سی روز، سی گفتار | یاد او

خانه / مطالب و رویدادها / سی روز، سی گفتار | یاد او

خود من هرچه نگاه می‌کنم، می‌بینم احتیاج دارم به این‌که این آیه شریفه «اذکروا اللَّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکره و اصیلاً» را تکرار کنم و در آن تدبر کنم و به آن عمل کنم. قیاس به نفس کردم، به نظرم می‌رسد که شما هم و همه‌مان محتاج به این هستیم. می‌فرماید: «یا أیها الّذین امنوا».

قال اللَّه الحکیم فی کتابه: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم یا أیها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکره و اصیلاً هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات إلی النّور و کان بالمؤمنین رحیماً. تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدّلهم اجراً کریماً».

خود من هرچه نگاه می‌کنم، می‌بینم احتیاج دارم به این‌که این آیه شریفه «اذکروا اللَّه ذکراً کثیراً و سبّحوه بکره و اصیلاً» را تکرار کنم و در آن تدبر کنم و به آن عمل کنم. قیاس به نفس کردم، به نظرم می‌رسد که شما هم و همه‌مان محتاج به این هستیم. می‌فرماید: «یا أیها الّذین امنوا». این بعد از آن است که جامعه ایمانی شکل گرفته و این جامعه آزمون‌های بزرگ را از سرگذرانده است. این آیات سوره احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ یعنی بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگ‌های متعدد دیگر و بالاخره جنگ احزاب. در یک چنین شرائطی، قرآن به مسلمان‌ها خطاب می‌کند که: «اذکروا اللَّه ذکراً کثیراً»؛ خدا را ذکرِ کثیر کنید. ذکر یعنی یاد. ذکر و یاد در مقابل غفلت و نسیان است. غرق در عوارض و حوادث و پیشامدهای گوناگون شدن و از مطلب اصلی غفلت کردن؛ این گرفتاری بزرگ ما بنی‌آدم است. می‌خواهند این نباشد. آن‌وقت این یاد هم صِرف یاد کردن و متذکر شدن نیست، ذکر کثیر را از ما خواسته‌اند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  بی‌کرانِ یاد او
در این‌جا من روایتی را ذکر کرده‌ام: «عن أبی عبداللَّه علیه‌السّلام قال: ما من شی‌ء إلّا و له حدّ ینتهی إلیه»؛ همه این فرائض و احکام الهی حدی دارند؛ اندازه‌ای دارند که وقتی به آن حد و مرز رسیدند، تمام می‌شود؛ تکلیف تمام می‌شود؛ «إلّا الذّکر»؛ مگر ذکر. «فلیس له حدّ ینتهی إلیه»؛ ذکر حد ندارد؛ اندازه‌ای ندارد که وقتی این اندازه ذکر و یاد حاصل شد، بگوئیم دیگر بس است؛ دیگر لازم نیست. بعد خود حضرت توضیح می‌دهد و می‌فرماید: «فرض اللَّه عزّ و جلّ الفرائض، فمن أداهنّ فهو حدّهنّ»؛ هر کس فرائض را ادا کرد، آن‌ها را به حد و مرز خود رساند. «و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه»؛ مثلاً ماه رمضان که تمام شد، شما این فریضه را به مرز خودش رساندید؛ تمام شد و دیگر چیزی بر شما واجب نیست. «و الحجّ فمن حجّ فهو حدّه»؛ هر کس حج را به‌جا آورد -به اعمال پایان حج که رسید- آن را به مرز رساند. این در صورتی است که در هر دو جا «فهو حدَّه» بخوانیم. البته می‌شود «فهو حدُّه» هم با یک تعبیر دیگری خواند؛ اما «إلّا الذّکر»؛ فقط ذکر مثل بقیه فرائض نیست. دیگر بقیه فرائض را ذکر نفرمودند؛ زکات را وقتی دادید، دیگر واجب نیست، به همان اندازه‌ای که مقرر شده است. خمس را همین‌جور، صله رحم را همین‌جور. بقیه فرائض و واجباتی که هست، همه از همین قبیل است، مگر ذکر؛ «إلّا الذّکر فإنّ اللَّه عزّ و جلّ لن یرض منه بالقلیل و لم یجعل له حدّاً ینتهی إلیه»؛ خدا به ذکرِ قلیل راضی نشده است؛ حدی برای آن قرار نداده است که بشود به آن حد رسید. «ثمّ تلا»؛ بعد، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «یا أیها الّذین امنوا اذکروا اللَّه ذکراً کثیراً». اهمیت ذکر این است.

در دنباله آیه می‌فرماید که: «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته». مرحوم علامه طباطبائی رضوان‌اللَّه علیه در المیزان می‌فرمایند: این آیه شریفه «هو الّذی یصلّی» در مقام تعلیل برای امر «اذکروا اللَّه ذکراً کثیراً» است؛ یعنی این ذکر کثیری که از شما خواسته شده است، به این خاطر است که خدائی را یاد کنید که این خدا همان کسی است که «یصلّی علیکم»؛ بر شما درود می‌فرستد، صلوات می‌فرستد. خدای متعال صلوات را به شما می‌فرستد. «هو الّذی یصلّی علیکم و ملائکته»؛ نه فقط خدای متعال، ملائکه الهی هم بر شما مؤمنین درود و صلوات می‌فرستند؛ که صلوات از طرف پروردگار، رحمت اوست؛ صلوات از ملائکه، استغفاری است که برای مؤمنین می‌کنند؛ «و یستغفرون للّذین آمنوا» که در آیات قرآن هست. چرا این رحمت و این صلوات و این استغفار را ذات اقدس حق و فرشتگان الهی برای شما از عالم غیب، از ملأ اعلی می‌فرستند؟ «لیخرجکم من الظّلمات إلی النّور»؛ برای این‌که شما را از ظلمات نجات بدهند، به نور بکشانند که داستان این ظلمات و این نور هم داستان گسترده و مفصلی است. ظلمات در اندیشه ما، ظلمات در قلب ما، در خلقیات ما؛ و نور در مقابل این‌هاست.

عمل، هم می‌تواند ظلمانی باشد هم می‌تواند نورانی باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان می‌تواند نورانی باشد، می‌تواند ظلمانی باشد؛ خلقیات و صفات انسان می‌تواند ظلمانی باشد، می‌تواند نورانی باشد؛ حرکت اجتماعی یک ملت می‌تواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، می‌تواند به سمت نور باشد. اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمه‌ای، بر فردی، شهوات غالب شد، خشونت ناشی از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیاداری و دنیاطلبی غالب شد، این ظلمات است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقی غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این می‌شود نورانیت. اسلام و قرآن ما را به این دعوت می‌کنند. خدای متعال و ملائکه او ما را برای این تجهیز می‌کنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند. ذکر خدا را بکنید؛ این هم علت و دلیل.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  لذت عاشقان
حالا این ذکر و یاد الهی، مراحلی دارد. ما آدم‌ها همه در یک حد و در یک مرحله که نیستیم؛ رتبه ماها مختلف است. بعضی‌ها از لحاظ روحی در درجات بالا هستند؛ مثل اولیاء و انبیاء و صالحین و اهل دل و اهل معنا. بعضی هم هستند مثل امثال بنده و ماها که به آن سطوح دسترسی ندارند؛ بعضی‌مان خبر هم نداریم از آنچه که در آن سطوح هست. برای همه ما ذکر هست -هم برای آن‌ها هست، هم برای ما هست- ذکر برای آن‌ها، همانی است که در روایت از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاهوالسّلام است که فرمود: «الذّکر مجالسه المحبوب»؛ ذکر همنشینی با محبوب است. این برای اولیاست. لذت ذکر برای آن‌ها لذت همنشینی است. امیرالمؤمنین سلام‌اللَّه‌علیه در یک روایت دیگر می‌فرماید: «الذّکر لذّه المحبّین»؛ ذکر لذت عاشقان و محبان است. خوب، این مال آن‌هاست.

خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخی حالات شبانه‌روز -به‌خصوص در این روزها و در این شب‌ها- جرقه‌ای، پرتوی از این حالت در زندگی شما بدرخشد؛ گاهی ممکن است پیش بیاید. البته مال آن‌ها دائمی است. «خوشا آنان‌که دائم در نمازند»؛ این مال آن‌هاست. لکن کسانی که در رتبه‌های پایین‌تر هم هستند گاهی ممکن است جرقه‌ای بزند؛ باید این‌ها را قدر دانست. این حالا یک مرحله از ذکر است که مال محبین است؛ مال اهل دل است، لکن برای ما هم که در آن مرحله نیستیم ذکر فوائد عجیبی دارد…

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  دفاع از حریم دل
«دفع انگیزه‌های ماده‌گرایانه و هوسرانی‌های گمراه‌کننده». ذکر مثل مدافعی است که در مقابل هجوم این هوس‌ها، ما را و دل ما را محافظت می‌کند. دل خیلی آسیب‌پذیر است. ما دلمان، روحمان خیلی آسیب‌پذیر است. در مقابل چیزهائی تحت تأثیر قرار می‌گیریم؛ دل مجذوب به جاذبه‌های گوناگونی می‌شود. اگر بخواهیم دل -که جای خداست، جایگاه خداست. رفیع‌ترین مرتبه در وجود انسان، دل انسان است؛ یعنی همان باطن و حقیقت وجودی انسان- سالم و پاکیزه بماند، مدافعی لازم است؛ این مدافع ذکر است. ذکر نمی‌گذارد که دل دستخوش تهاجم بی‌امان هوس‌های گوناگون شود و از دست برود. ذکر دل را نگه می‌دارد که در فساد و در جاذبه‌های گمراه‌کننده غرق نشود.

در همین رابطه من روایتی را دیدم که خیلی پرمعناست؛ می‌فرماید: «الذّاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارّین». در میدان جنگ، یک رزمنده را می‌بینید که دفاع می‌کند، ایستادگی می‌کند و از همه امکاناتش برای ضربه زدن به دشمن و جلوی تهاجم دشمن را گرفتن، استفاده می‌کند؛ اما رزمنده دیگر هم ممکن است باشد که بگریزد؛ طاقت تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگریزد. می‌فرماید: ذاکر در میان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمنده ایستادگی‌کننده است در میان کسانی که دارند فرار می‌کنند. ببینید این تشبیه و تنظیر به همین لحاظ است؛ چون او دارد در مقابل تهاجم بیگانه دفاع و ایستادگی می‌کند، ذکر شما هم دارد ایستادگی می‌کند؛ دارد از مرز دفاع می‌کند؛ از مرز دل شما دارد دفاع می‌کند. لذاست که شما در آیه شریفه قرآن که جزو آیات جهاد است، می‌بینید که می‌فرماید: «إذا لقیتم فئه فاثبتوا و اذکروا اللَّه کثیراً»؛ در میدان جهاد وقتی در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتید، ایستادگی کنید و ذکر کثیر خدا بکنید. «اثبتوا و اذکروا اللَّه کثیراً»؛ ثبات قدم به خرج بدهید، ایستادگی کنید و ذکر خدا کنید. این ذکر خدا آن‌جا هم به درد می‌خورد. «لعلّکم تفلحون»؛ که این وسیله‌ای است برای این‌که شما به فلاح و کامیابی دست پیدا کنید. ذکر خدا؛ چرا؟ چون این ذکر، دل را قرص می‌کند. دل که قرص شد، دل که ثبات پیدا کرد، قدم هم ثبات پیدا می‌کند. در میدان جنگ این‌جوری است. میدان جنگ قبل از آن که پاهای ما که سست‌عنصر هستیم، به طرف عقب جبهه مشغول دویدن و فرار شود، دل ما فرار کرده. این دل ماست که جسم ما را به فرار وادار می‌کند؛ وإلّا اگر دل ایستاده باشد، جسم می‌ایستد.

در همه میدان‌های جنگ -هم میدان جنگ نظامی، هم میدان جنگ سیاسی، هم میدان جنگ اقتصادی، هم میدان جنگ تبلیغاتی- ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست. ذکر خدا پشتوانه ثبات قدم است. بنابراین ذکر موجب می‌شود که ما بتوانیم در آن صراط مستقیم سلوک کنیم؛ پیش برویم. آن هدفی که ترسیم کردیم برای خودمان به‌عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به‌عنوان پیرو یک مکتب مترقی، به‌عنوان کسانی که انگیزه داریم برای برپا داشتن این بنای رفیعی که خبر از شکوفائی تمدن اسلامی در آینده و در قرون آینده می‌دهد، احتیاج داریم به ذکر خدا تا بتوانیم در این جاده حرکت کنیم… و این ذکر -ذکر‌اللَّه- که بر دل ما حاکم شد، بدون تردید در رفتار ما اثر می‌گذارد؛ در انجام دادن آنچه که بر عهده ماست از وظائف و تکالیف، در اجتناب‌کردن و پرهیزکردن از آنچه که بر ما حرام و گناه است و موجب وزر و وبال و موجب غضب الهی است، اثر می‌گذارد و کمک می‌کند که از این‌ها دوری کنیم.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  در همه حال
خوب، حالا ذکر چیست؟ روایتی از حضرت أبی عبداللَّه علیه‌السّلام است؛ و روایت دیگری هم هست که آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را می‌خوانم. روایت اول از حضرت أبی جعفر علیه‌السلام است؛ حضرت باقر سلام‌اللَّه علیه فرمود: «ثلاث مِن أشدّ ما عمل العباد»؛ سه‌چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهای سخت. یکی «انصاف المؤمن من نفسه»؛ این‌که انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. یعنی آن‌جائی که امر دائر می‌شود بین این‌که حق را به‌خاطر خود زیر پا بگذارد یا خود را به‌خاطر حق زیر پا بگذارد، این دومی را انجام بدهد. آن‌جائی که حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجب کوچک شدن و زیر پاگذاشتن است، زیر پا بگذارید. این کار سختی است اما کار مهمی است. امام باقر می‌گوید این جزو مهم‌ترین کارهاست؛ البته سخت است و هیچ کار خوب و بزرگی بدون سختی که امکان ندارد. دوم «و مواساه المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابری نیست. مواسات یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همه امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی. این مواسات است. سوم «و ذکراللَّه علی کل حال»؛ در همه حال ذاکر خدای متعال باشد. ذکر این است.

آن‌وقت حضرت باقر در همین روایت، «ذکر اللَّه علی کل حال» را معنا کرده‌اند: «و هو أن یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیه یهمّ بها»؛ وقتی که می‌رود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصی را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بی‌انصافی کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیت‌المال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا درباره آن‌ها بی‌اهتمامی به خرج‌دادن. این‌ها گناهان گوناگون است. در همه این‌ها انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از این‌که انسان به سمت این گناه برود.

«فیحول ذکر اللَّه بینه و بین تلک المعصیه و هو قول اللَّه عزّوجل إنّ الذّین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا». بعد حضرت می‌فرمایند که این، تفسیر آن آیه است که فرمود: «إنّ الذّین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان»؛ وقتی شیطان به این‌ها تنه می‌زند، گذرنده شیطان این‌ها را مس می‌کند؛ یعنی هنوز درست به جانش هم نیفتاده، «تذکّروا»؛ فوراً این‌ها متذکر می‌شوند. «فإذا هم مبصرون»؛ این ذکر موجب می‌شود که چشم این‌ها، بصیرت این‌ها باز بشود. معنای «ذکراللَّه علی کل حال» این است.

در صدر روایت بعدی که مورد توجه من است، تقریباً عباراتش شبیه همین روایتی است که خواندم و همان سه‌چیز را ذکر می‌کند. در آن روایت «و ذکر اللَّه علی کل حال» را داشت، در این‌جا و در روایتی که حضرت أبی‌عبداللَّه می‌فرماید، آمده است: «و ذکر اللَّه فی کل المواطن»؛ انسان در همه‌جا ذکر خدا کند. اما آن نکته مورد توجه این است که می‌فرماید: «امّا انّی لا أقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا إله إلّا اللَّه و اللَّه أکبر»؛ اینی که می‌گویم در همه حال ذکر خدا را بگوئید، مقصودم این نیست که بگوئید سبحان‌اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر. این ذکر لفظی است. «و إن کان هذا من ذاک»؛ اگرچه این هم ذکر است، این هم مطلوب است، این هم شریف است و خیلی باارزش است؛ اما مقصود من فقط این نیست، بلکه «ولکن ذکره فی کلّ موطن إذا هجمت علی طاعته او معصیته» -هجمت یا هممت. نسخه‌ای که من دیدم، هجمت است. احتمال می‌دهم هممت باشد- وقتی به سمت طاعت خدا می‌روی یا به سمت معصیت خدا می‌روی، یاد خدا باشی. این «یاد خدا بودن» مورد نظر است؛ این ذکر اللَّه. البته این اذکاری که در روایات ما، در این دعاها، در این اوراد گوناگون، تسبیحات حضرت زهرا و بقیه اذکاری که هست -این‌ها همه وسائل ذکرند، این‌ها کپسول‌های ذکرند- ذکر شده است، انسان باید این‌ها را با توجه به معانی و حقایقشان بر زبان جاری کند؛ توجه پیدا کند. البته این‌ها خیلی باارزش است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  عقب هستیم!
البته از این مقولات نمی‌شود فارغ شد. واقعاً اگر ساعت‌های متمادی هم ما درباره همین مسائل معنوی و آنچه که به درد دل ما می‌خورد، بپردازیم، زیاد نیست. حقیقتش این است؛ من به شما عرض کنم ماها عقبیم. ما به قدر اقتضای نظام اسلامی در تربیت اسلامی پیش نرفتیم. حالا بعضی می‌گویند ما مثلاً در مقوله فرض کنید که سازندگی، فناوری، چه و چه، بیشتر از این می‌توانستیم پیش برویم ولی پیش نرفتیم. اما آنچه که ما بیشتر از همه مقولات و همه عرصه‌ها باید در آن پیشروی می‌کردیم و نکردیم، همین عرصه معنویات و خودسازی و دل را آراستن و اخلاق را زیور دادن است. ما در این زمینه‌ها انصافاً عقبیم.

اگر بخواهید یک نمونه برای آنچه که شایسته ماست پیدا کنید، نگاه کنید به دوران دفاع مقدس. ببینید آن جوان‌هائی که در جبهه بودند، آن پدر مادرهائی که این جوان‌ها را این‌جور می‌فرستادند، آن خانواده‌هائی که آن‌جور با شوق و ذوق جبهه را پشتیبانی می‌کردند، چه حالتی، چه احساساتی داشتند. آن‌ها نمونه‌های خوبی است. البته نمی‌گوئیم نمونه اعلاست اما نمونه‌های بسیار خوبی بود. ما باید به همان سیاق، با همان آهنگ و نواخت، پیش می‌رفتیم؛ ما پیش نرفتیم…
دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام‌؛ ۳۱/۰۶/۸۶

بازدیدها: 96

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *