کتاب تن تن و سندباد

کتاب تن تن و سندباد

کتاب تن تن و سندباد را می‌توان یک کتاب استراتژیک در حوزه‌ی ادبیات نوجوان به‌شمار آورد. این کتاب که در سال ۱۳۷۰ نگارش شده است، با نگاهی دقیق و نافذ مسئله‌ی نوظهور زمان خود را به عنوان موضوع و هسته‌ی اصلی داستان برگزیده است.

معرفی کتاب تن تن و سندباد

کتاب تن تن و سندباد را می‌توان یک کتاب استراتژیک در حوزه‌ی ادبیات نوجوان به‌شمار آورد. این کتاب که در سال ۱۳۷۰ نگارش شده است، با نگاهی دقیق و نافذ مسئله‌ی نوظهور زمان خود را به عنوان موضوع و هسته‌ی اصلی داستان برگزیده است.

کتاب تن تن و سندباد رمانی برای نوجوانان به قلم محمد میرکیانی و به تصویرگری محمد حسین صلواتیان  است.

عنوان کتاب: تن تن و سندباد

نویسنده: محمد میرکیانی

انتشارات: موسسه انتشارات قدیانی / تعداد صفحات: ۱۶۰

کتاب تن تن و سندباد
کتاب تن تن و سندباد

خواندن کتاب تن‌تن و سندباد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کودکان و نوجوانان علاقه‌مند به داستان های ماجراجویانه از این کتاب لذت خواهند برد. در این داستان تن‌تن به همراه دوستان همیشگی‌اش میلو، کاپیتان هادوک و پرفسور تورنسل به شرق سفر می‌کنند و در مقابل سندباد قرار می‌گیرد.

جملاتی از کتاب تن‌تن و سندباد

«در گوشه‌ای از یک ساحل دورافتاده موج‌های کف‌آلود خودشان را به ماسه‌های نرم می‌ساییدند و دوباره به دریا برمی‌گشتند. تکه‌های قایقی متلاشی شده، بر ماسه‌های ساحل، خبر از غرق‌شدن سرنشینان آن می‌داد. در کنار آنها، چند نفر، تن‌تن و یارانش روی شن‌های نمناک افتاده بودند. آنها چنان به خواب فرو رفته بودند که صدای مرغ‌های دریایی هم بیدارشان نمی‌کرد.

ناگهان خرچنگی از زیر شن‌ها سر درآورد و چنگال‌هایش را به اطراف چرخاند. چنگال خرچنگ، بی‌اختیار به یکی از پاهای پشم‌آلود میلو فرو رفت. میلو پارس دردآلودی کرد و از جا پرید و روی صورت کاپیتان هادوک افتاد. کاپیتان هادوک هم وحشت‌زده از جا پرید و فریادی کشید. با صدای آنها، تن‌تن و پرفسور و سوپرمن هم از آن حالت خواب آمیخته به بیهوشی بیرون آمدند.

تن‌تن چشمانش را با دست مالید و با نگرانی پرسید: «ما کجاییم؟ کمک! کمک!»

پرفسور که سرحال‌تر از بقیه بود گفت: «از کی کمک می‌خواهی تن‌تن؟ در حال حاضر در یکی از ساحل‌های دورافتاده‌ی مشرق‌زمین هستیم.»

سوپرمن زودتر از بقیه‌ی افراد سرپا شد و گفت: «پس ما غرق شدیم؟! اَی سندباد لعنتی! تو قصد جان ما را کرده بودی. به‌زودی جواب تو را خواهم داد.»

کاپیتان هادوک گفت: «دیگر از این حرف‌های گنده‌گنده‌ی تو خسته شده‌ام. نمی‌خواهد این قدر برای سندباد نقشه بکشی. چرا این همه حرف می‌زنی! نمی‌توانی ساکت باشی؟!»

تن‌تن گفت: «آرام باش کاپیتان! اگر سوپرمن را از دست بدهیم دیگر هیچ چیز نداریم. در حال حاضر، تنها کسی که می‌تواند ما را نجات بدهد، سوپرمن است.»

 

امیدواریم شما جوانان و نوجوانان عاشورایی عزیز از خواندن کتاب تن تن و سندباد استفاده کافی را ببرید و به دوستان خود نیز خواندن آن را توصیه نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *