دیدار ابو سوره زیدى‏ با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام زمان (عجل الله تعالی فرج الشریف) / دیدار ابو سوره زیدى‏ با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

شیخ در غیبت از احمد بن على رازى از ابو ذر احمد بن ابى سوره محمد بن حسن بن عبد اللَّه تمیمى که زیدى مذهب بود روایت نموده که احمد بن ابى سوره گفت: این حکایت را از جماعتى شنیدم که آنها از پدرم روایت می کردند و می گفتند: پدرت می گفت: وقتى به آهنگ دیدن حیر سفر کردم.

دیدار ابو سوره زیدى‏ با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
شیخ در غیبت از احمد بن على رازى از ابو ذر احمد بن ابى سوره محمد بن حسن بن عبد اللَّه تمیمى که زیدى مذهب بود روایت نموده که احمد بن ابى سوره گفت: این حکایت را از جماعتى شنیدم که آنها از پدرم روایت می کردند و می گفتند: پدرت می گفت: وقتى به آهنگ دیدن حیر «۱» سفر کردم.
وقتى وارد حیر شدم، ناگاه جوان خوشروئى را دیدم که نماز می گزارد سپس وى آنجا را ترک گفت و من هم آنجا را ترک گفته با هم بیرون آمده بطرف مشرعه آمدیم. جوان بمن گفت: اى ابو سوره می خواهى بکجا بروى؟
گفتم:می خواهم بکوفه بروم
پرسید: می خواهى با چه کسى بروى؟
گفتم: با مردم.
گفت: نمی خواهى همه با هم برویم؟
گفتم: دیگر چه کسى با ما خواهد بود؟
گفت: نمی خواهیم کسى با ما بیاید.
آن شب را با هم براه افتادیم تا به قبور مسجد سهله رسیدیم و او گفت: اینک آن خانه ‏ات می باشد. اگر می خواهى برو! سپس گفت: وقتى على بن یحیى پسر زرارى را ملاقات نمودى، از وى بخواه تا اموالى را که پیش اوست بتو بدهد. گفتم: او نمی دهد. گفت: بفلان نشانى که فلان مقدار دینار و فلان مبلغ درهم در فلان جا گذارده است، و فلان چیز بر روى آنست و در فلان چیز پیچیده است، خواهد داد.
پرسیدم: شما کیستید؟
فرمود: من محمد بن الحسن هستم.
گفتم: اگر این نشانى ‏ها را از من نپذیرد، و دلیل هاى دیگرى بخواهد چه کنم؟
فرمود: من پشت سر تو هستم. من هم رفتم نزد پسر زرارى و اموال را از وى خواستم و او بمن نداد.
گفتم:نشانى ‏هائى که بمن داده همین بود که بتو گفتم و گفته است که اگر تو نپذیرفتى من در پشت سرت هستم.
گفت: بیش از این نشانى لازم نیست. زیرا جز خداوند کسى از جریان این مال اطلاع نداشت، آنگاه آن مال را بمن داد!

به روایتی دیگر

در حدیث دیگرى اضافه دارد که: ابو سوره گفت آن مرد حالم را پرسید و من جواب دادم که با سختى و عیال بارى می گذرانم. پس با هم آمدیم تا آنکه سحر به «نواویس» «۲» رسیدیم، و او با دست زمین را کاوید. ناگاه از زمین آب جوشید، و وضو گرفت و سیزده رکعت نماز گذارد، سپس گفت: برو نزد ابو الحسن على بن یحیى و سلام برسان و بگو آن مرد میگوید: از آن هفتصد دینارى که در فلان جا گذارده‏اى صد دینار به ابو سوره بده!
من نیز همان موقع بخانه على بن یحیى رفتم و دق الباب نمودم. گفت: کیست؟
گفتم: به ابو الحسن بگو: ابو سوره است.
شنیدم که گفت: من با ابو سوره چکار دارم؟
آنگاه از خانه بیرون آمد و من سلام نمودم و بوى دست داده پیغام را باو دادم. او هم بدرون خانه رفت و صد دینار آورد و بمن داد.
من هم گرفتم. سپس پرسید: با این مرد مصافحه هم کرده‏ اى؟ گفتم: آرى.
پس او دست مرا روى دیدگان نهاد و بر صورت خویش مالید.
احمد بن على گفت:«این خبر از محمد بن على جعفرى و عبد اللَّه بن الحسن بن بشیر خزاز و غیر اینان هم روایت شده و در نزد آنها مشهور است» در خرایج راوندى هم این حدیث از ابو على بن سوره آمده است.
پی نوشت :
(۱) حیر- چنان که گفتیم حیر نام قصر متوکل عباسى نزدیک سامره بوده که بعد از وى خراب شد.

(۲) نواویس- محلى نزدیک کربلاى کنونى بوده است.

منبع: مهدى موعود ( ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار) ؛ص۷۳۶ – ۷۳۷
پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام

بازدیدها: 197

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *