حال و هوای خدام اربعین با حال و هوای زائرین کوی حسین اندکی متفاوت است. زوارالحسین علیه السلام به عشق حضرت ارباب راهی دیار کرب و بلا میشوند و خدام الحسین بهرسم میزبانی و نوکری حریم حسین علیه السلام پذیرای دلدادگان به مکتب آل الله میشوند.
اما در این میان، خدام خردسال اربعین حسینی حال و هوای دیگری دارند….
دخترکان و پسران عراقی، با لباسهایی ساده و خاک خورده و البته شیطنتهای کودکانهشان، زوار طریق الحسین علیه السلام را شورونشاطی وصفناشدنی میبخشند.
چه آن دخترانی که دستمالکاغذی بین زائرین توزیع میکنند و چه آن پسرانی که دوان دوان بهسوی زائرین میدوند تا فقط چند دانهای از ظرف خرمایشان بردارند، یک هدف مشترک دارند! و آن خدمت در دستگاه حسینابنعلی علیه السلام است.
حتی آن کودک دو سالهای که عروسک در بغل دارد به فکر خدمت به زائرین اباعبدالله الحسین علیه السلام است. نامش زهراست. با لهجه شیرین عربی کودکانهاش میگوید: «انا خادمه الحسین….»
چند کیلومتر جلوتر، در عمود ۵۴۰، باز هم کودکان عراقی مقابل لنز دوربینمان خودنمایی میکنند…. این بار به سراغ جمعی از آنان رفتیم.
مقداد میگوید: همه خانواده من در موکب هستند. من هم اینجا کفشهای زائرین را تمیز میکنم. پدرم گفته هر موقع کفش زائری را تمیز کردی، بر پایش بوسه بزن! چون این پاها برای رسیدن به مکانی مقدس این همه سختی میکشند.
عباس ۶ ساله فقط میخندد اما حسین بهجای او میگوید من و عباس مسئول دعوت زوار به موکبمان هستیم. ما این کار را انجام میدهیم تا إن شاءالله در قیامت اصحاب حسین علیه السلام ما را بهسوی بهشت دعوت کنند.
رضا اما قبل از صحبت کردن با اصرار بطری آبی را به تکتک بچهها میدهد و از آنها میخواهد تا با خوردن مقداری از آب، آن را متبرک کرده و برای مادر بیمارش به نیت شفا ببرد.
رضا ۸ سال دارد و برای خود کوهی از تجربه است. او میگوید: «افتخر بأن اربع سنوات خادمه زوار الحسین علیه السلام» افتخار میکنم که چهار سال است خادم زوار امام حسین علیه السلام هستم.
به حرکت ادامه میدهیم… در راه با خود فکر میکنم این چه شور و عشقی است که اینگونه همه را اسیر خود کرده!؟ ناگاه شعر محتشم در ذهنم مرور میشود؛
هـرکجا مینگرم رنگ رخش جلوهگر است هــر کـجــا مـیگـذرم جـلــوه مـستـانـه اوسـت
هـــر کسی مـیـل ســوی کـربـلایـش دارد من چه دانم که چه سریست به درخانه اوست
منبع: حـوزه
بازدیدها: 86