گفت و گو با حاج موسی رضایی مداح اهل بیت علیهم السلام | بهترین روزهای عمرم در جمع رزمندگان فاطمیون گذشت

خانه / مطالب و رویدادها / مصاحبه و گفتگو / گفت و گو با حاج موسی رضایی مداح اهل بیت علیهم السلام | بهترین روزهای عمرم در جمع رزمندگان فاطمیون گذشت

در طول این سفر تقریباً هفت رفیق خوب را از دست دادیم و شهید شدند و ما ماندیم و روسیاهی کارها واعمال‌مان… شهید حمید اسدالهی چقدر من را از این سنگر به آن سنگر می‌برد و روضه می‌خواندیم. شهید امیر سیاوشی با هم بودیم در عملیاتی که شهید شد.

وقتی نوحه‌خواندن نوجوانان را با لهجه شیرازی از تلویزیون می‌دیدید با آن‌ها زمزمه می‌کرد:- “باز این چه شورش است که در خلق عالم است… تشویق های اطرافیان باعث شد  در تکیه محل کار مداحی را آغاز کند. پای موسی آرام آرام به مسجد و بسیج باز شد تا خواندن برای اهل بیت علیه السلام را جدی‌تر دنبال کند. حاج مجید سیب‌سرخی تأثیر بسیاری در زندگی اش داشت ؛ حاجی حتی در لباس پوشیدن، صحبت کردن و راه رفتن هم دلسوزی می‌کرد تا محمدموسی رضایی جوان، در چارچوب اصولی مداحی را دنبال کند؛ حافظ ارزش‌ها باشد و جوانان از او الگو بگیرند. چراکه یکی از مولفه‌های اصلی یک مداح، تأثیرگذاری بر جامعه است و حاج موسی که سال‌هاست در فضای دبیرستان‌ها با جوانان ارتباط نزدیکی دارد این تعامل را در فضای هیات ها به خوبی دنبال می‌کند.

از دیگر موضوعات جذاب زندگی این مداح انقلابی حضور در جمع مدافعان حرم بود ؛ وقتی خبر پیروزی های جبهه مقاومت بر تکفیری ها به گوشش می رسد ، منقلب می‌شود و می‌گوید حسرت خوردم…! چون نبودم تا در این انقلاب بزرگ سهمی داشته باشم.

او برای اعزام به سوریه از هر راهی وارد می‌شود به بن‌بست می‌خورد و سرانجام همراه با گردان‌های فاتحین به سوریه می‌رود و از آنجا در گردان‌های فاطمیون فعالیت خودش را ادامه می‌دهد. موسی رضایی را هیات ی‌ها به تواضع، فروتنی و رفتار بزرگ‌منشانه با مستمعین می‌شناسند؛ هم پیرمردها از نوحه‌های سنتی او بهره می‌برند و هم جوانان از شور و سبک‌های به روز او به وجد می‌آیند.

بخش اول گفت و گوی ما با این مداح اهل بیت علیه السلام را بخوانید:

 *به عنوان مقدمه می خواهیم بدانیم چه شد که به مداحی روی آوردید؟

 سال 57 در روزهای پیروزی انقلاب به دنیا آمدم و نامم را محمدموسی گذاشتند . مداحی را از تکیه محل که هیات زنجیرزنی بود، شروع کردم؛آن موقع 15، 16 سال بیشتر نداشتم و احساس می‌کردم می‌توانم بخوانم. مخصوصاً زمانی که نوجوانان نوحه “باز این چه شورش است که در خلق عالم است” را با لهجه شیرازی می‌خواندند. من به آن صدا، لحن و سبک می‌توانستم بخوانم، آنقدر شبیه که اطرافیان به بنده گفتند بروم و در تکیه محل مداحی کنم. در تکیه محل می‌خواندم تا جائیکه در مواقع حساس می‌گفتند من بخوانم؛ به قول خودشان می‌خواستند سنگ تمام بگذارند. مثلاً وقتی هیات جلوی تکیه می‌آمد میکروفون را به من می‌دادند با آن صدای نازک نوجوانانه که آن موقع در آن هیات جلب توجه می‌کرد، سه ضرب بخوانم. آرام آرام به مسجد و بسیج آمدم و با دعای توسل شروع کردم. تکبیر و تعقیبات نماز را هم می‌خواندم. رفته رفته به غیر از دعا، شعر و نوحه هم در مسجد و هیات بسیج می خواندم.

*چه کسانی در این راه شما را یاری دادند، در واقع مداحی را در نزد چه اساتیدی آموختید؟

 **از فضای مسجد وارد هیات های تهران شدم

 شکر خدا استاد زیاد داشتم؛ از همان روزهای اول که در مسجد بودم آموختن را آغاز کردم. حاج رضا محمدی شاید استاد مداحی نبودند اما خیلی به ایشان علاقه داشتم. الان هم هستند خدا ان‌شاالله به ایشان سلامتی بدهند. البته ایشان هم مداح بودند ولی در عرصه‌های دیگر هم از ایشان کمک می‌گرفتم. بعد از ایشان یک دوستی داشتم به نام حمید پایمرد از رزمندگان گردان کمیل که در مداحی به من کمک کرد. چون از فضای مسجد به واسطه ایشان وارد هیات های تهران شدم. هیات رزمنده‌ها، هیات صنف لباس فروش و… ایشان هم به نوعی در پیشرفت من در مداحی تأثیر بسزایی داشتند.

شاید خودشان مداح نبودند اما با شرکت دادن من در مجالس و معرفی به هیات ی‌های دیگر، به ارتقاء بنده کمک می‌کردند. بعد از ایشان سال‌های 78 و 79 بود که با رضا رشیدی هیات یا زینب سلام الله علیها آشنا شدم. ایشان خیلی بنده را تشویق می‌کرد. عربی خواندن را از همان سال‌ها آغاز کردم؛ آنقدر که ایشان می‌گفتند لحن و لهجه من به آوای مداحی عربی می‌خورد و الان گاهی اوقات، عربی می‌خوانم از تشویق ایشان بود. در همان سال‌ها با حاج مجید سیب سرخی هم آشنا شدم که ایشان مستقیماً در زندگی اجتماعی و مداحی بنده تأثیر داشتند. من روز و شبم را با ایشان می‌گذراندم؛ شعرها را از حاج مجید می‌گرفتم؛ سبک‌هایی که می‌خواندم را ایشان اصلاح می‌کرد. حتی در طریقه لباس پوشیدن، صحبت کردن و راه رفتن، ورود می‌کردیم. بعد از ایشان با حاج حسین سازور بیشتر انس گرفتیم؛ شاید در خواندن من مستقیماً دخالتی نداشته‌اند اما ایشان همیشه مثل یک بزرگتر بالای سر ما بوده‌اند. از ایشان راهنمایی می‌گرفتم و به رفتار ایشان توجه می‌کردم.

*مداحی هستید که در کسوت و جایگاه ستایشگری هم شورهایی با اشعار سبک جدید و جوان‌پسند می‌خوانید و هم  با جوانان ارتباط خوبی دارید؛ در این باره صحبت کنید؟

**باید چارچوب‌ها رعایت شوند

 یادم می‌آید حاج مجید سیب سرخی با آن لحن خودشان می‌گفتند “موسی سعی کن چارچوب مداحی را حفظ کنی و بعد در شور هرچه خواستی بخوان جوان‌ها سینه بزنند”. منظور ایشان از چارچوب مداحی این بود که روضه خواندن، زمینه، نوحه خواندن، دم دادن، واحد خواندن، مظلوم کشیدن، واحد جفت، دودمه و شور همه در سرجای خود باشد و به همه نوع مستمع و قشری در مداحی توجه شود. بحمدالله با این رویکرد و خط و مشی جلو رفتم و موفق بودم. خیلی از هیات ها بنده را دعوت کردند که هیات های سنتی و قدیمی بودند چون نوحه قدیمی می‌خواندم، دم می‌دادم و دودمه می‌گرفتم قدیمی‌ها و پیرغلامان آخر جلسه از من تشکر می‌کردند. آن قسمتی که شور می‌خواندم جوانان لذت می‌بردند و از من تشکر می‌کردند. به گونه‌ای احساس می‌کردم هم پیر و هم جوان مجلس آن لذت را از مجلس می‌بردند. فکر می‌کنم این توصیه ایشان واقعاً کلیدی و راهگشا بوده است. از این جهت احساس می‌کنم ارتباط و تعامل خوبی با جوانان دارم.

 * این ارتباط و تعامل خوب به خاطر شغل معلمی شما نیست؟

 بله. یکی از دلایل گسترش دامنه این تعاملات، شغلم معلمی است . من معاون دبیرستان هستم. با بچه‌ها ارتباط خوبی در مدرسه دارم. لطف امام حسین علیه السلام است بچه‌ها می‌دانند من مداح و هیات ی فعال هستم به این واسطه بیشتر به ما نزدیک می‌شوند. من سعی می‌کنم با آن‌ها از در رفاقت وارد شوم، وقتی از من این نزدیکی و گرمی را می‌بینند مطمئناً جلو می‌‎آیند؛ در همان گیر و دار رفاقت خیلی از اعتقادات، اندیشه‌ها و ارزش‌ها را با این‌ها در میان می‌گذارم، آن‌ها هم استقبال می‌کنند. سعی می‌کنم نکاتی را که به جوانان القاء کنم و بیاموزم اول آن‌ها را پالایش کنم و در خدمت یک پیشکسوت و بزرگتر آن را به جامعیت برسانم. یعنی در واقع اعتقاد خودم را تحمیل نکنم.

*از چه زمانی در آموزش و پرورش مشغول شدید؟

 **جوانان به خاطر امام حسین علیه السلام به ما احترام می‌گذارند

از سال 82 ؛ از آن سال تاکنون در چهار دبیرستان کار کردم. بی‌شک شغل من که البته معاون دبیرستان هستم و تدریس نمی‌کنم در گسترش و توسعه تعاملات و ارتباطات با جوانان تأثیرگذار بوده است. جوانان هم به سبب ارادت به امام حسین علیه السلام با امثال ما ارتباط دارند. شاید به سبب این شغل بتوانم ارتباط بهتری نسبت به دیگر دوستان داشته باشم.

*از کدام هیات کار را آغاز کردید؟

از هیات بسیج مسجد ائمه اطهار سال 72 ( هیات محبان‌الائمه منطقه 14) مداحی را آغاز کردم؛ از دعای توسل خواندن و بعد به شعرخواندن و مرثیه‌سرایی روی آوردم. از آن جا به هیات گردان کمیل رفتم و با حمید پایمرد همراه بودم. سال 77 و 78 به هیات یازینب سلام الله علیها رفتم و یک مقداری حرفه‌ای‌تر کار را دنبال کردم و به تأسیس هیات آل کساء رسید.

*از هیات آل‌کسا بگویید؟

 **جلسه آرام و بدون حاشیه‌ای است

ماه رمضان سال 82 با سیدعباس حسینی هیات آل کساء را تأسیس کردیم. دوستان و شاگردان مدرسه هم آمدند؛ پرس و جوها ادامه داشت که شما در کدام هیات می‌خوانید ما هم بیاییم. تا جائی که شاگرد 14 سال پیش من امروز به هیات آل کساء می‌آید؛ مخصوصاً ایام محرم شاهد شکوه بیشتری از جمعیت هستیم. بحمدالله جلسه منظم، بی حاشیه و کاربردی است؛ به ظن بزرگانی همچون حاج  سیدمحمد سادات شیرازی و حاج محمد نوروزی که به ما لطف دارند و گاهی اوقات به هیات ما سر می‌زنند، جلسه آرام و بدون حاشیه‌ای است.

 *بدون شک استاد داشتن در عرصه مداحی موضوع مهمی است ؛ خود شما چقدر این موضوع را زندگی و اخلاقیات یک مداح موثر می دانید؟

 من همیشه یادم می‌آید حاج مجید سیب سرخی به من می‌گفت “موسی یادت باشد امام حسین علیه السلام یک صدایی به ما داده که برایشان نوکری کنیم، حواست باشد برای کسی تکبر بی‌جا استفاده نکن؛ فکر نکنی خبری است و با دو بار سلام کردن و تحویل گرفتن فکر نکنی کسی هستی!” یا یک عبارت تأثیرگذار دیگری داشت که همواره می‌گفت “امام حسین به تو نمره داده، به تو بها داده حواست باشد و با مردم‌دار باش”. گاهی اوقات شاگردانم می‌گویند آقا به شما نمی‌خورد آنقدر گرم باشی. بعضی اوقات یک رفتارهایی از برخی از مداحان سر می‌زند که مردم انتظار ندارند؛ چراکه مردم مداحان را دوست دارند و هم واره می‌خواهند به آن‌ها نزدیک بشوند. یادم می‌آید که همیشه حاج مجید می‌گفت باید طوری باشیم که مردم جرأت کنند سمت شما بیایند و رغبت داشته باشند. واقعاً برخی از مردم می‌ترسند سمت برخی از مداحان بروند. می‌گویند طرف، بداخلاقی می‌کند. ولی من هیچ وقت شأن خاصی برای خودم قائل نیستم. اینکه اطرافیان روی حساب امام حسین به ما احترام می‌گذارند ما نباید فکر کنیم کسی هستیم و به جایگاهی رسیده‌ایم. در نوکری امام حسین علیه السلام تقوا و اخلاص است که انسان را بالا می‌برد و قیافه گرفتن انسان را از چشم می‌اندازد. هرجا تقوا و اخلاص داشتم احساس کردم عزیز شدم. یعنی خودم را خرج کردم و خودم را پایین‌ترین آدم فرض کردم. امام حسین علیه السلام است که نمره می دهد به آن خادمی که چایی می‌ریزد، آشپزی می‌کند و یا کفش‌های محبین اهل‌بیت را مرتب می‌کند. ما حالا بخوانیم و مغرور باشیم؛ همه التماس دعا می‌گویند ولی به یک باره می‌بینیم شیطان از همین موضع ما را هدف قرار داد.

 **باید مراقب الگوبرداری‌ها باشیم

مثلاً یکی از شئونی را که حاج مجید گوشزد می‌کرد در مورد لباس پوشیدن مداح بود، در این روزها گاهی به حیرت می‌افتم که یک مداح چه وضع لباس و سر و صورتی دارد. ایشان می‌گفتند بر روی منبر امام حسین علیه السلام نشستید مردم باید متوجه شوند که تو نوکر امام حسینی! یک بار به من گفتند و از آن سال بنده رعایت کردم. حاجی می‌گفت لباس نوکر امام حسین علیه السلام کت و شلوار است. سنگین و مرتب باید باشد. الان متأسفانه برخی از مداحان هستند با تیپ روز جلو می‌روند. خدایی ناکرده موهایشان را طوری آرایش می‌کنند و لباس‌های خاصی می‌پوشند که پسندیده نیست. جوانان از ما الگو می‌گیرند و باید مراقب این رفتارها باشیم. اگر ما یک قدم اشتباه بگذاریم اطرافیان ما و مستمعینی که پای منبر ما می‌نشینند 5 قدم جلوتر از ما حرکت می‌کنند. مثلاً اگر ما امروز یک زنجیر به گردن آویز کنیم تبعات بعدی آن برای مستمعین ما خیلی بیشتر خواهد بود. یا  یک مدل شلواری بپوشیم که تنگ و چسبیده باشد، تیشرت یا شلوار جین… این مدل لباس‌ها به ظنّ بزرگان احساس می‌کنم یک مقداری برای ما نوکران امام حسین علیه السلام سبک است. هر نوکری را می بینید قدیمی، باصفاتر و بااخلاص‌تر است تیپ او هم بیانگر نوکری‌اش می‌باشد. جوانان هم از ما الگو می‌گیرند، مواظب باشیم خدایی ناکرده الگوی بدی برای پا منبری‌ها، مستمعین و جوانان جامعه‌مان نباشیم.

 * به نظر شما یک مداح برای استفاده بهتر مستمع چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و یا به تعبیری چه رویکرد و خط و مشی را باید دنبال کند؟

 **با محبت، مردم ترغیب می‌شوند

به نظرمن یک مداح باید ویژگی‌های خودش را از سیره اهل‌بیت استخراج کند؛ تقوا، محبت و مهربانی داشته باشد که سبب فراگیری جاذبه مردم می‌شود. یعنی به سمت مداحان بروند؛ به نوعی ما تبلیغ اهل‌بیت و سیره و روش آن‌ها را انجام می‌دهیم. اگر به غیر از این باشد خدایی ناکرده مسیر را اشتباه رفته‌ایم. با محبت مردم می‌آیند و اگر محبت از ما ببینند ترغیب می‌شوند و وقتی با ما همدل و همراه شدند ما می‌توانیم حرف دین، روایات و کلام معصوم را به آن‌ها بگوییم، جوانان به راحتی می‌پذیرند.

 *در شرایطی که گاهی سبک‌های درستی خوانده نمی‌شود و یا از شعرهای دلچسب استفاده نمی‌شود و جایگاه مستمعین را حتی به مراتب پایین آورده؛ اوضاع و احوال امروزی جامعه مداحان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 **باید شعور را توسعه بدهیم تا شور!

به نظرمن امروز سیستم مداحی به لطف امام حسین علیه السلام خیلی پیشرفت داشته است همان طور که حضرت‌آقا از مداحان تعریف کردند؛ البته عاری از عیب و نقص نیستند. به نظرمن امروز جوانان خیلی به سمت هیات ها روی آوردند و استقبال‌ها زیاد شده است. بحمدالله امروز در هر کوچه و محله‌ای را ببینید چندین هیات فعالیت دارند و این لطف امام حسین علیه السلام است، باید بتوانیم از این ظرفیت در این موقعیت بهره ببریم. همان طور که دشمن در این راستا حربه‌های خودش را پیش می‌برد ما هم بتوانیم از این ظرفیت‌ها به بهترین نحو استفاده کنیم. شعرهایی انتخاب شود و سبک‌هایی را برگزینیم که به جوانان ما شعور بیشتر القاء کند تا شور! نتیجه شور این می‌شود که سینه می‌زنند و بعد از هیات به خانه می‌رود با یک بی‌اخلاقی با مادرش برخورد می‌کند. ان‌شاالله بتوانیم در همان شورها از روایت‌ها استفاده کنیم تا برای مستمع پیام داشته باشد. باید شعرها و سبک‌هایی بخوانیم که جلوی ظلم بایستیم و روحیه استکبارستیزی داشته باشیم. وقتی این مفاهیم در درون اشعارمان باشد این‌ها به عنوان یک فرهنگ در وجود جوانان و جامعه نهادینه می‌شود. ولی این که فقط “عاشقتم و به کربلا می‌آییم و می‌میریم” این‌ها شده یک سری حرف‌های تکراری و کلیشه‌ای که در عمل هم می‌بینید اصلاً کارآیی ندارد و فقط حرف است. مداح اگر این طوری رفتار کند و به این مفاهیم پایبند باشد مطمئناً به جان و دل مستمع هم می‌نشیند.

 *از نظر شما ‌آفت‌های مداحی چه چیزهایی هستند؟

 شاید یکی از آفت‌های مداحی، نوع پوشش مداحان باشد. یکی توجه نکردن به این که کجا می روند و در کدام مکان ها و مجالس شرکت می‌کنند؛ باید در یک مکان‌هایی حضور پیدا کنیم و در همه ابعاد یک مدلی باشیم و حرف بزنیم که شأن امام حسین علیه السلام حفظ شود. متأسفانه برخی از ذاکرین امام حسین علیه السلام مدل موهای عجیب و غریب که حتی یک جایی با حاج محمد نوروزی برنامه داشتم ایشان هم به این موضوع انتقاد داشتند. می‌گفت مداحی را دیدم که دور موهایش را سفید کرده و از این حلقه‌ها دور دستان و پاهایش انداخته است. خرده گرفتم که مداحان امام حسین علیه السلام نباید این طوری باشند.

 *یکی از موضوعاتی در چند سال اخیر در هیات ها نیز مورد توجه ویژه بوده موضوع “مدافعان حرم” است. خیلی از مداحان هم در این رابطه شعرها و مداحی های تاثیرگذاری خوانده اند. چه شد که حاج موسی رضایی تصمیم گرفت به عنوان رزمنده در جمع مدافعان حرم حضور پیدا کند؟

 من هرچه داشتم و دارم از امثال حمید پایمرد، حسین سازور، مجید سیب‌سرخی هاست.  این ها همه جملگی مرد عمل بودند و نه رفتار شعاری! من دو سه سال بود دنبال این بودم بتوانم یک فضایی همچون دوران دفاع مقدس را درک کنم. بعد از دو سال که به همه‌جا مراجعه کردم و به در و دیوار زدم که بتوانم بروم به جبهه سوریه، از یک نفری انتظار نداشتم یک روز با من تماس گرفتند و گفتند هنوز دوست داری بروی به سوریه؟  برایم عجیب بود او به من زنگ داد و فکر نمی‌کردم چنین نفوذی داشته باشد؛ چون من با خیلی از متولیان امر موضوع را در میان گذاشته بودم. این بنده خدا شماره کسی را داد و به او زنگ زدم؛ البته ایشان زیاد بنده را نمی‌شناختند و گفتند از حاج حسین سازور یک دست خط بگیرم. پیش خودم می‌گفتم که اگر الان پیش حاج حسین بروم مرا منع می‌کند؛ اما حاج حسین استقبال کرد و یک نامه به من داد و نامه را به ایشان دادم. این بنده خدا بنده را معرفی کرد به سپاه اسلامشهر؛ بالاخره کارهای اعزام انجام شد تا تحت عنوان مداح با بچه‌های فاتحین اسلامشهر همراه شوم.اما قرار شد بحث آموزش را در آنجا دنبال کنم. همین طور هم شد به عنوان مداح رفتیم و البته بیشتر از سه چهار بار در این دو ماه و نیم توفیق مداحی پیدا نکردم. چون واقعاً فضا، فضای جنگ بود که نمی‌توانستیم همواره بچه‌ها را دور هم جمع کنیم؛ شاید روضه‌های دورهمی می‌خواندیم اما ظرفیت هیات وجود نداشت که بتوانیم همواره هیات برگزار کنیم. بیشتر فضای جنگ و مبارزه بود. من هم واقعاً به نیت خواندن آنجا نرفته بودم؛ دو هفته‌ای با بچه‌های فاتحین بودم و در دو عملیات هم شرکت کردم.

**به جمع فاطمیون پیوستم

یکی از بچه‌های هیات موج الحسین به نام حاج حسین منتظر که از بچه‌های صوت این هیات هستند، حضور داشتند. شنیدند من آمده‌ام ، از من خواست به گردان فاطمیون بروم . رایزنی کردیم و توانستند موافقت بگیرند که بنده از گردان فاتحین اسلامشهر به گردان فاطمیون رفتم . تقریباً با بچه‌های فاطمیون یک ماه و بیست روز خاطراتی داشتم. واقعا بهترین روزهای عمرم در جمع رزمندگان فاطمیون گذشت دهم بهمن ماه آن سال هم مأموریت ما تمام شد و با بچه‌های فاطمیون به تهران برگشتیم .

در طول این سفر تقریباً 7 رفیق خوب را از دست دادیم و شهید شدند و ما ماندیم و روسیاهی کارها واعمال‌مان… شهید حمید اسدالهی چقدر من را از این سنگر به آن سنگر می‌برد و روضه می‌خواندیم. شهید امیر سیاوشی با هم بودیم در عملیاتی که شهید شد. شهید حاج داود جوانمرد که الان در آستانه سالگرد این شهید بزرگوار هستیم وقتی رفتیم بدن شهید اسدالهی و شهید سیاوشی را بیاوریم که سه روز کنار جاده افتاده بودند، حاج داود آنجا شهید شد؛ زمانی‌که بدن شهیدان را به عقب می‌آورد تیر به ایشان اصابت کرد و به آرزوی دیرینه‌شان رسیدند. خوشبختانه توفیق داشتم یک ماه هم با شهید مهدی ثامنی، شهید محمد کیهانی که از بچه‌های اهواز بودند همراه شدم و خاطرات بسیار شیرینی هم با آن‌ها دارم. واقعاً مردان مردی در سوریه به شهادت رسیدند .

در کنار شهید مهدی ثامنی

*از کدام عملیات بیشتر خاطره دارید؟

اولین عملیاتی که رفتیم حمید اسدالهی و امیر سیاوشی شهید شدند ما در پیوستن به این شهدای والامقام و رزمندگان به یک کمین سختی برخورد کردیم .  با سه تویوتا بودیم در جاده می‌رفتیم، از کنار جاده ما را زدند و ما از پشت تویویتا به شانه خاکی جاده به حالت سینه‌خیز قرار گرفتیم.  وقتی هم سر بلند می‌کردیم ما را هدف قرار می‌دادند. اولین کسی که کنارم شهید شد شهید مهدی قاضی‌زاده بود؛ واقعاً این صحنه بسیار جانگذار را که در دو متری من شهید شد اصلاً فراموش نمی‌کنم . نحوه شهادت او هم برایم درس‌آموز است که چقدر این بچه‌ها فداکار بودند؛ یکی از دوستان به نام قدرت زخمی شد که شهید مهدی قاضی‌زاده تیربارچی بود رفت به ایشان دل‌داری بدهد یک تیر به پهلویش اصابت کرد.

پیکر امیر سیاوشی و شهید حمید اسدالهی سه روز بر زمین مانده و در تیررس بود؛ غروب بود رفتیم بدن‌ها را بیاوریم. با آن حال و روزی که صحنه نبرد داشت و آتش سنگینی که دشمن بر روی رزمندگان ما می‌ریخت. قرار شد بچه‌ها بروند بدن‌ها را جا به جا کنند آنجا هم دو تن از دوستان ما پرکشیدند یکی حاج داود جوانمرد بود که آنجا شهید شد و یکی هم محسن فرامرزی بود. آن روز هم برای ما خاطره عجیبی بود که دو دوست ما شهید شدند و حسن اعرابی هم مجروح و زخمی شد که ایشان را به تهران برگرداندند.

منبع:عقیق 

بازدیدها: 2066

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *