حضرت معصومه در شعر شاعران فقیه
هیات: حضرت معصومه علیها السلام بانویی با کرامت و اثرگذار برای جامعه اسلامی است. افزون بر توده مردم، بزرگان و فقها نیز در برابر فضیلت های او سر تعظیم فرود آورده، خود را نیازمند الطاف و عنایات آن بانو معرفی کرده اند. بسیاری از فقیهان نیز ستایش های فراوانی از ایشان نموده اند، و در ساختار شعر، این ستایش ها را بازتاب داده اند. شعر، آنگاه که بستری برای بازگویی فضیلتی می شود، گیرایی و لطف آن را دوچندان کرده، ـ در مقایسه با نثر ـ تأثیر بیشتری بر مخاطب می گذارد و اگر به زبانِ فقیهی نام آور سروده شود، لطف دیگری می یابد، و از حلاوت متفاوتی برخوردار می شود. آنچه در این نوشتار خواهد آمد، اشعاری است در ستایش حضرت معصومه علیها السلام از تنی چند از فقهای سِترگ.
1. امام خمینی رحمه الله
ای ازلیت به تربت تو مخمّراشعار
وی ابدیت به طلعت تو مقرّر
آیت رحمت ز جلوه تو هویدا
رایتِ قدرت در آستین تو مضمر
عصمت تو تا کشیده پرده به اجسام
عالَم اجسام گردد عالَم دیگر
این است آن نور کز تجلّی قدرت
داد به دوشیزگانِ هستی زیور
آبروی مُمکنات، جمله از این نور
گر نبُدی، باطل آمدند سراسر
عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلکه بهشتش یساولی است برابر
زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر
شاید گر لوح را بیابد همسر
خاکی عجب خاک! آبروی خلایق
ملجأ بر مسلم و پناه به کافر
(امام خمینی، 1372: 253، 256)
3. آیت الله صافی گلپایگانی
ای که دل افسرده و غمینی و مضطر
و ای که تو را روزگار کرده مکدّر
خویش ز غم کن خلاص و گیر به اخلاص
رشته ای از چادر شفیعه محشر
بضعه خیر النّساء، صفیه یزدان
معدن جود و کرم، عزیز پیمبر
گوهر بحر کمال و حشمت و عصمت
اختر برج حیاء سَلیله حیدر
طاهره و پاک همچو مریم عَذرا
صاحب عزّ و شرف، حبیبه داور
منبع زهد و عفاف و دانش و بینش
مرکز ایمان و قدس و معرفت و فرّ
مفخر قم، عُشّ اهل بیت رسالت
شهر حدیث و محدّثین موقّر
خاک درش توتیای چشم خلایق
بوی رواقش حیات بخش و معطّر
همچو پدر قبله حوائج مردم
کارگشای بشر ز کهتر و مهتر
روضه او طور طالبان تجلّی
مهد کرامات و معجزات مکرّر
حرمت آن همچو حرمت حرم و بیت
حجر و مقام و صفا و زمزم و مشعر
مرقد پاکش مَطاف عالی و دانی
خطّ ولایش شعار اکبر و اصغر
صاحب این نعت و این صفات کیست؟
حضرت معصومه دخت موسی جعفر
ای فلک رفعت و سپهر معالی
ای شرف دودمان ساقی کوثر
ای همه اسلاف تو اعاظم عالَم
حجت و پیغمبر و امام و رهبر
برهان «صافی» را ز هول قیامت
که سخت غمین و پریش باشد و مضطرّ
چون پدر و چون برادرش به همه عمر
بوده شما را مدیح خوان و ثناگر
4. آیت الله میرزا محمد ثقفی تهرانی
ای که به خلق جهان تویی سرّ و سرور
شأن تو از قدر کاینات فزون تر
وقت ثنای تو مات، عقل خردمند
گاهِ مدیح تو محو فکر سخنور
طایر وَهْم ار رسد به پایه قدرت
بال و پرش سوزد ار بوَد چو سمندر
رشحه ای از نور طلعت تو به افلاک
بَر شد و افلاک از آن شدند پُر اختر
عکس ز ابروی تو هلال چو برداشت
گشت مشارٌ الیه خلق، سراسر
بهر وجود تو خلق گشته دو عالَم
بهر تو گردیده کاینات مسخّر
خلق جهان جمله اند زوج و خدا فرد
تو چو خدا فردی و نداری همسر
ذرّه ای از عصمتت زنان جهان را
گر برسد مریمند جمله و هاجر
شبنمی از جود توست رحمت نیسان
سبزه ای از کشت توست گنبد اخضر
دست کشیدی مگر تو بر سر آهو
کز وی حاصل شده است نافه اذفر
«والَّیل» از موی تو شدست مبین
«والشمس» از طلعت تو گشته مفسَّر
باب عطایت گشاده بر همه عالَم
چشم امید خلایق است بر این در
حکم الهی به مُهر توست مسجَّل
امر خدایی به حبّ توست مقرّر
بضعه زهرایی و سلاله حیدر
نور دو چشم نبی، حبیبه داور
فاطمه ثانیی به عالَم ظاهر
لیک به معنی تویی همان و نه دیگر
مظهر حقند خانواده عصمت
جلوه ربّند دودمان مطهّر
عمر تو کوتاه همچو شاخه گل بود
چون تو بزرگی و این سراست محقَّر
نیست مرا غیر درگه تو پناهی
آخر و اول تویی و اول و آخر
5. آیت الله علی دوانی
ز باد حوادث گُلی از پیمبر
در این خاک عنبر فشان آرمیده
یکی لاله از لاله زار ولایت
به گلزار قم بین چسان آرمیده
گل گلشن فاطمی بین که چونان
ز دست قضا نوجوان آرمیده
در این بارگاه رفیعِ دل افروز
نهان زیبِ تاج کیان آرمیده
در این ارض اقدس یکی گوهر پاک
به تقدیر چرخ زمان آرمیده
درخشان مَهی دُخت موسی بن جعفر
کزو کشوری در امان آرمیده
جبین سا به خاک درش هان که بی شک
در این بقعه جان جهان آرمیده
به گِرد حریمش بسان کبوتر
هزاران ز روحانیان آرمیده
به پیرامن مشعل پر فروغش
شهان و دو صد عالِمان آرمیده
به فردویسان گو به قم اندر آیند
که زینت ده حوریان آرمیده
کمال و شرف، علم و جاه و جلالت
به هر سوی این آستان آرمیده
به هر جا که گامی نهی با تأمّل
فِسرده تنی شادمان آرمیده
قدم ها به آرامی اینجا فرو نه
که در این زمین گلرخان آرمیده
هزاران گل و بلبل و سرو و سوسن
دو صد نرگس و ارغوان آرمیده ج
خوش آنان که در قم همی جان بسپارند
خوش آن کو در این گل مکان آرمیده
خوش آن روزگاری که در قم گذشت
خوشا حال آن که شبان آرمیده
چه غم دارد از روز محشر دوانی
که در ظلِّ این سایبان آرمیده
منبع: حوزه
بازدیدها: 0