تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد نهم، سوره بقره، آيه187

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد نهم، سوره بقره، آيه187

در اين آيه بخش ديگري از احكام روزه، مانند حلال شدن مباشرت با زنان در شبهايي است كه فرداي آن روزه گرفته مي‌شود. خداي سبحان كنار آن ترخيص و جعل حليت، اين نكته اخلاقي اجتماعي را نيز يادآور مي‌شود كه همسران، لباس يكديگرند و از اين‏رو پيش از ازدواج بايد در انتخاب همسر دقت شود و پس از آن، همسران همچون لباس، پوشاننده عيوب، حافظ آبرو، مايه آرامش و نگهبان هم باشند و با داشتن رابطه‌اي تنگاتنگ، مانع رهيابي بيگانه فتنه‌گر به درون زندگي خويش شوند و تماس و تأمين غريزه جنسي را به يكديگر محدود سازند.

اُحلّ لكم ليلة الصيام الرفث الي نسائكم هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ علم الله انّكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فالئنَ بَشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي الَّيْلِ وَلاَتُبَشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَكِفُونَ فِي الْمَسَجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ ءَايتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (187)

گزيده تفسير
در اين آيه بخش ديگري از احكام روزه، مانند حلال شدن مباشرت با زنان در شبهايي است كه فرداي آن روزه گرفته مي‌شود. خداي سبحان كنار آن ترخيص و جعل حليت، اين نكته اخلاقي اجتماعي را نيز يادآور مي‌شود كه همسران، لباس يكديگرند و از اين‏رو پيش از ازدواج بايد در انتخاب همسر دقت شود و پس از آن، همسران همچون لباس، پوشاننده عيوب، حافظ آبرو، مايه آرامش و نگهبان هم باشند و با داشتن رابطه‌اي تنگاتنگ، مانع رهيابي بيگانه فتنه‌گر به درون زندگي خويش شوند و تماس و تأمين غريزه جنسي را به يكديگر محدود سازند.
راز حلال شدن مباشرت در شبهاي ماه مبارك رمضان آن بود كه خداوند مي‌دانست اگر مباح نمي‌شد برخي كه سيره مستمر آنان عصيان و خيانت بود، خويشتندار نبوده و همچنان به حرام مي‌افتادند و با ارتكاب گناه به خود خيانت مي‌كردند.
خداوند سبحان با پذيرش توبه آنان و توبه نهايي خود، گناه و خيانت گذشته آنان را بخشيد و براي آينده نيز كار را بر آنها سهل كرد تا با اين ترخيص و رفع منع از مباشرت، آنچه را خداي متعالي براي ايشان نوشته است طلب كنند و آن فرزند است كه خداوند براي نوع انسانها از راه نكاح پديد مي‌آورد، زيرا هدف از ازدواجْ تشكيل كانون گرم خانواده و تأمين آرامش مورد نياز زن و شوهر و بقاي نسل است؛ نه صرف كامجويي و اطفاي شهوت. لذات زودگذر جنسي، مزد زحمات زن و شوهر در اين راه است؛ نه هدف.
جواز خوردن و آشاميدن در شبهاي روزه، مانند ماه رمضان، تا اول طلوع فجر صادق است و آن هنگامي است كه سفيدي صبح از سياهي شب جدا شود، بنابراين در خصوص روز، «تَبيُّن» خيط ابيض از خيط اسود معيار است. «خيط ابيض» از فجر است و آن نوار سفيد افقي است كه كرانه شرق را كاملاً
446

روشن مي‌كند و «خيط اسود» از شب است و آن نوار سياهي است كه بالاي خيط ابيض قرار گرفته و از كرانه شرق جدا شده است.
روزه، عملي بسيط، تام، وُحداني و مستمر از طلوع فجر صادق تا فرارسيدن شب است، ازاين‏رو هر نيت و كاري كه به اين استمرار ضربه بزند، آن را باطل مي‌كند؛ همچنين روزه، عملي قربي و عبادي است و چون غايت و پايان و اتمام آن اول شب است، روزه‌دار نمي‌تواند شب را نيز نيت روزه كند. به محض فرارسيدن شب، روزه قهراً از بين مي‌رود.
بر معتكف و ملازم مسجد نيز همچون روزه‌دار، آميزش (نه مطلق مباشرت و تمتع) حرام است؛ با اين تفاوت كه در روزه حرمت آن مختص روز است؛ اما در اعتكاف در همه ساعات عكوف در مسجد جاري است و مختص روز نيست. افزون بر حضور در مسجد و وجوب روزه در حال اعتكاف، مانعيّت آميزش از صحّت اعتكاف، مستفاد از نهي آيه از مباشرت در حال اعتكاف است. اعتكاف در هر مسجد جامعي كه در آن نماز جماعت صحيح خوانده شده باشد رواست.
مؤمنان بايد حدود و حريمهاي الهي احكام را كه محرمات روزه و اعتكاف نيز از آنهاست، پاس دارند و به آنها نزديك نشوند و زمينه شكستن آنها را فراهم نسازند كه سقوط حتمي را در پي دارد. تغيير حكم خداوند، خواه در مقام تشريع و قانونگذاري و خواه در مقام عمل و اجراي قانون، تعدّي از حدّ الهي است، پس اينكه كسي زماني را كه شرعاً جزء و حدّ روزه نيست به عمد داخل حدّ روزه قرار دهد، تعدّي و تشريع است.
خداي سبحان، ديگر آيات خود را نيز همچون احكام روزه و اعتكاف، به روشني بيان مي‌كند تا در پرتو آن انسانها به تقوا برسند.
447

تفسير

مفردات
الرفث: «رفث» سخني است متضمن چيزي كه ذكر آن قبيح است؛ مانند سخن از آميزش و آنچه به آن مي‌انجامد. رفث در اين آيه كنايه از جماع است تا جواز فراخواني زنان به آميزش و گفت‌وگوي پيرامون آن را بيان كند و چون رفث متضمن معناي «افضاء» است با «الي» متعدي شده است 1 ، و افضا از آن‏رو با حرف «الي» متعدي مي‌شود كه به معناي انضمام و تماس است: ﴿وقَد اَفضي بَعضُكُم اِلي بَعض) 2 و كنايه از آميزش است؛ نه صريح در آن 3.
نسائكم: نساء، نسوان و نسوة، به معناي زنان، اسم جمع‌اند كه مفردشان، يعني مرأة، از غير لفظ آنهاست؛ مانند قوم كه مفردش مرء است. برخي بر اين باورند كه نساء و نسوة برگرفته از عبري و سرياني و آرامي است 4.
لباس: لِبْس و لباس (چيزي كه مي‌پوشاند) از ريشه لُبس و به معناي پوشاك است. لُبس از لَبِس يلبَس، به معناي پوشاندن، و لَبس از لَبَس يلبِس، به معناي آميختن و مشتبه شدن است 5. گفته‌اند: اصل واحد در لَبس و لُبس، پوشش براي نگهداري است كه با توجّه به اين دو معنا كاربرد همه مشتقات اين ريشه به نحو حقيقت است؛ نه مجاز، زيرا معناي ياد شده افزون بر لباس بدن،
^ 1 – ـ مفردات، ص359 360، «ر ف ث».
^ 2 – ـ سوره نساء، آيه 21.
^ 3 – ـ ر.ك: معجم مقاييس اللغه، ج4، ص508؛ مفردات، ص639، «ف ض ا».
^ 4 – ـ التحقيق، ج12، ص111، «ن س و».
^ 5 – ـ المصباح، ص548، «ل ب س».
448

اعم از لباس دنيا و آخرت: ﴿ولِباسُهُم فيها حَرير) 1 شامل لباس باطن، يعني ملكات راسخ در نفس كه موجب پوشش و نگهداري نفس از زشتيهاي معنوي است نيز مي‌شود: ﴿ولِباسُ التَّقوي ذلِكَ خَير) 2 چنان كه بر زن و شوهر نيز كه از هر لباسي بهتر نگهدار و ساتر يكديگرند، صادق است 3.
تختانون: اختيان از خَوَنَ، مراوده بر خيانت، نقيض امانت است. راغب مي‌گويد: جمله ﴿اَنَّكُم كُنتُم تَختانونَ اَنفُسَكُم﴾ بر تحقق و انجام خيانت دلالت نمي‌كند، بلكه تصميم بر خيانت و صرف مراوده نفساني بر مباشرت با زنان را مي‌رساند 4 ؛ ولي استاد علامه طباطبايي(قدس‌سرّه) مي‌فرمايد: جمله ياد شده مفيد وقوع خيانت و استمرار آميزش با زنان است و مؤيد آن تفريع پذيرش توبه و عفو الهي بر آن است: ﴿فَتابَ عَلَيكُم وعَفا عَنكُم﴾. اگر معصيت محقق نبود سخن از قبول توبه و عفو به ميان نمي‌آمد، چنان كه احلال به «الآن» مقرون شد: ﴿فَالئنَ بشِروهُنّ) 5
تفاوت اختيان و خيانت مانند تمايز اقتدار و قدرت، و اقتراب و قرب، در زياده معنا و شدّت، كثرت و مانند آن است. از اينجا معلوم مي‌شود كه نه تنها اصرار و استمراري در خيانت بود، چنان كه از كلمه ﴿كُنتُم﴾ بر مي‌آيد، بلكه شدت و كثرتِ آن هم ملحوظ بوده است.
خيانت به نفس، مانند ظلم به نفس، واقعيتي است كه قرآن حكيم آن را
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 23.
^ 2 – ـ سوره اعراف، آيه 26.
^ 3 – ـ ر.ك: التحقيق، ج10، ص160 163، «ل ب س».
^ 4 – ـ مفردات، ص305، «خ و ن».
^ 5 – ـ الميزان، ج2، ص45.
449

تبيين كرده است. برخي آن را به خيانت به يكديگر كه به منزله نفس واحدند معنا كرده‌اند. نگاه ناروا را خائنة الأعين گويند 1.
باشروهنّ: مباشرت، بدن را به بدن رساندن و كنايه از مقاربت است. «بَشَره» ظاهر پوست بدن و «أَدَمه» باطن آن است 2.
الْخَيْطُ الاَبيَضُ: خيط، مفرد خيوط، به معناي نخ است و خِياط، سوزن خياطي است: ﴿حَتّي يَلِجَ الجَمَلُ في سَمِّ الخِياط) 3 مقصود از ﴿الْخَيْطُ الاَبيض﴾ و ﴿الخَيطِ الاَسوَد﴾ سفيدي صبح و سياهي شب است 4. در ابتداي طلوع فجر صادق هر يك از روشنايي صبح و تاريكي شب به صورت نخي در امتداد افق نمودار مي‌شود.
«الخيط الأبيض» و «الخيط الأسود» دو تعبير ادبي رايج در حجاز بوده كه مردم با آن مأنوس بوده و در اشعارشان گاه از فجر با خيط ياد مي‌كرده‌اند:
فلمّ‌ أضئَت لن‌ غُدوةٌ ٭٭٭ وَ لاح من الصُّبح خَيطٌ أنارا 5
قرآن كريم نيز با «مِن» بيانيه «فجر» را بيان و ﴿الخَيطُ الاَبيَض﴾ را تفسير مي‌كند 6.
الاَسود: سواد مانند بياض معناي روشني دارد. خون سياهي كه در دل وجود دارد به نام سويداي قلب ناميده مي‌شود. جمعيت انبوه را سواد اعظم و
^ 1 – ـ التبيان، ج2، ص133.
^ 2 – ـ مفردات، ص124 125، «ب ش ر».
^ 3 – ـ سوره اعراف، آيه 40.
^ 4 – ـ مفردات، ص302، «خ ي ط».
^ 5 – ـ مجمع البيان، ج1 2، ص502.
^ 6 – ـ همان، ص505.
450

مدير و مدبّر چنين جمعيّت زيادي را سيّد گويند 1.
الْفَجْر: فجر به معناي شكافته شدني است كه با ظهور و پيدايش چيزي ديگر همراه باشد 2. با توجّه به دخيل بودن دو عنصر انشقاق و ظهور شي‏ء ديگر در اين واژه، تعبير فجر كاربردهاي مختلف دارد: 1. شكافته‏شدن ظلمت شب و طلوع نور و روشنايي روز: ﴿حَتّي يَتَ‏بَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الاَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجر﴾.
2. شكافته شدن سنگ و جوشيدن آب: ﴿واِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنهُ الاَنهر) 3 ﴿اضرِب بِعَصاكَ الحَجَرَ فَانفَجَرَت مِنهُ اثنَتا عَشرَةَ عَينا) 4
3. شكاف برداشتن ملكه تقوا و عدالت و ظهور فسق و گناه: ﴿اَم نَجعَلُ المُتَّقينَ كالفُجّار) 5 ﴿فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها) 6
مقصود از ﴿الفَجر﴾ در آيه مورد بحث، سپيده دم صبح و ظهور اثر نور خورشيد است كه با شكافته شدن ظلمت شب پديدار مي‌گردد. ﴿من الفجر﴾ حال است براي ﴿الخَيطُ الاَبيَض﴾؛ يعني خيط ابيضي كه از فجر و شكاف ظلمت حاصل گشته و در همين حال ظاهر شود 7.
عاكفون: عكوف روآوردن مستمر به چيزي يا مكاني همراه با تعظيم آن چيز
^ 1 – ـ ر.ك: المصباح، ص294، «السواد»؛ التبيان، ج2، ص135.
^ 2 – ـ التحقيق، ج9، ص32، «ف ج ر».
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 74.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 60.
^ 5 – ـ سوره ص، آيه 28.
^ 6 – ـ سوره شمس، آيه 8.
^ 7 – ـ التحقيق، ج9، ص32 33، «ف ج ر».
^ 8 – ـ تفسير البحر المحيط، ج2، ص59.
451

است و گاهي در مطلق حبس به كار مي‌رود. استعمال قرآني آن عبارت است از: ﴿فَاَتَوا عَلي قَومٍ يَعكُفونَ عَلي اَصنامٍ لَهُم) 1 ﴿وانظُر اِلي اِلهكَ الّذي ظَلتَ عَلَيهِ عاكِفًا) 2 ﴿ما‌ هذِهِ التَّما‌ثيلُ الَّتي اَنتُم لَها عكِفون) 3 ﴿لَن نَبرَحَ عَلَيهِ عكِفينَ حَتّي يَرجِعَ اِلَينا موسي) 4 بت‌پرستان در حريم بتها عكوف داشته و ملازم حرمت آنهايند، چنان كه موحدان نيز مسجد حرام را گرامي داشته و مُلزِم عظمت آن‌اند: ﴿والمَسجِدِ الحَرامِ الَّذي جَعَلنهُ لِلنّاسِ سَواءً العكِفُ فيهِ والباد) 5 ﴿اَن طَهِّرا بَيتِي لِلطّائِفينَ والعكِفين) 6 و استعمال آن (عكوف) در معناي لغوي حبس، بدون لحاظ تعظيم است؛ مانند ﴿وصَدّوكُم عَنِ المَسجِدِ الحَرامِ والهَدي مَعكوفًا اَن يَبلُغَ مَحِلَّه) 7
حُدُودُ الله: حدود جمع حد و به معناي قوانين الزامي و احكام قطعي، يعني واجبات و محرمات است. گفته‌اند: حد در لغت به معناي فصل و جداسازي و منع و جلوگيري است و احكام شرعي را چون مانع از اقدام و ارتكاب جرم و جنايت است، حدود مي‌گويند و حاجب و دربان، چون مانع دخول است، حدّاد ناميده مي‌شود 8.
^ 1 – ـ سوره اعراف، آيه 138.
^ 2 – ـ سوره طه، آيه 97.
^ 3 – ـ سوره انبياء، آيه 52.
^ 4 – ـ سوره طه، آيه 91.
^ 5 – ـ سوره حجّ، آيه 25.
^ 6 – ـ سوره بقره، آيه 125.
^ 7 – ـ سوره فتح، آيه 25.
^ 8 – ـ ر.ك: مفردات، ص579، «ع ك ف».
^ 9 – ـ المصباح، ص124 125، «ح د د».
452

برخي لغت پژوهان، منع و فصل و معاني ديگري را كه در نوع معاجم براي اين ريشه ذكر كرده‌اند، مجازي و از لوازم معناي حقيقي و مصاديق آن دانسته و بر اين باورند كه تنها مفهوم جاري در همه كاربردهاي اين ريشه، حِدّت (تندي و تيزي) است و مصاديق حدّت به اختلاف موضوعات مختلف است. طبق اين نظر، «حدود الله»، به مناسبت مفهوم حدّت، به احكام الزامي الهي، اعم از واجب و حرام منصرف است. قرآن كريم نيز آن را در همين موارد، مانند روزه و طلاق و احكام آنها، به كار برده است 1.

تناسب آيات
آيه مورد بحث در معنا به آيه 185 متّصل است و آيه‌اي كه بين اين دو آمده جمله‌اي معترضه است 2 ، بنابراين خداي سبحان پس از آنكه در اثناي بيان احكام روزه اين نكته را يادآور شد كه هدف نخست در اصلاح نفوس، ايمان است و اعمال، مانند روزه، وقتي نافع است كه خاستگاه آن ايمان باشد؛ نه عادت يا همرنگي با جماعت: ﴿وليُؤمِنوا بي لَعَلَّهُم يَرشُدون) 3 به بيان بقيه احكام روزه بازگشت و فرمود: ﴿اُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيام… ) 4 در اين آيه، به بيان برخي كارها در شبهاي روزه، مانند ماه مبارك رمضان، منتقل مي‌شود كه گمان مي‌شد با عبادت روزه تنافي دارد. آيه مورد بحث به سبب اين انتقال، از جمله‌هاي سابق منفصل و جداست 5.
^ 1 – ـ التحقيق، ج2، ص190 192، «ح د د».
^ 2 – ـ روح المعاني، ج2، ص97.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 186.
^ 4 – ـ تفسير المنار، ج2، ص173.
^ 5 – ـ تفسير التحرير و التنوير، ج2، ص178.
453

تنها وجه تناسبي كه براي پيوند اين آيه با آيه قبل گفته شده اين است كه تصوّر قرب و حبّ خداوند سبحان در عين عظمت و علوّ او، كه در پرتو آيه قبل براي مؤمنان حاصل شد، لذّت خطاب الهي را كه پيش از آن آمده بود بدانان يادآور شد و آنها مشتاق آن گفت‌وگو و خطاب شدند. آن خطاب، روزه را برايشان آسان كرده بود؛ گويا اكنون آساني بيشتري را در اين‌باره از خداي متعالي مسئلت مي‌كردند، به ويژه نسبت به آنچه بر اهل كتاب حرام شده بود؛ همچنين درباره آميزش و خوردن پس از خواب سرِشب در ماه مبارك رمضان. خداوند سبحان براي اثبات نزديكي خويش و نيز براي اجابت آن خواسته فرمود: ﴿اُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيام… ) 1
تذكّر: پيشينه حرمت آميزش در شبِ روزه را مي‌توان از شواهد داخلي آيه مورد بحث استنباط كرد و حرمت اكل و شرب بعد از خواب سرِشب را از شواهد خارجي مي‌توان فهميد. اين شواهد خارجي همان روايات مأثور از معصومان(عليهم‌السلام) است 2 ؛ نه صرف تشبيه كتابت روزه بر مسلمانان به كتابت آن بر پيشينيان. غرض آنكه حرمت اكل و شرب در روز هم قبلاً به وسيله روايات روشن شده بود وگرنه قبل از نزول آيه مورد بحث دليل قرآني بر حرمت اكل و شرب در روز يا در تمام روز وجود نداشت.
٭ ٭ ٭

شبهاي روزه
صدر آيه گوياي حليت آميزش و ترخيص آن در شبهاي روزه است: ﴿اُحِلَّ لَكُم
^ 1 – ـ نظم الدرر، ج1، ص350.
^ 2 – ـ تفسير القمي، ج1، ص66؛ اسباب نزول القرآن، ص53 54.
454

لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ اِلي… ﴾. مقصود از ﴿لَيلَةَ الصِّيام﴾ به قرينه ﴿ثُمَّ اَتِمّوا الصِّيامَ اِلَي الَّيل﴾ شبهايي است كه فرداي آن روزه گرفته مي‌شود؛ مانند «ليلةالجمعه» كه قبل از روز جمعه است؛ نه شبي كه روز قبل آن زمان روزه بوده است و چون جنس شب مراد است، همه شبهاي روزه در ماه رمضان و غير آن را شامل مي‌شود.
برخي ﴿لَيلَةَ الصِّيام﴾ را شبي پنداشته‌اند كه روزه روز قبل به آن منتهي شده است 1. اين احتمال كه مقصود شبي باشد كه روزه روز قبل به آن منتهي شده خلاف ظاهر آيه است، چنان‏كه دليل كافي براي اين دعوا اقامه نشده است.
نكته:
1- جمله ﴿اُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيام﴾ نشان مي‌دهد كه روزه عملي مختص به روز است و با فرارسيدن شب پايان مي‌پذيرد، گرچه هنوز افطار نكرده باشد، پس امساك از خوردن و آشاميدن و ترك ساير مفطرات فقط در همين مدت واجب است و با آمدن شب ممنوعيت برداشته مي‌شود، برخلاف اعتكاف كه معتكفْ در آن حال، اعم از شب و روز، بايد از مبطلات اعتكاف بپرهيزد و نيز برخلاف حال احرام كه مُحْرِمْ در آن حال، شبانه‌روز بايد محرّمات آن را ترك كند.
2- هرچند روزه با فرارسيدن شب پايان مي‌پذيرد؛ ولي نماز مغرب و عشا قبل از افطار خارجي افضل از آن است كه بعد از آن باشد.

احلال پس از تحريم
برخي مفسران، حلال كردن آميزش در شبهاي روزه را ابتدايي دانسته‌اند؛ نظير
^ 1 – ـ رحمة من الرحمن، ج1، ص269، هرچند در ايجاز البيان كه در ذيل آن چاپ شده ليله صيام را طبق معناي مشهور ياد كرده است (همان، ص270).
455

احلال در ﴿اُحِلَّ لَكُم صَيدُ البَحر) 1 نه اينكه مسبوق به حرمت بوده و با نزول آيه مورد بحث حلال شده است، زيرا در آيات روزه از آميزش نهي نشده بود تا احلالِ كنوني مسبوق به حرمت باشد و با اين آيه آن نهي برداشته شود 2. رواياتي از اهل سنت نيز اين معنا را تأييد مي‌كند 3.
شايد گفته شود كه مسلمانان از آيه ﴿كُتِبَ عَلَيكُمُ الصّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي‌الَّذينَ مِن قَبلِكُم) 4 چنين فهميده بودند كه روزه آنان نظير روزه ساير اديان الهي است و چون نصارا تنها در ابتداي شب روزه، خوردن و آميزش را روامي‌دانستند، مسلمانان نيز همين روش را اتخاذ كردند و چون رعايت اين حكم، هم براي جوانان، به لحاظ آميزش، و هم براي سالخوردگان به لحاظ اكل و شرب دشوار بود، آيه نازل شد كه اين امور در شب براي مسلمانان حرام نيست؛ يعني تشبيه در آيه ﴿كَما كُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِن قَبلِكُم﴾ تنها از جهت اصل وجوبِ روزه است؛ نه خصوصيات آن، و به اصطلاح، احلال در مقام توهّم حظر است؛ نه اصل حظر 5.
تحقيق آن است كه شواهد داخلي و خارجي آيه به خوبي نشان مي‌دهد كه آميزش، سابقه حرمت داشته است و اين آيه با آياتي نظير ﴿اُحِلَّت لَكُم بَهيمَةُ الاَنعم) 6 و ﴿اُحِلَّ لَكُم صَيدُ البَحر﴾ كه احلال ابتدايي را بيان مي‌كنند تفاوت
^ 1 – ـ سوره مائده، آيه 96.
^ 2 – ـ التفسير الكبير، مج3، ج5، ص110؛ تفسير المنار، ج2، ص175.
^ 3 – ـ ر.ك: الدر المنثور، ج1، ص475 477.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 183.
^ 5 – ـ ر.ك: الميزان، ج2، ص45.
^ 6 – ـ سوره مائده، آيه 1.
456

دارد. شواهد داخلي آيه عبارت است از:
1- ﴿اُحِلَّ لَكُم﴾ كه ظاهر آن جعل حلّيت است.
2- ﴿اَنَّكُم كُنتُم تَختانون﴾ كه ظاهر آن گناه بودن آميزش در گذشته و نشان وقوع اين عمل است.
3- ﴿فَتابَ عَلَيكُم وعَفا عَنكُم﴾ كه دلالت بر معصيت بودن مباشرت دارد، وگرنه توبه و عفو معنا نداشت.
4- ﴿فالئن بشِرُوهنّ﴾ كه ظاهر آن تجويز مباشرت از زمان نزول اين آيه است.
اگر اين شواهد داخلي به صراحتْ مسبوقيت احلالِ آميزش به حرمت آن را نرساند، مي‌توان از آن به خوبي استظهار كرد كه قبلاً حرمتي بوده و آيه آن را برداشته است.
شاهد خارجي، بياني از حضرت امام صادق(عليه‌السلام) درباره شأن نزول آيه است كه در صدر آن آمده است: «كان النّكاح و الأكل مُحَرّمين في شهر رمضان باللّيل بعد النوم… » 1
درست است كه در آيه روزه از خوردن و آميزش در شب روزه نهي نشده است؛ ولي وارد نشدن نهي در آيه روزه با سابقه حرمت آنها منافات ندارد، زيرا آيات روزه درباره ترك اين امور در روز نيز ساكت است. حرمت اين امور در روز با سنّت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) كه حجّت الهي است ثابت شده و همچنان ثابت مانده است. حرمت في‌الجمله آنها در شبهاي روز روزه نيز با سنّت نبوي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ثابت شد و مجددًا طبق دستور خداوند از راه سنّت رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) حرمت آنها
^ 1 – ـ بحار الاَنوار، ج2، ص241.
457

برطرف شده، بنابراين با توجه به شأن نزول آيه، خوردن و آشاميدن نيز مانند مباشرت سابقه حرمت داشته و با نزول اين آيه و نسخ حرمت پيشين، خوردن و آشاميدن نيز تا طلوع فجر صادق مباح شد: ﴿وكُلوا واشرَبوا حَتّي يَتَ‏بَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الاَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ) 1 البته چنان كه اشاره شد در اين آيه شاهدي بر مسبوقيت حرمت اكل و شرب نيست و اين معنا تنها از روايات استفاده مي‌شود؛ خلاف مباشرت كه شواهد داخلي آيه بر حرمت قبلي آن گذشت.

راز گرايشهاي طبيعي
در آيه مورد بحث از برخي گرايشهاي طبيعي آدمي سخن به ميان آمده است: ﴿الرَّفَثُ اِلي نِسائِكُم﴾، ﴿فَالئنَ بَشروهنّ﴾.
انسان به طور طبيعي به خوردن، خوابيدن و جنس مخالف گرايش دارد؛ ولي همه اين امور ابزار كار است؛ نه هدف خلقت. گرايش انسان به خوردن، براي حفظ سلامت او و بقاي شخص است؛ نه لذت بردن و چون غذاي انسان مانند غذاي بعضي حيوانات در همه جاي طبيعت آماده يافت نمي‌شود، بلكه با رنج و زحمت فراوان به دست مي‌آيد، خداي سبحان، مزد كارگري و رنج و زحمت او را در قوه چشايي او قرار داده است تا لذت ببرد و اگر اين لذت نبود چه‏بسا به دنبال تحصيل غذا نمي‌رفت و تلف مي‌شد، بلكه اصل غذا خوردن، التقام، جويدن، بلع، هضم، دفع و ساير لوازم آن همراه با دشواريهاست و اگر در اين كار لذتي نبود شايد حيوان هم كه غذاي او آماده است به سراغ آن نمي‌رفت.
^ 1 – ـ بحار الاَنوار، ج2، ص241.
458

انسانِ حكيمْ و فرزانه مي‌داند كه لذت بردن از غذا مزد كارگري و زحمت اوست و نه هدف، از اين‏رو قبل از آنكه در صدد تهيه غذاهاي لذيذ باشد، به فكر تأمين سلامتي خود است؛ ولي فرد غير عاقل چون به راز اين گرايش تكويني پي‏نبرده است، پيوسته به فكر تأمين لذت بيشتر است و پُر مي‌خورد تا بيشتر لذت ببرد!
قرآن هدف زناشويي را كامجويي و لذت بردن از يكديگر نمي‌داند، بلكه براي آن چند هدف مي‌شمرد كه دو نمونه آن بازگو مي‌شود: 1. تأمين آرامش موردنياز زن و شوهر: ﴿خَلَقَ لَكُم مِن‌نفُسِكُم اَزوجًا لِتَسكُنوا اِلَيها) 1 2.بقاي نسل: ﴿نِساؤُكُم حَرثٌ لَكُم فَأتوا حَرثَكُم اَنّي شِئتُم وقَدِّموا لاَنفُسِكُم) 2 مزرعه بودن زن و به فكر پيش آوردن خير (فرزند صالح) بودن، كه در اين آيه آمده، ناظر به حفظ نسل و بقاي نوع است. چون توليد نسل و حفظ آن با مشقت همراه است، خداوند مزد اين كار دشوار را لذتهاي زودگذر جنسي قرار داده است؛ ولي عده‌اي اين لذتها را كه در حيوانات نيز هست، هدفِ خلقت خود مي‌پندارند.
از طرف ديگر، چون پرورش و تربيت فرزندان، كاري توانفرساست، خداوند مزد آن را تأمين «عاطفه» قرار داده است. اگر اين لذتها و علاقه‌ها نبود، كسي حاضر به تحمل مشكلات توليد نسل و تربيت فرزند نمي‌شد.

تشبيه همسر به لباس
قرآن كريم كتاب نور و هدايت است، از اين‏رو كنار مباحث علمي، عقلي و
^ 1 – ـ سوره روم، آيه 21.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 223.
459

فقهي، نكته‌هاي اخلاقي و تربيتي را نيز كه صبغه ضمانت اجراي احكام فقهي و حقوقي را دارد بيان مي‌كند. در اين آيه پس از حكم جواز آميزش در شبهاي روزه، همسران را لباس يكديگر مي‌داند: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ﴾. در اين تشبيه لطيف (تشبيه همسر به لباس)، نكات تربيتي دقيقي است كه برخي از آنها بدين شرح است:
1- لباس مانع از آسيب است. ازدواج هرچند اطفاي غريزه را به همراه دارد؛ ليكن صبغه ملكوتي آن صيانت از گناه و حراست از نگاه آلوده است. آنچه از حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) رسيد كه: «من تزوّج فقد أحرز نصف دينه» 1 ناظر به همين نكته فاخر است. زن با انتخاب شوهر و مرد با انتخاب همسر بهانه‌اي براي آسيب پذيري ندارد 2. مهم‌ترين بهره‌اي كه از ازدواج نصيب همسران مي‌شود صيانت گوهر دين از غارت ابليس از خارج، و چپاول هوس از داخل است.
2- لباس عيوب انسان را مي‌پوشاند و آبرو را حفظ مي‌كند. زن و شوهر نيز بايد عيوب هم را بپوشانند و آبروي اجتماعي يكديگر را حفظ كنند.
3- لباس، انسان را از گرما و سرما و… حفظ مي‌كند. زوجين نيز بايد در حوادث تلخ و شيرين و گرم وسرد زندگي، موجبات دلگرمي هم را فراهم كنند.
4- ميان لباس و كسي كه آن را پوشيده رابطه‌اي تنگاتنگ و صميمي است كه بيگانه ميان آن دو راه ندارد. رابطه زوجين نيز بايد چنين باشد تا بيگانه‌اي به درون زندگي آنان راه نيابد كه به اسرارشان پي‌برده، احيانًا فتنه‌گري كند.
^ 1 – ـ مكارم الاخلاق، الباب الثامن، ص196.
^ 2 – ـ روض الجنان، ج3، ص51؛ كشف الاسرار، ج1، ص504.
460

5. اعضاي بدن با لباس در تماس است و لباس از تماس مستقيم آنها با بيرون ممانعت مي‌كند. زوجين نيز بايد در همان ارتباط صميمي زناشويي خويش تماس غريزي برقرار كنند، زيرا نه مي‌توان زن و شوهر را از داشتن تمايل جنسي برحذر داشت و نه مي‌توان جلوي آن را براي بيگانه باز گذارد، بلكه بايد غرايز را بدون تعطيلْ محدود و تعديل كرد، چنان‏كه لباس، انسان را محدود مي‌كند.
6. انسان پوشيدن لباس آلوده و وصله‌دار را خوش ندارد. در انتخاب همسر نيز بايد چنين دقتهايي اعمال شود.
7. لباس مايه آرامش انسان است. زن و شوهر نيز موجب آرامش يكديگرند. قرآن از شب، هم به «لباس» تعبير كرده است: ﴿وجَعَلنَا الَّيلَ لِباسا) 1 و هم به سكونت و آرامش: ﴿هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الَّيلَ لِتَسكُنوا فيه) 2 اين دو تعبير درباره زوجين نيز آمده است: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ﴾، ﴿ومِن ءايتِهِ اَن خَلَقَ لَكُم مِن‌نفُسِكُم اَزوجًا لِتَسكُنوا اِلَيها وجَعَلَ بَينَ‏كُم مَوَدَّةً ورَحمَة) 3
8. لباس آرايه انسان است و به وي زينت مي‌بخشد. زن و شوهر نيز بايد زينت يكديگر باشند. زن و شوهر كنار هم موقعيتي در خانواده و اجتماع پيدا مي‌كنند كه در گذشته آن را نداشته‌اند، از اين‏رو به آنها با احترام بيشتري برخورد مي‌شود.
حاصل اينكه غرض اصلي از ازدواج، اطفاي غرايز جنسي نيست، بلكه
^ 1 – ـ سوره نبأ، آيه 10.
^ 2 – ـ سوره‏يونس، آيه 67.
^ 3 – ـ سوره روم، آيه 21.
461

تأمين رفاه و آرامش در پرتو تأسيس كانون گرم خانواده و نيز بقاي نسل است.
تذكّر:
1- واژه لباس مفرد است، در حالي كه در اين آيه ضميري كه لباس خبر آنهاست جمع است: يكي «هنّ» و ديگري «انتم»: ﴿هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ﴾. راز اينكه «البسة» گفته نشده آن است كه «لباس» در حكم مصدر، و جمع و مفرد در آن يكسان است 1.
2- منافع فراواني كه مي‌تواند نكات اين تشبيه باشد محصور عقلي نيست، بلكه مي‌توان بيش از آن‏مقدار كه در اين نوشتار آمد شناسايي و ضبط كرد. مفسران نيز در وجوه تشابه به نصاب خاص بسنده نكرده‌اند. فخر رازي ضمن يادكردن پنج وجه برخي از آنها را مورد نقد قرار داده است 2.
3- عنصر محوري زناشويي دو چيز است كه اگر آن دو چيز حاصل شود ساير مزاياي ياد شده تأمين خواهد شد؛ يكي مودت عاقلانه به يكديگر و ديگري رحم و عاطفه: ﴿وجَعَلَ بَينَ‏كُم مَوَدَّةً ورَحمَة) 3 تفصيل اين دو عنصر و تحقّق همه مزاياي ياد شده در پرتو اين دو اصل به تفسير آيه مربوط به آن واگذار مي‌شود.

خيانت به نفس بر اثر ارتكاب حرام
بيان قرآن كريم درباره راز حلال شدن مباشرت در شبهاي روزه اين است: خدا مي‌دانست كه برخي از شما خويشتندار نيستيد و به حرام مي‌افتيد، پس براي اينكه با ارتكاب حرام به خود خيانت نورزيد، از سر رأفت و رحمت، آميزش را
^ 1 – ـ التفسير الكبير، مج3، ج5، ص114.
^ 2 – ـ همان..
^ 3 – ـ سوره روم، آيه 21.
462

در آن زمان بر شما حلال كرد: ﴿عَلِمَ اللّهُ اَنَّكُم كُنتُم تَختانونَ اَنفُسَكُم﴾.
فعل مضارعِ ﴿تَختانون﴾ نشان مي‌دهد كه اين خيانت، سيره مستمر عده‌اي بوده است و آنها در گذشته و حال بر اثر تجاوز از حدّ الهي به خود خيانت مي‌كرده‌اند.
تعبير ﴿اَنفُسَكُم﴾ نيز مي‌فهماند كسي كه بر اثر معصيت، حكم خدا را زيرپا مي‌گذارد، در حقيقت به خود خيانت كرده است، از اين رو قرآن ظلم ستمگران، كفر كافران و معصيت تبهكاران را خيانت و ستم آنان به خويشتن مي‌شناساند: ﴿وما ظَلَمونا ولكِن كانوا اَنفُسَهُم يَظلِمون) 1 و اعلام مي‌دارد ستم آنها ضرري به خدا نمي‌رساند، زيرا او ﴿غَنِي عَنِ العلَمين) 2 است.

توبه خداوند
خداي سبحان هم براي اينكه بگويد گناهان گذشته را مي‌بخشد و هم براي زمينه سازي سهولت كار در آينده چنين فرمود: ﴿فَتابَ عَلَيكُم وعَفا عَنكُم﴾. اين توبه همان توبه نهايي خداست؛ نه توبه ابتدايي.
توبه «ابتدايي» آن است كه فيض خدا شامل انسان شود و او را بيدار كند تا درباره گناهان پيشين تصميم بگيرد و وقتي از گذشته خويش پشيمان شد و مصمّم گشت كه در آينده نيز گناهي مرتكب نشود، توبه‌اي است كه بنده كرده و از مخالفتِ حكم خدا به موافقتِ با آن رجوع كرده است و پس از آن، توبه «نهايي» تحقق مي‌يابد؛ يعني خداوند لطف و رحمتش را بازمي‌گرداند و توبه عبد را مي‌پذيرد، پس توبه هر بنده‌اي محفوف به دو توبه (رجوع) ابتدايي و
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 57.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 97.
463

انتهايي خداي سبحان است: ﴿ثمَّ تابَ عَلَيهِم لِيَتوبوا اِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيم) 1
اگر نبود ظهور ﴿كُنتُم تَختانون﴾ در فعليت خيانت و استمرار اختيان، ممكن بود توبه مورد بحث به معناي رجوع لطف الهي در اصل تسهيل حكم و رفع حرمت قبلي باشد؛ امّا با انعقاد ظهور مزبور از يك‏سو و ظهور عنوان عفو از سوي ديگر، مي‌توان گفت كه منظور از توبه همان قبول توبه بنده گنهكار است.

ترخيص در مباشرت
جمله ﴿فَالئنَ بشِروهُنَّ وابتَغوا ما كَتَبَ اللّهُ لَكُم﴾، ترخيص در مباشرت و رفع منع را مي‌رساند. البته رفع منع پيشين منافي كراهت نيست، پس اگر دليلي بر كراهت آن دلالت داشت قابل جمع است.
آنچه در ادامه آيه، به عنوان ﴿وابتَغوا ما كَتَبَ اللّهُ لَكُم﴾ آمده است نه اختصاص به مرد دارد (هرچند مخاطب مردان‌اند) و نه منحصر در وجوهي است كه مفسران آورده‌اند، زيرا نه دليل عقلي بر حصر آن وجوه است و نه دليل نقلي معتبر وجوه محتمل را محصور كرده است، از اين‏رو برخي، مانند فخر رازي 2 و ابوحيان اندلسي 3 ، هشت وجه را يادآور شده‌اند و بعضي كمتر.
معناي ﴿فَالئنَ بشِروهُنَّ وابتَغوا ما كَتَبَ اللّهُ لَكُم﴾ اين است كه از هم‌كنون مباشرتِ شبانه براي شما جايز است؛ ولي صرفاً براي اطفاي غريزه
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه 118.
^ 2 – ـ التفسير الكبير، مج3، ج5، ص113 116.
^ 3 – ـ تفسير البحر المحيط، ج2، ص56 57.
464

شهوت نيست، بلكه براي طلب فرزند است؛ فرزندي كه خداي سبحان براي نوع انسانها از طريق مباشرت پديد مي‌آورد.
اين دستور، نكته اخلاقي ديگري است كه كنار مباحث علمي و فقهي مطرح مي‌شود، زيرا قرآن حكيم، حكمت عملي را آميخته با حكمت نظري ارائه كرده و در كنار طرح بعضي از احكام فقهي و حقوقي، نكات و دستورات اخلاقي و تربيتي را بيان مي‌كند، برخلاف كتابهاي دارج فنّي كه فقط به ذكر مسئله فقهي يا مطلب حقوقي بسنده مي‌كنند.

آغاز و انجام روزه
آغاز و انجام روزه، با هم صريحًا بيان نشده، هرچند انجام آن به طور وضوح معلوم شده است. در نماز مبدأ و منتهاي آن با آيه ﴿اَقِمِ الصَّلوةَ لِدُلوكِ الشَّمسِ اِلي غَسَقِ الَّيل… ) 1 معلوم شده؛ امّا در روزه چنين آمده است: 1. در ماه رمضان روزه واجب است. 2. در شبهاي روزه اكل و شرب و آميزش جايز است. 3. اين جواز محدود به فرا رسيدن فجر است كه در آن خطّ تاريك افق از خطّ روشن آن معلوم است. 4. آنگاه روزه را تا شب بايد ادامه داد.
از مجموع اين امور آغاز آن معلوم مي‌شود، چنان كه انجام آن نيز معلوم است. توضيح بيشتر درباره مبدأ و منتهاي روزه به كمك روايات معلوم مي‌شود.
بعضي از مفسران عامه 2 و نيز برخي از اماميه 3 پايان رخصت را در ﴿حَتّي
^ 1 – ـ سوره اسراء، آيه 78.
^ 2 – ـ الجامع لاَحكام القرآن، مج1، ج2، ص303.
^ 3 – ـ مانند مرحوم شيخ صدوق؛ ولي معلوم نيست فتواي ايشان باشد، چون در كتاب رواي‏ي وي آمده است (المقنع، ص189؛ ر.ك: جواهر الكلام، ج16، ص237).
465

يَتَ‏بَيَّنَ لَكُم… ﴾ براي اكل و شرب و نكاح و رَفَث دانسته و گفته‌اند كه در شبهاي روزه، نكاح و رَفَث (مانند خوردن و آشاميدن) تا طلوع فجر جايز است و بر اين اساس، تعمّد بقاي بر جنابت را كه عامّه پذيرفته‌اند، تجويز مي‌كنند و مي‌گويند: ممنوعيت آميزش از طلوع فجر شروع مي‌شود و قبل از آن منعي ندارد، پس تعمّد بقاي بر جنابت به دو دليل از مفطرات روزه نيست:
1- منظور از «ليلة» در ﴿اُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَث… ﴾، ابتداي شب تا طلوع فجر است، پس تا آغاز صبح، رَفَث جايز است و غسل آن در روز واقع مي‌شود و روزه از اين جهت مانند نماز است؛ يعني همان گونه كه بعد از طلوع فجر، براي نماز غسل واجب مي‌شود، براي روزه نيز پس از طلوع فجر غسل واجب مي‌شود و قبل از آن متعين نيست.
2- افزون بر ظاهر آيه، رواياتي نيز تعمّد بقاي بر جنابت تا طلوع فجر را تجويز مي‌كند. اين روايات در بحث روايي خواهد آمد.
مقتضاي تحقيق اين است كه غايت در ﴿حَتّي يَتَبَيَّن﴾ فقط به جمله اخير كه درباره اكل و شرب است تعلّق دارد، چنان كه به نظر محققان علم اصول، تعلّق قيد به جمله اخير قدر متيقّن است 1 و به قرينه رواياتي كه در مسئله رَفَث خواهد آمد، مقصود از «ليلة» در صدر آيه، شب تا لحظاتي قبل از طلوع فجر است كه بتوان غسل يا تيمّم بدل از آن كرد.
روايات اين مسئله هم دو دسته است؛ طبق برخي از آنها اگر كسي در شب ماه مبارك رمضان نياز به غسل داشت و تا طلوع فجر غسل نكرد، روزه او صحيح است و كفاره ندارد؛ ولي برپايه بعضي رواياتِ ديگر، قضا و كفاره بر
^ 1 – ـ ر.ك: كنزالعرفان، ج1، ص215؛ زبدة البيان، ص173.
466

عهده اوست. اين روايات و وجه جمع آنها با روايات پيشين در بحث روايي خواهد آمد.

«خيط اَبيض» و «خيط اَسود»
شب هنگام كه سايه سياه زمين همه جا را پوشانده است: ﴿والَّيلِ اِذا يَغشي) 1 تدريجًا شب به پايان مي‌رسد و ابتدا نوار سفيدي عمودي و شبيه دم گرگ، به نام فجر كاذب ظهور مي‌كند و فرا رسيدن صبح را به دروغ گزارش مي‌دهد و سرّ كذب آن اين است كه آن پايان شب است؛ نه آغاز روز، از اين‏رو پس از مدتي ناپديد مي‌گردد. سپس نوار سفيدي سراسر افق و كرانه شرقي را فرامي‌گيرد و لحظه به لحظه روشن‌تر مي‌شود و با روشنايي خود، حلول روز را صادقانه نويد مي‌دهد. به اين نوار سفيد افقي كه بالاي آن، نوار سياه افقي قرار دارد «فجرصادق» مي‌گويند و سرّ صدق آن اين است كه آن آغاز روز است.
هنگام طلوع فجر صادق، اين دو نوار سياه و سفيد كاملاً از هم جدا و متمايزند؛ ولي روي هم قرار دارند. نوار سفيدرنگ را كه پايين‌تر قرار دارد و سراسر كرانه را روشن مي‌كند «خَيْط ابيض» و آن نوار سياه رنگ را كه بالا قرار گرفته و دنباله شب است «خَيْط اسود» مي‌نامند. نوار سياه چون بالاي افق قرار دارد، هم لبه آن و هم بدنه‌اش به خوبي پيداست؛ ولي نوار سفيد، چون در پايين افق قرار گرفته است، تنها لبه آن پيداست و بدنه‌اش زير افق پنهان است.
با اين بيان، ﴿مِنَ الفَجر﴾ متعلّق به «خَيْط ابيض» و بيان و تفسير آن است؛ گويا كسي از خيط ابيض مي‌پرسد و خداوند مي‌فرمايد: خيط ابيض از
^ 1 – ـ سوره ليل، آيه 1.
467

فجر است. خيط اسود از شب است و چون اين معنا به قرينه مقابله از ﴿مِنَ‌الفَجر﴾ فهميده مي‌شود، به دنبال ﴿الخَيطِ الاَسوَد﴾ كلمه «من الليل» نيامده است، زيرا اولاً كلمه ﴿اِلَي الَّيل﴾ در پيش و ذكر آن تكرار است. ثانيًا نكته‌اي كه در ﴿مِنَ الفَجر﴾ است در ﴿مِنَ الَّيل﴾ نيست، چون از مجموع ﴿مِنَ الفَجر﴾ و ﴿اِلَي الَّيل﴾ به خوبي دو حدّ زماني روزه معلوم مي‌شود.
ب‏رپ‌ي‏ه ﴿حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُ‏م﴾ م‏ع‏ي‌ر آغاز روز، «تبين» است. در «ليالي‏مقمره» (شبهاي مهتابي) نمي‌توان بين روز و شب فرق گذارد، زيرا نمي‌توان فهميد كه روشني موجود از مهتاب است يا سفيدي فجر صادق، از اين‏رو بعضي از فقها بر آن‌اند كه در شبهاي سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه بايد احتياطاً مقداري صبر شود تا روشني روز از روشنايي مهتاب مشخص گردد، آنگاه نماز صبح خوانده شود؛ ليكن طبق تحقيق فقهي چنين احتياطي واجب نيست و تفصيل آن به فنّ شريف فقه موكول است.
تذكّر: 1. آغاز روزه از تبيّن دو نوار ياد شده از يكديگر، يعني طليعه فجر صادق است، هرچند روز به معناي صبح فراگير نشده باشد؛ ليكن انجام روزه تبيّن شب يا تمايز دو نوار سياه و سرخ از يكديگر نيست؛ يعني با تبيّن خيطاحمر كه در بالاي افق است و خيط اسود كه در پايين آن است افطار جايز نيست، بلكه با زوال سرخي كرانه شرق و يك دست شدن افق شرقي، شب به طور كامل فرامي‌رسد و با تحقق عنوان شب، افطار جايز مي‌شود.
2. در برخي روايات نبوي چنين آمده كه اذان بلال مانع سحري خوردن نيست 1 ، چنان كه صبح مستطيل مانع آن نيست و تنها صبح مستطير مانع آن
^ 1 – ـ من لا يحضره الفقيه، ج1، ص261.
468

است. فرق مستطيل (عمودي) و مستطير (افقي) قبلاً بيان شد و امّا مانع نبودن اذان بلال و مانع بودن اذان ابن مكتوم براي آن است كه اذان بلال براي بيداري جهت نماز شب بود؛ نه فريضه صبح 1.

بساطت و استمرار روزه
حضرت استاد علامه طباطبايي(قدس‌سرّه) به دلالت كلمه ﴿اَتِمّوا﴾ چنين استفاده كرده‌اند:
روزه حقيقتي واحد و عبادتي تام است؛ نه مجموع از چند امر عبادي، چون واژه «تمام» را در مواردي به كار مي‌برند كه متعلّق آن واحد منسجم باشد؛ در مقابل واژه «كمال» كه در موردي به كار مي‌رود كه متعلّق آن اجزاي داراي اثر مستقل باشد؛ مانند: ﴿اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم واَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي) 2 چون دين مجموعه نماز، روزه، حج و… است كه هر يك اثري مستقل دارد؛ خلافِ نعمت 3.
لازم است عنايت شود كه عنوان تمام و اتمام همان‌طور كه درباره عبادتهايي مانند روزه، حج و عمره: ﴿واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّه) 4 و نيز درباره تعهّدهاي حقوقي، مانند ﴿فَاَتِمّوا اِلَيهِم عَهدَهُم اِلي مُدَّتِهِم) 5 استعمال شده،
^ 1 – ـ روض الجنان، ج3، ص57.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 3.
^ 3 – ـ الميزان، ج2، ص48.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 196.
^ 5 – ـ سوره توبه، آيه 4.
469

درباره نعمت الهي نيز به كار برده شده است: ﴿… ويُتِمُّ نِعمَتَهُ عَلَيكَ وعَلي ءالِ يَعقوب) 1
روزه، به دلالت ﴿اَتِمُّوا﴾ كه در آيه مورد بحث آمده، عملي وُحداني و مستمر است از طلوع فجر صادق تا فرارسيدن شب. شب، هنگامي است كه سرخي مشرق از كرانه شرق زايل گردد. البته هر لحظه سرخي خاصي از كرانه شرق تا كرانه غرب پديد مي‌آيد و برطرف مي‌شود، هرچند به حسّ چنين مي‌آيد كه يك سرخي خاص است كه در امتداد ياد شده در حركت است. برخي احتياط را در آن دانسته‌اند كه سرخي بالاي سر برطرف شود.
چون روزه عملي وُحداني و مستمرّ است، آنچه به استمرار عزم آسيب مي‌رساند، حتي قطع نيّت يا نيت قاطع به زعم بعضي، مبطل آن است. عنصر محوري اين حكم را همان تفاوت بين عزم مستمر و عزم بر استمرار عمل برعهده دارد. در روزه عزم مستمر با حفظ وحدت شخصي آن معتبر است، ازاين‏رو قطع نيّت، به هر طريق كه باشد، به صحت روزه آسيب مي‌رساند، هرچند در كفاره و مانند آن فرق است. تفصيل اين مطلب به فنّ شريف فقه برمي‌گردد.
با فرا رسيدن شب، روزه پايان مي‌پذيرد و روزه‌دار نمي‌تواند شب نيز نيت روزه كند، چون روزه عمل قربي و عبادي است و اينكه كسي با چنين نيتي، زماني را كه شرعاً جز حدّ روزه نيست عمداً داخل در حدّ روزه قرار دهد، تشريع و محرّم است و روزه را باطل مي‌كند؛ مانند كسي كه نماز چهار ركعتي را عمداً پنج ركعت بخواند. غرض آنكه طبق بحثهاي قبلي كلمه ﴿اِلَي الَّيل﴾ غايت
^ 1 – ـ سوره يوسف، آيه 6.
470

است و «غايت» اگر در موارد ديگر مفهوم نداشته باشد، در اينجا مفهوم دارد، چون در مقام تحديد و بيان حدّ است، پس نمي‌توان گفت آيه درباره روزه در شب ساكت است و منع آن را بايد از دليل ديگري فهميد، بنابراين همان‌طور كه در طرف آغاز، قبل از فجر را نمي‌توان در محدوده روزه داخل كرد و آن را به نيّت صوم مانند روز دانست، در طرف انجام نيز حكم همين است.
تذكّر: در اين آيه بيش از سه محظور از محرّمات حال روزه، يعني مباشرت، خوردن و آشاميدن، ذكر نشده؛ ولي چيزهايي كه روزه را باطل مي‌كند منحصر در اين سه چيز نيست. برخي، مانند ابومسلم اصفهاني، غير از سه چيز مزبور را باعث بطلان روزه نمي‌داند 1. البته اين‌گونه از آراء همچون رأي كسي كه مباشرت را مانند اكل و شرب تا اول فجر جايز دانسته و بقاي عمدي بر جنابت را تا طليعه فجر روا مي‌دانست و نظير رأي اعمش كه مباشرت، اكل و شرب را بعد از فجر و قبل از طلوع خورشيد جايز مي‌پنداشت و آغاز روز را طلوع آفتاب (مانند انجام آن، يعني غروب خورشيد) مي‌دانست منقرض شده و به گفته فخر رازي تاريخ مصرف آن سپري شده 2 و فايده‌اي در نقل و نقد آنها نيست.

مانعيّت آميزش در حال اعتكاف
در ادامه آيه، حرمت مباشرت در حال اعتكاف مطرح شده است: ﴿ولاتُبشِروهُنَّ واَنتُم عكِفونَ فِي المَسجِدِ﴾. ذكر اين حكم در اينجا ازآن‏روست كه اعتكاف مشروط به روزه است؛ اما حكم مباشرت در اين‏دو
^ 1 – ـ التفسير الكبير، مج3، ج5، ص110؛ تفسير البحر المحيط، ج2، ص58.
^ 2 – ـ التفسير الكبير، مج3، ج5، ص111.
471

متفاوت است؛ در روزه مباشرت در شب جايز است؛ ولي در اعتكاف شبها نيز مباشرت حرام است.
حرمت آميزش در حال اعتكاف، از سه جهت مقصور است، هرچند جهات سه‌گانه از لحاظ زمان و… يكسان نيستند: 1. اعتكاف بايد در مسجد باشد و مباشرت در آنجا حرام است. 2. اعتكاف به روزه مشروط است و مباشرت براي روزه‌دار حرام است. 3. مباشرت در حال اعتكاف مورد نهي قرار گرفته و از چنين نهي خاصي، مانعيت آميزش از صحت اعتكاف استظهار و استفاده مي‌شود؛ يعني افزون بر منع تكليفي، منع وضعي نيز دارد و مانع صحّت اعتكاف مي‌شود. ترديدي در اين حكم وضعي نيست، زيرا از ظاهر اين‌گونه نواهي كه به مركب داراي اجزا و شرايط تعلق مي‌گيرد، حكم وضعي (مانعيت) انتزاع مي‌شود.
لازم است عنايت شود كه مانعيت آميزش كه محور جهت سوم بود در تمام حالات اعتكاف استمرار دارد؛ ولي در دو جهت ديگر، مستمر نيست، زيرا معتكف مي‌تواند براي ضرورت از مسجد خارج شود، آنگاه اگر مباشرتي صورت گرفت، منع جهت نخست، يعني حرمت مباشرت در مسجد، را ندارد.
منع دومي نيز مستمر نيست، زيرا معتكف شب را روزه‌دار نيست، ازاين‏رو ممنوعيتي براي مباشرت ندارد، هرچند از جهت اعتكاف ممنوعيت دارد. معلوم مي‌شود مانعيت مباشرت در حال اعتكاف، از آن روست كه نهي آيه متوجه مباشرت در حال اعتكاف است، حال اينكه اگر علت حرمت مباشرت دو جهت اول و دوم باشد، فقط حرمت تكليفي از آيه استفاده مي‌شود، چون نهي به خارج عبادت تعلق گرفته و اعتكاف او صحيح است.
472

تذكّر:

1- اعتكاف مانند نماز نيست كه مشروط به طهارت باشد، از اين‏رو احتلام در حال اعتكاف، اعم از شب و روز مانع صحت آن نيست. درباره استمنا در حال اعتكاف در شب نيز به نحو احتياط لزومي حكم شده؛ نه افساد حتمي و مانعيت قطعي، زيرا عنوان مورد نهي در قرآن مباشرت است؛ نه جنابت.
2- جواز آميزش مستلزم جواز تقبيل و ساير لذايذ است؛ ولي حرمت آميزش مستلزم حرمت آن امور نيست، از اين‏رو براي اثبات حرمت آنها بايد دليل ديگري اقامه شود.
3- برخي اعتكاف را مشروط به صوم ندانسته و روزه را شرط صحت آن تلقي نكرده‌اند. دليل اين گروه آن است كه اولاً اعتكاف در ماه رمضان صحيح است، در حالي كه روزه ديگر در آن ماه باطل است. ثانياً اعتكاف در شب صحيح است، در حالي كه روزه در شب باطل است 1.
اين رأي آفل نيز همانند ديگر آراي فائل، تاريخ مصرف آن سپري شده است، زيرا حقيقت صوم آن است كه در روز باشد و اين حقيقتْ شرط صحت اعتكاف است، پس نبايد توقع داشت كه در شب روزه گرفت. آنچه در اعتكاف معتبر است اصل روزه به طور مطلق است؛ خواه صوم واجب باشد و خواه مستحب، و روزه واجب آن خواه معين باشد و خواه غير معين، چنان‌كه بيان مروي از حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم): «لا اعتكاف إلاّ بصوم» 2 نيز واجد شرط صحت، يعني اصل صوم بود.
^ 1 – ـ التفسير الكبير، مج3، ج5، ص114؛ الجامع لاَحكام القرآن، مج1، ج2، ص311؛ كشف الاسرار، ج1، ص506.
^ 2 – ـ صحيفة الإمام الرضا(عليه‌السلام)، ص67؛ نهج الحق و كشف الصدق، ص465.
473

عدم اطلاق ﴿ولاتُبشِرُوهنّ﴾
بعضي فقها 1 به استناد اطلاقِ ﴿ولاتُبشِروهُنَّ واَنتُم عكِفونَ فِي المَسجِدِ﴾ در حال اعتكاف، مطلق مباشرت را، اعم از نكاح، لمس و تقبيل حرام دانسته‌اند؛ ليكن اين استدلال ناتمام است، زيرا:
1- جمله ﴿فَالئنَ بشِروهُنَّ﴾ در بخش نخست آيه قرينه‌اي داخلي و متصل است كه ﴿ولاتُبَشروهنّ﴾ اطلاق ندارد و قبلاً بيان شد كه از اين جمله فقط جواز آميزش استفاده مي‌شود كه قبل از نزول آيه حرام بوده است؛ نه مطلق مباشرت، چون مطلق مباشرت محرّم نبوده است تاآيه ناسخِ آن باشد.
2- گرچه عنوان مباشرت مطلق است و هر نوع استمتاع را شامل مي‌شود؛ ولي قرينه‌اي خارجي و منفصل وجوددارد كه در اين‌گونه موارد، اطلاق به خصوصِ نكاح و رَفَث منصرف است. آن قرينه اين است كه در قرآن كريم، عناويني مانند «رفث»، «مباشرت» (در اين آيه)، «اتيان» 2 «ملامست» 3 «مقاربت» 4 و «تغشّي» 5 به خصوص آميزش منصرف است؛ نه مطلق تمتّع، و همه آنها تعبيراتي عرفي و كنايه از خصوص آميزش است. اين انصراف، از انعقاد اطلاق مانع مي‌شود.
3. ﴿واَنتُم عكِفونَ فِي المَسجِدِ﴾ ظهور قوي در اعتكاف مصطلح فقهي ندارد، بلكه شايد حكمي از احكام مسجد را بيان مي‌كند كه تا ملازم مسجد
^ 1 – ـ العروة الوثقي، ج2، ص87.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 223.
^ 3 – ـ سوره نساء، آيه 43؛ سوره مائده، آيه 6.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 222.
^ 5 – ـ سوره اعراف، آيه 189.
474

هستيد، آميزش نكنيد و در مسجد مطلق مباشرت حرام نيست، بلكه خصوص آميزش حرام است، پس نمي‌توان از آيه حرمت مطلق مباشرت در حال اعتكاف مصطلح را استفاده كرد. البته كلمه «عاكفون» اشعاري به اعتكاف مصطلح دارد، هرچند در حدّ ظهوري نيست كه حجّت باشد.
روايات نيز تنها خصوص آميزش را از نظر حكم تكليفي حرام و از نظر حكم وضعي موجب كفاره مي‌داند كه در بحث روايي خواهد آمد. «شهرت» در حكم به حرمت مطلق مباشرت در حال اعتكاف نيز به حدّ اجماع نرسيده است و برفرض رسيدن به نصاب اجماع چون مدركي است، نه تعبّدي، حجت نخواهد بود، پس نمي‌توان به آن اكتفا كرد و به حرمت مطلق مباشرت حكم داد، مگر در حدّ احتياط كه در هر حال راجح و حَسَن است.
افزون بر اين، وقتي دليلي گويا بر چنين حرمتي نباشد، اطلاقات اولي و «اصالة الحلّيّه» و «حديث رفع» براي نفي حرمت احتمالي كافي است، زيرا حرمت مطلق مباشرت دليل مي‌طلبد؛ نه جواز.
تذكّر: اگر كلمه ﴿فِي المَسجِد﴾ به منزله بيان مقوّم اعتكاف باشد پيام آيه اين خواهد بود كه معتكف حق آميزش ندارد، زيرا اعتكاف متقوم به استقرار در مسجد است و چيزي كه مكث در مسجد مقوّم آن است با آميزش نمي‌آميزد؛ امّا اگر اين كلمه مقوم آن نباشد، بلكه به مثابه حالت عارضي باشد، نه دلالت دارد بر اينكه اعتكاف حتماً بايد در مسجد باشد و نه دلالت دارد كه ذات اعتكاف با آميزش منافات دارد.
تقوم اعتكاف به مسجد و اينكه اصلاً اعتكاف با آميزش جمع نمي‌شود مبسوطاً در روايات معصومان(عليهم‌السلام) آمده است، چنان‌كه اشتراط اعتكاف به روزه
475

نيز از قرآن استفاده نمي‌شود، بلكه از روايات فهميده مي‌شود 1. البته روزه در حال اعتكاف مخصوص روز است؛ ولي حرمت آميزش معتكف در شب و روز و در داخل و خارج مسجد.

مكان برگزاري اعتكاف
برخي مفسران اهل سنت از آيه چنين برداشت كرده‌اند كه اولاً از شرايط اعتكاف، برگزار شدن آن در مسجد است و در غير آنجا جايز نيست. ثانياً اعتكاف به مسجد خاصي اختصاص ندارد 2 ، چون ﴿المَسَجِدِ﴾ جمع با الف و لام است و عموم مساجد را شامل مي‌شود.
اين برداشتها تام نيست، زيرا آيه در مقام بيان مكان اعتكاف و شرط بودن مسجد نيست و تنها مي‌فرمايد: «در حال اعتكاف كه در مسجد به سر مي‌بريد نكاح نكنيد». شرط بودن «مسجد» را بايد از روايات معصومان(عليهم‌السلام) به دست آورد.
برخي اعتكاف را در غير مسجد جايز پنداشته و آميزش در اين حال را حلال دانسته‌اند 3 ، در حالي كه اعتكاف در غير مسجد منعقد نمي‌شود و حرمت آميزش براي خود اعتكاف است، از اين‏رو اگر معتكف براي ضرورتي از مسجد خارج شد حق آميزش ندارد.
شيخ طوسي و امين الاسلام طبرسي(رحمهما الله) مي‌فرمايند:
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج10، ص535 538.
^ 2 – ـ الكشاف، ج1، ص232؛ الجامع لأحكام القرآن، مج1، ج2، ص310 311.
^ 3 – ـ رحمة من الرّحمن، ج1، ص274.
476

والاعتكاف لايصح عندنا إلاّ في‌حد المساجد الأربعة: المسجد الحرام و مسجد النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و مسجد الكوفة ومسجد البصرة و عند سائر الفقهاء يجوز في سائر المساجد إلاّ أن مالكاً قال: إنه يختصّ بالجامع 1.
ابوالفتوح رازي نيز به همين منوال سخن گفته است چون در آنها پيامبر يا امام معصوم(عليهما‌السلام) روز جمعه اقامه جماعت فرموده‌اند 2 ؛ ليكن تعبير ايشان كه به ادعاي اتفاق علماي اماميّه اشعار دارد، صحيح نيست، زيرا فقهاي اماميه بر دو قول‌اند: عدّه‌اي اعتكاف را لزوماً در يكي از چهار مسجد درست مي‌دانند 3 و بعضي مسجد مداين را نيز اضافه كرده‌اند. عده‌اي ديگر، اعتكاف را در هرمسجدي كه نماز جماعت در آن برگزار شده باشد، صحيح مي‌دانند 4.
براساس رواياتي كه نوع محققاني چون صاحب جواهر(قدس‌سرّه) طبق آنها فتوا داده‌اند، مكان اعتكاف منحصر در مساجد چهارگانه نيست، بلكه در هر مسجد جامعي كه در آن نماز جماعت صحيح خوانده شده باشد رواست 5. اين روايات در بحث روايي خواهد آمد. البته اعتكاف در مساجد چهارگانه مزبور افضل است.

زمان اعتكاف
در اصل اعتبار زمان در اعتكاف، و بر فرض اعتبار آن، در مقدار آن بين فقهاي
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج1 2، ص505؛ التبيان، ج2، ص135، با تفاوت عبارت.
^ 2 – ـ روض الجنان، ج3، ص58.
^ 3 – ـ كتاب الخلاف، ج2، ص227.
^ 4 – ـ جواهر الكلام، ج17، ص170 173.
^ 5 – ـ همان، ج7، ص173.
477

اسلام اختلاف است. برخي اصل زمان را در اعتكاف معتبر ندانسته‌اند. البته از آن جهت كه اعتكاف عملي عبادي است و عمل خارجي يك موجودِ متزمِّن، مانند انسان، بدون زمان نخواهد بود، ناچار داراي زمان است. آنچه از شافعي نقل شد كه اعتكاف هرچند يك ساعت (مدت كوتاه) درست است 1 ازهمين‏قبيل است و بر اين مبنا روزه هم در اعتكاف معتبر نيست.
بعضي، مانند مالك و ابوحنيفه، اصل زمان را در اعتكاف معتبر دانسته‌اند؛ ليكن مقدار آن را در حدّ يك روز و شب كافي پنداشته‌اند 2.
معروف نزد فقهاي اماميه، اعتبار اصل زمان است و حدّاقل آن زمان نيز سه روز است 3.
صحّت اعتكاف مشروط به روزه است، از اين‏رو در زمانهاي ويژه كه روزه حرام است، مانند عيد فطر و اضحي، اعتكاف مشروع نيست 4.
برگزاري اعتكاف در ماه مبارك رمضان، به ويژه دهه سوم آن، بسيار راجح است 5.

رعايت حدود الهي
نهي از نزديك شدن به حدود الهي: ﴿تِلكَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَقرَبوها﴾ كنايه از مرتكب‏نشدن آنها يا تجاوز نكردن به آنهاست، پس اين جمله، يا به اين معناست كه معصيتهاي ياد شده، يعني مباشرت و خوردن و آشاميدن در حال
^ 1 – ـ الجامع لاَحكام القرآن، مج1، ج2، ص311.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ جواهر الكلام، ج17، ص166 167.
^ 4 – ـ همان، ص165.
^ 5 – ـ همان، ص160 161.
478

روزه و آميزش در حال اعتكاف، حدود الهي است و آنها را مرتكب نشويد، يابدين معناست كه احكام و حريمهاي الهي را پاس بداريد و از آنها به ترك‏واجب يا فعل حرام تجاوز نكنيد 1.
كلمه ﴿لا تَقرَبوها﴾ غير از «لاتفعلوا» است. هرگاه عملي ناشايست بسيارخطرناك يا پر اهميت باشد يا جاذبه‌هايي داشته باشد كه فرار از آن جاذبه‌ها دشوار باشد و انسان به ايستادگي برابر آنها مصمّم نباشد، در مقام نهي از چنين مواردي به «لاتقربوا» تعبير مي‌كنند؛ نظير ﴿ولاتَقرَبوا مالَ اليَتيمِ) 2 مال يتيم تقريباً مال بي‌منازع است، انسان نيز شديداً به مال علاقه‌مند است: ﴿وتُحِبّونَ المالَ حُبًّا جَمّاً) 3 پس مقتضي براي غصب موجود است و مانعي هم در كار نيست و هر لحظه شايد انسان فريب بخورد و آن را تصاحب كند، از اين‏رو قرآن با نهي: «لا تَقرَبوا» (نزديك آن نشويد) از تصرف مال يتيم جلوگيري مي‌كند؛ ولي درباره اموال ديگران تعبير مي‌كند: ﴿ولاتَأكُلوا اَمولَكُم بَينَ‏كُم بِالبطِلِ) 4 چون اگر كسي نزديك آن شود، صاحب مال از آن دفاع خواهد كرد.
درباره مسئله مباشرت و اكل و شرب در حال روزه و آميزش در حال اعتكاف نيز از نزديك شدن به آنها نهي شده، چون با نزديك شدن، سقوط حتمي است. نزديك شدن به اين است كه انسان به وسوسه‌ها و خاطره‌ها دل بسپارد و آنها را در ذهن بپروراند و زمينه ارتكاب را در خود فراهم سازد،
^ 1 – ـ ر.ك: الميزان، ج2، ص49.
^ 2 – ـ سوره انعام، آيه 152.
^ 3 – ـ سوره فجر، آيه 20.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 188.
479

بنابراين، قربِ به حرام نهي مقدّمي دارد؛ يعني همان‌گونه كه خداوند مسئله اكل، شرب و رفث را در شبهاي روزه و زمان اعتكاف به خوبي روشن كرد، به‏طوري كه ﴿لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ ويَحيي مَن حَي عَن بَيِّنَةٍٍ) 1 باشد، ساير آيات الهي را نيز به روشني بيان مي‌كند و نكات و پيامداهاي آن را مشخص مي‌سازد تا شما با تقوا باشيد: ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ ءايتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَّقون﴾، پس محصول اين تعليمات الهي و روشنگريها دستيابي به ملكه تقواست.

اشارات و لطايف

1- ادب قرآن
به مقتضاي ادب قرآني كه از معاني شرم‌آور با تعبيرهايي كنايي نام مي‌برد، در اين آيه از آميزش، با تعبير كنايي ﴿الرَّفَثُ اِلي نِسائِكُم﴾ نام برده شده است. از ابن عباس نقل شده است كه خداي سبحان با حيا و كريم است و از مباشرت با زنان به ملامست آنها تعبير مي‌كند: «إن الله حيِي كريم يُعَبِّر عن مباشرة النساء بِمُلامستهنّ» 2
الفاظ كنايي بر اثر كثرت استعمال معنايي صريح پيدا مي‌كند، وگرنه مسّ، لَمْس، رَفَث، جماع و نظاير آن معناي مطابقي و صريح آميزش نيست؛ نظير واژه غائط كه به معناي مكان پست و گود است.
سرّاينكه براي معاني زشت اسامي فراواني وجود دارد همين است كه لفظ كنايي حاكي از معناي قبيح هم پس از مدتي صريح مي‌شود و به ناچار لفظ كنايي ديگري را جايگزين مي‌كنند و آن هم پس از مدّتي صريح مي‌شود،
^ 1 – ـ سوره انفال، آيه 42.
^ 2 – ـ بحار الاَنوار، ج77، ص221.
480

ازاين‏رو براي معاني قبيح، الفاظ كنايي فراواني است كه هم دست هجوگويان را در هجوگويي باز مي‌گذارد و هم دست اهل حيا و ادب را در اِعمال ادب؛ ولي به‏كارگيري همه اين الفاظ در ظرف حدوث استعمال خود مؤدبانه و كريمانه است.

2- مقدمه علمي و وجودي
مقصود از «شب» و «روز» در آيه مورد بحث كاملاً روشن است و در نتيجه ابهامي در آغاز و پايان وقت روزه نيست؛ ليكن مي‌توان بلكه بهتر است مقداري قبل از فجر و لحظاتي پس از شب را به عنوان «مقدمه وجودي» و رعايت احتياط، امساك كرد.
رعايت احتياط، گاهي مقتضي مقدمه علمي است و آن در جايي است كه اصل موضوع نزد مكلف محرز و روشن نيست و او براي احراز موضوع احتياط مي‌كند تا يقين كند وظيفه خود را اتيان كرده است؛ مانند كسي كه جهت قبله را نمي‌داند و به چهار سو نماز مي‌خواند. روشن است كه قبله يك طرف بيشتر نيست؛ ولي مكلّفْ به عنوان «مقدمه علمي» و براي حصول علم به استقبال، به سه طرف ديگر نيز نماز مي‌خواند.
زماني رعايت احتياط مقتضي «مقدمه وجودي» است؛ در جايي كه موضوع مسئله براي او روشن و محرز است؛ ليكن براي تحصيل اطمينان در عملِ به تكليف، احتياط مي‌كند؛ مانند اينكه در باب وضو آرنج را مي‌شناسد؛ ولي مقداري بالاتر از مرفق را مي‌شويد تا جزم پيدا كند كه ابتداي آن عضو را شسته است. آنچه به عنوان احتياط در آغاز و پايان روزه مطرح مي‌شود به عنوان مقدمه وجودي است؛ نه علمي، زيرا مبدأ و منتهاي ظرف روزه كاملاً معلوم است.
481

بحث روايي

1- شأن نزول
قال الصادق(عليه‌السلام): «كان النكاح و الأكل محرّمين في شهر رمضان بالليل بعد النوم يعني كلّ من صلّي العشاء و نام و لم يُفطر ثمّ انتبه حرم عليه الإفطار و كان النكاح حراماً في الليل و النّهار في شهر رمضان و كان رجلٌ من‌صحاب رسول الله‌(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يقال له: «خوات بن جبير الأنصاري» أخو عبدالله بن جبير الذي كان رسول الله‌(صلّي الله عليه وآله وسلّم) وكّله بفم الشعب يوم أُحُدٍ في خمسين من الرّماة؛ ففارقه أصحابه و بقي في إثني عشر رجلاً فقُتِل علي باب الشعب و كان أخوه هذا «خوات بن‏جبير» شيخاً كبيراً ضعيفاً و كان صائماً مع رسول الله‌(صلّي الله عليه وآله وسلّم) في‌الخندق فجاء إلي‌هله حين أمسي؛ فقال: عندكم طعامٌ؟ فقالوا: لا؛ نَم حتّي نصنع لك طعاماً، فأبطئت أهلُه بالطعام فنام قبل أن يفطر. فلمّا انتبه قال لأهله: قد حرّم الله عليّ الأكل في هذه الليلة؛ فلمّا أصبح حضر حفر الخندق فأُغمي عليه، فرآه رسول الله‌(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فَرقَّ له و كان قوم من‌الشباب ينكحون بالليل سرّاً في‏شهر رمضان فأنزل الله عزّوجّل: ﴿اُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ… ﴾ و أحلّ الله (تبارك وتعالي) النكاح باللّيل في شهر رمضان والأكل بعد النوم إلي طلوع الفجر» 1
اشاره: امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايد: در صدر اسلام، خوردن (كه آشاميدن نيز مشمول آن است) و مباشرت با زن در شب ماه مبارك رمضان پس از عشا حرام بود و مسلمانان مي‌بايست از عشا تا مغرب فردا از مفطرات روزه بپرهيزند. خوات بن جبير انصاري كه پيرمردي ضعيف و فرتوت بود و پيامبر را در حفر خندق ياري مي‌داد، شب كه براي افطار و استراحت به منزل بازگشت، در
^ 1 – ـ تفسير القمي، ج1، ص66؛ اسباب نزول القرآن، ص53 54، با تفاوت عبارت و محتوا.
482

حالي كه غذا هنوز آماده نبود بدون افطار به خواب فرو رفت و چون بيدار شد، وقت افطار گذشته بود. روز بعد هنگام حفر خندق، بر اثر روزه ضعف بر او مستولي شد و به حالت اغما افتاد. پيامبر او را ديد و بر حالش رقّت ورزيد. از طرفي، برخي از جوانان نيز تاب ترك مباشرت در شبهاي تمام ماه رمضان را نداشتند، پس اين آيه شريفه در تعديل دو موضوع ياد شده در طول شب نازل گرديد.
جمله «يعني كل من صلّي» تا «وكان رجل من أصحاب… » كلام راوي (علي بن ابراهيم) است، چنان كه از نقل اين حديث در كافي 1 و تفسير عياشي 2 و… برمي‌آيد. در همه اين نقلها سبب نزولِ ﴿وكُلوا واشرَبوا… ﴾ قصّه «خوات بن جبير انصاري» است و سبب نزول ﴿اُحِلَّ لَكُم… ﴾ عملي است كه گروهي از جوانان مرتكب مي‌شدند؛ ليكن در بعضي از نقلها اين قصّه به ابي قيس بن صرمه و در برخي ديگر به صرمة بن مالك انصاري نسبت داده شده و در اكثر نقلها نام عمر بن خطاب 3 در شمار كساني آمده است كه پس از عشا به طعام و نكاح مبتلا مي‌شدند.
شواهد داخلي آيه كه ذيل اين شأن نزول را تأييد مي‌كند عبارت است از: 1. ﴿عَلِمَ اللّهُ اَنَّكُم كُنتُم تَختانونَ اَنفُسَكُم﴾. 2. ﴿فَتابَ عَلَيكُم وعَفا عَنكُم﴾. 3. ﴿فالئن بشِرُوهن﴾. اين تعبيرها نشان مي‌دهد كه مباشرت با زنان در شبهاي روزه حرمت داشته و با نزول اين آيه، هم اين مسئله مباح شده و هم بخشي ديگر از احكام و فروعات روزه و اعتكاف بيان شده است.
^ 1 – ـ الكافي، ج4، ص99.
^ 2 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص83.
^ 3 – ـ الدر المنثور،ج1، ص475 477.
483

بر اين اساس جريان نسخ سنّت به قرآن مطرح مي‌شود كه محذوري ندارد و در برخي از تفسيرها مانند انوار التنزيل 1 آمده است. آنچه در تفسير المنار آمد كه شايد حرمت مزبور به اجتهاد صحابه بوده، نه به نص معتبر تا آيه ناسخ آن باشد 2 ، تام نيست.
منشأ اجتهاد ياد شده قبلاً بازگو شد و آن اينكه از ﴿… كَما كُتِبَ عَلَي‌الَّذينَ مِن قَبلِكُم﴾ به انضمام آنچه از ترسايان رسيده بود كه امور ياد شده بعد از خواب سرشب حرام است، چنين استنباط شد كه حكم اسلام نيز همان است.

2- ارشاد به رفع نياز غريزي
عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) قال: «حدّثني أبي عن جدّي عن ابائه(عليهم‌السلام) أنّ عليّاً صلوات الله عليه، قال: يستحبّ للرّجل أن يأتي أهله أوّل ليلة من شهر رمضان لقول الله عزّوجلّ: ﴿اُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ اِلي نِسائِكُم﴾ والرّفث المجامعة» 3
روي عن أبي جعفر و أبي عبدالله(عليهما‌السلام) كراهية الجماع في أول ليلة من كلّ شهر إلاّ أوّل ليلةٍ من‏شهر رمضان، فإنّه يستحب ذلك لمكان الاية 4.
اشاره: تأمين غريزه جنسي و ارضاي آن همانند تأمين غريزه غذاخواهي است و همان‌طور كه افراط آن مذموم است، تعطيل آن نيز قبيح خواهد بود، بنابراين اگر دستوري نسبت به اين‌گونه از امور رسيد شايد صبغه ارشادي آن به رفع نياز غريزي مشترك بين زن و شوهر بيش از جنبه تعبدي آن باشد.
^ 1 – ـ ج1، ص103.
^ 2 – ـ تفسير المنار، ج2، ص175.
^ 3 – ـ الكافي، ج4، ص180.
^ 4 – ـ مجمع البيان، ج1 2، ص504.
484

3- رفع ابهام از خيط ابيض
روي أن عديّ بن حاتم قال للنبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم): إنّي وضعت خيطين من شعرٍ أبيض و أسود فكنت أنظر فيهما فلايتبيّن لي؛ فضحك رسول الله‌(صلّي الله عليه وآله وسلّم) حتّي رُؤيت نواجذه؛ ثمّ قال: «يا ابن حاتم! إنّما ذلك بياض النّهار و سواد الليل» 1
عن علي(عليه‌السلام): «أنّه قال: لما أنزل الله ﴿وكُلوا واشرَبوا حَتّي يَتَ‏بَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الاَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الاَسوَدِ﴾ جعل الناس يأخذون خيطين أبيضٍ و أسودٍ، فينظرون إليهما ولايزالون يأكلون و يشربون حتّي يتبيّن لهم الخيط الأبيض من الخيط الأسود؛ فبيّن الله ما أراد بذلك، فقال: ﴿مِنَ الفَجرِ) 2
سئل الصّادق(عليه‌السلام) عن الخيط الأبيض من الخيط الأسود من‌الفجر؟ فقال: «بياض النهار من سواد الليل». و قال في خبر آخر: «و هو الفجر الّذي لا شكّ فيه» 3
اشاره: دو روايت نخست، ضعفهايي دارد كه بر اثر آنها انتساب آن دو به معصوم(عليه‌السلام) مشكل است:
1- هر دو حديث، حاكي از ناآشنا بودن برخي از اعراب بدوي زمان نزول، به دو اصطلاح «خيط ابيض» و «خيط اسود» است، درصورتي كه نزد عرب آن زمان مسلّم بود كه گاه از فجر و روز با عنوان «خيط ابيض» و از شب با «خيط اسود» تعبير مي‌شود و اين معنا در اشعارِ ادباي عرب و تعبيرهاي رايج آنها معمول بود.
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج1 2، ص505؛ ر.ك: الدر المنثور، ج1، ص481480.
^ 2 – ـ بحار الاَنوار، ج93، ص311.
^ 3 – ـ من لايحضره الفقيه، ج2، ص131.
485

2- اگر طبق حديث دوم، چنان بود كه در ماه رمضان به اندازه‌اي كه نخ سفيد ازنخ سياه قابل تشخيص باشد مي‌خوردند و سپس كلمه ﴿مِنَ الفَجر﴾ نازل شد و مشخص كرد كه مقصود از خيط ابيض «فجر» است و…، اين معنا تأخير بيان از وقت حاجت است و صحيح نيست، پس يا سند روايت مخدوش است يا نزول ﴿من الفجر﴾ قبل از ماه رمضان بوده است.
3- از روايت دوم چنين برمي‌آيد كه كلمه ﴿مِنَ الفَجر﴾ جدا نازل شده است. اين مطلب محذور عقلي ندارد؛ ليكن خلاف ظاهر آيه است، چون ظاهر آيه اين است كه همه بخشهاي آن يكجا نازل شده است و اين جمله صرفاً براي رفع ابهام در آيه است و نمي‌توان پذيرفت كه جبرئيل ابتدا متعلّق ﴿مِنَ‌الفَجر﴾ را نازل كرده باشد و سپس خود آن را.
غرض آنكه تفكيك يك آيه به صدر و ساقه، و نزول هر كدام جداگانه، نه محال عقلي است و نه بي‌سابقه است؛ ليكن دليل معتبر لازم دارد تا انسجام مشهود را محصول تعدد نزول بداند.

4- تبيّن نوار سفيد افقي، نشان فجر صادق
عن علي بن مهزيار، قال: كتب أبوالحسن ابن الحصين إلي أبي جعفر الثاني(عليه‌السلام) معي: جعلت فداك! قد اختلفت موالوك في صلاة الفجر؛ فمنهم من يصلّي إذا طلع الفجر الأوّل المستطيل في السماء ومنهم من يصلّي إذا اعترض في أسفل الأفق واستبان ولست أعرف أفضل الوقتين فأصلّي فيه، فإن رأيت أن‏تعلّمني أفضل الوقتين وتحدّه لي، وكيف أصنع مع القمر والفجر لايتبيّن معه حتّي يحمرّ و يصبح وكيف أصنع مع الغيم وما حد ذلك في السفر والحضر؟ فعلت؛ إن‏شاء الله. فكتب(عليه‌السلام) بخطّه وقرأته: «الفجر يرحمك‌الله
486

هو الخيط الأبيض المعترض؛ ليس هو الأبيض صعداء، فلاتصلّ في سفرٍ ولاحضرٍ حتي تتبيّنه، فإن الله تبارك وتعالي لم يجعل خلقه في‏شبهة من هذا؛ فقال: ﴿وكُلوا واشرَبوا حَتّي يَتَ‏بَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الاَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ﴾. فالخيط الأبيض، هو المعترض الذي يحرم به الأكل والشرب في الصوم وكذلك هو الّذي توجب به الصلاة» 1
اشاره: آنچه از اين حديث استفاده مي‌شود اتحاد وقت روزه و نماز، يعني هنگام تبيّن و تميّز نوار سفيد افقي پايين از نوار سياه افقي بالاست. البته در شبهاي مهتاب و ابري اين تبيّن دشوار است.

5- اختلاف تكليف اشخاص
عن سماعة بن مهران، قال: سألته عن رجلين قاما، فنظرا إلي الفجر؛ فقال أحدهما: هو ذا وقال الآخر: ما أري شيئاً، قال: «فليأكل الذي لم يستبن له الفجر وقد حرّم علي الذّي زعم أنّه رأي الفجر، إنّ الله عزّ وجلّ يقول: ﴿كُلوا واشرَبوا حَتّي يَتَ‏بَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الاَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ) 2
اشاره: وقت واقعي و حكم آن متعدد نيست؛ ليكن آنچه براي هر فردي حجت است علم جزمي يا طمأنينه عرفي خود مكلّف است، از اين‏رو تعدّد حكم ياد شده محذوري ندارد.

6- حكم تعمّد بقاي بر جنابت
سئل أبوعبدالله(عليه‌السلام) عمّن أجنب في أول الليل في شهر رمضان فنام حتّي أصبح؟
^ 1 – ـ الكافي، ج3، ص282.
^ 2 – ـ همان، ج4، ص97.
487

قال: «لا شي‏ءَ عليه و ذلك أنّ جنابته كانت في وقتٍ حلال» 1
عن عيص بن القاسم قال: سألت أبا عبدالله(عليه‌السلام) عن رجل أجنب في شهر رمضان في أوّل الليل فأخّر الغسل حتي طلع الفجر؟ قال: «يُتمّ صومه و لا قضاء عليه» 2
عن حماد بن عثمان، أنّه سأل أباعبدالله(عليه‌السلام) عن رجل أجنب في شهر رمضان من أوّل اللّيل و أخّر الغسل حتي يطلع الفجر؟ فقال: «كان رسول‌الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يجامع نساءه من أوّل اللّيل ثمّ يؤخّر الغسل حتي يطلع الفجر ولا أقول كما تقول هؤلاء الأقشاب 3 : يقضي يوماً مكانه» 4
عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) أنّه قال في رجلٍ احتلم أوّل الليل، أو أصاب من‌هله، ثمّ نام متعمّداً في شهر رمضان حتي أصبح، قال: «يتمّ صومه ذلك؛ ثمّ يقضيه إذا أفطر من شهر رمضان و يستغفر ربّه» 5
عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) في رجلٍ أجنب في شهر رمضان بالليل ثمّ ترك الغسل متعمّداً حتّي أصبح، قال: «يعتق رقبةً أو يصوم شهرين متتابعين أو يطعم ستّين مسكيناً قال: و قال: إنّه حقيق أن لا أراه يدركه أبداً» 6
عن الفقيه(عليه‌السلام)، قال: إذا أجنب الرّجل في شهر رمضان بليلٍ ولايغتسل حتي يصبح، فعليه صوم شهرين متتابعين مع صوم ذلك اليوم ولايدرك فضل
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج10، ص57.
^ 2 – ـ همان، ص58.
^ 3 – ـ «اقشاب» جمع «قَشِب» به معناي شخص يا گروهي از مردان است كه خيري در آنها نيست (مجمع البحرين، مج2، ج1، ص506).
^ 4 – ـ وسائل الشيعه، ج10، ص5857.
^ 5 – ـ همان، ص63.
^ 6 – ـ همان.
488

يومه» 1
اشاره: اين دو دسته از روايات (روايات يكم تا سوم با روايات چهارم تا ششم) ظاهراً با هم متعارض‌اند؛ ولي چون جمع عرفي و دلالي دارند، نوبت به مرجّحاتِ سندي نمي‌رسد. در دسته دوم، قضاي روزه و كفاره مبتني بر تعمّد بقا بر جنابت است و در دسته اول تعبير «تعمّد» نيست، پس جمع عرفي و دلالي به اين است كه دسته اول بر نسيان و ضرورت و امثال آن حمل شود و دسته دوم محمول بر مواردي است كه شخص جنب عمداً غسل نكرده باشد.
فرضاً اگر جمع دلالي هم ميسّر نبود و نوبت به مرجّحاتِ سندي مي‌رسيد، ترجيح با روايات دسته دوم بود، زيرا دسته اول، موافق با فتواي عامّه 2 است و يكي از مهم‌ترين مرجّحاتِ سندي، مخالفت با عامّه است: «ما خالف العامّة ففيه الرشاد» 3 پس رواياتي كه بر جواز تعمّد بقا بر جنابت دلالت مي‌كند بر تقيّه حمل مي‌شود.
حاصل اينكه اطلاق كلمه ﴿لَيلَة﴾ در صدر آيه، با روايات دسته دوم در باب نكاح و رفث به «قبل از طلوع فجر» مقيّد مي‌شود، در نتيجه ظرف جواز اكل و شرب در شب با جواز نكاح و رفث تفاوت دارد؛ خوردن و آشاميدن، سراسر شب جايز است؛ امّا مباشرت تا مقداري جايز است كه براي تطهير و غسل قبل از فجر وقت باشد.
وجوب قضا و كفاره در دسته دوم نشان مي‌دهد كه تعمّد بقا بر جنابت، مبطل روزه است، وگرنه قضا و كفاره واجب نمي‌شد.
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج10، ص63 64.
^ 2 – ـ المغني، ابن قدامه، ج3، ص75.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج27، ص107.
489

7- اِتمام روزه
عن سماعة، قال: سألته عن قومٍ صاموا شهر رمضان فغشيهم سحاب أسود عند غروب الشمس؛ فظنّوا أنه ليل فأفطروا؛ ثمّ إنّ السحاب انجلي فإذا الشمس، فقال: «علي الذي أفطر صيام ذلك اليوم، إنّ الله عزّوجلّ يقول: ﴿ثُمَّ اَتِمّوا الصِّيامَ اِلَي الَّيلِ﴾؛ فمن أكل قبل أن يدخل اللّيل فعليه قضاؤه، لأنّه أكل متعمّداً» 1
عن جرّاح، عن الصادق(عليه‌السلام)، قال: «قال الله: ﴿ثُمَّ اَتِمّوا الصِّيامَ اِلَي الَّيل﴾، يعني صيام رمضان؛ فمن رأي هلال شوال بالنهار، فليتمّ صيامه» 2
اشاره: أ. حكم افطار در صورت نسيان موضوع، كه نه قضا دارد و نه كفاره، با حكم افطار در صورت اشتباه در تشخيص موضوع فرق دارد؛ يعني اگر كسي روز را بر اثر تاريكي هوا و ابري بودن آن شب پنداشت و روزه خود را افطار كرد، از لحاظ حكم تكليفي معصيت نكرده؛ ولي از جهت حكم وضعي محكوم به بطلان روزه و لزوم قضاي آن روز است.
ب. اگر هلال در شب قبل ديده شود فردا اول ماه بعدي است و اگر در روز بعد ديده شود آن روز پايان ماه قبلي است.

8- حكم آميزش در اعتكاف
روايات مربوط به آميزش در حال اعتكاف دو دسته است؛ بعضي بيان كننده حكم تكليفي (حرمت آميزش) و برخي گوياي حكم وضعي آميزش (وجوب
^ 1 – ـ الكافي، ج4، ص100.
^ 2 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص84.
490

كفاره) است.
اما رواياتي كه مربوط به بيان حكم تكليفي است:
عن موسي بن جعفر، عن أبيه جعفر بن محمّد(عليهم‌السلام) أنّه قال: «سُئل أبي عمّا حرّم الله تعالي من الفروج في القرآن، و عمّا حرّمه رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) في‏سنّته، فقال: الّذي حرّم الله(عزّ و جلّ) من ذلك أربعة وثلاثون وجهاً: سبعة عشر في‌القرآن وسبعة عشر في السنّة؛ فأمّا الّتي في القرآن فالزنا… إلي قوله(عليه‌السلام): والنكاح في الاعتكاف لقوله تعالي: ﴿ولاتُبشِروهُنَّ واَنتُم عكِفونَ فِي‌المَسجِدِ) 1
عن الحسن بن الجهم عن أبي الحسن(عليه‌السلام) قال: سألته عن‌المعتكف: يأتي أهله؟ فقال: «لايأتي امرأته ليلاً و لا نهاراً و هو معتكف» 2
عن الحلبيّ عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) قال: «كان رسول الله‌(صلّي الله عليه وآله وسلّم) إذا كان العشر الأواخر اعتكف في المسجد و ضربت له قبّة من شعرٍ و شمّر المئزر و طوي فراشه» و قال بعضهم: و اعتزل النساء، فقال أبو عبدالله(عليه‌السلام): «أمّا اعتزال النساء فلا» 3
اشاره: أ. تعبير «يأتي أهله» كنايه از آميزش با همسر است و بر خصوص حرمت آن دلالت مي‌كند؛ نه حرمت مطلق مباشرت؛ مانند لمس، تقبيل و…؛ يعني اعتكاف از اين جهت شبيه روزه است كه در آن مباشرت با همسر حرام است؛ نه تقبيل و مانند آن، هرچند برخي اعتكاف را شبيه احرام دانسته‌اند
^ 1 – ـ ر.ك: كتاب الخصال، ج1 2، ص532 533؛ تفسير كنز الدقائق، ج1، ص444.
^ 2 – ـ الكافي، ج4، ص179 180.
^ 3 – ـ همان، ص175.
491

كه مطلق مباشرت با همسر اعم از آميزش، تقبيل و مانند آن حرام است 1.
ب. منظور از «اعتزال» كه در روايت اخير از پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نفي شده است، به شهادت برخي از قراين، خصوص مجالست و برخورد با زنان است؛ نه مباشرت، هرچند مراد از آن در بعض موارد، مانند ﴿فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِي‌المَحيض) 2 خصوص مباشرت است، زيرا روشن است كه اوّلاً اعتكاف در مسجد بوده و آميزش در آنجا حرام است. ثانياً اعتكاف در حال روزه بوده و آميزش بر روزه‌دار حرام است، بنابراين پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در حال اعتكاف از معاشرت با زنان و هم سخن شدن با آنان عزلت نمي‌گزيد، هرچند از مباشرت با آنها پرهيز مي‌كرد. شيخ صدوق 3 و شيخ طوسي(رحمهما الله 4) نيز روايت را بر همين معنا حمل كرده‌اند.
امّا رواياتي كه مربوط به بيان حكم وضعي آميزش در حال اعتكاف (يعني وجوب كفاره) است:
عن زرارة قال: سألت أبا جعفر(عليه‌السلام) عن المعتكف يجامع؟ قال: «إذا فعل ذلك فعليه ما علي‌المُظاهر» 5
عن سماعة قال: سألت أبا عبدالله(عليه‌السلام) عن معتكفٍ واقع أهله؟ قال: «هو بمنزلة من‌فطر يوماً من شهر رمضان» 6
^ 1 – ـ ر.ك: جواهر الكلام، ج17، ص199 204.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 222.
^ 3 – ـ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص184.
^ 4 – ـ الاستبصار، ج2، ص130 131.
^ 5 – ـ وسائل الشيعه، ج10، ص546.
^ 6 – ـ همان، ص547.
492

اشاره: اين دو روايت نيز فقط حكم وضعي آميزش در حال اعتكاف ووجوب كفاره بر آن را مي‌فهماند؛ نه حكم وضعي يا تكليفي مطلق مباشرت، مانند تقبيل را.

9- زمان و مكان اعتكاف
عن عمر بن يزيد، قال: قلت لأبي‏عبد الله(عليه‌السلام): ما تقول في‌الاعتكاف ببغدادٍ في بعض مساجدها؟ فقال: «لا اعتكاف إلاّ في مسجد جماعة قد صلّي فيه إمام عدلٍ بصلاةٍ جماعة و لابأس أن يعتكف في مسجد الكوفة والبصرة و مسجد المدينة و مسجد مكة» 1
عن الصادق(عليه‌السلام) قال: «لا اعتكاف إلاّ في العشرين من شهر رمضان وقال: إنّ عليّاً صلوات الله عليه كان يقول: لا أري الاعتكاف إلاّ في‌المسجد الحرام أو مسجد الرّسول أو مسجدٍ جامع و لاينبغي للمعتكف أن‏يخرج من المسجد إلاّ لحاجةٍ لابدّ منها؛ ثمّ لايجلس حتي يرجع والمرأة مثل ذلك» 2
عن الصادق(عليه‌السلام) قال: «لايصلح الاعتكاف إلاّ في المسجدالحرام أو مسجد الرّسول(صلّي الله عليه وآله وسلّم) أو مسجد الكوفة أو مسجد جماعة وتصوم ما دمت معتكفاً» 3
اشاره: أ. ذكر مساجد چهارگانه از باب ذكر خاص بعد از عام و براي تمثيل و اهميت اين مساجد است؛ نه تعيين خصوص آنها. اصل كلي راجع به مكان اعتكاف همان است كه در آغاز روايت نخست گفته شده است.
^ 1 – ـ الكافي، ج4، ص176.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ همان، ص176 ـ 177.
493

ب. حصر در روايت دوم، با توجه به ساير روايات، حصر اضافي است؛ نه حقيقي، زيرا صحت اعتكاف از نظر زماني مختص به دهه آخر ماه رمضان نيست.
ج. منظور از «اَوْ مسجدٍ جامعٍ» در روايت دوم كه در مقابل مسجد قبيله، بازار، محلّه و… است، اگر منصرف به مسجد جمعه نباشد، هر مسجدي است كه در آن نماز جماعت صحيح با جمعيّت قابل توجهي خوانده شود.
د. جمله «والمرأة مثل ذلك» در روايت دوم، براي دفع توهم بعضي از اهل‏تسنن است. آنها مي‌گويند: زن مي‌تواند در خانه خود هم معتكف شود؛ ولي امام(عليه‌السلام) فرمود: زن و مرد در اعتكاف يكسان‌اند.
ه . اطلاق «أو مسجد جماعةٍ» در روايت سوم، با روايت اول كه فرمود: «قد صلّي فيه إمام عدلٍ بصلاة جماعةٍ» تقييد مي‌شود، بنابراين در هر مسجد جامعي كه در آن نماز جماعت صحيح خوانده شده باشد، مي‌توان معتكف شد و شاهدي بر اراده امام معصوم(عليه‌السلام) از «امام عدل» نيست، هرچند در برخي از موارد طبق قرايني مقصود از امام عدل، امام معصوم(عليه‌السلام) باشد.
و. جمله «تصوم ما دمت معتكفاً» در روايت سوم مشروط بودن اعتكاف به روزه را مي‌فهماند.
ز. گذشت كه نوع محقّقان از فقها طبق اين روايات فتوا داده‌اند كه مكان اعتكاف در مساجد چهارگانه منحصر نيست و نيز در هر مسجدي هم روا نيست، بلكه در مسجد جامعي كه در آن نماز جماعت صحيح خوانده شده باشد، صحيح است 1.
^ 1 – ـ مستند الشيعه، ج10، ص549 ـ 555.
494

10- حدود الهي
قال علي(عليه‌السلام): «إن الله افترض عليكم فرائض، فلاتضيّعوها وحَدَّ لكم حدوداً، فلاتعتدوها و نهاكم عن‌شياء، فلا تنتهكوها وسكت لكم عن‌شياء و لم‏يَدَعْها نسياناً، فلا تتكلّفوها» 1
عن أبي جعفر الباقر(عليه‌السلام) قال: «قال جدّي رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ألا و إنّ لكلِّ ملكٍ حمي! ألا و إنّ حمي الله عزّوجلّ محارمه! فتوقّوا حمي الله و محارمه» 2
اشاره: هر حكمي كه از طرف خداي سبحان تعيين شده است حدّ خاص محسوب مي‌شود. حكم گاهي الزامي است، مانند وجوب و حرمت، و گاهي غير الزامي است، نظير استحباب و كراهت، چنان‏كه حكم گاهي تكليفي است و زماني وضعي است.
در مواردي كه حكمي نيامده و صاحب شريعت در آنها ساكت است، تأسيس هرگونه حكمي ممنوع است، زيرا سكوت خداوند براساس سهو، نسيان، ترديد و مانند آن نيست و لازم سكوت صاحب شريعت، سكوت حتمي پيروان آن شريعت است.
تغيير هر كدام، خواه در مقام تشريع و قانونگذاري و خواه در مقام عمل و اجراي قانون، تعدّي از حدّ الهي خواهد بود. تغيير يا به نفي ثابت است يا به اثبات منفي. چيزي را كه جزو حدّ (روزه مثلاً) نيست در حدّ داخل كردن تعدّي محسوب مي‌شود.
شيعه اثناعشري در پرتو رهنمود اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) از گزند
^ 1 – ـ نهج البلاغه، حكمت 105.
^ 2 – ـ بحار الاَنوار، ج2، ص261.
495

تجاوز از حدود الهي مصون است. آنچه در تفسير المنار آمده كه «بعضي از شيعه تا ظهور ستاره، افطار را تأخير مي‌اندازند (يعني پاسي از شب را جزو روزه قرار مي‌دهند) و اين كار قسمي از تعدي حدود الهي است، هرچند طبق اجتهاد است؛ نه عمد» 1 افترايي بيش نيست.

٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ تفسير المنار، ج2، ص175.
496

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *