«سال ۱۳۴۲ در قوچان متولد شدم و سال ۱۳۴۸ با فعالیت در حوزه تئاتر وارد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدم». فعالیتهای هنریاش ادامه پیدا میکند تا اینکه دانشجوی دانشگاه هنر در تهران میشود تا مقطع کارشناسی ارشد. فعالیت در حوزه هنر، تئاتر، نمایشنامه نویسی، کارگردانی، ادبیات داستانی و… اما در تمام این دوران، همه آرزویش نویسنده شدن بوده است.
شنیدهام در جایی گفته بود سه بار متولد شده است: سال ۴۲ در قوچان، سال ۴۸ در دنیای تئاتر و دیگر بار سال ۷۰ در مسجد جامع گوهرشاد؛ همان مکانی که نقطه شهود و رویکرد معنوی اش بود به عالم آل محمد(ص). درست از همان جا بود که آثارش متبرک شد به عطر حضور امام ثامن؛ امام غریب(علیه السلام).
«غریب قریب»؛ نام جدیدترین رمان اوست. رمانی دو جلدی که هنوز چند روزی از رونمایی آن نمیگذرد که خبرساز شده است. رمانی که در مراسم رونمایی از آن، دیگر استاد اهل قلم؛ «سید مهدی شجاعی» در وصف نویسندهاش میگوید: «آثار سعید تشکری اگرچه- بهتمامی- از استواری و صلابت برخوردارند، اما این قلم، از وقتی که کبوتر حرم شده، به فخر و فخامتی متفاوت، دست یافته است و گویی که از مرکز ثبت اسناد رضوی، شناسنامهای تازه گرفته است… و برای یک قلم، چه فخر و شرفی از این برتر که پیمان و پیوندش با آستان حضرت شمس الشموس، چون خورشید بدرخشد و آثار انسابش در جبین، متجلی شود.»
«غریب قریب»، دوازدهم شهریورماه ۹۴، تنها چند روز پس از رونمایی از آن، در هشتمین جشنواره انتخاب کتاب سال رضوی نیز مهر تأیید گرفت و مقام اول محور داستاننویسی را از آن خود کرد. تازهترین اثر او این بار، با قرار گرفتن «مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی»، در مقابل نام ناشر، بیش از پیش، رنگ و بوی حرم به خود گرفت.
میگوید، تنوع سلسلهها و دورههای تاریخی از ویژگیهایی است که این رمان را از دیگر آثارش متمایز میکند، تنوع شخصیتها و اینکه هیچ مطلب بدون سندی دراین رمان وجود ندارد: «من در کارهایم کمتر سراغ مکانی به اسم حرم امام رضا (علیه السلام) رفتهام، بلکه بیشتر به شخصیت امام رضا (علیه السلام) پرداختهام و کشف من در رمان «غریب قریب» همین بود.»
«تشکری» این بار روایت هنرمندان غریب حریم حرم را از سالیانی دور به زبان امروز درآورده. هنرمندانی از نوغانیان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، چنگیزیها، ایلخانان، تیموریان، صفویان، افشاریان و قاجار، که بی توجه به تغییر حکومتها و با هربار ساخت و بازسازی حرم رضوی، با عشق به این بارگاه، هنرشان را نذر امام رئوف کردند و هر آنچه در چنته داشتند یکجا در این حریم و مضجع شریف به کار بستند. هنرمندانی که در نگاه لطیف نویسنده، در مجاورت امام غریب، لقب او را به خود گرفتند.
اما این نخستین حضور او در جشنواره انتخاب کتاب سال رضوی نیست، زیرا پیش از این رمان «بار باران» او نیز منتخب سه دوره این جشنواره بوده است. سعید تشکری از این دست عناوین در کارنامه فرهنگیاش کم ندارد: از «سلاخ»؛ همان داستان کوتاهش از شتری که دخیل پنجره فولاد شد و یاد آن آهوی مشهور را زنده کرد و شد داستان برگزیده نخستین جشنواره داستاننویسی رضوی در سال ۹۰، تا نمایشنامه «قاف» که نخستین نمایشنامه مذهبی کودکان در دهه ۶۰ بود و جایزه یونیسف را از آن خود کرد، رمان «مفتون و فیروزه» در شرح امام رضا(علیه السلام) و خواهرشان حضرت معصومه(س) که برگزیده سیزدهمین جایزه ادبی قلم زرین شد و مجموعه نمایشهای «وقتی زمین دروغ میگوید» او که در زمستان ۱۳۹۱ عنوان کتاب برتر سال را به خود اختصاص داد، بخشی از این افتخارات است.
میخواهم رمز موفقیتش را بدانم که میپرسم: کتابی که در رابطه با ائمه اطهار(علیه السلام) نوشته میشود باید چه ویژگی داشته باشد، تا سیره اهل بیت (علیه السلام) را الگوی نسل امروز کند؟ به پشتی صندلی تکیه میدهد و میگوید: «با صداقت نوشته شود، ریاکاری نباشد و با شناخت دقیقی از ادبیات معاصر باشد».
آثار شما این ویژگیها را دارد؟
– بله! (سریع و قاطع پاسخ میدهد.) کار من ادبیات است با مضمون رضوی.
درخواستم برای اینکه ما را در خاطرهای از یک تجربه معنوی شریک کند بی پاسخ میگذارد و به این اکتفا میکند که اینها درونی و قلبی است و دوست ندارم چیزی بگویم.
از جشنواره میپرسم. میگوید: «خوب است که در ساخت این فیلمنامهها، حمایت اتفاق بیفتد، کتابها چاپ شود و از اثر برگزیده، به تعداد زیاد خریداری و به مردم هدیه شود.» میخواهم از فرصت همصحبتی استفاده کنم و نظر یک نویسنده سرشناس ساکن مشهد را در ارتباط با کتابخانه آستان قدس رضوی بدانم، که هنوز جملهام به پایان نرسیده، خیلی محکم میگوید: «عالی».
با این تعبیر، کتابخانهای با این حجم منابع مطالعاتی و ظرفیت، در جایگاهی هست که برگزار کننده جشنواره کتاب سال رضوی باشد؟
– جایگاهش همین است! کارش همین است.
«سعید تشکری»، گرچه به یاد ندارد کتاب خاصی در کودکی، تأثیر شگرفی در رقم خوردن حال و هوای امروزش گذاشته باشد، اما این را بصراحت میگوید و افتخار میکند که از شش سالگی، دوران کودکی و نوجوانیاش را در آن دورهای که همسن و سالهایش در کوچه و خیابان بزرگ میشدند، اوهمنفس با کتابخانه بوده است. کتابخانه کودک در قوچان و پای ثابت کانون پرورش فکری کودک و نوجوان.
و روزگار برایش به گونهای رقم خورد، که امروز براستی قلم زدن برای حضرت شمسالشموس را افتخار خود میداند و بیش از بیست سال است که جز برای او ننوشته است. همو که در مقدمه «بار باران»ش این گونه میگوید: «تمام آرزویم این بوده که روزی من را به این نام بخوانند؛ خادمی بود که کارش کتابت این بارگاه قدسی بود».
بازدیدها: 4