حجت الاسلام پناهیان – فاطمیه ۹۸ – جلسه چهارم- هیات ثارالله قم
جلسات عزاداری ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در هیات ثارالله قم با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان برگزار گردید.
چرا باید روشهای متقاعدکردن و تأثیرگذاری بر دیگران را یاد بگیریم؟
ما اگر بخواهیم به کمال خودمان برسیم، حتی نه بهعنوان یک انسان دیندار، بلکه برای اینکه زندگی دنیایی خودمان را تأمین کنیم، باید روشهای گفتگو با دیگران، تأثیرگذاری بر دیگران و متقاعدکردن دیگران را یاد بگیریم و این کار، در مدرسهها باید انجام بگیرد. روشهای مناظره، روشهای مجادله، روشهای دلیلآوردن، روشهای توصیفکردن یا به اصطلاح غربیها، روشهای «پرزنتکردن» را باید یاد بگیریم. وقتی این روشها را به بچهها یاد ندهند، انگار میخواهند بچهها را لال، بار بیاورند و این یک نوع بردگی است.
یکی از کارهایی که باید انجام شود این است که «درس انشاء» در مدرسهها، قوی بشود. این خیلی بد است که درس انشاء یکی از ضعیفترین درسهای مدرسه است. وقتی ما بلد نباشیم توئیت بزنیم، وقتی ما بلد نباشیم سرمقالههای مؤثر بنویسیم، وقتی بیان قوی نداشته باشیم، مثل این است که زبان ما را قطع کرده باشند!
نیمی از فهم و کمال، با گفتن بهدست میآید
نیمی از فهم و کمال با «گفتن و بیانکردن» بهدست میآید. شما بهجای اینکه خیلی از درسها را به بچهها بدهید، «طرز حرفزدن» را به بچهها یاد بدهید، آنوقت او برای اینکه حرفِ درست بزند، مجبور است مطالعه کند، حتی گاهی بیشتر از دورههای دکترا در رشتههای مختلف، باید مطالعه کند. شما شیوۀ مناظرهکردن را به بچهها یاد بدهید، او میرود ده برابر کتابهای کلامی را فرا میگیرد برای اینکه بتواند مطالب لازم برای این گفتگوهای خودش را تأمین کند.
میدانید چرا ما این روشها را یاد نمیگیریم؟ برای اینکه دین ما «دین فردی» است و زندگی ما «زندگی فردی» است؛ لذا منفعل و جامعهترس میشویم. آنوقت فکر میکنیم که خیلی خداپرست هستیم که از ترسِ لولو خورخورهای به نام «جامعه» به خدا پناه بردهایم!
علی علیه السلام: ما اهلبیت علیهم السلام امیران سخن هستیم
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ما اهلبیت، امیران سخن هستیم (وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْکَلَامِ ؛ نهجالبلاغه/خطبه ۲۳۳) آیا ما-بهعنوان طلبه و مبلّغ یا عالم دینی- در این زمینه، یکذره شباهت به اهلبیت علیهم السلام داریم؟
متأسفانه طلبهها عمدتاً ضعف بنیۀ تبلیغی دارند. حوزۀ علمیه، تبلیغ را آنطور که باید و شاید، جدی نگرفته است. هنوز هستند کسانی که میگویند: «اگر کسی نتوانست درس بخواند، سراغ منبر و تبلیغ برود!» درحالیکه برای یک تبلیغ خوب و مؤثر، معلومات فراوانی نیاز هست؛ خیلی بیشتر از آن معلوماتی که یک فقیه، برای فتوادادن نیاز دارد.
هر کسی با هرمقدار دانش، نمیتواند موفق تبلیغ کند
هر کسی با هر مقدار دانشی، نمیتواند موفق تبلیغ کند. قدرت استنباطی که یک مبلّغ طراح، برای ورود به عرصههای ناشناخته تبلیغ، باید داشته باشد، قویتر است از قدرت استنباطی که یک فقیه برای فتوادادن در ابواب معلوم و مشهور فقه لازم دارد. در ابواب مشهور فقه، همۀ روایات دستهبندی شده است، دهها و صدها فقیه روی آن روایات کار کردهاند و درسِ آماده است؛ چون علما قبلاً این مباحث را تکرار کردهاند و ابعاد بحث را روشن کردهاند اما دربارۀ «تبلیغ» اینقدر کار نشده است. بسیاری از آیات و روایاتی که برای تبلیغ دین نیاز داریم، تأمّلات علمی دربارۀ آنها صورت نگرفته است.
آیا حوزۀ علمیه در قبال این دینگریزیهایی که در جامعه هست، نباید خودش را مقصر بداند؟ یک نمونۀ خیلی سادهاش کمحجابیها و بدحجابیهای موجود است. معلوم است که مقصّر اول، خود ما هستیم. این افراد بدحجاب، اکثرشان ایمان دارند-چون حوزه روی ایمان بهقدر کافی کار کرده است- اما در «تقوا» مشکل دارند. شما چند تا کتاب علمی و بحث قوی دربارۀ تقوا دارید که میتوانید به جامعه معرفی کنید؟ اکثریت کسانی که دینگریزی دارند دچار سوءتفاهم هستند و عامل این سوءتفاهم هم، بیان ضعیف ما طلبهها و مبلّغین در معرفی و تبیین دین است.
اکثریت کسانی که دینگریزی دارند دچار سوءتفاهم هستند و عامل این سوءتفاهم هم، بیان ضعیف ما طلبهها و مبلّغین در معرفی و تبیین دین است.
مسئولیت ما طلبهها نسبت به جامعه چیست؟ / باید بصیرت جامعه را افزایش بدهیم
همانطور که در جلسۀ قبل بیان شد، ما نباید جامعهترس باشیم بلکه باید نسبت به جامعه حساس باشیم و احساس مسئولیت کنیم. حالا سؤال این است که مسئولیت ما نسبت به جامعه چیست؟ ما باید بصیرت جامعه را افزایش بدهیم.
امکاناتی که ما برای تبیین حق داریم، خیلی زیاد است و آنهم «قرآن کریم» است. ما میتوانیم سالها روی قرآن مطالعه کنیم و کار علمی انجام دهیم و بعد بیاییم برای مردم صحبت کنیم، آنوقت همهجا هم شنونده وجود دارد. ولی الان بسیاری از حقایق را هنوز از قرآن در نیاوردهایم و برای مردم توضیح ندادهایم. درحالیکه بنا بود ما قرآن را یاد بگیریم و برای مردم توضیح بدهیم.
امر تبلیغ نیاز به انسانشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی عمیق و دقیق دارد/ گاهی در مقام دفاع از حق، سوءتفاهیمبرانگیز سخن میگوییم
آنهایی که تصور میکنند امر تبلیغ، زیاد به سواد نیاز ندارد، اصلاً متوجه نیستند تبلیغ یعنی چه؟ بعضیها فکر میکنند اگر یک طلبه، همین درسهای رایج در حوزه را بخواند، برای تبلیغ دین کافی است، حداکثرش این است که یک مطالعهای هم بکند و چهار تا روایت هم اگر خوشَش آمد بردارد و بالای منبر بخواند و یکجوری دربارۀ آن صحبت کند. اینها اصلاً نمیفهمند تبلیغ به چه دانشهایی نیاز دارد.
تبلیغ نیاز به یک انسانشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی عمیق و دقیق دارد. فکر نکنید دشمنان ما در تبلیغات، خیلی قوی هستند، اتفاقاً آنها ضعیف هستند و نمیدانند چطور باید ما را از بین ببرند، آنها بلد نیستند عملیات روانی خیلی مؤثر علیه ما را راه بیندازند. پس چرا میتوانند بین ما شایعهپراکنی کنند؟ از بس که ما ضعیف هستیم، یعنی مشکل از ضعف خودمان است! ما نهتنها در بیان حق، ضعیف هستیم، بلکه گاهی در مقام دفاع از حق، سوءتفاهیمبرانگیز سخن میگوییم.
برای اینکه دانش تبلیغمان قوی بشود چهکار کنیم؟ قرآن را بخوانیم و بفهمیم
حالا برای اینکه دانش تبلیغمان قوی بشود باید چهکار کنیم؟ باید قرآن بخوانیم. قرآن یک کتاب تبلیغی است، باید سعی کنیم قرآن را بفهمیم.
مثلاً آنطوری که قرآن دربارۀ طبیعت سخن میگوید و آن را وصف میکند، آیا ما طلبهها بلد هستیم از طبیعت حرف بزنیم؟ ببینید قرآن چطور دربارۀ طبیعت سخن میگوید، مثلاً میفرماید: «وَ الضُّحَى وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى» (ضحی/۱و۲) این یعنی چه؟ آیا ما توانستهایم همین را به زبان فارسی، طوری بیان کنیم که دل ببرد؟ لازم نیست مخاطب شما حتماً مؤمن باشد، در زمان پیامبر صلوات الله علیه وآله حتی کافرها و مشرکها میآمدند و به تلاوت قرآن گوش میدادند! آیا ما توانستهایم این آیات را طوری ترجمه کنیم که مردم از شنیدن آن لذت ببرند؟
ببینیم نگاه خدا در قرآن، نسبت به پدیدهای مثل «کوه» چگونه است؟ شاید ما فکر میکنیم که این حرفهای خدا دربارۀ کوه، مهم نیست و الا وقت میگذاشتیم و اول این حرفها را میفهمیدیم و بعد برای مردم توضیح میدادیم.
خدا حفظ کند طلبهای را که گوشت و پوست و خون و استخوانش با قرآن آمیخته شده است و از قرآن برای نجات امت، بهره میبرد. طلبهای که به فهم قرآن نپردازد و صرفاً به فقه و اصول بپردازد، در امر تبلیغ دین، موفق نخواهد بود، اصلاً مگر میشود در فقه و اصول، بدون فهم قرآن، فربه شد؟!
علامه طباطبائی رحمت الله علیه فرمود اگر من یک روز یک قسمتی از آیات قرآن را ده بار بخوانم هر بار یک بهرهای میبرم که با دفعۀ قبل فرق میکند. قرآن زنده است! انسانشناسی، جامعهشناسی و… همهاش در قرآن هست!
خیلی از کسانی که از حق فاصله دارند دچار سوءتفاهم شدهاند/ سخنرانی عمومی کافی نیست؛ گفتگوی چهرهبهچهره لازم است
قدرت تأثیرگذاری بر جامعه، زیاد هنر نمیخواهد، یک توانمندیِ مختصر میخواهد، چون شما در جبهۀ حق هستید و مردم هم دشمن حق نیستند، خیلی از کسانی که از حق فاصله دارند دچار سوءتفاهم شدهاند، لذا نمیشود بر آنها انتقاد جدی وارد کرد.
مؤمن باید کلامش در جامعه تأثیر بگذارد، مؤمن نمیتواند آرام بگیرد، مدام برای دیگران دلسوزی میکند. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «الْمُؤْمِنُ غَرِیزَتُهُ النُّصْحُ» (غررالحکم/۱۳۰۵)
از طرف دیگر، گفتگوی جمعی و سخنرانی عمومی، کفایت نمیکند؛ بلکه گفتگوی چهرهبهچهره هم لازم است. حضرت زهرا سلام الله علیها چهل شبانه روز، رفت درِ خانۀ سران مهاجرین و انصار-به ویژه انصار-را زد و یکییکی با ایشان صحبت کرد. کدام یک از ماحاضریم چنین کاری را انجام بدهیم؟ شاید تصور میکنیم که حتماً مردم باید جمع شوند و ما برویم برایشان سخنرانی کنیم! حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از اینکه در مسجد مدینه سخنرانی کرد، تکتک رفت با مردم صحبت کرد، چه جهادی انجاد داد! ما اصلاً به فکرمان هم خطور نمیکند که این کار را بکنیم!
جهادِ تبلیغی عمار یاسر، در مقابل یهودیانی که شبههافکنی میکردند
بعد از جنگ احد، عمار یاسر به همراه یکی از دوستانش با گروهی از یهودیان مدینه مواجه شدند که-مانند ضدانقلابهای امروزی- قصد شبههافکنی داشتند. گفتند چه شد؟ پیامبر که به شما وعده نصرت الهی داده بود، پس چرا شکست خوردید؟ بهترین یاران شما شهید شدند! دوست عمار گفت: من با شما یهودیهای مدینه صحبت نمیکنم شما دین آدم را به مخاطره میاندازید! اما عمار پاسخ آنها را داد و گفت: پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله بهصورت مشروط به ما وعده داده بود، فرموده بود اگر از من اطاعت کنید، من کوهها را بهدست شما جابجا میکنم، ولی ما در جنگ احد، از ایشان اطاعت نکردیم و شکست خوردیم، و این ربطی به وعدههای پیغمبر ندارد! با این پاسخ عمار، دهان یهودیان بسته شد و دیگر جوابی نداشتند، لذا شروع کردند به مسخرهکردن. عمار گفت: اینها دیگر حرف حساب نیست که من جواب بدهم.
عمار برگشت و پیش رسولخدا صلوات الله علیه وآله رفت و گزارش داد، حضرت فرمودند: عمار، تو که ایستادی و به اراجیف آنها جواب دادی، جهاد فی سبیل الله کردی (أَنَ الْمُسْلِمِینَ لَمَّا أَصَابَهُمْ یَوْمَ أُحُدٍ مِنَ الْمِحَنِ مَا أَصَابَهُمْ لَقِیَ قَوْمٌ مِنَ الْیَهُودِ بَعْدَهُ بِأَیَّامٍ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ وَ حُذَیْفَهَ بْنَ الْیَمَانِ… یَا عَمَّارُ قَدْ وَصَلَ إِلَیَّ خَبَرُکُمَا، أَمَّا حُذَیْفَهُ فَإِنَّهُ فَرَّ بِدِینِهِ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ أَوْلِیَائِهِ فَهُوَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ. وَ أَمَّا أَنْتَ یَا عَمَّارُ فَإِنَّکَ نَاضَلْتَ عَنْ دِینِ اللَّهِ، وَ نَصَحْتَ لِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، فَأَنْتَ مِنَ الْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، الْفَاضِلِینَ» (تفسیر منسوب به امامعسکری علیه السلام/ص۵۱۶)
اگر در بهترین شرایط هم باشیم، دشمن شبههافکنی خواهد کرد/ باید بچهها را در مقابل بدترین شبهات، قوی بار بیاوریم
ما اگر در بهترین شرایط هم باشیم و بهترین صحنهها برای ما اتفاق بیفتد، بالاخره دشمن با حرفهای ناامیدکننده و شبههافکنی سعی میکند روحیۀ ما را تضعیف کند. ما نباید مقهور این حرفها بشویم. اصلاً خود حضرت ولیعصر علیه السلام هم تشریف بیاورد، برخی با قرآن به جنگ امامزمان علیه السلام میروند! (إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ؛ الغیبه نعمانی/ص۲۹۷)
باید در مدرسهها، نمایشنامههایی اجرا بشود یا صحنههای مناظرهای اجرا بشود که در جریان این مناظرهها و گفتگوها، بدترین شبهات به ایمان بچهها حمله بیاورد و آنها مدام مقاومت کنند و خودشان دلیل بیاورند و دفاع کنند تا قوی بشوند! کمااینکه وقتی یک کسی میخواهد ورزش رزمی یاد بگیرد، در ابتدای کار، مدام از حریف تمرینی خودش، مشت و ضربه میخورد اما نمیگوید: «به من ضربه نزنید تا من بروم قوی بشوم!» اصلاً همین مشتها را میخورد تا قوی بشود.
ما جامعۀ پذیرندۀ حق داریم، اما همّت لازم را برای دعوت به حق نداریم!
ما بهقدر کافی طرفدار حق داریم، اما آنها همّت تأثیرگذاری بر جامعه را ندارند. ثانیاً ما جامعۀ پذیرندۀ حق هم داریم اما همّت لازم برای دعوت به حق نداریم! باطلِ ضعیفشده و مُرده و به تباهی رسیده هم داریم اما هنوز داریم از این باطلِ ضعیف و به تباهی رسیده، ضربه میخوریم!
مشکل ما این است که جهاد نمیکنیم و-آنطور که باید- جهاد تبلیغی نداریم. البته بنده نمیخواهم بهطور کلی، تلاشهای تبلیغی در جبهۀ حق را انکار کنم یا حوزه را ضعیف مطلق تلقی کنم. شاید بگویید: همین مقدار دین و ایمانی که مردم دارند (مثلاً همین که اینقدر پرشور آمدند پای شهید سردار سلیمانی ایستادند و…) اینها از زحمات حوزه است. بله، ما این مقدارش را قبول داریم، داد و فریاد ما برای بقیه مسائل است؛ برای اینمقدار دینگریزیای که الان در جامعه هست.
الان مردم فرانسه محتاج دریافت فرهنگ انقلاب ما هستند/ مردم دنیا تشنۀ این معارف هستند
ما الان از هفتاد کشور جهان در قم، طلبه داریم؛ طلبههایی که به زبانهای مختلف دنیا مسلّط هستند، اینها اگر شروع کنند به تماس گرفتن و ارتباط برقرارکردن با دنیا، میدانید چقدر مؤثر خواهد بود؟ ولی ما انگار توی لاک خودمان هستیم و کاری به این حرفها نداریم!
الان مردم فرانسه چقدر محتاج دریافت فرهنگ انقلاب ما هستند! آمادهترین کشور در اروپا برای پذیرش تمام حقی که ما اینجا داریم، فرانسه است. اینها بیش از یک سال است دارند علیه رئیسجمهور فرانسه و علیه نظام سرمایهداری تظاهرات میکنند، ولی ما در اینباره چه کاری انجام دادهایم؟
بنده یک طلبهای را دیدم که زبان روسی یاد گرفته است و دارد در روسیه کار میکند، یا چند طلبۀ دیگر، رفتهاند زبان اسپانیولی یاد گرفتهاند و الان خدا میداند که چه تأثیری دارند در جهان میگذارند. خدا شاهد است که مردم دنیا تشنۀ این معارف هستند. جهان منتظر ما است! در جهان دیگر هیچکس حرفی برای گفتن ندارد، همه منتظر حرفهای جدیدی هستند که در قرآن و معارف اهلبیت علیه السلام بیان شده است! آنوقت برخی از ما طلبهها حتی بلد نیستیم در یک انتخابات، حق و باطل را برای همسایه یا هممحلهای خودمان روشن کنیم!
ما برای تأثیرگذاری بر جامعه، به یکسلسله معارف و مهارتها نیاز داریم / باید با «لسان قوم» با مردم حرف بزنیم
ما برای مؤثر واقعشدن بر جامعه به یکسلسله معارف و مهارتها نیاز داریم؛ مهارتهای تأثیرگذاری، گفتگو، مناظره، بیان، تبلیغ، نوشتن، نویسندگی، شعر، رمان و فیلمنامه… ما حتی یک فیلمنامۀ خوب و مؤثر برای یک سریال هم ارائه ندادهایم که هر کسی این سریال را دید عاشق حجاب بشود.
امروز باید ببینیم که «لسانِ قوم» چیست؟ باید با همان زبان، با مردم حرف بزنیم؛ مثلاً الان خیلی از حرفها را باید به تصویر بکشیم (در قالب فیلم و سریال و…) این کافی نیست که برویم بالای منبر و فقط صحبت کنیم.
امروز مردم آمادهترین مردم برای پذیرش حق هستند و دشمنان ما هم در اوج ضعف و نابودی قرار دارند. دیگر برای مردم هم اتمام حجت شده است که این آمریکا، چقدر خبیث است. قدرت تبلیغاتی دشمن هم تقریباً در حدّ صفر است، آنها دیگر چیزی برای گفتن ندارند. اسلام فقط معطل ما است، آنوقت ما حرفهای پرجاذبه، پرکشش، مؤثر، تازه و جذابی از قرآن و دین داریم که برای مردم بیان کنیم، پس این وسط مشکل چیست؟
باید هدفمان از تأثیرگذاری بر جامعه، «تأمین قدرت اسلام» باشد
واقعاً مشکل کجاست که در انتخابات در کشور امامزمان علیه السلام برخی میآیند حجاب را مسخره میکنند و رأی میآورند؟ این ناشی از ضعف ما است. برای برطرفکردن این ضعف باید چهکار کرد؟ باید برویم «مهارت و معرفت لازم برای تأثیرگذاری بر جامعه را بهدست بیاوریم. اینها را از کجا یاد بگیریم؟ بنده دو منبع معرفی میکنم: یکی قرآن، یکی هم عترت؛ همین! قرآن غوغا میکند، باید زیاد بخوانیم و بفهمیم.
وقتی خواستیم بر جامعه تأثیر بگذاریم، باید هدفمان از این تأثیرگذاری «تأمین قدرت اسلام» باشد. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است! ما باید به ولیالله الاعظم کمک کنیم و ایشان را بر جهانیان حاکم و حکمفرما کنیم! برای اینکه بتوانیم این کار را انجام بدهیم باید معرفتهای اجتماعی و دانش اجتماعی خودمان را قوی کنیم. آنوقت کمکم میرسد به اینکه دانش سیاسی و دانش تمدنیِ خودمان را قوی کنیم، هوشمندانه به نقد تمدن غرب بپردازیم و بعد بیاییم هوشمندانه آن تمدن اصیل اسلامی را توضیح بدهیم.
حضرت زهرا سلام الله علیها از کسانی که باید حرف میزدند اما ساکت ماندند، گلایه کردند
حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فصیح و بلیغ خودشان، از چند چیز دردمندانه گلایه کردند؛ یکی سکوت آنهایی که باید حرف میزدند، اما سکوت کردند و همین کمر دین را شکست! رسولخدا صلوات الله علیه وآله میفرماید: هرکسی سکوت کند در زمانی که باید حرف حق را بزند، یک نوع بدعت است. (السُّکُوتُ عِنْدَ الضَّرُورَهِ بِدْعَهٌ؛ عوالیاللئالی/ج۱/ص۲۹۳) همینکه موقعِ بیان حرف حق باشد و شما سکوت کنید، این خودش میشود بدعت!
اگر شما یک حرف حقی را باید میزدی اما سکوت کردی و بعد دیدی که نمازت خیلی باحال شده است، تعجب نکن؛ چون در روایت هست: هرکسی در دین، بدعت بگذارد خشوعش در نماز بیشتر میشود! (مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَهٍ خَلَّاهُ الشَّیْطَانُ وَ الْعِبَادَهَ وَ أَلْقَى عَلَیْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُکَاء؛ نوادر راوندی/ ص۱۸) شما یک حرف حقی را باید میزدی اما نزدی؛ این شد بدعت! حالا نمازت باحالتر میشود. نمازی که قبول نیست، شیطان هم با آن نماز، کاری ندارد، لذا دیگر حواست را پرت نمیکند. آنوقت به یک مسجد میروی و میبینی که آخوندش، عجب نماز با حالی میخواند! و بعد دربارۀ او میگویند: «او اصلاً از سیاست صحبت نمیکند!»
یکی از فریادهای حضرت زهرا سلام الله علیها شکایت از سکوت است. یکی از فریادهای حضرت زهرا سلام الله علیها شکایت از راحتطلبی و عافیتجویی است. حضرت زهرا سلام الله علیها به آنها میفرمود که من انتظار بالایی از شما ندارم؛ شما میتوانید با یک کلمه، مشکل را حل کنید، چرا این کار را نمیکنید؟ صدمه نمیخورید، اگر این مشکل را حل کنید.
حضرت زهرا سلام الله علیها برای انتخاب مدیر اصلح در جامعه، جان داد
یکی از گلایههای حضرت زهرا سلام الله علیها این است که مردم به حداقلها قناعت کردند؛ حضرت زهرا سلام الله علیها در آن خفقان سیاسی میفرماید: چرا به کمتر از علی علیه السلام راضی شدید؟ حضرت زهرا سلام الله علیها در واقع برای انتخاب اصلح، جان داد؛ برای انتخابکردن مدیر اصلح در جامعه.
مگر انتخاب مدیر و مسئول اصلح برای جامعه چقدر مهم است؟ میدانید اولین اقدامی که رسولخدا صلوات الله علیه وآله بعد از پیمان عقبۀ دوم انجام دادند چه بود؟ اینکه برای جامعۀ مدینه و برای دوازده نقطۀ مدینه، رئیس تعیین کردند؛ یعنی برای ادارۀ امور مردم، مسئول تعیین کردند! (فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَخْرِجُوا إِلَیَّ مِنْکُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً یَکْفُلُونَ عَلَیْکُمْ بِذَلِکَکَمَا أَخَذَ مُوسَى مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً فَقَالُوا اخْتَرْ مَنْ شِئْتَ، فَأَشَارَ جَبْرَئِیلُ ع إِلَیْهِمْ فَقَالَ هَذَا نَقِیبٌ وَ هَذَا نَقِیب؛ اعلامالوری/۶۰) (و لا یجدن أحد منکم فی نفسه أن یؤخذ غیره فإنما یختار لی جبرئیل؛ طبقاتالکبری/۳/۴۵۲)
میتوانید با خدمتکردن به جامعه، خودسازی کنید
برخی از دوستان جوان، از بنده میپرسند: چرا شما میگویی که برای خدمت به جامعه، خودسازی لازم نیست؟ بنده جواب میدهم: خودسازی لازم است، اما شما میتوانید با همین خدمتکردن به جامعه، خودسازی کنید. میپرسند: ما هنوز خودمان را نساختهایم، چگونه برویم دیگران را بسازیم؟ بنده که نمیگویم بروید معلم شوید، میگویم بروید خادم بشوید و به انقلاب خدمت کنید! بله، اگر خواستید مسئول یا امام جامعه بشوید، قبلش بروید خودتان را بسازید.
ما خودسازی را نفی نمیکنیم، اما میگوییم: برو به جامعه بپرداز و در جریان خدمتکردن به جامعه، خودت را بساز، با خدمت به جامعه، خدمت به انقلاب، خدمت به اهلبیت علیهم السلام، خدمت به ولایت. شما میتوانید برای خودسازی، بروید نوکر جامعه بشوید، نوکر دین جامعه بشوید، نوکر حضرت زهرا سلام الله علیها بشوید! مثلاً طبقه پایین خانهات را بگذار برای روضه. نگویید: اول من بروم ده کلاس درس بخوانم بعداً اینجا را تبدیل به حسینیه کنم! شما اگر بیسواد هم باشید، میتوانید جلسۀ روضه راه بیندازید، بگویید: میخواهم به عزاداران حسین علیه السلام چایی بدهم! همین خدمتکردن، موجب خودسازی تو میشود.
امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف سرباز میخواهد و پذیرش خیلی بالاست، امتحان کنید!
حماقت دشمنان ما در حد اعلی است و مانعی از سوی آنها، برای ظهور وجود ندارد؛ اگر تأخیر در ظهور بشود تقصیر ما طرفداران امام زمان علیه السلام است! منتظر کسی نباشید! واقعاً بوی ظهور مهدی فاطمه میآید و ایشان سرباز میخواهد. ما زمان جنگ دیدیم که وقتی حضرت سرباز میخواهد، میدان را باز میکنند و حتی گنهکارها قبل از اینکه بگویند «آقا معذرت میخواهم…» دستشان را میگیرند و به جبهۀ حق میآورند. اصلاً پذیرش خیلی بالا است؛ امتحان کنید.
رفقا، برای جبهۀ حق کار کنید، برای امام زمان علیه السلام کار کنید، به یاد حضرت زهرا سلام الله علیها مجاهدت کنید. به مادرمان فاطمۀ زهرا سلام الله علیها بگویید: نکند من به مرگ طبیعی بمیرم! برای دین چه خدمتی باید انجام بدهم؟ سخنرانی و گفتگو کنم؟ در راه شما از آبرو بگذرم؟ شما بگویید چهکار کنم…
سایت حجت الاسلام پناهیان
بازدیدها: 0