تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد نهم، سوره بقره، آیه۱۸۷

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد نهم، سوره بقره، آیه۱۸۷

در این آیه بخش دیگری از احکام روزه، مانند حلال شدن مباشرت با زنان در شبهایی است که فردای آن روزه گرفته می‌شود. خدای سبحان کنار آن ترخیص و جعل حلیت، این نکته اخلاقی اجتماعی را نیز یادآور می‌شود که همسران، لباس یکدیگرند و از این‏رو پیش از ازدواج باید در انتخاب همسر دقت شود و پس از آن، همسران همچون لباس، پوشاننده عیوب، حافظ آبرو، مایه آرامش و نگهبان هم باشند و با داشتن رابطه‌ای تنگاتنگ، مانع رهیابی بیگانه فتنه‌گر به درون زندگی خویش شوند و تماس و تأمین غریزه جنسی را به یکدیگر محدود سازند.

اُحلّ لکم لیله الصیام الرفث الی نسائکم هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ علم الله انّکم کنتم تختانون انفسکم فتاب علیکم و عفا عنکم فالئنَ بَشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی الَّیْلِ وَلاَتُبَشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَکِفُونَ فِی الْمَسَجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللهُ ءَایتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (۱۸۷)

گزیده تفسیر
در این آیه بخش دیگری از احکام روزه، مانند حلال شدن مباشرت با زنان در شبهایی است که فردای آن روزه گرفته می‌شود. خدای سبحان کنار آن ترخیص و جعل حلیت، این نکته اخلاقی اجتماعی را نیز یادآور می‌شود که همسران، لباس یکدیگرند و از این‏رو پیش از ازدواج باید در انتخاب همسر دقت شود و پس از آن، همسران همچون لباس، پوشاننده عیوب، حافظ آبرو، مایه آرامش و نگهبان هم باشند و با داشتن رابطه‌ای تنگاتنگ، مانع رهیابی بیگانه فتنه‌گر به درون زندگی خویش شوند و تماس و تأمین غریزه جنسی را به یکدیگر محدود سازند.
راز حلال شدن مباشرت در شبهای ماه مبارک رمضان آن بود که خداوند می‌دانست اگر مباح نمی‌شد برخی که سیره مستمر آنان عصیان و خیانت بود، خویشتندار نبوده و همچنان به حرام می‌افتادند و با ارتکاب گناه به خود خیانت می‌کردند.
خداوند سبحان با پذیرش توبه آنان و توبه نهایی خود، گناه و خیانت گذشته آنان را بخشید و برای آینده نیز کار را بر آنها سهل کرد تا با این ترخیص و رفع منع از مباشرت، آنچه را خدای متعالی برای ایشان نوشته است طلب کنند و آن فرزند است که خداوند برای نوع انسانها از راه نکاح پدید می‌آورد، زیرا هدف از ازدواجْ تشکیل کانون گرم خانواده و تأمین آرامش مورد نیاز زن و شوهر و بقای نسل است؛ نه صرف کامجویی و اطفای شهوت. لذات زودگذر جنسی، مزد زحمات زن و شوهر در این راه است؛ نه هدف.
جواز خوردن و آشامیدن در شبهای روزه، مانند ماه رمضان، تا اول طلوع فجر صادق است و آن هنگامی است که سفیدی صبح از سیاهی شب جدا شود، بنابراین در خصوص روز، «تَبیُّن» خیط ابیض از خیط اسود معیار است. «خیط ابیض» از فجر است و آن نوار سفید افقی است که کرانه شرق را کاملاً
۴۴۶

روشن می‌کند و «خیط اسود» از شب است و آن نوار سیاهی است که بالای خیط ابیض قرار گرفته و از کرانه شرق جدا شده است.
روزه، عملی بسیط، تام، وُحدانی و مستمر از طلوع فجر صادق تا فرارسیدن شب است، ازاین‏رو هر نیت و کاری که به این استمرار ضربه بزند، آن را باطل می‌کند؛ همچنین روزه، عملی قربی و عبادی است و چون غایت و پایان و اتمام آن اول شب است، روزه‌دار نمی‌تواند شب را نیز نیت روزه کند. به محض فرارسیدن شب، روزه قهراً از بین می‌رود.
بر معتکف و ملازم مسجد نیز همچون روزه‌دار، آمیزش (نه مطلق مباشرت و تمتع) حرام است؛ با این تفاوت که در روزه حرمت آن مختص روز است؛ اما در اعتکاف در همه ساعات عکوف در مسجد جاری است و مختص روز نیست. افزون بر حضور در مسجد و وجوب روزه در حال اعتکاف، مانعیّت آمیزش از صحّت اعتکاف، مستفاد از نهی آیه از مباشرت در حال اعتکاف است. اعتکاف در هر مسجد جامعی که در آن نماز جماعت صحیح خوانده شده باشد رواست.
مؤمنان باید حدود و حریمهای الهی احکام را که محرمات روزه و اعتکاف نیز از آنهاست، پاس دارند و به آنها نزدیک نشوند و زمینه شکستن آنها را فراهم نسازند که سقوط حتمی را در پی دارد. تغییر حکم خداوند، خواه در مقام تشریع و قانونگذاری و خواه در مقام عمل و اجرای قانون، تعدّی از حدّ الهی است، پس اینکه کسی زمانی را که شرعاً جزء و حدّ روزه نیست به عمد داخل حدّ روزه قرار دهد، تعدّی و تشریع است.
خدای سبحان، دیگر آیات خود را نیز همچون احکام روزه و اعتکاف، به روشنی بیان می‌کند تا در پرتو آن انسانها به تقوا برسند.
۴۴۷

تفسیر

مفردات
الرفث: «رفث» سخنی است متضمن چیزی که ذکر آن قبیح است؛ مانند سخن از آمیزش و آنچه به آن می‌انجامد. رفث در این آیه کنایه از جماع است تا جواز فراخوانی زنان به آمیزش و گفت‌وگوی پیرامون آن را بیان کند و چون رفث متضمن معنای «افضاء» است با «الی» متعدی شده است ۱ ، و افضا از آن‏رو با حرف «الی» متعدی می‌شود که به معنای انضمام و تماس است: ﴿وقَد اَفضی بَعضُکُم اِلی بَعض) ۲ و کنایه از آمیزش است؛ نه صریح در آن ۳٫
نسائکم: نساء، نسوان و نسوه، به معنای زنان، اسم جمع‌اند که مفردشان، یعنی مرأه، از غیر لفظ آنهاست؛ مانند قوم که مفردش مرء است. برخی بر این باورند که نساء و نسوه برگرفته از عبری و سریانی و آرامی است ۴٫
لباس: لِبْس و لباس (چیزی که می‌پوشاند) از ریشه لُبس و به معنای پوشاک است. لُبس از لَبِس یلبَس، به معنای پوشاندن، و لَبس از لَبَس یلبِس، به معنای آمیختن و مشتبه شدن است ۵٫ گفته‌اند: اصل واحد در لَبس و لُبس، پوشش برای نگهداری است که با توجّه به این دو معنا کاربرد همه مشتقات این ریشه به نحو حقیقت است؛ نه مجاز، زیرا معنای یاد شده افزون بر لباس بدن،
^ ۱ – ـ مفردات، ص۳۵۹ ۳۶۰، «ر ف ث».
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۲۱٫
^ ۳ – ـ ر.ک: معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۵۰۸؛ مفردات، ص۶۳۹، «ف ض ا».
^ ۴ – ـ التحقیق، ج۱۲، ص۱۱۱، «ن س و».
^ ۵ – ـ المصباح، ص۵۴۸، «ل ب س».
۴۴۸

اعم از لباس دنیا و آخرت: ﴿ولِباسُهُم فیها حَریر) ۱ شامل لباس باطن، یعنی ملکات راسخ در نفس که موجب پوشش و نگهداری نفس از زشتیهای معنوی است نیز می‌شود: ﴿ولِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیر) ۲ چنان که بر زن و شوهر نیز که از هر لباسی بهتر نگهدار و ساتر یکدیگرند، صادق است ۳٫
تختانون: اختیان از خَوَنَ، مراوده بر خیانت، نقیض امانت است. راغب می‌گوید: جمله ﴿اَنَّکُم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم﴾ بر تحقق و انجام خیانت دلالت نمی‌کند، بلکه تصمیم بر خیانت و صرف مراوده نفسانی بر مباشرت با زنان را می‌رساند ۴ ؛ ولی استاد علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) می‌فرماید: جمله یاد شده مفید وقوع خیانت و استمرار آمیزش با زنان است و مؤید آن تفریع پذیرش توبه و عفو الهی بر آن است: ﴿فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم﴾. اگر معصیت محقق نبود سخن از قبول توبه و عفو به میان نمی‌آمد، چنان که احلال به «الآن» مقرون شد: ﴿فَالئنَ بشِروهُنّ) ۵
تفاوت اختیان و خیانت مانند تمایز اقتدار و قدرت، و اقتراب و قرب، در زیاده معنا و شدّت، کثرت و مانند آن است. از اینجا معلوم می‌شود که نه تنها اصرار و استمراری در خیانت بود، چنان که از کلمه ﴿کُنتُم﴾ بر می‌آید، بلکه شدت و کثرتِ آن هم ملحوظ بوده است.
خیانت به نفس، مانند ظلم به نفس، واقعیتی است که قرآن حکیم آن را
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۳٫
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۶٫
^ ۳ – ـ ر.ک: التحقیق، ج۱۰، ص۱۶۰ ۱۶۳، «ل ب س».
^ ۴ – ـ مفردات، ص۳۰۵، «خ و ن».
^ ۵ – ـ المیزان، ج۲، ص۴۵٫
۴۴۹

تبیین کرده است. برخی آن را به خیانت به یکدیگر که به منزله نفس واحدند معنا کرده‌اند. نگاه ناروا را خائنه الأعین گویند ۱٫
باشروهنّ: مباشرت، بدن را به بدن رساندن و کنایه از مقاربت است. «بَشَره» ظاهر پوست بدن و «أَدَمه» باطن آن است ۲٫
الْخَیْطُ الاَبیَضُ: خیط، مفرد خیوط، به معنای نخ است و خِیاط، سوزن خیاطی است: ﴿حَتّی یَلِجَ الجَمَلُ فی سَمِّ الخِیاط) ۳ مقصود از ﴿الْخَیْطُ الاَبیض﴾ و ﴿الخَیطِ الاَسوَد﴾ سفیدی صبح و سیاهی شب است ۴٫ در ابتدای طلوع فجر صادق هر یک از روشنایی صبح و تاریکی شب به صورت نخی در امتداد افق نمودار می‌شود.
«الخیط الأبیض» و «الخیط الأسود» دو تعبیر ادبی رایج در حجاز بوده که مردم با آن مأنوس بوده و در اشعارشان گاه از فجر با خیط یاد می‌کرده‌اند:
فلمّ‌ أضئَت لن‌ غُدوهٌ ٭٭٭ وَ لاح من الصُّبح خَیطٌ أنارا ۵
قرآن کریم نیز با «مِن» بیانیه «فجر» را بیان و ﴿الخَیطُ الاَبیَض﴾ را تفسیر می‌کند ۶٫
الاَسود: سواد مانند بیاض معنای روشنی دارد. خون سیاهی که در دل وجود دارد به نام سویدای قلب نامیده می‌شود. جمعیت انبوه را سواد اعظم و
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۳۳٫
^ ۲ – ـ مفردات، ص۱۲۴ ۱۲۵، «ب ش ر».
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۴۰٫
^ ۴ – ـ مفردات، ص۳۰۲، «خ ی ط».
^ ۵ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۰۲٫
^ ۶ – ـ همان، ص۵۰۵٫
۴۵۰

مدیر و مدبّر چنین جمعیّت زیادی را سیّد گویند ۱٫
الْفَجْر: فجر به معنای شکافته شدنی است که با ظهور و پیدایش چیزی دیگر همراه باشد ۲٫ با توجّه به دخیل بودن دو عنصر انشقاق و ظهور شی‏ء دیگر در این واژه، تعبیر فجر کاربردهای مختلف دارد: ۱٫ شکافته‏شدن ظلمت شب و طلوع نور و روشنایی روز: ﴿حَتّی یَتَ‏بَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجر﴾.
۲٫ شکافته شدن سنگ و جوشیدن آب: ﴿واِنَّ مِنَ الحِجارَهِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنهُ الاَنهر) ۳ ﴿اضرِب بِعَصاکَ الحَجَرَ فَانفَجَرَت مِنهُ اثنَتا عَشرَهَ عَینا) ۴
۳٫ شکاف برداشتن ملکه تقوا و عدالت و ظهور فسق و گناه: ﴿اَم نَجعَلُ المُتَّقینَ کالفُجّار) ۵ ﴿فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها) ۶
مقصود از ﴿الفَجر﴾ در آیه مورد بحث، سپیده دم صبح و ظهور اثر نور خورشید است که با شکافته شدن ظلمت شب پدیدار می‌گردد. ﴿من الفجر﴾ حال است برای ﴿الخَیطُ الاَبیَض﴾؛ یعنی خیط ابیضی که از فجر و شکاف ظلمت حاصل گشته و در همین حال ظاهر شود ۷٫
عاکفون: عکوف روآوردن مستمر به چیزی یا مکانی همراه با تعظیم آن چیز
^ ۱ – ـ ر.ک: المصباح، ص۲۹۴، «السواد»؛ التبیان، ج۲، ص۱۳۵٫
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۹، ص۳۲، «ف ج ر».
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۷۴٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۶۰٫
^ ۵ – ـ سوره ص، آیه ۲۸٫
^ ۶ – ـ سوره شمس، آیه ۸٫
^ ۷ – ـ التحقیق، ج۹، ص۳۲ ۳۳، «ف ج ر».
^ ۸ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۵۹٫
۴۵۱

است و گاهی در مطلق حبس به کار می‌رود. استعمال قرآنی آن عبارت است از: ﴿فَاَتَوا عَلی قَومٍ یَعکُفونَ عَلی اَصنامٍ لَهُم) ۱ ﴿وانظُر اِلی اِلهکَ الّذی ظَلتَ عَلَیهِ عاکِفًا) ۲ ﴿ما‌ هذِهِ التَّما‌ثیلُ الَّتی اَنتُم لَها عکِفون) ۳ ﴿لَن نَبرَحَ عَلَیهِ عکِفینَ حَتّی یَرجِعَ اِلَینا موسی) ۴ بت‌پرستان در حریم بتها عکوف داشته و ملازم حرمت آنهایند، چنان که موحدان نیز مسجد حرام را گرامی داشته و مُلزِم عظمت آن‌اند: ﴿والمَسجِدِ الحَرامِ الَّذی جَعَلنهُ لِلنّاسِ سَواءً العکِفُ فیهِ والباد) ۵ ﴿اَن طَهِّرا بَیتِی لِلطّائِفینَ والعکِفین) ۶ و استعمال آن (عکوف) در معنای لغوی حبس، بدون لحاظ تعظیم است؛ مانند ﴿وصَدّوکُم عَنِ المَسجِدِ الحَرامِ والهَدی مَعکوفًا اَن یَبلُغَ مَحِلَّه) ۷
حُدُودُ الله: حدود جمع حد و به معنای قوانین الزامی و احکام قطعی، یعنی واجبات و محرمات است. گفته‌اند: حد در لغت به معنای فصل و جداسازی و منع و جلوگیری است و احکام شرعی را چون مانع از اقدام و ارتکاب جرم و جنایت است، حدود می‌گویند و حاجب و دربان، چون مانع دخول است، حدّاد نامیده می‌شود ۸٫
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۳۸٫
^ ۲ – ـ سوره طه، آیه ۹۷٫
^ ۳ – ـ سوره انبیاء، آیه ۵۲٫
^ ۴ – ـ سوره طه، آیه ۹۱٫
^ ۵ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۵٫
^ ۶ – ـ سوره بقره، آیه ۱۲۵٫
^ ۷ – ـ سوره فتح، آیه ۲۵٫
^ ۸ – ـ ر.ک: مفردات، ص۵۷۹، «ع ک ف».
^ ۹ – ـ المصباح، ص۱۲۴ ۱۲۵، «ح د د».
۴۵۲

برخی لغت پژوهان، منع و فصل و معانی دیگری را که در نوع معاجم برای این ریشه ذکر کرده‌اند، مجازی و از لوازم معنای حقیقی و مصادیق آن دانسته و بر این باورند که تنها مفهوم جاری در همه کاربردهای این ریشه، حِدّت (تندی و تیزی) است و مصادیق حدّت به اختلاف موضوعات مختلف است. طبق این نظر، «حدود الله»، به مناسبت مفهوم حدّت، به احکام الزامی الهی، اعم از واجب و حرام منصرف است. قرآن کریم نیز آن را در همین موارد، مانند روزه و طلاق و احکام آنها، به کار برده است ۱٫

تناسب آیات
آیه مورد بحث در معنا به آیه ۱۸۵ متّصل است و آیه‌ای که بین این دو آمده جمله‌ای معترضه است ۲ ، بنابراین خدای سبحان پس از آنکه در اثنای بیان احکام روزه این نکته را یادآور شد که هدف نخست در اصلاح نفوس، ایمان است و اعمال، مانند روزه، وقتی نافع است که خاستگاه آن ایمان باشد؛ نه عادت یا همرنگی با جماعت: ﴿ولیُؤمِنوا بی لَعَلَّهُم یَرشُدون) ۳ به بیان بقیه احکام روزه بازگشت و فرمود: ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیام… ) ۴ در این آیه، به بیان برخی کارها در شبهای روزه، مانند ماه مبارک رمضان، منتقل می‌شود که گمان می‌شد با عبادت روزه تنافی دارد. آیه مورد بحث به سبب این انتقال، از جمله‌های سابق منفصل و جداست ۵٫
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۲، ص۱۹۰ ۱۹۲، «ح د د».
^ ۲ – ـ روح المعانی، ج۲، ص۹۷٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۶٫
^ ۴ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۷۳٫
^ ۵ – ـ تفسیر التحریر و التنویر، ج۲، ص۱۷۸٫
۴۵۳

تنها وجه تناسبی که برای پیوند این آیه با آیه قبل گفته شده این است که تصوّر قرب و حبّ خداوند سبحان در عین عظمت و علوّ او، که در پرتو آیه قبل برای مؤمنان حاصل شد، لذّت خطاب الهی را که پیش از آن آمده بود بدانان یادآور شد و آنها مشتاق آن گفت‌وگو و خطاب شدند. آن خطاب، روزه را برایشان آسان کرده بود؛ گویا اکنون آسانی بیشتری را در این‌باره از خدای متعالی مسئلت می‌کردند، به ویژه نسبت به آنچه بر اهل کتاب حرام شده بود؛ همچنین درباره آمیزش و خوردن پس از خواب سرِشب در ماه مبارک رمضان. خداوند سبحان برای اثبات نزدیکی خویش و نیز برای اجابت آن خواسته فرمود: ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیام… ) ۱
تذکّر: پیشینه حرمت آمیزش در شبِ روزه را می‌توان از شواهد داخلی آیه مورد بحث استنباط کرد و حرمت اکل و شرب بعد از خواب سرِشب را از شواهد خارجی می‌توان فهمید. این شواهد خارجی همان روایات مأثور از معصومان(علیهم‌السلام) است ۲ ؛ نه صرف تشبیه کتابت روزه بر مسلمانان به کتابت آن بر پیشینیان. غرض آنکه حرمت اکل و شرب در روز هم قبلاً به وسیله روایات روشن شده بود وگرنه قبل از نزول آیه مورد بحث دلیل قرآنی بر حرمت اکل و شرب در روز یا در تمام روز وجود نداشت.
٭ ٭ ٭

شبهای روزه
صدر آیه گویای حلیت آمیزش و ترخیص آن در شبهای روزه است: ﴿اُحِلَّ لَکُم
^ ۱ – ـ نظم الدرر، ج۱، ص۳۵۰٫
^ ۲ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۶۶؛ اسباب نزول القرآن، ص۵۳ ۵۴٫
۴۵۴

لَیلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی… ﴾. مقصود از ﴿لَیلَهَ الصِّیام﴾ به قرینه ﴿ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیل﴾ شبهایی است که فردای آن روزه گرفته می‌شود؛ مانند «لیلهالجمعه» که قبل از روز جمعه است؛ نه شبی که روز قبل آن زمان روزه بوده است و چون جنس شب مراد است، همه شبهای روزه در ماه رمضان و غیر آن را شامل می‌شود.
برخی ﴿لَیلَهَ الصِّیام﴾ را شبی پنداشته‌اند که روزه روز قبل به آن منتهی شده است ۱٫ این احتمال که مقصود شبی باشد که روزه روز قبل به آن منتهی شده خلاف ظاهر آیه است، چنان‏که دلیل کافی برای این دعوا اقامه نشده است.
نکته:
۱- جمله ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیام﴾ نشان می‌دهد که روزه عملی مختص به روز است و با فرارسیدن شب پایان می‌پذیرد، گرچه هنوز افطار نکرده باشد، پس امساک از خوردن و آشامیدن و ترک سایر مفطرات فقط در همین مدت واجب است و با آمدن شب ممنوعیت برداشته می‌شود، برخلاف اعتکاف که معتکفْ در آن حال، اعم از شب و روز، باید از مبطلات اعتکاف بپرهیزد و نیز برخلاف حال احرام که مُحْرِمْ در آن حال، شبانه‌روز باید محرّمات آن را ترک کند.
۲- هرچند روزه با فرارسیدن شب پایان می‌پذیرد؛ ولی نماز مغرب و عشا قبل از افطار خارجی افضل از آن است که بعد از آن باشد.

احلال پس از تحریم
برخی مفسران، حلال کردن آمیزش در شبهای روزه را ابتدایی دانسته‌اند؛ نظیر
^ ۱ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۲۶۹، هرچند در ایجاز البیان که در ذیل آن چاپ شده لیله صیام را طبق معنای مشهور یاد کرده است (همان، ص۲۷۰).
۴۵۵

احلال در ﴿اُحِلَّ لَکُم صَیدُ البَحر) ۱ نه اینکه مسبوق به حرمت بوده و با نزول آیه مورد بحث حلال شده است، زیرا در آیات روزه از آمیزش نهی نشده بود تا احلالِ کنونی مسبوق به حرمت باشد و با این آیه آن نهی برداشته شود ۲٫ روایاتی از اهل سنت نیز این معنا را تأیید می‌کند ۳٫
شاید گفته شود که مسلمانان از آیه ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی‌الَّذینَ مِن قَبلِکُم) ۴ چنین فهمیده بودند که روزه آنان نظیر روزه سایر ادیان الهی است و چون نصارا تنها در ابتدای شب روزه، خوردن و آمیزش را روامی‌دانستند، مسلمانان نیز همین روش را اتخاذ کردند و چون رعایت این حکم، هم برای جوانان، به لحاظ آمیزش، و هم برای سالخوردگان به لحاظ اکل و شرب دشوار بود، آیه نازل شد که این امور در شب برای مسلمانان حرام نیست؛ یعنی تشبیه در آیه ﴿کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم﴾ تنها از جهت اصل وجوبِ روزه است؛ نه خصوصیات آن، و به اصطلاح، احلال در مقام توهّم حظر است؛ نه اصل حظر ۵٫
تحقیق آن است که شواهد داخلی و خارجی آیه به خوبی نشان می‌دهد که آمیزش، سابقه حرمت داشته است و این آیه با آیاتی نظیر ﴿اُحِلَّت لَکُم بَهیمَهُ الاَنعم) ۶ و ﴿اُحِلَّ لَکُم صَیدُ البَحر﴾ که احلال ابتدایی را بیان می‌کنند تفاوت
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۹۶٫
^ ۲ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۱۰؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۷۵٫
^ ۳ – ـ ر.ک: الدر المنثور، ج۱، ص۴۷۵ ۴۷۷٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۳٫
^ ۵ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۴۵٫
^ ۶ – ـ سوره مائده، آیه ۱٫
۴۵۶

دارد. شواهد داخلی آیه عبارت است از:
۱- ﴿اُحِلَّ لَکُم﴾ که ظاهر آن جعل حلّیت است.
۲- ﴿اَنَّکُم کُنتُم تَختانون﴾ که ظاهر آن گناه بودن آمیزش در گذشته و نشان وقوع این عمل است.
۳- ﴿فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم﴾ که دلالت بر معصیت بودن مباشرت دارد، وگرنه توبه و عفو معنا نداشت.
۴- ﴿فالئن بشِرُوهنّ﴾ که ظاهر آن تجویز مباشرت از زمان نزول این آیه است.
اگر این شواهد داخلی به صراحتْ مسبوقیت احلالِ آمیزش به حرمت آن را نرساند، می‌توان از آن به خوبی استظهار کرد که قبلاً حرمتی بوده و آیه آن را برداشته است.
شاهد خارجی، بیانی از حضرت امام صادق(علیه‌السلام) درباره شأن نزول آیه است که در صدر آن آمده است: «کان النّکاح و الأکل مُحَرّمین فی شهر رمضان باللّیل بعد النوم… » ۱
درست است که در آیه روزه از خوردن و آمیزش در شب روزه نهی نشده است؛ ولی وارد نشدن نهی در آیه روزه با سابقه حرمت آنها منافات ندارد، زیرا آیات روزه درباره ترک این امور در روز نیز ساکت است. حرمت این امور در روز با سنّت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) که حجّت الهی است ثابت شده و همچنان ثابت مانده است. حرمت فی‌الجمله آنها در شبهای روز روزه نیز با سنّت نبوی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ثابت شد و مجددًا طبق دستور خداوند از راه سنّت رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) حرمت آنها
^ ۱ – ـ بحار الاَنوار، ج۲، ص۲۴۱٫
۴۵۷

برطرف شده، بنابراین با توجه به شأن نزول آیه، خوردن و آشامیدن نیز مانند مباشرت سابقه حرمت داشته و با نزول این آیه و نسخ حرمت پیشین، خوردن و آشامیدن نیز تا طلوع فجر صادق مباح شد: ﴿وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَ‏بَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ) ۱ البته چنان که اشاره شد در این آیه شاهدی بر مسبوقیت حرمت اکل و شرب نیست و این معنا تنها از روایات استفاده می‌شود؛ خلاف مباشرت که شواهد داخلی آیه بر حرمت قبلی آن گذشت.

راز گرایشهای طبیعی
در آیه مورد بحث از برخی گرایشهای طبیعی آدمی سخن به میان آمده است: ﴿الرَّفَثُ اِلی نِسائِکُم﴾، ﴿فَالئنَ بَشروهنّ﴾.
انسان به طور طبیعی به خوردن، خوابیدن و جنس مخالف گرایش دارد؛ ولی همه این امور ابزار کار است؛ نه هدف خلقت. گرایش انسان به خوردن، برای حفظ سلامت او و بقای شخص است؛ نه لذت بردن و چون غذای انسان مانند غذای بعضی حیوانات در همه جای طبیعت آماده یافت نمی‌شود، بلکه با رنج و زحمت فراوان به دست می‌آید، خدای سبحان، مزد کارگری و رنج و زحمت او را در قوه چشایی او قرار داده است تا لذت ببرد و اگر این لذت نبود چه‏بسا به دنبال تحصیل غذا نمی‌رفت و تلف می‌شد، بلکه اصل غذا خوردن، التقام، جویدن، بلع، هضم، دفع و سایر لوازم آن همراه با دشواریهاست و اگر در این کار لذتی نبود شاید حیوان هم که غذای او آماده است به سراغ آن نمی‌رفت.
^ ۱ – ـ بحار الاَنوار، ج۲، ص۲۴۱٫
۴۵۸

انسانِ حکیمْ و فرزانه می‌داند که لذت بردن از غذا مزد کارگری و زحمت اوست و نه هدف، از این‏رو قبل از آنکه در صدد تهیه غذاهای لذیذ باشد، به فکر تأمین سلامتی خود است؛ ولی فرد غیر عاقل چون به راز این گرایش تکوینی پی‏نبرده است، پیوسته به فکر تأمین لذت بیشتر است و پُر می‌خورد تا بیشتر لذت ببرد!
قرآن هدف زناشویی را کامجویی و لذت بردن از یکدیگر نمی‌داند، بلکه برای آن چند هدف می‌شمرد که دو نمونه آن بازگو می‌شود: ۱٫ تأمین آرامش موردنیاز زن و شوهر: ﴿خَلَقَ لَکُم مِن‌نفُسِکُم اَزوجًا لِتَسکُنوا اِلَیها) ۱ ۲٫بقای نسل: ﴿نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأتوا حَرثَکُم اَنّی شِئتُم وقَدِّموا لاَنفُسِکُم) ۲ مزرعه بودن زن و به فکر پیش آوردن خیر (فرزند صالح) بودن، که در این آیه آمده، ناظر به حفظ نسل و بقای نوع است. چون تولید نسل و حفظ آن با مشقت همراه است، خداوند مزد این کار دشوار را لذتهای زودگذر جنسی قرار داده است؛ ولی عده‌ای این لذتها را که در حیوانات نیز هست، هدفِ خلقت خود می‌پندارند.
از طرف دیگر، چون پرورش و تربیت فرزندان، کاری توانفرساست، خداوند مزد آن را تأمین «عاطفه» قرار داده است. اگر این لذتها و علاقه‌ها نبود، کسی حاضر به تحمل مشکلات تولید نسل و تربیت فرزند نمی‌شد.

تشبیه همسر به لباس
قرآن کریم کتاب نور و هدایت است، از این‏رو کنار مباحث علمی، عقلی و
^ ۱ – ـ سوره روم، آیه ۲۱٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۳٫
۴۵۹

فقهی، نکته‌های اخلاقی و تربیتی را نیز که صبغه ضمانت اجرای احکام فقهی و حقوقی را دارد بیان می‌کند. در این آیه پس از حکم جواز آمیزش در شبهای روزه، همسران را لباس یکدیگر می‌داند: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَکُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ﴾. در این تشبیه لطیف (تشبیه همسر به لباس)، نکات تربیتی دقیقی است که برخی از آنها بدین شرح است:
۱- لباس مانع از آسیب است. ازدواج هرچند اطفای غریزه را به همراه دارد؛ لیکن صبغه ملکوتی آن صیانت از گناه و حراست از نگاه آلوده است. آنچه از حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسید که: «من تزوّج فقد أحرز نصف دینه» ۱ ناظر به همین نکته فاخر است. زن با انتخاب شوهر و مرد با انتخاب همسر بهانه‌ای برای آسیب پذیری ندارد ۲٫ مهم‌ترین بهره‌ای که از ازدواج نصیب همسران می‌شود صیانت گوهر دین از غارت ابلیس از خارج، و چپاول هوس از داخل است.
۲- لباس عیوب انسان را می‌پوشاند و آبرو را حفظ می‌کند. زن و شوهر نیز باید عیوب هم را بپوشانند و آبروی اجتماعی یکدیگر را حفظ کنند.
۳- لباس، انسان را از گرما و سرما و… حفظ می‌کند. زوجین نیز باید در حوادث تلخ و شیرین و گرم وسرد زندگی، موجبات دلگرمی هم را فراهم کنند.
۴- میان لباس و کسی که آن را پوشیده رابطه‌ای تنگاتنگ و صمیمی است که بیگانه میان آن دو راه ندارد. رابطه زوجین نیز باید چنین باشد تا بیگانه‌ای به درون زندگی آنان راه نیابد که به اسرارشان پی‌برده، احیانًا فتنه‌گری کند.
^ ۱ – ـ مکارم الاخلاق، الباب الثامن، ص۱۹۶٫
^ ۲ – ـ روض الجنان، ج۳، ص۵۱؛ کشف الاسرار، ج۱، ص۵۰۴٫
۴۶۰

۵٫ اعضای بدن با لباس در تماس است و لباس از تماس مستقیم آنها با بیرون ممانعت می‌کند. زوجین نیز باید در همان ارتباط صمیمی زناشویی خویش تماس غریزی برقرار کنند، زیرا نه می‌توان زن و شوهر را از داشتن تمایل جنسی برحذر داشت و نه می‌توان جلوی آن را برای بیگانه باز گذارد، بلکه باید غرایز را بدون تعطیلْ محدود و تعدیل کرد، چنان‏که لباس، انسان را محدود می‌کند.
۶٫ انسان پوشیدن لباس آلوده و وصله‌دار را خوش ندارد. در انتخاب همسر نیز باید چنین دقتهایی اعمال شود.
۷٫ لباس مایه آرامش انسان است. زن و شوهر نیز موجب آرامش یکدیگرند. قرآن از شب، هم به «لباس» تعبیر کرده است: ﴿وجَعَلنَا الَّیلَ لِباسا) ۱ و هم به سکونت و آرامش: ﴿هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الَّیلَ لِتَسکُنوا فیه) ۲ این دو تعبیر درباره زوجین نیز آمده است: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَکُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ﴾، ﴿ومِن ءایتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن‌نفُسِکُم اَزوجًا لِتَسکُنوا اِلَیها وجَعَلَ بَینَ‏کُم مَوَدَّهً ورَحمَه) ۳
۸٫ لباس آرایه انسان است و به وی زینت می‌بخشد. زن و شوهر نیز باید زینت یکدیگر باشند. زن و شوهر کنار هم موقعیتی در خانواده و اجتماع پیدا می‌کنند که در گذشته آن را نداشته‌اند، از این‏رو به آنها با احترام بیشتری برخورد می‌شود.
حاصل اینکه غرض اصلی از ازدواج، اطفای غرایز جنسی نیست، بلکه
^ ۱ – ـ سوره نبأ، آیه ۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره‏یونس، آیه ۶۷٫
^ ۳ – ـ سوره روم، آیه ۲۱٫
۴۶۱

تأمین رفاه و آرامش در پرتو تأسیس کانون گرم خانواده و نیز بقای نسل است.
تذکّر:
۱- واژه لباس مفرد است، در حالی که در این آیه ضمیری که لباس خبر آنهاست جمع است: یکی «هنّ» و دیگری «انتم»: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَکُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ﴾. راز اینکه «البسه» گفته نشده آن است که «لباس» در حکم مصدر، و جمع و مفرد در آن یکسان است ۱٫
۲- منافع فراوانی که می‌تواند نکات این تشبیه باشد محصور عقلی نیست، بلکه می‌توان بیش از آن‏مقدار که در این نوشتار آمد شناسایی و ضبط کرد. مفسران نیز در وجوه تشابه به نصاب خاص بسنده نکرده‌اند. فخر رازی ضمن یادکردن پنج وجه برخی از آنها را مورد نقد قرار داده است ۲٫
۳- عنصر محوری زناشویی دو چیز است که اگر آن دو چیز حاصل شود سایر مزایای یاد شده تأمین خواهد شد؛ یکی مودت عاقلانه به یکدیگر و دیگری رحم و عاطفه: ﴿وجَعَلَ بَینَ‏کُم مَوَدَّهً ورَحمَه) ۳ تفصیل این دو عنصر و تحقّق همه مزایای یاد شده در پرتو این دو اصل به تفسیر آیه مربوط به آن واگذار می‌شود.

خیانت به نفس بر اثر ارتکاب حرام
بیان قرآن کریم درباره راز حلال شدن مباشرت در شبهای روزه این است: خدا می‌دانست که برخی از شما خویشتندار نیستید و به حرام می‌افتید، پس برای اینکه با ارتکاب حرام به خود خیانت نورزید، از سر رأفت و رحمت، آمیزش را
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۱۴٫
^ ۲ – ـ همان..
^ ۳ – ـ سوره روم، آیه ۲۱٫
۴۶۲

در آن زمان بر شما حلال کرد: ﴿عَلِمَ اللّهُ اَنَّکُم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم﴾.
فعل مضارعِ ﴿تَختانون﴾ نشان می‌دهد که این خیانت، سیره مستمر عده‌ای بوده است و آنها در گذشته و حال بر اثر تجاوز از حدّ الهی به خود خیانت می‌کرده‌اند.
تعبیر ﴿اَنفُسَکُم﴾ نیز می‌فهماند کسی که بر اثر معصیت، حکم خدا را زیرپا می‌گذارد، در حقیقت به خود خیانت کرده است، از این رو قرآن ظلم ستمگران، کفر کافران و معصیت تبهکاران را خیانت و ستم آنان به خویشتن می‌شناساند: ﴿وما ظَلَمونا ولکِن کانوا اَنفُسَهُم یَظلِمون) ۱ و اعلام می‌دارد ستم آنها ضرری به خدا نمی‌رساند، زیرا او ﴿غَنِی عَنِ العلَمین) ۲ است.

توبه خداوند
خدای سبحان هم برای اینکه بگوید گناهان گذشته را می‌بخشد و هم برای زمینه سازی سهولت کار در آینده چنین فرمود: ﴿فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم﴾. این توبه همان توبه نهایی خداست؛ نه توبه ابتدایی.
توبه «ابتدایی» آن است که فیض خدا شامل انسان شود و او را بیدار کند تا درباره گناهان پیشین تصمیم بگیرد و وقتی از گذشته خویش پشیمان شد و مصمّم گشت که در آینده نیز گناهی مرتکب نشود، توبه‌ای است که بنده کرده و از مخالفتِ حکم خدا به موافقتِ با آن رجوع کرده است و پس از آن، توبه «نهایی» تحقق می‌یابد؛ یعنی خداوند لطف و رحمتش را بازمی‌گرداند و توبه عبد را می‌پذیرد، پس توبه هر بنده‌ای محفوف به دو توبه (رجوع) ابتدایی و
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۵۷٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۷٫
۴۶۳

انتهایی خدای سبحان است: ﴿ثمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتوبوا اِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیم) ۱
اگر نبود ظهور ﴿کُنتُم تَختانون﴾ در فعلیت خیانت و استمرار اختیان، ممکن بود توبه مورد بحث به معنای رجوع لطف الهی در اصل تسهیل حکم و رفع حرمت قبلی باشد؛ امّا با انعقاد ظهور مزبور از یک‏سو و ظهور عنوان عفو از سوی دیگر، می‌توان گفت که منظور از توبه همان قبول توبه بنده گنهکار است.

ترخیص در مباشرت
جمله ﴿فَالئنَ بشِروهُنَّ وابتَغوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُم﴾، ترخیص در مباشرت و رفع منع را می‌رساند. البته رفع منع پیشین منافی کراهت نیست، پس اگر دلیلی بر کراهت آن دلالت داشت قابل جمع است.
آنچه در ادامه آیه، به عنوان ﴿وابتَغوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُم﴾ آمده است نه اختصاص به مرد دارد (هرچند مخاطب مردان‌اند) و نه منحصر در وجوهی است که مفسران آورده‌اند، زیرا نه دلیل عقلی بر حصر آن وجوه است و نه دلیل نقلی معتبر وجوه محتمل را محصور کرده است، از این‏رو برخی، مانند فخر رازی ۲ و ابوحیان اندلسی ۳ ، هشت وجه را یادآور شده‌اند و بعضی کمتر.
معنای ﴿فَالئنَ بشِروهُنَّ وابتَغوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُم﴾ این است که از هم‌کنون مباشرتِ شبانه برای شما جایز است؛ ولی صرفاً برای اطفای غریزه
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۱۱۸٫
^ ۲ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۱۳ ۱۱۶٫
^ ۳ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۵۶ ۵۷٫
۴۶۴

شهوت نیست، بلکه برای طلب فرزند است؛ فرزندی که خدای سبحان برای نوع انسانها از طریق مباشرت پدید می‌آورد.
این دستور، نکته اخلاقی دیگری است که کنار مباحث علمی و فقهی مطرح می‌شود، زیرا قرآن حکیم، حکمت عملی را آمیخته با حکمت نظری ارائه کرده و در کنار طرح بعضی از احکام فقهی و حقوقی، نکات و دستورات اخلاقی و تربیتی را بیان می‌کند، برخلاف کتابهای دارج فنّی که فقط به ذکر مسئله فقهی یا مطلب حقوقی بسنده می‌کنند.

آغاز و انجام روزه
آغاز و انجام روزه، با هم صریحًا بیان نشده، هرچند انجام آن به طور وضوح معلوم شده است. در نماز مبدأ و منتهای آن با آیه ﴿اَقِمِ الصَّلوهَ لِدُلوکِ الشَّمسِ اِلی غَسَقِ الَّیل… ) ۱ معلوم شده؛ امّا در روزه چنین آمده است: ۱٫ در ماه رمضان روزه واجب است. ۲٫ در شبهای روزه اکل و شرب و آمیزش جایز است. ۳٫ این جواز محدود به فرا رسیدن فجر است که در آن خطّ تاریک افق از خطّ روشن آن معلوم است. ۴٫ آنگاه روزه را تا شب باید ادامه داد.
از مجموع این امور آغاز آن معلوم می‌شود، چنان که انجام آن نیز معلوم است. توضیح بیشتر درباره مبدأ و منتهای روزه به کمک روایات معلوم می‌شود.
بعضی از مفسران عامه ۲ و نیز برخی از امامیه ۳ پایان رخصت را در ﴿حَتّی
^ ۱ – ـ سوره اسراء، آیه ۷۸٫
^ ۲ – ـ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۰۳٫
^ ۳ – ـ مانند مرحوم شیخ صدوق؛ ولی معلوم نیست فتوای ایشان باشد، چون در کتاب روای‏ی وی آمده است (المقنع، ص۱۸۹؛ ر.ک: جواهر الکلام، ج۱۶، ص۲۳۷).
۴۶۵

یَتَ‏بَیَّنَ لَکُم… ﴾ برای اکل و شرب و نکاح و رَفَث دانسته و گفته‌اند که در شبهای روزه، نکاح و رَفَث (مانند خوردن و آشامیدن) تا طلوع فجر جایز است و بر این اساس، تعمّد بقای بر جنابت را که عامّه پذیرفته‌اند، تجویز می‌کنند و می‌گویند: ممنوعیت آمیزش از طلوع فجر شروع می‌شود و قبل از آن منعی ندارد، پس تعمّد بقای بر جنابت به دو دلیل از مفطرات روزه نیست:
۱- منظور از «لیله» در ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیامِ الرَّفَث… ﴾، ابتدای شب تا طلوع فجر است، پس تا آغاز صبح، رَفَث جایز است و غسل آن در روز واقع می‌شود و روزه از این جهت مانند نماز است؛ یعنی همان گونه که بعد از طلوع فجر، برای نماز غسل واجب می‌شود، برای روزه نیز پس از طلوع فجر غسل واجب می‌شود و قبل از آن متعین نیست.
۲- افزون بر ظاهر آیه، روایاتی نیز تعمّد بقای بر جنابت تا طلوع فجر را تجویز می‌کند. این روایات در بحث روایی خواهد آمد.
مقتضای تحقیق این است که غایت در ﴿حَتّی یَتَبَیَّن﴾ فقط به جمله اخیر که درباره اکل و شرب است تعلّق دارد، چنان که به نظر محققان علم اصول، تعلّق قید به جمله اخیر قدر متیقّن است ۱ و به قرینه روایاتی که در مسئله رَفَث خواهد آمد، مقصود از «لیله» در صدر آیه، شب تا لحظاتی قبل از طلوع فجر است که بتوان غسل یا تیمّم بدل از آن کرد.
روایات این مسئله هم دو دسته است؛ طبق برخی از آنها اگر کسی در شب ماه مبارک رمضان نیاز به غسل داشت و تا طلوع فجر غسل نکرد، روزه او صحیح است و کفاره ندارد؛ ولی برپایه بعضی روایاتِ دیگر، قضا و کفاره بر
^ ۱ – ـ ر.ک: کنزالعرفان، ج۱، ص۲۱۵؛ زبده البیان، ص۱۷۳٫
۴۶۶

عهده اوست. این روایات و وجه جمع آنها با روایات پیشین در بحث روایی خواهد آمد.

«خیط اَبیض» و «خیط اَسود»
شب هنگام که سایه سیاه زمین همه جا را پوشانده است: ﴿والَّیلِ اِذا یَغشی) ۱ تدریجًا شب به پایان می‌رسد و ابتدا نوار سفیدی عمودی و شبیه دم گرگ، به نام فجر کاذب ظهور می‌کند و فرا رسیدن صبح را به دروغ گزارش می‌دهد و سرّ کذب آن این است که آن پایان شب است؛ نه آغاز روز، از این‏رو پس از مدتی ناپدید می‌گردد. سپس نوار سفیدی سراسر افق و کرانه شرقی را فرامی‌گیرد و لحظه به لحظه روشن‌تر می‌شود و با روشنایی خود، حلول روز را صادقانه نوید می‌دهد. به این نوار سفید افقی که بالای آن، نوار سیاه افقی قرار دارد «فجرصادق» می‌گویند و سرّ صدق آن این است که آن آغاز روز است.
هنگام طلوع فجر صادق، این دو نوار سیاه و سفید کاملاً از هم جدا و متمایزند؛ ولی روی هم قرار دارند. نوار سفیدرنگ را که پایین‌تر قرار دارد و سراسر کرانه را روشن می‌کند «خَیْط ابیض» و آن نوار سیاه رنگ را که بالا قرار گرفته و دنباله شب است «خَیْط اسود» می‌نامند. نوار سیاه چون بالای افق قرار دارد، هم لبه آن و هم بدنه‌اش به خوبی پیداست؛ ولی نوار سفید، چون در پایین افق قرار گرفته است، تنها لبه آن پیداست و بدنه‌اش زیر افق پنهان است.
با این بیان، ﴿مِنَ الفَجر﴾ متعلّق به «خَیْط ابیض» و بیان و تفسیر آن است؛ گویا کسی از خیط ابیض می‌پرسد و خداوند می‌فرماید: خیط ابیض از
^ ۱ – ـ سوره لیل، آیه ۱٫
۴۶۷

فجر است. خیط اسود از شب است و چون این معنا به قرینه مقابله از ﴿مِنَ‌الفَجر﴾ فهمیده می‌شود، به دنبال ﴿الخَیطِ الاَسوَد﴾ کلمه «من اللیل» نیامده است، زیرا اولاً کلمه ﴿اِلَی الَّیل﴾ در پیش و ذکر آن تکرار است. ثانیًا نکته‌ای که در ﴿مِنَ الفَجر﴾ است در ﴿مِنَ الَّیل﴾ نیست، چون از مجموع ﴿مِنَ الفَجر﴾ و ﴿اِلَی الَّیل﴾ به خوبی دو حدّ زمانی روزه معلوم می‌شود.
ب‏رپ‌ی‏ه ﴿حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُ‏م﴾ م‏ع‏ی‌ر آغاز روز، «تبین» است. در «لیالی‏مقمره» (شبهای مهتابی) نمی‌توان بین روز و شب فرق گذارد، زیرا نمی‌توان فهمید که روشنی موجود از مهتاب است یا سفیدی فجر صادق، از این‏رو بعضی از فقها بر آن‌اند که در شبهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه باید احتیاطاً مقداری صبر شود تا روشنی روز از روشنایی مهتاب مشخص گردد، آنگاه نماز صبح خوانده شود؛ لیکن طبق تحقیق فقهی چنین احتیاطی واجب نیست و تفصیل آن به فنّ شریف فقه موکول است.
تذکّر: ۱٫ آغاز روزه از تبیّن دو نوار یاد شده از یکدیگر، یعنی طلیعه فجر صادق است، هرچند روز به معنای صبح فراگیر نشده باشد؛ لیکن انجام روزه تبیّن شب یا تمایز دو نوار سیاه و سرخ از یکدیگر نیست؛ یعنی با تبیّن خیطاحمر که در بالای افق است و خیط اسود که در پایین آن است افطار جایز نیست، بلکه با زوال سرخی کرانه شرق و یک دست شدن افق شرقی، شب به طور کامل فرامی‌رسد و با تحقق عنوان شب، افطار جایز می‌شود.
۲٫ در برخی روایات نبوی چنین آمده که اذان بلال مانع سحری خوردن نیست ۱ ، چنان که صبح مستطیل مانع آن نیست و تنها صبح مستطیر مانع آن
^ ۱ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۱٫
۴۶۸

است. فرق مستطیل (عمودی) و مستطیر (افقی) قبلاً بیان شد و امّا مانع نبودن اذان بلال و مانع بودن اذان ابن مکتوم برای آن است که اذان بلال برای بیداری جهت نماز شب بود؛ نه فریضه صبح ۱٫

بساطت و استمرار روزه
حضرت استاد علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) به دلالت کلمه ﴿اَتِمّوا﴾ چنین استفاده کرده‌اند:
روزه حقیقتی واحد و عبادتی تام است؛ نه مجموع از چند امر عبادی، چون واژه «تمام» را در مواردی به کار می‌برند که متعلّق آن واحد منسجم باشد؛ در مقابل واژه «کمال» که در موردی به کار می‌رود که متعلّق آن اجزای دارای اثر مستقل باشد؛ مانند: ﴿الیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم واَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی) ۲ چون دین مجموعه نماز، روزه، حج و… است که هر یک اثری مستقل دارد؛ خلافِ نعمت ۳٫
لازم است عنایت شود که عنوان تمام و اتمام همان‌طور که درباره عبادتهایی مانند روزه، حج و عمره: ﴿واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَهَ لِلّه) ۴ و نیز درباره تعهّدهای حقوقی، مانند ﴿فَاَتِمّوا اِلَیهِم عَهدَهُم اِلی مُدَّتِهِم) ۵ استعمال شده،
^ ۱ – ـ روض الجنان، ج۳، ص۵۷٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۳٫
^ ۳ – ـ المیزان، ج۲، ص۴۸٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۶٫
^ ۵ – ـ سوره توبه، آیه ۴٫
۴۶۹

درباره نعمت الهی نیز به کار برده شده است: ﴿… ویُتِمُّ نِعمَتَهُ عَلَیکَ وعَلی ءالِ یَعقوب) ۱
روزه، به دلالت ﴿اَتِمُّوا﴾ که در آیه مورد بحث آمده، عملی وُحدانی و مستمر است از طلوع فجر صادق تا فرارسیدن شب. شب، هنگامی است که سرخی مشرق از کرانه شرق زایل گردد. البته هر لحظه سرخی خاصی از کرانه شرق تا کرانه غرب پدید می‌آید و برطرف می‌شود، هرچند به حسّ چنین می‌آید که یک سرخی خاص است که در امتداد یاد شده در حرکت است. برخی احتیاط را در آن دانسته‌اند که سرخی بالای سر برطرف شود.
چون روزه عملی وُحدانی و مستمرّ است، آنچه به استمرار عزم آسیب می‌رساند، حتی قطع نیّت یا نیت قاطع به زعم بعضی، مبطل آن است. عنصر محوری این حکم را همان تفاوت بین عزم مستمر و عزم بر استمرار عمل برعهده دارد. در روزه عزم مستمر با حفظ وحدت شخصی آن معتبر است، ازاین‏رو قطع نیّت، به هر طریق که باشد، به صحت روزه آسیب می‌رساند، هرچند در کفاره و مانند آن فرق است. تفصیل این مطلب به فنّ شریف فقه برمی‌گردد.
با فرا رسیدن شب، روزه پایان می‌پذیرد و روزه‌دار نمی‌تواند شب نیز نیت روزه کند، چون روزه عمل قربی و عبادی است و اینکه کسی با چنین نیتی، زمانی را که شرعاً جز حدّ روزه نیست عمداً داخل در حدّ روزه قرار دهد، تشریع و محرّم است و روزه را باطل می‌کند؛ مانند کسی که نماز چهار رکعتی را عمداً پنج رکعت بخواند. غرض آنکه طبق بحثهای قبلی کلمه ﴿اِلَی الَّیل﴾ غایت
^ ۱ – ـ سوره یوسف، آیه ۶٫
۴۷۰

است و «غایت» اگر در موارد دیگر مفهوم نداشته باشد، در اینجا مفهوم دارد، چون در مقام تحدید و بیان حدّ است، پس نمی‌توان گفت آیه درباره روزه در شب ساکت است و منع آن را باید از دلیل دیگری فهمید، بنابراین همان‌طور که در طرف آغاز، قبل از فجر را نمی‌توان در محدوده روزه داخل کرد و آن را به نیّت صوم مانند روز دانست، در طرف انجام نیز حکم همین است.
تذکّر: در این آیه بیش از سه محظور از محرّمات حال روزه، یعنی مباشرت، خوردن و آشامیدن، ذکر نشده؛ ولی چیزهایی که روزه را باطل می‌کند منحصر در این سه چیز نیست. برخی، مانند ابومسلم اصفهانی، غیر از سه چیز مزبور را باعث بطلان روزه نمی‌داند ۱٫ البته این‌گونه از آراء همچون رأی کسی که مباشرت را مانند اکل و شرب تا اول فجر جایز دانسته و بقای عمدی بر جنابت را تا طلیعه فجر روا می‌دانست و نظیر رأی اعمش که مباشرت، اکل و شرب را بعد از فجر و قبل از طلوع خورشید جایز می‌پنداشت و آغاز روز را طلوع آفتاب (مانند انجام آن، یعنی غروب خورشید) می‌دانست منقرض شده و به گفته فخر رازی تاریخ مصرف آن سپری شده ۲ و فایده‌ای در نقل و نقد آنها نیست.

مانعیّت آمیزش در حال اعتکاف
در ادامه آیه، حرمت مباشرت در حال اعتکاف مطرح شده است: ﴿ولاتُبشِروهُنَّ واَنتُم عکِفونَ فِی المَسجِدِ﴾. ذکر این حکم در اینجا ازآن‏روست که اعتکاف مشروط به روزه است؛ اما حکم مباشرت در این‏دو
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۱۰؛ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۵۸٫
^ ۲ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۱۱٫
۴۷۱

متفاوت است؛ در روزه مباشرت در شب جایز است؛ ولی در اعتکاف شبها نیز مباشرت حرام است.
حرمت آمیزش در حال اعتکاف، از سه جهت مقصور است، هرچند جهات سه‌گانه از لحاظ زمان و… یکسان نیستند: ۱٫ اعتکاف باید در مسجد باشد و مباشرت در آنجا حرام است. ۲٫ اعتکاف به روزه مشروط است و مباشرت برای روزه‌دار حرام است. ۳٫ مباشرت در حال اعتکاف مورد نهی قرار گرفته و از چنین نهی خاصی، مانعیت آمیزش از صحت اعتکاف استظهار و استفاده می‌شود؛ یعنی افزون بر منع تکلیفی، منع وضعی نیز دارد و مانع صحّت اعتکاف می‌شود. تردیدی در این حکم وضعی نیست، زیرا از ظاهر این‌گونه نواهی که به مرکب دارای اجزا و شرایط تعلق می‌گیرد، حکم وضعی (مانعیت) انتزاع می‌شود.
لازم است عنایت شود که مانعیت آمیزش که محور جهت سوم بود در تمام حالات اعتکاف استمرار دارد؛ ولی در دو جهت دیگر، مستمر نیست، زیرا معتکف می‌تواند برای ضرورت از مسجد خارج شود، آنگاه اگر مباشرتی صورت گرفت، منع جهت نخست، یعنی حرمت مباشرت در مسجد، را ندارد.
منع دومی نیز مستمر نیست، زیرا معتکف شب را روزه‌دار نیست، ازاین‏رو ممنوعیتی برای مباشرت ندارد، هرچند از جهت اعتکاف ممنوعیت دارد. معلوم می‌شود مانعیت مباشرت در حال اعتکاف، از آن روست که نهی آیه متوجه مباشرت در حال اعتکاف است، حال اینکه اگر علت حرمت مباشرت دو جهت اول و دوم باشد، فقط حرمت تکلیفی از آیه استفاده می‌شود، چون نهی به خارج عبادت تعلق گرفته و اعتکاف او صحیح است.
۴۷۲

تذکّر:

۱- اعتکاف مانند نماز نیست که مشروط به طهارت باشد، از این‏رو احتلام در حال اعتکاف، اعم از شب و روز مانع صحت آن نیست. درباره استمنا در حال اعتکاف در شب نیز به نحو احتیاط لزومی حکم شده؛ نه افساد حتمی و مانعیت قطعی، زیرا عنوان مورد نهی در قرآن مباشرت است؛ نه جنابت.
۲- جواز آمیزش مستلزم جواز تقبیل و سایر لذایذ است؛ ولی حرمت آمیزش مستلزم حرمت آن امور نیست، از این‏رو برای اثبات حرمت آنها باید دلیل دیگری اقامه شود.
۳- برخی اعتکاف را مشروط به صوم ندانسته و روزه را شرط صحت آن تلقی نکرده‌اند. دلیل این گروه آن است که اولاً اعتکاف در ماه رمضان صحیح است، در حالی که روزه دیگر در آن ماه باطل است. ثانیاً اعتکاف در شب صحیح است، در حالی که روزه در شب باطل است ۱٫
این رأی آفل نیز همانند دیگر آرای فائل، تاریخ مصرف آن سپری شده است، زیرا حقیقت صوم آن است که در روز باشد و این حقیقتْ شرط صحت اعتکاف است، پس نباید توقع داشت که در شب روزه گرفت. آنچه در اعتکاف معتبر است اصل روزه به طور مطلق است؛ خواه صوم واجب باشد و خواه مستحب، و روزه واجب آن خواه معین باشد و خواه غیر معین، چنان‌که بیان مروی از حضرت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «لا اعتکاف إلاّ بصوم» ۲ نیز واجد شرط صحت، یعنی اصل صوم بود.
^ ۱ – ـ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۱۴؛ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۱۱؛ کشف الاسرار، ج۱، ص۵۰۶٫
^ ۲ – ـ صحیفه الإمام الرضا(علیه‌السلام)، ص۶۷؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص۴۶۵٫
۴۷۳

عدم اطلاق ﴿ولاتُبشِرُوهنّ﴾
بعضی فقها ۱ به استناد اطلاقِ ﴿ولاتُبشِروهُنَّ واَنتُم عکِفونَ فِی المَسجِدِ﴾ در حال اعتکاف، مطلق مباشرت را، اعم از نکاح، لمس و تقبیل حرام دانسته‌اند؛ لیکن این استدلال ناتمام است، زیرا:
۱- جمله ﴿فَالئنَ بشِروهُنَّ﴾ در بخش نخست آیه قرینه‌ای داخلی و متصل است که ﴿ولاتُبَشروهنّ﴾ اطلاق ندارد و قبلاً بیان شد که از این جمله فقط جواز آمیزش استفاده می‌شود که قبل از نزول آیه حرام بوده است؛ نه مطلق مباشرت، چون مطلق مباشرت محرّم نبوده است تاآیه ناسخِ آن باشد.
۲- گرچه عنوان مباشرت مطلق است و هر نوع استمتاع را شامل می‌شود؛ ولی قرینه‌ای خارجی و منفصل وجوددارد که در این‌گونه موارد، اطلاق به خصوصِ نکاح و رَفَث منصرف است. آن قرینه این است که در قرآن کریم، عناوینی مانند «رفث»، «مباشرت» (در این آیه)، «اتیان» ۲ «ملامست» ۳ «مقاربت» ۴ و «تغشّی» ۵ به خصوص آمیزش منصرف است؛ نه مطلق تمتّع، و همه آنها تعبیراتی عرفی و کنایه از خصوص آمیزش است. این انصراف، از انعقاد اطلاق مانع می‌شود.
۳٫ ﴿واَنتُم عکِفونَ فِی المَسجِدِ﴾ ظهور قوی در اعتکاف مصطلح فقهی ندارد، بلکه شاید حکمی از احکام مسجد را بیان می‌کند که تا ملازم مسجد
^ ۱ – ـ العروه الوثقی، ج۲، ص۸۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۳٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۴۳؛ سوره مائده، آیه ۶٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۲٫
^ ۵ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۸۹٫
۴۷۴

هستید، آمیزش نکنید و در مسجد مطلق مباشرت حرام نیست، بلکه خصوص آمیزش حرام است، پس نمی‌توان از آیه حرمت مطلق مباشرت در حال اعتکاف مصطلح را استفاده کرد. البته کلمه «عاکفون» اشعاری به اعتکاف مصطلح دارد، هرچند در حدّ ظهوری نیست که حجّت باشد.
روایات نیز تنها خصوص آمیزش را از نظر حکم تکلیفی حرام و از نظر حکم وضعی موجب کفاره می‌داند که در بحث روایی خواهد آمد. «شهرت» در حکم به حرمت مطلق مباشرت در حال اعتکاف نیز به حدّ اجماع نرسیده است و برفرض رسیدن به نصاب اجماع چون مدرکی است، نه تعبّدی، حجت نخواهد بود، پس نمی‌توان به آن اکتفا کرد و به حرمت مطلق مباشرت حکم داد، مگر در حدّ احتیاط که در هر حال راجح و حَسَن است.
افزون بر این، وقتی دلیلی گویا بر چنین حرمتی نباشد، اطلاقات اولی و «اصاله الحلّیّه» و «حدیث رفع» برای نفی حرمت احتمالی کافی است، زیرا حرمت مطلق مباشرت دلیل می‌طلبد؛ نه جواز.
تذکّر: اگر کلمه ﴿فِی المَسجِد﴾ به منزله بیان مقوّم اعتکاف باشد پیام آیه این خواهد بود که معتکف حق آمیزش ندارد، زیرا اعتکاف متقوم به استقرار در مسجد است و چیزی که مکث در مسجد مقوّم آن است با آمیزش نمی‌آمیزد؛ امّا اگر این کلمه مقوم آن نباشد، بلکه به مثابه حالت عارضی باشد، نه دلالت دارد بر اینکه اعتکاف حتماً باید در مسجد باشد و نه دلالت دارد که ذات اعتکاف با آمیزش منافات دارد.
تقوم اعتکاف به مسجد و اینکه اصلاً اعتکاف با آمیزش جمع نمی‌شود مبسوطاً در روایات معصومان(علیهم‌السلام) آمده است، چنان‌که اشتراط اعتکاف به روزه
۴۷۵

نیز از قرآن استفاده نمی‌شود، بلکه از روایات فهمیده می‌شود ۱٫ البته روزه در حال اعتکاف مخصوص روز است؛ ولی حرمت آمیزش معتکف در شب و روز و در داخل و خارج مسجد.

مکان برگزاری اعتکاف
برخی مفسران اهل سنت از آیه چنین برداشت کرده‌اند که اولاً از شرایط اعتکاف، برگزار شدن آن در مسجد است و در غیر آنجا جایز نیست. ثانیاً اعتکاف به مسجد خاصی اختصاص ندارد ۲ ، چون ﴿المَسَجِدِ﴾ جمع با الف و لام است و عموم مساجد را شامل می‌شود.
این برداشتها تام نیست، زیرا آیه در مقام بیان مکان اعتکاف و شرط بودن مسجد نیست و تنها می‌فرماید: «در حال اعتکاف که در مسجد به سر می‌برید نکاح نکنید». شرط بودن «مسجد» را باید از روایات معصومان(علیهم‌السلام) به دست آورد.
برخی اعتکاف را در غیر مسجد جایز پنداشته و آمیزش در این حال را حلال دانسته‌اند ۳ ، در حالی که اعتکاف در غیر مسجد منعقد نمی‌شود و حرمت آمیزش برای خود اعتکاف است، از این‏رو اگر معتکف برای ضرورتی از مسجد خارج شد حق آمیزش ندارد.
شیخ طوسی و امین الاسلام طبرسی(رحمهما الله) می‌فرمایند:
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۵۳۵ ۵۳۸٫
^ ۲ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۳۲؛ الجامع لأحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۱۰ ۳۱۱٫
^ ۳ – ـ رحمه من الرّحمن، ج۱، ص۲۷۴٫
۴۷۶

والاعتکاف لایصح عندنا إلاّ فی‌حد المساجد الأربعه: المسجد الحرام و مسجد النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مسجد الکوفه ومسجد البصره و عند سائر الفقهاء یجوز فی سائر المساجد إلاّ أن مالکاً قال: إنه یختصّ بالجامع ۱٫
ابوالفتوح رازی نیز به همین منوال سخن گفته است چون در آنها پیامبر یا امام معصوم(علیهما‌السلام) روز جمعه اقامه جماعت فرموده‌اند ۲ ؛ لیکن تعبیر ایشان که به ادعای اتفاق علمای امامیّه اشعار دارد، صحیح نیست، زیرا فقهای امامیه بر دو قول‌اند: عدّه‌ای اعتکاف را لزوماً در یکی از چهار مسجد درست می‌دانند ۳ و بعضی مسجد مداین را نیز اضافه کرده‌اند. عده‌ای دیگر، اعتکاف را در هرمسجدی که نماز جماعت در آن برگزار شده باشد، صحیح می‌دانند ۴٫
براساس روایاتی که نوع محققانی چون صاحب جواهر(قدس‌سرّه) طبق آنها فتوا داده‌اند، مکان اعتکاف منحصر در مساجد چهارگانه نیست، بلکه در هر مسجد جامعی که در آن نماز جماعت صحیح خوانده شده باشد رواست ۵٫ این روایات در بحث روایی خواهد آمد. البته اعتکاف در مساجد چهارگانه مزبور افضل است.

زمان اعتکاف
در اصل اعتبار زمان در اعتکاف، و بر فرض اعتبار آن، در مقدار آن بین فقهای
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۰۵؛ التبیان، ج۲، ص۱۳۵، با تفاوت عبارت.
^ ۲ – ـ روض الجنان، ج۳، ص۵۸٫
^ ۳ – ـ کتاب الخلاف، ج۲، ص۲۲۷٫
^ ۴ – ـ جواهر الکلام، ج۱۷، ص۱۷۰ ۱۷۳٫
^ ۵ – ـ همان، ج۷، ص۱۷۳٫
۴۷۷

اسلام اختلاف است. برخی اصل زمان را در اعتکاف معتبر ندانسته‌اند. البته از آن جهت که اعتکاف عملی عبادی است و عمل خارجی یک موجودِ متزمِّن، مانند انسان، بدون زمان نخواهد بود، ناچار دارای زمان است. آنچه از شافعی نقل شد که اعتکاف هرچند یک ساعت (مدت کوتاه) درست است ۱ ازهمین‏قبیل است و بر این مبنا روزه هم در اعتکاف معتبر نیست.
بعضی، مانند مالک و ابوحنیفه، اصل زمان را در اعتکاف معتبر دانسته‌اند؛ لیکن مقدار آن را در حدّ یک روز و شب کافی پنداشته‌اند ۲٫
معروف نزد فقهای امامیه، اعتبار اصل زمان است و حدّاقل آن زمان نیز سه روز است ۳٫
صحّت اعتکاف مشروط به روزه است، از این‏رو در زمانهای ویژه که روزه حرام است، مانند عید فطر و اضحی، اعتکاف مشروع نیست ۴٫
برگزاری اعتکاف در ماه مبارک رمضان، به ویژه دهه سوم آن، بسیار راجح است ۵٫

رعایت حدود الهی
نهی از نزدیک شدن به حدود الهی: ﴿تِلکَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَقرَبوها﴾ کنایه از مرتکب‏نشدن آنها یا تجاوز نکردن به آنهاست، پس این جمله، یا به این معناست که معصیتهای یاد شده، یعنی مباشرت و خوردن و آشامیدن در حال
^ ۱ – ـ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۳۱۱٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ جواهر الکلام، ج۱۷، ص۱۶۶ ۱۶۷٫
^ ۴ – ـ همان، ص۱۶۵٫
^ ۵ – ـ همان، ص۱۶۰ ۱۶۱٫
۴۷۸

روزه و آمیزش در حال اعتکاف، حدود الهی است و آنها را مرتکب نشوید، یابدین معناست که احکام و حریمهای الهی را پاس بدارید و از آنها به ترک‏واجب یا فعل حرام تجاوز نکنید ۱٫
کلمه ﴿لا تَقرَبوها﴾ غیر از «لاتفعلوا» است. هرگاه عملی ناشایست بسیارخطرناک یا پر اهمیت باشد یا جاذبه‌هایی داشته باشد که فرار از آن جاذبه‌ها دشوار باشد و انسان به ایستادگی برابر آنها مصمّم نباشد، در مقام نهی از چنین مواردی به «لاتقربوا» تعبیر می‌کنند؛ نظیر ﴿ولاتَقرَبوا مالَ الیَتیمِ) ۲ مال یتیم تقریباً مال بی‌منازع است، انسان نیز شدیداً به مال علاقه‌مند است: ﴿وتُحِبّونَ المالَ حُبًّا جَمّاً) ۳ پس مقتضی برای غصب موجود است و مانعی هم در کار نیست و هر لحظه شاید انسان فریب بخورد و آن را تصاحب کند، از این‏رو قرآن با نهی: «لا تَقرَبوا» (نزدیک آن نشوید) از تصرف مال یتیم جلوگیری می‌کند؛ ولی درباره اموال دیگران تعبیر می‌کند: ﴿ولاتَأکُلوا اَمولَکُم بَینَ‏کُم بِالبطِلِ) ۴ چون اگر کسی نزدیک آن شود، صاحب مال از آن دفاع خواهد کرد.
درباره مسئله مباشرت و اکل و شرب در حال روزه و آمیزش در حال اعتکاف نیز از نزدیک شدن به آنها نهی شده، چون با نزدیک شدن، سقوط حتمی است. نزدیک شدن به این است که انسان به وسوسه‌ها و خاطره‌ها دل بسپارد و آنها را در ذهن بپروراند و زمینه ارتکاب را در خود فراهم سازد،
^ ۱ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۴۹٫
^ ۲ – ـ سوره انعام، آیه ۱۵۲٫
^ ۳ – ـ سوره فجر، آیه ۲۰٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۸٫
۴۷۹

بنابراین، قربِ به حرام نهی مقدّمی دارد؛ یعنی همان‌گونه که خداوند مسئله اکل، شرب و رفث را در شبهای روزه و زمان اعتکاف به خوبی روشن کرد، به‏طوری که ﴿لِیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیِّنَهٍ ویَحیی مَن حَی عَن بَیِّنَهٍٍ) ۱ باشد، سایر آیات الهی را نیز به روشنی بیان می‌کند و نکات و پیامداهای آن را مشخص می‌سازد تا شما با تقوا باشید: ﴿کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ ءایتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یَتَّقون﴾، پس محصول این تعلیمات الهی و روشنگریها دستیابی به ملکه تقواست.

اشارات و لطایف

۱- ادب قرآن
به مقتضای ادب قرآنی که از معانی شرم‌آور با تعبیرهایی کنایی نام می‌برد، در این آیه از آمیزش، با تعبیر کنایی ﴿الرَّفَثُ اِلی نِسائِکُم﴾ نام برده شده است. از ابن عباس نقل شده است که خدای سبحان با حیا و کریم است و از مباشرت با زنان به ملامست آنها تعبیر می‌کند: «إن الله حیِی کریم یُعَبِّر عن مباشره النساء بِمُلامستهنّ» ۲
الفاظ کنایی بر اثر کثرت استعمال معنایی صریح پیدا می‌کند، وگرنه مسّ، لَمْس، رَفَث، جماع و نظایر آن معنای مطابقی و صریح آمیزش نیست؛ نظیر واژه غائط که به معنای مکان پست و گود است.
سرّاینکه برای معانی زشت اسامی فراوانی وجود دارد همین است که لفظ کنایی حاکی از معنای قبیح هم پس از مدتی صریح می‌شود و به ناچار لفظ کنایی دیگری را جایگزین می‌کنند و آن هم پس از مدّتی صریح می‌شود،
^ ۱ – ـ سوره انفال، آیه ۴۲٫
^ ۲ – ـ بحار الاَنوار، ج۷۷، ص۲۲۱٫
۴۸۰

ازاین‏رو برای معانی قبیح، الفاظ کنایی فراوانی است که هم دست هجوگویان را در هجوگویی باز می‌گذارد و هم دست اهل حیا و ادب را در اِعمال ادب؛ ولی به‏کارگیری همه این الفاظ در ظرف حدوث استعمال خود مؤدبانه و کریمانه است.

۲- مقدمه علمی و وجودی
مقصود از «شب» و «روز» در آیه مورد بحث کاملاً روشن است و در نتیجه ابهامی در آغاز و پایان وقت روزه نیست؛ لیکن می‌توان بلکه بهتر است مقداری قبل از فجر و لحظاتی پس از شب را به عنوان «مقدمه وجودی» و رعایت احتیاط، امساک کرد.
رعایت احتیاط، گاهی مقتضی مقدمه علمی است و آن در جایی است که اصل موضوع نزد مکلف محرز و روشن نیست و او برای احراز موضوع احتیاط می‌کند تا یقین کند وظیفه خود را اتیان کرده است؛ مانند کسی که جهت قبله را نمی‌داند و به چهار سو نماز می‌خواند. روشن است که قبله یک طرف بیشتر نیست؛ ولی مکلّفْ به عنوان «مقدمه علمی» و برای حصول علم به استقبال، به سه طرف دیگر نیز نماز می‌خواند.
زمانی رعایت احتیاط مقتضی «مقدمه وجودی» است؛ در جایی که موضوع مسئله برای او روشن و محرز است؛ لیکن برای تحصیل اطمینان در عملِ به تکلیف، احتیاط می‌کند؛ مانند اینکه در باب وضو آرنج را می‌شناسد؛ ولی مقداری بالاتر از مرفق را می‌شوید تا جزم پیدا کند که ابتدای آن عضو را شسته است. آنچه به عنوان احتیاط در آغاز و پایان روزه مطرح می‌شود به عنوان مقدمه وجودی است؛ نه علمی، زیرا مبدأ و منتهای ظرف روزه کاملاً معلوم است.
۴۸۱

بحث روایی

۱- شأن نزول
قال الصادق(علیه‌السلام): «کان النکاح و الأکل محرّمین فی شهر رمضان باللیل بعد النوم یعنی کلّ من صلّی العشاء و نام و لم یُفطر ثمّ انتبه حرم علیه الإفطار و کان النکاح حراماً فی اللیل و النّهار فی شهر رمضان و کان رجلٌ من‌صحاب رسول الله‌(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یقال له: «خوات بن جبیر الأنصاری» أخو عبدالله بن جبیر الذی کان رسول الله‌(صلّی الله علیه وآله وسلّم) وکّله بفم الشعب یوم أُحُدٍ فی خمسین من الرّماه؛ ففارقه أصحابه و بقی فی إثنی عشر رجلاً فقُتِل علی باب الشعب و کان أخوه هذا «خوات بن‏جبیر» شیخاً کبیراً ضعیفاً و کان صائماً مع رسول الله‌(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فی‌الخندق فجاء إلی‌هله حین أمسی؛ فقال: عندکم طعامٌ؟ فقالوا: لا؛ نَم حتّی نصنع لک طعاماً، فأبطئت أهلُه بالطعام فنام قبل أن یفطر. فلمّا انتبه قال لأهله: قد حرّم الله علیّ الأکل فی هذه اللیله؛ فلمّا أصبح حضر حفر الخندق فأُغمی علیه، فرآه رسول الله‌(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فَرقَّ له و کان قوم من‌الشباب ینکحون باللیل سرّاً فی‏شهر رمضان فأنزل الله عزّوجّل: ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ… ﴾ و أحلّ الله (تبارک وتعالی) النکاح باللّیل فی شهر رمضان والأکل بعد النوم إلی طلوع الفجر» ۱
اشاره: امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: در صدر اسلام، خوردن (که آشامیدن نیز مشمول آن است) و مباشرت با زن در شب ماه مبارک رمضان پس از عشا حرام بود و مسلمانان می‌بایست از عشا تا مغرب فردا از مفطرات روزه بپرهیزند. خوات بن جبیر انصاری که پیرمردی ضعیف و فرتوت بود و پیامبر را در حفر خندق یاری می‌داد، شب که برای افطار و استراحت به منزل بازگشت، در
^ ۱ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۶۶؛ اسباب نزول القرآن، ص۵۳ ۵۴، با تفاوت عبارت و محتوا.
۴۸۲

حالی که غذا هنوز آماده نبود بدون افطار به خواب فرو رفت و چون بیدار شد، وقت افطار گذشته بود. روز بعد هنگام حفر خندق، بر اثر روزه ضعف بر او مستولی شد و به حالت اغما افتاد. پیامبر او را دید و بر حالش رقّت ورزید. از طرفی، برخی از جوانان نیز تاب ترک مباشرت در شبهای تمام ماه رمضان را نداشتند، پس این آیه شریفه در تعدیل دو موضوع یاد شده در طول شب نازل گردید.
جمله «یعنی کل من صلّی» تا «وکان رجل من أصحاب… » کلام راوی (علی بن ابراهیم) است، چنان که از نقل این حدیث در کافی ۱ و تفسیر عیاشی ۲ و… برمی‌آید. در همه این نقلها سبب نزولِ ﴿وکُلوا واشرَبوا… ﴾ قصّه «خوات بن جبیر انصاری» است و سبب نزول ﴿اُحِلَّ لَکُم… ﴾ عملی است که گروهی از جوانان مرتکب می‌شدند؛ لیکن در بعضی از نقلها این قصّه به ابی قیس بن صرمه و در برخی دیگر به صرمه بن مالک انصاری نسبت داده شده و در اکثر نقلها نام عمر بن خطاب ۳ در شمار کسانی آمده است که پس از عشا به طعام و نکاح مبتلا می‌شدند.
شواهد داخلی آیه که ذیل این شأن نزول را تأیید می‌کند عبارت است از: ۱٫ ﴿عَلِمَ اللّهُ اَنَّکُم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم﴾. ۲٫ ﴿فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم﴾. ۳٫ ﴿فالئن بشِرُوهن﴾. این تعبیرها نشان می‌دهد که مباشرت با زنان در شبهای روزه حرمت داشته و با نزول این آیه، هم این مسئله مباح شده و هم بخشی دیگر از احکام و فروعات روزه و اعتکاف بیان شده است.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۹۹٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۳٫
^ ۳ – ـ الدر المنثور،ج۱، ص۴۷۵ ۴۷۷٫
۴۸۳

بر این اساس جریان نسخ سنّت به قرآن مطرح می‌شود که محذوری ندارد و در برخی از تفسیرها مانند انوار التنزیل ۱ آمده است. آنچه در تفسیر المنار آمد که شاید حرمت مزبور به اجتهاد صحابه بوده، نه به نص معتبر تا آیه ناسخ آن باشد ۲ ، تام نیست.
منشأ اجتهاد یاد شده قبلاً بازگو شد و آن اینکه از ﴿… کَما کُتِبَ عَلَی‌الَّذینَ مِن قَبلِکُم﴾ به انضمام آنچه از ترسایان رسیده بود که امور یاد شده بعد از خواب سرشب حرام است، چنین استنباط شد که حکم اسلام نیز همان است.

۲- ارشاد به رفع نیاز غریزی
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: «حدّثنی أبی عن جدّی عن ابائه(علیهم‌السلام) أنّ علیّاً صلوات الله علیه، قال: یستحبّ للرّجل أن یأتی أهله أوّل لیله من شهر رمضان لقول الله عزّوجلّ: ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِسائِکُم﴾ والرّفث المجامعه» ۳
روی عن أبی جعفر و أبی عبدالله(علیهما‌السلام) کراهیه الجماع فی أول لیله من کلّ شهر إلاّ أوّل لیلهٍ من‏شهر رمضان، فإنّه یستحب ذلک لمکان الایه ۴٫
اشاره: تأمین غریزه جنسی و ارضای آن همانند تأمین غریزه غذاخواهی است و همان‌طور که افراط آن مذموم است، تعطیل آن نیز قبیح خواهد بود، بنابراین اگر دستوری نسبت به این‌گونه از امور رسید شاید صبغه ارشادی آن به رفع نیاز غریزی مشترک بین زن و شوهر بیش از جنبه تعبدی آن باشد.
^ ۱ – ـ ج۱، ص۱۰۳٫
^ ۲ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۷۵٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۸۰٫
^ ۴ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۰۴٫
۴۸۴

۳- رفع ابهام از خیط ابیض
روی أن عدیّ بن حاتم قال للنبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): إنّی وضعت خیطین من شعرٍ أبیض و أسود فکنت أنظر فیهما فلایتبیّن لی؛ فضحک رسول الله‌(صلّی الله علیه وآله وسلّم) حتّی رُؤیت نواجذه؛ ثمّ قال: «یا ابن حاتم! إنّما ذلک بیاض النّهار و سواد اللیل» ۱
عن علی(علیه‌السلام): «أنّه قال: لما أنزل الله ﴿وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَ‏بَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ﴾ جعل الناس یأخذون خیطین أبیضٍ و أسودٍ، فینظرون إلیهما ولایزالون یأکلون و یشربون حتّی یتبیّن لهم الخیط الأبیض من الخیط الأسود؛ فبیّن الله ما أراد بذلک، فقال: ﴿مِنَ الفَجرِ) ۲
سئل الصّادق(علیه‌السلام) عن الخیط الأبیض من الخیط الأسود من‌الفجر؟ فقال: «بیاض النهار من سواد اللیل». و قال فی خبر آخر: «و هو الفجر الّذی لا شکّ فیه» ۳
اشاره: دو روایت نخست، ضعفهایی دارد که بر اثر آنها انتساب آن دو به معصوم(علیه‌السلام) مشکل است:
۱- هر دو حدیث، حاکی از ناآشنا بودن برخی از اعراب بدوی زمان نزول، به دو اصطلاح «خیط ابیض» و «خیط اسود» است، درصورتی که نزد عرب آن زمان مسلّم بود که گاه از فجر و روز با عنوان «خیط ابیض» و از شب با «خیط اسود» تعبیر می‌شود و این معنا در اشعارِ ادبای عرب و تعبیرهای رایج آنها معمول بود.
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۵۰۵؛ ر.ک: الدر المنثور، ج۱، ص۴۸۱۴۸۰٫
^ ۲ – ـ بحار الاَنوار، ج۹۳، ص۳۱۱٫
^ ۳ – ـ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۱٫
۴۸۵

۲- اگر طبق حدیث دوم، چنان بود که در ماه رمضان به اندازه‌ای که نخ سفید ازنخ سیاه قابل تشخیص باشد می‌خوردند و سپس کلمه ﴿مِنَ الفَجر﴾ نازل شد و مشخص کرد که مقصود از خیط ابیض «فجر» است و…، این معنا تأخیر بیان از وقت حاجت است و صحیح نیست، پس یا سند روایت مخدوش است یا نزول ﴿من الفجر﴾ قبل از ماه رمضان بوده است.
۳- از روایت دوم چنین برمی‌آید که کلمه ﴿مِنَ الفَجر﴾ جدا نازل شده است. این مطلب محذور عقلی ندارد؛ لیکن خلاف ظاهر آیه است، چون ظاهر آیه این است که همه بخشهای آن یکجا نازل شده است و این جمله صرفاً برای رفع ابهام در آیه است و نمی‌توان پذیرفت که جبرئیل ابتدا متعلّق ﴿مِنَ‌الفَجر﴾ را نازل کرده باشد و سپس خود آن را.
غرض آنکه تفکیک یک آیه به صدر و ساقه، و نزول هر کدام جداگانه، نه محال عقلی است و نه بی‌سابقه است؛ لیکن دلیل معتبر لازم دارد تا انسجام مشهود را محصول تعدد نزول بداند.

۴- تبیّن نوار سفید افقی، نشان فجر صادق
عن علی بن مهزیار، قال: کتب أبوالحسن ابن الحصین إلی أبی جعفر الثانی(علیه‌السلام) معی: جعلت فداک! قد اختلفت موالوک فی صلاه الفجر؛ فمنهم من یصلّی إذا طلع الفجر الأوّل المستطیل فی السماء ومنهم من یصلّی إذا اعترض فی أسفل الأفق واستبان ولست أعرف أفضل الوقتین فأصلّی فیه، فإن رأیت أن‏تعلّمنی أفضل الوقتین وتحدّه لی، وکیف أصنع مع القمر والفجر لایتبیّن معه حتّی یحمرّ و یصبح وکیف أصنع مع الغیم وما حد ذلک فی السفر والحضر؟ فعلت؛ إن‏شاء الله. فکتب(علیه‌السلام) بخطّه وقرأته: «الفجر یرحمک‌الله
۴۸۶

هو الخیط الأبیض المعترض؛ لیس هو الأبیض صعداء، فلاتصلّ فی سفرٍ ولاحضرٍ حتی تتبیّنه، فإن الله تبارک وتعالی لم یجعل خلقه فی‏شبهه من هذا؛ فقال: ﴿وکُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَ‏بَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ﴾. فالخیط الأبیض، هو المعترض الذی یحرم به الأکل والشرب فی الصوم وکذلک هو الّذی توجب به الصلاه» ۱
اشاره: آنچه از این حدیث استفاده می‌شود اتحاد وقت روزه و نماز، یعنی هنگام تبیّن و تمیّز نوار سفید افقی پایین از نوار سیاه افقی بالاست. البته در شبهای مهتاب و ابری این تبیّن دشوار است.

۵- اختلاف تکلیف اشخاص
عن سماعه بن مهران، قال: سألته عن رجلین قاما، فنظرا إلی الفجر؛ فقال أحدهما: هو ذا وقال الآخر: ما أری شیئاً، قال: «فلیأکل الذی لم یستبن له الفجر وقد حرّم علی الذّی زعم أنّه رأی الفجر، إنّ الله عزّ وجلّ یقول: ﴿کُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَ‏بَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ) ۲
اشاره: وقت واقعی و حکم آن متعدد نیست؛ لیکن آنچه برای هر فردی حجت است علم جزمی یا طمأنینه عرفی خود مکلّف است، از این‏رو تعدّد حکم یاد شده محذوری ندارد.

۶- حکم تعمّد بقای بر جنابت
سئل أبوعبدالله(علیه‌السلام) عمّن أجنب فی أول اللیل فی شهر رمضان فنام حتّی أصبح؟
^ ۱ – ـ الکافی، ج۳، ص۲۸۲٫
^ ۲ – ـ همان، ج۴، ص۹۷٫
۴۸۷

قال: «لا شی‏ءَ علیه و ذلک أنّ جنابته کانت فی وقتٍ حلال» ۱
عن عیص بن القاسم قال: سألت أبا عبدالله(علیه‌السلام) عن رجل أجنب فی شهر رمضان فی أوّل اللیل فأخّر الغسل حتی طلع الفجر؟ قال: «یُتمّ صومه و لا قضاء علیه» ۲
عن حماد بن عثمان، أنّه سأل أباعبدالله(علیه‌السلام) عن رجل أجنب فی شهر رمضان من أوّل اللّیل و أخّر الغسل حتی یطلع الفجر؟ فقال: «کان رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یجامع نساءه من أوّل اللّیل ثمّ یؤخّر الغسل حتی یطلع الفجر ولا أقول کما تقول هؤلاء الأقشاب ۳ : یقضی یوماً مکانه» ۴
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) أنّه قال فی رجلٍ احتلم أوّل اللیل، أو أصاب من‌هله، ثمّ نام متعمّداً فی شهر رمضان حتی أصبح، قال: «یتمّ صومه ذلک؛ ثمّ یقضیه إذا أفطر من شهر رمضان و یستغفر ربّه» ۵
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) فی رجلٍ أجنب فی شهر رمضان باللیل ثمّ ترک الغسل متعمّداً حتّی أصبح، قال: «یعتق رقبهً أو یصوم شهرین متتابعین أو یطعم ستّین مسکیناً قال: و قال: إنّه حقیق أن لا أراه یدرکه أبداً» ۶
عن الفقیه(علیه‌السلام)، قال: إذا أجنب الرّجل فی شهر رمضان بلیلٍ ولایغتسل حتی یصبح، فعلیه صوم شهرین متتابعین مع صوم ذلک الیوم ولایدرک فضل
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۵۷٫
^ ۲ – ـ همان، ص۵۸٫
^ ۳ – ـ «اقشاب» جمع «قَشِب» به معنای شخص یا گروهی از مردان است که خیری در آنها نیست (مجمع البحرین، مج۲، ج۱، ص۵۰۶).
^ ۴ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۵۸۵۷٫
^ ۵ – ـ همان، ص۶۳٫
^ ۶ – ـ همان.
۴۸۸

یومه» ۱
اشاره: این دو دسته از روایات (روایات یکم تا سوم با روایات چهارم تا ششم) ظاهراً با هم متعارض‌اند؛ ولی چون جمع عرفی و دلالی دارند، نوبت به مرجّحاتِ سندی نمی‌رسد. در دسته دوم، قضای روزه و کفاره مبتنی بر تعمّد بقا بر جنابت است و در دسته اول تعبیر «تعمّد» نیست، پس جمع عرفی و دلالی به این است که دسته اول بر نسیان و ضرورت و امثال آن حمل شود و دسته دوم محمول بر مواردی است که شخص جنب عمداً غسل نکرده باشد.
فرضاً اگر جمع دلالی هم میسّر نبود و نوبت به مرجّحاتِ سندی می‌رسید، ترجیح با روایات دسته دوم بود، زیرا دسته اول، موافق با فتوای عامّه ۲ است و یکی از مهم‌ترین مرجّحاتِ سندی، مخالفت با عامّه است: «ما خالف العامّه ففیه الرشاد» ۳ پس روایاتی که بر جواز تعمّد بقا بر جنابت دلالت می‌کند بر تقیّه حمل می‌شود.
حاصل اینکه اطلاق کلمه ﴿لَیلَه﴾ در صدر آیه، با روایات دسته دوم در باب نکاح و رفث به «قبل از طلوع فجر» مقیّد می‌شود، در نتیجه ظرف جواز اکل و شرب در شب با جواز نکاح و رفث تفاوت دارد؛ خوردن و آشامیدن، سراسر شب جایز است؛ امّا مباشرت تا مقداری جایز است که برای تطهیر و غسل قبل از فجر وقت باشد.
وجوب قضا و کفاره در دسته دوم نشان می‌دهد که تعمّد بقا بر جنابت، مبطل روزه است، وگرنه قضا و کفاره واجب نمی‌شد.
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۶۳ ۶۴٫
^ ۲ – ـ المغنی، ابن قدامه، ج۳، ص۷۵٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۷٫
۴۸۹

۷- اِتمام روزه
عن سماعه، قال: سألته عن قومٍ صاموا شهر رمضان فغشیهم سحاب أسود عند غروب الشمس؛ فظنّوا أنه لیل فأفطروا؛ ثمّ إنّ السحاب انجلی فإذا الشمس، فقال: «علی الذی أفطر صیام ذلک الیوم، إنّ الله عزّوجلّ یقول: ﴿ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیلِ﴾؛ فمن أکل قبل أن یدخل اللّیل فعلیه قضاؤه، لأنّه أکل متعمّداً» ۱
عن جرّاح، عن الصادق(علیه‌السلام)، قال: «قال الله: ﴿ثُمَّ اَتِمّوا الصِّیامَ اِلَی الَّیل﴾، یعنی صیام رمضان؛ فمن رأی هلال شوال بالنهار، فلیتمّ صیامه» ۲
اشاره: أ. حکم افطار در صورت نسیان موضوع، که نه قضا دارد و نه کفاره، با حکم افطار در صورت اشتباه در تشخیص موضوع فرق دارد؛ یعنی اگر کسی روز را بر اثر تاریکی هوا و ابری بودن آن شب پنداشت و روزه خود را افطار کرد، از لحاظ حکم تکلیفی معصیت نکرده؛ ولی از جهت حکم وضعی محکوم به بطلان روزه و لزوم قضای آن روز است.
ب. اگر هلال در شب قبل دیده شود فردا اول ماه بعدی است و اگر در روز بعد دیده شود آن روز پایان ماه قبلی است.

۸- حکم آمیزش در اعتکاف
روایات مربوط به آمیزش در حال اعتکاف دو دسته است؛ بعضی بیان کننده حکم تکلیفی (حرمت آمیزش) و برخی گویای حکم وضعی آمیزش (وجوب
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۰۰٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۴٫
۴۹۰

کفاره) است.
اما روایاتی که مربوط به بیان حکم تکلیفی است:
عن موسی بن جعفر، عن أبیه جعفر بن محمّد(علیهم‌السلام) أنّه قال: «سُئل أبی عمّا حرّم الله تعالی من الفروج فی القرآن، و عمّا حرّمه رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فی‏سنّته، فقال: الّذی حرّم الله(عزّ و جلّ) من ذلک أربعه وثلاثون وجهاً: سبعه عشر فی‌القرآن وسبعه عشر فی السنّه؛ فأمّا الّتی فی القرآن فالزنا… إلی قوله(علیه‌السلام): والنکاح فی الاعتکاف لقوله تعالی: ﴿ولاتُبشِروهُنَّ واَنتُم عکِفونَ فِی‌المَسجِدِ) ۱
عن الحسن بن الجهم عن أبی الحسن(علیه‌السلام) قال: سألته عن‌المعتکف: یأتی أهله؟ فقال: «لایأتی امرأته لیلاً و لا نهاراً و هو معتکف» ۲
عن الحلبیّ عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: «کان رسول الله‌(صلّی الله علیه وآله وسلّم) إذا کان العشر الأواخر اعتکف فی المسجد و ضربت له قبّه من شعرٍ و شمّر المئزر و طوی فراشه» و قال بعضهم: و اعتزل النساء، فقال أبو عبدالله(علیه‌السلام): «أمّا اعتزال النساء فلا» ۳
اشاره: أ. تعبیر «یأتی أهله» کنایه از آمیزش با همسر است و بر خصوص حرمت آن دلالت می‌کند؛ نه حرمت مطلق مباشرت؛ مانند لمس، تقبیل و…؛ یعنی اعتکاف از این جهت شبیه روزه است که در آن مباشرت با همسر حرام است؛ نه تقبیل و مانند آن، هرچند برخی اعتکاف را شبیه احرام دانسته‌اند
^ ۱ – ـ ر.ک: کتاب الخصال، ج۱ ۲، ص۵۳۲ ۵۳۳؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۴۴٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۷۹ ۱۸۰٫
^ ۳ – ـ همان، ص۱۷۵٫
۴۹۱

که مطلق مباشرت با همسر اعم از آمیزش، تقبیل و مانند آن حرام است ۱٫
ب. منظور از «اعتزال» که در روایت اخیر از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نفی شده است، به شهادت برخی از قراین، خصوص مجالست و برخورد با زنان است؛ نه مباشرت، هرچند مراد از آن در بعض موارد، مانند ﴿فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی‌المَحیض) ۲ خصوص مباشرت است، زیرا روشن است که اوّلاً اعتکاف در مسجد بوده و آمیزش در آنجا حرام است. ثانیاً اعتکاف در حال روزه بوده و آمیزش بر روزه‌دار حرام است، بنابراین پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در حال اعتکاف از معاشرت با زنان و هم سخن شدن با آنان عزلت نمی‌گزید، هرچند از مباشرت با آنها پرهیز می‌کرد. شیخ صدوق ۳ و شیخ طوسی(رحمهما الله ۴) نیز روایت را بر همین معنا حمل کرده‌اند.
امّا روایاتی که مربوط به بیان حکم وضعی آمیزش در حال اعتکاف (یعنی وجوب کفاره) است:
عن زراره قال: سألت أبا جعفر(علیه‌السلام) عن المعتکف یجامع؟ قال: «إذا فعل ذلک فعلیه ما علی‌المُظاهر» ۵
عن سماعه قال: سألت أبا عبدالله(علیه‌السلام) عن معتکفٍ واقع أهله؟ قال: «هو بمنزله من‌فطر یوماً من شهر رمضان» ۶
^ ۱ – ـ ر.ک: جواهر الکلام، ج۱۷، ص۱۹۹ ۲۰۴٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۲٫
^ ۳ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۸۴٫
^ ۴ – ـ الاستبصار، ج۲، ص۱۳۰ ۱۳۱٫
^ ۵ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۵۴۶٫
^ ۶ – ـ همان، ص۵۴۷٫
۴۹۲

اشاره: این دو روایت نیز فقط حکم وضعی آمیزش در حال اعتکاف ووجوب کفاره بر آن را می‌فهماند؛ نه حکم وضعی یا تکلیفی مطلق مباشرت، مانند تقبیل را.

۹- زمان و مکان اعتکاف
عن عمر بن یزید، قال: قلت لأبی‏عبد الله(علیه‌السلام): ما تقول فی‌الاعتکاف ببغدادٍ فی بعض مساجدها؟ فقال: «لا اعتکاف إلاّ فی مسجد جماعه قد صلّی فیه إمام عدلٍ بصلاهٍ جماعه و لابأس أن یعتکف فی مسجد الکوفه والبصره و مسجد المدینه و مسجد مکه» ۱
عن الصادق(علیه‌السلام) قال: «لا اعتکاف إلاّ فی العشرین من شهر رمضان وقال: إنّ علیّاً صلوات الله علیه کان یقول: لا أری الاعتکاف إلاّ فی‌المسجد الحرام أو مسجد الرّسول أو مسجدٍ جامع و لاینبغی للمعتکف أن‏یخرج من المسجد إلاّ لحاجهٍ لابدّ منها؛ ثمّ لایجلس حتی یرجع والمرأه مثل ذلک» ۲
عن الصادق(علیه‌السلام) قال: «لایصلح الاعتکاف إلاّ فی المسجدالحرام أو مسجد الرّسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم) أو مسجد الکوفه أو مسجد جماعه وتصوم ما دمت معتکفاً» ۳
اشاره: أ. ذکر مساجد چهارگانه از باب ذکر خاص بعد از عام و برای تمثیل و اهمیت این مساجد است؛ نه تعیین خصوص آنها. اصل کلی راجع به مکان اعتکاف همان است که در آغاز روایت نخست گفته شده است.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۷۶٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ همان، ص۱۷۶ ـ ۱۷۷٫
۴۹۳

ب. حصر در روایت دوم، با توجه به سایر روایات، حصر اضافی است؛ نه حقیقی، زیرا صحت اعتکاف از نظر زمانی مختص به دهه آخر ماه رمضان نیست.
ج. منظور از «اَوْ مسجدٍ جامعٍ» در روایت دوم که در مقابل مسجد قبیله، بازار، محلّه و… است، اگر منصرف به مسجد جمعه نباشد، هر مسجدی است که در آن نماز جماعت صحیح با جمعیّت قابل توجهی خوانده شود.
د. جمله «والمرأه مثل ذلک» در روایت دوم، برای دفع توهم بعضی از اهل‏تسنن است. آنها می‌گویند: زن می‌تواند در خانه خود هم معتکف شود؛ ولی امام(علیه‌السلام) فرمود: زن و مرد در اعتکاف یکسان‌اند.
ه . اطلاق «أو مسجد جماعهٍ» در روایت سوم، با روایت اول که فرمود: «قد صلّی فیه إمام عدلٍ بصلاه جماعهٍ» تقیید می‌شود، بنابراین در هر مسجد جامعی که در آن نماز جماعت صحیح خوانده شده باشد، می‌توان معتکف شد و شاهدی بر اراده امام معصوم(علیه‌السلام) از «امام عدل» نیست، هرچند در برخی از موارد طبق قراینی مقصود از امام عدل، امام معصوم(علیه‌السلام) باشد.
و. جمله «تصوم ما دمت معتکفاً» در روایت سوم مشروط بودن اعتکاف به روزه را می‌فهماند.
ز. گذشت که نوع محقّقان از فقها طبق این روایات فتوا داده‌اند که مکان اعتکاف در مساجد چهارگانه منحصر نیست و نیز در هر مسجدی هم روا نیست، بلکه در مسجد جامعی که در آن نماز جماعت صحیح خوانده شده باشد، صحیح است ۱٫
^ ۱ – ـ مستند الشیعه، ج۱۰، ص۵۴۹ ـ ۵۵۵٫
۴۹۴

۱۰- حدود الهی
قال علی(علیه‌السلام): «إن الله افترض علیکم فرائض، فلاتضیّعوها وحَدَّ لکم حدوداً، فلاتعتدوها و نهاکم عن‌شیاء، فلا تنتهکوها وسکت لکم عن‌شیاء و لم‏یَدَعْها نسیاناً، فلا تتکلّفوها» ۱
عن أبی جعفر الباقر(علیه‌السلام) قال: «قال جدّی رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ألا و إنّ لکلِّ ملکٍ حمی! ألا و إنّ حمی الله عزّوجلّ محارمه! فتوقّوا حمی الله و محارمه» ۲
اشاره: هر حکمی که از طرف خدای سبحان تعیین شده است حدّ خاص محسوب می‌شود. حکم گاهی الزامی است، مانند وجوب و حرمت، و گاهی غیر الزامی است، نظیر استحباب و کراهت، چنان‏که حکم گاهی تکلیفی است و زمانی وضعی است.
در مواردی که حکمی نیامده و صاحب شریعت در آنها ساکت است، تأسیس هرگونه حکمی ممنوع است، زیرا سکوت خداوند براساس سهو، نسیان، تردید و مانند آن نیست و لازم سکوت صاحب شریعت، سکوت حتمی پیروان آن شریعت است.
تغییر هر کدام، خواه در مقام تشریع و قانونگذاری و خواه در مقام عمل و اجرای قانون، تعدّی از حدّ الهی خواهد بود. تغییر یا به نفی ثابت است یا به اثبات منفی. چیزی را که جزو حدّ (روزه مثلاً) نیست در حدّ داخل کردن تعدّی محسوب می‌شود.
شیعه اثناعشری در پرتو رهنمود اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) از گزند
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۰۵٫
^ ۲ – ـ بحار الاَنوار، ج۲، ص۲۶۱٫
۴۹۵

تجاوز از حدود الهی مصون است. آنچه در تفسیر المنار آمده که «بعضی از شیعه تا ظهور ستاره، افطار را تأخیر می‌اندازند (یعنی پاسی از شب را جزو روزه قرار می‌دهند) و این کار قسمی از تعدی حدود الهی است، هرچند طبق اجتهاد است؛ نه عمد» ۱ افترایی بیش نیست.

٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۷۵٫
۴۹۶

بازدیدها: 779

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *