سخنرانی مکتوب حجت الاسلام و المسلمین مومنی به مناسبت وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین احمده و استعینه و استغفره و استهدیه و استنصره و اومن به و اتوکل علیه و اصلی و اسلم علی خاتم الانبیائه و افضل سفرائه و حبیب الاهنا و طبیب نفوسنا ابالقاسم محمد . صلی الله علیه و آله و سلم لاسیما بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین .
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی .
اللهم صرح عنا الهموم و الغموم ووحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحیمن
تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام سلامتی وجود نازنینشان به پیشگاه امام حسن عسکری علیه السلام و والده ی ماجده ی امام عصر علیهما السلام صلواتی هدیه بفرمایید .
به پیشگاه سید الکریم عبدالعظیم الحسنی علیه السلام به پیشگاه عموی پیامبر عظیم الشأن اسلام حمزه ی سیدالشهدا سلام الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.
همه ی گذشتگان حق داران پدر و مادر و اجداد و اساتید بد وارثا بی وارثا علمای گذشته شهدا و امام شهدا متنعم از این مجلس نورانی با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
دو مقدمه تقدیم محضر می کنم ودر ذیل اشاره می کنم به مطلبی که مناسب این ایام هست ان شاء الله به فضل الهی مفید فایده و مؤثر واقع بشه
اما مقدمه ی اول ، امام اعلی الله مقامه الشریف در اربعین حدیث شریفشان می فرمایند که ما یکی پس از دیگری آتش این جهنم ها بیشتره و عذاب این ها برای کسانی که داخل در این ها می شوند شدید تر است . جهنم اول که آتش آن آتش معمولی است ، معمولی جهنم نه معمولی دنیا ، اولین آتش و اولین جهنم ، جهنم اعمال بد است انسان گناه انجام می دهد و به واسطه ی این گناه استحقاق عذاب و آتش دارد ، جهنم اعمال بد ، مرتکب معصیت شده عقوبت می شود مرتکب گناه شده عقوبت می شود ، آتش اخروی برای خودش ممی خرد این یک جهنم است که امام می فرماید جهنم اعمال بد ، جهنم معاصی گناهان .
جهنم دوم جهنم اخلاق بد است فرد ممکن است عملش عمله خوبی باشد اما اخلاقش اخلاق بدی است ، پیامبر عظیم الشأن اسلام ـشنیدید این روایت را ـ کراراً آمدند در تشییع جنازه شرکت مردند دیدند نوک پا حضرت حرکت می کنند ، عرض کردند یا رسول الله این نحوه ی حرکت ؟ حضرت فرمودند ملائکه در تشییع این فرد شرکت کرده اند . پیامبر عظیم الشأن اسلام ایستادند و این فرد را دفن کردند مادر این فرد عرض یا رسول الله بچه ی من عاقبت به خیر شد. فرمودند : چه می گویی ؟ جوری قبر پسر تو را فشار داد که استخوان های سینه اش جا به جا شد . عرض کردند یا رسول الله شما در تشییع ، ملائکه ، اهل نماز ، اهل روزه ، حضرت فرمودند اخلاقش اخلاق بدی بود . چون اخلاقش بد بود به خاطر این خدا این چنین عذابش کرد ، یکی از علما در قید حیات است خدا صحت و عافیت به ایشان عنایت کند . وارد منزل شدم ، کمی به بچه ها پرخاش گری کردم ، این پرخاشگری من باعث شد قبض در من به وجود بیاید . فوری مراجعه کردم به استادم ، به محض این که استادم در را به روی من بازکردند به من فرمود آدم سر زن و بچه اش داد می زند ؟ . اخلاق آتشش بد است . این را اجمالا از بنده بپزیرید تا یه موقع بتوانیم در چهار پنج جلسه آن را تبیین کند مستند به روایات محکم . ولی به صورت یک صورت مسئله از ما بپذیرید تعبدی و من پس این حرف و ذیل این صورت مسئله استدلال های روایی متعدد دارم . ما مشکل زیادی نسبت به نماز در قیامت نداریم روایت می فرماید دو رکعت در عمرتون قبول شده باشد آباد است و نسبت به روزه مشکلمان زیاد حاد نیست . هست ولی نه زیاد . چرا ؟ روایت می فرماید اگر کسی روزه اش را عمدی بخورد با حرام بخورد طبق حکم شرعی باید سی و یک روز روزه پشت سر هم بگیرد و بقیه اش را در فاصله بگیرد ، شصت ویک روز روزه ، این مقدار یتیم را طعام دهد ، باید برده آزاد کند خب برده را که نداریم آزاد کند استغفار کند ، پول ندارم مسکین را اطعام کنم ، مثلا ظهر رمضان مرتکب زنا شده، در حالت روزه داری مرتکب عرق خوری شده است به حرام آمده است روزه اش را افطار کرده طبق قاعده ی فقهی باید کفاره ی جمع بدهد یعنی هر سه تا کفاره را که عرض کردم بدهد ، هم استغفار عام ، هم اطعام و هم روزه ، نمی تواند طرف به اصطلاح برده آزاد کند استغفار ، نمی تواند اطعام کند استغفار ، نمی تواند روزه بگیرد ، شصت و یکی را نمی تواند بگیرد ، سی تا را می تواند بگیرد ، توانش را ندارد ، واقعا توانش را ندارد نه این که ادعا کند ، اگر کسی واقعا پیشمان شود به کرده ی خودش و استغفار کند خدا او را می بخشد . طبق روایت ، عمده مشکل ما و گیر ما در مصائب دنیوی و گرفتاری های اخروی سر اخلاق است ، سر اخلاق ، این اخلاق رو عمل انسان نیز اثر می گذارد لذا آتش اخلاق بد ، امام در اربعین حدیث می فرمایند ، به مراتب شدیدتر از اعمال بد است ، یکی می بینی عمل درست و حسابی ندارد ولی اخلاق خوبی دارد ، زمینه برای رشدو تعالی و کمال او فراهم است زمینه آماده می شود برای عاقبت به خیری . این جهنم دوم که حالا باید راجع به آن صحبت شود که اجمالا عرض کردم به عنوان یک صورت مسئله فرضی از ما بپذیرید تا شرح و بسطش زمان مناسب .
اما جهنم سوم ، جهنم عقائد بد است ، عقیده ی فاسد ، و این عقیده ی فاسد از دو مطلب ناشی می شود که عرض می کنم ، عقیده ی فاسد آتشش به مراتب از آن دو آتش قبلی بالاتر است ، چرا ؟ به چه دلیل ؟ چون عقیده ی فاسد اخلاق را فاسد می کند و اخلاق فاسد یقینا تاثیر در عمل انسان نیز می گذارد ، عقده ، پریروز بود سالگرد استادمان حضرت آیت الله شب زنده دار ، رضوان الله علیه ، ایشان در عقیده و اخلاق و عمل واقعا در عقیده راسخ بود لذا در اخلاق امتیاز بالا ، حضرت آقا فرمودند ، مصداق اتم و اکمل استاد اخلاق است ایشان ، مقام معظم رهبری فرمودند ، حضرت آیت الله شب زنده دار یک اسوه و یک الگو یک معلم اخلاق برای طلبه هاست ، با همین ادبیات که عرض می کنم ، آقا فرمودند شخصیت ممتاز ، عقیده ، اخلاق و عمل . عقیده باعث می شود روی عمل انسان تشکیک و تزلزل پیش بیاید ، وقتی عقیده خراب بشود .
چگونه عقیده ی انسان خراب می شود ؟ با دو مطلب ،
یک شیطان برای انسان ضلالت را هدایت جلوه می دهد .
دوم شبهه را برای انسان یک امر متقن و محکم و منطقی جلوه می دهد که قران سوره اعراف آیه 17 متعرض این معنا است . همین که عرض کردم روایت هم در ذیلش مطالعه بفرمایید ، تفسیر گرانسنگ مجمع البیان جلد 4 آورده است این مطلب را که الان نمی خواهم عرض کنم این مطلب را چون شاهدم نیست فقط فهرست می گویم آدرسی ، اگر مراجعه کردید آدرس دقیق است ، روایت در ذیل این آیه نورانی می فرماید ، شیطان از دست راست به انسان حمله می کند ، چون هم از روبرو حمله می کند و هم از پشت و هم از دست راست و هم از دست چپ ، از دست راست که به انسان حمله می کند با این حربه به تزیین ضلالة و تحسین شبهه« شبهه را برای انسان یک امر منطقی و عقلی جلوه می دهد ، یکی از آقایان چند روز قبل یا ما بحثی می کرد ، راجع این مجموعه ای که مجلس شورای اسلامی ، مجلس خبرگان و فقها و شورای نگهبان ، رهبری، می گفت این یک دور است ، دور هم باطل است و نشستیم با هم دیگر صحبت کردیم ، گفتم خیلی زیبا همه را تفکیک کردیم از هم دیگر ، شبهه ی صد درصد برای این آقا یک امر معقول دارای صغری و کبری و نتیجه بود خب این را کجا می تواند حل کند ، باید به خبره اش مراجعه کند دیگر ، خبره برای او حل و فصل کند ، اینی که در ذهن تو است شبهه است ، این شبهه است و بیگانه ها این شبهه را برای تو به وجود آوردند و در فضاهای مجازی مملو از این شبهات است ،مملو است ، نروید در این فضاها ، رفتید ، شبهه در ذهنت امد ، سریع این شببه را رفع کن ، نگذار این شبهه بماند ، میگوید آقا هر چیزی را با باورت انجام بدهی آن عمل برای تو ماندگار است ، این شبهه را عنایت بفرمایید و من تا زمانی که در مورد نماز به این باور نرسم نماز نمی خوانم ، ای بابا ، حدود سی و چهار پنج سالش بود ، یک اقایی بود تحصیل کرده این حرف را به من می زد ، گفتم خب کی ت می خواهی به این یقین برسی ؟ از چه راهی ؟ تو خانه بنشینی و چرتکه بیندازی و تسبیح دست بگیری خود به خود این شبهه برات برطرف بشه ؟ چطور وقتی مریض می شوی پیش فوق تخصص می روی وقت می گذاری ویزیت می دی دارو جراحی و هر چی که باشد برای رفع آن بیماری هر اقدامی را انجام می دهی چرا برای رفع این شبهه این اقدام را انجام نمی دهی ؟ به کتاب مراجعه کنیم به سایت های مرتبط مراجعه کنیم دستمون می رسه به فرد خبر ه ، خبره ها ! نه یک فرد معمولی ، نه ، نه ، نه ، به خبره می رسه مراجعه کنیم برای رفع این شبهه عقیده ی آدم به واسطه ی شبهه ها خراب می شود وروی عمل انسان و همچنین روی اخلاق انسان اثر می گذارد .
دوم مطلبی که باعث خراب شدن عقیده می شود و عقاید انسان را به هم می ریزد، اموری است که ساخته پرداخته ی ذهن انسان است ، خراب می کند عقیده ی انسان را به هم می ریزد مثال عرض می کنم که این خیلی مبتلا به است و واقعا عام البلوی است مستحدثه است این امر ، آقا ما گرفتاریم و رو به قبله هم می ایستیم و یا الله یا الله هم می گوییم ، چرا مشکل من حل نمی شود ؟ در مهدیه تهران در همین ماه مبارک دهه آخر یک آقایی به من می گفت دیگر نماز نمی خوانم دیگر نماز نمی خوانم در حرم امام رضا علیه السلام مشرف بودم این خادم در آنجا ، حاجاقا بعد از مدتها که انتظار می کشیدیم خدا یک بچه به ما بدهد یک بچه به ما داده الان هشت ماهش است ، این بچه هشت ماهه چند بار جراحی کرده ، معده را درآوردند یک چیز خارجی از بیرون گذاشتند ، روده را از رو آوردند ، یک چیز عجیب ، می گفت وو اشک می ریخت ، خدا چرا با ما اینجوری کرده ؟ ببینید ، خدا چرا با ما اینجور ی کرده ؟ مگه من چی کار کردم که مستحق این همه عقوبت هستم مگه من تارک الصلاة بودم آدم هایی هستند که نماز نمی خوانند ، زندگیشون به راه است . هیچ مشکلی هم پیشه رویشان نیست ، تفریحشان سر جاش ، بچه هاشون آدم حسابی ، هی ساخته پرداخته ذهن ، شیطان بیکار نمی شیند که ، شیطان نمی آید به این آدم متدین بگوید بیا برو بی بند و باری کن ، اینجوری می آید با گرفتاری ها را بزرگ جلوه دادن ، با این ابتلائات را بزرگ وغیر قابل تحمل نشان دادن این ها را سست می کند و بعد مأیوس می کند از رحمت خدا ، آیه 16 سوره اعراف ، شیطان می گوید : خدایا تمام بنده هایت را از راه و صراط مستقیم منحرف می کنم و از این چهار موضع به اینها حرکت می کند و آن ها را از وادی شکر فاصله می دهم ، روز چهارشنبه ی آخر ماه رمضان رفته بودم زندان اوین برای سخنرانی ، و یک سری آدم های با آبرو هم اونجا دیدیم ، حالا مساول اقتصادی و مشکلات ، یک آقایی یک حرفی زد از همان جا گفت حاج آقا 9 سال دنبال طلبکارم می گشتم ، 9 سا ل، به زمین و زمان زدیم پیدا نکردیم ، افتادم زندان ، کسی دیگر پول را نداده بود من ضمانتش را کرده بودم و به خاطر این ضمانت افتادم زندان الان که افتادم زندان به یک آرامش قلبی رسیدم که خدا من را دوست داشت ، افتاده زندان آبرویش رفته ، اما خدا بخواهد آبرو نگه دارد تو زندان هم می توان نگه دارد ، این داستان داغ داغ است ، می تواند نگه دارد ، گفت حاج آقا در زندان بند فلان ، گفتند یک زندانی دارد تازه می آید در این بند تخت بالای تخت من خالی بود ، آمد و مستقر شد این زندانی هم بند ما شد و در یک تخت اون بالا خوابید و من پایین ، یک لحظه آمد و روپوش رو زد کنار و دیدم همان طلبکاری که 8 سال دنبالش بودم ، حالا اینجا باید طرف گردنش را بگیرد و بزند و گفت غیر ارادی در زندان افتادم به سجده خدایا خداییت رو شکر ، من کجا می خواستم این آقا را پیدا کنم ، رسیدم اینجا ، به مقام رضا رسیدم هرچی تو می خواهی ، هرچی مدنظر تو است ، ولی اگر آدم دائم در ذهنش ساخته پرداخته ی ذهن خودش را ، یک آقایی می گفت من در اصفهان ، نابیناست ولی حافظ کل قران است ، من پسرم خیلی نااهل بود نفرینش کردم ، یک شب نوح نبی را د رخواب دیدم برگشت به من گفت پسر من اصلا به من ایمان نیاورد ، نه ایمان به من آورد و نه ایمان به قبل ، به هیچی ، ولی من در حق پسرم نفرین نکردم تو چرا در حق پسرت نفرین کردی ، یک با پسرت اشهد ان علی ولی الله گفته یا نه ؟ نوح نبی در خواب به این آقا گفت ، این بنده خدا نابینان به مقام رضا که رسیدم این پسرم به قدری آرام شد و وقتی از دنیا رفت واقعا قلبم جریحه دار شد و یه داغی به جیگرم نشست به خاطر از دست دادن بچم ، شیطان یا می آید به تزیین ضلاله و تحسین شبهه ، این گونه عقائد را فاسد می کند یا نحوه ی فاسد شدن عقائد انسان به خاطر این چینش های غلطی است که انسان در ذهن خودش .
من تصادف کرده بودم و منزل افتاده بودم چند سال قبل و بعد اتفاقا ایامی بود که من برای اولین بار حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام قول داده بودم ، برای اولین بار می خواستم اونجا منبر بروم ، تصادف کردیم و افتادیم در بستر ، ایام ولادت امام رضا علیه السلام من در بستر بودم همان ایامی که قرار بود منبر بروم ، یک آقایی دیدم ما آمد ، من خیلی رحیه ام به هم ریخته بود ، رو کرد به من فرمود فلانی ، یک چیزایی رو منبر می دهند یک چیزهای را در بستر بیماری به آدم می دهند ، راضی باش به اونی که خدا برات مقدر کرده است ، مقام رضا ، من این جمله را در ایام ماه رمضان عرض کردم مجدد می گویم ، یک راه کار و یک دستور العمل برای رفع گرفتاری ها هرکی گرفتاره یک دستور العمل ، نگذارید گرفتاری ها و ابتلائات و مشکلات رو نماز خواندتان اثر بگذارد ، نگذارید ، اگر این تسلط را توانستیم برر خودمان پیدا کنیم سریع مشکلمان حل می شود ، ولی شیطان می آید دائم ذهن را آلوده می کند ، تو نماز می خونی که چی ؟ خدا که تو رو ول کرده ، خدا که صدای ما ر ا نمی شنود ، خدا اصلا گوش به حرف ما نمی دهد ، ما این همه دست به دعا بر می داریم و خدا محل به ما نمی دهد شیطان هم همین را می خواهد ، شیطان می خواهد ما از وادی شکر فاصله بگیریم . این مقدمه طولانی شد ببخشید .
مقدمه ی دوم :
در هیچ زمانی انسان نباید خودش را از نیاز خارج بکند ، بگوید من دیگر نیاز ندارم، دو تا منبر دیده و چهارتا مطلب از این و اونور شنیده و خوانده ، می گوید من دیگر نیاز ندارم ، این حالت بسیار حالت بدی است و شروع ضلالت و گمراهی است .
یک جلسه ای ما نبر رفتیم در همین تهران یک آقایی کنار منبر ما نشسته بود پیرمرد متولد قم بزرگ شده ی تهران ، الان ساکن مشهد است ، در تهران پامنبر ما بود ، ما آمدیم برویم منبر یک نگاه خریدارانه به ما کرد به دید نقد ، گفت چیزی هم بارت هست ، گفتم حالا ، گفت هرچی بگی من بلدم ، من فومنی دیدم ، من مثلا تربتی دیدم ، من کی رو دیدم راست هم می گفت ، نشسته بود کنار منبر ، من هر حرفی می زدم یه روایت از اول تا آخر می خوند ، اعصاب ما را ریخته بود به هم ، یک ده دقیقه از منبر ما گذشته بود ، گفت اگر غلط نکنم فلان روضه را می خواهی بخوانی و درست هم گفت ، منبر که تمام شد یک دفعه میکرفن را گرفت و یک چیزی از این آقا یاد گرفتم بگذارید بگویم علنی ، ما خیلی چیزها را می دانیم اما باور نداریم ، دانستن شی و باور کردن شئ آخر ، می دانیم اما چون عقیده خراب است در وادی باور و عمل کمیت آدم ها لنگ می زند ، دروغ نگویم کارم پیش نمی رود ، دروغ نگویم کاسبیم لنگه ، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند ، چرا به گفته ی امیرالمومنین علیه السلام عمل نمی کنم و با شک و تردید به گفته ی علی علیه السلام نگاه می کنیم ، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند ، دروغ نگویید ، اگر چه دروغ به نفع شماست ، راست بگویید اگرچه راست به ضرر تان است ، چه کسی می خواهد نفع و ضرر را متوجه ما کند ؟ خدا ، زندان در بند خودش آدمی که 9 سال دنبالش بود را پیدا کرد ، همه چیز دست خداست ، هیچ گاه انسان خودش را از حالت نیاز خارج نداند و
شیخ اعظم انصاری رضوان الله تعالی علیه ، هفته ای یک بار می آید پیش شاگرد خودش می گوید به من درس اخلاق بده ، چرا بعضی ها می گویند ما نیاز نداریم ، هفته ا ی یک بار می آید پیش شاگرد خودش می گوید به من درس اخلاق بده ، من روز یک منبر و سخنرانی غیر خودم را گوش می دهم ، امروز سر سفره ای بودم که استاد محترم حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای حسینی قمی پهن کردند نشستم چون برنامه نداشتم ، خودمم نشستم تا آخر گوش دادم به دید استفاده برای بهره بردن نه برای نقد ، واقعا برای آدم روشنایی به ارمغان می آورد ، رفته بودم ملایر خدمت امام جمعه این شهر سید نورانی و با صفا و اهل دلی است ایشان فرمودند کاری دارید ؟ گفتم نه آقا یک حدیث برای ما بخوانید و یه نصحیت ما را بکنید و ما برویم ایشان نشستن بر منبر و یک روایت خواندند و بعد توضیحی دادند در حد ده دقیقه و بعد نشستند روی زمین به من فرمودند حالا تو بررو بالا برای من روایت بخون ، روایتی که من خواندم خودش صد بار خوانده بهتر از من هم بلده ، ولی دارد به من درس می دهد نگویی نیاز ندارم ها ، نگویی نیاز ندارم ، ای پیغمبر فتح مکه را دیدی ، مردم دسته دسته دارند به سمت اسلام می آیند و گرایش پیدا می کنند ، اذا جا نصر الله والفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا ، مردم فوج فوج و دسته دسته به سمت دین اسلام می آیند، ای پیغمبر فسبح باسم ربک و استغفره ، استغفار کن ، نگویی من دیگر نیاز ندارم ، نگویی ، پیوسته باید خودت را محتاج بدانی ، حضرت آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه من یک فایلی از ایشان گوش می دادم ، ایشان می گفتند اگر کسی دنبال نکات اخلاقی است ، یک وقتی یک مطلبی زا زبان یک بچه بیرون می آید انقلاب در دل آدم ایجاد می کند ، یک چیزی رو دیوار نوشته متحول می کند آدم را ، یک مطلبی می بیند منقلب می کند آدم را ، هیچ گاه انسان خودش را از حالت نیاز خارج نکند پیوسته ، جوان می بینید در مترو در واحد اتوبوس مینی بوس در تاکسی هر جا می بینید یک بزرگتری هست یک پیرمردی ، آقا شما سنت از من بیشتر است من را موعظه کن و روی آن موعظه ترتیب اثر بده ، هم فکر کنیم و هم ترتیب اثر .
این دوتا مقدمه
سیدالکریم عبدالعظیم الحسنی علیه الصلاه و السلام این بزرگوار محضر سه امام را قطعا درک کرده است بر اساس کتب رجالی ما ، شیعه و سنی نقل کرده اند که از محدثین بزرگ است و احادیث مختلف نقل کرده انی بزگوار و برای این که احادیثی که از ائمه معصومین علیهم السلام گرفته به دیگران منتقل کند متحمل هجرت ها و ضجر فوق العاده ای شد. این محدث بزرگوار و یک نقلی هم هست اگر چه ضعیف است به این خاطر عرض می کنم نقل ضعیفی است اما با جریانات آن زمان استبعادی ندارد این اتفاق افتاده باشد ، در مجموعه مقالاتی که برای حضرت عبدالعظیم الحسنی برگزار شد آمده و یک نقلی هم است اگر چه باز عرض می کنم نقل قوی ای نیست و نقل ضعیف است که عده ای جمع شدند و این بزرگوار به شهادت رسید . نحوه ی شهادت واقعا ضجر آور است ، که چگونه این بزرگوار را به شهادت رساندند و سید الکریم عبدالعظیم الحسنی بی تردید محضر علی بن موسی الرضا علیهما السلام را درک کرده است بی شک محضر جواد الایمه علیه السلام رسیده بدون تردید محضر امام هادی علیه السلام را درک کرده محضر این سه امام رسیده بی شک ، اما در این اختلاف است که آیا امام عسکری علیه السلام را هم درک کرده و یا از این سو موسی بن جعفر علیهم السلام را ، در کتب علم رجال اختلاف است که آیا موسی بن جعفر علیهما السلام را درک کردند یا نکرده اند و از آن ور امام عسکری علیه السلام را درک کرده اند یا نه ؟ ولی بر تردید محضر امام رضا علیه السلام محضر جواد الایمه علیهم السلام و محضر امام هادی علیه الصلاه و السلام رسیده . از امام رضا علیه السلام روایت برای ما نقل می کند از جواد الائمه علیه السلام روایت برای ما نقل می کند از حضرت هادی علیه الصلاه و السلام روایت نقل می کند ، این محدث برزرگ محضر دو امام رسیده یعنی امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام ، رسید محضر امام هادی علیه السلام ، ببینید عزیزان ما کرارا این را شنیدیم اما دقت کنیم ، امتیاز پیداکردن افراد به خاطر قرابت و قوم وخویشی نیست این ها بندگی خدا را کرده اند ، از رهگذر محاسبه و رهگذر مراقبه به این درجات والا رسیدند ، محاسبه کند آدم ، خیلی خوبه اهل محاسبه باشد ، محاسبه در امر واجبات ، محاسبه در امر محرمات ، محاسبه در امر اعتقادات ، بشیند محاسبه بکند شاید یک جا عقیده ی آدم خراب باشد شاید کمیت آدم در عقیده بلنگد ، یکی از مراجع بزرگ تقلید محضرشان مشرف بودیم یک آقا طلبه ای از قطیف عربستان آمده بود آمد محضر استاد ما سوال و جواب هایی کردند و مطالب رد و بدل شد /ف عرض به محضرتون که ایشون وقتی داشتند می رفتند آقا طلبه ی عربستانی برای قطیف عربستان بود ، استاد ما به ایشون فرمودند بشینید آقا ، من لحنم لحن عجم است ، تو لحنت لحن عرب است ، من حمد و سوره ام را بخوانم ببین درست می خوانم ، مرجع تقلید است ، کلی مقلد دارد ، ولی می گوید بشین من حمد و سوره ام را بخوانم ببین درست می خوانم . محاسبه کنه آدم ، یک وقتی شاید یک گوشه ی کار ، چرا از پرسش افراد غفلت می کنند ، بپرسیم ، سوال داریم بپرسیم ، مسائل شرعی را بلد باشیم ، واقعا جای تاثر و تاسف دارد ، آدم یک وقت مواجه می شود با یک پرسش هایی که کارش نمی شود کرد به ظاهر ، یک آقایی یک مسئله شرعی از من پرسید ، به این نتیجه رسیدیم که ایشان و خانمش که الان دارد با او زندگی می کند و خانمش هم باردار است اینها به هم دیگر نامحرمند و حرام ابد هستند و فقط کافی بود قبل ازدواج سوال می کرد ولی نکرد و نپرسید ، می گوید حاج آقا من الان آبرویم می رود ، دیگه خودت می دانی که چه کار کنی .! بعدش هم می روند در وادی ناشکری ، بپرسه آدم ، چرا در مقام پرسش بعضی ها کوتاهی می کنند و سهل انگاری می کنند ، بعد در مخمسه می افتند . سیدالکریم عبدالعظیم الحسنی علیه السلام رسید محضر امام هادی ، آقا جان شما محضر جواد الایمه رسیدی ، محضر امام رضا رسیدی، دیگر محضر این بزرگوار رسیدی دیگر سوالت اینجا در محضر امام هادی علیه السلام چی هست ؟ حالا قبل از این که سوالش را از امام هادی علیه السلام بپرسد و خواسته اش را عرض بکند ، به محض ورودش امام هادی علیه الصلاه و السلام رو کردند به عبدالعظیم حسنی ، جمله ای را فرمودند و من هر وقت وارد رواق می شوم و این جمله بالا روی تابلوی برنجی نوشته شده است ، این جمله خیلی زیباست ، خوش به حال افرادی که این جمله را از امام زمانشان دریافت می کنند و خوش به حال سید الکریم که این جمله را از امام زمانش گرفته به محض ورودش به امام هادی ، امام هادی فرمودند : «مرحبا بک یابالقاسم انت ولینا حقا» . تو واقعا دوست ما هستی ، شبهه این کلمه را امام زمان علیه السلام برای شیخ مفید نوشته اند به برادرم ، أخ ، لااله الاالله ، مرحبا بک یا ابالقاسم انت ولینا حقا ، تو واقعا دست ما هستی ، یک بزرگواری می فرمودند ، این مطلب تحلیلی هست به این خاطر اسم این بزرگوار را نمی آورم ،می فرماید شاید یکی از امتیازات سیدالکریم به خاطر این باشد که شاهد تخریب قبر سیدالشهدا بود و از این جریان خیلی محزون شد وگریه کرد ، شاید ، این بزرگوار ، مرحبا بک یاابالقاسم انت ولینا حقا ، تو واقعا دوست ما هستی ، عرض کرد آقا اجازه بدهید اعتقاداتم را به شما عرضه کنم ، باورهایم را به شما عرضه کنم ، سیدالکریم قربانت برم ، تو گرفتی و ولی خدا تایید کرد ، مهر قبولی پایین نامت زد ، انت ولینا حقا ، تو واقعا دوست مائی ، آقا اجازه بده عقائدم را عرضه کنم ، امام هادی علیه السلام فرمودند بگو ، شروع کرد آقا باور های من این است ، دانه به دانه توضیح داد برای حضرت ، عرض کرد آقا درست است حضرت فرمود درست است این همان دینی است که خدا و رسول خدا به این رضایت داده اند ، عرض کردم آقا برای من دعا کنید ، یک وقتی جوان دستت به جایی بند نیست می توانی بروی یک گوشه از امام حیت کمک بگیری یا نه ؟ حضرت آیت الله ناصری دولت آبادی را ایشان می فرمودند من خودم از ایشان مستقیم شنیدم ، رفتم خدمت استادم حضرت آیت الله کشمیری بزرگ در نجف ، گفتم اقا به من اسم اعظم یاد بده ، ایشان فرمودند استخاره می کنم اگر خوب آمود یادت می دهم ، استخاره کردند ، بد آمد ، من خیلی متاثر شدم ، وقتی این حالت را در من دیدند گفتند فلانی من کلمه ای یادت می دهم که کم از اسم اعظم نیست در تاثیر ، کلمه ای یادت می دهم که کم از اسم اعظم نیست ، این مهمه ، هر وقت گرفتار شدی امام زمانت را صدا بزن یا صاحب الزمان ادرکنی ، یا صاحب الزمان اغثنی ، آیت الله ناصری از آیت الله کشمیری بزرگ در نجف فرمودند این ذکر کم از اسم اعظم نیست ، یک گوشه خلوت کنی بگی اقاجان یا بقیه الله دست ما را شما باید بگیری این که می گویم باید به همین محکمی بگید آقاجان دست ما را باید بگیری و بگیری ، آخه وقتی این افراد و این اشخاص و این بزرگان را می بیند خب اینها خوب بودند و من خوب نیستم و زبان به اعتراف باز می کنم و خوب نیستم و عرضه هم ندارم توان تسلط به نفسم رار ندارم ولی شما خاندان کرمید و شما نسبت به حر آن چنان عنایت کردید شما با یک نگاه پست ترین افراد را از این رو به آن رو کنید آقاجان بقیه الله در خلوت عرض اعتقادات کنید ، اگر جایی از کار من می لنگد کمک کنید دست من را بگیرید خودتون استاد طریق سر راهم بذار ، کی گفته ما باید بریم بگردیم دنبال است ، برو محضر امام زمان علیه السلام آقاجان تو باید دست ما را بگیری خودت استاد طریق سر راه من قرار بده والا من به بیر اه می روم نمی شناسم کی استاد طریقه از کی بپرسم ، گر اگر طبیب بودم سر خود دوا نمودم ، صاف بررو خدمت سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ، برو تو حرم حضرت رضا علیه السلام برو تو حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ، صاف برو مسجد مقدس جمکران برو کربلا زیر قبه ارباب دستم رو بگیر ، دستت به کربلا نمی رسه ، من زار عبدالعظیم حسنی بری کمن زار الحسین بکربلا ، این را که می توانی .
آن طرف حرم که حوزه ی علمیه هست ماشین را پراک کردم و داشتم مشرف می شدم برای زیارت یک جوان وایساده بود ، هی چند قدم می آمد سمت من و بر می گشت ، فکر کردم سوالی داره ، رفتم جلو ازش پرسیدم عزیزم کاری با من داری ؟ شروع کرد حرف زدن دیدم یک مقداری مسته و بوی گند عرق از دهنش بلنده ، به من گفت حاج آقا می خواهم بروم تو حرم خجالت می کشم ، گفتم خجالت نکش برو سر و صورتت را بشور ، دهنت رو آب بکش ، این جا حرمه حسینه راحت برو ، و سلام به اباعبدالله بده قلبت رو جلا می دهند ، خدا رحمت کند مرحوم کل احمد می گفت ، یک حالتی برای من پیش آمد دیدم بعضی ها انگار یه دوش دمه حرم سیدالشهدا گذاشتند وقتی آب می آید تمام زنگار و جرم از وجود فرد بیرون می رود ، تمام زنگار بیرون می رود ، عاجزانه ا زمحضرشون تمنا بکنیم و التماس کنیم آقا بقیه الله عنایت خاص به ما بفرمائید . سیدالکریم عبدالعظیم الحسنی دستش به امام زمانش رسید . حالا بگذارید عرض کنم خدمتتون ، حالا که دلتون به سمت حضرت رفته چه بخواهید و نخواهید حضرت براتون دعا م یکنید چه به یادش باشید و چه نباشید او آقاست ، زیارت روز جمعه عرض می کنیم السلام علیک ایها الولی الناصح ، زیارت روز جمعه برای امام زمان علیه السلام ، سلام بر تو دوست خیرخواه یعنی کی ؟ یعنی به یادش باشی یا نباشی به یادت هست ، براش دعا کنی یا نکنی برات دعا می کنه . دوست خیرخواه امام زمان علیه الصلاه و السلام .
سیید ابن طاووس می گوید وارد سرداب شدم ، این را قبلا عرض کردم من اولین بار این جمله را از علامه ی فرزانه در درس اخلاق دفتر حضرت آقا قم ، حضرت علامه آیت الله مصباح یزدی حفظه الله تعالی در درس اخلاق در درفتر مقام معظم رهبری اولین بار از ایشان شنیدم . و بعد در کتابشان در آفتاب ولایت و بعد مراجعه کردم نجم الثاقب جلد دوم آن جا آورده مفصله ، می گوید وارد سرداب مقدس شدم صدای مهدی فاطمه را شنیدم اللهم ان شیعتنا منا ، خدا شیعیان ما از ماهستند ، خلقوا من فاضل طینتنا، این ها از زیادی گل ما خلق شده اند آب ولایت ما با گل اینها عجین شده ، خدایا شیعیان ما به اعتماد بر محبت مت و ولایت ما مرتکب گناه می شوند به خاطر من مهدی از این ها بگذر ، خدایا روز قیامت شیعیان را عذاب نکنید اکراما لنا به خاطر ما ، خدایا روز قیامت شعیان ما در مقابل چشم دشمنان ما عذاب نکنی که خجالت زده بشوند ، دو تا جمله ی آخر خیلی عجیبه ، امام زمان علیه السلام عرضه می دارد ، خدایا اگر روز قیامت پرونده ی شیعیان ما ا زحسنه کم دارد از حسنات پرونده ی ما بردار و جمله ی آخر این است ، دیدید باباها به پسراشون می گن پسر اگه به فکر آبروی خودت نیستی به فکر آبروی ما باش ، امام زمان عرضه می دارد خدایا ولاتفضحنا باعمالهم یوم القیامه ، روز قیامت به خاطر کارهایی که شیعیان ما کردند آبروی ما را نبر ،
اما از سیدالکریم صحبت کردیم ، توسلمون باید حتما بریم دمه خانه ی عموجان پیامبر عظیم الشان اسلام ، او که واقعا پشت و پناه پیغمبر خدا بود آن قدر پشت و پناه بود که حتی بعد از شهادت و بعد از رحلت پیامبر اسلام مادر ما زهرا هر وقت دلش می گرفت می رفتند سر قبر عموجانشان حمزه سیدالشهدا ، آنهایی که مدینه مشرف شده اند با نابودی این وهابی ها و آل سعودی ها ان شاء الله مشرف بشیم ، اقا من یک روز از کنار قبرستان بقیع گفتم تا کوه احد پیاده می روم، همان مسیری که مادر ما زهرا می آمد کنار کوه احد کنار قبر پیغمبر می نشت و گریه می کرد ، یک روز آمدم روز دوم نتوانستم بیام ، نفس آدم می گیرد ، در آن گرما ، چطور مادر ما زهرا ، این فاصله را می آمدند و می آمدند کنار قبر حمزه گریه می کرد در فراق باباش پیغمبر ، گریه می کرد ، حضرت حمزه بسیار پشت و پناه پیمغبر بود حمایت می کرد ، جلوی ابولهب ایستاد جلوی ابوجهل ایستاد و تو دهن آنها زد و با اسلام آوردن و ایمان آوردن حضرت حمزه سلام الله علیه جمع کثیری به پیمغمبر خدا گرویدند ملحق شدند و مسلمان شدند این باعث شد کینه و عداوت حمزه سیدالشهدا و بغض حمزه در دل ابوسفیان و زن ملعونش قرار بگیرد ، یک غلامی دارد هند جگرخوار لعنت الله علیها به نام وحشی ، دستور داد گفت برو در این معرکه ی جنگ حمزه را بکش جگرش را برای من به سوغات بیاور ، این است که شد سیدالشهدا ، دیگه من تیکه هایش را عرض می کنم شما که اهل روضه و توسل و محرم و عاشورا هستید گریزاش رو خودتون بزنید یک جمله من آخر بگوبم
لااله الا الله ، این ملعون آمد یک نیزه زد به پهلوی حضرت حمزه سلام الله علیه از یک سو زد از یک سو خارج شد حضرت حمزه افتاد رو زمین به شهادت رسید این ملعون آمد بالا سر حمزه سلام الله علیه زره را کند نمی دونم ولی سینه ی حضرت حمزه را شکافت ، جگر حضرت حمزه را بیرون آورد برای هند جگر خوار به سوغات برد و آن آمد به دندان بگیرد سمگ شد و نتوانست این کار را انجام بدهد اما این وحشی ظاهرا خودش شهم بغض و کینه عداوت نسبت به حضرت حمزه داشت می دانید چرا ؟ فقط سیینه را نشکافت ، یا صاحب الزمان ، گوش ها را برید بینی را برید دست ها را جدا کرد صورت و تن را مثله کرد ، پیامبر اسلام وقتی آمدند بدن حمزه را این طور دیدند خیلی گریه کرد ، خیلی پیغمبر گریه کرد ، چشم های حمزه را دید ، گوش های حمزه را دید ، تو را به خدا مجسم کنید داشت گریه می کرد یک آن احساس کردند صدای شیون یک نفر می آید فرمودند چه خبره ؟ عرض کردند آقا سفیه عمه جانتان با دخترتان زهرا ، یعنی خواهر حمزه شنیده حمزه را به شهادت رساندند دارد می آید هرچه می گوییم نیا ، فوری پیغمبر خدا عبا انداخت او انداخت رو حضرت حمزه ، این بدنه مثله شده را خواهر ببینه؟ ابدا ، عبا را برداشت انداخت روی بدن حمزه ، انداخت رو بدن پاهای حمزه از زیر عبا زد بیرون پیغمبر فرمود بروید از این شاخ و برگ های نخل بیاورید بیندازید روی پاها حتما پاها متعرض شده بود و جسارت کرده بودند مبادا خواهر بدن برادر را اینطور ببینه ، من از شما سوال می کنم و جوابش را به گریه ی شما واگذار می کنم زمانی که پیغمبر داشت عبا می انداخت شاخ و برگ می گذاشت رو بدن حضرت حمزه خواهر بود و دید ؟ خواهر ندیده ؟ آن زمانی که وحشی یه نیزه زد به پهلو شینه را شکافت جیگر را درآورد حمزه زنده بود و سینه را شکافت ؟ نه به شهادت رسیده بود .خواهرش دید بدن را دارد اینطور می کنه ؟ فقط تو عالم یک خواهر شهید است که لحظه به لحظه جان دادن دادش را دیده ؟ لحظه به لحظه دیده ؟ بگم براتون ؟ لحظه به لحظه را دیده . چون امام رضا فرمود جد ما امام حسین را ذبح کردند ، زنده بود و سر از بدنش جدا کردند حالا این صحنه را زینب دارد می بیند بگذارید با شعر جلو بروم
پس با زبان پر گله آن بضعه …. رود
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
عزیزه فاطمه از عرش سرنگون گردید
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 1742