دستورالعمل نخست :
بسم اللّه الرّحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَهُ وَ الصَّلاهُ عَلى سَیِّدِ الاَْنْبیاءِ، مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ سادَهِ الاُْوْصِیاءِ الطّاهِرین ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ مِنَ اْلاَوَّلینَ وَ الاَّْخِرینَ.
و بعد، مخفى نیست بر اُولِى الاَلباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات شناختن محرّک است که حرکت احتیاج به او دارد، و شناختن ما مِنْهُ الْحَرَکه ، وَ ما إِلَیْهِ الْحَرَکَهِ، وَ ما لَهُ الْحَرَکَه ، یعنى بدایت و نهایت و غرض ، که آنْ به آنْ ممکنات متحرّک به سوى مقصد مى باشند.
فرق بین عالم و جاهل معرفتِ علاجِ حوادث و عدم معرفت است ، و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاوتِ مراتبِ علم آنها است در ابتداء؛ پس اگر محرِّک را شناختیم و از نظم حرکات ، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم ، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیّه او است .
خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترین شهید باشد! و واى به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب این حرکات جاهل مى گوید: اى کاش خلق نمى شدم ! عالم مى گوید: کاش هفتاد مرتبه حرکت به مقصد نمایم و باز گردم و حرکت نمایم و شهید حقّ بشوم !
مبادا از زندگى خودمان پشیمان شده برگردیم .
صریحاً مى گویم : به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصى در یاد مُنْعمِ حقیقى است و نصف دیگر در غفلت ، نصف زندگى حیات او محسوب است ، و نصف دیگر مَمات او محسوب است ، با اختلاف موت ، در اضرارِ به خویش و عدم نفع .
خداشناس مطیع خدا مى شود و سرکار با او دارد و آنچه مى داند موافق رضاى اوست عمل مى نماید، و در آنچه نمى داند توقّف مى نماید تا بداند و آنْ به آنْ استعلام مى نماید و عمل مى نماید یا توقّف مى نماید. عملش از روى دلیل و توقّفش از روى عدم دلیل .
آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح [باشیم بر] اطاعت خداى قادر باشیم و قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟
آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوّت ما از غیر او باشد؟
پس قوت نافعه باقیه نیست مگر براى خدائیان و ضعفى نیست مگر براى غیر آنها.
حال اگر در این مرحله صاحب یقین شدیم باید براى عملى نمودن صفات و احوال بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر مخالفت با محرّک دواعى باطله است که اگر اِغناء به آنها نکنیم کافى است در سعادت اتصال به رضاى مبدء اعلى : ((أَفْضَلُ زادِ الرّاحِلِ اِلَیْکَ عَزْمُ اِرادَهٍ.(۱۳۰)
[-ارزشمندترین وبهترین توشه سالکِ به سوى تو، محکمى و استوارى اراده و طلب اوست .]
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ أَوّلاً وَ آخِراً، وَ الصَّلوهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
مشهد مقدس
چهارشنبه مرداد ماه ۱۳۷۵ ه .ش .
مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ ه .ق .
دستورالعمل دوّم :
باسمه تعالى
آقایانى که طالب مواعظ هستند از ایشان سؤ ال مى شود: آیا به مواعظى که تا حال شنیده اید عمل کرده اید یا نه ؟
آیا مى دانید که هر کس به معلوماتِ خود عمل کرد خداوند مجهولات او را معلوم مى فرماید؟
آیا اگر عمل به معلومات -اختیاراً- ننماید شایسته است توقّعِ زیادتى معلومات ؟
آیا باید دعوت به حقّ از طریق لسان باشد؟
آیا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید؟
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم یا آنکه یاد بگیریم ؟
آیا جواب این سؤ ال ها از قرآن کریم (وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)(۱۳۱)
[ -و کسانى که در راه ما بکوشند، مسلّماً آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم .]
و از کلام معصوم علیه السّلام ((مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لَمْ یَعْلَمْ))(۱۳۲)
و ((مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، کُفِىَ ما لَمْ یَعْلَمْ))(۱۳۳)
[روشن نمى شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را مى دانیم زیر پا نگذاریم ، و در آنچه نمى دانیم توقّف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفته اند:
پى مصلحت مجلس آراستند |
نشستند و گفتند و برخاستند |
وَ ما تَوْفیقى إِلاّ بِاللّهِ، [عَلَیْهِ] تَوَکَّلْتُ، وَ إِلَیْهِ أُنیبُ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
مشهد مقدس
یکشنبه ۲۱ / ۵ / ۱۳۷۵ ه .ش .
مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ ه .ق .
دستورالعمل سوّم :
باسمه تعالى
همه مى دانیم که رضاى خداوندِ اجلّ – با آنکه غنّى بالذّات و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد – در این است [که ]: بندگان همیشه در مقام تقرب به او باشند.
پس مى دانیم که براى [ به جهت ] حاجت بندگان به تقرّب به مبدء الطاف و به ادامهتقرّب [خداوند]، محبت به یاد او ادامه یاد او دارد.
پس مى دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرّبِ به او خواهد بود. و در طاعت و خدمت او هر قدر کوشا باشیم به همان درجه مقرِّب و منتفع و به قرب خواهیم بود، و فرق بین ما و سلمان -سلام الله علیه – در درجه طاعت و یاد او که مؤ ثر در درجه قرب ما است خواهد بود.
و آنچه مى دانیم که اعمالى در دنیا محلّ ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم ؛ که آنها هر کدام مورد رضاى خداست ، ایضاً خدمت و عبادت و طاعتِ او محسوب است .
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت ، باید باشد تا به آخرین درجه قربِ مستعدِّ خودمان برسیم ، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضى ، به مقامات عالیه رسیدند و ما بى جهت عقب ماندیم پشیمان خواهیم شد.
وَفَّقَنَا اللّهُ لِتَرْکِ الاِْشْتِغالِ بِغَیْرِ رِضاهُ، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعیَن .
مشهد مقدس
چهارشنبه ۲۴/۵/۱۳۷۵ ه .ش .
مطابق با ربیع الاول ۱۴۱۷ ه .ق .
دستور العمل چهارم :
باسمه تعالى
گفتم که الف ، گفت دگر، گفتم هیچ |
در خانه اگر کس است یک حرف بس است |
بارها گفته ام و بار دیگر مى گویم : کسى که بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین اوست احتیاج به هیچ وَعْظى ندارد. مى داند چه باید بکند و چه باید نکند، مى داند که آنچه را که مى داند باید انجام دهد و آنچه که نمى داند باید احتیاط کند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .
دستورالعمل پنجم :
باسمه تعالى
هیچ ذکرى بالاتر از ذکر عملى نیست . هیچ ذکر عملى بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیّات نیست . و ظاهر این است که : ترک معصیت به قولِ مطلق بدون مراقبه دائمیّه صورت نمى گیرد.
واللّه الموفّق
العبد محمّد تقى البهجه
دستورالعمل ششم :
باسمه تعالى
کسى که به خالق و مخلوق متیقّن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء – صلوات الله علیهم – جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسّل اعتقادى و عملى به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات قلب را از غیر خدا خالى نماید، و فارغ القلب نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها تابعِ امام عصر – عجّل الله الفرج – باشد، یعنى هر که را امام مخالف خود مى داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق مى داند با او موافق [و]، لعن نماید ملعون او را، و ترحّم نماید بر مرحوم او ولو على سبیل الاجمالى ، هیچ کمالى را فاقد نخواهد بود و هیچ وزر و وبالى را واجد نخواهد بود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته .
العبد محمد تقى البهجه
دستور العمل هفتم :
باسمه تعالى
جماعتى هستند که وعظ و خطابه و سخنرانى را که مقدّمه عملیّاتِ مناسبه مى باشند، با آنها معامله ذِى المقدّمه مى کنند، کاءنّه دستور این است که ((بگویند و بشنوند براى اینکه بگویند و بشنوند)) و این اشتباه است . تعلیم و تعلم براى عمل مناسب است و استقلال ندارد، براى تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: ((کُونُوا دُعاهً اِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ))(۱۳۴)
با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایى داشته باشید، بعضى مى خواهند معلّم را تعلیم نمایند حتى کیفیّت تعلیم را از متعلّمین یاد بگیرند.
بعضى التماس دعا دارند و مى گوییم براى چه ؟ درد را بیان مى کنند دوا را معرفى مى کنیم به جاى تشکر و به کار انداختن باز مى گویند: دعا کنید! دور است آنچه مى گوییم و آنچه مى خواهند. شرطیّت دعا را با نفسیّت آن مخلوط مى کنند.
ما از عهده تکلیف خارج نمى شویم بلکه باید از عمل نتیجه بگیریم ، و محال است عمل بى نتیجه باشد و نتیجه از غیر عمل حاصل بشود، اینطور نباشد:
خدا کند قوّال نباشیم ، فعّال باشیم ، حرکت عملیّه بدون علم نکنیم ، توقف با علم بکنیم . آنچه مى دانیم بکنیم در آنچه نمى دانیم ، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم . قطعاً این راه پشیمانى ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم ، بلکه نگاه به ((دفترِ شرع )) نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم .(۱۳۵)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
دستور العمل هشتم :
باسمه تعالى
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَه ، وَ الصَّلاهُ عَلى سیِّد اَنْبیائِهِ وَ عَلى آلِهِ الطَّیِّبین وَ اللَّعْنُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
جماعتى از مؤ منین و مؤ منات ، طالب نصیحت هستند، بر این مطالبه ، اشکالاتى وارد است ، از آن جمله :
۱ – نصیحت در جزئیّات است ، و موعظه اعمّ است از کلیّات و جزئیّات ، ناشناسها همدیگر را نصیحت نمى کنند.
۲ – ((مَنْ عَمِلَ بما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لَمْ یَعْلَمْ))(۱۳۶) [و] [مَنْ عَمِلَ بِما عَلِم ] کُفِىَ مالَمْ یَعْلَمْ))(۱۳۷) [و] (وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا).(۱۳۸)
[به ] آنچه مى دانید عمل کنید، و در آنچه نمى دانید احتیاط کنید تا روشن شود. و اگر روشن نشد بدانید که بعضِمعلومات را زیرپا گذاشته اید، طلب موعظه از غیرِ عامل ، محلّ اعتراض است ، و قطعاً مواعظى را شنیده اید و مى دانید، عمل نکردید وگرنه روشن بودید.
۳ – همه مى دانند که ((رساله عملیّه )) را باید بنگرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ پس نمى توانند بگویند: ((ما نمى دانیم چه بکنیم و چه نکنیم .))
۴ – کسانى که به آنها عقیده دارید نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه مى کنند از روى اختیار بکنید، و آنچه نمى کنند از روى اختیار نکنید؛ و این از بهترین راه هاى وصول به مقاصد عالیه است ((کُونُوا دُعاهً إِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ))(۱۳۹) مواعظ عملیّه بالاتر و مؤ ثّرتر از مواعظ قولیّه است .
۵ – از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر آنها، و کثرت تردّد در مساجد و مشاهد مشرّقه ، و زیارت علما و صُلَحا و همنشینى با آنها، از مرضیّات خدا و رسول صلّى اللّه علیه و آله است و باید روز به روز مراقب زیادتى بصیرت و اُنس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس ، کثرت مجالست با اهل غفلت ، مزید قساوت و تاریکى قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است ؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفاء در ایمان ، به سوء حال و نقصان مبدّل مى شوند؛ پس مجالست با ضعیف الایمان – در غیر اضطرار و براى غیر هدایت آنها – سبب مى شود که ملکاتِ حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
((جالِسُوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ، وَ یَزیدُ فى عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ، وَ یُرَغِّبُکُمْ فِى الاَّْخِرَهِ عَمَلُهُ.))(۱۴۰)
۶ – از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل بى نیاز مى کند از غیر آن ؛ یعنى غیر محتاج است به آن ، و او محتاجِ غیر نیست ، بلکه مولِّد حسنات و دافع سیّئات است : (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.)(۱۴۱) [یعنى ] عبودیّتِ ترکِ معصیت در عقیده و عمل .
بعضى گمان مى کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم !! غافلند از اینکه معصیت ، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است ؛ مثلاً نگاه تند به مطیع براى تخویف ، إ یذاءِ مُحرَّم است ؛ [و] تبسّم به عاصى براى تشویق ، اعانت بر معصیت است .
محاسن اخلاقِ شرعیّه و مفاسد اخلاق شرعیّه در کتب و رسائل عملیّه متبیّن شده اند.
دورى از علماء و صلحا سبب مى شود که سارقینِ دین فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهاى بَخْس و غیرمبارک ، همه اینها مجرّب و دیده شده است .
از خدا مى خواهیم که عیدى ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان ، موفقیّتِ به ((عزم راسخِ ثابتِ دائم بر ترک معصیت )) قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویّه و اُخرویّه است ، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت ؛ و معصیت براى صاحب ملکه ، به منزله زهر خوردن براى تشنه است یا میته خوردن براى گرسنه است .
البتّه اگر این راه تا آخر مشکل بود و به سهولت و رغبت منتهى نمى شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمى شد.
وَ ما تَوْفیقى إِلاّ بِاللَّهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ، وَ إِلَیْهِ أُنیبُ)). وَ الْحَمْدُ لِلّهِ أَوّلاً وَ آخِراً، وَ الصَّلاهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
۱۷ ربیع المولود ۱۴۱۹
مطابق با ۲۱/۴/۱۳۷۷
دستورالعمل نهم :
باسمه تعالى
کوچک و بزرگ باید بدانیم : راه یگانه براى سعادت دنیا و آخرت ، بندگى خداى بزرگ است ؛ و بندگى ، در ترک معصیت است در اعتقادیّات و عملیّات .
[اگر] آنچه را که دانستیم عمل نماییم ، و آنچه را که ندانستیم توقّف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانى و خسارت در ما راه نخواهد داشت .
این عزم اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خداى بزرگ اولى به توفیق و یارى خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته ، والصلاه على محمّدٍ و آله الطّاهرین ، و اللّعن على اعدائهم اجمعین
.
بازدیدها: 104