بیشک نقش کلیدی و محوری حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، اولین مسالهای است که باید در جریان بررسی وضعیت و مواضع نیروهای موجود در جریان تسخیر، مورد بررسی قرار گیرد. حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) از آغاز نهضت اسلامی، بهطور علنی از سال ۱۳۴۱ ه.ش که با مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی جلوهای دیگر یافت، همیشه شاه سابق را به عنوان نوکر و دست نشانده آمریکا و عامل اجرای خواستههای آنها در کشور، مورد حمله قرار میداد. اوج این مساله را در جریان تصویب قانون کاپیتولاسیون شاهد بودیم.
بر اساس این قانون، کلیه افراد ارتش آمریکا و وابستگان آنان که در ایران اقامتداشتند، در برابر قوانین ایران از مصونیت کامل دیپلماتیک برخوردار بوده و در صورتارتکاب جرم، از شمول قوانین ایران معاف بودند و دادگاههای ایران حق بازخواست آنان را نداشتند.
این قانون، واکنش فوری حضرت امام (رحمه الله علیه) را در پی داشت، ایشان در سخنانیفرمودند:
«عظمت ایران از بین رفت، استقلال از دست رفت، عزت ما پایکوب شد. مگر مامستعمره هستیم؟ مگر ایران در اشغال آمریکاست؟… میدانید مجلس بهپیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایراننمود».
روند مبارزه امام با رژیم شاهنشاهی در سالهای بعد و تا پیروزی انقلاب اسلامی،در بهمن ۱۳۵۷ ه.ش، نیز مانند گذشته از این خط مشی پیروی میکرد. به گونهای کهایشان در کنار مخالفت با شاه و سیاستهای عقب افتاده وی، با دولت آمریکا، به عنوانبزرگترین عامل خارجی حمایت از شاه و محرک وی، نیز به شدت مبارزه میکردند.بنابراین، تأیید حرکت مردمی ـ دانشجویی تسخیر لانهی جاسوسی در تهران از سوی امام راحل، قابل پیش بینی بوده است. زیرا چنین حرکتی موجب شد تا علاوه بر استبداد(شاه و رژیم او)، ریشهی استعمار (آمریکا) نیز از کشور کنده شود. با توجه به همین مساله، میتوان دریافت که چرا امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلابی بزرگتر از انقلاباول دانستهاند.
امام به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و در ماههای منتهی به تصرف سفارت، همچنانمواضع ضد آمریکایی خود را حفظ کرده و به تشریح علل مخالفت خود با آمریکامیپرداختند. حجهالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید:
«حضرت امام در اردیبهشت ۵۸ در مصاحبه با روزنامهی «لوموند» فرمودند:امپریالیسم آمریکا بزرگترین خطر است. عمال آمریکا در جریان این روزها، خود را پشت سر سازمان مذهبی دروغین پنهان کردهاند…وزیر خارجه آمریکا ازصدور حکم اعدام برای شاه سابق و برخی دست اندرکاران رژیم سلطنتی شاه،اظهار تاسف کرد. از طرف دیگر، سنای آمریکا به اتفاق آرا اعدامهایی را که درایران انجام شده بود، محکوم کرد. این وقایع در اردیبهشت سال ۵۸ رخ داد، یعنیهنگامی که هنوز بیش از سه ماه از حکومت جمهوری اسلامی در ایران نگذشتهبود. امام، بلافاصله، با آمریکا شدیداً مخالفت کردند و اظهار فرمودند، آمریکا اگراز اعدام هویداها اظهار تاسف نکند، از نوکرهایش پشتیبانی نکرده است. ما توقع نداریم ابرقدرتها که دستشان از ایران کوتاه شده، از ما تشکر کنند.»
موضعگیریهای امام در مقابل آمریکا صریح و قاطع بود و در تقابل با دیدگاههای دولت موقت قرار میگرفت. مقامات این دولت طرفدار مماشات و روابط دیپلماتیکحسنه با این کشور بودند. از سوی دیگر، دانشجویان پیرو خط امام، که از مماشات و عدم موضعگیری انقلابی دولت موقت نگران بودند، تلاش میکردند تا با پیروی ازدیدگاههای حضرت امام (رحمه الله علیه)، در تحولات جامعهی آن روز ایران نقش کلیدی و اساسیرا ایفا کنند. این مسائل در دنبالهی این فصل و هنگام بررسی مواضع دانشجویان پیروخط امام و دولت موقت بررسی خواهد شد. در این میان، آنچه که دانشجویان پیرو خطامام را در مورد اشغال یا عدم اشغال لانهی جاسوسی مردد کرده بود، ناآگاهی از موضعحضرت امام بود.
این مشکل نیز با استفاده از نظرات حجهالاسلام والمسلمین موسوی خوئینیها حلشد. موسوی خوئینیها به دانشجویان اطمینان داد که امام از این کار پشتیبانی میکند.
وی در این باره میگوید: «دانشجویان پرسیدند که به نظر شما حضرت امام با چنیناقدامی موافق خواهند بود یا نه؟ بنده در ضمن تحلیل کوتاهی، چنین نتیجه گرفتم کهایشان قطعاً موافق خواهند بود.»
میردامادی، از دانشجویان پیرو خط امام، در این مورد میگوید: «آقای خوئینیها میگفتند، ما از مجموعهی نظرات امام اینطور درک میکنیم که امام مخالفتی ـ قاعدتاًـنباید داشته باشند، اما اگر از ایشان سؤال شود، احتمالاً به دلیل محظوراتی، نتوانند اعلامموافقت کنند و احتیاج به سؤال نیست.»
اما یک حرکت هوشمندانه دیگر از جانب امام، باعث شد تا آنان برای انجام این کار مطمئن شوند. حجهالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید:
«حضرت امام در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۸، پیامی به ملت ایران دادند که سرآغازحرکتی نوین برای دانشجویان مسلمان شد، و این آگاهان جامعه پیام را دریافت کردند و به آن جامهی عمل پوشانیدند. امام در بخشی از آن پیام فرمودند: بردانشآموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام،حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداداین شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئهی بزرگ را بار دیگر، شدیداً محکومکنند.»
پیام امام که با انتشار خبر ملاقات بازرگان ـ رئیس دولت موقت ـ با برژینسکی ـ مشاورامنیت ملی کارتر ـ همزمان شده بود، از جانب نیروهای انقلابی به مانند پیامی آشکاربرای انجام کاری انقلابی و قاطع تلقی شد. محسن میردامادی در این مورد میگوید:
«فکر میکنم دو سه روز قبل از ۱۳ آبان، امام پیامی دادند که ـ در آن پیام ـ چنین جملهای گفتند که بر دانشجویان و دانشآموزان و طلاب علوم دینی است که حملات خود را علیه آمریکا گسترش دهند و خواهان استرداد شاه مخلوع شوند.ما ابتدا تصورمان این بود که موضوع به امام گفته شده و امام اینطور نظرشان رابیان کردهاند، ولی بعداً که تحقیق کردیم، مشخص شد که اینطور نبوده است وامام از مساله مطلع نبودهاند. به هر حال، این پیام ما را مطمئنتر کرد که اگر اینکاررا بکنیم، در تعارض با دیدگاهها و خواستههای امام نیست و وقتی هم که اقدام شد حضرت امام حمایت کردند.
در نهایت، همانطور که انتظار میرفت، حضرت امام (رحمه الله علیه) اصل حرکت را تاییدکرده و با واسطه شدن مرحوم حاج احمدآقا خمینی به دانشجویان میگویند که«خوب جایی را گرفتهاید، محکم نگهدارید.»
حجهالاسلام محتشمی پور در این باره میگوید: «امام مهر تایید بر عملکرد دانشجویان پیرو خط امام زدند و خوشحال شدند که پیامی را که سه روز قبل داده بودند، دانشجویان و روحانیون آگاه دریافت کردهاند و به مرحله عمل گذاشتهاند.»
مرحوم حاج احمدآقا نیز در مورد عملکرد حضرت امام میگویند: «امام خمینی (رحمه الله علیه)،به عنوان رهبر انقلاب، نخستین کسی بود که از اقدام شجاعانه دانشجویان حمایت کردو عمل آنان را واکنش طبیعی ملت در مقابل جنایات بیشمار آمریکا دانست.»
در این میان، تضاد دیدگاه سازشکار دولت موقت و مواضع انقلابی و ضداستکباری حضرت امام به اوج رسید. امام که تا آن زمان دیدگاههای میانهرو و لیبرال دولت موقت را تحمل کرده بودند، در جریان اشغال لانه جاسوسی، به شدت در برابر دولت موقت موضعگیری کردند. این مسایل در بخش بعدی که به بررسی عملکرد دولت موقت اختصاص دارد، بررسی میشود تا روشن شود که این تضاد از کجا ریشه میگرفت. اما بررسی مواضع امام در برابر دولت موقت خواندنی و عبرتآموز است.
مرحوم حاجاحمد آقا خمینی در این باره میگوید:
«آقای مهندس بازرگان، فردای آن روز (تسخیر سفارت) از نخست وزیری دولت موقت استعفا داد و استعفای ایشان، علیرغم وساطت عدهای سریعاً از سویامام، مورد قبول قرار گرفت و مسؤولیت اداره کشور به شورای انقلاب محولشد….ما همه شاهد بودیم که، چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام رامتقاعد کنند که استعفا را نپذیرد و نتیجتاً، دولت موقت با تایید مجدد و قوتبیشتری وارد صحنه شود و کنترل اوضاع را به نفع جریانی که مدتها برای آن سرمایه گذاری کرده بودند، دوباره به دست گیرند. اما امام هوشیارتر از آن بودندکه اینگونه حرکتها در ایشان تاثیر کند.»
حجهالاسلام موسوی خوئینیها نیز بیگانگی دولت موقت با آرمانهای انقلاب را ـکه در جریان تسخیر لانه جاسوسی و استعفای دولت بازرگان، به اوج خود رسیده بود ـاز قول امام این گونه تشریح میکند:
«مطالب دیگری پیش آمد، که در آن رابطه نیز از حضرت امام (رحمه الله علیه) کسب تکلیفکردیم. البته اینبار، حضوری و با چند تن از برادران دانشجو. قضیه این بود کهپس از تسخیر لانه، دولت موقت به عنوان اعتراض به این اقدام استعفا نمود و گویا با این تصور که امام (رحمه الله علیه) استعفا را نمیپذیرند و دانشجویان را وادار بهخروج از لانه میکنند. و درپی انتقادهای وسیع که چرا دو تن از اعضای دولتموقت در الجزیره با برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت «کارتر» ملاقاتکردهاند، توضیحاتی از طرف رئیس دولت موقت ارائه شد که در مجموع برایچگونگی موضعگیری دانشجویان در برابر استعفا و آن توضیحات، بنده با چند نفر از برادران از جمله آقایان میردامادی و اصغرزاده و گویا سیفاللهی، خدمتحضرت امام (رحمه الله علیه) در قم رسیدیم که پس از گفتوگو و سؤالهایی که برای ما مطرح بود و شنیدن پاسخهای ایشان، ضمن اینکه حضرت امام (رحمه الله علیه) پس ازمصاحبهی رئیس دولت موقت و توضیحاتی که در توجیه ملاقات خود با برژینسکی داده بود، ناراحت به نظر میرسیدند، دستور فرمودند که دانشجویان موضعگیری کنند و نکاتی را نیز متذکر شدند که در بیانیهی دانشجویان ذکر شود.گفتنی است که بنده تا آن روز هیچگاه چهره مبارک امام (رحمه الله علیه) را بر اثر ناراحتی،تا آن حد برافروخته ندیده بودم.»
حجهالاسلام محتشمی پور نیز به نقش محوری و حساس امام در جریان اشغال لانهیجاسوسی اشارهای روشن دارد و همانگونه که اشاره میکند، بدون تایید حضرت امام،بسط و گسترش چنین حرکتی محال بود:
«به جرات میتوان گفت که تا پیش از مشخص شدن نظر حضرت امام و حمایت علنی و رسمی ایشان، حتی یک نفر هم، جریان تسخیر لانه جاسوسی را ـ با تمام اهمیت و قداستش ـ تایید نمیکرد. این عدم تایید و در برخی از مواردمخالفت شدید، بعضاً به دلیل ترس از شیطان بزرگ بود و بعضاً به جهاتدیگری همچون، غربزدگی و وابستگی برخی افراد یا گروهها و یا احترامی کهبرای ابر قدرتها به عنوان سردمداران دهکدهی جهانی قائل بودند و یا به جهت رعایت مقررات و کنوانسیونهای بینالملل…
تلاش پیگیر دولت موقت و شخص مهندس بازرگان و نیز وزیر امور خارجهاش،ابراهیم یزدی، و پس از استعفای دولت موقت و تشکیل دولت شورای انقلاب نیز تلاش وزرای خارجه شورای انقلاب ـ از جمله: بنیصدر و قطبزاده ـ برای آزادسازی گروگانهای جاسوس آمریکا، همگی دال بر این مطلب بود که تنهاحضرت امام پشتیبان و حامی قدرتمند، متین و مستحکم اقدام دانشجویان وتسخیر لانهی جاسوسی بودند. اگر امام بیتفاوت میماندند و یا حمایتشان آنگونه که باید و شاید، قوی و همه جانبه نبود، دولت موقت در همان روز وساعات اولیه، به سفارت آمریکا و دانشجویان فاتح آن حمله میبرد وجاسوسان آمریکایی را با سلام و صلوات آزاد میکرد.»
حجهالاسلام محتشمی پور در بخش دیگری از سخنان خود به تیزهوشی امام و نحوهیدخالت و نظارت مستقیم ایشان، بر جریان تسخیر لانه میپردازد و میگوید:
«با توجه به حساسیت موضوع و سوابق جنایات آمریکا و تحریکات آن پس ازپیروزی انقلاب در ایران و نیز ژرفنگری حضرت امام، ایشان از همان روزنخست، اولویت اول را به مسالهی لانهی جاسوسی و گروگانهای جاسوس آمریکا و دانشجویان پیرو خط امام داده بودند و مسایل حول و حوش روابط بین جمهوری اسلامی و دولت انقلابی ایران با آمریکا را لحظه به لحظه پیگیریو شخصاً در این مورد دخالت میکردند، تا از کنترل خارج نشود. امام در هرلحظه، اخباری را که با تلفن و یا حضور مستقیم برادران دانشجو به بیت ایشانمیرسید، با دقت بررسی میکردند. از همان روز نخست، حضرت امام بهدانشجویان توصیه کردند که مردم را در جریان کامل و دقیق اوضاع و احواللانه جاسوسی و کشفیات خود از اسرار آن جاسوسخانه بگذارند… حضرتامام (بیانیههای دانشجویان) را ـ قبل از انتشار ـ با دقت مطالعه میکردند ونظراتشان را در آنها اعمال و آنها را اصلاح میکردند.
امام به برادران عضو دفتر دستور دادند تا از کلیهی رسانهها و به خصوص قسمتاطلاعات و اخبار رادیو و تلویزیون خواسته شود، که کلیه اخبار و اطلاعاتمربوط به قضایای لانه جاسوسی را در اولویت قرار دهند. ما نیز از همان روزنخست، از برخی دوستان خواستیم که به این دستور توجه کنند و آنان نیز حقاًکمک کردند.»
حجهالاسلام محتشمی پور در پایان به تشریح نحوهی رهبری انقلاب اسلامی از سویامام پرداخته و نحوهی عملکرد حضرت امام، در جریان تسخیر لانه را نمونهی ملیهدایت جریان انقلاب از سوی ایشان دانسته و اظهار میدارد:
«حضرت امام از ابتدا هیچ تمایلی به دخالت در مسایل اجرایی کشور، پس از پیروزی انقلاب، نداشتند و سعی میکردند کارها به دست دولت موقت وشورای انقلاب به انجام برسد. ایشان بیشتر اندیشهی جهانشمول خود راپیگیری میکردند و راجع به سرنوشت ملتهای جهان میاندیشیدند، ولیگاهی… در مسایل داخلی فرمان و دستور صادر میکردند.
علت اینکه حضرت امام در مسایل اجرایی دخالت مستقیم نمیکردند و حتی قبل از پیروزی انقلاب هم اعلام کرده بودند که هیچ پست رسمی و اجرایی را،بعد از پیروزی انقلاب، نخواهند پذیرفت، این بود که بتوانند فارغ از مقرراتدست و پاگیر بینالمللی ـ که باعث میشود دولتها نتوانند به وظایف انقلابیخود عمل کنند ـ انقلاب جهانشمول اسلامی را پیش ببرند. از جمله مواردی کهبه ابتکار امام عملی شد، حمایت از انقلاب دوم و برخورد با راس استکبارجهانی و شیطان بزرگ و شکستن بت آمریکا به عنوان دشمن اصلی اسلام ومسلمین و بشریت بود که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام آن را باشکوهمندی پایهریزی کردند. این حرکت، سرلوحهی مقابلهی جهانی توحید وکفر به شمار میرود و در این حادثه، کفر جهانی در قالب چهرهی کریه آمریکا بهاسارت نیروی جوان و نو پای مسلمان درآمد.»
معصومه ابتکار از دانشجویان پیرو خط امام (رحمه الله علیه) به جنبهی دیگری از تفکرات اماماشاره کرده و میگوید:
«امام خمینی عقیده داشت، شاه دست نشاندهای است که آمریکا برای حفظ منافع خود در منطقه، او را به قدرت رسانده و از او حمایت میکند. پس از خلعشاه، طبیعتاً انقلاب اگر میخواست به راه اصلی خود ادامه دهد، باید باامپریالیسم رو در رو شود. به این ترتیب در مییابیم که وقتی امام اشغال سفارترا «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» نامیدند، چه منظوری داشتند. انقلاب نخست بانظام خود کامه مبارزه کرد و آن را سرنگون ساخت و انقلاب دوم ریشهی همهیرنجها، یعنی خود نظام امپریالیستی را هدف گرفته بود.»
خانم ابتکار در جای دیگر، به برداشتهای معنوی و ظریفی که از رفتار و عملکردامام در جریان تسخیر لانهی جاسوسی مشهود بود، اشاره میکند:
«ایشان قصد داشتند جنبههای معنوی طبیعت انسان را، که مدتها فراموش شدهو نیز نیرویی که او را به سوی اهداف متعالی رهنمون میسازد، احیا کنند. امابیش از هر چیز معلم اخلاق بودند. ایشان بارها در کلاسهایشان این مساله رامطرح کردند: «همه انسانها به دنبال کمال هستند. آنها به دنبال بهترین هستند،ولی راه خود را گم کرده و گمراه شدهاند.» به نظر امام، همه انسانها به دنبالصفات الهی هستند ما دانشجویان این پیام را به گوش جان شنیدیم. پیامها دراین دوران، افق جدیدی برای شناخت خدا، دین و تعریف خویشتن به عنوانانسان، به روی ما میگشود. امام خمینی از هیچ قدرت یا نیرویی در دنیانمیهراسیدند. ایشان کاملاً بر این عقیده بودند که، هیچ قدرتی بالاتر از خدانیست و ایمان داشتند هیچ مسلمان یا مسیحی و به طریق اولی هیچ انسانی،نباید از سلطهی نظامی، سیاسی یا اقتصادی آمریکا و متحدانش، شوروی سابقیا هر نیرو و قدرت زمینی دیگری بهراسد یا در برابر آن تسلیم شود. در عمل،پذیرش این نظریه برای مردم دشوار بود. زیرا این امر به اخلاص، فداکاری، از خود گذشتکی و ایمانی تزلزل ناپذیر نیاز داشت. ما تا آنجا که درک و تواناییمحدود اجازه میداد، راه امام را برگزیده بودیم و به درستی آن اعتقاد داشتیم.» منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی
بازدیدها: 65