اطلاعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه در سال 2005 یک شرکت اروپایی اطلاعاتی را در خصوص منابع انرژی سوریه به دست آورده است. آیا شما با توجه به اینکه در سوریه مستقر هستید و تحولات این کشور را به صورت کامل رصد میکنید، اطلاعی از این ماجرا دارید؟
تا آنجا که ما می دانیم در اوایل سال 2005 یک شرکت نروژی به نام “اینسیس” سواحل سوریه را برای کشف ذخایر انرژی مورد بررسی قرار داد. البته آنها هرگز اشاره ای به این موضوع نداشتند که در این مسیر از سوی عده ای از شورشیان داخل کشور حمایت می شدند. بعدها این شرکت به یک شرکت فرانسوی واگذار شد که دفتر مرکزی آن در لندن قرار داشت. بدین ترتیب از طریق این شرکت تمامی اطلاعات از داخل خاک سوریه به دست دولت های انگلیس و فرانسه می رسید. بدون تردید آمریکا، فرانسه و انگلیس از مدت ها قبل در جریان روند تحولات سوریه قرار داشتند اما تا یک سال پیش اجازه ندادند دولت سوریه اسنادی را که در این رابطه وجود داشت کشف کند. اینکه چگونه دولت آمریکا به کمک دوستانش در فرانسه و انگلیس موفق به این کار شد هنوز در پرده ای ازابهام قرار دارد. همانطور که می دانید سوریه از حیث دارا بودن ذخایر گازی یکی از ثروتمند ترین کشورهای جهان به شمار می رود. حجم منابع گازی این کشور از قطر هم بیشتر است. یکی از افرادی که رهبری گروهی از مخالفان سوری را بر عهده داشت، “اسامه القاضی“ بود. وی پیش از این مشاور فنی در حوزه انرژی بوده است. لطفا درباره نقش وی در تحولات سوریه توضیح دهید. همانطور که می دانید در طول جنگ سوریه، آمریکا ائتلافی با عنوان “دوستان سوریه” تشکیل داد. در واقع هدف اصلی از تشکیل این ائتلاف استثمار سوریه و تاراج منابع این کشور به ویژه گاز بود. آنها بارها در ابوظبی جلساتی به ریاست آلمان تشکیل دادند تا درمورد نحوه تقسیم منابع گازی سوریه میان اعضای ائتلاف با یکدیگر گفتگو کنند. مسئولیت تشکیل این جلسات و گردهمایی ها بر عهده “اسامه القاضی“ بود که خود از اعضای ائتلاف مخالف دولت سوریه به شمار می رفت و ریاست بخش سیاست گذاری شرکت انگلیسی “بریتیش گاز” را نیز بر عهده داشت. بعدها، “معاذ خطیب” از سوی آمریکا به رهبری این ائتلاف انتخاب شد. “خطیب” مهندس گاز بود و در لابی حامی شرکت نفتی “شل” در سوریه حضور داشت. نکته قابل توجه این است که در طول جنگ سوریه مسئله “گاز” بیش از هر موضوع دیگری مورد توجه اعضای این ائتلاف قرار داشت.
به نظر شما رهبران گروه های مخالف می دانستند بیشترین منابع گازی در کدام یک از مناطق سوریه قرار دارد تا درگیری ها را به آن نواحی بکشانند؟
بله، آنها کاملا از این موضوع اطلاع داشتند. در طول جنگ سوریه، به ویژه در زمان برگزاری کنفرانس ژنو، در برخی از مناطقی که نیروهای آمریکایی حضور داشتند درگیری ها شدیدی شکل گرفت. از آنجا که اغلب این مناطق خالی از سکنه بود این سوال مطرح می شد که آمریکا واقعا به دنبال چه چیزی است. واقعیت این بود که این مناطق به لحاظ دارا بودن ذخایر گازی، موقعیت استراتژیکی داشتند.
آیا پس از پایان یافتن جنگ در سوریه و پیروزی بشار اسد در مقابل کشورهای متجاوز، وجود ذخایر گازی در این کشور می تواند جایگاه سوریه در منطقه را تغییر دهد؟
بله، اما گاز تنها مسئله مهم سوریه نیست. مسئله لوله های نفت هم در این کشور وجود دارد. همانطور که می دانید عربستان سعودی و قطر از سوریه خواستند تا اجازه عبور لوله های انتقال نفت را از داخل خاک سوریه به آنها بدهد. با این حال دولت این کشور ضمن مخالفت با درخواست عربستان و قطر قراردادی در این زمینه با ایران منعقد کرد که در حال حاضر اجرای آن به علت حضور نیروهای داعش در آن منطقه متوقف شده است. نکته دیگر اینکه درست پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سوریه در ماه مه 2014، دمشق قرارداد منحصربفردی با یک شرکت روسی منعقد کرد که طی آن تمامی حقوق اکتشاف و استخراج گاز در سوریه به این شرکت واگذار شد.
آیا دلیل اصلی مداخله غربی ها در امور داخلی سوریه وجود منابع انرژی در این کشور است یا دلایل دیگری نیز وجود دارد؟
در واقع نمی توان آن را دلیل “اصلی” دانست، چرا که در حال حاضر کشورهای بسیاری در سوریه حضور دارند و هریک به دنبال اهداف متفاوتی هستند. البته در این میان، مسئله ذخایر گازی یکی از مهم ترین عوامل حضور خارجی های در سوریه به شمار می رود. بطوریکه انگیزه بسیاری از اعضای ائتلاف دوستان سوریه دستیابی به منابع گازی این کشور بود.
آیا دیگر متحدان آمریکا همچون ترکیه نیز از موضوع گاز در سوریه مطلع هستند و آیا می توان رفتار آنها را با توجه به آگاهی یا ناآگاهی آنها از این مسئله تفسیر کرد؟
با قطعیت نمی توان در این مورد اظهار نظر کرد. بدیهی است آمریکا، انگلیس و فرانسه کاملا از آنچه در سوریه وجود دارد اطلاع دارند. ولی به درستی نمی دانیم که آیا این اطلاعات در اختیار دیگر کشورها نیز قرار گرفته است یا خیر. گمان می رود برخی از آنها تا حدودی به بخشی از اطلاعاتی که در این زمینه وجود دارد دست یافته باشند.
با وجود نقش مهم انگلیس در سوریه، حضور آنها در تحولات این کشور چندان پر رنگ به نظر نمی رسد. دولت انگلیس در جنگ سوریه چه نقشی دارد؟
در سال 2010، پیش از اینکه انقلابهای عربی شکل بگیرد، دولتمردان آمریکایی طی ملاقات هایی با همتایان خود در انگلیس و فرانسه آنها را به جنگ علیه لیبی و سوریه دعوت کردند. سه کشور در پیمان “لانکستر هاوس“ که در نوامبر همان سال امضا شد متعهد شدند نیروهای خود را با یکدیگر متعهد کنند. در آن زمان، هیچ کس این سوال را مطرح نکرد که هدف از امضای این پیمان چه بود. مردم گمان می کردند پیمان لانکستر هاوس صرفا به منظور بهبود روابط اقتصادی سه کشور منعقد شده است. اما اگر الحاقیه های این پیمان را به دقت مطالعه کنید متوجه خواهید شد که بر طبق سناریویی که از پیش تدوین شده بود، فرانسه و انگلیس در آینده نزدیک می بایست مسئولیت صیانت از جان شهروندان خود در لیبی و سوریه را به عهده بگیرند تا از جانب رهبران دیکتاتور این کشورها که مردم کشور خود را می کشند آسیبی به آنها نرسد. در الحاقیه این پیمان چنین سناریویی به صراحت آمده است، بطوریکه حتی زمان دقیق شروع جنگ نیز در آن ذکر شده است. این تاریخ دقیقا همان زمانی است که آنها به لیبی حمله کردند. مطابق با نقشه ای که از پیش طرح شده بود، حمله به دو کشور سوریه و لیبی باید در یک روز صورت می پذیرفت اما شرایط حمله به سوریه در آن مقطع زمانی مهیا نشد. به همین دلیل این کار با تاخیر انجام گرفت. تا آنجا که ما می دانیم حتی آنها منافع حاصل از جنگ در این کشورها را میان خود تقسیم کرده بودند. بر طبق توافق میان آنها، به دلیل سابقه تاریخی حضور انگلستان در لیبی، این کشور به انگلستان واگذار می شد. سوریه نیز تحت حاکمیت فرانسه قرار می گرفت چرا که ساختار نظام آن فرانسوی بود. بطور کلی می توان جنگ در سوریه را به سه بخش تقسیم کرد. بخش اول، از آغاز جنگ تا کنفرانس ژنو در ژوئن 2012 را شامل می شود. در این مقطع، هدایت جنگ بر عهده فرماندهان نظامی فرانسوی بود. در اواخر فوریه 2012 و همزمان با سقوط امارات اسلامی در محله “بابا عمرو”، توافقی میان سوریه و فرانسه شکل گرفت که در پی آن نیروهای فرانسه از این کشور خارج شدند. البته این یک توافق محرمانه بود ولی من شخصا در جریان مذاکرات آنها قرار داشتم. پس از خروج نظامیان فرانسه از سوریه، کنفرانس ژنو با هدف برقراری صلح در این کشور تشکیل شد. اما درست در همان هنگام “فرانسوا اولاند” به ریاست جمهوری فرانسه انتخاب شد و برخلاف نظر باراک اوباما تصمیم گرفت تا با کمک برخی از اعضای دولت آمریکا دوباره در ژوئیه 2012 به سوریه حمله کند. هیلاری کلینتون، ژنرال پترائوس و برخی دیگر از نظامیان آمریکایی در زمره حامیان فرانسه در این جنگ قرار داشتند. بدین ترتیب در موج جدید جنگ در سوریه که تا زمان دومین کنفرانس ژنو ادامه داشت، شاهد حضور فعال فرانسه در مناطق مختلف سوریه بودیم. در حال حاضر در سومین بخش از جنگ سوریه قرار داریم. کشورهای غربی درطول این جنگ به خوبی دریافتند که چگونه می توان از رسانه های جمعی برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی استفاده کرد. بطوریکه مردم سوریه واقعا گمان می کردند کشور آنها در شرف انقلاب است و در آینده نزدیک دولت سقوط خواهد کرد و در پی آن دولت جدیدی با حمایت کشورهای غربی و عربی شکل خواهد گرفت. این در حالی بود که کشورهای غربی خود در دامی که گسترده بودند گرفتار شدند. آنها بر این باور بودند که مردم سوریه به دنبال براندازی دولت فعلی و استقرار دولت جدید هستند. در حالیکه واقعیت عکس این موضوع را نشان داد.
بازدیدها: 58