سرگذشت هایی ویژه از شهدا| شهید سعید طوقانی
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام آنکه شهدا در قهقهه مستانه شان و شادی وصولشان نزد او روزی می خورند
امروز هم می خواهیم طبق روال هر روز برنامه را تقدیم کنیم به یکی از شهدای عزیز کشور اسلامیمون. شهیدی که علی رغم سن کمش بزرگ مردی شده بود که به فرموده ی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه اینها یک شبه ره صد ساله رفتند. شهید ورزشکار و پهلوان سعید طوقانی. شهیدی که وقتی پدرش استعداد سرشار و بی نظیرش را در ورزش باستانی دید علی رغم اینکه اون روزها در زورخانه ها رسم نبود بچه ها بیایند و در گود پا به پای بزرگترها بچرخند و ورزش کنند ولی وقتی پدرش سعید را برد و به مسؤول زورخانه معرفیش کرد مسؤول زورخانه هم قبول کرد و گفت بسم الله. آن روز سعید با چرخیدن و پازدن ماهرانه اش مسؤول زورخانه را شگفت زده کرد و توانست وارد گود پهلوانی شود. شهیدی که چرخش باستانیش بی نظیر بود به جایی رسید که در مراسمات رسمی کشور از او دعوت می کردند تا برنامه اجرا کند. در یکی از این مراسمات که سعید توانست در سه دقیقه 300 دور بچرخد همه ی کسانی که در این کار خبره بودند سعید را تشویق و تمجید کردند چون می دانستند این یک شاهکار است که از هر کسی بر نمی آید. این هنرنمایی فوق العاده ی سعید در روزنامه ها و مجامع ورزشی آن روز بازتاب زیادی داشت. از آن به بعد روزنامه ها سعید را با اسم پهلوان کوچولوی پایتخت یاد می کردند. سعید که گود زورخانه را میدان عشق ورزی و ارادت به اسدالله الغالب مولایمان آقاعلی بن ابی طالب علیه السلام می دانست ثمره ی حضورش را در ظلم ستیزی و حق طلبی می دید برای همین در جریان اوج گیری مبارزات انقلاب به نشانه ی اعتراض به رژیم شاه، کاری که از دستش برمی آمد را انجام داد. نامه ای خطاب به حضرت امام نوشت که اینجانب پهلوان کوچولوی پایتخت به حمایت از امام خمینی و اعتراض به وضع موجود فعلا ورزش را کنار میگذارم. بعد از پیروزی انقلاب سعید از رییس فدراسیون ورزشهای باستانی آن وقت حکم سرپرستی نوجوانها باستان کار کشور را گرفت. آقا سعید که آن روزها حدود 12 سال بیشتر نداشت برای خودش یک باستانی کار تمام و عیار شده بود. جنگ که تمام شد سعید در اوج شهرت بود آن هم با کاپهای رنگارنگی که گرفته بود اما مرام پهلوانی سعید نگذاشت بی خیال بماند برای همین هم همه ی موقعیتهایش را کنار گذاشت و شناسنامه اش را دستکاری کرد که بتواند مثل برادر بزرگش محمد به جبهه برود و در برابر دشمن بعثی بجنگد با اینکه پدرش تمایل به رفتن سعید به جبهه نداشت چون میگفت تو موقعیت خوبی برای پیشرفت داری تازه داداشت محمد هم مفقود الاثر است بگذار او برگرده بعدا برو ولی سعید کوتاه بیا نبود. بالاخره بابا را راضی کرد و هر طور شده بود به جبهه رفت. سعید وقتی وارد جبهه شد ورزش باستانی راهم وارد جبهه کرد تا روحیه ی ورزشکاری و پهلوانی را بین پهلوانهای واقعی آن روز که رزمنده های دفاع مقدس بودند رشد بدهد. برای همین چند ماه قبل از عملیات بدر وقتی وارد پادگان دوکوهه شده بود یک زمین مناسب پیدا کرد و گود زورخانه را همان جا برپا کرد. خوشرویی و مهربانی سعید باعث شده بود تا روحیه ی ورزش گروهی در بچه ها بالا برود. برادر شهید می گوید خوشرویی و مهربانی سعید باعث شده بود که بابا نسبت به سعید یک حس دیگری داشته باشد طوری که وقتی بعد از شهادت سعید، اسم سعید را که می آوردیم بابام یه طور دیگه برای سعید می سوخت و گریه می کرد. بله رفقا! بالاخره سعید طوقانی 22 اسفند 62 در عملیات بدر در جزیره ی مجنون شهید شد و پیکرش همانجا ماند. ده سال بعد استخوانهای پهلوان سعید طوقانی را برای پدر و مادرش آوردند.
شادی روحش صلوات
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 480