اختصاصی هیات | چرا “شورای عالی انقلاب فرهنگی” به یک “قرارگاه فرهنگی” تبدیل نشد؟

خانه / مطالب و رویدادها / یادداشت و گفتگو / اختصاصی هیات | چرا “شورای عالی انقلاب فرهنگی” به یک “قرارگاه فرهنگی” تبدیل نشد؟

با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی آغاز به کار کرد. همزمان با صدور این حکم، مباحث مختلفی در میان نخبگان حوزوی و دانشگاهی و همچنین رسانه ها درباره ارزیابی عملکرد این شورا و چشم انداز آینده آن به ویژه با مروری بر هفت اولویت تعیین شده

به قلم دکتر داوری

 با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی آغاز به کار کرد. همزمان با صدور این حکم، مباحث مختلفی در میان نخبگان حوزوی و دانشگاهی و همچنین رسانه ها درباره ارزیابی عملکرد این شورا و چشم انداز آینده آن به ویژه با مروری بر هفت اولویت تعیین شده در حکم رهبر فرزانه انقلاب کلید خورده است. کم‌تر انسان منصفی است که بتواند از میان تمام رهبران سیاسی جهان فردی را نام ببرد که به اندازه رهبر جمهوری اسلامی ایران در باب فرهنگ و اهتمام به آن تأکید داشته باشد. برای افرادی که بیانات ایشان را در حوزه‎های گوناگون رصد می‎کنند نکته برجسته‏‌تر این است که در میان سه موضوع کلان سیاست و اقتصاد و فرهنگ، کم‌تر شاهد دغدغه‎مندی همراه با نگرانی عالی‎ترین مقام نظام در دو موضوع سیاست و اقتصاد بوده‎ایم و حتی زمانی که بزرگ‌ترین دشمنان این ملت تهدید به تهاجم نظامی یا بزرگ‌ترین تحریم‌های اقتصادی کرده‌اند، لبخند و امید و پیروزی را در چشمان ایشان دیده‎ایم اما بارها شاهد نگرانی و هشدارهای دلسوزانه ایشان در باب فرهنگ بوده‌ایم و این برای همه کسانی که دل در گرو فرهنگ داشته‌اند هم مایه دلگرمی و هم مسوولیت‌آفرین بوده است.

انقلاب اسلامی ایران یک تهاجم گسترده به مهم‌ترین ارزش‌ها و اصول مادی‎گرایی و سکولاریسم و در یک کلام غرب و شرق بود که سالیانی است از برکت این سیلی محکم پیش‌رو تحولات انسانی است و تمام تلاش غرب و شرق که دنیا را از منظر اقتصاد و سیاست می‎نگریستند برای پاسخ دادن به این تهاجم بزرگ بوده است. اینک چند سالی است که غرب و شرق به این آگاهی رسیده که تنها ابزار مقابله با قدرت تهاجمی ایران سلاح فرهنگی است که دست برتر در این مبارزه را به ایران داده است. در واقع اگر تاریخ مبارزه سی‌ساله ملت ایران با غرب و شرق را مرور کنیم، باید اذعان کنیم که نبرد حقیقی تازه چند سالی است آغاز شده و جنگ نظامی و اقتصادی روش‌های انحرافی و دام ملت ایران برای شکست دشمنان بوده است. آن‌چه ما را در این جنگ جدید امیدوار می‏‌سازد سابقه طولانی و تجربه عظیم تمدنی ملت ایران است که در برابر تهاجم قرون مختلف وحشیان شرق و غرب از اسکندر تا چنگیز باز هم دست برتر را داشته و پس از اندکی ایشان را رام خویش ساخته‌اند و البته نگرانی و دغدغه‎مندی آن نیز حاصل پیچیدگی‎هایی است که از فناوری‎های نو فرهنگی و پیاده‌نظام نفوذی و گاه سربازان ناآگاه به رزم فرهنگی در جبهه خودی به بار می‌آید.

* دغدغه ای که خواب را از چشمان رهبری ربوده

پیش از ورود به بحث، جهت آشنایی بیشتر با دیدگاه های رهبر معظم انقلاب درباره جایگاه فرهنگ در نظام اسلامی ، مروری بر برخی فرمایشات ایشان خواهیم داشت. ایشان در سال ۱۳۷۳ در دیدار با هنرمندان و مسئولان فرهنگی کشور چنین فرموده اند:

« و اما در عرصه‌ی فرهنگ، بنده به معنای واقعىِ کلمه، احساس نگرانی میکنم و حقیقتاً دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه‌هایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصفِ شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع کند. من چنین دغدغه‌ای دارم. البته در سخنرانی ها، از این دغدغه با مردم نخواهم گفت؛ اما نمیشود که به شما نگویم. شما خودتان دست‌اندرکاران مسائل فرهنگی هستید و باید از این دغدغه‌ی من خبر داشته باشید.خودِ من هم آدمی بی اطّلاع از مسائل فرهنگی نیستم؛ همان‌طور که از مسائل کشور نیز هیچگاه بیخبر نبوده‌ام. لذاست که حقیقتاً در باب فرهنگ، احساس نگرانىِ عمیقی دارم. البته در اثر تربیت های اولیّه‌ی اسلامی، احساس مبارکی در ما به وجود آمده بود. بعد هم خدای متعال منّت گذاشت و کسی مثل امام را بر ما گماشت و ایشان با وجود و حرکت خود، آن احساس را که احساس امید به آینده است، در ما تقویت کرد. من خدا را شاکرم که حتّی برای یک لحظه هم، امید خود را در همین عرصه‌ی پر دغدغه از دست نداده‌ام.اگر تلاشی میکنم، حرفی بر زبان میآورم و دست به اقدامی میزنم، همه ناشی از آن امید است. ان‌شاءاللَّه و به فضل پروردگار، روزبه‌روز هم به این تلاش و اقدام و حرکت خواهم افزود. کمااین‌که چون امیدوارم، از اوّل انقلاب تا امروز هم، در این روند، روزبه‌روز تلاش و حرکت خود را بیشتر کرده‌ام.» ایشان همچنین در دیداری که با هیات دولت یازدهم امسال و در ماه مبارک رمضان داشتند، به صراحت فرمودند: « بنده در مسائل مختلف به توصیه های عمومی به دولت اکتفا می کنم. رئیس جمهور محبت دارند و گزارش می دهند و سوال می کنند اما دخالت نمی کنیم که این کار را بکنید یا نکنید. اما مسئله فرهنگ این جوری نیست. در این مسئله بنده دخالت می کنم. فرهنگ جزو کارهایی نیست که در اختیار دولت باشد و سلیقه ای عمل کند. این مربوط به مسائل نظام است و باید سیاست نظام اعمال شود.  در فرهنگ به راحتی اشتباهات قابل برگشت و جبران نیست.مثال فرهنگ مثل کمربندی است که اگر باز شد نظام و انتظام فکری و هویت جامعه به هم خواهد ریخت و اثرش طولانی مدت است.به خاطر همین در طول سال ها هر دولتی آمدند و هر جا نکته اختلافی پیدا کردیم، سر قضیه فرهنگ بوده است.با هر سه دولت سر قضیه فرهنگ اختلاف پیدا کردیم و سر مسئله دیگری اختلاف نداشتیم. »

ایشان در سال ۱۳۹۲ هم در دیدار اعضای مجلس از نگرانی شان در باب فرهنگ می گویند و می فرمایند: «بنده نگران مسئله‌ فرهنگ هستم. امیدوارم که مسئولین فرهنگى توجه داشته باشند که چه می کنند. با مسائل فرهنگى شوخى نمی شود کرد، بى‌ملاحظگى نمی شود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنه‌ى فرهنگى به‌وجود آمد، مثل رخنه‌هاى اقتصادى نیست که بشود آن را جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانه‌ى نقدى داد؛ این‌جورى نیست، به این آسانى دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادى دارد. »

*شناخت جایگاه حاکمیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی

شورای عالی انقلاب فرهنگی در کنار شورای عالی امنیت ملی ، دارای جایگاه حاکمیتی در نظام اسلامی است. در این دو شورا، نمایندگان قوای سه گانه حضور دارند و فراتر از دولت ها و یا جریان های سیاسی، درباره فرهنگ و امنیت کشور تصمیم های کلان گرفته می شود.

اساسا جایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی، جایگاهی است که فراتر از تحولات اجرایی کشور، تصمیم سازی و سیاستگذاری می کند و این نقطه قوت برجسته ای در جایگاه و عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی محسوب می شود. به جهت اینکه ممکن است دولت ها به هر حال بستگی به شرایط روز و تحت تأثیر عوامل زودگذر برخی از جهت گیری ها را دنبال کنند اما ترکیب شورای عالی انقلاب فرهنگی و جایگاه آن اقتضاء می کند که مستقل از این فراز و نشیب ها و با نگاه بلندمدت و ژرف نگر نسبت به مقوله فرهنگ را دنبال کند. به همین جهت تغییراتی که در دولت ها ایجاد می شود اگرچه در واقعیت امر بی تأثیر بر اولویت هایی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح می شود، نیست به جهت اینکه رئیس دولت، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است ولی به خاطر ترکیب شورای عالی انقلاب فرهنگی و روندی که این شورا دارد، کمتر مثل عرصه های اجرایی و اقتصادی و سیاسی تحتت تأثیر جهت گیری های دولت ها قرار می گیرد.

در مقابل مسیر درست فرهنگی انقلاب اسلامی و مبانی و ارزشها و اصولی که گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگی اقتضاء می کند، همیشه جریانهای فکری متفاوتی بوده اند که در مقابل این اصول و مبانی قرار داشتند که از جمله مهمترین آنها گرایش های غرب گرا و دیدگاه های سکولاریستی نسبت به فرهنگ است که امر جدیدی نیست. خوشبختانه این دیدگاه در شورای عالی انقلاب فرهنگی جایگاهی ندارد به خاطر اینکه اصول سیاستهایی که بر روند کار شورای عالی انقلاب فرهنگی حاکم است مانع نفوذ صاحبان این دیدگاه ها خواهد بود و افراد شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوره های مختلف هم در برابر جریان ها ایستادگی می کردند به خصوص امروز که نقشه مهندسی فرهنگی کشور تصویب شده و در بحثهای مبانی و اصول و ارزشهایی که در این سند مطرح شده به صراحت چارچوبهای انقلاب اسلامی مشخص شده است.

بنابر این، جایی برای این نگرانی وجود ندارد ولی آن چیزی که مهم است، این است که به هر حال انتظار ما همیشه باید این باشد که دوره های مختلف شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به دوره قبل کارآمدتر و توانمندتر در عرصه فرهنگی حضور پیدا کند. اگرچه نگران نیستیم که در دوره مدیریت دولت یازدهم بر شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس جمهور جدید اتفاق منفی بیافتد ولی این کافی نیست. در واقع انتظار این است که جهشی در روند تأثیرگذاری شورای عالی انقلاب فرهنگی رخ دهد و واقعا سازوکارهای عملی و طرحهای اجرایی که برای تحقق نقشه مهندسی فرهنگی کشور لازم است آماده شود و همه دستگاه های فرهنگی دولتی به خصوص در جهت اجرای این نقشه بسیج شوند و همسو حرکت کنند.

در این بین اشاره به نتایج یکی از تحقیقات دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی خالی از لطف نیست. در بخشی از تحقیق سنجش تطبیقی مصوبات شورا با وظایف آن که توسط هیئت بازرسی دبیرخانه شورا تهیه شده، آمده است: «در سال های اخیر ۳۸درصد مصوبات شورای انقلاب فرهنگی منطبق با وظایف این شورا بوده است و ۶۲درصد آنها هیچ ارتباطی با وظایف رسمی شورا نداشته است«!

انتظارات سالیان گذشته رهبر معظم انقلاب از شورا

 ۱ . ستاد مرکزی و اصلی یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاههای کشور: ایشان در شهریور سال 1375  با صدور پیامی ضمن تعیین ترکیب جدید اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بر اهمیت جایگاه و وظایف خطیر آن نیز تأکید کردند و فرمودند: شورای عالی انقلاب فرهنگی در جهاد ملی با بی‏سوادی و عقب ماندگی علمی و تبعیت فرهنگی، در حکم «ستاد مرکزی و اصلی» است.

 ۲ . اتاق فکر فرهنگی کشور: ایشان در آذر سال 1381 و در مناسبتی دیگر بیان می‏کنند: «این مجموعه [شورای عالی انقلاب فرهنگی] در کشور بی‌بدیل است. در مدیریت راهبردی فرهنگی، ما به غیر از این مجموعه، هیچ مرکزی را در کشور نداریم. بخش‌های مختلف، چه دولت، چه مجلس، چه حتی مجمع تشخیص مصلحت، وظایفی دارند. اما، هیچکدام، وظیفه‌ای را که این شورا بر عهده دارد، بر عهده ندارند. اینجا را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاه‌های کشور ـ اعم از دستگاه‌های فرهنگی و سایر دستگاه‌ها ـ و مرکز مهندسی فرهنگی کشور به حساب آورد.»

۳ . قرارگاه مقدم فرماندهی: همچنین معظم له در دی ماه سال 1383 می فرمایند: «شما] اینجا [در] آن قرارگاه مقدم فرماندهی هستید، عقبه فکری شما در مراکز دانشگاهی و حوزه‌ای و دبیرخانه خودتان است که باید محور همه این مراکز باشد. خط مقدم‏تان هم عبارتست از دولت، مجلس و حتی مجمع تشخیص مصلحت و دستگاه قضایی و دیگر دستگاه‌هایی که در کشور هستند، اینها بازوان اجرایی شما هستند. این بازوان اجرایی فقط چهار وزارتخانه فرهنگی نیستند. مجلس ما برای عملی شدن آنچه اینجا به عنوان مهندسی انجام می‌گیرد، حتماً باید قانون بگذارند. مجمع تشخیص مصلحت هم در سیاستگذاری‌ها همین مهندسی کلان را در نظر داشته باشند.»

۴. قله تصمیم‏گیری برای مسائل فرهنگی کشور: «من از آغاز تاکنون، این شورا را در قله تصمیم‌گیری برای مسائل فرهنگی کشور می‌دانسته‌ام. آن قله تصمیم‌گیری فرهنگی به معنای نگاه کلان و مهندسی عمومی فرهنگ کشور است که شامل دانشگاه‌ و فرهنگ عمومی و مدرسه و نظام آموزشی و کتاب درسی و تربیت معلم و حتی صنعت و غیر ذلک می‌شود.» (۸/۱۰/۸۳)

*تحلیل حکم جدید رهبر انقلاب 

در حکم جدید رهبر معظم انقلاب برای اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ضمن اضافه شدن سه عضو حقوقی جدید، ما با نوعی ارزیابی کلی از عملکرد شورا و همچنین رهنمودهایی برای مرحله‌ی آتی آن روبرو هستیم که بعضاً جدید و بی‌سابقه است. به این دلیل و با نظر به این‌که این حکم تمایزهایی با دیگر احکام صادره از سوی ایشان در این زمینه دارد، اهتمام و توجه متفاوتی را نیز می‌طلبد.

 یکی از این تمایزات و وجوه نو به این مسأله برمی‌گردد که پس از مدت‌ها گله و انتقاد از وضع شورا و عملکرد آن، رهبری برای اولین‌بار «از زحمات و تلاش‌های بی‌وقفه و مثمرثمر» کلیه‌ی اعضا، دبیر و دبیرخانه‌ی آن تشکر و قدردانی می‌نمایند. ناگفته نماند که توفیقات شورا در این مدت بیش از هر چیز مرهون فعالیت سازمان‌یافته و مجدانه‌ی دبیر و دبیرخانه‌ی شورا بوده است. در هر حال می‌توان گفت که رهبری در کل نسبت به تحولات چندساله‌ی اخیر در شورا و اقدامات متعاقب آن، احساس رضایت داشته و مسیر اقدامات این شورا را در جهتی متناسب با حساسیت‌های دائمی و پایدار خود نسبت به وضع فرهنگی کشور و مشکلات آن می‌دانند.

 با این حال نمی‌بایستی در این زمینه بیش از آن‌چه حکم ایشان مقتضی آن است، فهم و استنباط کرد؛ چرا که در همین حکم ابعاد دیگری وجود دارد که ما را از خوش‌بینی بیش از اندازه در این زمینه باز می‌دارد. غیر از موارد ذکر شده در مورد اولویت‌ها خاصه بند اول در مورد «لزوم توجه به پیگیری اجرای مصوبات»، آن‌چه در پایان حکم در مورد «کارهای برجای مانده در زمینه‌ی تحول در نظام آموزشی و علوم انسانی» و همچنین «مهندسی فرهنگی» آمده است نیز اگر به مثابه نقد عملکرد این شورا نباشد، قطعاً ناخشنودی نسبی ایشان را در این زمینه بازتاب می‌دهد.

 * توجه شورا به «مأموریت‌های خطیر» خود

اما احتمالاً مهمترین وجهی که در حکم اخیر رهبری سؤال‌برانگیز بوده و اذهان را در جهت فهم و پاسخگویی به چرایی آن تحریک می‌کند، بخش مقدماتی حکم ایشان است. در این بخش بعد از مدت‌ها ایشان لازم دیده‌اند که تذکراتی در مورد فلسفه‌ی وجودی شورا و اهداف یا وظایف اصلی آن بیان نمایند. سؤال‌برانگیزی چنین اقدامی در آغاز تجدید احکام آنانی که برای چندین دوره در شورا عضویت داشته‌اند نیاز به توضیح و استدلال ندارد؛ طرح یا اشاره به فلسفه‌ی وجودی یک مجموعه و ذکر مقاصد یا تکالیف کلی آن، در آغاز شکل‌گیری آن مجموعه موضوعیت می‌یابد. تنها جایی که این کار بار دیگر ضرورت پیدا می‌کند آن‌جایی است که نوعی غفلت یا انحراف احتمالی به چشم می‌خورد. آن‌چه در پایان بخش مقدماتی حکم در مورد «التزام شورای عالی انقلاب فرهنگی به نام و عنوان خود» به‌عنوان «شرط موفقیتش در مأموریت‌های خطیر» ذکر می‌شود دلالت روشنی از این حیث دارد. این تذکر، همگون و سازگار با توجهاتی است که در سال‌های اخیر از سوی ایشان در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی با تعابیر مختلفی نظیر «مرکز فرماندهی فرهنگی»، «قرارگاه مرکزی فرهنگ» و یا «بالاترین مرجع تصمیم‌گیری‌های فرهنگی کشور» بیان شده است.

 بنابراین می‌توان گفت که مقدمه‌ی حکم به همراه تذکر انتهایی آن با این هدف بیان شده است که نشان دهد شورا هنوز گرفتار غفلتی نسبت به الزامات مربوط به «مأموریت‌های خطیر» خود و بی‌توجهی نسبت به جایگاه آن در فرهنگ کشور از سوی مسئولان و اعضای آن بوده و از آن رنج می‌برد. در نتیجه از آن‌چه در بند اول و دوم درباره‌ی تمایزات حکم اخیر رهبری در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته شد می‌توان چنین استنباط کرد که رهبری در عین اظهار خشنودی نسبت به روند تحولات شورا در سال‌های اخیر، این تحولات را متناسب با جایگاه و مأموریت‌های مهم محوله به آن ندانسته و خواهان تلاشی مضاعف در این زمینه برای ارتقای شورا به سطح مناسب شأن و وظایف آن هستند. تذکر ایشان در مورد «التزام شورای عالی انقلاب فرهنگی به نام و عنوان خود، به‌عنوان شرط موفقیت» آن مشخص می‌کند که شورا بدون چنین ارتقایی نبایستی امید به موفقیت داشته باشد. این التزام در عین این‌که به معنای ارتقای جایگاه شورا در حوزه‌ی فرهنگی کشور و درگیری در فعالیت‌های متناسب با شأن و مأموریت‌ها است، به معنای اجتناب از درگیری در کارهای حاشیه‌ای و جزئی نیز هست. کما این‌که التزام به وصف «انقلابی» مستلزم حساسیت به روزمرگی و فراموش نکردن اهداف ذکرشده در صدر حکم در تناسب «با ظرفیت‌ها و شایستگی عظیم ایران اسلامی و انقلابی» هم می‌باشد. در یک کلام، رهبری با این حکم در عین این‌که رضایت خود را از تحولات حاصله در دوره‌ی اخیر اظهار می‌کنند، با نظر به آن‌چه از شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار می‌رود، عدم رضایت خود را نیز از آن اعلام کرده‌اند.

 از این منظر، شورا در ضمن حفظ جهت‌گیری انتقادی، اولین اولویت خود را بایستی «بحث و بررسی در زمینه‌ی فهم معنای التزام به نام و عنوان خود» قرار دهد. به بیان دیگر بایستی به‌روشنی الزامات عملی و نظری کار خود را با توجه به جایگاه و مأموریت‌های محوله مورد تدقیق قرار دهد، چرا که مطابق حکم رهبری ظاهراً بخشی از عدم توفیقات به ابهام یا بدفهمی و انحراف در این زمینه مربوط است. اما در کنار تذکرات مقدماتی، حکم رهبری در متن آن نیز واجد ابعاد نویی است که پیگیری آنها بعضاً متضمن تحولی اساسی در رویکرد و عملکرد شورا خواهد بود. از این وجوه، متوجه‌سازی شورا به زمینه‌ای است که رهبری به‌طور مشخص از اوایل امسال در سفر خود به مشهد آن را مطرح کرده‌اند. این زمینه که همیشه به‌ویژه در دوران رهبر فرزانه‌ی انقلاب موضوع انتقادات مکرر نیروهای فرهنگی انقلاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است، «محدودسازی خود و اهتمام انحصاری به نهادهای رسمی و غفلت یا بی‌توجهی نسبت به نیروهای مردمی» می‌باشد. نوع مواجهه‌ی شورا نسبت به این نیروها که بیرون از ساختارها و نهادهای رسمی به‌طور خودجوش به فعالیت‌های فرهنگی در راستای انقلاب دست می‌زنند، بی‌تردید خلأ و نقصانی جدی در عملکرد شورا به حساب می‌آید. اگر به این نکته توجه شود که این نیروها چه نقش محوری و عمده‌ای در تحولات فرهنگی داشته یا می‌توانند داشته باشند، حکم رهبری در مورد لزوم تسهیل‌گری و رفع موانع از سر راه این نیروها – به‌عنوان یکی از اولویت‌های کاری شورا در دوره‌ی جدید – صرفاً نبایستی به پرکردن یک خلأ و پاسخ به یک نقصان محدود شود.

 *نقش نیروهای مردمی در تحول فرهنگی

ماهیت حوزه‌ی فرهنگ و تحولات فرهنگی مشخص می‌کند که نقش نیروهای مردمی به مثابه نیروهای پیشرو در این زمینه و همچنین در مواجهه با جریانات معارض در این حوزه بایستی در کانون هر راهبرد تحول‌آفرین و مبارزه‌جویانه با تهاجمات فرهنگی قرار گیرد. به این معنا رهبری با توجه‌دهی به اهمیت این نیروها، در واقع خلأ و نقصانی راهبردی را در مجموعه‌ی فعالیت‌های شورا چاره‌جویی کرده‌اند که در صورت بکارگیری مناسب آن، میزان تأثیرگذاری و توفیقات شورا در اهداف و مقاصدش به‌طور اساسی تغییر خواهد کرد. اما برای این‌که این نیروها در جایگاه مناسب خود در حوزه‌ی تحولات و مواجهه‌ی فرهنگی قرار گیرند، شورا با مشکلاتی اساسی روبه‌رو است که حل آن پیش‌شرط ضروری پاسخگویی به دعوت رهبری برای کار در این زمینه است. به‌لحاظ رویکردی و عملکردی، شورا فاقد هر پیشینه‌ای برای کار با نیروهای مردمی در سطح جامعه است که بدون تغییر آن و توجه به الزامات مناسب جایگزین، نمی‌توان امید به کاری مؤثر و تعیین‌کننده در مورد این اولویت کاری یعنی اولویت سوم حکم رهبری داشت.

 مانع دیگری که برای پاسخگویی به اولویت سوم حکم جدید رهبری وجود دارد، به سیاست و حوزه‌ی سیاسی مربوط می‌شود. تردیدی نیست که نیروهای سیاسی کشور در ارزیابی جایگاه و نقش نیروهای مردمی انقلاب دچار نوعی قطب‌بندی سیاسی هستند. این قطب‌بندی که در تمام زمینه‌ها وجود دارد به نوع رویکرد کلی به انقلاب و آینده‌ی آن برمی‌گردد. نیروهایی که انقلاب را پایان‌یافته می‌خواهند و یا این‌که از روش‌های انقلابی برای پیشبرد اهداف انقلاب اجتناب دارند، قطعاً مانع از پیگیری این اولویت کاری شورا خواهند شد. به میزانی که بتوان مانع از ورود این نوع دیدگاه‌ها به شورا شد، می‌توان امید داشت که این اولویت در دستور کار شورا قرار گرفته و به‌صورت جدی و مؤثر پیگیری شود.

 *برخورد فعال با جبهه‌بندی فرهنگی میان نیروهای انقلاب و معارضان آن

اولویت مهم دیگر در حکم جدید شورا که از وجهی جدید هم می‌باشد، اولویت دوم است. در این اولویت، رهبری شورا را به این مسأله می‌خوانند که «با توجه به جبهه‌بندی جدی میان هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی و معارضان عنود با انگیزه‌ی آن … با برخورد فعال و مبتکرانه با این جبهه‌بندی فرهنگی آشکار» در صحنه‌ی رویارویی نیروهای دوطرف ظاهر شود. این اولویت و اولویت سوم کاملاً با یکدیگر مرتبط می‌باشند. در واقع اولویتی که مطابق آن رهبری، شورا را به تسهیل کار نیروهای خودجوش مردمی و رفع موانع از سر راه آن‌ها در قلمروی فرهنگ فرامی‌خوانند، وجهی از این اولویت اخیر است که شورا در آن به برخورد با جبهه‌بندی میان نیروهای انقلاب و معارضان آن‌ها در حوزه‌ی فرهنگ هدایت شده است.

 با این‌که به یک معنا شورا از آغاز فعالیت‌هایش در زمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی به‌طور کلی در چارچوب مشابهی با این جبهه‌بندی برخورد داشته و مطابق آن عمل کرده است، تعیین اولویتی به این شکل که در حکم آمده بایستی به شکل متفاوتی فهم شود. وقتی موضوعی به این شکل به‌عنوان یک اولویت کاری مشخص می‌شود، پاسخگویی به آن صرفاً نمی‌تواند به این شکل باشد که این جبهه‌بندی را در تصمیم‌گیری‌ها یا سیاست‌گذاری لحاظ کنیم. این اولویت می‌خواهد بگوید که فراتر از حضور در پس زمینه، این جبهه‌بندی باید خود به‌طور مشخص موضوع برخورد و عمل شورا قرار بگیرد. به بیان دیگر رهبری خواهان این هستند که شورا مستقیماً و آشکارا وارد منازعه‌ی موجود در این جبهه‌بندی شده و در جهت تقویت یک جبهه و دفع یا تضعیف جبهه‌ی دیگر سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری یا موضع‌گیری کند. این وجوه دقیقاً ابعادی از مسأله است که مورد غفلت بوده و شورا بایستی در مقام توجه و پاسخگویی به آن برآید.

 * سیاستگذاری جامع در زمینه‌ی تولید کالای فرهنگی

نهایتاً نکته‌ی دیگری از حکم که وجه جدیدی داشته و لازم است به آن توجه شود به اولویت کاری چهارم  برمی‌گردد. این اولویت به هدف «ارتقاء کمی و کیفی مصرف و تولید محصولات و کالاهای فرهنگی» مطرح گردیده است. اما در دنباله‌ی آن الزامی مشخص شده است که شرط تأمین آن، وظیفه‌ی بسیار سنگینی را بر دوش اعضای شورا قرار می‌دهد. رهبری شرط تحقق هدف مطروحه در این اولویت را «سیاست‌گذاری‌های درست و اقدام پیگیر و مستمر و به صحنه آوردن همه‌ی ظرفیت‌های ملی» دانسته‌اند که به تبع خود «بازمهندسی ساختار فعالیت‌ها و مدیریت‌های فرهنگی» را ضروری می‌سازد. به بیان دیگر از نظر رهبری ضرورت «موفقیت در این آوردگاه تاریخی فرهنگی» شورای عالی را ملزم می‌کند که «همه‌ی ظرفیت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری و منابع انسانی حوزه‌ی فرهنگ را متناسب با شرایط پیش‌گفته، بازآرایی و هم‌افزا کند. »

 وظیفه‌ی سنگین «بازمهندسی» یا «بازآرایی» کلیت حوزه‌ی فرهنگ، خاصه «ساختار فعالیت‌ها و مدیریت‌های فرهنگی» صرفاً از جهت ماهیت کار، دشواری ندارد؛ دشواری اساسی‌تر این است که پیگیری چنین رویکردی به حوزه‌ی فرهنگ و نهادها یا منابع فرهنگی مستلزم همراهی کامل و جدی حوزه‌ی اجرایی فرهنگ با این رویکرد به‌لحاظ نظری و عملی است. از این جهت با توجه به سابقه‌ی گذشته، ضروری است که شخص رئیس جمهور و اعضای حقوقی شورا به پیش‌نیازهای تحقق هدف مطروحه در این زمینه توجه لازم را مبذول داشته و تغییرات لازم را برای تغییر رویکرد مجموعه‌های اجرایی، متناسب با رویکرد رهبری در بند چهارم حکم در دستور کار قرار دهند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *