داستانهای امام صادق علیه السلام: صله رحم

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام صادق (علیه السلام) / داستانهای امام صادق علیه السلام: صله رحم

صفوان بن مهران جمال از اصحاب امام صادق علیه ، گفت: میان عبد الله بن حسن و امام ششم گفتگوئى شد تا آنجا که آوازه هر دو بلند شد و مردم گردشان را گرفتند و آن شب از هم جدا شدند..

صفوان بن مهران جمال از اصحاب امام صادق علیه ، گفت: میان عبد الله بن حسن و امام ششم گفتگوئى شد تا آنجا که آوازه هر دو بلند شد و مردم گردشان را گرفتند و آن شب از هم جدا شدند
چون بامداد کردم براى نیازی به دنبال امام ششم علیه السلام رفتم و دیدم بر در خانه عبد الله بن حسن است، و میگوید: اى جاریه بابى محمد بگو: این ابو عبد الله بر در خانه او
عبد الله بن حسن بیرون شد و می‌گفت: اى ابو عبد الله چه چیزى شما را بدین بامدادى اینجا آورده؟ فرمود: که راستش دیشب به یک آیه از کتاب خدا برخوردم و مرا نگران کرد، گفت: آن چه آیه است؟ فرمود: قول خدا عز و جل:
وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ  ؛ و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مى‌‏پیوندند (یعنی صله رحم می کنند) و از پروردگارشان مى‌‏ترسند و از سختى حساب بیم دارند.
راوى گفته: پس همدیگر را در آغوش کشیدند و هر دو گریستند و عبد الله بن حسن گفت: درست گفتى بخدا اى ابا عبد الله، گویا من هرگز این آیه را نخواندم.
منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *