روضه امام حسن مجتبی علیه السلام | لحظات جانسوز وداع

خانه / تازه ها / روضه امام حسن مجتبی علیه السلام | لحظات جانسوز وداع

روضه امام حسن مجتبی علیه السلام | لحظات جانسوز وداع

جناده می‌گوید: روزی وارد خانه شدم، دیدم امام حسن مجتبی علیه‌السلام بر بستر بیماری افتاده‌اند. تشتی در برابر ایشان بود و حضرت سر خود را درون آن تشت خم کرده بودند… ناگهان دیدم لخته‌های خون از دهان مبارکشان جاری می‌شود. رنگ چهره‌شان زرد شده بود و توان صحبت نداشتند.

گفتم:
«یابن رسول‌الله! چرا خودتان را درمان نمی‌کنید؟»
حضرت با نگاهی پر از درد و صبر فرمودند:
«ای جناده! مرگ را چگونه می‌توان درمان کرد؟»

دیدار آخر با امام حسین علیه‌السلام

در همین لحظه بود که امام حسین علیه‌السلام وارد شد. همراه ایشان اسود بن اسود نیز بود. وقتی چشم برادر به هم افتاد، بغض شکست… همدیگر را در آغوش گرفتند و شروع کردند به بوسیدن و گریستن.

امام حسین (ع) میان دو دیده‌ی امام حسن (ع) را می‌بوسید و اشک می‌ریخت.
امام حسن گریه‌کنان پرسید:
«برادر! چرا گریه می‌کنی؟»
امام حسین پاسخ داد:
«برای اینکه تو را این‌چنین می‌بینم…»

اما امام حسن با لحنی آرام، جمله‌ای گفت که دل هر شنونده‌ای را می‌سوزاند:

«لا یوم کیومک یا أبا عبدالله…»
«هیچ روزی، مثل روز تو نیست ای اباعبدالله… من روی بستر هستم، در حالی که تو در روزی تنها خواهی بود؛ شمشیردار، با شمشیر بر تو می‌تازد، نیزه‌دار با نیزه، و آنانی که سلاح ندارند، دامن‌ها را پر از سنگ می‌کنند…»

روضه امام حسن مجتبی علیه السلام یادآور مظلومیت پنهانی است که کمتر شنیده شده. غربتی که با زهر جفا آغاز شد و با اشک برادر پایان گرفت. اما حتی در آن لحظات، حضرت از مصیبت کربلا و برادر دلبندش حسین (ع) غافل نبود…

eheyat

Views: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *