داستان های امام رضا علیه السلام – زلزله وحشتناک در خراسان
طبق آنچه مورّخین و راویان حدیث حکایت کرده اند:
مامورین و جاسوسان حکومتى براى مامون عبّاسى خبر آوردند که حضرت ابوالحسن ، علىّ بن موسى الرّضا علیه السلام جلساتى تشکیل مى دهد و مردم در آن مجالس شرکت کرده و شیفته بیان و علوم او گشته اند.
مامون دستور داد تا مجالس را به هم بزنند و مردم را متفّرق کرده و نیز حضرت را نزد وى احضار کنند.
همین که امام رضا علیه السلام نزد مامون حضور یافت ، مامون نگاهى تحقیرآمیز به حضرت انداخت .
و چون حضرت چنین دید، با حالت غضب و ناراحتى از مجلس مامون خارج شد؛ و در حالى که زمزمه اى بر لب هاى مبارکش بود، چنین مى فرمود:
به حق جدّم ، محمّد مصطفى و پدرم ، علىّ مرتضى و مادرم ، سیّده النّساء – صلوات اللّه علیهم – نفرین مى کنم که به حول و قوّه الهى آنجا به لرزه درآید و سگ هائى که اطراف او جمع شده اند، همه را مطرود مى سازم .
بعد از آن ، امام رضا علیه السلام وارد منزل خود شد و تجدید وضوء نمود و دو رکعت نماز خواند و در قنوت، دعاى مفصّلى را تلاوت نمود و هنوز از نماز فارغ نشده بود، که زلزله هولناکى سکوت شهر را درهم ریخت و صداى گریه و شیون مردان و زنان بلند شد. و به دنباله این حادثه ، طوفان شدید و غبار غلیظى با صداهاى وحشتناکى به وجود آمد.
وقتى حضرت از نماز فارغ شد و سلام نماز را داد، به اباصلت فرمود: بالاى بام منزل برو و ببین چه خبر است ؟
و سپس افزود: متوجّه آن زن بدکاره ، فاحشه نیز باش که چگونه تیر بلا بر گلویش فرود آمده و او را به هلاکت رسانیده است .
این همان زن بدکاره اى است که جاسوسان و بدگویان را بر علیه من تحریک مى کرد و آن ها را هدایت مى نمود تا نزد مامون سخن چینى و بدگوئى مرا کنند و مامون را بر علیه من مى شوراند.
در پایان این حکایت آمده است : تمام آنچه را که حضرت بیان فرموده بود به واقعیّت پیوست ؛ و پس از آن که مامون متوجّه این قضیّه شد، دستور داد تا افراد سخن چین و دروغ گو را از اطراف مامون و دستگاه حکومتى او البتّه در ظاهر و براى عوام فریبى کنار بروند و دیگر به آن ها توجّه و کمکى نشود.(۱)
۱-عیون اخبارالرّضا علیه السلام : ج ۲، ص ۱۷۲، ح ۱، بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۸۲، ح ۲، مدینه المعاجز: ج ۷، ص ۱۴۶، ح ۲۲۴۱، إ ثبات الهداه : ج ۳ ص ۲۶۱، ح ۳۶٫
منبع: اهل البیت علیهم السلام
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 114