شعر میلاد حضرت مولا على و روز پدر
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام؛ به مناسبت سالروز ولادت حضرت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام و روز پدر ، پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام اشعاری از شعرای آیینی کشور در رثای آن حضرت برای عاشقان آستان اهل بیت علیهم السلام و شما مخاطبین سایت هیات منتشر کرده استت که در ادامه شعر معنى اللَّه نور صورت دیگر گرفت را از شاعر گرانقدر اهل بیت علیهم السلام جناب آقای حاج غلامرضا،قدسی در اختیار شما مخاطبین گرامی قرار می گیرد.
طلعت جان آفرین پرده ز رخ برگرفت معنى «اللَّه نور» صورت دیگر گرفت
جلوه وجه خدا جهان سراسر گرفت خانه حق همچو جان، حق را در بر گرفت
مژده که صاحب حرم شد ز حرم آشکار
فتاده بیرون مگر ز پرده غیب راز که چشم لاهوتیان هست به ناسوت باز
مَلَک نهاد از فلک به کعبه روى نیاز خوشا به حال حرم که یافت این امتیاز
خوشا به حال زمین که یافت این افتخار
وجه خداى قدیم چو در حرم دیده شد روشن از جلوهاش مردمک دیده شد
بساط اهریمنى ز دهر برچیده شد بهر طواف عباد، کعبه پسندیده شد
پاى چو در آن نهاد مظهر پروردگار
امین وحى اله پیک خدا جبرئیل آمد و پیغام داد به امر ربّ جلیل
که خانهاى بهر حق بنا نماید خلیل خلیل آن خانه را ساخت براى خلیل
کیست مگر آن خلیل؟ حیدر والا تبار
شد چو به دست خلیل خانه حق ساخته صاحب آن خانه را خانه چو نشناخته
مىزد هر صبح و شام کوکو چون فاخته بنا و بانى ز شوق همچو دو دلباخته
در ره معشوق خود هر دو در انتظار
مژده که این انتظار دگر به پایان رسید خانه حق آنچه را خواسته بود آن رسید
یعنى صاحب حرم ز لطف یزدان رسید براى صاحبدلان نوید جانان رسید
که همچو روزى عیان شده است بىپرده یار
خانه به روى على علیه السلام دَرِ حرم را گشود کعبه ببرد از نیاز به خاک پایش سجود
عاشق و معشوق را جذبه الفت ربود فاطمه شد واسطه میان غیب و شهود
که غیب مطلق بماند به پرده استتار
درون کعبه چو شد مادر شاه نجف صوت «انا اللّه» شنید ز قائل «لا تخف»
گوهر بحر وجود بیرون شد از صدف گوهر یکدانه را بگرفت آن گه به کف
بعد سه روز از حرم به خانه شد رهسپار
آمد و آورد و داد به مصطفى صلی الله علیه و آله آن گهر نبى على را گرفت چو جان شیرین به بر
کرد به رخسار او به چشم حق بین نظر چو دید نور خدا ز روى او جلوهگر
زبان به تکبیر حق گشود آن شهریار
حبیب، محبوب را چو دید چون گل شکفت دُرّ سخن را سپس آن دُر ناسفته سُفت
غنچه لب را على ز شوق بگشود و گفت براى ختم رسل ز رازهاى نهفت
سرّ نهان را عیان کرد بَرِ رازدار
چند زنى اى حکیم دم از حدوث و قِدَم وجه خداى قدیم جلوه نمود از حرم
زد به کتاب وجود کلک مشیّت رقَم که شد عیان در جهان وجود بخش عدم
به چشم حق بین ببین صورت صورت نگار
بیرون شد کاف و نون از لب گویاى او نُه فلک افراشته دست تواناى او
نیست کسى در جهان همسر و همتاى او ما به وجود آمدیم بهر تماشاى او
از پى زلف و رخش گردد لیل و نهار
چو شد صداى على علیه السلام بلند روز الست بهر ولایش خداى با همه میثاق بست
سعید شد هرکه او به عهد شد پاى بست گشت شقى آن که او رشته پیمان گسست
قسمت این شد بهشت، نصیب آن گشت نار
على علیه السلام خدا را بود مظهر ذات و صفات هم او بود دست حق، هم او بود عین ذات
بسته به زلفش بود سلسله کائنات هستى از او یافته تمامى ممکنات
بوده و باشد على علیه السلام چرخ جهان را مدار
قلزم هستى نمى از نم اعطاى اوست فروغ روى وجود ز نور سیماى اوست
چه پرسى از جاى او، در همه جا، جاى اوست سرمه چشم مَلَک خاک کف پاى اوست
کرده ز جان اولیا به بندگیش افتخار
در صدف «کُنْتُ کَنْز» گوهر رخشنده بود در فلک «لَوْ کُشِف» اختر تابنده بود
خواهى اگر وصف او، خداى را بنده بود بندگى حق نمود تا به جهان زنده بود
ز بندگى عاقبت گشت خداوندگار
بر همه اهل جهان سیّد و سرور على علیه السلام است در ره دین خدا هادى و رهبر على علیه السلام است
دشمن بیداد و جور فاتح خیبر على علیه السلام است یار ستمدیده و خصم ستمگر على علیه السلام است
نبود او را به دهر غیر عدالت شعار
سرور اهل سما رهبر اهل زمین اختر برج حیا گوهر دُرج یقین
لنگر فُلک بقا معنى ماء مَعین داور روز جزا مهیمن یوم دین
قسیم خلد و جحیم، شفیع روز شمار
روز ازل دست او نقشه هستى کشید ز خامه قدرتش چه نقشها شد پدید
مرا به لطف على علیه السلام است قدسى چشم امید که «یفعل ما یشاء و یحکُمُ ما یُرید»
مشیّت او بود مشیّت کردگار
شاعر:غلامرضا،قدسی
بازدیدها: 0