ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام
هیات: «علاقه به غذا و شهرت در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است و اگر کسی نباشد که آنها را محدود و مهار سازد، مردم برای ارضای خواسته هایشان با یکدیگر به جنگ می پردازند که در نتیجه، جهان نابود می شود. مردم به راهنمایی نیاز دارند که این محدودیت ها را به آنان بیاموزد و این راهنما، امام است. به علاوه امام، مردمی را که از او سرپیچی می کنند، تنبیه می نماید و به آنان که از او اطاعت می کنند، پاداش می دهد. بدین نحو مردم ایمن خواهند ماند».
این سخن شخصیت بزرگ شیعی قرن نهم، «قاسم بن ابراهیم» است. در این سخن، به کارکرد مهمی از امامت اشاره شده است که مهار کردن غرایز زیاده خواهانه مردمان است که در صورت نبود این مهار، نه امنیتی در جامعه حاکم خواهد بود و نه اساساً تضمینی برای ادامه حیات مردمان وجود خواهد داشت.
امروزه کاملاً درستی این سخن آشکار شده است؛ چراکه بشریتِ محروم از علم و حضور امام، به دلیل ناآگاهی از دانش های وحیانی و برخورداری از علوم ظاهری و در پی آن، پیشرفت در زمینه های تکنولوژی و فن آوری، با آسیب های فراوانی دست به گریبان شده است. حتی دانشمندان غربی نیز درباره پی آمدهای زیان بار بسیاری از پیشرفت ها هشدارهای جدی داده و خطرشان را گوشزد کرده اند. شکی نیست آن همه خسارت برآمده از دانش هایی است که دارای انواع کاستی هاست، به گونه ای که نه در جوهر خویش کامل است و نه به درستی داده های آن می توان اعتماد کرد؛ چراکه این گونه دانش ها، منشأ وحیانی نداشته و برآمده از ذهن انسان های عادی و غیر معصوم است. این در حالی است که امام باقر علیه السلام، دانش درست و بدون کم و کاست را از آنِ مکتب وحی می داند و در این باره می فرماید: «شَرِّقا غَرِّبا فَلا تَجِدان علماً صحیحاً اِلاَّ شَیئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدنا اَهل البیت؛ چه به شرق بروید و چه به غرب بروید، علم صحیح و درست نمی یابید، مگر آن علمی که از نزد ما اهل بیت بیرون آمده باشد».
بی گمان، چنین دانشی، هم در جوهر خویش کامل است و هم مانند داده های علوم جدید، به پی آمدهای ناگوار نمی انجامد و هم آدمی را به کمالی که سزاوار آن است، رهنمون می سازد. در سخنی کوتاه، سعادت دنیا و آخرت انسان را تأمین می کند. از آنجا که چنین دانشی هم ناظر به دنیای آدمیان و هم ناظر به آخرت آدمیان است، نه آنها را یک سره به سوی دنیاگرایی و نفی آموزه های وحیانی و زندگی سکولاریستی سوق می دهد و نه به طور کامل آنان را به طرف آخرت و معنویت گرایی می کشاند، بلکه آمیزه ای از دین و دنیا و ماده و معنی است.
بی گمان، در میان معصومان، امام محمد باقر علیه السلام، برجسته ترین چهره علمی است. البته این برجستگی و امتیاز، نه به دلیل برتری مقام آن حضرت بر دیگر امامان معصوم علیهم السلام که به دلیل فراهم آمدن زمینه بیشتر در عصر ایشان، برای گسترش دانش های ربّانی و علوم آسمانی است. امام باقر علیه السلام، صاحب جنبش بزرگ علمی در عصر خویش بود و سرچشمه ای از دانش پدید آورد که همچنان می جوشد و کام های تشنگان را سیراب می کند. بایسته است به کاستی های فراوان دانش بشری نگریست، تا به عظمت مقام علمی امام باقر علیه السلام پی برد؛ مقامی که به تعبیر امام راحل رحمه الله جز برای خدا و پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام قابل درک نیست: «ما مفتخریم که باقرالعلوم که بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خدای تعالی و رسول صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام مقام او را درک نکرد و نتوان کرد، از ماست».
در این نوشتار به جنبش علمی امام باقر علیه السلام، عظمت مقام علمی ایشان و کاستی های دانش بشری اشاره خواهد شد.
امام باقر علیه السلام و جنبش نرم افزاری
بر اساس سخنان امام خامنه ای درباره چیستی جنبش نرم افزاری، امام باقر علیه السلام سلسله جنبان این جنبش است؛ چراکه رهبری معظم، از جنبش نرم افزاری به «تولید علم» برای بی نیاز شدن از دانش بیگانگان یاد کرد. چنان که می دانیم، چنین جنبشی به همت امام باقر علیه السلام و در دوره ایشان، آن چنان ژرف و گسترده شکل گرفت که نه تنها مسلمانان را از دانش دیگران بی نیاز داشت، بلکه بیگانگان را نیازمند دانش آنها ساخت. امام خامنه ای در این باره بر این باور است: «چند سال پیش، اول بار در دانشگاه امیرکبیر، مسئله جنبش نرم افزاری را مطرح کردم و آن یعنی اینکه در زمینه علم، تولید علم و شکستن مرزهای علم، یک جنبش و یک حرکت عظیم به وجود بیاید. جنبش نرم افزاری، یعنی در معرفت علم، ننشینید دست خود را دراز کنید تا دیگران بکارند و میوه چینی کنند و هر مقدار از میوه را که لازم نداشتند، بیاورند در دست شما بگذارند. برو بکار، برو آبیاری کن، بر روی بنایی که دیگران ساخته اند، بنا بساز؛ این هدف ما بود. عده ای می گفتند ما نمی فهمیم! الان هم از گوشه و کنار شنیده ام که عده ای سخنان یأس آفرین می زنند: مگر ما می توانیم؟ بله، می توانیم. ما در میدان های گوناگون و در فضای معرفت علمی امروز دنیا می توانیم کارهایی بکنیم که هنوز در دنیا نو باشد؛ این در همه زمینه ها کاملاً امکان پذیر است».
امام خامنه ای در جای دیگری می فرماید: «راه حل امام خامنه ای واقعی این است که یک ملت، خودش باشد، با مغز خودش فکر کند، با چشم خودش ببیند، با اراده خودش انتخاب کند. ما باید با حفظ تمدنمان، با دست و بازوی خود کار کنیم و فقط ترجمه، کار منحصر ما نباشد. بعضی ها حتی فکر را هم ترجمه شده قبول می کنند. حاضر نیستند آن را با معیار بسنجند، می گویند چون فلان روان شناس یا فلان جامعه شناس یا فلان اقتصاددان این طور گفته و این فرمول را داده، دیگر برو برگرد ندارد، اگر کسی بر خلاف او حرف زد، مثل اینکه کفر گفته است! چهار صباح دیگر آنها از حرف خودشان برمی گردند و حرف دیگری می زنند، باز این آقا همان حرف دوم آنها را بدون تحلیل قبول می کند! برای یک کشور، این بدبختی است. راه حل واقعی این است که یک ملت با دست خود، کار کند، با فکر و مغز بیندیشد و اجتهاد کند و با ابتکار خود پیش برود، ضمن اینکه از همه تجارت هم استفاده می کند».
«امروز اگر برتری علمی با غربی هاست، در آینده نه چندان دوری هم با اراده شما می توان کاری کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند. مرزهای دانش را بشکنید، اینکه من می گویم نهضت نرم افزاری، انتظار من از شما جوان ها و اساتید این است. تولید علم کنید. به سراغ مرزهای دانش بروید. با کار و تلاش می شود از مرزهایی که امروز دانش دارد عبور کرد؛ در بعضی رشته ها زودتر و در بعضی رشته ها دیرتر».
آنچه امام خامنه ای درباره جنبش نرم افزاری، شکستن مرزهای دانش و تولید علم اشاره فرمودند، به دست امام باقر علیه السلام پدید آمد. استاد ابوزهره در این باره می نویسد: «امام باقر علیه السلام وارث امام سجاد علیه السلام در امامت و هدایت مردم بود. ازاین رو، دانشمندان همه سرزمین های اسلامی از هر سو به حضور او می شتافتند و کسی از مدینه دیدن نمی کرد جز اینکه به خدمت آن حضرت شرف یاب می شد و از علوم بی پایانش بهره ها می گرفت».
امام باقر علیه السلام، برجسته ترین جایگاه تولید علم در جهان اسلام را از آنِ خود کرد؛ به گونه ای که در دل هر مسلمانی که در عصر ایشان از مکتبشان دانش می اندوخت، احساس بی نیازی نسبت به دانش دیگران پدید آمد.
امام باقر علیه السلام کانون دانش و علم
علم راستین به گونه ای سرشار و انبوه در قلب مبارک امام باقر علیه السلام جای گرفته بود. ازاین رو، آن حضرت را «باقرالعلوم» لقب دادند. معنای باقر، شکافنده است که جابر بن یزید جعفی، در توضیح آن می گوید: «لِاَنَّهِ بَقَر الْعِلْمَ بقراً ای شقَّه و اَظهره اظهاراً؛ زیرا آن حضرت علم را شکافت و رموز و دقایق آن را روشن ساخت».
ابن منظور درباره چیستی واژه «باقر» می نویسد: «به محمد بن علی، از آن جهت باقر گفته می شود که حضرت علم را شکافت و اصول آن را مشخص و طرز استنباط فروع علم از اصول آن را بیان فرمود».
شخصی به نام عیسی بن عبدالله نیز می گوید:
در بستر مرگ، امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام به فرزندانش که پیرامون او گرد آمده بودند، نظری افکند. سپس چشم به فرزندش محمد بن علی [امام باقر علیه السلام ] انداخت و فرمود: «محمد! این صندوق را بگیر و به خانه خود ببر.» سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: «در این صندوق به هیچ عنوان درهمی و دیناری وجود ندارد، بلکه آکنده از علم است».
امام صادق علیه السلام می فرماید:
پیش از آنکه علی بن الحسین بدرود حیات گوید، صندوقی را حاضر کرده و به فرزندش فرمود: محمد! این صندوق را ببر. او نیز صندوق را توسط چهار نفر حمل نمود و برد. چون امام سجاد علیه السلام درگذشت، عموهایم برای گرفتن سهم خود از محتویات آن صندوق به پدرم مراجعه کردند و گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز. امام باقر علیه السلام در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم که شما را نصیبی در آن نیست. اگر شما را بهره ای در آن می بود، آن را [پدرم] به من تحویل نمی داد. [سپس امام صادق علیه السلام افزود:] در آن صندوق سلاح رسول خدا و کتاب های او قرار داشت.
بی تردید امام باقر علیه السلام از نظر علمی، شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او پر از دوست داران دانش، از همه سرزمین های اسلامی بوده است. موقعیت علمی ایشان به مثابه شخصیتی عالِم و فقیه، به ویژه در مقام نماینده علوم اهل بیت، بسیاری را وا می داشت تا از مکتب علمی او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند.
عبدالله بن عطای مکی می گفت: «علما را در محضر هیچ کس کوچک تر از آنها در محضر ابو جعفر [امام باقر] ندیدم. حکم بن عُیینه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید».
ذهبی درباره امام باقر علیه السلام می نویسد: «او از کسانی است که بین علم و عمل و آقایی و شرف و وثاقت و متانت، جمع کرده است وشایستگی خلافت داشت.» باری فراوانی و گستردگی روایات امام باقر علیه السلام در زمینه های فقه، اعتقادات و علوم دیگر اسلامی، سبب شد تا محدثان اهل سنت از آن حضرت حدیث نقل کنند. یکی از معروف ترین آنها، «ابوحنیفه» است. او با توجه به اینکه بیشتر احادیث وارده از طریق اهل سنت را نمی پذیرفت، روایات بسیاری از طریق اهل بیت و به ویژه امام باقر علیه السلام نقل کرده است.
بی گمان، رمز اصلی عظمت و اقتدار امام باقر علیه السلام و نیز بی نیازی از بیگانگان و نیازمندی بیگانگان به ایشان را باید در عظمت مقام علمی آن حضرت جویا شد؛ رمزی که در اختیار هر که قرار گیرد، از او چنین انسانی می سازد و جامعه اسلامی ما به چنان اقتدار و عظمتی دست نمی یابد، مگر آنکه دورنمایی از آن دانش را در خود نهادینه سازد و به تماشا بگذارد.
کاستی های دانش های بشری
دانش های بشری، تفاوت های چشم گیری با دانش های وحیانی دارد که از جمله آنها، کاستی ها و آفت هایی است که به طور طبیعی، دانش های بشری با خود دارند. این کاستی ها که امروزه دانشمندان غربی به آن اعتراف می کنند، موجب شده تا آنها همواره در حال تجدید نظر درباره دستاوردهای علمی خویش و همواره در حالت بی اعتمادی نسبت به این داده ها، به سر ببرند. این کاستی ها پی آمدهای ناگواری نیز برای انسان ها به همراه داشته، به گونه ای که گاهی در برابر یک یا دو فایده ای که به آنها رسانده، آنان را با چندین ضرر و زیان نیز روبه رو کرده است. برخی از این کاستی ها را برمی شماریم:
الف) ناتوانی علوم بشری از پاسخ گویی به پرسش های کلی و اساسی
بشر به حکم آنکه از عقلانیتی ژرف و روحی جست وجوگر درباره مسائل ماورایی و غیبی و پیچیدگی ها و اسرار جهان هستی، برخوردار است، همواره ذهنش با هزاران پرسش، دست به گریبان بوده، ولی دانش های بشر، از پاسخ گویی به این گونه پرسش های ژرف، سخت ناتوان بوده است و تنها، علوم وحیانی و دانش های جوشیده از دل هستی و جهان ماورایی، می تواند به این گونه پرسش ها پاسخ بدهد.
«بی گمان، برای وصول به کمال مطلوب که قرب الهی و سعادت اخروی است و شناخت قوانین آن، بشر نیازمند به منبع معرفتی فوق معرفت عادی بشری است که این منبع همان وحی و تعالیم پیامبران و امامان است. در حقیقت، محدودیت معرفت عادی بشر و ذهن وی و عاجز بودن علم از پاسخ گویی به سؤالات کلی و اساسی، و نارسایی فلسفه و علم در دست یابی به همه جزئیات قوانین «سیر الی الله»، نشانه ای از نیاز بشر به هدایت ماورای طبیعی و معرفتی زلال و مصون از خطاست. بنابراین، هرگونه نظام تربیتی که تنها بر معرفت های عادی بشر، مانند علم و فلسفه و جهان بینی های ناشی از آنها یا بر معرفت های غیر عادی که مصون از لغزش و خطا نیستند، ناقص و نارسا می باشد».
ب) تمایز جوهری علوم وحیانی با دانش های بشری
یکی از کاستی های دیگر دانش های بشری ـ که برآمده از ذات و جوهر اوست ـ این است که با علوم وحیانی، فاصله فراوانی دارد. در حقیقت، این دو، از دو جهان متفاوت و جداگانه اند. «بر خواننده بصیر باید روشن باشد که علم و حکمت قرآنی، از سنخ آنچه در دیگر مکاتب و علوم عرضه شده است، نیست. علم وحی، سنخ دیگری است از علم، که نمی توان هیچ علمی و فلسفه ای (چه فلسفه عقلی و چه فلسفه حسی) و هیچ عرفانی را با آن مقایسه کرد. اگر کسی به حقیقت این علم ـ اگرچه تا حدودی ـ پی برده باشد و حضور عالمان و مدرسان این علم را درک کرده باشد و فطری بودن این علوم را لمس کرده و زبان فطری این معارف را فهمیده باشد، درمی یابد که «علم قرآنی» که به تعلیم امام معصوم علیه السلام و امامی چون امام محمد باقر علیه السلام حاصل می گردد، از سنخ علوم بشری و فلسفه های فکری و دریافت های اشراقی و همانند آنها نیست.
فلسفه ها و عرفان ها، چه شرقی و چه غربی، چه هندی یا مصری یا یونانی یا اسکندرانی، چه انواع قدیم یا انواع جدید آنها، همه و همه از مقوله ای است و حکمت قرآنی از مقوله ای دیگر. بنابراین، نباید آن علم و حکمت را با داده های مکتب ها برابر نهاد. چگونه می توان بر کشف نسبی و بسیار محدود پاره ای از قوانین فیزیکی و شیمیایی پاره ای از اجسام عالم، و پی بردن به برخی از خواص شماری از مواد طبیعی و اطلاع محدود و ناقص از برخی کرات آسمانی و کهکشان ها، با جهل به هزاران چیز دیگر در همان کشف شده ها، و بر جای ماندن هزاران مجهول دیگر از همین جهان و از جهان های دیگر، اطلاق علم، به معنای حقیقی علم نمود، در حالی که چنین علمی در حصار طبیعت و در بند امکانات محدود علمی و ابزاری و اکتشافی، اسیر می باشد».
ج) ناتوانی دانش های بشری از شناخت ماهیت اشیا
یکی دیگر از کاستی های دانش بشری، ناتوانی انسان در شناخت حقیقت هستی و ماهیت اشیاست. «فیزیک در قرن نوزدهم معتقد بود که همه مسائل حیات را حتی شعر را می تواند توجیه کند و امروز فیزیک معتقد است که حتی ماده را هرگز نخواهد توانست شناخت. تحقیقات علمی، منجر به معرفت بر ماهیت باطنی اشیا نمی شود. هر موقع که خواص یک جسم را به زبان کمیات فیزیکی بیان می کنیم، ما فقط عکس العمل مختلف اندازه گیری را در برابر وجود جسم مزبور، عرضه می داریم. باید در نظر داشت که فیزیک و فلسفه، حداکثر بیش از هزار سال از عمرشان نمی گذرد، ولی شاید هزاران میلیون سال دیگر در پیش داشته باشند. این دو رشته، تازه دارند به راه می افتند و ما هنوز به قول «نیوتن» چون کودکانی هستیم که در ساحل دریای پهناوری به ریگ بازی مشغولند و حال آنکه اقیانوس عظیم حقیقت، با امواج کوه پیکرش، در برابرمان همچنان نامکشوف مانده، و در عین نزدیک بودن، خارج از دسترس ماست».
د) قطعی و قابل اعتماد نبودن دانش های بشری
دانش های بشری به دلیل «اندک بودن دانش آدمیان»، نمی تواند قطعی و قابل اعتماد باشد. این حقیقتی است که در عمل دانشمندان این علوم، بدان رسیده و آشکارا به آن اعتراف کرده اند. «در واقع، تئوری های علمی، معمولاً عبارت از یک سلسله «انتقالات ذهنی» است که به وسیله «قرائن ظنی» و تجربیات محدودی تأیید می شود و معمولاً جنبه قطعی و جزمی ندارند. به عبارت ساده تر، دانشمندانی که در مسائل علمی مطالعه می کنند، برای تفسیر نمودها و موجودات جهان و حل معماهای طبیعت به قوت فکر و اندیشه خود، فرضیه هایی طرح کرده، سپس آن را با قرائن و تجربیات مختلفی تأیید می نمایند و پایه عقاید علمی خود قرار می دهند، بسا می شود که پس از مدت کوتاهی به موضوعات تازه ای برخورد می کنند که نظریه های سابق، از توجیه آن عاجز است. لذا مجبور می شوند در آن تجدید نظر نمایند».
دکتر سید حسین نصر بر این باور است: «عامل دیگری که بازپژوهی رابطه بین علم جدید و فرهنگ های شرقی را ایجاب می کند، بی اعتمادی و عدم اطمینان به این علم در میان کسانی است که به این علم گردن نهاده اند؛ این عدم اطمینان، به آنچه که این علم در گستره محدودش می تواند انجام دهد نیست، بلکه بیشتر به سبب ماهیت خود این علم به توانایی اش در حل بسیاری از مسائل اساسی است. چند سده ای است که بخش درخور توجهی از انسانیت غربی، اطمینان کامل و قلبی خود را که در قرون وسطی به کشیشان داشت، معطوف به دانشمندان و مهندسان کرده است و اما این اطمینان به دانش بشری غرب، اکنون گرچه کاملاً از بین نرفته، بدون تردید تضعیف شده است. حتی در خود این علوم، بن بست های جدی ای وجود دارند که ضرورت تجدید نظر در ساختار نظری بعضی از حوزه ها را گوشزد می کنند».
ه) همه جانبه نبودن علوم بشری
دانش های بشری، فاقد همه جانبه گرایی است و داده های آن نمی تواند به تکامل همه جانبه انسان بینجامد. این در حالی است که انسان، موجودی چند جانبه و دارای ابعاد مادی، معنوی، عاطفی و غریزی است و علوم طبیعی و مادی، تنها ناظر به جنبه مادی و غریزی انسان بوده و معمولاً از پاسخ گویی به خواسته های معنوی و عاطفی انسان ها ناتوان است.
«جامعه بشر در مسیر تکامل و رشد خود، هر روز به موفقیتی تازه دست می یابد، اما این پیشرفت ها، یا در حوزه انسانیت انسان نیست مانند رشد صنعتی، یا تنها یک جنبه از انسان را متکامل می سازد؛ حال آنکه درخت جامعه، آن گاه به طور کامل به بار خواهد نشست که هم در بُعد اندیشه، رأی صائبی داشته باشد و هم در حوزه انگیزه بر محور حق و عدالت عمل کند، و چنین کمالی که حقیقت حیات انسانی را تأمین می کند، جز در پرتو خورشید وحی و نبوت و شعاع درخشان ولایت و امامت به دست نخواهد آمد».
به هر حال، ما بر این باوریم که جوامع اسلامی باید در عین تعقیب جریان پیشرفت دانش و توجه کامل به آن، هویت خویش را نیز باز یابند و بر اساس مصالح امت اسلامی گام بردارند. این به معنای بی اعتنایی به دانش و فن آوری نیست، بلکه بدین معناست که صرف دنبال کردن غرب، ما را به استغنا نخواهد کشاند، به ویژه که غرب در دهه های اخیر، به آفات دانش و فن آوری پی برده و برخی متفکران غربی، برای از بین بردن جنبه های منفی علم و فن آوری، به فکر چاره جویی افتاده اند. در چند دهه اخیر، برخی متفکران غربی به این نتیجه رسیده اند که اولاً اکتفا به علم تجربی، انسان را یک بعدی بار آورده و از دست یابی تصوری جامع از طبیعت محروم ساخته است و ثانیاً، علم تجربی، خود، فاقد جهت گیری عملی است و برای اینکه از علم در راستای سعادت افراد و جوامع انسانی، استفاده مطلوب بشود، باید از بیرون علم به آن، جهت داد.
و) آسیب زا بودن بسیاری از دستاوردهای دانش بشری برای محیط زیست
از زمانی که لااقل انسان از مقام و منزل بهشتی خویش محروم شده، همیشه نوعی از فن آوری را داشته است، ولی فن آوری نو ـ که کاربرد مستقیم علم جدید است ـ، کاملاً از نوع دیگری است. این فن آوری تا همین اواخر، در پی دخل و تصرف در طبیعت بود و آنچه سرانجام بر سر محیط انسانی و طبیعی می آید. به همین سبب، چنین بحران عمیقی را ایجاد کرده است که هم اینک نسبت به آینده آن تردید جدی وجود دارد.
«فن آوری جدید در ویرانی محیط زیست به مرحله ای رسیده که برای نخستین بار در تاریخ بشری، انسان یا دقیق تر بگویم انسان متجدد، هم اینک هماهنگی کل نظام طبیعی را به مخاطره افکنده است. در حقیقت، بسیاری از منتقدان فن آوری جدید در غرب، در اینکه تمدن انسانی بتواند از این مهلکه جان سالم به در ببرد، تردید بسیار دارند… بحران زیست محیطی وارد صحنه شده است تا به انسان یادآور شود که در تصور از خود و ارتباطش با طبیعت که زمینه آن از سده هفدهم به این سو در غرب فراهم شده و مبتنی است بر به فراموشی سپردن علوم مقدسی که انسان و جهان را در یک وفاق و هماهنگی عظیم می دید، خطایی در کار است».
متن ادبی
ستاره پنجم
سید مهدی هریکنده ای
… و اینک این پنجمین ستاره سپهر ولایت و امامت، لبریز از علم و سرشار از حکمت، با دستانی گشاده و پرسخاوت، تا دامن دامن علم به آدمیان موهبت کند، و حکمت را چراغ راهشان سازد. نام او دانش را به یادمان می آورد و این سرریز دانش او بود که «باقرالعلومش» کرد: شکافنده دانش ها.
گرچه چند سالی بیش، مهمان این کره خاکی نبود، عمری به درازای تاریخ یافت و ابدی شد. او مهمان همه دل های شیفته دانش است و آشکارترین نشانی دانش. در خانه او همیشه به روی دانش اندوزان باز است.
باقرالعلوم یعنی شکوه علم و در پی آن، تعظیم دشمن و دوست؛ باقرالعلوم یعنی جاودانگی دانایی و فنای نادانی؛ باقرالعلوم یعنی حضور علم و انزوای جهل؛ باقرالعلوم یعنی سیطره بر جهان با ابزار علم و بی نیازی از دیگران با گوهر دانش و باقرالعلوم یعنی پیروزی در همه حال؛ چه آن گاه که زمانه با آدمی دم ساز است و چه آن گاه که روزگار ساز مخالف می زند و دشمنان سخت به مبارزه قامت بستند.
مزارت ساده و خاکی است، ولی درِ ورودی «روضه رضوان» است. می توان کنار قبرت ایستاد و چشم ها را بست و بهشت را نفس کشید. در دل هر ذره از خاک مزارت، خورشیدی است که می درخشد و آیه ای است که چشمان غبار گرفته زائری را فراتر از کره کوچک خاکی، به آن سوی ملکوت می گشاید.
آری، سادگی نیز می تواند سرشار از صفا باشد، بوی وفا بدهد و آکنده از عطر خدا باشد و مزار ساده ات این گونه است. آنکه عاشق توست، روی قبرت، گنبدی از نور می بیند و گلدسته ای که سر به آسمان ساییده است.
چراغ دانایی
سودابه مهیجی
این کلمات پر معنی که از زبان تو تلاوت می شود، سخن ساده نیست. حکمت است که می خواهد تمام جهل زمانه را ناپدید کند. می خواهد فقر دانش را برای ابد از زمین تبعید کند. این پاسخ های فکور که به معماهای صعب هدیه می دهی، به زودی همچون بذرِ معجزه تمام دل ها را گندمزارِ غنای علم می کند. چه قدر دانا، چه قدر صبور، چه قدر برهان صادق داری، برای بهانه گیری های سفیهان روزگار. حقیقت دارد که تنها تو باید بمانی تا هیچ پرسشی اذهانِ درمانده را به قهقرای خطا نبرد، تا هیچ ابهامی وضوح دیدار حق را برای جویندگان، محو نکند.
در این عصر بی پیامبری که کوچک ترین شک و تردید می تواند بنای هدایت انسان را از ریشه ویران کند، خدا تو را آفریده که تا هیچ بهانه ای به دست ظلمت خواهان و دانش ستیزان نیفتد. خدا تو را در کانون تمام فتنه ها قرار داده تا از همه سو همچون نسیم وحی، خطاهای احتمالی جهل را بتارانی و یک تنه صدای گویندگی علم باشی که جماعت پرگوی هیچ ندان، ادعاهای لجوج خود را در کنج شرمساری دفن کنند و بیهوده گویانی که تنها سؤال می پرسند و هیچ در پی جواب نیستند، سرافکنده تر شوند.
بی جوابی، درد بدی است برای مؤمن بودن. ندانستگی و حکمت را خواستن و نجستن، ریاضت سختی است برای انسان های خواهان. پس تو به همین دلیل هستی و بی دریغ می آموزی و بی دریغ فرا راه مسافران این مسیر گام برمی داری تا به نور رهسپاری ات، پیش پایشان را تا آن دوردستِ مسیر روشن ببینند و سفر کنند. آموزگار سوره های پرتأویل! شناسای مشکلات زند گان! تشویش تمام اذهان راه گم کرده در محضر فرهیختگی تو آرام گرفته. آری، خاطرات دسته جمعی کوردلی از صفحه های زمین پاک شده نزد فرزانگی آموزنده تو.
تمام جمله های ناتمام کشف را تو کامل کرده ای. در بزم های بی شعفِ تحقیق، شور حضور تو هنگامه ای ابدی بر پا کرد که تمام عاشقان از کف خردمندی تو شراب طهور یقین نوشیدند و تمام دل های کسل که پیش از این تهی از باده حق مانده بودند، در گردش پیمانه چشمان دانشورت پر شدند. ساغرها همه سر از پا نشناس از سبوی دانش کبریایی ات جرعه گرفتند و جام های سؤالات خمار مانده با صدای ساقیانه تو، پر جواب شدند. مصایب عشق آسان شد. مشکلات جست وجو مسیر گشت و ملت دانش خواه به زمام داری امامت دانایی تو دل خوش گشت که دیگر هیچ راهزنی در جاده های منتهی به سوی نور، کژتابی قافله را باعث نخواهد شد.
کتاب علم بی پایان خداوند، علمِ «ما کان و ما یکون» از روز ازل گشوده است هیچ دست حسود و کینه توزی هرگز نتوانسته این کتاب را ببندد. از همان ابتدای آفرینش که خداوند هیچ لحظه زمین را بی رسول و بی هدایت رها نکرد، این کتاب گشوده بود. هر لحظه و هر بار نجات دهنده ای از آسمان به زمین رسیده و در هیئت این کتاب، مردمان را به فرا گرفتن و آموختن دعوت کرده. تو، از نسل تمام هدایت گران تاریخ از نسل علم لدنی لایزال، تو فرزند لوح محفوظ آفرینش، کتاب گران بهای حکمت و علم و یقینی. کتابی که تنها پاکیزگان و پرهیزکاران دست به دامان او می توانند برسانند. «لا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.» تو را باید دانست. تو را باید ایمان آورد. باید دل به حرف های ازلی و مقدس تو داد.
تلاوت قرآن پرتفسیرِ وجودت را باید حرف به حرف آموخت، اگرچه عمری به بلندای تاریخ می خواهد. مفهوم واژه های دلت را نمی شود به تمامی دانست. ای کلمات پررمز و راز خداوندی! لغت نامه اسرار خلقت! دانش نمای ثقیل ترینِ خردها! دفترِ مجلل ترین حکمت های مکتوب و مکنون! صفحه صفحه عقاید راستین در تو درج شده. باید چون حقیقتی نایاب این عقاید را کشف کرد و چون گنجی گران بها آویزه جان کرد.
در تمام دوره ها، هر کوچه ای که از آن گذشته ای، دانا شده. از هر رودی که آب نوشیدی، به رستگاری رسید. زیر هر سقفی که نفس کشیدی، روشنایی پدید آمد. به هر سخنی که با تأیید گوش سپردی، حدیث جاودانه تاریخ شد. چه قدر خانه ها را از خواب بیدار کردی. چه قدر در ظلمت پنجره ها شمع افروختی. چه قدر چراغ چشمانت را به تاریکی دل ها بردی.
هیچ دستی از محضر تلمذ تو تهی بازنگشت. هیچ ذهنی در مکتب فراگیر تو نادان نماند. هر آنکه به خانه تو آمد، راه های آسمان را شناخت. هر کس از روی خطوط خوانای دلت مشق نوشت، قطعاً جهالت را وداع گفت. هر کس که سلامش را تو پاسخ گفتی، دیگر بی سلام از کنار فحوای زندگی رد نشد. معصوم دانا! بی خطای علیم! شکافنده صخره های تو به توی کشف! تمام دهلیزهای تاریخ از نور تو تا ابد روشن مانده. روشنی صفات دانایی ات همه جا سرایت کرده و دیگر هرگز از دست نخواهد رفت و نور که با اجازه تو منتشر می شود، تمام راه های درستِ رسیدن تا ابد را دامن می زند.
محمدکاظم جعفرزاده
موضوع: تلاش های علمی و فرهنگی امام باقر علیه السلام
محورهای برنامه ای
1. ترسیمی از چهره علمی امام
مقام علمی امام باقر علیه السلام نزد اندیشمندان اهل تسنن، همانند احمد بن حجر الهیتمی المکی، محمد بن عبدالفتاح الحنفی و عبدالله بن عطاء ارائه شود.
2. پایه گذار جنبش بزرگ و پویایی علمی
3. تحکیم بنیان های تفکر شیعی
4. تربیت و پرورش فرهیختگان و دانشورانی همانند
الف) زرارة بن اعین
ب) محمد بن مسلم ثقفی
ج) ابوبصیر، لیث بن بختری مرادی
د) بُرید بن معاویة عجلی
5. پی ریزی تدوین حدیث
6. بنیان گذاری اجتهاد
7. مبارزه با شیوه های نادرست اجتهاد
8. توسعه فرهنگ انتظار
9. نشر فرهنگ اصیل اسلامی
الف) بهره گیری از قرآن
ب) مرجعیت فقهی و پاسخ گویی به پرسش های دانشمندان
ج) شناساندن رهیافتی جایگاه امام
د) بهره گیری از زبان نیایش برای اشاعه فرهنگ ارتباط با خدا
بایدها و نبایدها
1. شایسته است برای ترسیم موضوع به وضعیت جامعه اسلامی در آن دوران توجه داشته باشیم؛ جامعه ای که از حاکمیت مروانیان خسته شده و مبارزات اجتماعی در حمایت از شعارهای عباسیان، به ویژه در ایران، شکل گرفته است.
2. برای نشان دادن هر یک از محورهای موضوع باید به شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی توجه داشته باشیم؛ زیرا جامعه اسلامی در آن روزگار گرفتار چالش های عمیق عقیدتی و درگیری های مختلف فقهی میان فرق اسلامی شده بود. فروکش کردن تنش های سیاسی پس از رویداد عاشورای سال 61 هجری و شکست برخی احزاب سیاسی، مانند عبدالله بن زبیر، سبب یک پارچگی حاکمیت بنی امیه شده بود و ناگزیر، بسیاری از دانشمندان از صحنه سیاسی دور شده بودند و حرکت گسترده ای در زمینه های مختلف علمی با بحث و بررسی درباره مسائل گوناگون آغاز شده بود. این رویکرد گسترده به مسائل فقهی و بحث و تبادل نظرهای علمی در این برهه و پیدایش مکتب ها و سبک های گوناگون علمی، پس از مدت ها رکود، رونق فراوانی به بازار علم بخشید. بررسی نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازی افکار عمومی دانشمندان اسلامی به ویژه خردورزان شیعه، اهمیت و برتری دارد.
3. در تبیین مرجعیت فقهی و علمی امام، توجه به این نکته لازم است که خطر افکار آلوده یهود و سیطره دیدگاه های فرقه مرجئه، جبریه، قدریه غلات و… حیات فکری شیعه را با خطر روبه رو کرده بود که مرجعیت علمی شایسته ای چون امام باقر علیه السلام، اندیشه های خطرناک این فرقه ها را تا حد قابل توجهی منزوی ساخت.
4. برای نشان دادن مکتب تربیتی شاگردان امام باقر علیه السلام می توان زندگی هر یک از شاگردان آن حضرت را موضوع اصلی داستان قرار داد و از آن منظر، شخصیت امام محمد باقر علیه السلام را به گونه ای غیر مستقیم ترسیم کرد.
5. ویژگی های خاندان اعین به ویژه شخصیت زرارة بن اعین و برادرانش، حُمران و بکیر و عبدالملک قابلیت آن را دارد تا با تولید فیلم یا سریالی درباره آنها، به طور غیر مستقیم و شخصیت امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و فعالیت های علمی آن بزرگواران نمایش داده شود.
6. دیدار جابر بن عبدالله انصاری با امام باقر علیه السلام در دوران خردسالی امام و رساندن سلام خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله به وسیله جابر به امام محمد باقر علیه السلام را می توان در برنامه های کودک و نوجوان مطرح کرد.
منابع
هادی منش، ابوالفضل، آفاق اندیشه، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1383.
محیطی اردکانی، حمید، زرارة بن اعین: زلال شریعت، قم، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، 1375.
موضوع: امام محمد باقر علیه السلام و جنبش نرم افزاری
محورهای برنامه ای
1. سفارش های امام باقر علیه السلام درباره دانش اندوزی و ضرورت جنبش نرم افزاری در دوره حاضر؛
2. جنبش نرم افزاری و تمدن سازی؛
3. جنبش نرم افزاری و تولید دانش؛
4. تلاش برای تولید علم و شکستن مرزهای دانش در نظام جمهوری اسلامی ایران، همانند انرژی هسته ای، سلول های بنیادین، جنگ الکترونیک و نفوذ در ساختار الکترونیکی پهپاد و تسخیر آن؛
5. راهکارهای پیشبرد جنبش نرم افزاری
الف) معرفتی
ب) فرهنگی
ج) سیاسی
د) اقتصادی
ه) ساختاری و مدیریتی
و) راهکارهای مطرح شده در نامه امام خامنه ای
بایدها و نبایدها
1. با توجه به حرکت و جنبش علمی فوق العاده ای که در دوره امام محمد باقر علیه السلام شکل گرفت و زمینه را برای عرضه هرگونه فکری فراهم آورد ـ زمینه ای که تا پیش از زمان امام باقر علیه السلام اصلاً وجود نداشت ـ می توان آن جنبش علمی را با جنبش نرم افزاری و علمی در جمهوری اسلامی ایران در قالب برنامه ای ترکیبی مقایسه کرد و دستاوردهای علمی نظام اسلامی ایران، به ویژه در بخش پیشرفت های انرژی هسته ای، پزشکی، نظامی و دفاعی را نشان داد.
2. محورهای جنبش نرم افزاری و تمدن سازی و تولید علم قابلیت آن را دارد تا در دو برنامه مستقل ترکیبی، به صورت مقایسه ای، دوران امام باقر علیه السلام و نظام اسلامی ایران، تبیین و ارائه شوند.
3. شایسته است در برنامه های تولیدی درباره راهکارهای پیشبرد جنبش نرم افزاری، از سفارش های امام محمد باقر علیه السلام به دانش اندوزی سود جست.
منبع:حوزه
بازدیدها: 0