پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند

پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند

خانه / پیشنهاد ویژه / پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند

اگر سبک زندگی بر اساس مدلی که غرب ارائه داده مدیریت شود، نه تنها پول بیش‌تر انگیزۀ انسان را برای فرزند بیشتر زیاد نمی‌کند، بلکه این انگیزه را در انسان به شدت کم می‌کند. آمار جمعیتی کشورهای جهان این را به راحتی تصدیق می‌کند که ثروتمندترین کشورها کمترین رشد جمعیت را دارند.

پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام به نقل از جهان نیوز، حجت الاسلام “محسن عباسی ولدی” از فضلای حوزه و از کارشناسان خبره حوزه تعلیم و تربیت و همچنین جمعیت هستند. او از سال 1388 فعاليت خود را با رسانه ملي با حضور در برنامه پرسمان خانواده راديو معارف آغاز كرد. وی که صاحب تالیفات فراوانی در زمینه‌های مذهبی، فرهنگی و اجتماعی است، نظرات شنیدنی درباره سیاست‌های کاهش و افزایش جمعیت دارد. به همین مناسبت با وی در خصوص سیاست‌های جمعیتی کشور در طی سالیان اخیر و همچنین نظرات حضرت امام خامنه ای در مورد افزایش جمعیت به گفتگو نشستیم.

پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند
پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند

مشروح این گفتگو به شرح زیر است:

به عنوان اولین سؤال بهتر است بپرسیم اصلا چطور شد که شما در رادیو معارف وارد بحث کنترل جمعیت شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امام خامنه ای از 3 سال قبل پشت سر هم در دیدارهایی که با مسئولین در ماه مبارک رمضان داشتند به صورت جدی تأکید داشتند سیاست‌های کنترلی جمعیت اگر بنا است در جامعۀ ما پیاده شود باید پس از رسیدن جمعیت کشور به 150 میلیون باشد. همچنین ایشان تصریح کردند به اینکه باید از این حالت یکی دو تا بچه بیرون بیاییم. ما طلبه‌ها و همچنین اهالی رسانه به عنوان کسانی که باید آن سیاست‌های راهبردی و ایده آل کلی فرهنگی و اجتماعی جامعه را نشان بدهیم، خودمان موظفیم اول این کار را بکنیم.

من معتقدم كه كشور ما با امكاناتى كه دارد، مي تواند صد و پنجاه ميليون نفر جمعيت داشته باشد. من معتقد به كثرت جمعيتم. هر اقدام و تدبيرى كه مي خواهد براى متوقف كردن رشد جمعيت انجام بگيرد، بعد از صد و پنجاه ميليون انجام بگيرد!

چرا طلبه ها و اهالی رسانه را پیش قدم های این حرکت می دانید؟
خود حضرت آقا بر اینکه اهل منبر و رسانه ها باید در این مسئله کار کنند، تأکید داشتند. ایشان در این باره می‌فرمایند:
اين مسئله‌ى افزايش نسل و اينها جزو مباحث مهمى است كه واقعاً همه‌ى مسئولين كشور – نه فقط مسئولين ادارى – روحانيون، كسانى كه منبرهاى تبليغى دارند، بايد در جامعه درباره‌ى آن فرهنگ‌سازى كنند؛ از اين حالتى كه امروز وجود دارد – يك بچه، دو بچه – بايد كشور را خارج كنند. رقم صد و پنجاه ميليون و دويست ميليون را اول امام گفتند – و درست هم هست – ما بايد به آن رقمها برسيم.

به نظر شما با وجود این تأکیدات امام خامنه ای اتفاق مهمی در جامعه افتاده است؟
متاسفانه نه! تقریباً بعد از توصیه های ایشان اتفاق خاصی در صحنه تبلیغی جامعه نیفتاد، یعنی بعد از آن 3 سال، الآن شاید به جز تک برنامه هایی که در رسانه ها به مسئله جمعیت می پردازند،  اتفاق خاصی نمی بینیم. رسانه وظیفه اش فضاسازی رسانه ای و تبدیل ایده ها به گفتمان است. لازمه گفتمان سازی در کار رسانه واقعا یک سیاست کاملا تعریف شده و منسجم است که بتواند یک مقوله را تبدیل به گفتمان کند. به عنوان مثال، در مسأله انتخابات واقعا اگر رسانه در ایران فعال نباشد، انتخابات تبدیل به گفتمان  جامعه نمی شود. تبدیل به دغدغه مردم نمی شود. حداقل بسیاری از مردم آن انگیزه ای را که باید برای حضور در انتخابات داشته باشند، پیدا نمی کنند. رسانه در چند مقطع قبل از اینکه انتخابات شروع بشود، با آن ایده ها و با تکنیک های رسانه ای  وارد معرکه می شود، به همین علت مقام معظم رهبری در قصه انتخابات احسنت و آفرین را به رسانه ها گفتند اما در بحث کنترل جمعیت نه!

چرا در مسألۀ کنترل جمعیت این اتفاق نمی‌افتد؟
در بحث کنترل جمعیت برنامه‌های منسجم و تعریف شده‌ای مثل بحث انتخابات نداریم. البته بنده شنیده ام که چیزهایی بخشنامه شده ولی خروجی اش بعد از 3 سال چیز خاصی نبوده.

بحث را از یک زاویۀ دیگر ادامه بدهیم. به طور کلی چرا باید دغدغه افزایش جمعیت برای ما به دغدغه ای بزرگ تبدیل شود؟حالا مگر جمعیت کمتر بشود چه می شود؟
اینجا با دو نکته مواجه ایم، نکته اول دستور و سیاستی است که از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شده، نکته دوم اینکه واقعاً از نگاه جمعیت شناسی، جمعیت ایران دارد به سمتی می‌رود که اگر همین طور ادامه پیدا کند ما بعد از چند وقت گرفتار دو اتفاق ناگوار در جامعه می‌شویم. اتفاق اول سالمندی جامعه است که در دنیای امروز جمعیت شناسان و اندیشمندان در حوزه‌های مختلف، همه اذعان دارند که یکی از خطراتی که میتواند جامعه را تهدید کند سالمندی در جامعه است. سالمند شدن جامعه یعنی زیاد شدن مصرف کننده ها و کم شدن تولید کننده ها. طبیعی است که وقتی نیروی مولد قوی جامعه ای کم شود، نیروی مصرف کننده زیاد می شود، نیاز به توضیح نیست که چه اتفاقی در این جامعه می افتد. یکی از این اتفاق ها این است که پایه های اقتصادی جامعه به شدت متزلزل می شود.

اتفاق دوم هم که در پی اتفاق اول می‌آید کاهش جمعیت است. کاهش جمعیت در کشوری با وسعت ما ناامنی تولید می‌کند. شما اگر خانه‌ای داشته باشید به وسعت دوهزار متر؛ اما در این خانه فقط دو نفر زندگی کنند، چگونه می توانید از خانۀ خود مراقبت ‌کنید؟ حال اگر یکی از دو این نفر پیر باشد، ضریب امنیتی خانۀ شما چه اندازه پایین می‌آید؟ حالا دور خانۀ شما را دشمنان شما اشغال کرده باشند، چه بلایی سر ضریب امنیتی شما می‌آید؟

ظاهرا برنامۀ شما تنها برنامه‌ای است که به صورت مستقیم، در حدود هفده برنامه البته تا امروز، با هدف قرار دادن مخاطب خانواده به این موضوع پرداخته است. در این مدت حتما تجربیات زیادی در این زمینه کسب کرده‌ و مشکلات این راه را هم شناخته‌اید. اصلی‌ترین مشکلات شما بر سر راه گفتمان سازی بحث افزایش جمعیت چیست؟
اصلی‌ترین مشکل ما در بحث کنترل جمعیت باورهای اشتباهی است که  بیش از ۲۰ سال به مردم تزریق کردیم. تزریق این باورها به مردم جمعیت کمتر را تبدیل به یک ارزش و یک گفتمان کرد. الان واقعاً کسی که بچه کمتری دارد، احساس می کند از فرهنگ بالاتری برخوردار است و کسی که بچه بیشتری دارد احساس می کند که نسبت به دیگران فرهنگ پایین تری دارد.

چه شد که این بحث «فرزند کمتر، زندگی بهتر» گفتمان غالب جامعه شد؟
در اصل ما توسط رسانه این کار را کردیم و بچۀ کمتر را تبدیل به ارزش کردیم. نمی‌خواهم بگویم فقط رسانه، اما رسانه نقش بسیار بسزایی داشته است. ما مقصران زیادی در این زمینه داشتیم که هر کس در جای خودش  اشتباهی مرتکب شده ولی من نقش ویژه‌ای برای رسانه قائلم. این موضوع باعث شد که ما بحث کنترل جمعیت را در رسانه در رادیو معارف شروع کنیم. البته اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، باید بگوییم ورود حوزۀ علمیه به بحث کنترل جمعیت، جنبۀ ارزشی شدن کاهش جمعیت را زیادتر کرد. در اصل سه رویکرد عمده در حوزۀ علمیه نسبت به این بحث وجود داشت. برخی تمام قد از بحث کنترل جمعیت دفاع کردند. عده ای هم ترجیح دادند سکوت کنند. این دو دسته، اکثر قریب به اتفاق حوزۀ علمیه را تشکیل می‌داد. مردم از سکوت دستۀ دوم هم برداشت تأیید یا حداقل عدم مخالفت داشتند. عدۀ بسیار اندکی هم بر طبل مخالفت کوبیدند که صدایشان آن قدرها بلند نبود که به گوش همۀ مردم برسد.

شیوه ورود شما به این بحث چطور بوده؟ چطور بحث کنترل جمعیت را مطرح کردید؟
ما باید از مسائلی مثل سبک زندگی شروع می‌کردیم، چون کنترل جمعیت نتیجۀ تغییر سبک زندگی است. به صورت طبیعی در دوره مدرنیته زندگی ها بر اساس سبک زندگی تمدن غربی مدیریت می شود. این سبک زندگی  یکسری لوازم دارد که یکی از لوازمش هم فرزند کمتر است. کشور های خیلی پیشرفته، مثل سوئد، الان مجبورند جمعیت مهاجر بسیاری در خودشان بپذیرند، به خاطر اینکه نیروی کارشان کم شده است. جالب است که سیاست های تشویقی هم در این کشورها آن طور که باید جواب نمی دهد. خیلی از کشورهای اروپایی  دیگر هم نتوانستند این کار را بکنند، چرا؟ چون سبک زندگی شان عوض شده. در زندگی جدید رفاه، حرف اول را می زند، پول حرف اول را می زند، لذت حرف اول را می زند. در این سبک زندگی شما هر قدر راحت تر زندگی کنید، موفق تر محسوب می شوید. پس باید زحمت بکشی تا راحت زندگی کنی! هرمانعی هم سر راهت بود باید کنار بزنی.

دربارۀ ربط میان سبک زندگی غربی و فرزند کمتر کمی بیشتر توضیح دهید.
در این نوع سبک زندگی جدید شما بین دو مسأله متضاد گیر می کنید. یکی غریزه پدر و مادر شدن است که تو را تشویق می کند به اینکه پدر یا مادر بشوی. همه شاهدیم وقتی که امکان بارداری همسر وجود ندارد، چه هزینه‌های هنگفتی صرف می شود تا این اتفاق بیافتد. چرا؟ چون همه‌ی ما غریزه مادر شدن و پدر شدن داریم. دست خودمان هم نیست، اکتسابی هم نیست. در مقابل، مسأله دیگری وجود دارد و آن رفاه طلبی و راحت طلبی است. بر اساس تعریفی که از حد و حدود رفاه طلبی در سبک زندگی غربی وجود دارد بچه دار شدن با رفاه در تضاد است! غریزه به ما می گوید باید بچه دار شوی، اما نوع نگاه ما به زندگی، چه می گوید؟ می گوید بچه دار نشو! از نظر غربی ها باید آشتی کنانی بین این قضیه و سبک زندگی برقرار بشود. آن آشتی کنان این چنین است که درست است که حتی یک بچه هم برای تو زحمت دارد، اما نه به اندازه ای که تو به کلی از رفاه و لذت و راحت طلبی دور بشوی. پس میان غریزۀ پدری یا مادری با تجویز تک فرزندی می‌توان آشتی کنانی برقرار کرد. متأسفانه الآن در ایران هم این اتفاق افتاده.

یعنی ایرانی ها هم به سمت تک فرزندی رفته‌اند؟
بهتر است با نگاه به آمار این سؤال را جواب بدهیم. نرخ باروری ما در دهه۶۰، ۶.۴ بوده و الان در دهه۹۰ حدود ۱.۶، یعنی به ازای هر زن در سن باروری ، ما در دهه 60، 6.4 بچه داشتیم الآن که دهه 90هستیم به ازای هر زن ۱.۶ بچه داریم. این نشان می دهد که جامعه ایرانی به سمت تک فرزندی می رود. نرخ موالید ۱.۶، یعنی زیر حد جانشینی که بعدا توضیح خواهم داد. هرچقدر هم پیش می رویم می بینیم که گرایش مردم هم به فرزندآوری کم می شود با هر جمعیت شناسی صحبت بکنید، می گوید در جامعه ما تک فرزندی یک تهدید بسیار جدی است. حتی در کشوری مثل چین از سیاست تک فرزندی دست برداشته اند، با اینکه بیش از ۱میلیارد جمعیت دارند. حالا در جامعه ما با امکانات آن زمان حضرت امام معتقد به جمعیت ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیونی بودند.این نظر تازه در موقعی است که منابع نفتی و گازی کشورمان به این اندازه کشف نشده بود. توانمندی‌هایمان هم در استفاده از منابع طبیعی این اندازه زیاد نشده بود. کشوری به شدت وارد کننده بودیم و در انرژی هسته ای صفر بودیم. خیلی چیزها را نداشتیم اما آن موقع حضرت امام معتقد به ۱۵۰-۲۰۰ میلیون جمعیت بودند.

جمعیت شناسان می‌گویند اگر یک جامعه ای بخواهد رشد جمعیتش به سمت جانشینی برود باید به ازای هر یک از پدر و مادر، یک فرزند وجود داشته باشد، یعنی حداقل ۲ بچه در خانواده. در اصل اگر پدر و مادری بخواهد جانشین خودش را بیاورد، خانواده حداقل باید چهار عضو داشته باشد. جمعیت شناسان می گویند اگر آمار مرگ و میرهای غیر طبیعی را هم بخواهیم در نظر بگیریم، به ازای هر زن در سن باروری باروری باید ۲.۱ فرزند وجود داشته باشد اگر نرخ باروری جامعه ای کمتر از این باشد، رشد جمعیتش دچار کاهش می شود. در نتیجه ممکن است حتی به سمت انقراض نسلی هم برود. طبق برآوردهایی که درحال حاضر انجام می گیرد می گویند اگر جامعه ایرانی به همین صورت پیش برود در چند دهه آینده جمعیتش به ۳۰ میلیون می رسد. با این نرخ رشد، جمعیت کنونی تا حدود ۹۰ میلیون افزایش می یابد و بعد از آن شروع می کند به کاهش و جمعیت می رسد به حدود ۳۰میلیون نفر. حالا حساب کنید جامعه ای که ۳۰میلیون جمعیت دارد و درصد بالایی از این جمعیت سالمند هستند و چندمیلیون هم بچه دارد، چه تعداد نیروی مولد برایش باقی می ماند؟

پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند
پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند


برگردیم به برنامه ای که در رادیو معارف پخش می شود. در این برنامه به چه مسائلی پرداخته می شود؟

ما در برنامۀ پرسمان تربیتی خانواده از مبانی سبک زندگی شروع کردیم. سبک زندگی تابع تفسیر ما از زندگی است. این تعبیری است که مقام معظم رهبری در سخنرانی مهم خودشان در جمع جوانان خراسان شمالی داشتند. لذا یک سری مباحث مبنایی در مورد تفسیری که دین از زندگی دارد ارائه کردیم و چندین برنامه درباره این صحبت کردیم که واقعاً نگاه دین به رفاه، پول، دنیا، هدف آفرینش، خدا، انسان و … چیست؟ بعد از مبانی سبک زندگی وارد یکی از مقوله های سبک زندگی شدیم که باز هم مقام معظم رهبری  به آن اشاره کرده بودند؛ یعنی آپارتمان نشینی، الزامات و ضرورت ها. بعد از آن هم به سراغ اشتغال زنان رفتیم. علت بررسی این دو موضوع این بود که دو تا از مقوله هایی که در سبک زندگی به شدت در تعداد فرزند موثر است، یکی آپارتمان نشینی است و دیگری اشتغال مادران. وقتی آپارتمان ۶۰ متر است، طرف می گوید در یک آپارتمان ۶۰ متری مگر می شود، ۵تا بچه بزرگ کرد؟ البته باید بررسی شود که آیا آپارتمان نشینی ضرورت ناگزیر جامعه امروز ماست یا می شود کارهایی کرد؟

دومین بحثی که درباره اش صحبت کردیم این بود که اگر فرض کنیم آپارتمان نشینی ضرورت دارد، این نوع مسکن چه الزاماتی دارد؟ ما اگر آپارتمان نشینی اسلامی داشته باشیم، چه کار باید بکنیم؟ اشتغال مادران هم یکی از اصلی ترین عناصر تأثیرگذار در سبک زندگی است که منجر به تعداد فرزندان کمتر می شود. وقتی شما می گویید کنترل جمعیت، اصلی ترین مخاطب در کنترل جمعیت قشر زنان اند. زن ها باید هم در دوران بارداری و هم بعد از تولد از بچه نگهداری کنند و آن ها را تربیت کنند. حساب کنید مادری که می خواهد بچه داشته باشد، کار هم بکند. باید درباره این دو مقوله ذهن مخاطب را آرام آرام وارد بحث کرد، چراکه در جامعه ما به شدت پس می خورد! ما هم در بحث آپارتمان نشینی منتقد داشتیم، هم در بحث اشتغال مادران.

مقام معظم رهبری چند وقت قبل درباره اینکه باید سیاست های تقلیل جمعیتی اواسط دهه ۷۰ متوقف می‌شد، بیاناتی فرمودند، ایشان هم گفته بودند که در ابتدا این کار درست بوده است. چرا آن کار درست بود و ادامه اش غلط؟ 
بحث کنترل جمعیت در اواخر دهه ۶۰ در بند «ج» قانون برنامه اول توسعه مطرح شد. مفاد این بند این بود که سیاست های تعدیل را از ۶.۴ فرزند به ۴ فرزند در سال ۹۰ برسانیم. این خیلی نکته مهمی است. این قانون کی تصویب شده؟ در همان اواخر دهه ۶۰، حرف مدافعان کنترل جمعیت در آن دهه این بود که ما الآن نرخ موالیدمان ۶.۴ است که باید به ۴ تا برسد. آن‌ها برآوردشان این بود اگر ما بتوانیم از سال ۶۷-۶۸ این نرخ ۶.۴ را بعد از ۲۳ سال برسانیم به ۴ فرزند، امکانات موجود در جامعه و شرایط آن با ۴ فرزند ما تطابق خواهد داشت. حال ما در سال ۷۱ به این مقصد رسیدیم و در حدود ۳-۴ سال به چیزی که باید در عرض ۲۳سال به آن می رسیدیم، رسیدیم. مقام معظم رهبری هم در سخنرانی‌هایشان به آن اشاره کردند.

آنطورى كه افراد متخصص و عالم و كارشناسان علمىِ اين قسمت تحقيق و بررسى كردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدى كه از تحديد نسل وجود داشت، رسيديم. از سال ۷۱ به اين طرف، بايد سياست را تغيير مي داديم؛ خطا كرديم، تغيير نداديم. امروز بايد اين خطا را جبران كنيم. ولی سیاست های کنترلی جمعیتی ما متاسفانه متوقف نشد و همین طور ادامه پیدا کرد. اما آقایانی که در آن فضا مسئول بودند می گویند ما نهاد رصد کننده نداشتیم که ما هم خوش بینانه می پذیریم. پس ما در یک برهه به این نتیجه رسیدیم که باید به صورت موقت کنترل جمعیت داشته باشیم و حد آن را هم مشخص کردیم. وقتی که به آن حد رسیدیم باید این سیاست‌ها متوقف می‌شد؛ اما نه تنها متوقف نشد؛ بلکه با تصویب بودجه‌های مختلف برای تبلیغات فرزند کمتر و یارانه‌های بی‌سابقه برای روش‌های مختلف جلوگیری از بارداری ادامه یافت.

بازخورد برنامه رادیو معارف شما چگونه بود؟
وقتی این موضوع را شروع کردیم منتظر هر نوع بازخوردی بودیم؛ یعنی بنده می‌دانستم که نتیجۀ ارائۀ این بحث احسنت و آفرین نخواهد بود چون تا به حال با شیوه ای که ما در این برنامه داشتیم اینگونه با صراحت در رسانه با مخاطب خانواده بحث افزایش جمعیت مطرح نشده بود. بنده آدمی هستم که از بحث های چالشی به شدت استقبال می کنم. البته دنبال جنجال نیستم ولی معتقدم بسیاری از موضوعات به خاطر اینکه غریب مانده، چالشی شده. شاید بعضی ها به خاطر همین چالشی بودنش از آن فرار می کنند، ولی بنده معتقدم که این موضوعات باید مطرح شود. ما نمی توانیم از چالش ها فرار کنیم. بله، ما چالش ها را که دیدیم به شدت استقبال کردیم. در برنامه‌های اولی که این موضوع مطرح شد ۴۰درصد از تماس ها تماس مخالف بود؛ آن هم  مخالفت های بسیار تند که ما نمی توانستیم آن را پخش کنیم حتی با رضایت صد در صدی بنده.

مطرح شدن این چالش ها، اثرات مثبت دارد یا نه؟
چالش ها یک اتفاق مبارکی را تولید می کند. چالش هایی که از سوی  مخاطب برای برنامه تولید می شود، در حقیقت سوالات جدید یا سوالات نهفته ای است که در این عرصه در ذهن مخاطب بوده و بیان نشده است. چرا؟ چون زمینه طرحش نبوده، چون تا الآن کسی نبوده بگوید باید جمعیت را افزایش داد. تازه بر عکس آن را به مخاطب گفته بودند. اگر ما بخواهیم مسأله ای را تبدیل به گفتمان کنیم،  باید سوالات ذهنی گوناگونی را جواب بدهیم. فایده این چالش‌ها آن است که مخاطب را وادار به فکر کردن پیرامون آن مسأله می کند و سوال تولید می کند.

بر اساس گفتۀ شما یکی از مشکلات موجود بر سر راه فرهنگ‌سازی افزایش جمعیت را دو دهه تبلیغ برای کاهش جمعیت باید دانست. مشکلات دیگر در این مسیر چیست؟
یکی از اصلی‌ترین مشکلات ارتباط کاملا مستقیمی است که مردم بین پول و جمعیت برقرار کرده‌اند. بسیاری از مردم فکر می‌کنند دلیل عدم رغبت به فرزند بیش‌تر ضعف اقتصادی خانواده است. به همین دلیل هم می گویند ابتدا اقتصادتان را درست کنید، بعد حرف از افزایش جمعیت بزنید.

مگر میان این دو رابطه‌ای نیست؟

اگر سبک زندگی بر اساس مدلی که غرب ارائه داده مدیریت شود، نه تنها پول بیش‌تر انگیزۀ انسان را برای فرزند بیشتر زیاد نمی‌کند، بلکه این انگیزه را در انسان به شدت کم می‌کند. شما خودتان نگاهی به اطرافتان بیاندازید و ببینید کسانی که درآمدشان به راحتی کفاف بیش از پنج فرزند را می‌دهد چند فرزند دارند؟ آمار جمعیتی کشورهای جهان این را به راحتی تصدیق می‌کند که ثروتمندترین کشورها کمترین رشد جمعیت را دارند؛ مثلا نروژ با درآمد سرانه سالیانه ۸۷۳۵۰ دلار نرخ رشد جمعیتش۶۲/ درصد است. در کشور خود ما جالب است بدانید که مردم مازندران پردرآمدترین مردم کشور ما هستند. هم اکنون میانگین درآمد سالانه هر مازنی یازده میلیون سیصدهزار تومان است، در حالی که متوسط درآمد هر شهروند ایرانی در سال هفت میلیون و ۹۰۰ هزار تومان می باشد اما همین مازندران پس از گیلان کمترین ثبت ولادت را دارد. این یک عقیدۀ شخصی نیست بلکه به عقیدۀ دانشمندان جمعیت شناس این یک عقیدۀ عوامانه است که اگر وضعیت اقتصادی بهبود یابد، گرایش مردم به فرزند بیشتر زیاد می‌شود. باید نوع نگاه به زندگی را تغییر داد.

باز هم از مشکلات این راه بگویید.

من قبل از این که مشکل بعدی را بگویم دوست دارم از مردم به خاطر این اندازه از صراحتم عذرخواهی کنم. مشکل بعدی را با این مقدمه می گویم که نوع نگاه غربی به دنیا یک نگاه کاملا مادی و خیلی خودمانی دو دوتا چهارتایی است. قوانین و سنت‌های معنوی در این نگاه هیچ جایگاهی ندارد. متاسفانه یکی از اصلی ترین مشکلات ما در ترویج فرزند بیشتر همین نگاه مادی است که در نوع نگاه مردم ما به شدت اثر کرده است.

دربارۀ تفاوت این دو نگاه کمی بیشتر توضیح دهید.

ما در نوع نگاه دینی به زندگی خدا را همه کاره می‌دانیم و خودمان را هیچ کاره. یک کار بیش‌تر برای خودمان سراغ نداریم و آن هم بندگی است. رزق در نگاه دینی به عهدۀ ما نیست. رزق ما در دست خدا است و او است که رزق را تنگ می‌کند و وسعت می‌دهد.
این حقیقت در ۹ آیه از آیات قرآن تأکید شده که فکر می‌کنم عدد قابل توجهی است. من دو آیه از این نه آیه را می‌خوانم:
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏؛ بگو پروردگار من است که روزی را برای هر کس که بخواهد گشاده یا تنگ می‌گرداند، لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند.
لَهُ مَقاليدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليم‏؛ کلیدهای آسمان و زمین از آن او است، برای هر کس که بخواهد روزی را گشاده یا تنگ می‌گرداند. او است که بر هر چیزی دانا است.

مشکل ما از وقتی شروع می‌شود که خودمان را همه کارۀ رزق می‌دانیم. باور کنید در فرهنگ دینی ما این نوعی شرک است، دخالت در کار خدا است. قدیمی‌ها اگر در فرزندآوری نگران رزق فرزندان نبودند، به خاطر اعتقاد شدید به این آموزه‌های دینی بود. بیایید برگردیم به اصل‌مان. اصل ما این نبود که خودمان را همه کاره بدانیم. توکل در اصل ما حرف اول و آخر را می‌زد. در فرهنگ ما از تو حرکت از خدا برکت پایۀ اقتصاد خانواده بود. ما معتقد بودیم که ما وسیله‌ایم و رزق خودمان و فرزندان‌مان دست او است.

طبق روایتی که از امیرمؤمنان علی(ع) وارد شده رزق برای کسی ضمانت شده است که به دنبال آن برود؛ اما به دنبال رزق رفتن تنها به دنبال اسباب مادی رفتن نیست. در قرآن و روایات به شدت روی عوامل معنوی رزق تأکید شده است. کسی که به عوامل معنوی رزق توجه نداشته باشد، یا شناختش از دین ناقص است یا باید در ایمان خودش شک کند. البته این را هم تذکر بدهم که توجه به عوامل معنوی به معنای بی‌توجهی به عوامل مادی هم نیست.

ما اگر دربارۀ تنگناهای اقتصادی در جامعۀ خودمان بخواهیم بحث کنیم و راه‌کاری را پیدا کنیم، بدون توجه به آموزه‌های قرآنی و روایی در این زمینه به هیچ ناکجاآبادی نخواهیم رسید. من بدون این که از کسی خجالت بکشم و بدون آن که بخواهم با محافظه‌کاری حرف بزنم، به صراحت می‌گویم بدون نهادینه کردن تقوا جامعۀ اسلامی اگر هم روی رفاه اقتصادی را ببیند باید در نعمت‌هایی که به سویش آمده شک کند؛ شاید خدای ناکرده مشمول سنت املاء و استدراج شده باشد.

در نگاه مادی غرب جایی برای سنت های معنوی وجود ندارد. به این آیات توجه کنید.
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون‏ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم؛ ولی تکذیب کردند و پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم.
این سنت تنها دربارۀ ما نیست، سنت جاری خدا در تمام زمان‌ها بوده است؛ سنتی که هیچ گاه تغییر و تبدیلی در آن نیست.
وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُون؛ و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل می‌کردند، قطعا از بالای سرشان[برکات آسمانی] و از زیر پایشان [برکات زمینی] برخوردار می‌شدند. از میان آنان گروهی میانه رو هستند و بسیاری از ایشان بد رفتار می‌کنند.‏
در یکی دیگر از آیات قرآن خداوند می‌فرماید:
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً* لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً و اگر [مردم‏] در راه درست، پايدارى ورزند، قطعاً آب گوارايى بديشان نوشانيم. تا در اين باره آنان را بيازماييم، و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند، وى را در قيد عذابى [روز] افزون درآورد.

ما در روایات داریم کسی که ازدواج را به خاطر ترس از فقر ترک بکند، به خدا سوءظن پیدا کرده است. چه شده عده قابل توجهی این حالات را در زندگی هایشان دارند؟ در جامعه سنتی ما وقتی از پسری سؤال می شد چرا زن نمی گیری، وقتی می گفت پولش را ندارم، به او می گفتند زن بگیر، خدا پولش را می دهد. درباره بچه هم همین طور گفته می شد که هر آن کس که دندان دهد، نان دهد! این جزء اعتقادات ما بود. با آن ها زندگی می کردیم. چه شده که نمی توانیم به راحتی به آن سنت ها پایدار باشیم و بر اساس آن زندگی کنیم. ما الآن زندگیمان را براساس دو دو تا چهارتای مادی اداره می کنیم. متأسفانه خیلی رک باید بگوییم یک جوان شیعه با یک جوان مسیحی در محاسبات اقتصادی زندگی خیلی تفاوت ندارند. جوان مسیحی می گوید درآمدم ۵۰۰هزار تومان است و یک زن دارم که اگر بتوانم خودم و او را اداره کنم کافی است. اگر یک بچه بیاید فلان و فلان خرج اضافه می شود. جوان شیعه هم همین محاسبه را انجام می دهد!

پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند
پول بیشتر انگیزه فرزندآوری را زیاد نمی‌کند

آیا مشکل دیگری هم هست که باید در این مسیر مورد توجه قرار بگیرد؟
متاسفانه تناقض هایی که بین سیاست های اجرایی در جامعه وجود دارد یکی از اصلی‌ترین مشکلات موجود در این مسیر است. بعد از ۳سال دستور اکید مقام معظم رهبری، تا همین چند وقت پیش هنوز برای بچه چهارم در بیمه تامین اجتماعی جریمه گرفته می شد! اسم جریمه را شاید عوض کنند و بگویند سرانه و فلان!

یعنی بعد از سه سال تازه این جریمه گرفتن برای بچه چهارم متوقف شده؟

بله. شاید بعضی ها بگویند مگر چند نفر بچه چهارم در مملکت دارند که شما اینطور نگرانش هستید؟ من هم می‌گویم اگر بچه چهارم کم است، پس چرا آنقدر لغو این جریمه را کش دادید؟ مگر چقدر از جریمه بچه چهارم به دست می آورید؟ این دلیل علیه خودشان شد! حتی اگر یک بچه چهارم داشته باشیم، وقتی رهبر مملکت می گویند کنترل جمعیت باید اصلاح بشود باید خیلی زود این اتفاق بیفتد. دولت دهم خودش به افزایش جمعیت معتقد بود و رئیس جمهور وقت هم از این دفاع می کرد، ولی در همان دولت هم از بچه چهارم جریمه می گرفت. فارغ از میزان این جریمه، گرفتن آن نوعی تناقض در ذهن مردم تولید می کند. بنده به عنوان کسی که در این مملکت یک مبلغ مسائل دینی هستم، چگونه باید به این تناقض جواب بدهم؟ من جز بی تدبیری اسم دیگری برای این کار ندارم! اصلا هیچ توجیهی را نمی توانم بپذیرم. چرا پس از گذشت سه سال از هشدار جدی مقام معظم رهبری هنوز هم مجلس طرحی را که شایستۀ این قصه باشد ارائه نداده است؟

جملۀ آخرتان؟
جملۀ آخر بنده هشدار آخری است که مقام معظم رهبری در رمضان امسال خطاب به مسئولین فرمودند. من اگر جای مسئولین بودم پس از این هشدار خجالت می‌کشیدم به چهرۀ مقام معظم رهبری نگاه کنم.
ایشان در آن جلسه فرمودند:
من پارسال ماه رمضان همين جا مطلبى را گفتم و خب، مختصرى دنبال شد؛ نه به صورت كامل. مسئله‌ى تحديد نسل براى كشور ما خطر است؛ من به شما عرض بكنم. محدود كردن نسل، براى كشور ما يك خطر بزرگى است. ما در منطقه‌ى خطر مبالغ زيادى پيش رفتيم، بايد برگرديم؛ ميتوانستيم جلوى اين كار را بگيريم، نگرفتيم. آنچه كه متخصصين و كارشناسان، با نگاه‌هاى علمى، با دقت علمى بررسى كرده‌اند، ما را به اين نتيجه ميرساند كه با اين روند كنونى، كشور در آينده دچار مشكل فراوان خواهد شد؛ كشور دچار پيرى عمومى خواهد شد. اين تحديد نسل، چيز بدى است. البته شنيدم در مجلس طرحى در حال بررسى است؛ منتها آنطور كه براى ما نقل كردند، آن طرح جواب نميدهد؛ اين مقدارى كه در اين طرح ديده شده، جوابگو نيست. مسئولين و علاقه‌مندان و آشنايان با مقتضيات اين كار در مجلس، بايد توجه كنند و درست انجام دهند.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *