چرایی استقامت و ایستادگی ۴۰ ساله ایرانیان
شاخصها، میزان و موازنه قدرت،در عرف بینالملل از تعاریف و استانداردهای مشخص و شناختهشدهای پیروی میکند. هر کشوری قدرت بیشتری داشته باشد، صاحب نفوذ و اقتدار بیشتری در جهان است. میزان قدرت،کشورها را به چهار دسته تقسیم میکند. ۱- ابرقدرت ۲- قدرت منطقهای ۳- قدرت ملی ۴- قدرت وابسته. ایران در ۴۰سال گذشته با قدرتمندترین کشور جهان دچار چالش بوده است و آن قدرت هر اقدام ممکن را برای نابودی جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته است، اما حقیقتاً چرا این مهم محقق نشده است و در همین کشاکش، ایران به قدرت منطقهای نیز تبدیل شده است؟ چرا امریکا در بسیاری از کشورها مانند عراق در براندازی موفق بوده است؟ امریکا دهها حکومت را در سراسر جهان با کودتا سرنگون کرده است که دولت ملی دکتر مصدق در ایران نیز نمونه ایرانی آن است. در انقلابهای رنگی نیز چند حکومت را تغییر داد و از همه ابزارها همچون تهدید نظامی، تحریم، جنگ روانی و رسانهای، نفوذ امنیتی و مدیریتی بهره برد. همین ابزارها را نیز به خشنترین وجه ممکن علیه جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته، اما چرا تاکنون بینتیجه بوده است؟ البته در مواقعی مانند جنگ تحمیلی یا تحریم اقتصادی به ما خساراتی وارد کرده اما این بدان معنا نیست که به هدف خود رسیده است. وارد کردن خسارت مسئلهای است، اما رسیدن طرف مقابل به هدف موضوع دیگری است؛ به طور مثال صدام بیش از ۲۲۰ هزار جوان را از ما گرفت یا زیرساختهای ما را نابود کرد، اما به اهدافی که به خاطر آن جنگ را شروع کرده بود، نرسید و اینچنین ما پیروز جنگ هشت ساله محسوب میشویم. در ادامه چرایی و رمز و راز استقامت ایرانیان بدون همترازیِ عوامل قدرت ظاهری را بررسی خواهیم کرد. امید است مورد توجه خوانندگان محترم واقع شود.
عوامل قدرت عرفی
عواملی که یک کشور را مقتدر نشان میدهد و میتواند با تکیه بر آن موازنه قدرت با رقیبان جهانی و منطقهای به وجود بیاورد عبارتند از: ۱- قدرت اقتصادی و درآمد سرانه بالا، منابع سرشار اولیه، تولید ناخالص ملی،تراز تجارت مثبت و رفاه عمومی، شاخصهای اقتصادی برتر یک کشور است که عامل قدرت آن محسوب میشود. البته ثروت به تنهایی کافی نیست، زیرا کویت نیز همین عامل را داراست اما طی دو ساعت به دست ارتش صدام سقوط کرد. ۲- جمعیت: جمعیت از عوامل قدرت است. به همین دلیل امریکا نمیتواند برای کشورهایی مثل چین یا هند تعیین تکلیف کند. جمعیت نشاندهنده نیروی انسانی برای جنگ در روز موعد احتمالی است، به همین دلیل قدرت یا ابرقدرت بدون جمعیت بالا نمیتواند موجودیت داشته باشد. ۳- وسعت: عمق جغرافیایی یک کشور از مزایای قدرت است. کشوری که عرض و طول آن شبیه کمربند (اسرائیل) باشد در روز حادثه توسط دشمن به راحتی زیر آتش سراسری قرار میگیرد، اما وسعت زیاد یا عمق جغرافیایی در این باره کمککننده است. به طور مثال، هیچگاه صدام نتوانست به نیمه شرقی ایران حمله هوایی کند، اما اگر ایران کشوری به عرض پاکستان یا لبنان یا ویتنام بود، حتماً همهجا ناامن میشد.
حجم ارتش و نیروهای مسلح یک کشور که بنیانهای دفاعی آن محسوب میشوند نیز متأثر از این سه عامل است. ثروت سرشار موجب ایجاد ارتش و نیروهای مسلح روزآمدی میشود. جمعیت زیاد باعث شکلگیری ارتش پرنیرو و وسعت باعث گسترش یگانهای مسلح یک کشور میشود. اکنون میتوان با مقایسه سه شاخص ذکر شده درباره ایران و امریکا به این نتیجه رسید که از هر سه شاخص، ایران قابل مقایسه با امریکا نیست پس علت ایستادگی ایران و ناکامی همه طراحیها، توطئهها چه میتواند باشد. بعد از مطالعه یک مورد مقایسه به علل ایستادگی خواهیم پرداخت.
مطالعه موردی (جنگهای ایران و روس – ایران و عراق)
ایران در ۲۰۰سال اخیر در معرض دو جنگ طولانی قرار گرفته است. مقایسه این دو جنگ از جهت نتیجه و میزان حضور مردم در جنگ میتواند ما را به سمت چرایی استقامت و پیروزی ایران امروز رهنمون کند. در دو جنگ ایران و روس که از سال ۱۲۱۸ قمری شروع شد و تا سال ۱۲۴۳قمری ادامه داشت؛ ایران ننگینترین معاهدات تاریخ را امضا کرد. بخش قابلتوجهی از کشور جدا شد. وقتی به علل آن میپردازیم مهمترین عامل را ضعف اقتصادی – تکنولوژی و عدم حضور جدی مردم میدانیم. غیر از مردم سرحدات ایران آن روز کمتر میتوان سندی پیدا کرد که ایرانیان جنوب و شرق و مرکز ایران به صورت جدی به این جنگ پیوسته باشند. علمای همعصر فتحعلی شاه همچون کاشف الغطاء،سیدمحمد مجاهد و شیخ عباس قمی فتاوای جهادیه صادر کردند، اما حضور آنچنان نشد که منجر به پیروزی ایرانیان شود و زخم به جا مانده بر شخصیت حقیر شده ایرانیان نسلهای بعدی را هم متأثر کرده است، اما به جنگ هشت ساله بنگرید در حوزه تکنولوژی نظامی، دست برتری نداشتیم و حتی در پایان جنگ لشکرها و نیروهای صدام بیشتر از ایران بود، اما دشمن در تحمیل آن همه خسارت نهتنها اروند و خوزستان و ایران که یک وجب از خاک ایران را به دست نیاورد. مردمی که در منتهیالیه شرق ایران زندگی میکردند، سراسیمه به منتهیالیه غرب کشور میرفتند و داوطلبانه میجنگیدند و شهید میشدند. این در حالی بود که شرق ایران از سوی صدام قابل تهدید نبود پس چه چیزی همه ایرانیان را داوطلبانه در جنگ سراسری با عراق به میدان آورد؟
بسیج اجتماعی و قدرت بسیجگری نظام جمهوری اسلامی از عوامل ظاهری قدرت پیروی نمیکند. قدرت ناشناخته ایران امروز (اگر بخواهیم درباره دو جنگ فوقالذکر مقایسه کنیم) این است که برای مردم امروز ایران امام خمینی مظهرالسماء و صفات الهی بود و قدرت عرفی برای او پشیزی ارزش نداشت، اما فتحعلی شاه قاجار زنبارهای بود که بیشتر اوقات را در حرمسرا میگذراند و مردم احساس یکی بودن با او نداشتند و علت ورود به جبهه و کشتهشدن را نمیتوانستند برای خود توجیه کنند.
علل ایستادگی از نگاه مقام معظم رهبری:
اخیراً مقام معظم رهبری درباره رمز ایستادگی و استقامت ایرانیان در جمع نمایندگیهای فرهنگی خارج از کشور جملهای فرمودند: «نسبت به اوضاع ما اصلاً نگران نباشید، هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند مطمئن باشید. هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد این را به همه بگویید.»
مقام معظم رهبری درباره دلایل استحکام تداوم و ماندگاری انقلاب اسلامی در مقایسه با دو نهضت پیش از انقلاب (یعنی نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت) میفرماید: این ماندگاریها تحلیل دارد که چرا ماند؟… کدام عنصر تأثیر گذاشت که آن نهضتها نتواند باقی بماند و نتواند به نتایج نهایی خودش برسد، اما این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ علت چه بود؟ اینها را بنشینند جوانهای ما تحلیل کنند.» (۱۹/۱۰/۱۳۹۴) چرا اصلاً پاسخ به این پرسشها مهم است؟ برای اینکه «اگر ما بتوانیم تحلیل درستی از این حوادث پیدا کنیم، آن وقت دیگر این بذر ترس و رعب و ناامیدی که بعضی در دل مردم میپاشند به کلی خواهد پوسید و از بین خواهد رفت؛ اگر بتوانیم درست بفهمیم،راه آینده این کشور کاملاً روشن خواهد شد.» (۱۹/۱۰/۱۳۹۴)
چرا رهبر انقلاب اینگونه با اطمینان نسبت به آینده انقلاب و ماندگاری آن سخن میگویند؟ پاسخ آن است که ایشان شاخصها و عوامل را میبینند که مبتنی بر آن میتوان ثبات و ماندگاری انقلاب را تضمین کرد. برخی از مهمترین این عوامل عبارتند از
۱– ماهیت الهی انقلاب اسلامی: «این انقلاب، انقلابی بود برای خدا. آن روزی که این انقلاب آغاز شد، این نهضت به وجود آمد، مثل نهضت احزاب نبود، مثل حرکت سیاسی حزبهای دنیا نبود که به قصد کسب قدرت باشد؛ حرکتی بود در عین مظلومیت، برای اجرای احکام الهی، برای ایجاد جامعه اسلامی، برای استقرار عدالت در جامعه … خداوند هم به کارشان برکت داد. چیزی که دشمن انقلاب آن را نمیتواند درک کند. همین نکته است.» (۱۹/۱۱/۱۳۸۸)
۲- مطابقت با فطرت انسانها: «امروز حرکت انقلاب،هدفهای انقلاب،همان چیزهایی است که در روز اول ترسیم شد و امام بزرگوار و حکیم ما آنها را ترسیم کرد. این هدفها با فطرت مردم هماهنگ بود، بنابراین مرم آن را گرفتند؛ و دل میلیونها مردم را به یک سمتی متوجه کردن، کار عادیای نیست. وقتی کسی با فطرت سخن میگوید، از خدا حرف میزند، فطرتها به او متوجه می شود.»(۲۸/۱۱/۱۳۸۸)
۳- مردمی بودن جمهوری اسلامی: «آنچیزی که به وسیله ابرقدرتها قابل از بین رفتن است، عبارت از حکومتی است که به مردم متکی نیست. آن چیزی که به وسیله عوامل سازمان جاسوسی امریکا، در یک کشور قابل برداشتن و گذاشتن است، حکومت یا دولتی است که با مردم رابطهای نداشته باشد و پشتوانه عظیم قوی مردم، پشت سرش نباشد. حکومتی که دشمن خارجی میتواند چهار نفر را علیه آن به کودتا وادار و تحریک بکند، حکومتی است که روی تخت حکومت نشسته، اما مردم به او وصل نیستند.» (۲۰/۱۱/۱۳۶۸)
البته مردمیبودن نظام جمهوری اسلامی بدون تردید از مسیر اسلامی بودن و ماهیت اعتقادی آن به دست میآید و گرنه حکومتهای پیشین ایران نیز باید از مردم استفاده کرده باشند.
۴- همهجانبه بودن انقلاب اسلامی: «انقلاب اسلامی با همه انقلابهای دیگر متفاوت است؛ نه یک انقلاب صرفاً معنوی و فرهنگی است، نه یک انقلاب صرفاً اقتصادی است، نه یک انقلاب صرفاً سیاسی است؛ یک انقلاب همهجانبه است. مثل خود اسلام است. همانطوری که اسلام ابعاد معنوی و اخلاقی دارد، ابعاد الهی دارد، در عین حال ناظر به زندگی مردم است؛ بعد اقتصادی، بعد سیاسی، بعد اجتماعی در اسلام وجود دارد؛ انقلاب اسلامی هم دارای ابعاد مختلف بود و راز اندگاری انقلاب اسلامی و روزبهروز زندهتر شدن این انقلاب در سطح منطقه و جهان، همین ابعاد گوناگون آن است که با نیازهای بشر متوازن و همراه است.» (۱۴/۰۳/۱۳۸۷)
۵- نو به نو شدن با حفظ اصول: «نوسازی به معنای تغییر نظامات، تغییر سازوکارها، تغییر سیاستها، عملی است، ممکن است، در مواردی هم لازم است و مانع از تحجر است، منتها باید بر طبق اصول باشد… این تغییر باید بر اساس اصول باشد. پس آرمانها که شاکله کلی نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغییر نیست. نظام جمهوری اسلامی یک چنین نظامی است. با این نگاه، نظام فرسوده بشو نیست، متحجر بشو نیست، از راه باز مانده نیست و نخواهد شد.» (۲۴/۰۷/۱۳۹۰)
۶- محبوبیت نزد سایر ملتها: «بارها گفتیم، مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، مثل عطر گلهای بهاری است؛ هیچ کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد، پخش میشود، همه جا میرود، نسیم روحافزا و روانبخشی است که همه جا را به خودی خود میگیرد، حالا جنجال کنند، داد و بیداد کنند، رفته، صادر شده و الان شما در کشورهای گوناگونی ملاحظه کنید، این تفکر در لبنان دارد فعالیت میکند، در عراق دارد فعالیت میکند، جوانهای عراقی حرکت کردند، همراه ارتششان شدند توانستند این پیروزیها را به دست بیاورند، در سوریه همینجور، در غزه همینجور، در فلسطین همینجور، در یمن همینجور، انشاءالله در قدس شریف و برای نجات الاقصی هم همینجور.» (۰۶/۰۹/۱۳۹۳)
۷- رویش نسلهای انقلابی: «جوانهای عزیزی که امام را ندیدند، دوران دفاع هشت ساله را ندیدند، باکریها را ندیدند، شخصیتهای فداکار آن روز را که شهید شدند، ندیدند اما با همان قدرت، با همان استقامت و با همان بصیرتی در صحنه حاضر میشوند که آن روز جوان تبریزی در بیست و نهم بهمن وارد میدان شد و در طول دوران جنگ تحمیلی هشت ساله، در جبهههای مختلف از خود دلاوری و فداکاری نشان داد. امروز جوانهای ما همینجورند.» (۲۸/۱۱/۱۳۸۸)
به همین دلیل مقام معظم رهبری فتحالفتوح امام خمینی را تربیت جوانان خداجوی میداند که حاضرند خطوط دشمن را درهم بشکنند. ایشان در سال ۱۳۸۱ و در میدان امام اصفهان نیز تأکید کردند که امروز جوانان شهادتطلب و انقلابی ایران به مراتب بیشتر از صدر انقلاب اسلامی هستند و این ذخیره الهی اکنون در خدمت نظام اسلامی است.
تجربه عاشورا سال ۶۱ هجری (شش تجربه)
فاجعه عاشورا برای یک لحظه وارثان مکتب تشیع را رها نمیکند و در مواجهه با پدیدههایی که باید در آن ایستادگی کرد یا تسلیم شد آن حادثه را یادآوری مینمایند.
۱- اولین دستاوردهای عاشورا که در ایستادگی و شکستناپذیری ایران امروز مؤثر است «نبود شکست در مکتب تشیع» است. از نگاه حضرت امام شهادت یا پیروزی هر دو در مکتب ما پیروزی است و به همین دلیل امروز امام حسین علیه السلام را پیروز صحنه کربلا میدانیم حال آنکه با نگاه ظاهری ایشان شکست خورد و نابود شد.
۲- دومین آموزه مکتب عاشورا که ملت ایران را مقاوم کرده است «عنصر وفاداری» است که بیش از ۱۳۰۰ سال است بازخوانی میشود. علیاکبر علیه السلام، عباس علیه السلام، حبیب ابن مظاهر و همه کسانی که شب عاشورا با یقین به شهادت در فردا کنار حسین علیه السلام ماندند، الگوی همیشه تاریخ ایرانیان بوده و خواهند بود.
۳- سومین آموزه عاشورا هنگامی به کار میآید که بین تسلیم و مرگ قرار میگیریم. قرار گرفتن بین مرگ- ذلت الگویی است که ایرانیان معاصر همیشه ایستادگی را انتخاب کردهاند و اگر نتیجه آن مرگ نیز باشد آن را بر تسلیم ترجیح میدهند.
۴- چهارمین آموزه داستان کربلا که آویزه گوش شیعیان شده است، بیفایدگی پشیمانی است. روی دیگر این معنا «بصیرتخواهی» معنی مییابد که اگر خواص طرفدار حق بهموقع به میدان نیایند یا بهموقع تصمیم نگیرند ممکن است سر حسینها بالای نی رود و آن موقع دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت. سرنوشت خودکشیگونه سلیمان صرد خزاعی و دوستانش در عینالورده و تردیدهای مختار در روز عاشورا امروز مقابل ماست. آموختهایم که شهادت در عینالورده پشیزی ارزش ندارد، زیرا در روز حادثه که باید مقید و مؤثر میبودیم غفلت کردیم و شهادت در عینالورده صرفاً برای رهایی از عذاب وجدان خواهد بود و این توبه معلوم نیست در عقبی نیز به درد انسان بخورد.
۵- پنجمین تجربه عاشورا این است که بدانیم شکمهای پر از مال حرام و لذتپرستان اموی در همیشه تاریخ خواهند بود و اگر اجازه دهیم بر جامعه اسلامی حاکم شوند سرنوشت جامعه اسلامی مانند «جامعه یزیدی» خواهد شد.
۶- ششمین آموزه عاشورا اخلاص در همراهی با امام خویش و دل بریدن از همه مواهب دنیوی است و چنین انسانهایی مصداق بنیانالمرصوص هستند که چون کوه استوار و محکم در راه ایمان و عقیده خواهند ایستاد و زرق و برق دنیا آنان را گرفتار نخواهد کرد.
امام خمینی در مبارزه با طاغوت با مفهومسازی حسینی – یزیدی از جامعه آن روز توانست بر یزیدیان فایق آید. در جنگ تحمیلی نیز این قاعده مجدداً مفهومسازی شد و عشق به حسین علیه السلام جنگ و استقامت ایرانیان را فراتر از وطن و سرزمین قرار داده و جنگ، نعمت و جبهه، دانشگاه شد. شهید سیدمرتضی آوینی در تبیین چرایی استقامت ایرانیان با دست خالی و شکست همه دشمنان در همه جبههها میفرماید: هیچ حادثهای بر ما نگذشته است که آن را با عاشورا محک زدهایم و سّر استقامت ما نیز همینجاست. حضرت امام به همین جهت میفرمود: «نهضت ما پرتویی از نهضت عاشورا است» و میفرمود: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است».
ما شهیدانمان را با علی اکبر، جانبازانمان را با ابوالفضل، پیامرسانانمان را با زینب(سلام الله علیها) و امام سجاد(علیه السلام) مقایسه میکنیم و این همه برای تشیع اکسیری تولید میکند که هیچ کس را یارای مقاومت در مقابل آن نیست. نمونه بارز و قطعی این مدعا مجاهدان حزبالله لبنان در نبرد با صهیونیستهای تا دندان مجهز است که چگونه در جنگ ۳۳ روزه دشمن رسماً شکست را پذیرفت و در سال ۲۰۰۱ نیز با خفت و خواری جنوب لبنان را ترک کردند. حال آنکه تا قبل از تولد حزبالله، بیروت را نیز به اشغال خود درآوردند و سه ماه این اشغال طول کشید.
– قدرت بسیجگری نظام اسلامی متأثر از عاشوراست
از انقلاب مشروطه تاکنون حوادث و بحرانهای ناگواری بر ایرانیان عارض یا تحمیل شده است اما هیچ موقع حکومت نتوانست برای حل آن به مردم مراجعه کند. در کودتای ۱۲۹۹ مردم ایران کجا بودند؟ در جنگ اول و دوم جهانی نقش مردم چه بود؟ در بردن رضا شاه و جانشینی پسرش مردم چه نظری داشتند؟ در کودتای ۱۳۲۲ مردم کجا لحاظ شدند؟ تنها قیام مردمی مؤثر در قبل از انقلاب اسلامی واقعه قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به رهبری آیتالله کاشانی و سرنگونی دولت قوام است. جز این استثنا، ملت ایران غایب همه صحنههاست اما به برکت اسلام و قرائت عاشورایی امام از انقلاب اسلامی، ملت ایران در همه صحنههایی که رهبران انقلاب اسلامی نیاز داشتهاند حضور یافتهاند؛ پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ هشت ساله، مقابله با تجزیهطلبی، غائله خلق مسلمان آذربایجان، فتنه ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸، ایستادن مقابل توطئههای گوناگون و پیچیده دشمنان، مشارکت بالا در انتخابات بهرغم مشکلات اقتصادی و ایستادگی مقابل دشمن در موضوع هستهای بخشی از قدرت بسیجگری نظام اسلامی است که باید گرامیداشت روز قدس و حمایتهای مختلف مردمی از آرمان فلسطین و گرامیداشت ۲۲ بهمن در هر سال را نیز بدان اضافه نمود.
حضرت امام خمینی(ره) به همین دلیل در دو مقطع متفاوت ملت ایران را بهتر از ملت رسولالله در حجاز و ملت امیرالمؤمنین در کوفه دانسته و دلیل آن را نیز آمادگی برای ورود به صحنههای سخت انقلاب میداند و این سؤال را طرح میکند که ما کجا مردم را خواستیم و نیامدند؟
این قدرت بسیجگری بدون تردید با بازخوانی ذهنی ایستادگی – تسلیم یا قرار گرفتن بین مرگ – ذلت در صحنه عاشورا اتفاق میافتد. شعار ما اهل کوفه نیستیم / علی تنها بماند رمز و راز همراهی با رهبران انقلاب اسلامی در همه صحنههای سخت است و اصولاً آنچه جسارت نظام جمهوری اسلامی را در ایستادن مقابل زورگویان بینالمللی دو چندان کرده است، اعتماد به ایستادگی ملت و اعتقاد به نصرت الهی است و ملت نیز با تأسی از مکتب عاشورا خود را موظف به عدم تکرار تاریخ در این زمان میداند و سرّ استقامت ایرانیان در همین نقطه است. البته باید فرهنگ مهدویت و نهضت انتظار را نیز بدان اضافه کرد. نهضت انتظار مانع از سلطهپذیری است. اینکه ما منتظر او هستیم مانع از تن دادن به باجخواهی زورمداران خواهد شد و عهد با موعود ما را به نفی سبیل رهنمون میکند که او برای مبارزه با جور و ظلم خواهد آمد و ما نباید به این جور و ظلم تن دهیم.
صداقت و سادهزیستی رهبران انقلاب اسلامی
بدون تردید صداقت امام و رهبری با مردم و دوری از زخارف دنیا و حرام کردن مواهب قدرت برای خویش از جذابیتهای مردمی نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ ملتی که از آمار کاخها و ریختوپاشهای خاندان پهلوی مطلع هستند این شرایط را قدر میدانند و یقین دارند که عدم همراهی با چنین رهبرانی ممکن است ناسپاسی در درگاه الهی محسوب شود و به خاطر آن عقوبت شویم. صلاحیت رهبران انقلاب اسلامی از عوامل مؤثر در ایستادگی ملت و ظلمناپذیری آنان است که نباید فراموش شود. در نقطه مقابل رهبران انقلاب اسلامی، فاسدترین رهبران جهان هستند که کوس رسوایی آنان از جهت مالی و اخلاقی جهانی شده است و ملت ما میبینند چه کسانی ما را به تسلیم دعوت میکنند و چه کسانی بر جهان حکومت میکنند که از حداقلهای انسانی، حقوقی و اخلاقی تبعیت نمیکنند و اینچنین به فرموده امام راحل میرسیم که: «راهی جز مبارزه باقی نمانده است. سرانجام چنگ و دندان ابرقدرتها را خرد میکنیم و در این راه یا پیروز میشویم یا به شهادت میرسیم که در مکتب ما هر دو پیروزی است.»
نتیجهگیری
علل مقاومت ۴۰ ساله ملت ایران در مقابل قدرتهای برتر جهانی و توسعه قدرت منطقهای بهرغم همه فشارهای دشمنان از عوامل عرفی – ظاهری قدرت تبعیت نمیکند. مقایسه ایران و امریکا در عوامل ظاهری قدرت همچون ثروت، جمعیت و وسعت نشان میدهد که سرّ استقامت ایرانیان فراتر از شاخصهای معمولی قدرت است. دقت در چرایی این مهم نشان میدهد که نهضت عاشورا و تجربیات ذیقیمت آن و نهضت انتظار از عوامل بسیار مهم در این ایستادگی است.
علاوه بر آن میتوان به شاخصهایی مثل مردمی بودن، نو شدن، نفوذ در قلب ملتهای دیگر، سادهزیستی رهبران انقلاب اسلامی، اعتقاد به عدم تکرار تاریخ عاشورا در این زمان و. . . اشاره کرد. بنابراین تا ماهیت اعتقادی نظام پابرجاست پشتوانه مردمی آن نیز پابرجا خواهد بود. اگر دنیاگرایی، بیگانهستایی و فساد رشد کند ماهیت اعتقادی نظام را به چالش خواهد کشید.
دکتر عبدالله گنجی
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0