آقای دکتر امراللهی قرار است جنابعالی بیشتر درباره شخصیت علمی شهید چمران برایمان صحبت کنید. و شنیده ایم که کار علمی و دشوار ترجمه پایان نامه دکترای شهید چمران را هم در دست انجام دارید. لطفاً ابتدا از چگونگی آشنایی تان با شهید دکتر چمران بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. من شهید چمران را از زمانی که دانشجو شدم. شناختم. گرچه آن موقع من اینجا بودم و ایشان در آمریکا، من هم اول همینجا به دانشگاه رفتم و بعداً به خارج از کشور اعزام شدم.
جنابعالی هم ابتدا در دانشگاه فنی بودید؟
خیر، رشته من فیزیک بود. اما اینطور بگویم که آقای چمران را تقریبا همه دانشجویان مسلمان داخل کشور می شناختند- حالا اگر اسم من هم بشود یکی از آنها – آن زمان رشته های فنی مهندسی، بیشتر در قبضه نیروهایی بود که حداقل، ادای غیر مسلمانی در می آوردند! از طرف دیگر، دانشجویان مسلمانی که در جریان حرکت های سیاسی، اجتماعی، مذهبی و ضد رژیم بودند، آدم های درستی بودند و چهره های شاخص آنها را تقریبا همه می شناختند و آشنایی من هم با شهید چمران از همانجا شروع شد. من این را از الطاف خداوند نسبت به خودم می دانم و الا، من آن جایگاه را نداشتم که حتی شایستگی شاگردی ایشان را در درسها داشته باشم، چه رسد به امور دیگر. من متأسفانه دکتر چمران را نفهمیدم و افسوس می خورم. از نظر علمی من کمی به ایشان نزدیکم، اما از لحاظ معنوی، خودم را خیلی دور می بینم.
چه سالی جنابعالی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتید؟
من سال ۵۰ به آنجا رفتم. زمانی که هشت سال از نگارش پایان نامه دکترای شهید چمران گذشته بود. می دانید که دکتر چمران سال ۴۲ دکترای خودشان را در شاخه درسی گداخت هسته ای گرفتند. آن زمان «گداخت هسته ای» جزو رشته خیلی جدید بود.
لطفاً درباره این رشته و مفهوم اصطلاح «گداخت هسته ای» توضیح بیشتری بدهید.
ببینید! دریک تعریف خیلی ساده ما یک «شکافت هسته ای» داریم و یک «گداخت هسته ای». در شکافت هسته ای، عناصر سنگین، مثل «اورانیوم » را اصطلاحاً می شکافیم، می شکنیم و از آن انرژی می گیریم. در گداخت هسته ای، عناصر سبک را به هم می زنیم، یا اصطلاحاً «هم جوششان» می کنیم. به همدیگر «می گدازیمشان» و از تویش انرژی در می آوریم. برای این کار عمدتاً از ئیدروژن (آب) استفاده می کنیم. به همین دلیل است که در رشته گداخت هسته ای یا «فیوژن» یا «فیزیک پلاسما» می گویند: تا زمانی که آب هست، انرژی هم هست چون زوال ناپذیری آب خیلی دور است. آقای دکتر چمران اولین ایرانی است که پا به رشته «گداخت هسته ای» گذاشت و در این رشته دکترا گرفت. این امر برای من قطعی است، چون دراین رابطه تحقیق کرده ام.
در رشته «شکافت هسته ای» چطور، آیا در این زمینه هم کسانی را داشتیم؟
بله، در رشته شکافت هسته ای کسانی را داشتیم و هنوز هم چند نفر از کسانی که آن زمان در رشته شکافت هسته ای کار می کردند زنده اند، اما در سنین بالا هستند خداوند به آنها سلامتی بدهند.
ارزش علمی پایان نامه شهید چمران در چه سطحی است؟
ببنید! در دنیا برای کسانی که دکترا می گیرند یک معیار اندازه گیری هست، وقتی می خواهند اندازه گیری کنند، می گویند: تز یا پایان نامه ات را بیاور تا ببینیم. متخصصان هر رشته ای وقتی «تز» را مطالعه کنند، متوجه می شوند که جایگاه علمی آن و نویسنده اش کجاست؟ خدا شاهد است که من این حرف را به دلیل ارادتم نسبت به چمران نمی گویم. مطالب علمی ایشان به هر حال در این تز هست و ترجمه می شود و اهل فن می بینند، ولی می خواهم بگویم تز ایشان، شاید یکی از بی نظیرترین پایان نامه ها در این رشته است چون از لحاظ علمی، کار بسیاری روی آن انجام شده است. و ای کاش ما بتوانیم چهره علمی چمران را هم در کشورمان کمی بیشتر توضیح بدهیم. من با بچه های نسل دوم و سوم انقلاب که صحبت می کنم عموماً شهید چمران را از لحاظ علمی کم می شناسند. فوقش این است که فکر می کنند ایشان هم دکتری است مثل بقیه در حالی که اینطور نیست.
ترجمه عنوان کامل پایان نامه شهید چمران در متن انگلیسی اش چیست؟
عنوان کامل پایان نامه ایشان «باریکه الکترون در منگنترون یا کاتد سرد» است.
قبل از ایشان هم کسی در این موضوع کار کرده بود؟
بله، قبل از ایشان سه، چهار نفر روی وجود دیگر این موضوع کار کرده بودند.
نوآوری شهید چمران در این مسیر چه بود؟
دکتر چمران در جریان تحقیق درباره منگنترون، کاتد سرد را هم اضافه کرد و آن را تعالی بخشید.
نظرتان درباره چشم انداز آینده دانش «گداخت هسته ای» چیست؟
همانطور که گفتم گداخت هسته ای یا فیزیک پلاسما را بشر سال هاست که شناخته است، چون می دید که خورشید هم همین گونه انرژی تولید می کند. یعنی هیدروژن ها با هم گداخته می شوند و ما این سرخی و شعاع نوری بزرگ را می بینیم. این را انسان ها سال هاست که متوجه شده بودند ولی نمی توانستند مشابه آن را بسازند. با این دانش، یعنی با فیزیک پلاسما و گداخت هسته ای، بشر به این سمت می رود که «خورشید کی هایی» را روی زمین درست کند. اگر موفق بشود، انرژی فوق العاده ارزان و دائمی می شود.درحال حاضر بخش عمده ای از دانش هسته ای به این جهت حرکت می کند و شگفت این است که در همان آغاز راه این رشته از دانش چگونه این فکر و این جرقه در ذهن دکتر چمران زده شد؟
استاد راهنمای دکتر چمران در این رساله چه کسی بود؟
سه نفر باید این تز را امضا می کردند. البته استاد راهنما، آقای «اچ اسلون» بوده و امضای ایشان و بقیه در زیر پایان نامه هست، اما نفر اصلی همان آقای اسلون است. کسی که تا به امروز هم آگاه ترین کسی است که روی مسائل منگنترون کار کرده و تجربه دارد. دکتر چمران هم با او کار می کرد.
آیا تا به حال از پایان نامه دکتر چمران در دانشگاهها و مراکز علمی کشورمان استفاده علمی به عمل آمده است؟
من متن اصلی انگلسیی این پایان نامه را همان زمان که به دستم رسید، برای چندین دانشکده فرستادم، اما یقین دارم که استفاده چندانی از این اثر نشده، چون سطح آن خیلی بالاست و با زبان علمی نوشته شده، ترجمه روان آن که در دسترس قرار بگیرد، انشاء الله استفاده بیشتری از آن خواهد شد.
کار ترجمه این پایان نامه در چه مرحله ای است؟
مدتی است که مشغول ترجمه این کارم، اگر خداوند توفیق بدهد و زنده باشم در چند وقت دیگر آن را به پایان می برم. این حداقل وظیفه ای است که فکر می کنم یک شاگرد نسبت به استاد خود به جا می آورد. خداوند یاری کند که بتوانم این یادگار بزرگ و ارزنده شهید چمران را در اختیار دانشکده های کشور قرار بدهم تا مورد استفاده قرار بگیرد.
در روند این دانش خاص شما و سایر دوستان و شاگردان شهید چمران، بعد از شهادت ایشان چه فعالیت ها و کارهایی را در این مسیر انجام داده اید؟
ببینید! همانطور که گفتم، دکتر چمران در جهان قطعاً جزو صد نفر اول و در ایران اولین کسی است که روی گداخت هسته ای کار کرده، من اشاره کردم که فیزیک پلاسما به صورت خیلی خلاصه یعنی فیزیکی که هیدروژن ها را به هم جوش می دهد، از این «همجوشی»، از این جوش خوردن، انرژی بیرون می آید. ما اگر بتوانیم این انرژی را خوب محصور بکنیم. از آن انرژی بزرگتری می گیریم. به این فعل و انفعالات گداخت هسته ای می گوییم. ماشینی که این کار را انجام می دهد اسمش «توپوفان» است. من در این ارتباط سه کتاب علمی هم ترجمه کرده ام. یکی از آنها همین کتابی است که درخدمت شماست به نام «توپوفان». این کتاب قصه این ماشین است کتاب دیگر مربوط به «گداخت» است و کتاب سوم هم از فیزیک آن بحث می کند، اینکه چه فعل و انفعالات فیزیکی در آن اتفاق می افتد.
کتاب چهارمی هم اینجاست.
این کتار هم در همین زمینه است؟
بله، عنوان این کتاب همان طور که ملاحظه می فرمایید «فرهنگنامه علوم و تکنولوژی هسته ای» است و من این افتخار را داشته ام که با تعدادی از دانشمندان هسته ای کشورمان از سال ۷۶ این اثر را به صورت الفبایی تنظیم کنیم. تقریباً تمام لغات و ترم هایی را که در صنعت هسته ای تا سال تألیف کتاب بوده، در این اثر جا داده ایم.
چه مدت زمانی صرف این کار شده است؟
یک گروه زبده، مدت چهار سال روی این اثر کار کرده اند و این تنها بخشی از کارهای ما بوده، عده ای دیگر از دوستان به من کمک کرده اند در دانشگاه امیر کبیر فوق لیسانس و دکترای این رشته را هم آنجا راه انداخته ایم و بهترین دانشجویان را در این زمینه تربیت کرده ایم. و حالا چندین دکتر در فیزیک پلاسما و گداخت هسته ای داریم که همه اینها از برکات انفاس شهید چمران است و روند کارها هم بحمدالله رو به رشد است.
شنیده ایم که کارگاه هایی هم درباره فیزیک پلاسما به همت شما درست شده است. لطفاً در این مورد هم توضیح بفرمایید.
سعی کرده ایم چندین کارگاه بین المللی درمورد فیزیک پلاسما درست کنیم. از کشورهای مختلف هم دانشجو می آید و هر دو سال یکبار در مرکزی به نام «مرکز فیزیک تئوری عبدالسلام » جلساتی برگزار می شود.
ایجاد این کارگاه ها به ابتکار چه کشوری بوده، ایران یا پاکستان؟
آن مرکز اصولاً ربطی به پاکستان ندارد. اینجا یک مرکز بین المللی است و تنها به این دلیل که اولین رئیس آن «پروفسور عبدالسلام » دانشمند معروف پاکستانی بوده اسم این مرکز را مرکز فیزیک تئوری عبدالسلام گذاشته ایم و در ۱۰ سال گذشته هم ما در مورد فیزیک پلاسما و گداخت هسته ای چندین کارگاه گذاشته ایم که به نحوی ادامه همان رشته تحصیلی شهید دکتر چمران است و خواسته ایم که یاد او زنده باشد. خدا شاهد است که من فقط به عشق شهید چمران این کار را شروع کردم.
جنابعالی در ستاد جنگ های نامنظم هم همکار شهید چمران بوده اید و قطعاً خاطرات زیادی از ایشان در ذهنتان مانده، لطفاً از آن خاطرات هم برایمان بفرمایید.
همانطور که گفتم من دو یا سه دوره تحصیلی از ایشان کوچکترم و افسوس می خورم که چرا دکتر چمران را آنچنان که بود، نفهمیدم. باور کنید آن شاگرد که معلم خودش را نفهمید، من بودم! دکتر چمران آدمی بود که مس وجود آدمها را طلا می کرد. در ارتباط با جنگ های نامنظم کسانی که به ایشان می پیوستند دیگر جایی نمی رفتند. طوری که جذب می شدند که دیگر رها نمی کردند. تعدادی از آنها هنوز هم هستند. این افراد طیفی هستند از استاد دانشگاه تا کاسب بازاری و مردم عادی و معمولی و همه هنوز هم عاشق چمران هستند.
شهید چمران در آمریکا و در لبنان هم تأثیر فراوانی در متحول کردن انسانها داشت.
واقعاً همین طور است. ببینید! سال ۴۵ که دکتر چمران به لبنان می رود با کمک امام موسی صدر آنجا «حرکه المحرومین» و بعد «امل» را تشکیل می دهند. من خواهش می کنم عکسی را که در کتاب «لبنان» از بچه های لبنانی و شهید چمران انداخته اند، در این کتاب ویژه نامه چاپ کنید. عکسی که دکتر چمران را در مدرسه ای، مدرسه که نه، در سوله ای به اسم مدرسه نشان می دهد. توی پناهگاه عده زیادی از نوجوانان و جوانان لبنانی را نشان می دهد که خوابیده اند و چمران متفکر و نگران است و کنار آنها نشسته، این بچه ها در آن مدرسه آهنگری و جوشکاری و برق یاد می گرفتند. دکتر چمران آنها را تربیت کرد و پرورش داد و حالا عده زیادی از آنها از بزرگان لبنان و از سیاستمداران و اساتید دانشگاه لبنان هستند.
هنگامی که ستاد جنگ های نامنظم تشکیل شد، جنابعالی درتهران بودید یا در اهواز؟
آن موقع من هم در تهران بودم و هم در اهواز، اوایل کار دفتر ستاد، محل کوچکی در نخست وزیری بود و یادم هست که گروهی از موتور سواران جوان به ما مراجعه کردند و گفتند ما می خواهیم به جبهه ها برویم و بجنگیم! آنها شغلشان انتقال حلقه های فیلم به سینماهای مختلف در تهران بود. قیافه و تیپ آنها هم طوری بود که در بادی امر، توی ذوق می زد- خدایا مرا ببخش که این حرف را می زنم- شاید آن وقت بعضی ها برای پذیرش آنها، یک نک و نال و یا لیت و لعل هم کردند. من آن زمان همیشه سه شنبه ها به خوزستان می رفتم و شنبه ها به تهران برمی گشتم، چون در سازمان انرژی اتمی کار می کردم، نمی گذاشتند تمام هفته را در اهواز باشم. وقتی آن جوانان موتور سوار دیدند که ما در کارشان تعلل می کنیم، موتورهایشان را روی یک تریلی گذاشته بودند و آمده بودند کنار استانداری اهواز در محل ستاد جنگ های نامنظم و همانجا خوابیده بودند! وقتی که آنجا من با دکتر چمران روبه رو شدم، ایشان به من چیزی نگفت که مثلاً چرا اینها را نپذیرفته اید و بعد هم همه را جذب کرد. خدا شاهد است که آن جوانان در جبهه ها، از بهترین کسانی شدند که آر پی جی زن های ما را ترک موتورهایشان سوار می کردند و از محل سرشاخه های کرخه، جاهایی که عرض کمتری داشت، با موتور از رودخانه به آن طرف می پریدند و به دشمن آر پی جی می زدند و برمی گشتند. خب، شاید تعداد نصف آنها هم شهید شدند. تعدادی از آنها هم هنوز هستند. این جوانان واقعیات سمبل پاکی و مردانگی و گذشت بودند. ببینید! شهید چمران با دید وسیع و بینش درستی که داشت، آن طرف سکه را می دید، اما امثال من که کوتاه بین بودیم و بینش درستی نداشتیم، فقط یک روی سکه را می دیدیم. از همین یک خاطره می توانید عمق همه چیز را ببینید. به طور جدی شهید چمران تحول ساز بود. به انسانها جرأت کار و ابتکار و خلاقیت می داد. جوانی بود که فارغ التحصیل مدرسه اتمی بود. او شیفته ی آقای چمران بود و بعد هم شهید شد. امریکا که بودیم، رفیقی داشتیم که اسمش محسن الله داد بود. رشته تحصیلی اش حسابداری بود. از سرداران آقای چمران بود و در جنگهای نامنظم درخوزستان شهید شد. نمی دانم که کهربای وجود آقای چمران چه اثری داشت که الله داد کارش را در امریکا رها کرد و به لبنان رفت و بعد هم زودتر از دکتر چمران به ایران آمد و به جبهه ها رفت و تا آخرین لحظه هم با آقای چمران بود تا شهید شد. من می دیدم که این مرد چگونه تحت تأثیر چمران بود.
همان طور که فرمودید یکی از ویژگی های دکتر چمران دادن جرأت کار و ابتکار به جوانان بود. می شود کمی درباره ابتکارهای خود ایشان هم صحبت کنید؟
دکتر چمران واقعاً یک نابغه نظامی و علمی بود. ابتکارهای ایشان در جبهه ها واقعاً شگفت انگیز بود. من فقط به دو سه مورد آن اشاره می کنم. یکی از آنها، قصه «خورشیدی هاست». کارخانه فولاد سازی اهواز پر از آهن بود و عراقی ها تا نزدیکی آنجا آمده بودند؛ آقای چمران دستور داد بچه ها آنها را به طول ۱۸۰ سانت ببرند ویک گروه صد نفره برای این کار تشکیل داد. بچه های بسیجی و رزمنده، آهن ها را به طور خاصی به هم جوش می دادند و پنج شاخه هایی ساخته می شد که به آن «خورشیدی» می گفتند.
بچه ها شاید بین ۳۰ تا ۵۰ هزار خورشیدی درست کردند و آنها را در مسیری ۱۵ کیلومتری درمحل عبور تانکهای عراقی در راه سوسنگرد به اهواز قرار دادند، جایی که عراقی ها از آنجا خیلی فشار می آوردند. با این ابتکار ساده آقای چمران، راه عراقی ها بسته شد و دیگر نتوانستند از آن راه جلو بیایند. این خورشیدی ها در شنی تانکها فرو می رفتند و بدون انفجار آنها را زمین گیر می کردند.
یک مورد دیگر، جریان پمپ آب بود. دکتر چمران دستور داد پمپ های خیلی بزرگی آب را روی دو برج بلند کارون جوش دادیم و با این کار، آب رود کارون را شبها زیر عراقی ها می انداختیم و تانک های آنها در گل فرو می رفت و زمین گیر می شدند.
یک وقت هم شهید چمران دستور داد ۳۰۰ یا ۴۰۰ چوب الوار بلند، از همان الوارهای بنایی، تهیه کردیم و از بچه ها خواست که قوطی های خالی کمپوت و کنسرو را هم جمع کنند و بعد در آنها کمی روغن سوخته و کاه ریختند و دستور داد روی هر کدام از تخته ها چند تا از این قوطی ها را نصب کردند. غروب که می شد. فتیله این قوطی ها را روشن می کردند و الوارها را با فاصله روی رودخانه کارون می ریختند. دشمن که از دور، آتش و دود روی این الوارها را می دید، تصور می کرد که نیروی عظیمی از روی رود کارون به سمت آنها می رود. باور کنید تا دشمن فهمید که اینها در واقع چیست، نزدیک به دو ماه که این تکنیک برپا بود، هرچه گلوله داشت توی کارون ریخت!
یکی دیگر از ویژگی های جالب دکتر چمران این بود که کارهای خوب خودش را به دیگران نسبت می داد. او واقعاً یک عارف بزرگ و یک صاحب استعداد بزرگ بود. در آمریکا دعای کمیل را به فارسی ترجمه کرده بود اما اسم برادرش دکتر عباس چمران را روی آن گذاشته بود. البته از او هم کمک گرفته بود، اما کار، کار خودش بود. صنایع نظامی جدید ما را پس از انقلاب، دکتر چمران پایه گذاری کرد و به بچه های صنایع دفاع، جرأت کار و خلاقیت داد. با آن درجه علمی بالایی که داشت، آنقدر خاکی و مردمی بود که اصلاً بچه های انقلاب و جنگ فاصله ای با او حس نمی کردند. فکر می کردند او، تنها فرمانده آنهاست! شما عکسهای او را در همین بنیاد شهید چمران می بینید که چقدر ساده و صمیمی و راحت کنار بچه ها و رزمندگان است. واقعاً کمتر از «شهادت» حق چمران نبود.
منبع : راسخون
بازدیدها: 137