شرح خطبه فدکیه – آیت الله مجتبی تهرانی – جلسه 6
مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در ادامه شرح خطبه فدکیه بیان می کنند؛ حضرت زهرا سلام الله علیها در ادامه میفرمايند:
* وَ رَغْبَةٍ وَ إيْثارٍ
و پيامبر با رغبت و از خودگذشتگی قبض روح شد.
* فَمُحَمَّدٍ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدّارِ فی راحَة
پس پدرم از سختیها و رنجهای اين دنيا راحت شد. در واقع اين عبارت نوعی تعريض به عملكرد مردم هم بود.
* قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِكَةِ الأبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّارِ وَ مُجاوِرَةِ الْمَلِكِ الْجَبّارِ
همانا گرداگرد آن حضرت را فرشتگان نيكسرشت احاطه كردهاند و آن حضرت مشمول رضايت پروردگار غفار و در قرب سلطان جبّار است. در اين عبارت هم اشاره به مقام رضوان الله است كه بالاترين مقامات معنويۀ پس از مرگ است و هم به جبّار كه صيغۀ مبالغه است به معنای زياد جبرانكننده نه به معنی قهّار زيرا قرينۀ آن در بالا موجود است كه غفّار است. يعنی آن سلطان وجودی كه هر نقصی را جبران میكند خداوند است.
* صَلّی اللّهُ عَلی أبی نَبِيَّهِ وَ أَمِينِه عَلَی الْوَحی وَ صَفِيِّهِ وَ خِيَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِيِّهِ
درود خداوند بر پدرم كه پيامبری الهی و امين خداوند در وحی و برگزيده و منتخب اوست. پيامبری كه خدا او را از ميان خلق برگزيد.
* وَالسَّلامُ عَلَيْهُ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ
درود بر او و رحمت و بركات پروردگارش بر او باد.
حضرت زهرا سلام الله علیها تا اينجا تاريخچهای از خلقت بيان، و بعد فهرستی از اصول اعتقادات ارائه كرد و از مبدأ تا معاد را گفت و بالاخره در نبوّت پيامبر اكرم(ص) بحث كرد.
* ثُمَّ الْتَفَتَتْ إلی الَْمجْلِسِ وَ قالَتْ: اَنْتُمْ عِبادَ اللّهِ نَصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ
پس حضرت سلام الله علیها رو كرد به كسانی كه در مسجد نشسته بودند و آنها را مخاطب قرار داد و گفت شما ای بندگان خدا، مورد امر و نهی خدا هستيد. نصب به معنی علامت است؛ مثل بيرقها و علامتهايی كه در مكانهايی قرار میدهند. يعنی شما كسانی هستيد كه پيغمبر خاتم را ادراك كردهايد و با او مصاحبت داشتهايد، چه مهاجر و چه انصار. يعنی شما حتّی برای آنها كه در اين مجلس نبودند و برای آيندگان تابلو هستيد، علامتی هستيد كه گويای همۀ مسائل است. يعنی شما محور احكام الهی هستيد كه ديگران از شما كه پيغمبر را درك كردهايد اطاعت كنند.
* وَ حَمَلَةٌ دينِهِ وَ وَحْيِهِ
و شما حاملين دين خدا و وحی او هستيد. يعنی شما مهاجرين و انصار بوديد كه نزول قرآن و وحی و مصاحبت پيغمبر اكرم(ص) را درك كرديد. يعنی با اينكه حامل وحی به يك معنا پيغمبر اكرم(ص) است امّا شما ای تابلوهای تاريخ بشريت، شما بايد اين دين را به ديگران از موجودين در محلهای ديگر و آيندگان منتقل كنيد. حمل دين و وحی همين رسالت رساندن صحيح بدون كم و زياد به ديگران است.
* وَ اُمَناءُ اللّهِ عَلی اَنْفُسِكُمْ وَ بُلَغاؤُهُ إلَی الْأُمَمِ
شما بايد امينهای خدا باشيد نسبت به خودتان و بايد رسانندگانی باشيد از ناحيۀ خداوند به امّتها. يعنی خدا شما را امين خود قرار داده است و اشاره است كه به خودتان خيانت نكنيد و برخلاف آنچه میدانيد عمل نكنيد.
* وَ زَعَمْتُمْ حَقّاً لَكُمْ؟
و آيا شما گمان میكنيد كه اين مقامها حق شما بود؟ سزاوار شما بود؟ آيا شما مستحق بوديد كه تابلو برای بشريت بشويد. يعنی شما كه به خود خيانت و جنايت كرديد آيا امين بوديد؟ شما به تاريخ بشريت خيانت كرديد.
از اينجا حضرت شروع به اعتراض میكنند. اشاره به اينكه شما لايق اين مقام يعنی امامت و خلافت نيستيد چون هم به خودتان و هم به امّتها خيانت كرديد و رعايت امانت الهی را نكرديد و مسير دين خدا پس از رحلت پيغمبر منحرف ساختيد لذا شايستگی اين مقام را نداريد. دليل اين امر را حضرت در عبارت بعد میفرمايند:
اشاره به غديرخم
* لِلّهِ فيكُمْ عَهدٌ قَدَّمَهُ اِلَيْكُمْ وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهٰا عَلَيْكُمْ
برای خداوند در بين شما عهد و پيمانی است كه آن را سابقاً به شما گفته اند و برای خداوند ميان شما يادگاری است كه خداوند آن را خليفه بر شما قرار داد. در اينجا بايد ديد مراد از عهد و بقيه چيست؟ ظاهر اين است كه عهد آن چيزی است كه میگيرند و بقيه آن چيزی است كه میگذارند. يعنی عهد، وصيت و سفارش است و بقيه، آن چيز است كه شخص بعد از خود در اهلش باقی میگذارد. پس اينها دو چيزند نه يكی. در اينجا احتمال اظهر اين است كه آن پيمان و عهد مربوط به عترت است، يعنی اشاره دارد به مسئلۀ ولايت امام علی(ع). پس حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمايند مگر شما نبوديد كه پيامبر اكرم(ص) از شما عهد گرفت. زيرا هنوز از غديرخم چند ماه هم نگذشته است. غديرخم ظاهرا در هجدهم ذی الحجّه بود تا اين مجلس كه برگزار شد هنوز دو ماه و نيم بيشتر نگذشته است. پيغمبر به همين مردم گفت
إنّی تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْن كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتی
پس در عَهْد دو احتمال است: يكی اين كه منظور غديرخم باشد و ديگر اينكه منظور كتاب الهی باشد كه در اين صورت باز هم كتاب خود دلالت بر عترت دارد و در آيۀ شريفه آمده است:
لااَسُئُلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْرا اِلا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبی[1]
امّا ظاهر همان احتمال اوّل است زيرا كتاب در جملۀ بعد حضرت سلام الله علیها آمده است. پس مراد از عهد همان عترت است، و مراد از بَقِيّه آن يادگار و خليفهای است كه در ميان شما قرار داده است. اين جمله نيز خود متضمّن اعتراض به عملكرد مردم است.
اهميت و مقام قرآن كريم
* كِتابُ اللّهِ النّاطِقُ و الْقُرْآنُ الصّادِقُ وَ النُّورُ السّاطِعُ وَ الضِّياءُ اللاّمِعُ
كتاب گويای خداوند كه گويا به حكم الهی است؛ صادق است و در او هيچ باطلی راه ندارد. نورش چنان تلألو میكند كه فراگير است. آن روشنیدهنده و درخشندهای كه خود نورانی است و ظلمتها را از غير خود میزدايد.
* بَيِّنَةٌ بَصائِرُهُ، مَنْكَشِفَةٌ سَرائِرُهُ، مُتَجَلِّيَّةٌ ظَواهِرُهُ
حجت و برهانهای قرآن آشكار است يعنی در آن يك پيچيدگیای نيست كه فقط دانشمندان خاصی بتوانند مخاطب آن باشند، در آن اسرار نهفته است ولی سربسته نيست. درست است كه قرآن اسراری دارد كه كسی به آن راه ندارد امّا هر كس به قدر فهمش با رعايت مقدماتی میتواند بهرهای بگيرد.
البته اشتباه نشود، اين طور نيست كه هر كس بدون آشنايی با مقدماتی مثل زبان، شأن نزول، روايات و… بتواند قرآن را ترجمه و تفسير كند. در روايات هم آمده هر كس اين گونه و بدون آگاهی لازم به تفسير قرآن بپردازد در قيامت جايگاهش در آتش است؛[2] چه رسد به آيات احكام قرآن كه به اين راحتی هر كسی نمیتواند از روی قرآن فتوی صادر كند. امّا دقت كنيد اسرار قرآن سربسته نيست و میتوان به آنها دست يافت امّا با طی مقدمات. بعنوان مثال در يك كتاب پزشكی خيلی مطالب وجود دارد امّا هر كسی نمیتواند كتاب پزشكی را باز كند و از آن سر دربياورد بلكه مقدمات خاص خود را لازم دارد.
* مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أشْياعُهُ
يعنی پيروان قرآن مورد غبطه و حسرت امّت های ديگرند. اشياع جمع شيعه است به معنی پيروان. يعنی آنها كه به قرآن عمل میكنند مورد غبطه ديگرانند نه كسانی كه به قرآن عمل نمیكنند. اشاره به اين كه قرآن هم درس زندگی دنيوی است و هم مربوط به امور اخروی. پس در اين عبارت دو معنا وجود دارد اوّل اينكه قرآن دستورالعملی برای عمل است يعنی صرف اينكه پیروان آن را بدانند برای تكامل کافی نيست بلكه آنچه مهم است عمل به قرآن است و دوّم اينكه قرآن هم درس زندگی دنيوی و هم درس رستگاری اخروی است و پيروان واقعی قرآن هم در دنيا مورد غبطۀ ديگرانند هم در قيامت و آخرت.
* قٰائِدٌ إلَی الرِّضْوانِ التِّباعُهُ
پيروی كردن از قرآن انسان را رهبری میكند به رضوان، كه رضوان بالاترين درجات بهشتی است و در قرآن كريم هم آمده است:
وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اَكْبَرُ[3]
* مُؤدٍّ إلی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ
استماع قرآن سبب نجات میشود. در برخی از نسخهها اِسماع آمده، استماع با اسماع تفاوت دارد. استماع يعنی انسان مطلبی را دقيق و با تأمل و دقت گوش دهد، اما اسماع همان گوش كردن ظاهری است زيرا در آيۀ قرآن آمده است:
وَ إذا قُرِءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا[4]
يعنی هرگاه قرآن خوانده شود استماع كنيد. در اين خطبه هم حضرت زهرا سلام الله علیها دائماً آيات قرآن را میخواند پس در اينجا هم بايد استماع باشد نه اسماع.
* وَ بِهِ تَنالُ حُجَجِ اللّهِ الْمُنَوَّرَةِ
و به واسطۀ قرآن، آدمی به حجّت های نورانی خدا دست پيدا می كند. ببينيد چقدر تعبير زيباست. خود قرآن حجّت است و به وسيلۀ قرآن هم به حجّتهای نورانی دست میيابيد يعنی به سنّت و عترت. همين قرآن خود میفرمايد:
ما اتٰاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه[5]
يعنی هر چه پيغمبر برايتان آورده بگيريد و در آيۀ ديگری از زبان رسول اكرم(ص) میفرمايد:
لااَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَودَّةَ فِی الْقُرْبیٰ[6]
يعنی رسول اكرم(ص) هيچ اجری از شما نمیخواهد مگر دوستی اهلبیتش را.
* وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ وَ بَيِّناتُهُ الْجالِيَةُ وَ بَراهِينُه الْكافِيَةُ
و به وسيله قرآن به واجبات تفسير شده و محرّمات منع شده و دليل های ظاهر و برهان های كافی دست میيابيد. يعنی به واجبات، محرّمات و ادلّه و براهينی كه پشتوانه آنهاست دست پيدا میكنيد.
* وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ وَ شَرائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ
و به مستحبات و مباحات و احكام نوشته شده آن دست میيابيد. عجيب است كه حضرت زهرا سلام الله علیها همۀ مسائل را به ترتيب ذكر كرده از مبدأ خلقت گرفته تا واجبات و محرّمات و مستحبّات و همينطور مباحات و حتّی احكام و قوانين را. سپس به ذكر آثار هر يك از اينها میپردازد و دوباره از اعتقادات شروع میكند.
آثار معارف اعتقادی و احكام الهی
* فَجَعَلَ اللّهُ الإيمٰانَ تَطْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ
يعنی خداوند ايمان را قرار داد برای پاكی شما از شرك. يعنی اثر ايمان پاك شدن دلها از كثافات است. به عبارت ديگر ايمان نور، و شرك ظلمت است.
* وَ الصّلاةَ تَنْزيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ
و نماز شما را منزّه میكند از كبر، چرا؟ چون سراسر نماز كُرنش است. ابتدای نماز میگويی اللّه اكبر. يعنی او بزرگ است و همه كوچكند و خودت كوچكتر از همه. ركوع و سجده و همۀ اعمال و گفتار نماز حاكی از اقرار به نقص و كوچكی انسان در مقابل عظمت خداوند است.
* وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ
و زكات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاك شود و روزی وسعت يابد. در اين بحث آنچه زيباست با هم بودن اين دو معناست. يعنی تعلّق به مال دنيا نداشته باش، امّا نه اينكه اصلاً مال دنيا نداشته باشی بلكه تعلّق نداشته باشی، لذا از طرفی زكات میدهی از طرف ديگر وسعت در رزق میيابی.
* وَ الصِّيامَ تَثْبِيتاً لِلإِخْلاصِ
و روزه را برای تثبيت اخلاص قرار داد. در ميان جميع اعمالی كه انسان برای خدا و قربة الی اللّه انجام میدهد يك عمل عبادی وجود دارد كه هيچ مظهر ندارد و انسان میتواند آن را مخلصاً لِلّه يعنی فقط برای خدا انجام دهد و هيچكس هم نفهمد و آن عمل روزه است. اعمال ديگر هر يك نشانه و اثر ظاهری دارند كه ديگران از آن باخبر میشوند امّا روزه را فقط آدمی میداند و خدا، مگر اينكه خود انسان بخواهد به ديگران بگويد كه آن بحث ديگری است. پس اثر اين عمل يعنی روزه همانا تثبيت اخلاص است.
* وَ الْحَجَّ تَشْييداً لِلدِّينِ
و حج را برای رفعت دين قرار داد. حج از نظر باطن، ترك علائق و كوچ كردن انسان است و از نظر ظاهر همان اجتماع عظيم است كه آيين يكتاپرستی و توحيدی را تقويت میكند.
* وَ الْعَدْلَ تَنْسيفاً لِلْقُلُوبِ
و عدالت را قرار داد برای اينكه دلها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود.
اثر اطاعت از اهل بيت عليهم السّلام
* وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ
و اطاعت ما اهل بیت را واجب كرد زيرا موجب نظم شريعت و ملّت میشود؛ چون همه بر محور يك امام جمع میشوند و اجتماع میكنند.
* وَ إمامَتَنٰا أمٰاناً مِنَ الْفُرْقَةِ
و امامت ما را محوری برای جلوگيری از تفرقه قرار داد. هر جماعتی اگر يك محور نداشته باشد كه همه دور آن محور حركت كنند بتدريج دچار چند دستگی و تفرقه و بالاخره نابودی می شود. پس امامت را واجب كرد تا هر كسی مدعی رهبری نشود و ملوك الطوايفی كه موجب از بين رفتن دين است به وجود نيايد.
* وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلإسْلامِ وَ ذُلّاً لِأهْلِ الْكُفْرِ وَ النِّفاقِ
و جهاد را واجب قرار داد برای عزّت اسلام و ذلّت اهل كفر و نفاق.
وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتيجابِ الْأجْرِ
و بردباری را برای استحقاق پاداش قرار داد. شايد منظور پايداری در جهاد باشد.
* وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ
و امر به معروف را برای مصلحت اجتماعی تعيين كرد تا جامعه به فساد كشيده نشود.
* وَ بِرَّ الْوالِدَيْنِ وِقايَةً مِنَ السَّخَطِ
و نيكی به پدر و مادر را واجب كرد برای مصونيّت آدمی از غضب الهی.
* وَصِلَةَ الْأرْحامِ مِنْساةً فِی الْعُمْرِ وَ مِنْماةً لِلْعَدَدِ
و صله رحم را قرار داد كه موجب طولانی شدن عمر و وسيلهای برای تكثير است. اين هم طبيعی است كه وقتی عمرها طولانی شد قهرا مرگ و مير كم شده و تعداد مسلمانها زياد میشود، در صدر اسلام هم ازدياد نسل مسلمين مورد احتياج بود چون از نظر عدد در قلّت بودند.
* وَ الْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ
و قصاص را واجب كرد برای حفظ خونها، طبعاً اگر كسی بداند در مقابل قتل، قصاص میشود خودبهخود ديگر اقدام به قتل و جنايت در جامعه كم میشود و در نتيجۀ قصاص، حرمت خون انسانها محفوظ میماند.
* وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْريضا لِلْمَغْفِرَةِ
و وفای به نذر را قرار داد تا انسان خود را در معرض مغفرت الهی قرار دهد.
* وَ تَوْفِيَةَ الْمكاييلِ وَ الْمَوازينِ تَغْييراً لِلْبَخْسِ
و وفا در كيل و وزن كردن را برای اينكه حق ديگران ضايع نشود، يعنی وفاداری به مقياسها و موازين را واجب كرد تا دچار كمفروشی نشويد.
* وَ النَّهْی عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزيهاً عَنِ الرِّجْسِ
و نهی از شراب را قرار داد تا شما را از پليديها بازدارد.
* وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ إجْتِنٰاباً عَنِ اللَّعْنَةِ
و دوری از نسبت زشت دادن به ديگران را واجب كرد تا خود را در معرض لعنت الهی قرار ندهيد.
* وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ايجابا لِلْعِفَّةِ
و ترك دزدی را واجب كرد تا عفيف و پاك بمانيد.
* وَ حَرَّمَ اللّهُ الشِّرْكَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبوبِيَةِ
و خدا شرك را حرام كرد تا به ربوبيت او اخلاص پيدا كنيد. خدا میگويد از ديگران پيوندت را قطع كن تا به من بپيوندی. گسستن از غير پيوستن به ربّ را در پی دارد، و پیوند به خدا فقط اخلاص است.
دستورات كلّيّۀ قرآنی
از اينجا حضرت به بيان دستورات قرآن میپردازند:
* فَاتَّقُواللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ
پس حريم حق را پاس بداريد آن طور كه سزاوار است حفظ حريم خدا. حضرت زهرا سلام الله علیها تا اينجا فهرستی از واجبات و محرمات ارائه و سپس آثار هر يك را هم بيان كرد. حال میفرمايد به اين اوامر و نواهی مقيّد باشيد و عمل كنيد.
* وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ[7]
و مراقب باشيد كه از دنيا مسلمان برويد. يعنی طوری عمل كنيد كه در هنگام مرگ مسلمان مانده باشيد.
* وَ أَطيعُواللّهَ فيما أمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ
و خدا را اطاعت كنيد در آنچه به شما امر و نهی كرده است. يعنی اوامر او را عمل كن و نواهیاش را ترك كن.
* فَإنَّهُ «اِنَّمٰا يَخْشَی اللّهُ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمٰاءُ»[8]
همانا بندگان دانای خدا از خدا بيم دارند. تا اينجا حضرت زهرا سلام الله علیها به بيان اعتقادات از آفرينش گرفته تا اصول و فروع و اخلاقيات و آثار واجبات و محرمات پرداخت. امّا از اينجا لحن سخن تغيير میكند.
حضرت زهرا سلام الله علیها خود را معرفی می كند
* ثُمَّ قٰالَتْ: اَيُّهَا النّاسُ، اِعْلَمُوا أنّی فاطِمَةُ و أبی مُحَمَّدٌ
سپس گفت ای مردم بدانيد من فاطمهام و پدرم محمد(ص) است. اينجا آدمی به فكر میرود كه مگر او را نمیشناختند كه دوباره خود را معرفی میكند امّا دقت در عبارات بعدی مسئله را روشن میسازد.
* أقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً وَ لاأقُولُ ماأَقُولُ غَلَطاً و لا اَفعَلُ ما أفْعَلُ شَطَطاً
میگويم آنهم نه يكبار بلكه تكرار میكنم و هيچگاه در گفتارم اشتباه ندارم و كارهايی كه انجام میدهم بر خلاف حقّ نيست. يعنی پس از معرفی خود كه من فرزند چنان پدری هستم تأكيد میكند كه همۀ گفتار و كردارم صحيح و درست است و بلافاصله اين آيه را قرائت میكند:
* لَقَدْ جٰائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمؤمنينَ رَؤوُفٌ رَحيمٌ[9]
هر آينه رسولی آمد از خودتان برای شما، وقتی بر شما سختی و فشار وارد میشد برای او سخت و ناگوار بود. در هر چه كه خير شما در آن قرار داشت او حريص بود يعنی میخواست به شما خير برساند و نسبت به مؤمنين مهربان بود.
حضرت زهرا سلام الله علیها در اين عبارات میخواهد بگويد رسول خدا اينقدر غمخوار و دلسوز شما بود و همواره میخواست به شما خير برساند. من دختر چنين كسی هستم. آيا رفتاری كه با من كرديد سزاوار بود؟! آيا صحيح بود؟… آدمی خيلی بايد نفهم و دور از انصاف باشد كه منظور اين عبارات را درك نكند.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه
پی نوشت:
[1] شوری /23.
[2] در روايت آمده است: مَنْ فَسَّر الْقُرْآنَ بِرَأَيِهِ فَلْيَتَبوّاْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ.
[3] توبه /72.
[4] اعراف /204.
[5] حشر /7.
[6] شوری /23.
[7] آل عمران /102. البته در آيه اتّقوا اللّه آمده است.
[8] فاطر /28.
[9] توبه /128.
بازدیدها: 0