوییم و دیگران اعتراف کنند قرآن از همه بالاتر است:
«لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ.»(۲)
اصلاً راجع به شخصیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله ما نمیتوانیم حرف بزنیم. انسان مبهوت میشود، آنهایی هم که خیلی بالا هستند مبهوت میشوند.
باید مثل امیرالمؤمنین علیه الصلوه و السلام، پیغمبر را وصف کند. اگر میخواهید وصف آن حضرت را ببینید، باید آن خطبه شریفه امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه را ملاحظه کنید که میفرماید:
«إِنَّ اللهَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَهٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَهٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَه»(۳)
یا در جای دیگری از نهج البلاغه شریف میفرماید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَهٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَهٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَى إِلَى الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم.»(۴)
خلاصه اینکه در اطراف شخصیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله اگر هر روز بگوییم باز هم تمام نمیشود. حتی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمتهای وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شدهاند:
توماس کارلایل در کتاب الأبطال که ترجمه آن به نام قهرمانان منتشر شده است، از هر صنفی، قهرمان و بطل آن صنف، یعنی کسی که در آن صنف موفق بوده است را نام میبرد، مثل البطل فی صوره القائد، البطل فی صوره الشاعر. در جایی میگوید: البطل فی صوره النبی، قهرمان پیغمبران. در آنجا نه حضرت موسی را میگوید و نه حضرت عیسی، و نه حضرت ابراهیم را، بلکه میگوید: بطل و قهرمان در نبوت و پیغمبری، محمد است.
و یا چه نیکو سروده است آن مرد مادّی، «شبلی شمیّل»، در قصیدهای که در مدح آن حضرت سروده است:
من دونه الأبطال فی کلّ الوری * من حاضر أو غائب أو آت؛ تمام مردان بزرگ دنیا و قهرمانان گذشته و حال و آینده مقامشان و شأنشان و شخصیّتشان مادون مقام اعلای محمّد صلی الله علیه و آله است. آری، حقیقت همین است که در میان قهرمانان بزرگ تاریخ آن که به حق در همه فضیلت ها و ارزشهای اسلامی قهرمان است محمّد است، و آن که در بین صاحبان رسالتهای آسمانی موفّقتر و ممتازتر و عالیقدرتر است و یا به قول «توماس کارلایل» قهرمان در صورتِ پیغمبر است، محمّد است.
مسیحی منصف و دانشمند دیگری ضمن قصیدهای در مدح آن حضرت، گفته است:
انى مسیـــحى اجلّ محمّداً * و أراه فى سفر العلا عنوانا؛ من مسیـحی هستم و محمّد را تجلیل میکنم و او را سرآغاز کتاب علوّ و بلندی مقام میدانم. جورج برنارد شاو میگوید: «واجب است محمّد نجاتدهنده انسانیّت خوانده شود. من عقیده دارم اگر مردی مانند او رهبری عالم جدید را عهدهدار شود، در حلّ مشکلات و دشواریهای کنونی بهطوری که تمام مردم عالم در سعادت و صلح و سازش زندگی کنند، پیروز و موفّق میشود. محمّد کاملترین افراد بشر است از گذشتگان و معاصران، و همانند او در آیندگان نیز تصوّر نمیشود». (۵)
و همو به نقل از روزنامه لایف چاپ انگلستان میگوید: «بزرگترین و مهمترین تعالیم یک مذهب، اصل کمک به بشر است که او را به سوی زندگی بهتر سوق دهد. هر مذهبی که دارای این اصل و افکار نباشد باید متروک شود».
مشارٌالیه دلایلی را که اسلام و فقط اسلام میتواند وسایل نیل بشر این دوره را به مقصود اصلی فراهم سازد شرح میدهد و میگوید: «اگر انسان همان انسانی است که حقّاً بایستی مظهر خدا باشد، باید از لحاظ مزبور تعالیم اسلامی را پیش روی خود قراردهد… . اسلام همیشه به قدر کافی قوی بوده و اساس و شالوده خود را حفظ نموده و تا امروز نیز همینطور است و خواهد بود».
برنارد شاو اضافه میکند: «هر قدر که دنیا در ترقّی پیشرفت کند و به هر اندازه که بشر به ذروه حکمت و فلسفه ارتقا جوید، باز مذهب اسلام جلوتر است». در پایان این مقاله مفصّل آمده است: «برنارد شاو اذعان میکند که دنیا عموماً و انگلستان خصوصاً بایستی اسلام یا آیین و تعالیم شبیه به آن را برای نجات خود انتخاب کنند و خواهی نخواهی به آن بگروند». در میان دانشمندان و علمای بیگانه امثال برنارد شاو بسیارند که این حقایق را تحقیق و تصدیق کردهاند. معلوم است که با این همه اعتراف و سخن درباره بزرگ شخصیت جهان بشریت, مسلمانان باید چقدر حق شناس زحمات و هدایتها و راهنماییهای آن حضرت باشند.
امّید است در این عصر، مسلمانان آگاه و فداکار، خصوصاً نسل جوان، رسالت اسلام را به مردم دنیا برسانند و تمام نقاط را به انوار هدایت آن متصل سازند و اعصار طلایی ایمان و عمل را متعهّدانه تجدید نمایند.
پی نوشت ها:
۱٫ این شعر در الشوقیات احمد الشوقی چاپ دار الشروق مصر آمده است.
۲٫ آل عمران؛ آیه۱۶۴٫
۳٫ نهج البلاغه؛ خطبه۲۶٫
۴٫ نهج البلاغه؛ خطبه۱۹۵٫
۵٫ روزنامه الجمهوریه چاپ مصر شماره ۱۴ مه ۱۹۷۰٫
بازدیدها: 308